نشست حیوان ؛ ابژه یا دگرسوژه؟

صوت نشست حیوان، ابژه یا دگرسوژه (کامل)

نشست «حیوان ؛ ابژه یا دگرسوژه؟» با حضور اردشیر منصوری و بهنام خداپناه در خانۀ اندیشمندان علوم انسانی برگزار شد. صوت این نشست را می‌توانید در ادامه دریافت کنید. ادامه مطلب “نشست حیوان ؛ ابژه یا دگرسوژه؟”

دانلود کتاب جایگزین‌های حیوانات زنده در آموزش نوین دامپزشکی

دانلود کتاب جایگزین‌های حیوانات زنده در آموزش نوین دامپزشکی

اجازه دهید این درآمد را با نقل قولی از سوگندنامۀ دامپزشکی آغاز کنیم که در آن هدف از این رشته در آن اینگونه آمده است: “اکنون که به پیشۀ دامپزشکی گام می‌نهم سوگند یاد می‌کنم با محافظت از سلامت حیوانات و کاهش درد و رنج آنها . . . دانش علمی و مهارتهای خود را در راستای مصالح جامعه به کار گیرم. من در انجام وظایف حرفه‌ای خود همواره به وجدان، شرف و اصول اخلاقیِ علم دامپزشکی پایبند خواهم بود.”
همانگونه که در سوگندنامۀ دامپزشکی آمده است، هدف این علم «محافظت از سلامت حیوانات و کاهش درد و رنج آنها» با «پایبندی به وجدان، شرف و اصول اخلاقی» است. اما تا چه اندازه می‌توان استفاده از حیوانات زنده را به عنوان مدلهایی برای آموزش مهارتهای دامپزشکی به لحاظ اخلاقی موجه دانست؟ این کار تا چه اندازه در جهت کاهش درد و رنج حیوانات و محافظت از سلامتِ آنهاست؟ برای اینکه به این پرسشها پاسخ دهیم بهتر است آنها را در خصوص گونه‌ای که خود بدان تعلق داریم، یعنی گونۀ انسانی، بکار بندیم؛ در این صورت، تا چه اندازه می‌توان از انسانهای زنده به عنوان مدلهایی برای آموزش مهارتهای پزشکی، آنهم بدون رضایتِ آنها یا به زور و اجبار، استفاده کرد؟ بدون رضایت آنها یا به زور و اجبار به این دلیل که این کاری است که ما در روند انجام آزمایش روی حیوانات یا استفاده از آنها به عنوان مدلهای آموزشی انجام می‌دهیم. پاسخ ما به این پرسش قطعا منفی است، یا امید می‌رود که اینگونه باشد. ما استفاده از مدلهای زندۀ انسانی را به منظور انجام انواع آزمایش، تشریح، مثله کردن و غیره به منظور آموختن مهارتهای پزشکی تحت هیچ شرایطی نمی‌پذیریم، مگر آنکه به اختیار و ارادۀ کامل آنها و تحت شرایط کاملا منصفانه صورت پذیرد، که حتی در مواردی از این دست نیز آنرا تاب نیاورده و ناقض کرامت انسانی می‌دانیم. ما وقتی به موردی همچون موردِ مطالعۀ سیفیلیس در تاسکیگی توجه می‌کنیم، موردی که در آن بین سالهای 1932 تا 1972، 399 مرد فقیرِ آفریقایی-آمریکایی که داوطلب دریافتِ بدون هزینۀ آنچیزی شده بودند که به آنها گفته شده بود که «درمانِ خاص» «خونِ مسموم»شان است، بدون اینکه بدانند در واقع از بیماری سیفیلیس [1] رنج می‌برند و اینکه «دارویی» که به آنها داده می‌شد اصلا دارو نبود و هیچ اثر درمانی نداشت، آنهم با هدف عدم درمانِ بیماران به منظور درک عوارضِ بلندمدت بیماریِ سیفیلیس در صورت درمان نشدنِ بیمار، که در اثر آن بیست و هشت مرد از این بیماری جان باختند، یکصد نفر از عوارضِ مرتبط با آن مردند، چهل همسر آلوده شدند، و نوزده کودک با این بیماری متولد شدند، [2] آنرا به شدت محکوم کرده و ناقض کرامت انسانی می‌دانیم.

ادامه مطلب “دانلود کتاب جایگزین‌های حیوانات زنده در آموزش نوین دامپزشکی”

پرسش صدانت از رضا بابایی؛ روشنفکری دینی و «مسئلۀ اصلی»

پرسش صدانت از رضا بابایی؛ روشنفکری دینی و «مسئلۀ اصلی»

صدانت: از اواسط دهه شصت تا اواخر دهه هفتاد را که با قوت گرفتن کیهان فرهنگی آغاز شد و با تعطیلی کیان خاتمه یافت، معمولا دوران اوج و بالندگی روشن فکری دینی می دانند. تیراژ مجله کیان بالغ بر 20 هزار جلد بود و تخمین ها حکایت از این داشت که هر شماره اش را حدود یکصد هزار نفر می خوانند. در کنار کیان روزنامه ها و مجلات دیگری هم چاپ می شدند و هر مقاله ای در جامعه شوری می افکند و باب بحث و گفتگوی تازه ای را می گشود. با این حال، از اوایل دهه هشتاد گویی نقش روشنفکری دینی در جامعه آرام آرام کمرنگ شد و مطالب مطروحه از سوی این طیف، دیگر چراغی بر نمی افروخت و شوری بر نمی انگیخت. از سوی دیگر به نظر می رسد روشنفکران دینی، دیگر بالندگی و فروزندگی دو دهه قبل را نداشتند؛ برخی از روشنفکری دینی عبور کردند، برخی آن را دارای ناسازگاری درونی دانستند و برخی دیگر افتان و خیزان در این عرصه باقی ماندند. ما، در گروه فرهنگی صدانت، گمان می کنیم مجموعه ای از علل و دلایل دست در دست هم داده اند تا روشنفکری دینی این گونه به محاق برود. حال با پیشنهاد برخی از بزرگواران، اقتراحیه ای تدارک دیده ایم تا از شما صاحبنظر گرامی بخواهیم در قالب یادداشتی مختصر برای ما بنویسید که روشنفکری دینی چه بود؟ چه شد؟ چرا این گونه شد؟ و چه آینده ای برای آن متصور است؟

ادامه مطلب “پرسش صدانت از رضا بابایی؛ روشنفکری دینی و «مسئلۀ اصلی»”

تأمّلی دربارهٔ تجربهٔ «حضور» و «غیاب» و نسبت آنها با «هنرِ عشق» و «هنرِ تنهایی»

تأمّلی دربارهٔ تجربهٔ «حضور» و «غیاب» و نسبت آنها با «هنرِ عشق» و «هنرِ تنهایی»

? هنرِ عشق:

اگرچه
◽️عشق تجربهٔ «ما شدنِ» «دو من» (عاشق و معشوق) است،
اما
◽️«ما» مطلقاً مجموعِ «دو من» نیست.
چنانکه
◽️«ما» «بی‌منیِ» مطلق هم نیست.
در واقع،
◽️«ما» تجربهٔ متقابلِ «منی در عین بی‌منیِ» «دو من» (عاشق و معشوق) است.
بنابراین،
◽️«عشق» بیش از آنکه تجربهٔ «حضور» باشد، تجربهٔ «غیاب» است.
چنانکه، از یک‌سو،
◽️حضورِ حقیقیِ عاشق، نتیجهٔ «عدمِ حضور» او، یعنی «غیبت و فقدان نزد خویش»، و «حضور نزد معشوق»، است.
بدین معنا،
◽️عشق تجربهٔ «کشفِ خود در دیگری» است.
به عبارت دیگر،
◽️غیبت و فقدانِ عاشق، نه تنها عدمِ حضور او نیست، بلکه بالاترین جلوهٔ حضور او است.
از سوی دیگر،
◽️حضورِ حقیقیِ معشوق٬ نیز، نتیجهٔ «عدمِ حضور» او، یعنی «غیبت و حرمان او برای عاشق»، است.
بدین معنا،
◽️عشق تجربهٔ حضورِ معشوق است در فرمِ غیبت.
به عبارت دیگر،
◽️غیبت و حرمانِ معشوق، نه تنها عدمِ حضور او نیست، بلکه بالاترین جلوهٔ حضور او است.
باری،
◽️عشق «حضورِ توأمان و همزمانِ دو غیبت» است: نخست، «غیبتِ حضورمندانهٔ عاشق»، و دیگری، «حضورِ غایبانهٔ معشوق».

ادامه مطلب “تأمّلی دربارهٔ تجربهٔ «حضور» و «غیاب» و نسبت آنها با «هنرِ عشق» و «هنرِ تنهایی»”

سخنرانی مصطفی ملکیان با عنوان «ما و متون مقدس»

سخنرانی مصطفی ملکیان با عنوان «ما و متون مقدس»

عرض سلام و ادب دارم به محضر همه خانم‌ها و آقایان، و خیلی خوشحالم از اینکه در سالی که شهر بسیار سابقه‌دار و عمیقاً فرهنگی کاشان به عنوان پایتخت کتاب شناسانده شده در حضور دوستان اهل کاشانم، و واقعاً حضور در جمع دوستان کاشانی را مغتنم می‌دانم و امیدوارم با مطالبی که خدمتتان خواهم گفت وقت دوستان را ضایع نکنم.

موضوع بحث

مطلبی که برای من تعیین شده «ما و متون مقدس» یا «ما و کتب مقدس» است. «ما» وقتی گفته می‌شود یعنی ما انسان‌های اوایل قرن بیست‌ویکم میلادی؛ و مراد از «ما و کتب مقدس» یعنی اینکه: آیا انسان‌های اوایل قرن ۲۱ میلادی باید کاری با کتاب مقدس داشته باشند؟ و اگر باید کاری داشته باشند چه کاری است؟ به زبان ساده‌تر، آیا کتاب‌های مقدس هنوز کارآیی و کارکردی دارند یا ندارند؟ و اگر دارند آن کارکرد چه کارکردی است؟ و اگر چگونه به کتاب‌های مقدس تقرب و رویکرد پیدا کنیم آن رویکرد و آن تقرب، آن کارکرد را به ما خواهد داد. بحث در واقع در این باره است. ادامه مطلب “سخنرانی مصطفی ملکیان با عنوان «ما و متون مقدس»”

در ستایش ترجمه

در ستایش ترجمه

۱- «ما دار الترجمه می‌خواهیم»!

سید جلال‌الدین آشتیانی (۱۳۰۴-۱۳۸۴ خورشیدی)، مدرّس و پژوهشگر نامبردار فلسفه و تصوف اسلامی و از شاگردان آیت‌الله خمینی و علامه طباطبایی، در سال ۱۳۴۰ خورشیدی از نبود ترجمه آثار فیلسوفان غربی به فارسی به شدت گلایه می‌کند. او گلایه خود را به پیش‌بینی‌ تلخ و صریحی نیز می‌آمیزد: ادامه مطلب “در ستایش ترجمه”

معرفی شماره ١۴۶ نشریه «اطلاعات حکمت و معرفت»

معرفی شماره ١۴۶ نشریه «اطلاعات حکمت و معرفت» با عنوان دفتری برای «حکمت در شعر و اندیشۀ نظامی گنجوی»

معرفی شماره ١۴۶ نشریه «اطلاعات حکمت و معرفت»

با عنوان دفتری برای «حکمت در شعر و اندیشۀ نظامی گنجوی» ادامه مطلب “معرفی شماره ١۴۶ نشریه «اطلاعات حکمت و معرفت»”

ویژگی‌های انسان معنوی

ویژگی‌های انسان معنوی

امروزه اقبال گسترده ای از معنویت شده است و افراد بسیاری در فرهنگ های گوناگون به آن روی آورده اند زیرا “خواهان زندگی عمیق تر، برقراری ارتباط با حقیقت غایی، یافتن معنا در فعالیت‌های هرروزی، تجربه های فروپاشی، چالش های اخلاقی، اندوه، بیماری و مرگ هستند.”( Wolfteich, 2003: 829) از معنویت به سبب تفاوت دیدگاه ها و فرهنگ ها، تعاریف متعدد و متنوعی شده است. این تعاریف به معانی مختلفی همچون سفر درونی، زیستن مومنانه، اعمالی نظیر نیایش و مراقبه، خودآگاهانه و اصیل زیستن اشاره کرده‌اند. ( Wolfteich, 2003: 828) به نظر می رسد با توجه به تلقی هایی که از معنویت وجود دارد،1 مولفۀ محوری­ای که می توان سراغ گرفت و فهم متعارف نیز بر آن صحه می گذارد واقعیتی “فراتر از خود” (Beyond self) است که با واژه های مختلفی از آن تعبیر شده است؛ حقیقت غایی(Ultimate reality)، امر مقدس(Holy)، امر متعالی(Transcendent)، الوهیت(Deity)، خدا(God)، نیروی برتر(Higher power) و مانند این‌ها. هر یک از این تعابیر و تعبیرهای دیگری که در ادیان و سنت های معنوی به‌کار می روند طنین معنایی متفاوتی داشته و تصویری که از آن‌ها بدست می دهند کم و بیش از یکدیگر فاصله دارند. اما وجه اشتراک آن ها در اشاره ای است که به “ساحتی غیرمادی” و واقعیتی “فراتر از خود” می‌کنند که غیر از جنبه های مادی زندگی است و وجهه همت معنویان در تعالی خود به سوی آن است.2 باور به این ساحت “می تواند از دیدگاهی سنتی به خدای متشخص تا دیدگاهی روانشناختی کشیده شود که بر اساس آن «ساحت متعالی» صرفاً امتداد طبیعی خود هشیار به قلمرو خود ناهشیار یا خود بزرگتر(Greater self) است. با این حال، هر مضمون، سنخ‌شناسی(Typology)، استعاره، یا مدلی که برای توصیف آن ساحت متعالی به­کار رود، بازهم انسان معنوی به چیزی «بیشتر» باور دارد یعنی اینکه چیزی که «دیده» می‌شود همه آن چیزی نیست که وجود دارد… فرد معنوی کسی است که آن ساحت متعالی را به همان معنای مورد نظر مزلو از «تجربه‌های اوج»(Peak experience)، تجربه کرده و چشیده است و نیروی شخصی خود را از ارتباط با آن می‌گیرد.” (Elkins, 1988: 10) ادامه مطلب “ویژگی‌های انسان معنوی”

ماشین کشتار: چه گوارا ؛ از کمونیست دو آتشه تا مارک کاپیتالیستی

ماشین کشتار: چه گوارا ؛ از کمونیست دو آتشه تا مارک کاپیتالیستی

چه گوارا، مردی که بی‌وقفه برای نابودی سرمایه داری تلاش می‌کرد، اکنون تبدیل به یکی از مارک‌های بسیار پرفروش سرمایه داری شده است. شمایل او زینت بخش لیوان‌، پلیور، فندک، جا کلیدی، کیف پول، کلاه لبه دار، سر بند، تاپ دخترانه، کیف دستی، شلوار لی، چای گیاهی، و البته تی شرت‌ها است. تمام این محصولات حامل عکس معروف آلبرت کوردا از چه گوارای خوش تیپ در دوران اولیه انقلاب با کلاه گرد معروفش هستند. عکسی که بیش از سی و هشت سال پس از مرگ او تبدیل به آرم شیک پوشی انقلابی (یا کاپیتالیستی) شده است. حتی شان اوهاگان در نشریه آبزرور از یک پودر رختشویی با شعار “چه سفیدتر می شوید” خبر داده است. ادامه مطلب “ماشین کشتار: چه گوارا ؛ از کمونیست دو آتشه تا مارک کاپیتالیستی”

سخنرانی حسین هوشمند با عنوان «آنچه خوانندش عدالت»

سخنرانی حسین هوشمند با عنوان «آنچه خوانندش عدالت»

آنچه خوانندش عدالت

جلسه ای در تبیین مفهوم عدالت از نظر رالز

نشست “آن چه خوانندش عدالت؛ تبیین مفهوم عدالت در اندیشه ی جان رالز” در تاریخ ٢۶/ ۵/ ٩٧ به همت حزب اتحاد ملت ایران اسلامی(منطقه فارس) برگزار شد. این سلسله نشست ها با نام جلسات گفتار و اندیشه برگزار میشود.

در این جلسه دکتر حسین هوشمند، استاد اخلاق تطبیقی دانشگاه کونکوردیای کانادا به تببین اندیشه جان رالز و به ویژه مفهوم عدالت در اندیشه وی پرداخت. ادامه مطلب “سخنرانی حسین هوشمند با عنوان «آنچه خوانندش عدالت»”