
تلاش برای فهمِ ماهیت انسان و چگونگی کارکرد ذهن و روان او، پیشینهای چندهزارساله دارد. بسیاری از متفکران و فلاسفه در طول تاریخ کوشیدهاند توصیفی از انسان ارائه دهند و بر اساس آن، به توصیههای اخلاقی، حقوقی، اجتماعی، سیاسی و دیگر حوزهها بپردازند. بسیاری از آموزهها و نظریات (از جمله آرمانشهرهای پیشنهاد شده توسط متفکران مختلف)، مبتنی بر این پرسش بنیادین هستند که “انسان چیست؟”. از این رو، یکی از مهمترین شیوههای ارزیابی این نظریات، نقد انسانشناسیِ مفروض در پسِ آنها است. علت شکست بسیاری از این نظریات را میتوان در این دانست که بر فهم نادرستی از انسان مبتنی بودهاند؛ گویی که نظریهپرداز، توصیههای خود را نه برای انسان واقعی، بلکه برای موجودی خیالی که صرفاً در تصور او وجود داشته، ارائه کرده است.
با شکلگیری علم تجربی مدرن و استفاده از روش علمی برای مطالعه ذهن، روان و رفتار انسان، روانشناسان و متخصصان علوم شناختی به یکی از مدعیان اصلی نظریهپردازی در باب ماهیت انسان تبدیل شدهاند. در سلسله گفتوگوهای «آدمی»، به موضوعات مختلفی در حوزه ذهن، روان و رفتار انسان میپردازیم و میکوشیم خوانشی از انسان ارائه دهیم که بر پایه یافتهها و نظریات جدید روانشناسی تجربی و علوم شناختی استوار باشد.
دکتر جواد حاتمی، روانشناس و از چهرههای شاخص در حوزۀ علوم شناختی، عضو هیئت علمی دانشکدۀ روانشناسی دانشگاه تهران و پژوهشکدۀ علوم شناختی است.
.
.
موضوع اول: هویت
گفتگوی احمد لطفی با دکتر جواد حاتمی
.
ادامه دارد…
.
.
خیلی سپاسگزارم ازمطالب مفید و کاربردی شما .اژ زحمت های همه ی شما تشکر میکنم . چند ساله علاقه به شناخت ماهیت و وجود انسان دارم و امیدوارم از طریق سایت خوب شما به فهم بهتری برسم
با درود وخسته نباشید لطفا اگه مقدوره از طریق آپارات یا پی دی اف این برنامه رو بفرستین با تشکر
یکی از تصورات غلط و نادرست مبتنی بر جهان بینی برآمده از الهیات ادیان تاریخی و سنتی مثل اسلام و فلسفه های سنتی و قدیمی در مقوله ی انسان شناسی که اکنون نادرستی و موهوم بودن و منسوخ شدن این تصور به وسیله ی تحقیقات علم تجربی جدید و همین طور برخی علوم انسانی جدید ثابت شده است باور به وجود مقوله ای به نام ” فطرت ” در وجود همه ی انسانها بوده است .
فطرت در اصطلاح به ویژگی هایی ذاتی که از سوی خداوند در انسان به ودیعه نهاده شده است و در همه ی انسانها مشترک می باشد گفته می شود که در باب آن ادعا می شود آموزش در کم یا زیاد شدن این مقولات تاثیر دارد اما اصل آن را تغییر نمی دهد . قائلان به فطرت مقولاتی مثل خداباوری را از مقولاتی فطری می شمارند و اگر کسانی به این مقولات فطری مورد ادعای آنها باور نداشته باشند ادعا می کنند که از فطرت پاک ! خود منحرف شده اند .
اما تحقیقات علم تجربی جدید به خصوص علم ژنتیک و همین طور برخی علوم انسانی به خصوص تاریخ و شواهد برآمده از آن نشان می دهد که ما مقوله ای به نام فطرت و یا چیزی و امری که فطری و خدادادی ذاتی به این معنا که قائلان به فطرت می گویند نداشته و نداریم که دیگر کسی بخواهد از آن منحرف شود . بلکه تمام مقولاتی که فطری نامیده می شود مثل خود خداباوری ، یا حاصل ژنتیک می باشد که از اجداد ما به ارث رسیده یا حاصل آموزش و پرورش و جامعه پذیری در اجتماع و فرهنگ جوامع و میراث آنها که در طول تاریخ تفکر و تکامل اندیشه ها در جوامع انسانی شکل گرفته و به انسانها به ارث رسیده است می باشد نه این که به طور ذاتی در همه ی انسانها وجود داشته باشد .