مقاله «مسئولیت انسان‌ها در قبال محیط زیست: اجماع هم‌پوش میان اخلاق دینی و اخلاق فرادینی» به قلم ابوالقاسم فنائی و سجاد بهروزی

مقاله «مسئولیت انسان‌ها در قبال محیط زیست: اجماع هم‌پوش میان اخلاق دینی و اخلاق فرادینی» به قلم ابوالقاسم فنائی و سجاد بهروزی

رهایی از بحران محیط زیست، که سراسر کره زمین را در برگرفته است، نیازمند مشارکت همه انسان‌هاست؛ مشارکتی که بدون توافق بر سر هنجارهای جهان‌شمول در اخلاق محیط زیست ممکن نیست. اما، با توجه به اختلاف‌نظر فرهنگ‌ها و مکاتب گوناگون در جهان‌بینی و مبانی اخلاق، این پرسش مطرح می‌شود که «چگونه می‌توان به چنین توافقی دست یافت؟». ادعای اصلی این پژوهش این است که برای رسیدن به چنین توافقی می‌توان از ایده «اجماع هم‌پوش» بهره گرفت. بر اساس این ایده، برای توافق بر سر هنجارهای جهان‌شمول، توافق بر سر مبانی توجیهی اخلاق محیط زیست لازم نیست، بلکه کافی است که این هنجارها به‌گونه‌ای صورت‌بندی شوند که توجیه آنها به جنبه‌های اختصاصی هیچ‌یک از سنت‌های دینی، مکاتب جامع علمی، فلسفی و اخلاقی وابسته نباشد، و پیروان سنت‌ها و مکاتب گوناگونِ عقیدتی با تمسک به دلایل پذیرفته‌شده در سنت و مکتب خود، بتوانند بر سر آنها توافق کنند. این مقاله می‌کوشد نشان دهد که چنین اجماعی بر سر «لزوم اخلاقی احترام به طبیعت»، به عنوان هنجاری بنیادین در حفاظت از محیط زیست، ممکن است. برای مثال، مسلمانان می‌توانند بر اساس آموزه‌های دینی خود این هنجار را به رسمیت بشناسند، و هواداران نظریۀ «احترام به طبیعت» -که نظریه‌ای فرادینی در اخلاق محیط زیست است – نیز بر اساس مبانی فرادینی خود می‌توانند چنین هنجاری را توجیه کنند. ادامه مطلب “مقاله «مسئولیت انسان‌ها در قبال محیط زیست: اجماع هم‌پوش میان اخلاق دینی و اخلاق فرادینی» به قلم ابوالقاسم فنائی و سجاد بهروزی”

درس‌گفتارهای هگل و مسئله شکاکیت از مصطفی زالی

درس‌گفتارهای هگل و مسئله شکاکیت از مصطفی زالی

موضوع «درس‌گفتارهای هگل و مسئله شکاکیت» بازخوانی و ارائه‌ی تصویری است جامع از کلیت سنت ایدئالیسم آلمانی با محوریت فلسفه‌ی هگل. گفته می‌شود مفهوم محوری فلسفه‌ی هگل که در جای‌جای آثار او نیز به چشم می‌خورد، امر مطلق است. ولی به رغم پیشینه خاص کانتی فلسفه‌ی هگل و شکل‌گیری مسائل آن در بستر سنت ایدالیسم آلمانی، بسیاری، مفهوم مطلق را بر مبنای دلالتی الهیاتی تفسیر کرده‌اند. بنابراین این پرسش محوری به میان می‌آید که چگونه پس از نقادی‌های کانت به مابعدالطبیعه و دیالکتیک استعلایی در نقد اول که به امتناع موضوع قرار گرفتن امور نامشروط در متافیزیک می‌انجامد، بازگشت به امر مطلق ممکن شده است، به ویژه با نوعی دلالت الهیاتی یا به شکل اعم، دلالتی متافیزیکی. به همین دلیل برای تبیین دقیق دلالت امر مطلق در فلسفه‌ی هگل، لازم است نسبت او با فلسفه‌ی کانت روشن شود. از آن جا که کل سنت ایدئالیسم آلمانی را می‌توان پاسخی به مسأله شکاکیت (ناشناختنی ماندن شیء فی‌نفسه و نفی امکان شناخت امر نامشروط) قلمداد کرد، در این درس کوشش می‌شود کل پروژه‌ی فلسفه‌ی نظری هگل نیز به عنوان پاسخی به شکاکیت در نظر گرفته شود. بنابراین برای بیان پیوستگیِ نظام فلسفی هگل و سنت ایدئالیسم آلمانی، این درس بر مبنای پاسخ به یک پرسش فلسفی پیش خواهد رفت:‌ دریافت هگل از مسأله‌ی شکاکیت چیست و نیز چه پاسخی برای این پرسش دارد؟

ادامه مطلب “درس‌گفتارهای هگل و مسئله شکاکیت از مصطفی زالی”

درس‌گفتارهای نگاهی به مقوله طردشدگی از آذرخش مکری

درس‌گفتارهای نگاهی به مقوله طردشدگی از آذرخش مکری

انسان‌ها موجودات اجتماعی هستند و اساس زیستی آنان متکی بر عضویت و تعامل با گروه‌های متعدد و متنوع انسانی است. میزان مقبولیت و طردشدگی در گروه‌های انسانی، بر رفتار، باور، سلامت روان و احساسات فرد اثر دارد. دکتر آذرخش مکری در این درس‌گفتارها به مقوله طردشدگی و تاثیرات آن می‌پردازد. ادامه مطلب “درس‌گفتارهای نگاهی به مقوله طردشدگی از آذرخش مکری”

چکیده‌ای از مقاله‌ی «القَواعِدَ مِنَ البَیْت» نوشته‌ی یوسف (جُزِف) ویتزتِم

چکیده‌ای از مقاله‌ی «القَواعِدَ مِنَ البَیْت» نوشته‌ی یوسف (جُزِف) ویتزتِم

چکیده‌ای از مقاله‌ی «القَواعِدَ مِنَ البَیْت» نوشته‌ی یوسف (جُزِف) ویتزتِم

زهیر میرکریمی

جزِف ویتزتِم در مقاله‌ی «القَواعِدَ مِنَ البَیْت» (The Foundations of the House) به بررسی آیه‌های ۱۲۷ تا ۱۲۹ از سوره‌ی بقره می‌پردازد (وَ إِذْ يَرْفَعُ إِبْرَاهِيمُ الْقَوَاعِدَ مِنَ الْبَيْتِ وَ إِسْمَاعِيلُ رَبَّنَا تَقَبَّلْ مِنَّا إِنَّکَ أَنتَ السَّمِيعُ الْعَلِيمُ …). در این آیه‌ها بنای «البیت»، که احتمالاً اشاره به «کعبه» است، به ابراهیم و اسماعیل نسبت داده شده است. ویتزتِم می‌کوشد تا نشان دهد که توصیف قرآن از بنای پرستشگاه یا بَیت که به دست ابراهیم و اسماعیل انجام شده باشد در متون قانونی بایبلی موجود نیست اما این روایت را در سنّت‌ها و متون پسابایبلی که ناظر به تفسیرهای فصل ۲۲ از سِفر پیدایش از بایبل عبری‌اند می‌توان ریشه‌یابی کرد.

یکی از نکات کلیدی که در مقاله‌ی ویتزتم به آن پرداخته شده است این مطلب است که میان روایات پسابایبلی درباره‌ی ابراهیم و ساختن قربانگاه و خانه‌ای برای خدا با کمک اسحاق در اورشلیم با روایت قرآن درباره‌ی ابراهیم و ساختن خانه‌ای برای خدا با کمک اسماعیل در مکه شباهت‌های انکارناپذیری وجود دارد. نویسنده ادعا می‌کند که روایت‌های پسابایبلی که ناظر به ماجرای آزمایش ابراهیم، قربانی‌کردن اسحاق، و ساخت پرستشگاه/قربانگاه در اورشلیم بر تپه‌ی موریاه (מוריה) به دست ابراهیم و اسحاق بوده است در روایت قرآن به اقتضای باورهای قومی اعراب که خود را از فرزندان اسماعیل می‌دانسته‌اند به ماجرای قربانی اسماعیل و ساخت پرستشگاه کعبه در مکه به دست ابراهیم و اسماعیل تبدیل شده است. این تغییر، هم کارکرد هویت‌بخشی برای اعراب و دین تازه را داشته است و هم جایگاه مکه را با انتساب به ابراهیم تقویت می‌کرده است. ادامه مطلب “چکیده‌ای از مقاله‌ی «القَواعِدَ مِنَ البَیْت» نوشته‌ی یوسف (جُزِف) ویتزتِم”

مرگ از منظر زندگی در مصاحبه با مقصود فراستخواه

مرگ از منظر زندگی در مصاحبه با مقصود فراستخواه

مرگ از منظر زندگی

مصاحبه با دکتر مقصود فراستخواه

فراستخواه در این گفت وگو  برای ما از دو مواجهه متفاوت با مرگ سخن می گوید: مواجهه اول،  هرمنوتیک مرگ و تشرّف ِبه مردن است ومواجهه دوم تصرف علمی وتکنولوژیک ِ مرگ است. روی آورد نخست اگزیستانسیل  هست اما روی آورد دوم؛ سابجکتیو . در مواجهۀ نخست، فراستخواه  با بهره گیری از نوعی حکمت عرفانی ومعنوی، از حسیّات شخصی خویش وتجربه های زیستۀ هیجانی وادراکی خود،  با ما می گوید و توضیح می دهد که چگونه فردی مثل او که ساعات متمادی از زندگی شبانه روزی اش با تدریس وتحقیق و دانشجو و حوزه عمومی و کار وفعالیت و اجتماع و خلاصه با کثرت و کنش وزندگی جمعی آغشته است سعی دارد در پسِ پشت،  از طریق یک تجربۀ معنابخش و  با عمل معنادادن به مرگ  نه تنها با مرگ کنار بیاید بلکه با آن مغازله بکند وهر شب وروز با ان در آویزد و در آمیزد و لذت ببرد. اما در سطح دوم بحث توضیح می دهد که چگونه علم وتکنولوژی مدرن در همان حال که می کوشید مرگ را از میان بردارد و به تأخیر بیندازد، خود مرگ آور  ومخرب بود. تمام سخن فراستخواه به نحو پارادوکسیال با دیالکتیکی از مرگ و زندگی درگیر است.

ادامه مطلب “مرگ از منظر زندگی در مصاحبه با مقصود فراستخواه”

مقاله «ماندن یا نماندن؟ مسئله این است!» از حسین دبّاغ

مقاله «ماندن یا نماندن؟ مسئله این است!» از حسین دبّاغ

ماندن یا نماندن؟ مسئله این است!

حسین دبّاغ؛ موسسه آموزش عالی علوم‌شناختی

محی‌الدین عربی در فصوص الحکم (الفص الشیثی) بی‌آنکه دلیلی بیاورد، به طرزی غریب، ادعا میکند انقراض عالم، یعنی تولد آخرین فرزند انسان، از چین آغاز می شود به طوریکه جملگی زنان و مردان عقیم می شوند! اینک، در روزگار حاضر، ویروسی که به نظر می‌رسد شیوع آن از چین آغاز شده است، جهان ما آدمیان را زیر و زبر کرده است. احوال آخرالزمانی حادث شده، این بیم را در ذهن زنده می کند که آیا به منقرض شدن نزدیک می شویم؟ اگر مسئول انتشار این موجود خطر‌آفرین ما آدمیان هستیم، که البته هستیم، وظیفه اخلاقی ما در قبال رویداد انقراض چیست؟ این سوال فربه را در این مقالۀ مختصر به بحث گذاشته و استدلال کرده ام فراهم آوردن اسبابی که به انقراض موجودات این عالم می انجامد اخلاقا نارواست. ادامه مطلب “مقاله «ماندن یا نماندن؟ مسئله این است!» از حسین دبّاغ”

معرفی کتاب فلسفه در زندگی: جستارهایی در تفکر انتقادی، فلسفه برای کودکان و فلسفه

کتاب فلسفه در زندگی: جستارهایی در تفکر انتقادی، فلسفه برای کودکان و فلسفه

کتاب «فلسفه در زندگی: جستارهایی در تفکر انتقادی، فلسفه برای کودکان و فلسفه» اثر محمدرضا واعظ شهرستانی به تازه‌گی توسط نشر نگاه معاصر منتشر شده است. این کتاب با هدف ساده‌سازی فلسفه و عمومی ساختن آن در زندگی با راهنمایی در باب تفکر انتقادی و یادداشت‌هایی که به نقد و بررسی مسائل روز رسانه‌ها از منظری منطقی می‌پردازد، آغاز می‌شود و با طرح چگونگی آغاز برنامۀ فلسفه برای کودکان در جهان و ارائۀ جستارهایی در باب آموزش تسهیل‌گری و وضعیت فعلی فلسفه برای کودکان در ایران ادامه می‌یابد. سرانجام این کتاب با ارائۀ یادداشت‌هایی از نویسنده در حوزه فلسفه پایان می یابد. این کتاب به منظور آغاز مطالعه در حوزه تفکر انتقادی و برای مربیان، معلمان و به ویژه تسهیل‌گران برنامۀ فلسفه برای کودکان و به طور کلی علاقه مندان به فلسفه کاربردی و مفید است. همچنین، بخش ‌های اول، دوم و سوم این کتاب می‌تواند به منظور آشنایی پدر و مادران با تفکر نقادانه و کندوکاو فلسفی با کودکان و نوجوانان مؤثر واقع شود.

ادامه مطلب “معرفی کتاب فلسفه در زندگی: جستارهایی در تفکر انتقادی، فلسفه برای کودکان و فلسفه”

یادداشتی از سعیده میرصدری با عنوان «نام خداوند را به باطل بر زبان میاور» در پاسخ به سلسله سخنرانی‌هایِ «خدا و شرّ» محسن کدیور

یادداشتی از سعیده میرصدری با عنوان «نام خداوند را به باطل بر زبان میاور» در پاسخ به سلسله سخنرانی‌هایِ «خدا و شرّ» محسن کدیور

«نام خداوند را به باطل بر زبان میاور» [1]
یادداشتی در پاسخ به سلسله سخنرانی‌هایِ «خدا و شرّ»

سعیده میرصدری

تصویر شاخص (تصویر ابتدای مطلب): هبوط فرشتگان شورشی از بهشت» اثر پیتر بروگل، نقاش هلندی عصر رنسانس

جمع کردم مشت خاشاکی که سوزم خویش را

گل گمان دارد که بندم آشیان در گلسِتان[2]

تمامی آثار نقاشی استفاده شده در این نوشتار، از ادواردو کینگمن، نقاش اهل اکوادور است.
تمامی آثار نقاشی استفاده شده در این نوشتار، از ادواردو کینگمن، نقاش اهل اکوادور است.

چندی پیش دکتر محسن کدیور سخنرانی‌ای در باب «خدا و شرّ» در سه بخش و در طول چندین هفته ارائه کردند. هرچند که سخنرانی دقیق و مفصل ایشان در باب گفتمان شرّ در غرب را بسیار ارزشمند می‌دانم – چرا که مخاطبان علاقمند فارسی‌زبان را از مباحث مطرح در این حوزه به زبانی ساده و در عین حال حکیمانه و تخصصی آشنا می‌کند – اما برای منی که سالهاست در سطح فردی و آکادمیک با مسئلۀ شرور دست به گریبانم، و روشنفکری دینی را به دلیل ارائۀ تفسیر انسانی از دین – که در آن، نگاه منِ انسان، نیازهایم، دغدغه‌هایم، پرسش‌هایم، حقوقم و غیره جدّی گرفته می‌شود – همواره تحسین می‌کرده‌ام، لحن بی‌توجّه به انسانِ دکتر کدیور در باب مسئلۀ شرور و ارائۀ پاسخ‌های کاملاً سنّتی به این مسئله برایم بسیار شوک‌آور و تا حدّی مأیوس‌کننده آمد. علّت این شوک و یأس من آن بود که می‌دیدم روشنفکری دینی، که همواره در تفسیر دین و فقه در کنار انسان‌ها ایستاده و به مسائل نه از نگاه شارعِ خلوت‌نشین و بی‌توجّه به انسان، و درگیر با مفاهیم خشک و بی‌روح و انتزاعی، بلکه از زاویۀ دیدِ منِ انسان گوشت و پوست‌ و استخوان‌دار که دین را نه فقط برای رستگاری اخروی و آنجایی بلکه برای تحمّل‌پذیر کردن زندگی دنیوی و اینجایی‌ام نیاز دارم، می‌بیند، زمانی که پرسش از وجودی‌ترین دغدغۀ الاهیاتی و فلسفی، یعنی مسئلۀ شر پیش می‌آید، نه در کنارِ منِ انسان که در جایگاهِ محتسبِ متنعّم و مستغنی ایستاده، دست به توجیه شرّ می‌زند. و جهان را سراسر خیر دیده و انسان را – به دلیلِ گناهانش، نخوتش، جهلش و غیره – محکوم می‌کند. از این رو بر خود لازم دیدم که این نوشتار را به رشته قلم درآورم تا گلایه‌ و درخواستی باشد از ایشان و از سایر روشنفکرانِ دینی که مسئلۀ شرّ را چون سایر مسائل مطرح در نواندیشی دینی جدّی بگیرند، و بیش و پیش از دفاع از خدایِ فلسفیِ خود – با غیرت و حدّتی که به قیمت نادیده گرفتن «رنج انسانی» تمام می‌شود – قدری با انسان همدلانه‌تر و مهربانانه‌تر رفتار کنند – چنان که پیشتر در خوانش‌شان از فقه سنّتی بوده است. ادامه مطلب “یادداشتی از سعیده میرصدری با عنوان «نام خداوند را به باطل بر زبان میاور» در پاسخ به سلسله سخنرانی‌هایِ «خدا و شرّ» محسن کدیور”

سلسله سخنرانی‌هایِ «خدا و شرّ» از محسن کدیور

سلسله سخنرانی‌هایِ «خدا و شرّ» از محسن کدیور

چرا خدا دنیایی به این بدی آفریده است؟! در این دنیای آکنده از شرّ خدا کجاست؟ کدام دسته درست می‌گویند: خداناباوران، منکران اطلاق علم و قدرت و خیرخواهی خداوند، یا مدافعان آزادی تکوینی و اختیار آدمی؟ تعالیم اسلامی مدافع کدام فلسفه زندگی و رویکرد است: دست برداشتن از اطلاقِ علم و قدرت و خیرخواهی خداوند یا دست برداشتن از اطلاق آزادی تکوینی و اختیار آدمی؟

ادامه مطلب “سلسله سخنرانی‌هایِ «خدا و شرّ» از محسن کدیور”

مقاله هدایت علوی تبار با عنوان «زیر پوست دانشگاه»

مقاله هدایت علوی تبار با عنوان «زیر پوست دانشگاه»

دکتر حسین پاینده (معرفی مقاله): مقاله‌ی «زیر پوست دانشگاه»، با عنوان فرعی «آسیب‌شناسی عملکرد اساتید در زمینه‌ی پایان‌نامه»، نوشته‌ی دکتر هدایت علوی تبار (دانشیار فلسفه در دانشگاه علامه طباطبائی) در نشریه‌ی روایت(شماره‌ی ۵، پاییز ۹۴) منتشر شد. مارکس جمله‌ی معروفی دارد با این مضمون که «فلاسفه تاکنون جهان را تفسیر کرده‌اند؛ سخن اما بر سر تغییر جهان است». این مقاله، به قلم یک فلسفه‌دان، با هدف تغییر وضعیت موجود در آکادمی ایرانی نوشته شده است. از این حیث، به گمان من، عملکردی کاملاً فلسفی دارد، اما به تأسی از فلسفه‌های فرصت‌طلبانه و عافیت‌جویانه‌ی رایج در فضای آکادمی ایرانی نوشته نشده است، فلسفه‌هایی که دانشگاه را تبدیل به قبرستانی می‌کنند که بارزترین ویژگی‌اش سکوت مرگ‌زده است. این مقاله از نگاه فلسفی‌ای پیروی می‌کند که مایل به کالبدشکافی فرهنگی جامعه‌ی ما و برملا کردن بیماری‌های ناپیدای فرهنگی است. از همه‌ی دانشجویان تحصیلات تکمیلی که با سخت‌کوشی به دوره‌ی فوق‌لیسانس یا دکتری راه یافتند، از همه‌ی اعضای جوان هیأت علمی که با تکیه بر شایستگی‌های پژوهشی خودشان به عضویت هیأت علمی درآمدند و هنوز باید سال‌ها در آکادمی ایرانی کار کنند، دعوت می‌کنم این مقاله را، با دقت و ژرف‌اندیشی درباره‌ی جزئیاتش، بخوانند. این مقاله حکم فراخوانی ضمنی برای تغییر وضعیت موجود در دانشگاه را دارد که در انتظار اجابت شدن است. ادامه مطلب “مقاله هدایت علوی تبار با عنوان «زیر پوست دانشگاه»”