
کانون توحید لندن | پاییز ۸۸ | سه جلسه | رابطه دین و اخلاق و نسبیت گرایی اخلاقی
وقتی از رابطه دین و اخلاق بحث میکنیم، باید دو سطح بحث را از یکدیگر جدا کنیم. یعنی دو مسئله در اینجا هست: یکی فرااخلاقی است و دیگری مربوط به اخلاق هنجاری. خلط کردن این دو، ابهامات زیادی به وجود میآورد. وقتی از حیث فرااخلاقی بحث میکنیم، تفاوتی نمیکند که در اخلاق هنجاری فضیلتگرا باشیم یا وظیفهگرا. چون اینها تئوریهای رقیب در اخلاق هنجاری هستند. بنابراین بحث اصلی ما در اینجا یک بحث فرااخلاقی است و آن هم این است که خوبی و بدی اخلاقی، و درستی و نادرستی اخلاقی و وظیفه اخلاقی یا فضایل اخلاقی چه ربط و نسبتی با امر و نهی خدای شارع دارد؟ آیا اراده خدای شارع تابع آنهاست یا آنها تابع ارادهی خدای شارع هستند؟ این تبعیت هم چند معنا دارد، و میتواند زبانشناسانه، وجودشناسانه، معناشناسانه، روانشناسانه، عقلانی و تاریخی باشد. پس همه اینها، بحثهای فرااخلاقی است و تا آنجا که به عقل ناقص من میرسد این بحثها نسبت به اخلاق هنجاری بیطرفاند. یعنی در اخلاق هنجاری هر موضعی اتخاذ کنید بازهم میتوانید در بحث فرااخلاقی این مباحث را به همین صورت مطرح کنید. شخصاً در اخلاق هنجاری به یک نوع وظیفهگرایی تکثرگرا تمایل دارم که برای پیامدهای عمل نیز یک وزن اخلاقی قائل است، اما برخلاف پیامدگرایان، این را قبول ندارم که پیامدهای عمل تنها عامل یا تنها ویژگی اخلاقاً مربوط است؛ بلکه به باور من، پیامدهای عمل صرفاً یکی از ویژگیهایی است که در تعیین حکم اخلاقی عمل نقش دارد، و در مقام داوری اخلاقی و صدور حکم اخلاقی و تصمیمگیری بر اساس آن، باید در نظر گرفته شود. یعنی ویژگیهای خوبساز و بدساز یا درستساز و نادرستساز یا وظیفهساز دیگری هم هست که به ذات عمل، با صرفنظر از نتایج آن، باز میگردد و ویژگیهای دیگری نیز هست که به نیت فاعل یا شخصیت فاعل، و به زمینهی عمل و چیزهای دیگر باز میگردد. به تعبیر دیگر، اوصاف اخلاقی اوصاف روبناییاند؛ اما این اوصاف فقط روی دوش پیامدهای عمل سوار نمیشوند، بلکه روی دوش مجموعهای از اوصاف پایه سوار میشوند . مثلاً صرف اینکه عملی مصداق وفای به عهد است، برای اتصاف آن به خوبی و درستی و وظیفه کفایت میکند…
دین و اخلاق ، هر دو را خدا قرار داده است. خدا انسانها راخلق نموده وعقل و قدرت تشخیص نیکی های اخلاقی را به انان داده است. تشخیص مصداق ها و انگیزه داشتن اخلاق نیک ، دو دلیل از دلایل نیاز به دین است. درنتیجه بدیهی است که دین و اخلاق با یکدیگر هماهنگ هستند و این سوال که کدامیک پیرو دیگری است بی معنی است زیرا هر دو را خدا قرار داده است.
دوست مسلمان گرامی.
مساله بسیار پیچیده تر از این حرفهاست. مغز منطقی به دنبال دلیل اخلاقی بودن امور دینی و غیر اخلاقی بودن مسائل مغایر با دین است. مطمئنا خدا هم برای قرار دادن تمام قوانین دینی دلیل داشته است که فلسفه به دنبال کشف این دلایل است. سوال اساسی این است که چرا یک عمل اخلاقی و درست است و دیگری نه.
دوست مسلمان من لطفا بفرما بگو سنگسار کردن و پرت کردن انسان از بلندی چه جایگاه اخلاقی دارد؟
جناب گریزان
ابتدائا اسمی که انتخاب کردید الحق که لایق خودتان است. بعدا هم مسائلی که فرمودید رایج نیستند و بحثها و شرایط بسیار زیادی دارند. آخرالامر هم در رابطه با چیزی که نمیفهمید نظری نگذارید.
برای آنکه بتوانیم رابطه دین و اخلاق را به طور دقیق بررسی کنیم لازم است میان دو کاربرد متفاوت اخلاق دراین بحث تفکیک قائل شویم.اخلاق به معنای مجموعه ای از فضایل و رذایل در حوزه های مختلف فردی ، اجتماعی ، سیاسی و امثال آنها و اخلاق به عنوان مجموعه ای از گزاره هایی که موضوع آنها را افعال اختیاری انسان یا صفات و ملکات حاصل از آنها تشکیل می دهد و محمول آنها نیز مفاهیمی مثل «خوب»، «بد»، « باید»، «نباید» است .
وقتی از رابطه میان دین و اخلاق سخن به میان می آید ، اگر منظور از اخلاق کاربرد نخست آن باشد و منظور از دین مجموعه ای از عقاید و اخلاق و احکام لازم برای سعادت ابدی بشری ، روشن است که اخلاق جزء دین است و رابطه میان دین و اخلاق رابطه ای دقیق و تشکیلاتی است و بر این اساس می توان اخلاق و اخلاقیات را همچون دایره ای کوچک که در درون دایره بزرگ دین قرار گرفته ترسیم کرد . همان طور که می دانیم دیدگاه عموم اندیشمندان اسلامی همین است . دین الهی و راستین ، که به عقیده ما مسلمانان منحصر در اسلام و پیام اسلامی است در بردارنده اعتقادات ، اخلاقیات و احکام فقهی و حقوقی است. به تعبیر دیگر ، دین همه شئون زندگی انسان را در بر می گیرد و تنها به رابطه انسان به خدا اختصاص ندارد .
اما اگر منظور از اخلاق ، همان مسایل و موضوعات و محمولات خاص باشد ، می توان اخلاق را مستقل از دین دانست . به این معنی می توان از اخلاق سکولار سخن گفت ، یعنی برای تعریف مفاهیم اخلاقی و تبیین گزاره ها و احکام ارزشی ، نیازی به دین و پیام الهی نیست و فردی می تواند بدون التزام به هیچ دینی ، از اخلاق سخن گوید و دیدگاهی اخلاقی را بر گزیند . هر چند براساس این دیدگاه نیز نوعی تعامل و رابطه منطقی میان دین و اخلاق وجود دارد . به این صورت که پذیرش برخی گزاره های دینی به پذیرش برخی از مفاهیم و قضایای اخلاقی وابسته است و تعریف برخی مفاهیم اخلاقی و تصدیق پاره ای از گزاره های اخلاقی و علم به بسیاری از جزئیات احکام اخلاقی همگی با دین و گزاره های دینی در ارتباط می باشد .بر اساس تحلیلی که از مفاهیم و احکام اخلاقی بدست دادیم و انها را گویای روابط واقعی میان افعال اختیاری و صفات انسانی و کمال نهایی او دانستیم روشن می شود که مفاهیم اخلاقی به دین و گزاره های وحیانی هیچ وابستگی ای ندارد.البته وقتی بخواهیم کمال نهایی وهدف حقیقی(قرب الهی)را بشناسم به شدت نیازمند اصول و اعتقادات دینی هستیم و برای اینکه مصادیق خاص دستورهایی را در هر مورد خاص تبیین کند عقل به تنهایی از عهده چنین کاری بر نمی آید و به دین نیازمند است و هچنین دین نیز در اصول و مبادی خود به اخلاق نیازمند می باشد .پس رابطه دین واخلاق متقابل و دو سویه است.
در فلسفه اسلامی فیلسوفان مسلمان معتقد به حسن وقبح ذاتی افعال هستند که این مسئله اخلاق را از دین مستقل میکند بدین معنی که اگر دروغگویی ودزدی بداست در تمام جوامع با هرگونه دین واعتقادی پذیرفته نیست واگر نیکی به دیگران وصداقت پسندیده است نه بدلیل اینکه حکمی از احکام دین است بلکه در تمام جوامع باهرگونه دین واعتقادی پسندیده است چون این احکام با روح ووجدان بشری همخوانی دارد البته این احکام شامل استثناها وموارد خاص نمیشود بلکه انچه روال است را مدنظر قرار میدهد که در حال اضطرار گاهی عملی غیر اخلاقی اجبارا ممکن است پسندیده نیز بشود
پس اگر با روح و وجدان بشری همخوانی دارد سازگار با دین هم هست
این استاد درباره آیهی جنین در قرآن اشتباه کرده است.