
«مقالهی زیر در پاسخ به مقالهی آقای دکتر حمید وحید دستجردی (ملاحظاتی روش شناختی درباره جریانهای فکر دینی در ایران )، که در مهرنامهی شماره ی 34 انتشار یافته بود، فراهم آمد و به آن نشریه ارسال شد و در بالای آن نوشته شد که:
تحریریهی محترم مهرنامه،باسلام و ارادت، مقالهی زیر در پاسخ به یکی از مقالات مهرنامه ی شماره ی 34 ارسال می شود، امید که پای بندی شما به آیین گفت و گو تسهیلات لازم را برای چاپ آن فراهم آورد. اما نشریهی مذکور از چاپ آن سر باز زد و به جای آن، در سالگرد شریعتی به تبلیغات مرسوم خود علیه او پرداخت و حرف های همیشهی سردبیر را – این بار با عکس و تفصیلاتِ استثنایی بر روی جلد نشریه- انتشار داد! این همان نشریهای بود که سردبیر آن ادعای پایبندی به گفت و گو و پرسشگری داشت و در صفحهی اول آن می نوشت: «راهی جز گفت و گو نیست» و دعا می کرد که «در دولت جدید گفت و گو با همه ی روشنفکران ایرانی گسترده شود.»(مهرنامه، همان شماره) اما اینک که مقالهی آقای دستجردی به فضای مجازی راه یافته و دوباره، این جا و آن جا میچرخد، این نوشته را در کنار آن میگذارم و داوری را به مخاطبان میسپارم.
معضل منتقدان شریعتی
محمود درگاهی
بیشتر منتقدان شریعتی در تفسیر آثار و اندیشه های او گرفتار معضلها ودشواری های متعددی بودهاند که پرداختن به یکایک آنها فرصتی فراخ میطلبد و خارج از حوصله ی این مقاله است، اما در این میان، اصلیترین معضلاین نقد نویسان، ناآشنایی با اندیشه و آثار شریعتی و نیز زمینهی کار و اقتضائات روزگار او بوده است. این نقص در نقدنویسیهای چند دهه ی اخیر همواره تکرار شده است؛ چنانکه درآخرین نقدهای نوشته شده بر شریعتی هم، که برخی از آن ها میکوشند تا وجههای علمی و آکادمیک به خود بگیرند، این نقص، نمایان وآشکار است و از آخرین نمونههای آن ، مقالهی آقای حمید وحید دستجردی[1] در شمارهی 34 مجلهی مهرنامه است. این مقاله، برخلاف دعوی نویسنده ی آن، که آن را «ملاحظاتی روششناختی » نام داده است، نه روش شناسی دارد و نه چیز دیگر، و افزون بر معضل یاد شده در بالا، از نقص و اشکال ساختاری نیز آسیبدیده است! در این جا با نوشتهای مواجهیم که همچنان سنّت و شیوه ی نقدنویسان پیش از خود را تداوم میبخشد؛ یعنی نه از متنهای مورد انتقاد خود اطلاعی دارد، و نه پایبند ارائهی سند و مدرک در روایت های خود است و نویسنده ی آن، چنان که خود در آغاز نوشته اذعان میکند «سالهاست که جریان فکر دینی در ایران را بهصورت جدی تعقیب نکرده است.» (همان جا) البته دانسته نیست که این سالها، چند سال بوده است؟ اما از نوشتهی او چنین استنباط میشود که پیش از آن هم این جریان فکری معاصر را بهصورت جدی مطالعه نکرده است! و با این وصف، دست به نقد و تفسیر آن می زند و خود را مجاز به نقد چیزی میداند که بر سر آشنایی با آن وقت چندانی نگذاشته است و در نتیجه نقدی می نویسد که هرچند برخلاف بسیاری از نقدهای نوشته شده در این زمینه ظاهری موجّه و متدیک نشان میدهد، اما در واقع نه متدولوژی دارد، و نه پایبند قاعدههای یک نقد علمی است و این هم تفصیل ماجرا: ادامه مطلب “مقاله محمود درگاهی با عنوان «معضل منتقدان شریعتی در نقد»”