
درسگفتارهای «چاره اندیشی برای اضطراب» از مصطفی ملکیان

فصلنامۀ علمی تخصصی اطلاعات حکمت و معرفت
شمارۀ ۱۵۴ حکمت زندگی
رشته فلسفه تطبیقی در ایران با تکیه بر تجارب تاریخی خود نظیر حکمایی چون فارابی و شیخ اشراق در مواجهه فرهنگ اسلامی با سنت یونانی و خرد خسروانی و با برجستگی مواجهه با غرب در سنت حکمی تهران و قم و مباحث کسانی چون کنت دوگوبینو و هانری کربن و توشی هیکو ایزوتسو و تلاش های جریان نئوصدرائی، در بخش فلسفه خانه گزیده و چندی است به زیست دانشگاهی رسیده است.اینک اما نیازمند تاملی دوباره در ادامه مسیر خود است تا به راه های نرفته و امکان های گشوده در خروج از ابهام یا دست کم کندی روند آموزشی و پژوهشی در رشته فلسفه تطبیقی منجر شود. تمرکز و مسئله اصلی ویژه نامه شمارۀ یکصدو پنجاه و چهارم فصلنامه اطلاعات حکمت و معرفت، بر فلسفه تطبیقی در ایران معاصر است. در این راستا، دو جهت قابل رصد است. یکی راه رفته در تولد و شکل گیری فلسفه تطبیقی در سنت ایرانی-اسلامی و بررسیدن اختلاف نظر در این که فلسفه تطبیقی پدیده ای نوین در سنت معاصر است یا ریشه هایی کهن تر در سنت کلاسیک فلسفی نیز دارد و دیگری راه پیش رو و افق های گشوده فراروی آن است تا ضمن آسیب شناسی امر موجود، راه گشایی امر مطلوب نیز فراهم گردد. ادامه مطلب “معرفی شماره ۱۵۴ نشریه «اطلاعات حکمت و معرفت»”
پرسش اصلی من در این گفتار این است: تجربهی وجودی خداناباوری چه پیامدهایی برای بشر مدرن داشته است و چگونه و در چه سطحی بشر مدرن را به جستجوی معنویتی این جهانی واداشته است؟
به نظرم رمان مدرن را می توان یکی از بهترین منابع برای یافتن پاسخی به این پرسشها دانست. تجربه وجودی انسانی که خدای خود را از کف داده و نومیدانه در جستجوی روزنه امیدی در تاریکای جهان بی خداست، از جمله مضامین مهم رمان مدرن است. از این رو می کوشم در اینجا روایت پاره ای از رمان نویسان برجسته دوران مدرن را درباره تجربه وجودی جهانی بی خدا بررسی کنم و نشان دهم که چگونه این دغدغه وجودی ایشان را به جستجوی نوع جدیدی از معنا و معنویت برانگیخت. ادامه مطلب “مقاله «در انتظار معنا: کافکا، کامو، بکت و بحران معنا» از آرش نراقی”
احسان ارضرومچیلر: آگاهی از ریشه ها و متعاقبا تاریخ یک اندیشه به فهم بهتر و صحیح تر آن اندیشه کمک شایانی می کند. اندیشه در خلا به وجود نمی آید و در خلا رشد نمی کند، بلکه متاثر از و همزمان موثّر بر اندیشه های دیگر است. تاریخ اندیشه در عالم اسلام پر است از این تاثیرها و تاثرها. چه در فلسفه اسلامی که مشحون است از مفاهیم و مولفه های به کار رفته در تفکرات پیشین، از ارسطو و افلاطون گرفته تا فلوطین، چه در کلام اسلامی که در جای جای خود پذیرنده افکار فلسفی پیشینیان علی الخصوص ابن سینا بوده، و چه در عرفان اسلامی که وام گیرنده عناصر بسیاری از دیگر شاخه های تفکر، از فلسفه یونان گرفته تا فلسفه اسلامی و حتی تفکرات شرقی به خصوص هندویسم و بودیسم است.
نویسنده این مقاله، مهدی امین رضوی، شاگرد پیشین سید حسین نصر و استاد فلسفه و عرفان در آمریکاست. او در این مقاله سیر ورود اندیشه های عرفانی را به عالم فلسفه اسلامی وا می کاود. در این نوشته او از فلوطین و نوافلاطون گری شروع می کند و نشان میدهد که چگونه عرفان و اندیشه های عرفانی به مرور به عالم فلسفه راه یافته و در طول زمان به بخش جدانشدنی فلسفه اسلامی تبدیل گشت. خواننده این متن، از رهگذر این نوشته نه تنها با سیر و چگونگی ورود مولفه های عرفانی به عالم فلسفه آشنا می شود، بلکه به بنیان های فکری مکاتب گوناگون در فلسفه اسلامی نیز آگاهی مقدماتی پیدا می کند. ادامه مطلب “ترجمه مدخل «عرفان در فلسفه اسلامی و عربی» دانشنامه فلسفی استنفورد”
این جلسات که گفتگوی امید کشمیری با سروش دباغ درباب «ویتگنشتاین و معنای زندگی» است، در پنج جلسه از سوی موسسه “خانه آشنا” برگزار گردید. در این جلسات تاکید و محوریت با آراء ضمنی و مصرحِ ویتگنشتاین متقدم در رساله منطقی_فلسفی در باب معنای زندگی است. سه ضلع زندگی با معنا که شامل “زندگی در حال”، “زندگی بیپرسش” و “زندگی درونی” با تحلیل فقراتی از رساله، کاویده میشود. جلسه پایانی(پنجم) این جلسات نیز به آراء علی شریعتی در خصوص معنای زندگی با تکیه بر “کویریات” او سخن گفته میشود.
ادامه مطلب “مجموعه جلسات «ویتگنشتاین و معنای زندگی» در گفتگو با سروش دباغ”
(استادیار گروه جامعهشناسی واحد تهران مرکزی دانشگاه آزاد اسلامی)
مقدّمه
بهطور معمول و مألوف، وقتی مخاطبی با افکار و آرای یک متفکّر مواجه میشود، در بادی امر انتظار دارد با مجموعهای از افکار منسجم مواجه شود. بسی بعید است که این انتظار، ریشهی روانشناختی یا بیولوژیک داشته باشد. یحتمل زایش چنین انتظاری در چنین مواجهاتی، ریشه در تربیت فکری ما دارد. با این همه، بهنظر میرسد بخشی از ماجرا به کار ذهن مربوط است. بهنظر میرسد ذهن آدمی از طریق مقایسه و یافتن ربط اندیشهها ما را به کشف همسازیها و ناهمسازیهای اندیشهها با یکدیگر رهنمون میسازد. امّا انتظار برخورداری از انسجام و همسازی میان آرای متنوّع یک متفکّر، آرایی که در دورههای مختلف زندهگی وی تولید و عرضه شده و هر یک در زمینهی اجتماعی و روانی خاصّی پرورده شده است و پیوندی با اقتضائات زمانه و احوال درونی متفکّر داشته است، معمولاً برآورده نمیشود. چه بسا در آرای متفکّران و اندیشهمندان ناهمسازیهای گوناگونی راه پیدا میکند. گاه این ناهمسازی چنان زیاد است که دورههای زندهگی فکری متفکّر را از هم جدا میکنند و از دو یا چند دوره سخن میگویند. در اینگونه مواقع که ناهمسازیهای میان آرای گوناگون یک متفکّر ناهمسازیای بنیادی و مبنایی است، اغلب از سفر پارادایمی متفکّر سخن گفته میشود. یکی از دغدغههای محقّقانی که افکار متفکّران را مورد بررسی و واکاوی قرار میدهند، یافتن رشته یا رشتههای اتّصال و پیوند میان آرای گوناگون متفکّران مورد بررسی است. موضوع بحث ما در این مقاله بهطور کلّی، یافتن این رشتهی اتّصال و پیوند در آرای گوناگون متفکّر دینی، علی شریعتی است.
ادامه مطلب “مقاله «بنیان فلسفی اندیشهی شریعتی» از حسن محدّثی گیلوایی”
محمد فاضلی (عضو هیئت علمی دانشگاه شهید بهشتی): یکی از مخاطبان کانال دغدغه ایران چند وقت قبل برایم نوشته زیر را فرستاده است:
«دکترجان، کانال دغدغه ایران و فردای بهتر، مهمترین کانالهای سیاسی اجتماعی من هستند و من تک تک مطالبشون رو «میخوندم». اما چند وقتی هست که یا نمیخونم یا ردی میخونم. دلیلش همون مطلبی هست که در یادداشت ناشنوایی و نابینایی فرمودید. من (به عنوان یک شهروند عادی کمی آگاه و حساس به جامعه و کشور) معتقدم اساسا آنچه نخبگان جامعه اعم از فاضلیها میگن، جسارتا آب در هاون کوبیدنه. فقط آگاهی اجتماعیمو بالا میبره و دیگر هیچ. در ته این تونل من و میلیونها ایرانی هییییچ نوری نمیبینیم و تکلیف روشنه. تکلیف دو دقیقه آخر فایل صوتی افسانه پیل و پرایده. …
این جملات و افکار کسی هست که درآمد خوبی در تهران داره، لباس خوب میپوشه، سفر خوب میره، محیط کارش خوبه, رفاهش خوبه، خوراکش خوبه، پس انداز داره, کادوی خوب میخره برا زنش، میتونه یهو دو تومن خرج فلان چیز کنه و شاید به اون معنا دغدغه مالی نداشته باشه. مسلما این وضع در اقشار پایین تر به طریق اولی فاجعهآمیزتره.
من از تمامی نخبگان سیاسی اجتماعی فقط یک سوال دارم و اون اینکه، چه کنیم؟ در این حالت ما باید چیکار کنیم که تکرار تاریخ نشه و لااقل نسل بعدی من بتونه حالش در وطن بهتر باشه؟ ما به چه چیز این وطن امید داشته باشیم که نگهمون داره؟
من به شخصه باک امیدم چراغش خیلی وقته روشنه. هیچ خبر به ظاهر امیدبخشی، یک سیسی باک امید منو پر نمیکنه. حال من «زمستان است» شجریانه.»
یک هفته است این متن مثل جذام روحی آزارم میدهد. زمزمههایی از این جنس زیاد میشنیدم، اما یکی رک و راست گفته، پوستکنده پرسیده است: چه کنیم. خواننده دائمی متنهایم بوده و بنابراین پاسخهای من برای او کفایت نمیکند و راضیکننده نیست. من بقیه بزرگان اهل فکر، قلم، سیاست، هنر و … را به چالش #او_چه_کند فرامیخوانم. او یک فرد نیست، میلیونها ایرانی است.
مقدمه
نوشتن مطلبی در مورد علی شریعتی که تازگی داشته باشد کار بسیار سختی است. شریعتی ایدئولوگ انقلاب بوده و انقلابی که چهل سال از تاسیسش گذشته فرصت کافی به موافقان و مخالفان داده تا به نقد و بررسی بزرگترین ایدئولوگش بپردازند. از شریعتی به اندازه کافی تعریف و تمجید شده و میشود؛ منتقدان هم نقدهای بسیاری مطرح کردهاند. برای مثال برخی از این نقدها به این شرح است: شریعتی رویکردی التقاطی داشته و مکاتب و ایدئولوژیهای گوناگون را به هم چسب و وصله کرده؛ شریعتی از مذهب، ایدئولوژی ساخته و با تبلیغ ایده ترکیب مذهب و سوسیالیسم در نهایت مذهب را به ابزار نبرد تقلیل داده است؛ شریعتی با ایدئولوژیک کردن تاریخ و سنت مانعی بر سر راه سیرتکاملی جامعه ایجاد کرده است؛ شریعتی در کلیت مدرنیته دست به گزینشگری زده و در این گزینش مولفهایی مانند «انسانمحوری» و «خرد خودبنیاد» را کنار گذاشته است و…. همچنین در مورد افراد و مکاتبی که بر استاد تاثیر گذاشته و یا از او تاثیر پذیرفتهاند و اکثر مفاهیم و موضوعات کلیدی دستگاه فکری شریعتی از «طبقه» و «استثمار» و «شیعه علوی» گرفته تا «عدالت» و «بازگشت به خویشتن» مطالب متعددی وجود دارد. اما تاکنون کسی به این موضوع که شریعتی تحت تاثیر چه فرد یا مکتبی به این نتیجه رسید که باید موتور ایدئولوژی را با سوخت «اسطوره« روشن کند تا بتوان در دل مردم شور و انگیزه ایجاد کرد نپرداخته است. البته داریوش آشوری، یدالله موقن و محمد صنعتی به حضور رویکرد اسطورهای در بین روشنفکران ایرانی اشاره کردهاند؛ اما اینکه شریعتی این رویکرد اسطورهای را از کجا آورده تاکنون بررسی نشده است. شریعتی مهمترین معبودهایش را لوئی ماسینیون، الكسیس كارل، فرانتز فانون، ژاك برك، گورویچ، ژان كوكتو، مارکسیسم و اگزیستانسیالیسم معرفی میكند و از ژرژ سورل و یا گوستاو لوبن نامی نمیبرد؛ اما به نظر میرسد این اندیشمندان تاثیر زیادی بر شریعتی داشتهاند. شریعتی به آثار این افراد دسترسی داشته؛ زیرا در دورهای كه شریعتی در فرانسه بوده نام و آثار این اندیشمندان رواج گستردهای داشته است. این ادعا كه شریعتی در خلق آثار خود از افرادی مانند ژرژ سورل تاثیر گرفته است؛ موضوعی است كه در این مقاله بررسی خواهد شد. ادامه مطلب “مقاله نظام بهرامی کمیل با عنوان «شریعتی مقلد سورل»”
اشاره: آنچه «کارل گوستاو یونگ» (روانپزشک سوئیسی) دربارۀ حکمت زندگی اضافهبر دیگر کسانی که عضو جنبش روانکاوی هستند، میگوید «حکمت رؤیا»هاست. بحث رؤیاها همواره در ادیان مختلف و در نگاه پیشامدرن موجود بوده است و رؤیا، البته نه همۀ آنها، پیامی از عالم علیا تلقی میشده است؛ افزونبر این، رؤیاهای افراد خاص میتوانسته بهنوعی راهنمای زندگی خودشان و حتی دیگران باشد. برای نمونه میتوان به داستانهایی در عهد عتیق یا قرآن اشاره کرد؛ مانند، رؤیاهای خود یوسف و تعبیرات او از رؤیای دیگران. در شاهنامه نیز به رؤیا اشاره شده، مثلا رؤیای انوشیروان و تعبیرهای بزرگمهر بر آن.
اما با بهوجود آمدن جریان مدرنیته در غرب که به تعبیر «ماکس وبر» مهمترین ویژگی آن تقدسزدایی (disenchantment) بود، این هالۀ قدسی از دور بسیاری از چیزها برداشته شد. از این روست که در دورۀ مدرن، کتاب مقدس نیز موضوع تحلیل روانکاوانه، ادبی، زبانشناختی و تاریخی واقع میشود، بنابراین رؤیاها نیز بهعنوان بخشی از ذهن تحلیل میشوند که در حال بیداری در وضعیت مغلوب قرار گرفته، اما در حالت رؤیا میتوانند در وضعیت غالب قرار گیرند. در گفتوگو با «دکتر محمدرضا سرگلزایی» به این موضوع خواهیم پرداخت که از منظر یونگ، «رؤیا» چگونه میتواند بهمثابۀ نوعی راهنما، مأموریت انسان در زندگی را به او گوشزد کند. ادامه مطلب “مصاحبه ماهنامه اطلاعات حکمت و معرفت با محمدرضا سرگلزایی: حکمت رؤیا”
سال 93 با جمع محدودی از دوستان همدل، به دیدار استاد ملکیان رفتیم. در این جلسه که دو ساعت به طول انجامید، سه موضوع را با ایشان در میان نهادیم و جویای نظرشان شدیم. ابتدا نسبت و رابطهی میان حزن و معنویت مورد گفتگو بود و پس از آن، رابطهی روشنفکران دینی با تودهی مردم و توفیق و یا عدم توفیق ایشان در این رابطه را مورد پرسش قرار دادیم. گزارش بخش اول، یعنی حزن و رابطهاش با معنویت در سال 97 منتشر شد. ادامه مطلب “نوشتار علی زمانیان با عنوان «شریعتی یک استثنا بود»؛ گزارش نشستی دوستانه با مصطفی ملکیان”