![نوشتار رضا یعقوبی با عنوان «کانت، خودآیینی و بنیانهای اخلاق لیبرال»](https://media.3danet.ir/2021/01/2616-1-486x259.jpg)
کانت، خودآیینی و بنیانهای اخلاق لیبرال
رضا یعقوبی
1- زمینهها
کانت میخواست مثل تمام فلاسفة گذشته(بجز اندکشماری) جایگاه ممتاز انسان در طبیعت را مشخص کند و با معلوم کردن تمایز اساسی انسان از سایر جانداران او را قلة آفرینش و غایت خلقت و طبیعت بداند. اما نمیتوانست به سیاق ارسطو با عاقل دانستن انسان، این جایگاه را به او ببخشد. چون اولا با توجه به نظرات فلاسفة قبلی دوران جدید از کجا معلوم که حیوانات هم به همین اندازه از عقلانیت و هوش برخوردار نباشند و آن عقل و هوش را در جهت خیر و نیکی به کار ببرند، دوما مدعیات عقل محض، استعلایی از آب در آمدند و طبق فلسفة او، مابعدالطبیعه نمیتواند به عنوان علم عرضه شود. هر چه بود عقل براي اين كار كافي نبود با اينكه اتكاي نهايي او هميشه بر عقل است. پس باید مشخصة دیگری را در انسان پیدا میکرد و آن اخلاق بود. وجود ارادة خیر در انسان باعث میشود که آدمی موجودی اخلاقی باشد و به عنوان غایت اصلی و نهایی طبیعت در نظر گرفته شود. اما اگر اخلاق عبارت از مجموعه ارزشهایی باشد که از بیرون تحت عنوان دین یا فرامین تعیین شده از سوی جامعه یا حتی پیامدهای رفتار به ما تحمیل شود، چگونه میتوان وجود آن در آدمی را مایة یگانگی و غایت بودن ذاتی او دانست؟ او خود در اين باره بيان گويايي دارد: «كافي نيست كه بر هر مبنايي آزادي را به ارادة خود نسبت دهيم، اگر مبناي كافي براي نسبت دادن آن به تمام موجودات عاقل را نداريم. چون، از آنجا كه اخلاق در مقام قانون فقط به عنوان موجودات عاقل در خدمت ماست، بايد براي تمام موجودات عاقل هم آن را قائل شويم، و از آنجا كه اخلاق بايد صرفا از دارا بودن آزادي منتج شود، بايد آزادي هم ازآنِ ارادة تمام موجودات عاقل دانسته شود».(G1، ص124). ادامه مطلب “نوشتار رضا یعقوبی با عنوان «کانت، خودآیینی و بنیانهای اخلاق لیبرال»”