دموکراسی نزد شایگان

دموکراسی نزد شایگان

حسن سلامی: شایگان در نوشته هایش دموکراسی را از منظر فلسفه سیاسی و با پرداختن به ارزش و حیطه ی «آزادی» تحلیل کرده است. او تمایل خود را به دموکراسی با تکیه بر جنبه کثرت گرای آن نشان داده است . چنان که می گوید:
«من از آن جهت به دموکراسی معتقدم که راه و چاره دیگری جز آن سراغ ندارم. به علاوه، از آن جا که آدم تعدد اندیشی (کثرت گرا) هستم، عقاید و گوناگونی در دموکراسی را دوست دارم. حزب واحد برایم مثل روح سیاسی واحد است که هر قدر متعالی و والا باشد، مرا به ترس و لرزه می اندازد».(۱)


شایگان با وجود انتخاب دموکراسی به عنوان یکی از بهترین روش ها و رویه های سیاست، کتمان نمی کند که برای او دموکراسی، مطلوب نهایی و آرمانی نیست و آگاهی خود را از نقدهایی که به دموکراسی در غرب وارد شده است، به این صورت بیان می کند:

«می دانم که دموکراسی بهترین راه حل نیست، اما زیانش از بقیه کمتر است. نیز می دانم که دموکراسی را به دشواری می توان به جایی (مثلا کشور دیگری) منتقل کرد، زیرا نیاز به برخورداری از فرهنگ شهروندی و اجتماعی دارد که بسیاری از کشورها از آن محرومند چرا که آن روند تاریخی مشابه را طی نکرده اند. نیز می دانم که دموکراسی جذابیت اولیه خود را از دست داده است، مگر نه آن که این روزها سخن از افسردگی دموکراتیک در میان است. آری، اکثر این حرف ها موجه اند. اما دقیقا به این دلیل که بار آرمان شهرپردازانه ی دموکراسی، سبک و تقریبا هیچ است و به این دلیل که دموکراسی همچون زمینه ای بی طرف است که دیگر گرایش ها در آن جلوه و نشو و نما می کنند، از این رو به دموکراسی معتقدم». (۲)

شایگان دموکراسی را محصول روشنگری و نگاه نقادانه می داند که با «انسان اجتماعی» همخوانی بیشتری دارد. او دموکراسی را به قلمرو یا عرصه ی «تحلیل فرهنگی» می برد و می گوید دموکراسی نیازمند تغییر روحیه فرهنگی و رویّه ذهنی است:

«یعنی روحیه مدارا، قبول دیگری و نظام چند حزبی و کثرت گرا که در طرز رفتار و سلوک انسان ها ریشه دوانده باشد. نیز باید انسان از حالت رعیّت وار به در آید و به سوژه – من مبدل شود. از آن ‘خود’ِ جمعی که در توده ی بی شکل جماعت، حل شده است به شهروندی خودمختار و صاحب حق تبدیل گردد». (۳)

شایگان پس از انقلاب اسلامی راه خود را از سنت گرایانی مانند احمد فردید و سید حسین نصر که غرب و مدرنیته و دستاوردهای آن از جمله دموکراسی را نفی می کردند جدا ساخت و در باره بسیاری از نظرات خود در کتاب «آسیا در برابر غرب» تجدید نظر کرد.

او با تصدیق انعطاف پذیری فرهنگ ها و تمدن ها اعلام کرد که هوادار این نظر نیست که غرب و مدرنیته و دستاوردهای آن در حال انحطاط است و باید آن را رها کرد. به جای آن به این باور رسید که « امروز مشکلات غرب دیگر تنها به غرب منحصر نمی شوند بلکه به مشکلات سیاره زمین تبدیل شده اند؛ مشکلات ما نیز هستند و این مشکلات تنها با همگرایی کوشش ها از همه جوانب حل خواهد شد».(۴)

وی در جای دیگر در باب مسایل و مشکل های جهان اسلام می گوید: «مشکل جهان اسلام در عکس العمل های دفاعی آن، در گرفتگی ها یا انسداد فکری آن و بیش از همه در این ادعا نهفته است که برای تمام مسایل جهان پاسخ های حاضر و آماده ای دارد. ما باید مقداری فروتنی، مقداری درک نسبی بودن ارزش ها را یاد بگیریم». (۵)
شایگان سال ها و در عمر علمی خویش کوشید تجدد و مدرنیته و دستاوردهای آن از جمله دموکراسی را با دین و سنت آشتی دهد و جهان بینی اسطوره پرداز شرقی را با عالَم عقلانی و ژرف اندیش غربی پیوند زند.

.


.
پی نوشت ها:

۱٫ داریوش شایگان، زیر آسمان های جهان، ترجمه نازی عظیما، تهران، نشر فروزان، ۱۳۷۶، ص ۴۶

۲ و ۳و ۴٫ پیشین، ص ص ۴۷ و ۱۳۰ و ۲۸۹

۵٫ گفت وگوی رامین جهانبگلو با داریوش شایگان، مجله ی کِلک، شماره ۵۳ ، سال ۱۳۷۳، ص ص ۲۷۱-۳۰۳
.


.
نویسنده: حسن سلامی (پژوهشگر و روزنامه نگار)

منبع: صفحه آخر روزنامه ایران تاریخ ۱۲ بهمن ۹۶

.


.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *