نوشتار محمدامیر قدوسی: مروری بر کتاب اخلاق دین‌شناسی اثر ابوالقاسم فنائی

نوشتار محمدامیر قدوسی: مروری بر کتاب اخلاق دین‌شناسی اثر ابوالقاسم فنائی

«اخلاق دین شناسی: پژوهشی در باب مبانی اخلاقی و معرفت شناسانه فقه»، کتابی است به قلم ابوالقاسم فنائی که نشر نگاه معاصر در سال ۱۳۸۹ هجری خورشیدی آن را در ۵۷۸ صفحه منتشر کرده است. این کتاب در یک بیان کوتاه ادعانامه‌ای است مدلّل، اندیشیده، متواضعانه و در عین حال با اعتماد به نفس کامل، علیه سنت اجتهاد فقهی رایج در حوزه‌های علمیه جهان اسلام و به ویژه جهان تشیع.

نویسنده اندوخته‌های فراوانی از دو سنت تعلیمی حوزوی و دانشگاهی در آستین دارد و علاوه بر سابقه طولانی آموزش و پژوهش در حوزه علمیه قم، به برکت بهره‌مند شدن از فرصت اعزام به انگلستان از سوی یکی از موسسات مهم حوزوی قم برای ادامه تحصیل در حوزه فلسفه اخلاق، هر دو فضای دانشگاه‌های علوم انسانی ایران و انگلستان را تجربه کرده است، لذا می‌کوشد تا نمونه درخشانی از یک نقد سنجیده درباره اخلاق اجتهاد را به پیشگاه جامعه علمی تقدیم کند. کتابی که به جرئت می‌توان گفت واژه به واژه آن با دقت فراوان عبارت پردازی شده است و به روشنی پیداست که چکیده و دستاورد سال‌ها تامل نویسنده فرزانه آن به ویژه در حوزه معرفت شناسی اخلاقی و فقهی است…

.


.

دریافت فایل PDF این نوشتار

منبع: فصلنامه حیات معنوی ـ شماره ۱۴ ـ زمستان ۱۴۰۱

.


.

8 نظر برای “نوشتار محمدامیر قدوسی: مروری بر کتاب اخلاق دین‌شناسی اثر ابوالقاسم فنائی

  1. از معدود کتابهایی در حوزه دین و اخلاق هست که به همه پیشنهاد مطالعه میدم. فارغ از اینکه شما مذهبی باشید یا نه بعنوان یک انسان میتونه به شما کمک بزرگی بکنه.
    خیلی خوب و سنجیده نوشته شده و نویسنده تمام تلاشش رو کرده که بدون تعصبو پیش داوری موضوع رو جلو ببره. لذت بردم از خوندن این کتاب.

  2. ظاهرا جناب قدوسی از دوستان و ارادتمندان به آقای فنایی هستند. مؤید اینکه جناب فنایی هم دیباچه ای بر کتاب «رواداری» اثر آقای قدوسی، نگاشتند.
    لحن این متن قدری، و شاید خیلی، ستایش گرانه و مبالغه آمیز است و دوسه جمله ای که در پایان نوشتار به عنوان نقاط ضعفِ کتاب آمده نیز گویا بیشتر خاصیت تزئینی دارد.

    دعاوی غلوّ امیزی مثل اینکه « روش فنایی برای دفاع از حجیت ظنون عقلی در جهان اسلام و تاریخ و جغرافیای شیعه و سنی بی نظیر است» ( ص ۱۷۵، نقل مضمون) قدری قبولش مشکل است. در همان کتاب « قبض و بسط» آقای سروش از حجیت ظنون عقلی در قلمرو معارف نظری و عملی سخن به میان آورده و دلایل اصلی اقای فنایی نیز قبلا در کتاب «قبض و بسط» آمده است. دلایلی مثل اینکه « یقین مدلل(نه معلل) جز در منطق و ریاضیات یافت نمی شود» ، یا « نفی حجیت ظنون عقلی، نشستن بر سر شاخ و بریدن بن است» و…، حتی در کتاب « منزلت عقل در هندسۀ معرفت دینی»، آقای جوادی آملی از حجیت ظنون عقلیِ اطمینانی دفاع کرده و صریحا میگوید اینها مثل آیه قران حجت اند و می توانند قرآن را تخصیصی بزنند!. من فعلا به آراء و نظراتی که روشنفکران عرب زبانِ تاریخ و جغرافیایِ جهانِ اسلام!! در این باب ارائه کردند، کاری ندارم.
    لذا نهایتا بفرمایید اقای فنایی تقریر جدیدی از برخی دلایل این دیدگاه کرده، نه اینکه در جهان اسلام کارش بی سابقه است و…
    ای کاش نویسنده تحلیل را بر تجلیل مقدم می‌کرد و اگر هم خودش نقدی بر این کتاب ندارد، لااقل از نقدهای پاره ای از ناقدان عالم و مشفق مثل آقای دکتر حسین واله، ذکری به میان می‌آورد.مقاله آقای واله در لینک زیر قابل دسترسی است
    https://jpt.isca.ac.ir/article_181.html
    یک نقد بر دیدگاه آقای فنایی که به نحوی در مقاله آقای واله هم آمده، با بیان خود بنده، برای خواننده ای که حوصلۀ متن طولانی تر را ندارد، این است:
    اگر شما از جناب فنایی بپرسید که آیا من حق دارم بگویم در مواردی اسلام و قرآن با فرهنگ مدرن و مبانی آن ناسازگار است؟ ایشان می‌گویند البته که حق داری! ولی به این شرط که آن مبانی مدرنیته با اسلام فراتاریخی ناسازگار باشند و نه با اسلام تاریخی.
    می‌گویید من چه طور اسلام تاریخی را از اسلام فراتاریخی تفکیک کنم؟ ایشان ۱۲ معیار معرفی می‌کنند که عمدۀ آنها متخَّذ از خود فرهنگ و عقلانیت مدرن است!. معنای این سخن این است که ابتدا بیاید اسلام را از صافیِ مدرنیته عبور بدهید، و بعد ازاین، اگر این اسلامی که در حوض مدرنیته غسل تعمید یافته باز هم با برخی اجزاء مدرنیته ناسازگار بود، آنگاه اعلام ناسازگاری کنید و مدرنیته را در آن جنبه هایش که مخالف اسلام است پس بزنید!
    دور را می‌بینید؟ ابطال ناپذیر کردنِ مدرنیته را می‌بینید؟
    می‌گوییم مگر می‌شود اسلامی که بدین نحو غسل تعمید یافته با مدرنیته ناسازگار هم باشد؟ می‌گویند البته که می‌شود! مثلا اعتقاد به توحید و خدا باوری و… جزء ذات اسلام است. حال اگر مدرنیته رفت به سمت طبیعت‌گرایی و نفی خدا و…، شما بگویید که مدرنیته با اسلام ناسازگار است و ما به عنوان مسلمان مدرنیته را از این حیث نفی می‌کنیم! یعنی ذاتیات اسلام که تاب مقاومت در برابر ذبح مدرن دارند، محدود به امور کلی مثل اصل توحید و…شده است!
    باقی این غزل را ای مطرب شریف/ زین سان همی شمار که زین سانم آرزو است

    1. آنچه قدوسی ادعا کرده این است که کار فنائی “از حیث روش شناختی”، تلاشی فلسفی، تحلیلی، پاکیزه و منحصر بفرد است. این ادعایی نیست که بشود با ارجاع به نظرات ارزشمند و در عین حال آشفته و ناسازوار عبدالکریم سروش، آن را نقض کرد و یا با ادعای حجیت ظنون اطمینانی امثال جوادی که فقیهی است متعلق به جریان اصلی حوزه های علمیه و ادعایش فرسنگها با نظریه فنائی یعنی “لزوم توزین تمام ظنون اعم از نقلی و فقلی ولو مادون اطمینان” فاصله دارد، به مصاف آن رفت.

      1. آقای فنایی میگوید اشاعره پست مدرن! در لفظ میگویند عقل را حجت میدانند؛ اما در عمل به شکاکیت اخلاقی و… معتقدند. من هم عرض میکنم آقای در لفظ میگویند رویکرد التقاطی، ذبح مدرن اسلام، را قبول ندارند، اما در عمل ترجمه فرهنگی ایشان نهایتا چیزی جز مدرن مالی و لیبرال مالی اسلام نیست!
        برای همین هم نظریه “دین و قدرت” دکتر سروش اینقدر ایشان را برآشفته کرد و به عنوان یک روشنفکر دینی به دفاع از تکفیر کدیور نسبت به سروش پرداخت! کاری که حتی فقیه سنتی مثل جوادی آملی هم نکرده بود!

        نمیدانم، شاید هم دعوا سر لحاف ملا بوده و ما خبر نداشتیم.

        1. اگر معنای نظریه را بدانیم، به مجموعه منبرهای موسوم به دین و قدرت، اطلاق نظریه نمی کنیم.
          اگر متون و سخنان را بدون پیشداوری و بدون قصد مچ گیری بخوانیم و بشنویم، نه به کدیور تهمت تکفیر میزنیم و نه به فنائی.
          بیان استلزامات منطقی سخنان یک شخص، به معنای تکفیر آن شخص نیست. کسی که چنین مغالطه ای می کند هنوز دچار خلط بین حقیقت و اعتبار است و درک درستی از چیستی اعتبارات شارع ندارد.

    2. شما در دریافت دعاوی کتاب اخلاق دین‌شناسی موفق نبوده‌اید؛ چند نکته عرض می‌کنم شاید وضوح یافت:
      کار فنایی از سه جهت بی‌سابقه است؛ دست‌کم در محافل آکادمیک در ایران: جهت اول: طرح مسأله‌ جدید پیوند بین دین و اخلاق و استفاده روش‌مند از فلسفه اخلاق برای تحلیل، تبیین و بازنگری در گزاره‌های دینی. دکتر فنایی از این جهت، سردمدار فلسفه اخلاق معاصر در ایران است و کارهای پیش از ایشان، مانند دانش و ارزش سروش مشتی اطلاعات کلی بدست می‌دهد. پس دکتر فنایی هم در طرح مسأله و هم در پاسخ روش‌مند به مسأله، کار بی‌نظیری انجام داده‌اند.
      جهت دوم: دکتر فنایی در کتاب اخلاق دین‌شناسی فراوان از تراث فلسفی و اصولی بهره می‌برد تا بتواند از ظرفیت‌های سنت وام گیرد و تحلیل دقیق‌تری از موضوعات ارائه دهد. شما اگر کتاب را دقیق بخوانید، مسائل اصولی، فلسفی و کلامی متعددی از آن بیرون می‌کشید؛ و افزون بر آن در بعضی از این مسائل بازنگری و صورت‌بندی جدیدی پدید آورده‌اند.
      جهت سوم: دکتر فنایی به هدف نقادی فتاوای ناموجه، روش‌مند پیش می‌رود، نه آنکه مانند سروش از هر فیلسوفی نکته‌ای وام گیرد و آشی بسازد. تکیه‌ نقد ایشان، استفاده از شهودگرایی اخلاقی و کاربست آنها در فقه به هدف شناخت فتاوای ناموجه است. این روش‌مندی و تمرکز در کارهای پیشینیان سابقه ندارد. سروش در قبض و بسط، صرفاً ادعای کل‌گرایی می‌کنند و از گادامر و کواین و مولوی و … بهره می‌برد و دست‌آخر هم از پس تبیین موجه ادعای خود برنمی‌آید و فراوان به ناسازگاری مبتلا می‌شود؛ اما فنایی با روش شناخته‌شده در فلسفه اخلاق پیش می‌رود. موضوع جزیی است، روش دقیق و پژوهش کاملاً سازوار است. اگر ناسازگاری سراغ دارید، نمونه بیاورید. یا اگر هنرمندید، نقدی منسجم بر کتاب ایشان بنگارید.
      نکته دیگر اینکه اگر شما نسبی‌گرا نباشید و بدنبال توجیه باشید و توجیه را امری عینی و غیروابسته به سوژه و محیط بدانید، چه تفاوتی می‌کند که باور موجه در دنیای مدرن پدید آمده باشد یا در دنیای سنت؟ مدرن‌بودن یا نبودن چه دخلی در توجیه باورها دارد؟ انتساب باور به سنت یا مدرنیته به خودی خود دلیلی بر موجه‌بودن آن است؟
      نکاتی که درباره دعوا بر سر ذاتیات آوردید، کاملاً بیربط به محل بحث است.

  3. اولا، همین نظریات “آشفته و ناسازگار”! سروش، نخ تسبیح کتاب فنایی است و این چیز قابل انکاری نیست. فنایی حتی در تعریف سکولاریسم و عقلانیت مدرن و… بر محور اراء سروش بحث کرده و به خود زحمت نداده تا آراء چند متفکر سرشناس و متخصص غربی در این زمینه را بررسی کند. کلی گویی های ملکیان وار و غیر مستند مثل”‌ ماهیت سکولاریسم”، “مقومات اجتناب ناپذیر مدرنیته” و…فقط برای طلابِ تازه روشنفکر شده جذاب اند، وگرنه برای کسی که از کثرت و آشوبِ موجود در مدرنیته مطلع است، این حرفها خنده دار است. سخنرانی آقای مراد فرهادپور در ” میز گرد مبانی مدرنیته”، میتواند برای خروج از توهمات ایرانی در مورد مدرنیته مدخل خوبی باشد.

    ثانیا در مورد همین ” حجیت ظنون عقلی” لطفا آشفتگی و ناسازگاری نظریه سروش را روشن بفرمایید و به ادعا اکتفا نکنید.

    ثالثا، در مورد نظریه جوادی، خود بنده هم تصریح کردم جوادی قید “‌ اطمینانی” را اضافه کرده است. نباید با عناوینی مثل “فقیه و…” ارزشداوری کرد ، خیلی از غیر فقیه هایِ مسلمان، نظریه جوادی در باب “‌ علم دینی” را مستلزم انفعال و تسلیم در مقابل غرب و علوم غربی دانستند، نقدی که به فنایی هم وارد شده.
    وقتی فنایی ادعایی دارد، و مجموعا سه، چهار دلیل بر آن آورده، و من حاضرم مستندا نشام دهم که هم عین این مدعا و هم عین این دلایل در سخنان دیگران هست، یعنی چه که کار فنایی “روشمند” است؟ چرا کتاب سروش یا جوادی ” غیر روش مند” است؟ تعابیر استعاری مثل” پاکیزه” چه دردی را دوا میکنند؟‌ پاکیزگی چیست که با اینهمه تکرار ممل و با اینهمه ادعاهای کلی غیر مستند در باب عقلانیت مدرن و…. سازگار است؟!

    1. نمونه‌ی دیگری از خلط‌های شما.
      ببین در اصول فقه ما یک قطع داریم، یک اطمینان. قطع و اطمینان هر دو روان‌شناختی هستند و به حالات روانی مجتهد وابسته اند‌. در اصول فقه به ظنون نیز تمسک می‌جویند؛ اما به ظنون معتبر، یعنی ظنونی که شارع بر آنها صحه گذاشته است و دلیل شرعی در اعتبار آنها وجود داشته باشد. ظن در اصول فقه، ظن معتبر شرعی است. اما ظنی که در معرفت‌شناسی و فلسفه اخلاق از آن سخن می‌گویند، اغلب یا ذیل شواهدگرایی می‌گنجد یا ذیل شهودات اخلاقی. شواهد عینی اند و شهودات اخلاقی واقع‌نمایی دارند به شرطی که شما در فلسفه‌ی اخلاق واقع‌گرا و شناخت‌گرا باشید. پس صرفا مشابهت‌ها گمراهت کرده و دلیلش آن است که با مناقشات معرفتی آشنا نیستی و با یکی دو گزاره تکلیف همه چیز را معلوم می‌کنی.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *