در ستایش ترجمه

در ستایش ترجمه

۱- «ما دار الترجمه می‌خواهیم»!

سید جلال‌الدین آشتیانی (۱۳۰۴-۱۳۸۴ خورشیدی)، مدرّس و پژوهشگر نامبردار فلسفه و تصوف اسلامی و از شاگردان آیت‌الله خمینی و علامه طباطبایی، در سال ۱۳۴۰ خورشیدی از نبود ترجمه آثار فیلسوفان غربی به فارسی به شدت گلایه می‌کند. او گلایه خود را به پیش‌بینی‌ تلخ و صریحی نیز می‌آمیزد:

«با آن‌که پنجاه سال است در دانشگاه‌های ما فلسفه تدریس می‌شود، هنوز برای نمونه یک نفر شایسته و لایق از این محیط بیرون نیامده است، ما یک تاریخ فلسفه تمام عیار نداریم. از فلسفه معمول در مدارس غرب نیز یک اثر با ارزش که با نقادی کامل توأم باشد، به فارسی در دسترس نیست. دانشگاه ما احتیاج به یک دار الترجمه کامل در رشته‌های مختلف دارد که دانشجویان ما را به وسیله ترجمه، [با] افکار و عقاید و آثار باارزش مغرب‌زمین آشنا نماید. ایرانی که محیط پرورش بزرگترین فلاسفه و مرکز مستعد برای به وجود آمدن ده‌ها فیلسوف بزرگ بود، بکلی از افکار محققانه فلسفی خالی خواهد شد و مردم ما در آینده باید جهت یاد گرفتن همین فلسفه و عرفان اسلامی، به مغرب زمین پناه ببرند» (مقدمه جلال‌الدین آشتیانی بر: سه رساله فلسفی از ملا صدرا، قم: بوستان کتاب، ۱۳۷۸، ص ۲۲).

اکنون نزدیک به شصت سال از این گلایه و نیز پیش‌بینی آشتیانی می‌گذرد. شاید چندان اغراق نباشد اگر بگوییم که پیش‌بینی او، در باب احتیاج ایرانیان و کلا شرقی‌ها حتی در فلسفه و تصوف اسلامی (چه رسد به رشته‌های دیگر) به آثار غربی‌ها، کم‌و‌بیش درست از کار در آمده است.

از باب نمونه‌ای گویای خروار، اکنون برای فهم آراء و احوال محی‌الدین ابن عربی (۵۶۰-۶۳۸ قمری) از بزرگترین عارفان نظری جهان اسلام، شاید هیچ کس از خواندن آثار ویلیام چیتیک (متولد ۱۹۴۳ میلادی) عرفان‌پژوه امریکایی بی‌نیاز نباشد ـــ و البته از قضای روزگار چیتیک، خود، از شاگردان آشتیانی بوده است. تا کنون نزدیک به بیست جلد از کتاب‌های چیتیک و ده‌ها مقاله از او در تصوف اسلامی به فارسی ترجمه شده است.

شاید ناگفته پیدا باشد که ترجمه، تنها، گردانیدن متنی از زبانی به زبان دیگر نیست بلکه می‌تواند کار و باری عمیقا دوران‌ساز باشد. می‌توان گفت تاریخ نشان از آن دارد که ترجمه در ایران در مقاطعی نقشی این سان دوران‌ساز ایفا کرده است. مجد‌الدین کیوانی (متولد ۱۳۱۶ خورشیدی)، زبان‌شناس و مترجم، در روایتی که از کتاب «تاریخ ترجمه در ایران» (ققنوس: ۱۳۹۳) نوشته عبدالحسین آذرنگ (متولد ۱۳۲۵ خورشیدی) نویسنده، مترجم و پژوهشگر به دست می‌دهد، حاصل پژوهش آذرنگ را این‌گونه خلاصه می‌کند: «یکی از وجوه جالب و سودمند کار آذرنگ این است که به استناد مدارک متعدد، نشان داده است که در طول تاریخ، به ویژه در دو قرن اخیر، چه مایه و تا چه حدّ ما، در حوزه‌های علمی، فنآوری، حتی ادبی و بسیاری حوزه‌های دیگر به‌واسطه ترجمه مدیون دیگر ملت‌ها هستیم». (مجله «گزارش میراث»، اسفند ۹۳، ص ۸۹).

۲- نهضت ترجمه

بگذارید در دل تاریخ، پیش‌تر رویم و اشاره‌ای به زمینه کلی‌تر «نهضت ترجمه» در جهان اسلام کنیم. با نظر به این پیش‌زمینه، ریشه‌های تاریخی دوران‌سازی ترجمه را بهتر می‌توان دریافت.

اسکندر مقدونی (۳۵۶-۳۲۳ قبل از میلاد) با فتح منطقه‌ای که امروزه به خاورمیانه مشهور است، فرهنگ یونانی و یونانی‌مأب (هلنیستی) را به میان فرهنگ‌های ایرانی و آرامی برد. فرهنگ آرامی در میانه قرن اول تا چهارم میلادی رفته-رفته رنگ مسیحی به خود گرفت. این فرهنگِ مسیحی‌شده گرچه ابتدا در مقابل فرهنگ «غیر مسیحیِ» (pagan) یونانی مقاومت کرد، بعدها به تلفیقی با فرهنگ یونانی دست یافت.

این تلفیق آرامی-یونانی، با فتح سوریه و فلسطین از سوی مسلمان‌ها مصادف شد. پژوهشگران سُریانی زبان (سُریانی یکی از گویش‌های زبان آرامی است) در قرن هفت میلادی آثار پزشکی و منطق ارسطویی را از یونانی به سریانی ترجمه کردند. از سوی دیگر، در قلمرو امپراطوری ساسانی نیز، ترجمه آثار یونانی در زمان پادشاهی خسرو انوشیروان (قرن شش میلادی) به اوج خود رسید.

 ترجمه‌ آثار فرهنگی (از یونانی یا غیر آن)، که امپراطوری متأخر ساسانی بانی و حامی آن بود، حتی پس از فروپاشی این امپراطوری و در عصر اموی و مهم‌تر از آن در عصر عباسی نیز ادامه یافت. فتوحات اسلامی، عرب‌‌های مسلمان را با فرهنگ‌های غنی غیرعرب آشنا ساخت و این امر ترجمه را در زندگی روزمره و نیز در حلقه‌های حکمرانی ضروری ‌ساخت. خلفای متأخر اموی به نیت امور اداری، دستور ترجمه از یونانی را صادر کردند. با این حال در عصر اموی، طرحی منظم و وسیع برای ترجمه از یونانی وجود نداشت و ترجمه‌ها موردی و تصادفی بود.

با برآمدن عباسیان و انتقال پایتخت خلافت به بغداد، و نیز به ویژه از دوره منصور خلیفه عباسی ترجمه از یونانی به عربی (چه به شکل مستقیم از یونانی و چه از روی ترجمه‌های پهلوی و سریانی از یونانی) شکل نهضت به خود گرفت. این نهضت، بی وقفه تا دو قرن، از میانه سده دوم تا اواخر سده چهارم هجری ادامه یافت. دیمیتری گوتاس (متولد ۱۹۴۵ میلادی) از پژوهشگران برجسته تاریخ نهضت ترجمه و استاد دانشگاه ییل، می‌گوید که طی این دو قرن، اصحاب نهضت ترجمه، که عموما مسیحی بودند، عمده آثار در دسترسِ فرهنگ یونانی و یونانی‌مأب در علم و فلسفه را به عربی ترجمه کردند (بخش دوم از مدخل «ترجمه» در دائره المعارف اسلام، ویراست دوم، انتشارات بریل، با عنوان: ترجمه از یونانی و سریانی، نوشته دیمیتری گوتاس. برای تفصیل این بحث بنگرید به کتاب گوتاس: «اندیشه یونانی، فرهنگ اسلامی»، ترجمه عبدالرضا سالار بهزادی، نشر فرزان‌روز). نهضت ترجمه اثری وسیع، ژرف و ماندگار بر فرهنگ‌های مسلمان نهاد و به طور خاص علوم اسلامی، از فلسفه گرفته تا کلام، فقه و اصول را زیر تأثیر خود قرار داد.

ریچارد والزر (۱۹۰۰-۱۹۷۵) از متخصصان فلسفه یونان باستان، در باب تأثیر نهضت ترجمه بر شکل‌گیری فلسفه اسلامی می‌نویسد: «مترجمان مسیحی، بر روند کلی اندیشه دو قرن نخست امپراطوری عباسی اثر گذاردند. آنان بدین طریق، زمینه شکل‌گیری فلسفه اسلامی را فراهم کردند. […] در تاریخ فلسفه، مترجمان چندان چهره‌‌های به چشم‌آمدنی‌ای نیستند اما بدون زحمات طاقت‌فرسای مترجمان نهضت ترجمه، فلسفه اسلامی اصلا به وجود نمی‌آمد» (ریچارد والزر، «از یونانی به عربی، رساله‌ای در فلسفه اسلامی»، انتشارات دانشگاه هاروارد، ۱۹۶۲، صص ۷-۸).

۳- تاریخ ترجمه در ایران مدرن

عصر مدرن ترجمه در ایران با فتحعلی شاه قاجار (۱۱۵۱-۱۲۱۳ خورشیدی) آغاز می‌شود. در این دوره، مراوده با فرانسه و نیز جنگ با روس‌ها نیاز به دانش نظامی ایجاد کرد و از این رو آثار علمی و فناورانه از زبان‌های آلمانی، انگلیسی، فرانسه و روسی به فارسی ترجمه شد. در دوره ناصر‌الدین شاه (۱۲۱۰-۱۲۷۵ خورشیدی) ترجمه آثار جغرافی و تاریخی رونق یافت. به دستور شاه «دار‌ الترجمه همایونی»‌ تأسیس شد. ایرج افشار (۱۳۰۴-۱۳۸۹ خورشیدی)، ایران‌شناس و کتاب‌شناس نامبردار ایرانی تخمین می‌زند که تعداد کتاب‌هایی که در دوره ناصری به فارسی ترجمه شد، حدود دویست عنوان باشد. (بخش پنجم از مدخل «ترجمه» در دائره المعارف اسلام، ویراست دوم، انتشارات بریل، با عنوان: ترجمه در فارسی مدرن، نوشته ایرج افشار).

علاوه بر ترجمه‌های دار الترجمه، معلمان «دار الفنون» هم، بنا به نیازهای آموزشی، به ترجمه متون درسی از زبان‌های اروپایی به فارسی همت گماردند. از عصر مظفر‌الدین شاه (۱۲۳۲-۱۲۸۵ خورشیدی) به بعد، اساتید «مدرسه علوم سیاسی» مانند محمدحسین فروغی و پسرش محمدعلی فروغی نیز دست به ترجمه در زمینه حقوق، اقتصاد و تاریخ زدند.

رمان هم از ترجمه بی نصیب نماند. از برجسته‌ترین رمان‌های ترجمه شده در این دوره، «سرگذشت حاجی بابا» نوشته جیمز موریه (۱۷۸۰-۱۸۴۹میلادی)، دیپلمات و نویسنده بریتانیایی است. این اثر را میرزا حبیب اصفهانی (۱۲۱۴؟-۱۲۷۳؟ خورشیدی) ادیب و مترجم ایرانی، به شیوه‌ای اقتباسی و ادیبانه، از فرانسه به فارسی ترجمه کرد.

اندیشمندان جنبش مشروطه مانند میرزا آقاخان کرمانی (۱۲۳۲-۱۲۷۵ خورشیدی)، میرزا ملکم خان (۱۲۱۲-۱۲۸۷ خورشیدی) و پیش از آن‌ها میرزا فتحعلی آخوندزاده (۱۱۹۱-۱۲۵۷) از ترجمه‌های آثار دانشمندان اروپایی یا روایت‌هایی از افکار آنها اثر پذیرفتند، دانشمندانی مانند اگوست کنت، دیوید هیوم، جان لاک، جان استوارت میل و ژان ژاک روسو (مدخل «ترجمه از زبانهای اروپایی به فارسی»، ایرج پارسی‌نژاد، دائره المعارف بزرگ اسلامی).

بگذارید، به سبب محدودیت کلمات، از عهد متأخر قاجار و دوران پهلوی اول بگذریم و به دوران پهلوی دوم برسیم. در دهه‌های ۱۳۴۰ و ۱۳۵۰ شمسی، فضای ترجمه در ایران با وضعیت جدیدی مواجه شد که سعید طاووسی مسرور (متولد ۱۳۶۲)، پژوهشگر تاریخ تشیع، آن را «نهضت ترجمه متون دینی» می‌نامد. او این نهضت را واکنشی به «نهضت ترجمه متون چپ» می‌خواند.

نهضت ترجمه‌ متون چپ به ویژه پس از تأسیس حزب توده در سال ۱۳۲۰ خورشیدی آغاز شد. درست در ابتدای همان دهه چهل شمسی که جلال‌الدین آشتیانی از نبود ترجمه‌های فلسفی گلایه می‌کرد، خوانندگان ایرانی با انبوهی از ترجمه‌ ادبیات داستانی، تاریخ و فلسفه‌های چپ مواجه‌ بودند. در واکنش به نهضت ترجمه متون چپ، گروهی از روحانیان و نویسندگان مذهبی دست به ترجمه آثار دینی، عمدتا از زبان عربی و از نویسندگان مصری زدند. از جمله مترجمان مذهبی در این دوره می‌توان از سید هادی خسروشاهی، سید محمد شیرازی، سید علی خامنه‌ای، سید هادی خامنه‌ای و علی حجتی کرمانی نام برد. سید علی خامنه‌ای، سه کتاب از کتاب‌های سید قطب (۱۹۰۶-۱۹۶۶) را به فارسی ترجمه کرد. سید قطب، نویسنده مصری، از بنیان‌گذاران اسلام سیاسی در قرن بیستم به شمار می‌آید.

با تغییر نظام سیاسی در ایران در اثر انقلاب پنجاه و هفت و در پی آن سرکوب جریان چپ، نهضت ترجمه متون چپ، دست‌کم برای نزدیک به دو دهه، به محاق رفت. با این حال، با حذف رقیب چپ گرچه انتظار می‌رفت که نهضت ترجمه متون دینی رونق خود را حفظ و حتی بیشتر کند، این نهضت نیز به تبع افول رقیب چپ‌اش تا حد زیادی از رونق افتاد.

با این همه، از اواسط دهه هفتاد شمسی ترجمه دیگربار رونق گرفت. عبدالحسین آذرنگ در مقدمه کتاب خود «تاریخ ترجمه در ایران»، که ذکر آن پیشتر رفت، می‌گوید از نظر او ترجمه تابع نیاز است. او بر انتقال فرهنگی از راه ترجمه تأکید می‌کند. دهه هفتاد، نیازهای فرهنگی جدیدی برای ایرانیان تازه از جنگ برون آمده پدید آورد. نهضت ترجمه جدید پاسخی به این نیازها بود. در دهه هفتاد خورشیدی، جامعه ایرانی در حال پوست‌اندازی بود و لباس رزم انقلابی را آرام-آرام از تن به در می‌کرد و جامه پساانقلابی به تن می‌کرد. چنین وضع و حالی ترجمان فرهنگی متناسب خود را می‌طلبید. از این دهه به بعد، خوانندگان ایرانی شاهد کثرت ترجمه‌ها و نیز فزونی یافتن مترجمان در حوزه علوم انسانی‌ بودند.

در کنار گسترش ترجمه آثار متفکران لیبرال، ترجمه آثار جریان چپ نو نیز رونق گرفت. می‌توان حتی از نهضت ترجمه متون دین‌شناختی (و نه لزوما دینی) نیز سخن گفت. در این نهضت، آثار اسلام‌پژوهانه اسلام‌شناسانِ عمدتا غربی به فارسی ترجمه شد و می‌شود. اکنون ترجمه آثار در شاخه‌های مختلف فلسفه، علوم اجتماعی، روانشناسی، اقتصاد، حقوق، علوم سیاسی، هنر، ادبیات و غیره رونق چشمگیر یافته است.

۴- آینده ترجمه

رونق ترجمه در ایران کنونی موجب شکل‌گیری پدیده‌ای شده است که آن را می‌توان «متفکران در قالب مترجم» نام نهاد. متفکران در قالب مترجم، علاوه بر تسلط به زبان مبداء، زبان مقصد و داشتن ذوق ادبی، دست‌کم این ویژگی‌ها را دارند: ۱- پروژه‌ فکری خاصی را در قالب ترجمه دنبال می‌کنند و به شکل تصادفی و لزوما بر اساس نبض بازار ترجمه نمی‌کنند، ۲- درکی بومی از موضوعاتی که ترجمه می‌کنند دارند و از زبانی به زبان دیگر ترجمه فرهنگی می‌کنند، ۳- موضوعاتی را که به دنبال ترجمه آن هستند با نظر به جامعه‌ زبانی خود و مسائل و مشکلات آن برمی‌گزینند. و سر آخر این‌که ۴- علاوه بر ترجمه، بر آن موضوعات مقدمه و حاشیه می‌زنند، در باب آن‌ یادداشت می‌نویسند، سخن می‌رانند و بدین شیوه پروژه فکری خود را از رهگذر ترجمه بسط داده، از آن دفاع می‌کنند و به مقایسه‌‌ی انتقادی‌ آن با پروژه‌های فکری دیگر می‌پردازند.

رونق ترجمه در ایران و فزونی یافتن مترجمان، هم‌چنین به «دموکراتیک کردن ترجمه» انجامیده است. پیشتر، یا دولت‌ها متولی ترجمه بودند و یا صرفا تعداد محدودی مترجمان حرفه‌ای دست به کار ترجمه. امروزه ترجمه تبدیل به مِلک مُشاعی شده است که بسیاری از مترجمان، حرفه‌ای، نیمه‌حرفه‌ای و یا غیر حرفه‌ای، در آن دست دارند.

اما آیا زیاد شدن دست در ترجمه به انحطاط ترجمه می‌انجامد؟ عبدالحسین آذرنگ بسیار خوش‌بین است: «بنده اصلاً این طور فکر نمی‌کنم. عصر ما از عصرهای درخشان ترجمه است. از میان جوانان ما مترجمان بزرگی برخاسته‌اند که افتخار عرصه ترجمه هستند. انگیزه در شماری از مترجمان همروزگار ما بسیار قوی است.» (مصاحبه با شهر کتاب، ۱۳۹۴)

نهضت نخستین ترجمه، اثر ماندگاری بر فرهنگ‌های مسلمان از خود به جای گذاشت. آیا نهضت امروزین ترجمه در ایران نیز چنین اثری از خود به جای خواهد گذاشت؟ آذرنگ معتقد است اگر مسیر کشور به سمت توسعه همه جانبه پیش برود، نهضت ترجمه نیز به بار خواهد نشست:

«شمار این مترجمان زمانی افزون خواهد شد و دامنه تاثیرهای آن‌ها موقعی گسترده‌تر خواهد شد که روند توسعه همه‌جانبه آغاز شود و بتوان پیشروی آن را در همه زمینه‌ها، به ویژه در عرصه‌های آموزشی، پژوهشی، فرهنگی، علمی، فنی، هنری دید. من که عمرم کفاف نمی‌دهد، اما امیدوارم شما شاهد توسعه همه‌سویه این کشور دیرینه سالِ با فرهنگ و تمدن باشید.»

.


.

در ستایش ترجمه

نویسنده: یاسر میردامادی

.


.

یک نظر برای “در ستایش ترجمه

  1. آیا بغیر از ترجمه و ترجمه تحت نام تالیف چیزی سراغ می توان گرفت؟ نویسنده آثار ترجمه شده را تالیف می نامد، استاد دانشگاه مطالب تاز مطالعه شده را بعنوان تخصص به دانشجو ارائه می دهد، متفکر منبع را پنهان می کند و آن را موضع بدیع معرفی می کند. بازنویسی تحت نام تالیف!

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *