گفتاری دربارۀ دو سال کرونا و همهگیریِ جلسههای علمی برخط
ز منجنیق کرونا تیر جلسه میبارَد[1]
علی سلطانی، پژوهشگر فلسفه و دین
کرونا در دوران رنجافزای دوسالهی خود بر بسیاری از ابعاد زندگی آدمیان اثرگذار بوده است. این نوشتار بر اثرگذاری کرونا در ممنوعیت جلسات حضوری (علمی) و به تبعش گسترش وبینارها تمرکز کرده است و ضمن ارج نهادنِ فواید و برکات این امکان جدید، دربارهی پیامدها و آسیبهای معرفتی برآمده از این گسترش در قالب تقویت یا تسری سه نقص سخن میگوید.
همهگیری کرونا پیامدهای بسیاری داشت. جهان پیش از آن با جهان پس از آن شبیه نخواهد شد. یکی از آشکارترین صفات کرونا و دورانش، یکی از گزندهترین نتایجش بر روح و روان آدمیان ملول معاصر، رویاروی ایستادن آن در برابر گردهماییهای انسانی بود. از میانهی این گردهماییها، جمعهای علمی، مجلسهای سخنرانی و دورههای تدریس هم در تیررس قرار گرفتند. آن شد که مُدرس و صاحبسخن بیمستمع ماند، مستمع هم بیسخنران.
ماههای آغازین این دوران به گیجیِ همهی ما در ناممکنیِ تشکیل جمعها گذشت. اما بشر همیشه در طول تاریخ نشان داده که همچون جوی روان آب، راه ممکنِ عبور از تنگناها را میجوید یا میسازد. در این دوران نیز اینگونه شد. ناممکنیِ شنیدن و بهرهبری فکری و سخنی به طور مطلق بسته نشد. کرونازدگان پیشتر با برگزاری لایوها و نشستهای مجازی خود را به گردهماییهایی غیرحضوری تاحدودی عادت داده بودند؛ کرونا که شد، آن عادتِ پرورده را پیش کشیدند و به شیوههای متنوع و صورتهای فراوان، جلسه، میزگرد، پَنل، همایش و گرامیداشت مجازی برگزار کردند. نرمنرم سختی و زبری جلساتی که با «صدای من میآد؟» آغاز میشد، کم و کمتر شد و بسیاری بسترها و نرمافزارهای داخلی و بینالمللی کارگزار برگزاری مراسمها شدند و صندلی چیدند و میکروفون نشاندند! خیلی از سخنرانانی که از مشارکت در جلسات مجازی امتناع میکردند، رَدای اِبا را کنار انداختند و به وسط میدان آمدند. از زبری و دشواری به نرمی و سهولت رسیدیم و نرمنرمک شیرینی و آسانیِ تشکیل جلسهای مجازی زیر زبانمان رفت؛ وبینارها شرایط لُجستیکی سخت جلسات حضوری را نمیخواست و ما را به اندک عزم و خُرده پوستری به تشکیل جلسهٔ مجازی وسوسه میکرد.
تا اینجای کار روی سخنم به اثری عمومی بود. یعنی حوزهای خاص را مدّنظر نداشتم. نکات پیشین تمامی جلسات علمی و کاری و گعدههای تفریحی و مناسبتی را در برمیگرفت. اما تمرکز من در این نوشتار، جلسات علمی، سخنرانیهای دانشگاهی و موضوعهای تخصصی و معرفتی است. از آن وضعیت کلیِ آسانشده، جلسهها، استادان و دورههای تخصصی نیز بینصیب نماندند. ز منجنیق کرونا تیر جلسه بارید! این تیرها مبارک بودند و هستند. به عمومی شدن علم، دوری از بُرجعاجنشینی عالمان، برابری آموزش و تا حدودی به نزدیک شدن دانشگاه از حیث زبانی، موضوعی و رویکردی به حوزهی عمومی کمک کردند و میکنند. برکاتش کم نبود و نیست. اما روی سخن من به آسیبهاست؛ آسیبهایی که برخیشان در طول نقصهاییاند که پیشتر هم وجود داشتهاند و امروزه بر عمق نقصها افزودهاند.
نخست نقص این است که روشنفکران، دانشگاهیها و به طور کل متفکران ما، کمتر «مینویسند» و بیشتر «میگویند». در دانشگاه اگر الزامات کمّی «سخیف» و «فسادافزا»ی ارتقا و رتبه نباشد، بسیاری از استادان و پژوهشگران به نوشتن (البته اصیل و نه سفارش به غیر و نه تقریر آرا و از همه بدتر نه انتحال!) رو نمیآورند. دومین نقص آنکه متفکران ما آثار همدیگر را اعم از مکتوب و غیرمکتوب نمیخوانند و حاصلش کمیابی نقد و نقادی است.
حال این دو صفت را به مصاف وضعیت جدید ببرید. در باب نقص نخست، جلسات آسانشدهی مجازی و نشستهای جمعی و سلسلهوار، ما را بیشتر از پیش به سوی ننویسندگی و گویندگی سوق داده است. جلسه˚ حاضر، مستمع˚ حاضر، سخنران هم آماده، چرا پس تأخیر کنیم؟ آن شد که کسالتِ دشوار نویسندگی در گوشهای خلوت، جای خود را به طراوت و زنده بودنِ سخن شفاهی داد. نتیجه تقویت صفت ننویسندگی و میل به گفتار شفاهی در بین ما شده است. سخنانی ولو صرفاً تقریر و توصیف، ولو زیاده و کمخوانده. زیادهگویی است که ویژگی سخنان شفاهی را، بهویژه وقتی به متنی مکتوب پیوسته نیست، شرح دهم. کمترین وجه غلبهی سخن شفاهی بر نویسندگی، کممسئولیتی سخنران در آنچه میگوید، کشآمدگی سخن و امکان گریز مدام گوینده، احتمال بیشتر کمانسجامی، اطناب و … بود و است. این را بیفزایم که نفسِ شفاهی بودن به طور مطلق ناروا نیست. بسیاری از کتابهای بزرگ تاریخ معرفت سلسله گفتارهای شفاهی بودهاند. در ادامه گونهی پسندیدهی گفتار شفاهی از دید خود را بیشتر باز خواهم کردم، فقط در اینجا بیفزایم که سخن بر سر فرهنگ غالبِ بیان شفاهی در اندیشهورزی بر بیان نوشتاری است که در دوران جدید عمیقتر هم شده است.
صف بلند جلسات و کثرت موضوعات ناخواسته به صفت دوم هم دامن زده است. نقصِ نخواندنِ دیگری و متعاقبش، نقد نکردن او. نقص نخواندن آثار یکدیگر نقصی شایع بود و هست. متفکران ما از همدیگر معمولاً به شناختی بسیط و گذرا از آثار اکتفا میکنند. این نشناختگیِ شایع و نخواندگیِ آثار دیگری در وقتهای نادرِ نقد خود را آشکار میکند. از طرفی دیگر در دوران کروناگرفتهی جدید، سهولت برگزاری نشست را فقط برای عدهای محدود متوجه نشدند. جمع فراوانی این آسانی را دیدند و چنان تصمیم گرفتند. نتیجه این شده است که روزی نیست که با نشستی، گردهماییای، سمپوزیومی، درسگفتاری و لایوی مواجه نباشیم. کثرت این رویدادها در زندگیهای شلوغ و وقتهای کم برای خواندن و اندیشیدن و بهره بُردن، ما را به گوشهی رینگ استفاده کشانده است. جلسات مدام مُشت میزنند و ما هنوز یکی را نوش جان نکرده، نوبت دیگری فرا میرسد. مشکل جدّیتر مدّنظر به دید من در اینجا رخ داده است. این «ما»، صرفاً مای مستمعِ گیج و سرشلوغ نیست، خود سخنرانان هم در قِبال دیگر سخنرانیها به چنین وضعی دچار شدهاند.
بگذارید از تصویری برای تشریح این وضعیت استفاده کنم. حکایت جلسات متعدد مجازی ما گویی این است که پیشاروی ما تریبونهای سخنرانی متعددی را چیدهاند، بسیاری صندلی با بسیاری میکروفون. سخنرانان متعدد همگی کنار هم روبهروی ما نشستهاند. اما بین خود این سخنرانان دیواری بلند کشیده شده و هر کدام از سخنرانان در کابین خود، بدون شنیدن صدای دیگری نشسته و سخنرانی میکنند. «بدون شنیدن صدای دیگری» نقطهی تمرکز تحلیل این نوشتار است.
این همه جلسات و این همه دوره و مدرسه و درسگفتار از میان بسیاری پژوهشگر و صاحبسخن، در میان خودِ سخنرانان، معمولاً بدون شنیدن صدای دیگری برگزار میشود. شاهدش این است که در میان موضوع سخن افراد به ندرت نقدِ سخنرانی دیگری، نقدِ کتاب دیگری و نقدِ آرای دیگری جای دارد. این ندرت بدیهی است. همانطور که گفته شد عالمانِ سخنران در برابر سخنرانیهای دیگران، مثل دیگر مستعمان، در آن وضعیت گوشهی رینگ بودند و هستند. نمیرسند و نمیتوانند از خروجی جلسات غیر بهره ببرند. شاید تازه وقت و فرصت آنان کمتر هم باشد. مجموعهی این وضعیتها دست به دست هم داده که برگردان استعاریاش جایی است شلوغ که افراد بسیاری در حال همهمهاند و صدای کسی به دیگری نمیرسد و آواهایی بدون دستکاری، صرفاً در گوش زمان و زمین به هوا میرود. همین. رضایت خاطر گویندگان هم این است که ما گفتیم و بار سخن را زمین گذاشتیم، این که چه میشود، گویی چندان دلمشغولی ما نیست. تازه پیشفرض تحلیل ما در تعمیق این دو نقص این است که همۀ حرفهای جاری، حسابی و حاصل ساعتها خواندن و چکشکاری است و نه ورّاجی و زیادهگوییهای همزاد سخن شفاهی. اگر بخواهیم این پیشفرض را کنار بگذاریم، نوبت صحبت از تشدید نقص فرهنگی سومی میشود. برگزاری آسان جلساتِ مجازی در کنار دیگر ابزارهای عرضهی جدید این ویژگی را در ما تشدید میکند که بیش از دخل، خرج داشته باشیم. از طرفی دیگر زودتر از به دست آمدن دخل به صورت نسیه خرج میکنیم! هر عرضهی معرفتی ریشهدار و عمیق حاصل ساعتها اندوختن و صبر در بیان نهایی است. به قول حافظ شهد و شکرهای سخن پاداش صبر گوینده است. شتابزدگی در بیان آنچه هنوز نپخته و صیقل نخورده، مصداقِ عرضهی غذایی است که هنوز جا نیتفاده است. متأسفانه در بعضی از جلسات انبوه مجازیِ علمی و لایوهای تصویری و صوتی این دوران شاهدیم که شهوت خرج سخن و شاید میل به دیده شدن، سوار بر آسانیِ تدارک نشست، بر قوت بیان و پختگی سخنران سبقت گرفته است. اگر قاعده بر سکوت، گزیدهگویی و بیان استوار باشد، این سبقت نباید رخ دهد.
در پایان باز بیفزایم که اصلاً مدعی نیستم که توصیفهای فوق شامل همۀ جلسات جاری است. ولی اگر جمع درخورتوجهی از این جلسات را در بربگیرد، چنین وضعیتی مطلوبِ ترویج علم، تفکر انتقادی و گسترش دیالوگ و همفهمی نیست. شکلش گفتن و شنیدن است، ولی بیشتر همگویی است تا گفتوگو، تکگویی است تا دیالوگ، گفتن است تا شنیدن، تقریر و تکرار و ترمیم است تا تفکر و تمرد و تخریب، آواهای رهای مِهمانندِ در هواست تا صداهای اسیرِ ریشهزن در زمین. با همۀ این احوال همانطور که ذکر شد اصل گسترش و تعدد جلسات علمی مبارک است. ولی در ترمیم نقصهای جدّی همزاد این مبارکی، پیشنهادهای زیر که معمولاً دشواریهای سختافزاری جلسات حضوری را به سختگیری نرمافزاری جلسات مجازی برگردانده، شایستهی توجه است:
1) بهتر است یا چه بسا ضرروت دارد که جلسات سخنرانی اعم از تکجلسهها یا درسگفتارهای سلسلهوار به متنی پیوسته و معطوف باشند. بدین معنی که یا سخنران پیشتر چکیده، یادداشت یا مقالهای از موضوع سخن خود عرضه کند، یا اگر جلسه درسگفتار است، بر محوریت متن یا مقالهای مشخص و در دسترس باشد. اگر در این منظر سخنران بتواند بیان خود را مستقیماً از متن مکتوب پیشتر آماده شدهای بخواند که به انسجامِ بیشتر گفتار و کوتاهشدن زمان گزارشش ختم شود، که بهترین شیوۀ ممکن اجرا شده است.
2) بهتر است جلساتِ مهم تقریر شوند و متن مکتوبشان به منزلۀ خروجی نشست تنظیم و منتشر شود. گفتارهای شفاهی وقتی مکتوب میشوند، به انسجام، استناد و استدلال بیشتری نیازمند میشوند و بر مسئولیتپذیری صاحبسخن میافزایند. از آن سو خوانندهی گزارش مکتوب هم مخاطب بهتر و شنواتری برای سخن خواهد بود.
3) بهتر است جلسات به سلسله جلسات دیگری از جنس نقد و بررسی ضمیمه شوند. چنین ضمیمهای صاحبسخن را به بیان محکمتر آرا و بیخللترِ دیدگاهها و شنوندگان را به سنجیدهشنیدن وامیدارد. این ضمیمه نقص دوم پیشگفته، یعنی نبود نقد را تا حدّی مرتفع میکند.
4) بهتر است که جلسه یا جلسات، بهویژه در وبینارهای بزرگ، به نقشهی راه ضمیمه شوند. به این معنا که مشخص کنیم از چه نقطهای به چه نقطهای، برای چه و چگونه قصد حرکت داریم و این تکنشست و تکسخنران چه نقشی در این نقشۀ بزرگ بازی میکند. برگزاری آسانشدهی نشستهایی که باری به هر جهت است و به هیچ وجه مشخص نیست ضرورت، فوریت و مناسبت برگزاریاش در چیست، تحقق و تقویت همان نقصهای پیشگفته، بهویژه نقص دوم و سوم است.
5) تدوین نقشهی راه نیازمند کار جمعیِ اندیشیده و اتاق فکری تواناست. از این رو بهتر است پس از آنکه افراد از طریق سازوکارهای دموکراتیک، جمع برنامهریز و مجری خود را برگزیدند و برگزاری جلسات مجازی را مسنجم و اندیشیده به آنها واسپارند. جمعی که وظیفهاش فقط همین ریلگذاری مسیر است و بس. چنین سازوکار اجراییای تحقق نقشهی راه را ممکن میکند و از برگزاری جلسات ضعیف ممانعت به عمل میآورد. سخنرانان و مستمعان هم چون میدانند جلسه از صافی بررسی و ارزیابیِ هدفمندی جمعی گذر کرده، در جلسات شرکت مؤثرتر و باانگیزهتری خواهند داشت. چه بهتر آنکه مبنای آن نقشهی راه هم امساک در تشکیل جلسه و سختگیری در برگزاری نشستها باشد. بر سازوکار دموکراتیک، گردشی و حداقلی تأکید فراوان دارم، چون تجربه نشان داده است که تشکیل هر نهادی میتواند پس از مدتی خود سدّ راه بهبود شود.
6) آب آسانیِ برگزاری نشست مجازی را هم میتوان به سمت زمین دیگری راه داد. سوی آنکه برای نشستهای عمومی، وبینارهای پُرسخنران و با حضور مخاطبان بسیار، پیشجلسه یا پیشجلساتی برگزار شود و سخنرانان عیار گفتار، استدلال، آرا و دیدگاههای خود را در جمع کوچکتری بسنجند. اگر این سنجش مطلوب نبود، جلسهی رسمی بزرگتر برگزار نشود. شهوت سخنگویی بسیار را باید افسار زد که؛ چه حکمتها که از سکوت برمیخیزد! (نقص سوم) این پیشنهاد نیز میتواند در ذیل جمعِ اجرایی برگزیدهی پیشنهاد پیشین ممکن شود.
به فهرست این دست پیشنهادهای بهبوددهنده میتوان افزود، ولی خواننده این چند سطر شاید در ذهنش بیاید که این سدهای پیشنهادیِ بسته شده روی رودخانۀ جلسات متعدد جاری، رویش نمیشود که بگوید جلسات را برگزار نکنید؛ از همین رو موانعی را میتراشد که پایانش همان برگزار نکردن جلسات است. هم آری و هم نه.
راستش این است که بنای مطلوب پیشنهادی این گفتار بر سکوت است، بر کمگوی و گزیدهگوی چون دُرّ است. ما برای گفتن و برای نشاندن مخاطب پیش پای سخن خود است که باید دلیل و ضرورت داشته باشیم، نه بالعکس. آفت زبان پُرگویی است و اگر فضای جدید بر این آفت بدمد، باید حساستر شویم. برای سومین بار در این چند خط تکرار کنم که گستردهشدن امکان برگزاری نشست و خروج از تکگویی و تمرین گفتوگو در دوران در نشستهای برخط دوران کرونا، بسیاربسیار مبارک است؛ بهویژه برای جامعهای چون ما که حیاتی است که هر چه بیشتر تمرین گفتوگو کنیم و هر چه بیشتر بیابیم که در دنیای کنونی مسیر بهداشتی تقرب به حقیقت گفتوشنود است. ولی چه بهتر که این بهزیستیِ مبارک به مبارکیِ اندازهگویی و سنجیدهگویی پیوند بخورد، دامنش از آلایش شهوت سخن پیراسته شود و به وفور متنهای مکتوب و ماندگار بینجامد.
[1] . این عنوان برگرفته از غزل و بیتی منسوب به عُرفی شیرازی (963-999ه.ق) است:
ز منجنیق فلک سنگ فتنه می بارد / من ابلهانه گریزم به آبگینه حصار
اما مضمون بلااندیش شاعر در بیت، همچنانکه در متن هم بارها بیان خواهد شد، مدّنظر من در موضوع گفتار نیست.
بسیار مفید و کاربردی. امید که پیشنهادها عملی شود.