سستیِ بنیان های معرفت شناسی در فلسفه اسلامی؛ آری یا خیر
گفتگویی چالشی میان
دکتر محمد محمدرضایی
(استاد تمام فلسفه دانشگاه تهران، رئیس کارگروه فلسفه دین و کلام جدید شورای تحول علوم انسانی، رئیس گروه معرفتشناسی اسلامی و علم دینی دانش افزایی اساتید دانشگاهها)
با
دکتر محمدعلی پودینه
(دکتری فلسفه از دانشگاه تهران، پژوهشگر و مدرس فقه، فلسفه اسلامی و فلسفه تحلیلی)
مقدمه
این گفتگو در گروهی واتساپی متشکل از بیش از دویست و پنجاه نفر از اساتید دروس عالی و خارج فقه، اصول و فلسفه حوزه علمیه قم صورت گرفته است. پس از اختلاف دیدگاهی که میان دکتر پودینه و دکتر محمد محمدرضایی در باب سستیِ بنیان های معرفت شناسیِ فلسفه اسلامی پیش میآید، دکتر پودینه از دکتر محمدرضایی دعوت به گفتگو میکند. سپس دکتر محمدرضایی با قبول دعوت دکتر پودینه، بحث «بداهت وجود عالم خارج» را به عنوان یکی از مبانی معرفت شناسی اسلامی انتخاب و به عنوان موضوع بحث پیشنهاد میدهد. دکتر پودینه با پذیرشِ موضوع پیشنهادی، تلاش میکند تا نشان دهد بنابر فلسفه اسلامی علم به عالم خارج نداریم و دکتر محمدرضایی نیز درصدد پاسخ به اِشکالات ایشان بر میآید. پس از چندین بار اشکال و پاسخ از جانب هر دو طرف، گفتگو در حالی پایان میگیرد که محمدعلی پودینه مدعی است محمد محمدرضایی نتوانست پاسخی درخور به اشکالات و استدلالهای او بدهد و طرف دیگر بیان خود را در پاسخ به اشکالات او کافی میداند. در نهایت هر دو استاد، داوری و سنجشِ استدلالات خویش در دفاع از موضعشان را به خوانندگان این گفتگو وا میگذارند. (لازم به تذکر است که هیچ تصرفی در پیام های این دو استاد داده نشده است و فقط مطالبی که به هیچ عنوان ارتباطی با مباحث علمی این دو استاد نداشته از این گفتگو حذف شده است، البته به رسم امانت در نزد ما موجود است و اگر اساتید اجازه دهند، آمادگی انتشار آنها نیز وجود دارد).
گفتگو این گونه آغاز می شود که دکتر محمدرضایی در پاسخ به پیام یک از اساتید گروه بیان می دارند:
دکتر محمد رضایی: اگر فلسفه غرب همان فلسفه نیچه و هیوم و سارتر فوئرباخ و مارکس و ….است، که نهایت به مادی گرایی و الحاد منتهی می شود، همان فلسفه بت پرستی عصر جاهلیت است در قالب اصطلاحات جدید، به تعبیری بت پرستی نوین، با احترام.
دکتر پودینه: فلسفه غرب، فقط فلسفه نیچه، هیوم و…. نیست. فلسفه اسلامی هم، تنها فلسفه نیست. اساسا مهم نیست که مطالب فلسفی از سوی چه فردی بیان شده است، چه نیچه و چه ملاصدرا فرقی نمی کند. ارزش مطالب فلسفی به حمایت ادله از آن است، اگر استدلالات هیوم موجه باشد، باید استدلال وی را بپذیریم و اگر استدلال ملاصدرا موجه نباشد، نباید آن را بپذیریم. متاسفانه اکثر استدلال های ملاصدرا و ابن سینا از حیث معرفت شناختی ناموجه هستند و از این رو، فلسفه اسلامی بنیان های معرفت شناختی اش، سست است. بنده حاضرم اگر مایل به گفتگو باشید با شما در همین گروه در ضمن بحث و استدلال نشان دهم که از حیث معرفت شناختی فلسفه اسلامی سست و بی پایه است.
البته من هیچ کدام از این فلسفه ها را نیز درست نمی دانم و پذیرش یک استدلال به معنای پذیرش قلبی به مدعای آن نیست.
دکتر محمد رضایی: با سلام، با عرض پوزش، کسی که با فلسفه غرب و اسلامی آشنا باشد، چنین ادعایی نمی کند،
دکتر پودینه: سلام. چه خوب است با استدلال این مدعا را نشان بدهید و نه با ادعا.
یکی از اساتید حاضر در گروه: ادعای خود را تبیین استدلالی نمایید
دکتر پودینه: در پاسخ به شما دوست عزیز _ که سخنی معقول گفتید_ صرفا اشاره کنم که از یک طرف می دانیم که معتقدین به فلسفه اسلامی مبناگرایند یعنی همه گزاره های نظری در این فلسفه مبتنی بر بدیهیات است و از طرف دیگر، بدیهیات به معنای واقعی کلمه در فلسفه اسلامی یکی وجدانیات اند و دیگری بدیهیات اولیه. بدیهیات اولیه که گزارش از عالم خارج نمی دهند و صرف تصور موضوع و محمول و نسبت بین آنها برای تصدیق شان کفایت می کند. تنها وجدانیات اند که چون برگرفته از علم حضوری اند که گزارش از عالم خارج می دهند. پس همه گزاره های هستی شناختی نظری در فلسفه اسلامی مبتنی بر وجدانیات است.
در مقاله ای که حدود ده سال پیش نوشتم، ( البته نسخه تصحیح نشده اش چاپ شد) استدلال آوردم که وجدانیات نیز خطاپذیرند، از این رو، می توان مدعی شد که همه ی گزاره های نظری هستی شناختی در فلسفه اسلامی خطاپذیر است. البته اکنون با استدلال های بسیار جدی تری می توانم نشان دهم که واقعا پایه های فلسفه اسلامی سست است. ای کاش لااقل اسم «اسلام» را بر آموزه های یونانی و ایرانی نمی گذاشتند!
یکی از اساتید حاضر در گروه: آن وقت شما خودتان که الحمدلله از چنگال شرق و غرب درآمدهاید راهکارتان برای اثبات خارج و تحلیل قابل اعتماد آن چیست؟
دکتر پودینه: فیلسوف از این حیث که فیلسوف است نه در پی ساخت چیزی است و نه در پی خراب نمودن چیزی. فیلسوف در پی رسیدن به نتیجه ی خاصی نیست. اساسا فلسفه، دانشی است که به مدد آن به پرسش های مهم بشری به نحو پیشین می پردازد و لذا فیلسوف دلنگران نتیجه بحث هایش که با استدلال عقلی به آن می رسد، نیست.
دکتر محمد رضایی: با سلام و آرزوی سلامتی و موفقیت،
تشکر و بسی سپاس
از این که اعلام آمادگی به بحث و مناظره کردید، از این بابت هم تشکر و سپاس
برای این بنده ناچیز خدا، هرچند سخت است که مطالب را در واتساپ تایپ کنم، و نیز با شخصیت علمی حضرتعالی، آشنایی ندارم، اما به هرحال به توفیق الهی یک مساله را به بحث می گذاریم
یکی از مبانی معرفت شناسی اسلامی بداهت وجود خود و جهان خارج از ما است، بر اساس اصل بدیهی اجتماع تناقض، هم ما و هم جهان خارج از ما وجود دارند،
فیلسوفان ما شکاک و ایده آلیست نیستند، ما اگر غذای واقعی نخوریم از بین می رویم و اگر از شیر واقعی فرار نکنیم، نابود می شویم،
این اصل اولیه معرفت شناسی فیلسوفان اسلامی است. اگر شما با آن مخالفت کنید یا شکاک یا ایده آلیست هستید، حال اگر نکته ایی دارید، در خدمتم
دکتر پودینه: با سلام. امیدوارم بحث را تا انتها ادامه دهیم. شما دو مطلب را مطرح نمودید اولا علم ما به خود و ثانیا علم ما به جهان خارج، از این به بعد به علم ما به جهان خارج بپردازیم که این دو مطلب خلط نشود. پس ادامه بحث ما فعلا اختصاص به اثبات علم به عالم خارج دارد.
نکته دوم. شما فرمودید «براساس اصل بدیهی اجتماع تناقض ما و جهان خارج از ما وجود دارد»؛ پس براي اثبات عالم خارج به اصل امتناع تناقض تمسک جستید در حالی که صدق گزاره امتناع تناقض، عالم خارج را اثبات نمی کند؛ یعنی می تواند عالم خارج نباشد حتی اگر گزاره امتناع تناقض صادق باشد. به عبارت دیگر؛ گزاره امتناع تناقض، گزارهای تحلیلی است و ما صرفا با تصور موضوع و محمول و نسبت بین آنها، این گزاره را تصدیق می کنیم؛ پس از این رو که بین پذیرش گزاره امتناع تناقض- حتی اگر صدق این گزاره پذیرفته شود و دلیل موجه ای برای آن باشد- با پذیرش علم ما به عالم خارج رابطهی استلزام منطقی برقرار نیست؛ نمی توانیم از گزاره امتناع تناقض به علم به عالم خارج برسیم. P, اگر p آنگاه q, پس، q. اما در اینجا مقدمه ی دوم برقرار نیست. اگر دلیل دیگری بر علم ما به عالم خارج دارید، بفرمایید تا گفتگو کنیم.
نکته دوم، فرمودید: «ما شکاک و ایده آلیست نیستیم اگر غذا ی واقعی نخوریم می میریم….این اصل اولیه در معرفت شناسی فیلسوفان ما است. اگر مخالفت کنید یا شکاک هستید یا ایده آلیست». اولا، دقیقا مرادتان از اصل اولی معرفتشناسی اسلامی را بیان کنید. اگر مرادتان، بنابر ظاهر کلامتان، این باشد که اصل اولیه در معرفت شناسی اسلامی این است که ما نه شکاک هستیم نه ایده آلیست…. و اگر مخالفت کنید یا شکاکید یا ایده آلیست، لازمه ی کلامتان این است که فیلسوفان اسلامی دلیل شان برای پاسخ به شکاکان و ایده آلیست ها همان مدعای شان است. یعنی مصادره به مطلوب میکنند. پس دلیلی بر نفی شکاکان ندارند. (البته بحث ما فعلا بر سر اثبات علم به خارج است. وارد مباحث شکاکیت نشویم چرا که اقسام مختلفی دارد. اگرچه پس از به سرانجام رساندن بحث علم به عالم خارج می توانیم به مبحث شکاکیت نیز ورود کنیم)
ثانیا می دانید شکاکیت اقسام مختلفی دارد. حتی بنابر شکاکیت محدود می توان علم به جهان خارج را انکار کرد و به آنچه شما گفتید گرفتار نشد؛ چرا که میدانید در فلسفه اسلامی مراد از علم، یقین به معنای اخص است، یعنی گزاره الف، ب است و امکان ندارد که الف، ب نباشد. این یقین منطقی است. اشکالی ندارد که فردی مدعی شود یقین منطقی به عالم خارج ندارد اما یقین روان شناختی به آن دارد و لذا همه کارهای روزمره خودش را انجام می دهد. هیوم صریحا به این مطلب اذعان کرده بود.
دکتر محمدرضایی: با سلام
برادر عزیز اصل امتناع تناقض، اصلی است که همه جا کاربرد دارد، جنابعالی اعلام کردید صدق گزاره امتناع تناقض، عالم خارج را ثابت نمی کند. عالم خارج بر اساس اصل علیت ثابت می شود؛ وقتی در کنار آتش قرار می گیریم و دستمان گرم میشود، علت آن در درون ما نیست. پس در جهان خارج است. اما اگر صدق اصل تناقض را قبول نکنید، هیچ چیزی ثابت نمیشود؛ زیرا در حالی که جهان خارج وجود دارد، وجود ندارد،
نتیجه بحث اینجانب آن بود که فیلسوفان اسلامی اصل اولیه معرفت شناسی خود را بر اثبات خود و جهان خارج می گذارند و از مرز ایده آلیست و شکاک بودن خارج می شوند .
شما می گویید بنابر شکاکیت محدود می توان علم به جهان خارج را انکار کرد.
سوال این است اگر جنابعالی با یک شیر یا گرگ یا مار روبرو شوید، ان را انکار می کنید؟ انکار کردن همان و یک لقمه شدن همان. یا این که شما گرسنه هستید غدای دلپذیر روبروی خود را انکار و به عوض سنگ و خاک میل فرمایید؟ آیا اصل بدیهی معرفت شناسی فیلسوفان اسلامی که اثبات جهان خارج است، قبول دارید، یا در آن تردید می فرمایید،
اگر تردید دارید، اعلام فرمایید به گونه دیگر جهان خارج را ثابت کنیم ،
در ضمن ، تفکیک بین گزاره تحلیلی و تالیفی اشکال دارد، سعی کنید از این اصطلاحات عاریه ایی که مفهوم و محتوای آن روشن نیست استفاده ننمایید، با احترام
دکتر محمد رضایی در پاسخ به یکی از دوستان دیگر در گروه: با سلام اگر جهان خارج توهم است، چند روز غذا نخورید. انسان که نباید بر اساس توهم زندگی کند. یا شما آگاه هستید از توهم یا نا آگاه، اگر نا آگاه هستید که واقعیت دارند و اگر آگاه هستید که توهم هستند، نباید بر اساس توهم زندگی کنید. از این به بعد هر موقع خواستید غدا بخورید، بگویید توهم است و ایثار کنید؛ جند روز که با توهم زندگی کنید روح شما به عالم برزخ پرواز می کند
دکتر پودینه: با سلام. اولا بنده نیز عقیده دارم صدق گزاره امتناع تناقض در هر گزاره ای مفروض است، اما اشکال من در پیام قبلی به شما این بود که شما فرموده بودید که ( براساس اصل بدیهی امتناع تناقض، ما و جهان خارج از ما وجود دارد) و من نشان دادم که نمی توان با تکیه بر صرف گزاره امتناع تناقض، علم به عالم خارج را اثبات کرد.
اکنون مقدمه دیگری برای تکمیل استدلال خویش بیان نمودید و آن هم اصل علیت است.
به عقیده من با اصل علیت نیز نمی توان علم به عالم خارج را اثبات کرد؛ چرا که ادراکات حسی ما ضرورتا از عالم خارج بدست نمی آیند؛ یعنی می شود ما احساس گرما بکنیم اما این احساس ناشی از عالم خارج نباشد، به عبارت دیگر تلازم منطقی بین داشتن این ادراکات حسی و عالم خارج نیست. زیرا این احساسات می توانند مثلا ناشی از دیو پلید باشند و یا در خواب و توهم باشیم؛ مثل جوانی که قرص اکستازی میخورد و واقعا یقین دارد که در زمین راه میرود و این ادراک حسی را دارد اما این چنین نیست. یا دلایل دیگر: مثلا خداوند در ما مستقیم ایجاد کرده باشد. در فیزیولوژی ادراک حسی در علم همه عالمان علوم تجربی متفقند که انسان نمیتواند بین برخی ادراکات حسی که از عالم خارج بدست آمدهاند با غیر آن تمییز بدهد؛ مثلا ناشی از دستگاه پزشکی باشد. اگر بخواهید می توانم از کتب اصلی معرفت شناسی به زبان انگلیسی برای این ادعا شواهدی بیارم. دست کم در روزگار و علم امروز کسی منکر این مطلب نیست.
پس استدلال شما درست نیست چرا که بین پذیرش داشتن ادراکات حسی با پذیرش عالم خارج استلزام منطقی نیست.
شما برای تکمیل این استدلال بیان کردید علت این ادراک حسی من نیستم. مراد شما این است که علت این ادراک حسی یا من هستم یا عالم خارج، من نیستم، پس عالم خارج است. اما در فوق نشان دادم اولا می شود علت این ادراکات مشکلات فیزیولوژی ادراکات حسی ما باشد که در ضمیر ناخودآگاه ما است و ما از آنها آگاه نیستیم یا مثل مثال خواب دکارت، ما ممکن است در در خواب باشیم و این ادراکات حسی را واقعی بپنداریم. اما گفتم حتی اگر بپذیریم از درون ما ایجاد نشده است، این احتمال است که از عالم خارج پدید نیامده باشد مثلا ناشی از دیو پلید باشد یا دستگاه هایی به بدن من وصل شده ایجاد کرده باشد.
راجع به نکته دوم هم باید بگویم: اینکه می فرمایید فیلسوفان اسلامی اصل بر اثبات عالم خارج می گذارند، آیا با دلیل بنا را بر این امر می گذارند یا بدون دلیل؟ اگر به سبب دلیل است، دلیل تان را بفرمایید. ( غیر از دلیل فوق) اگر بدون دلیل چنین اصلی را می پذیرند، پس باورشان به این گزاره بدون دلیل است؛ پس علم به خارج موجه نیست.
راجع به نکته سوم هم در پست قبلیام نیز گفتم، همه فیلسوفانی که میگویند ما علم به عالم خارج نداریم، همه از مار فرار می کنند. خود من معتقدم علم به عالم خارج ندارم، اما اگر ماری ببینم فرار می کنم؛ یعنی یقین منطقی به وجود این مار ندارم اما یقین روان شناختی به آن دارم. (البته من برخلاف برخی از معرفت شناسان در فلسفه تحلیلی معتقدم باور به عالم خارج موجه است. اما علم به عالم خارج ندارم؛ یعنی ادعای فیلسوفان اسلامی ندارم. البته هیچ فیلسوفی در معرفت شناسی معاصر غربی معتقد نیست که علم به عالم خارج یقینی است. اگر مدعیان فلسفه اسلامی یک فیلسوف تحلیلی در معرفت شناسی معاصر بیاورند که بگوید علم به عالم خارج یقینی است، جایزه می دهم.)
پس من اگرچه اصل علم به عالم خارج را قبول ندارم اما مثل همه مردم زندگی می کنم.
اما نکته سوم راجع به تمایز تحلیلی و تالیفی، به گمان من تفکیک کانت مشکل دارد، اما با کارهایی که فیلسوفان تحلیلی نمودند، معیار واضح و متمایزی برای تفکیک این دو برای ما بیان نمودند که به گمانم بدون اشکال است. اما از آنجا که اولا نیازی به کاربرد این اصطلاحات در این بحث نیست و ثانیا مربوط به فلسفه غرب است و ثالثا به بحث فعلی ما مربوط نمی شود، از این اصطلاحات در بحث مان استفاده نمی کنم.
دکتر محمدرضایی: با سلام با عرص پوزش، خواهش می کنم حداقل برای رفع شکاکیت خود، کتاب فلسفه عمومی پل فولکیه به ترجمه دکتر یحیی مهدوی را مطالعه کنید یا کتاب تاملات دکارت را. اما بعد:
این که بیان کردید اثبات جهان خارج ممکن است بر اثر مشکلات فیزیولوژی باشد یا خواب دکارتی، در پاسخ میگویم اگر واقعا مشکل فیزیولوژی دارید و آگاه از این مشکل، خودتان را درمان کنید و اگر مشکل ندارید، پس جهان خارج را قبول دارید. در ضمن اگر مشکل دارید و آگاه از این مشکل، پس شیر درنده را شیر نپندارید چون مشکل فیزیولوژی دارید و آگاه از این مشکلاید.
در مورد خواب هم همینطور، اگر مطلع هستید که خوابید، پس از شیر نهراسید و اگر خواب هستید و غیرآگاه، پس به خواب شیرین خود ادامه دهید. حداقل دکارت بعد از شکاکیت و این که خواب می بینم، راهی برای غلبه بر شکاکیت پیدا کرد و لی هنوز متاسفانه برخی از خواب بیدار نشدهاند.
اما سخن دوم که اعلام کردید که خود من علم به جهان خارج ندارم اما اگر مار ببینم فرار می کنم و به آن یقین روانشناختی دارم نه یقین منطقی، در پاسخ میگویم یقین روانشناختی شما از کجا حاصل شده؟ آیا براساس واقع است یا بر اساس توهم. اگر بر اساس واقع است، پس از شیر واقعی فرار میکنید و اگر بر اساس توهم بنا شده نه واقع، پس حالا که آگاه شدید از جلوی شیر فرار نکنید؛ در انصورت هم خود را نجات دادید و هم ما را (به مزاح)
در ضمن اگر با اینجانب توهم گفت و گو را دارید و من در واقع نیستم، خواهش می کنم دیگر به بحث ادامه ندهید
برای رهایی از شکاکیتی که عارص جنابعالی شده، پیشنهاد اینجانب آن است که حدود یک ساعت شما را در قفس یک شیر گرسنه بیاندازند، ببینم در آن موقع هم میگویید که من جهان خارج را قبول ندارم و تنها یقین روانشناختی دارم نه یقین منطقی،
با احترام محمد محمدرضایی
دکتر پودینه: با سلام.
شما به استدلال قبلی بنده پاسخ ندادید. در پیام قبلیام گفتم با اصل علیت نمیتوان علم به عالم خارج را اثبات کرد. چراکه تلازم منطقی بین داشتن این ادراکات حسی و عالم خارجی نیست. مفاد استدلال شما چنین بود: علت ادراک گرما از دو حال خارج نیست، یا خود من انها را ایجاد کردهام یا چیزی بیرون از من سبب این ادراک شده است. علت این ادراک من نبودهام پس یک فرض میماند و ان اینکه علت ادراک من عالم خارج است.
توجه کنید؛ تنها نتیجه این استدلال این است که برای ادراکات حسی ما علتی غیر از خود ما وجود دارد. البته من بیان کردم که در خود این مطلب هم میتوان مناقشه کرد. اما بعد به این مطلب میپردازم. اما ادعای شما بیش از این مطلب است و ان اثبات وجود عالم خارج است. من در پاسخ قبلیام گفتم که تلازم منطقی بین داشتن این ادراکات و عالم خارج نیست؛ چرا که این ادراکات حسی می توانند وجود داشته باشند، بدون اینکه عالم خارج باشد. امروزه در علم پزشکی میتوانند دقیقاً همین ادراکات حسی را برای شما به وجود بیاورند. یعنی دستگاههایی به بدن شما وصل بکنند که دادههای حسیای دقیقاً مانند دادههای حسی که برگرفته از عالم خارج است برای شما ایجاد بشود.
یقین منطقی یعنی الف ب است و امکان ندارد که الف ب نباشد؛ اگر یک فرض باشد که در آن الف ب نباشد، شما یقین منطقی نخواهید داشت. پس اگر امکان داشته باشد که شما ادراک حسیای داشته باشید که ناشی از عالم خارج نباشد، عالم خارج اثبات نمیشود. امروزه در علم پزشکی این امکان ثابت شده است. برای تقریب به ذهن مثالهای دیگری هم برای این مطلب میزنم. برای مثال خداوند مستقیما میتواند ادراکی حسی را در ما به وجود بیاورد. خداوند مستقیما در موجودات مادی تاثیر گذاشته است؛ نظیر تاثیر در حضرت مریم. دست کم محال نیست که خداوند مستقیما در موجودات مادی تاثیر بگذارد. یا فرشتگان گاهی مستقیم سبب وجود ادراکات حسی میشوند. در روایات است که وقتی فرشته وحی بر پیامبر نازل میشد، ایشان از گرما عرق میکرد. این ادراک حسی ناشی از عالم خارج نبود و سببی غیرمادی داشت. دست کم محال نیست که این ادارکات حسی ناشی از موجودی غیر مادی باشد. حتی اگر همه این مثال ها را قبول نکنید، باز هم همانطور که گفتم در علم پزشکی ثابت شده است که این ادراکات حسی را میتوان ایجاد کرد بدون اینکه ناشی از عالم خارج باشد. پس استدلال شما که گفتید دست من از گرما میسوزد پس اتشی در عالم خارج است، درست نیست.
علاوه بر این، هیچ محال منطقی ای برای این فرض که این ادراکات ناشی از وجود دیو پلید باشند وجود نمی آید پس این ادراکات منطقاً می توانند بدون عالم خارج باشند. پس یقین منطقی ندارید.
مثال من از مشکلات فیزیولوژی و یا خواب برای تبیین همین مطلب بود اما استدلالم همانگونه که اکنون توضیح دادم، متوقف بر این مطلب نیست. لذا در فوق بدون توسل به خواب یا مشکلات فیزیولوژی، مشکل استدلال مطرح شدهی شما را تبیین کردم. اما حتی در خصوص همین مطلبی که راجع به مشکلات فیزیولوژی بیان کردید: «اگر واقعا مشکل فیزیولوژی دارید و آگاه از این مشکل، خوتان را درمان کنید. اگر ندارید، پس جهان خارج را قبول دارید»؛ باید بگویم که این سخن شما درست نیست. یعنی اگر ما موردی را بیان کنیم که در آن فردی ناآگاهانه به سبب مشکلات فیزیولوژی ادراک حسیای برایش ایجاد شده است و این ادارکات ناشی از دورناش باشد برهان شما مخدوش میشود. زیرا در این فرض، ما ادراک حسیای داریم که ناشی از عالم خارج نیست پس یقین منطقی را با این استدلال نمیتوانیم بدست بیاوریم؛ زیرا این چنین نیست که هر ادراک حسیای ناشی از عالم خارج باشد. پس برهان شما مخدوش است زیرا فرض اینکه الف ب نباشد، محال نیست.
در مورد خواب هم فرمودید: «اگر خواب هستید و غیراگاه پس به خواب خود ادامه دهید». اقای دکتر بحث بر سر این نیست که فردی به خوابش ادامه دهد یا ندهد، بحث بر سر استلزام منطقی بین داده حسی و عالم خارج است. اگر اثبات شود که میتوان ادراک حسیای داشت که ناشی از عالم خارج نباشد، نمیتوان از داده حسی به عالم خارج نقب زد. در خواب ما دقیقاً گمان میکنیم که این ادراکات حسی را داریم؛ اما این ادراکات حسی ناشی از عالم خارج نیستند.
البته در فوق گفتم که استدلال من نه متوقف بر خواب است و نه مشکلات فیزیولوژی بدن. همین که نشان بدهم که این ادراکات حسی ضرورتا از عالم خارج نیستند، تلازم منطقی بین این دو برقرار نمیشود. گفتم که در پزشکی این ادراکات حسی را ایجاد میکنند و یا محال نیست که مستقیما ناشی از وجودی غیر مادی باشد.
در مورد مطلب دوم که گفتید: «این یقین روان شناختی من از کجا حاصل شده است ایا بر اساس واقع است یا بر اساس توهم …». اقای دکتر یقین روانشناختی من نه ضرورتا از عالم واقع ناشی شده است و نه بر اساس توهم. این یقین روان شناختی من ناشی از باور موجهی است که به عالم خارج دارم. پس حصر عقلی شما بین این دو مورد غلط است. می دانید باور موجه لزوما خطاناپذیر نیست. من باور موجه به عالم خارج دارم اما این باور خارج ام خطاپذیراست یعنی ممکن است که با وجود همهی شواهد و ادلهای که من برای عالم خارج دارم، عالم خارج نباشد. اما از این رو که شواهد بیشتری به نفع وجود عالم خارج دارم، باور به این عالم برایم موجه است؛ زیرا احتمال اینکه این ادراکات من از عالم خارج باشند و نه ناشی از فیزیولوژی و ضمیر ناخود آگاه من یا خواب یا دخالت مستقیم موجود غیر مادی، بیشتر است.
مطلب بعدی اینکه فرمودید من به شکاکیت دچار شدهام؛ باید برایتان عرض کنم که در معرفت شناسی امروز به کسی که باور موجه به امری دارد، شکاک نمیگویند. من باور موجه به عالم خارج دارم و لذا بنابر هیچ تعریفی از شکاکیت (غیر از وضع تعریف های من در اوردی برخی اقایان!) شکاک محسوب نمیشوم. البته نمیخواهم وارد بحث شکاکیت بشویم. اگر بخواهید بعد از اتمام بحث راجع به عالم خارج می توانیم به این بحث بپردازیم. اما فعلا اینکه شکاکیت به چه چیزی می گویند و اقسام آن چیست و به چه ملاکی فردی شکاک است یا نه، نپردازیم. چراکه اینها غیر از اصل بحث ما راجع به اثبات علم به عالم خارج است.
نکته بعدی اینکه شما به نکته دوم پست قبلی من پاسخ ندادید. همچنان منتظر پاسخ شما به این سخنم هستم. در آنجا نوشتم: «راجع به نکته دوم هم باید بگویم: اینکه میفرمایید فیلسوفان اسلامی اصل بر اثبات عالم خارج میگذارند، آیا با دلیل بنا را بر این امر میگذارند یا بدون دلیل؟ اگر به سبب دلیل است، دلیلتان را بفرمایید(غیر از دلیل فوق). اگر بدون دلیل چنین اصلی را میپذیرند، پس باورشان به این گزاره بدون دلیل است. پس علم به خارج موجه نیست».
منتظر پاسخ علمی شما هستم.
دکتر محمدرضایی: با سلام و آرزوی سلامتی و موفقیت؛ جایگاه بحث و گفت در باب این مسایل دقیق فلسفی، این گروه نیست و اگر مطلبی دارید سفارش کنم در جمع متخصصان در مجمع عالی حکمت جلسهای برگزار کنید تا در آن جمع به خطاهای استدلال خود آگاه شوید و سپس صوت جلسه را در این گروه قرار داده شود.
سخن من در رد ایده آلیسم و شکاکیت جهان خارج این است که هزاران نکته در آن است:
اگر شما به جهان خارج باور و یقین منطقی ندارید و احتمال بدهید تاثرات حسی شما منشا دیگری غیر از جهان خارج حسی دارد، پس چرا ظهر که میشود و گرسنگی بر شما غلبه میکند، بدنبال غدای بیرونی میگردید؟ یا این که در یک قفس شیر گرسنه با او همخواب نمیشوید؟ یا این که با یک سنگ ازدواج نمیکنید؟ اگر شما به هر یک از دلائلی که ذکر کردید بر آن باشید که منشا تصورات چیزی غیر از جهان خارج است، چرا موقع تصمیمگیری برای آنها محلی از اعراب قایل نیستید؟ اگر هنگام همنشینی با شیر درنده احتمال بدهید منشا تصور غیر از جهان خارج است باید از آن فرار نميکردید!
همین تعارض و تناقض در عمل و نظر بهترین دلیل بر ابطال دیدگاه جنابعالی بر انکار جهان خارج است.
تمام مطالبی که از قول فیلسوفان در نفی جهان خارج نقل کردید، در جای خود مورد نقد و بررسی قرار گرفته است. بقول یکی از فیلسوفان طول عمر شکاکان بهترین دلیل بر ابطال نظر آنان است.
پیشنهاد اینجانب به جنابعالی آن است نظرات خود را در قالب یک مقاله ارایه دهید و دلایل خود را در انکار جهان خارج به تفصیل مورد بحث قرار دهید .
با احترام
دکتر پودینه: با سلام. خواهشمندم که به اشکالات پیش گفتهام در پست قبل پاسخ بدهید. الحمدلله همانطور که می دانید این گروه محفل علماء است و اساتید متعددی در این گروه یا به تدریس خارج فقه و اصول مشغولیت دارند و یا به تدریس اسفار و بحث در مرئی و منظر آنها صورت میگیرد. مزید امتنان است بحثی که آغاز شده را با حوصله به سرانجام برسانیم و بجای دیگر حواله ندهید. البته در ابتدای بحث نیز بیان نمودم که بحث را تا سرانجام به پایان برسانید.
اما بعد:
شما به استدلال من در پست پیشین پاسخ ندادید. بنده بیان نمودم که هیچ ضرورتی بین داشتن این دادههای حسی با عالم خارج نیست و دلایلی نیز ذکر کردم. به آن دلایل پاسخ دهید. متاسفانه در این پیام شما صرفا مثال های دیگری برای مدعای خودتان آوردید که به آنها در پست قبلی پاسخ دادم. لطفا از تکرار بپرهیزید. شما بیان کردید: «اگر…. احتمال می دهید تاثرات حسی شما منشاء…. باید فرار نمی کردید». بنده در پست قبلی بیان نمودم اگر ضرورت منطقی بین داشتن این دادههای حسی و عالم خارج وجود دارد، نباید احتمالی که سازگار با داشتن این داده های حسی و نبود عالم خارج است، وجود داشته باشد. اما در پست قبلی نشان دادم که چنین احتمالی است. پس شما یقین منطقی به وجود عالم خارج ندارید.
به جای پاسخ به استدلالات قبلیام، در اینجا باز فرمودید: «همین تعارض و تناقض در عمل و نظر بهترین دلیل برابطال دیدگاه جنابعالی بر انکار جهان خارج است». تعجب میکنم به مطلبی که در پست پیش گفتهام، توجه نکردید. من کجا منکر عالم خارج شدم؟ من در پست قبلی گفتم که باور موجه به وجود عالم خارج دارم و بیان نمودم زمانی که انسان باور موجهی به یک گزاره دارد، معقول است که در مقام عمل به محتوای آن گزاره عمل کند. پس تعارضی بین باور موجه من به عالم خارج و عمل به مقتضای آن نیست. به مطلب پست قبلیام راجع به این مطلب توجه کنید و پاسخ دهید. در آنجا بیان کردم دو گانهای که بیان کردید، درست نیست. به آن سخنم اشکال کنید.
مطلب دیگر که می فرمایید: «تمام مطالبی که از قول فیلسوفان در نفی جهان خارج نقل کردید در جای خود مورد نقد و بررسی قرار گرفته است». خواهشمندم بحث را به اینکه چه فیلسوفی چه سخنی زده و یا چه نقدی برآن شده است، حواله ندهید. اگر نقدی به استدلال بنده در نقد استدلال شما در پست قبل دارید بیان کنید. (البته می توانید از نقدهای مورد ادعایتان کمک بگیرید)
مطلب دیگر اینکه شما در این پست گفتید: «اگرشما به جهان خارج باور و…. ندارید». من کجا گفتهام به عالم خارج باور ندارم؟ دقیقا در پست قبلی گفتهام که باور به عالم خارج دارم. احتمالا میدانید که انسان میتواند باور به وجود چیزی داشته باشد، اما این باورش کاذب باشد. علاوه بر این انسان میتواند باور صادق به وجود چیزی داشته باشد، اما باورش به آن چیز ناموجه باشد. من در مورد علم به عالم خارج باور موجه دارم ولی معتقدم این باور خطاپذیر است و ما علم به عالم خارج به معنای مدنظر در فلسفه اسلامی نداریم.
در نهایت از شما خواستارم به جای تکرار مدعیات و بیان مثالهای تازهای بر آن و یا طرح مطالب جدید، نخست به استدلالهای پست قبلیام پاسخ بدهید تا بعد به بحث و مطالب جدید بپردازیم.
دکتر محمدرضایی: با سلام شما در سخن خود بیان کردید من در مورد علم به عالم خارج باور موجه دارم ولی معتقدم این باور خطا پذیر است،
پاسخ من هم دقیقا همین است شما که بر آن هستید باورتان به جهان خارج خطاپذیر است، چرا یک انسان عاقل اصل زندگی خود را باید بر باور خطاپذیر بگذارد؟
اگر عالم به خطای خود هستید، لطفا با یک سنگ ازدواج کنید یا از همخوابی با شیر درنده اجتناب نکنید. اگر این کارها را انجام نمیدهید، معلوم میشود پشمی به کلاه آن باور خطا پذیرتان نیست. اگر چنین است چرا اسیر آن شدهاید و آن را بر زبان جاری می سازید!!!!؟آن باور خطاپذیر باید در جایی ظهور و بروز داشته باشد. برای مثال در مصادیق فوق ظهور و بروز داشته باشد، با احترام.
دکتر پودینه: با سلام. خواهشمندم نخست به اشکالاتی که به استدلال شما در دفاع از اثبات علم به خارج بیان نمودم و نیز برخی اشکالات دیگرم که بدون پاسخ مانده اند، پاسخ گویید و سپس به طرح اشکالات دیگر بپردازید. می دانید که طرح سوالات دیگر در پاسخ به اشکالاتی که به استدلال شما بر علم به خارج کردم، یک مغالطه منطقی است.
اما به هر حال به سخنتان در این پست نیز پاسخ میگویم. همانگونه که گفتم این سخن من که باور موجه خطاپذیر به عالم خارج دارم ربطی به ادعای شما به اثبات عالم خارج از طریق علیت ندارد. اما علی ای حال به آن پاسخ می گویم. همین که ضمناً از ادعایتان بر اینکه من باور به عالم خارج ندارم، دست برداشتید نکته مثبتی است. شما فرمودید: «شما برآن هستید که باورتان به جهان خارج خطاپذیراست؛ چرا یک انسان عاقل اصل زندگی خود را باید برباور خطاپذیر بگذارد». اولا، خواهشمندم یک دلیل اقامه کنید که باور ما به عالم خارج خطا پذیر نیست. ثانیاً، اتفاقا عقلا زندگی خود را بر باور خطاپذیر میگذارند؛ برای مثال تقریباً همهی مردم دنیا دنبال زدن واکسن کرونا هستند، در حالی که میدانند ممکن است این واکسن کارایی نداشته باشد. مهم این است که باور مردم به اینکه «زدن واکسن کرونای دارای مجوز سازمان بهداشت جهانی موثر است» موجه باشد. این باور موجه است چرا که شواهد متعددی داریم که زدن واکسن کرونا موثر است. علم پزشکی تقریباً بیش از 90% احتمال این که واکسن میتواند از این بیماری پیشگیری کند را بیان کرده است. البته همه پزشکان نیز معتقدند خطاپذیر است. علاوه بر این به مطلبی که در این باره در پست قبلیام گفتم، هنوز پاسخ ندادید.
نکته دوم نیز اگرچه پاسخ به استدلال نیست و ادامه اشکال به باور موجه خطاپذیر من به عالم خارج است، اما باید بگویم: بنده گفتم باور موجه خطاپذیر است. شما از کجای این مطلب به دست آوردید که «اگر توجیه یک باور خطاپذیر است، انسان عالم به خطای خویش خواهد بود». شما احتمالا می دانید که اگر کسی علم به خطای باور حسی خودش داشته باشد، باورش اساسا موجه نیست! فرق است بین خطاپذیر بودن یک باور موجه با علم به خطا بودن آن.
نکته دیگر اینکه بیان کردید: «اگر این کارها را انجام نمیدهید باورتان خطا پذیر نیست». پناه بر خدا! یعنی شما مدعی هستید که اگر کسی باور به یک امر داشته باشد، دیگر باورش به آن چیز خطاپذیر نیست. هیچ فیلسوفی در عالم چنین سخنی را بر زبان نمیراند! ممکن است انسان باور به یک چیز داشته باشد و به مقتضای ان عمل کند، اما از این امور خطا پذیر نبودن آن باورش به دست نمیآید. یعنی ممکن است تحت شرایطی یک انسان باور داشته باشد که شیر درندهای به دنبال اوست و از آن فرار کند، اما از این مطلب بر نمیآید که حتما یک شیری در واقع به دنبال اوست. اساسا به همین جهت است که همهی فیلسوفان میگویند: باورهای انسان ممکن است صادق باشند و یا کاذب. خواهشا به پست قبلیام تحت این عنوان توجه بفرمایید.
در نهایت باز از شما خواستارم به جای طرح این اشکالات و مسائل جدید به اشکالاتی که به استدلال شما در اثبات عالم خارج از راه علیت بیان نمودم و پاسخ به اشکالات دیگرم بپردازید و اصل بحث را به حاشیه نبرید.
دکتر محمدرضایی: با سلام. عزیز دلم چرا این قدر مسایل را پیچ می دهید؟
شما صراحتا بیان می کنید، ممکن است تحت شرایطی یک انسان باور داشته باشد که شیر درندهای به دنبال اوست و از آن فرار کند، اما از این مطلب بر نمیآید که حتما یک شیری در واقع به دنبال اوست.
پاسخ: از این بیان شما بر میآید که ممکن است در وهم تصور کردید که یک شیری به دنبال شما است،
اگر این وهم است و شما آگاه به وهم، پس فرار نکنید. شما که نباید در اوهام زندگی کنید. حداقل این وهم شما باید در یک جا اثر کند. اگر شما همیشه از شیر درنده فرار میکنید، پس وهم شما هیچ اثری ندارد و به تعبیری کالعدم است.
فردی بر اثر مصرف شیشه پدر خود را گرگ در حال حمله تصور کرده بود و پدر خود را کشته بود. این گونه نیست که گرگ و پدر را در خارج چنین تصور کنید ولی در خارج نه گرگی باشد و نه پدر. خدا به پدر و مادر شما طول عمر عنایت فرماید؛ اگر شما فرص وجود آنها را کنید ولی احتمال بدهید در واقع انها وجود ندارند، در آن صورت وجود شما و خواهر و برادرها از موهومات و بته خار که حاصل نشدهاند. خواهشمندم کمی به سخنان خودتان فکر کنید، به کجا دارید کشیده می شوید!!!؟
پدر و مادر و وجود شما بهترین پاسخ به شکاکیت شما است، شما باور موجه به وجود آنها دارید ولی از ان وجود خارجیشان لازم نمیآید. اگر وجود خارجی ندارند شما را چه کسانی بدنیا آورده است؟
با احترام
دکتر محمدرضایی در پاسخ به یکی از اساتید حاضر در گروه: با سلام، فیلسوف با واقعیتها سرو کار دارد نه با اوهام و توهمات. هیچگاه یک فیلسوف نمیگوید من باور موجه به وجود پدر و مادر دارم اما لزوما به این معنا نیست که آنها در خارج وجود دارند. اگر یک هزارم هم احتمال بدهید که پدر و مادر در خارج وجود ندارند، باید در هر حادثه ایی احتمال معجزه بدهید .
خواهشمندم در جلوی پدر و مادر چنین سخن نگویید که احتمال بدهید پدر و مادری در خارج نباشند. این همان وجود معلول بدون علت است که محال عقلی است. دست به دعا برداشته برای عاقبت بخیری دعا کنیم که سر پیری وجود پدر و مادر خود را انکار کنیم
دکتر پودینه: با سلام. خواهشمندم به جای روی آوردن به عبارات خطابهای و جدلی به پاسخ استدلالهای پیشین بنده بپردازید.
در پستهای قبلی نشان دادم که صحت استدلال شما برای علم به خارج از طریق علیت، متوقف بر اثبات تلازم منطقی بین وجود ادراکات حسی و عالم خارج است. از طرق مختلف نشان دادم که هیچ ضرورت منطقی بین وجود ادراکات حسی و عالم خارج نیست. پس استدلال شما عقیم است. به این سخن پاسخ گویید.
در پست قبلی بیان کردم برخلاف سخن شما انسان میتواند باور موجه خطاپذیر داشته باشد و معقول باشد که به محتوای باورش عمل کند. شما بیان کردید اگر انسان به مقتضای باورش عمل میکند، یعنی باورش خطاپذیر نیست. نشان دادم که این سخن شما غلط است. یعنی می شود باور به یک چیزی داشت و به مقتضای ان عمل کرد اما آن باور خطا پذیر باشد. راجع به مطلب مذکور در پست قبل تامل کنید تا مطلب برای شما روشن شود. راجع به وهم و خواب و غیره نیز در پستهای پیش پاسخ شما را دادم و تکرار نمیکنم و لطفا تکرار نفرمایید.
شما در این پاسخ اخیر مینویسید: «اگر شما فرض وجود آنها را کنید ولی احتمال بدهید در واقع آنها وجود ندارند، در آن صورت وجود شما از چه حاصل شده است؟ شما باور موجه به وجود انها دارید ولی از ان وجود خارجیشان لازم نمیآید». در پاسخ به شما باید بگویم بله. هیچ ضرورتی ندارد که انسان باور موجهی داشته باشد که محتوای ان باور وجود خارجی نداشته باشد. به گمانم هیچ معرفتشناسی در دنیا منکر این مطلب نیست. اگر برایتان این مطلب روشن نیست. می توانم در پست های بعدی برایتان توضیح دهم. اینها از مسائل اولیه معرفت شناسی است! ثانیاً بیان کردید: «اگر وجود خارجی ندارند شما را چه کسی به وجود اورده است». استاد محترم در مقام استدلال هستید یا خطابه؟ بحث ما بر سر اثبات علم به عالم خارج است و شما باید علمتان به عالم خارج را ثابت کنید در حالی که وجود انها را مفروغعنه می گیرید! این مصادره به مطلوب است.
بیان کردید: «فیلسوف با واقعیات سروکار دارد». بله اما بحث ما بر سر این است که دلیل بر وجود واقعیت عالم خارج بیاورید. مشکل شما این است که در مقام استدلال بر عالم خارج، وجود عالم خارج را مفروض میگیرید. در ادامه گفتهاید: «اگر یک هزارم احتمال بدهید که پدر و مادر در خارج وجود دارند باید در هر حادثه ای احتمال وجود معجزه بدهید» . دکتر عزیز، بحث بر سر ضرورت میان ادراکات حسی ما با وجود عالم خارج است. تمام آنچه ما از اشیاء درک میکنیم به سبب ادراکات حسیای است که از آنها داریم. از طرق مختلف در پستهای بیجواب قبلی نشان دادم که میتوانند این ادراکات حسی باشند بدون اینکه عالم خارج باشد. اگر ضرورت منطقی بین وجود دادههای حسی با عالم خارج باشد، باید محال باشد که داده حسی ای باشد بدون وجود عالم خارج. لذا استاد محترم اگر یک میلیارد میلیاردم احتمال دهیم دادهای حسی بدون وجود عالمی در خارج شکل بگیرد، دیگر از طریق علیت نمیتوانید نقب به عالم خارج بزنید. بحث بر سر ضعیف بودن احتمال نیست. بحث بر سر این است که اگر چنین احتمالی وجود داشته باشد، دیگر یقین منطقی ای نخواهد بود و لذا ادعای فیلسوفان اسلامی قابل دفاع نخواهد بود؛ چرا که بنابر یقین منطقی الف ب است و محال است که الف ب نباشد. محال است یعنی از ب نبودن الف تناقض به وجود بیاید. در پست های بیپاسخ قبلی از طرق مختلف نشان دادم که محال نیست که دادهای حسی باشد بدون اینکه عالم خارج باشد.
در نهایت از شما پاسخ به استدلالهای پیشگفته بیجوابم را طلب میکنم و به شما توجه میدهم که به جای آوردن دلیل برای اثبات ضرورت منطقی بین داشتن این دادههای حسی و عالم خارج به مباحثی نپردازید که هیچ ارتباط منطقی بین این مطلب با آن نیست.
مدیر گروه: نمیدانم آیا ادامه بحث تخصصی شما دو بزرگوار به صلاح هست یا خیر. فکر میکنم کفایت مذاکرات اعلام شود بهتر است.
دکتر پودینه: به گمانم، حقیر استدلالهای خویش را بیان نمودم و نقدهای خود را به استدلال دکتر رضایی بیان کردم. اگر ایشان نیز معتقد است در پاسخهای پیش گفتهاش پاسخ استدلالهای حقیر را داده است، بنده مشکلی با کفایت مذاکرات ندارم. داوری و سنجش استدلالهای ما با اساتید فلسفه موجود در گروه.
اما اگر دکتر رضایی استدلالی جدید و یا پاسخی برای حرفهای بنده دارند که تاکنون ارائه نکرده اند، بنده دوست دارم بحث ادامه پیدا کند. البته در چند پست اخیر مطالب ایشان نوعا تکرار بود
البته بنده که مدعی سستی بنیان های معرفتشناختی فلسفه اسلامی بودم، چنانکه در اول بحث بیان کردم، آماده بودم در هر موردی سستی این بنیانها را نشان بدهم. استاد رضایی نیز یکی از این اصول را بیان کردند و بحثی چالشی با موضوع انتخابی ایشان درگرفت.
دکتر محمدرضایی: با سلام تشکر و سپاس. انشاالله در کنار درس و بحثهای فلسفی، از دعا برای فهم بهتر حقایق غافل نشویم. زحمات فیلسوفان گذشته که در پی مبارزه با شکاکان و ملحدان و اثبات خداوند هستند را یکسره تخطئه نکنیم. بلکه در پی فهم بهتر تعابیر آن عزیزان باشیم. گیرم به فرض محال اثبات کردید عالم خارج وجود ندارد و علم به آن هم مطابق واقع نیست،ً ثم ماذا؟
در مجموع من در بیان شما هیچ پاسخی برای سؤالات خودم غیر از عبارت پردازی های بیهوده نیافتم. باز این سخن خود را تکرار میکنم، انکار جهان خارج و علم به آن جهان و محتویات آن از جمله پدر و مادر خودتان مصادف با نابودی خودتان است. اگر لحظهای در وجود پدر و مادر خود و علم به آنان تردید کنید، خدای نکرده عواقب وحشتناک فلسفی و فقهی را بدنبال دارد. خداوند حافظ و نگهدار همه تشنگان راه حقیقت باشد.
در پایان برای شادی روح استاد علامه مصباح یزدی، بخوانیم فاتحه مع صلوات،
دکتر پودینه: با سلام. این بار نیز پاسخ به استدلالات بنده ندادید. محتوای این پیامها را برای ارزیابی و داوری درباره استدلالاتمان، در فضای مجازی منتشر خواهم کرد؛ چرا که ترویج گفتگوهای فلسفی به رشد فرهنگ تفکر و استدلال در کشور ما می افزاید.
در این پست نیز کما فی السابق استدلالی از شما برای اثبات این مطلب که چه تلازم منطقی ای بین وجود دادههای حسی با وجود عالم خارج دارد، ندیدم. در اینجا نیز صرفا به جای پاسخ به استدلالات بنده، شما توصیه به حقیر نمودید. همانگونه که بیان کردم، به گمانم در مورد اینکه من استدلال اقامه کردم یا نکردم، داوری و سنجش اساتید فلسفه کفایت می کند.
فقط یک ادعای دیگرتان را نیز در اینجا باز تکرار نمودید و آن هم این است؛ «انکار جهان خارج و علم به آن جهان و محتویات آن از جمله پدر و مادر خودتان مصادف با نابودی خودتان است». در پیامهای قبلیام بارها متذکر شدم که بنده هیچ گاه عالم خارج را منکر نشدهام. بارها دربحث گفتم که باور موجه به عالم خارج دارم. چطور ممکن است کسی باور به چیزی داشته باشد، اما آن را انکار کند! احتمالا شما میدانید که امکان ندارد انسان به چیزی باور داشته باشد اما ان چیز را انکار کند.
در هر صورت، بنده اگر در ضمن این بحث سخنی زده باشم که سبب رنجش خاطر شما شده باشد، معذرت میخواهم. حقیر نیز در نهایت دوستان را به فرستادن فاتحه ای بر استاد مصباح یزدی دعوت می کنم
دکتر محمدرضایی: با سلام و آرزوی سلامتی و موفقیت برادر عزیز و گرامی
اقای دکتر پودینه دام عزه
از این که در گفت و گوی با حضرتعالی شاید روح و روانتان را آزرده کرده باشم، پوزش می خواهم. طبیعت سامانه مجازی چنین است.
بار دیگر از این بابت پوزش می خواهم. امیدوارم در تبلیغ معارف دینی موفق و موید باشید.
با احترام و ارادت مجدد؛ محمدمحمد رضایی
دکتر پودینه: خواهش میکنم. شما بزرگوارید. حقیر درخواست نمودم که مطالب و سخنان غیر استدلالی را که وهن گفتگوهای علمی در میان طلاب است از پیامهای ما و شما حذف کنند و سپس این بحث را در اختیار دیگران قرار بدهند تا همگان بدانند گفتگوهای علمی در حوزه جریان دارد و پرونده هیچ بحث فلسفیای بسته نیست. امیدوارم که این گونه مباحث سبب رشد فرهنگِ فکریِ فلسفی ما بشود.
از صدانت برای گذاشتن این مناظره ممنونم. دراین بحث های دو نفره خیلی بهتر می تونیم بفهمیم حق با مدعیان فلسفه اسلامی است یا فلسفه تحلیلی. فیلسوفای اسلامی همیشه یه طرفه حرف می زنن و می گن بقیه نفهمیدن ما چی می گیم ولی دو طرفه مثل این مناظره اگه زیاد بشه عیار فلسفه اسلامی مشخص میشه. به نظرم دکتر پودینه نشون داد که فلسفه اسلامی چیزی جز جزمیات بدون دلیل نیست!
دکتر پودینه هییت علمی کجاست؟ اینترنت جستجو کردم ندیدم
دوست عزیز بحث علمی سعه ی صدر بیشتری می خواد.اینکه می فرمایید فیلسوفان اسلامی همیشه یک طرفه حرف میزنن رو استقرا تام کردین؟همیشه یعنی در تک تک استدلال هاشون؟اگر هم فیلسوفان اسلامی اینطور باشن می توان از لحاظ منطقی نتیجه گرفت که این مبانی مورد ادعا حتما بی دلیل هستن؟(از عدم دلیل موجود در اثبات به عدم دلیل در ثبوت می رسین؟آیا امکان نداره فردا روزی فیلسوفانی با دلایلی این مدعیات رو اثبات کنن؟)در ضمن اگر تمام این سخنان که ضد معرفت شناسی فلسفه اسلامی شد درست باشه و نشه یقین بالمعنی الاخص رو اثبات کنه فلسفه اسلامی در کنار مکاتبی قرار میگیره که اساس اون ها بر باور صادق موجه هست(که در خود چیستی و چگونگی همین باور در بین مکاتب مختلف اختلاف هست و خواهد بود احتمالا)و اینطور نیست که تمام فلسفه اسلامی ویران بشه.
اینکه دکتر پوینه می فرمایند در علم پزشکی[و احتمالا علوم شناختی]امروزی اثبات شده که یک باور محسوس میتونه منشا خارجی نداشته باشه، آیا خود این باور از طریق حواس به دست نیومده؟اگر آری این باور که از لحاظ قدرت توجیه در عرض دیگر باور های حسی هست من هست چطور میتونه در اون ها اشکال وارد کنه و احتمال واقع نمایی اون ها رو مخدوش کنه؟ممکنه پاسخ داده بشه این اشکال در صورتی وارده که ادعای مستدل این بود که به عدم واقع نمایی گزاره های حسی علم داریم اما اینطور نیست و ادعا این است که باور به امکان عدم واقع نمایی گذاره های حسی باوری موجه است.در اینصورت سوال میشه آیا اینکه هر گذاره ی موجه توسط یک گذاره ی موجه پشتیبانی بشه باعث تسلسل نمیشه و آیا نباید انتهای سلسله به یک گذاره قطعی برسه؟در واقع همین که معیار های توجیه چه هستن و چه گذاره ای موجه هست و چه گذاره ای موجه نیست خودش قطعی است یا باور موجه؟آیا برای توجیه دیگر گذاره ها لازم نیست این یک گذاره حداقل قطعی باشد؟
گزاره های فلسفی خودشان قطعی هستند یا موجه؟مثلا همین گزاره:عدم تلازم منطقی بیین یک حس و مطابق با واقع بودن آن
به نظر این باید قطعی باشد یعنی یقین بالمعنی الاخص به این داره معتقد به آن.این قضیه فوق تحلیلی است؟اگر خیر ما به ازا و محکی آن در خود ماست یا در خارج؟اگر اولی نیست آیا وجود عالم خارج اثبات نمی شود؟
اینکه دکتر پودینه فرمودن باور به خارج موجه است و دلایل بیشتر یا بهتری نسبت به وجود خارج داریم،آیا درست است؟وقتی تک تک باور های حسی ما امکان تحت تاثیر دیو پلید بودن را دارد چطور می توان حکم به موجه بودن باور به وجود عالم خارج کرد؟
دکتر محمدرضایی با این مدل بحث نشون داد نه سوادی داره و نه طاقت تحمل نظر مخالف. حتی نتوانست یک استدلال بیاورد و دائما سعی میکرد بصورت جدلی پاسخ دهد. واقعا متاسفم برای چنین افراد فیلسوف نمایی!!
خوبی صبر و حوصلهی دکتر پودینه این هست که مشت دکتر محمدرضایی باز شده و معلوم شده دستش خالی است. البته دکتر محمدرضایی نماینده فلسفهی اسلامی نیست بلکه سنگ این فلسفه را به سینه میزند و از این فلسفه کسب آبرو میکند و متاسفانه گاهی هم از فلسفه اسلامی بدون هیچ مایهای میخواهد دفاع کند که امکانپذیر نیست. فلسفه اسلامی نمایندگان باسواد و خوشفکری دارد که متاسفانه وارد چنین گفتگوهایی کمتر شدهاند.
چند نکته پیرامون متن و حاشیه این گفتگو برای بنده مورد توجه است:
۱.هدف سایت صدا نت از انتشار این گفتگو چیست؟
نشان دادن سستی بنیان های فلسفه اسلامی؟
یا نشان دادن بی سوادی آقای محمد رضایی؟
یا نشان دادن قدرت فلسفه تحلیلی؟
یا نشان دادن و چهره کردن آقای پودینه؟
۲.گمان می کنم برای نشان دادن سستی بنیان های فلسفه اسلامی و اثبات قدرت فلسفه تحلیلی انتشار همچین گفتگویی خنده دار است آن هم از سایتی که داعیه اندیشیدگی دارد.
۳.برای نشان دادن کم سوادی آقای محمد رضایی شاید این گفتگو فایده بخش باشد (شاید) اما آیا این رسالت سایت صدا نت است اگر اینگونه است بی سوادی بسیاری دیگر کسان را نیز باید اینگونه نشان دهید.
۴.به نظر می رسد انتشار همچین گفتگوی نازل و غیر رسمی در یک سایت با اعتبار صدا نت فقط برخاسته از حب و بغض های شخصی باشد نه نشات گرفته از روحیه حقیقت طلبی و روشن کردن حقیقتی.که اگر اینگونه بود این بحث در سطح کلان و در بستری آمده صورت می گرفت جایی که بزرگان دو مکتب به گفتگوی مکتوب یا رسمی می پرداختند و دو طرف در مورد موضوع اندیشیده و آماده بودند .آنگاه نتیجه منتشر میشد و همگی استفاده می بردیم
۵.در باب محتوایی نیز سخنانی می شود با آقای پودینه بویژه مطرح کرد در چند حوزه یکی در حوزه نقد فلسفه اسلامی و یکی در حوزه فلسفه تحلیلی .گاه شما می خواهید یک مسأله را در این دو مکتب بررسی کنید این بحثی جداست گاهی می خواهید با رد یک مسأله بنیان یک مکتب را زیر سوال ببرید و از آن اعتبار مکتب دیگری را نتیجه بگیرید .این تکیه شما بر فلسفه تحلیلی و معرفت شناسی جدید و علوم تجربی جدید خود جای بحث مفصل فلسفی دارد .
در باب شکاکیت و مبناگرایی و عالم خارج و پذیرش گزاره های پایه با شهود های معرفت شناختی در حوزه تحلیلی و باور موجه بدون صدق جای حرف بسیار است .و به این سادگی نمی شود نسخه یک نظام فلسفی که ریشه در بیش از ۱۰۰۰ سال اندیشیدگی بزرگ مردان و نوابغی دارد را پیچید.اصلا منکر نقد. این نظام و این سنت فلسفی نیستم اما نه به این سادگی با استدلال علیه یکی از مبانی این سنت آن هم با معرفت شناسی جدید و فلسفه تحلیلی و علوم جدید که خود مبتنی بر مبانی به مراتب سست تر هستند.
داداش گفتگو که خیلی خوبه.به نظرم حقیقت در همین گفتگوها خودش رو نشون می ده. وظیفه این سایت نشراین گفتگوهای فلسفی است، اگه ما ازاینجا این مباحث نبینیم کجا ببینیم؟
تازه به هر انگیزه ای باشه، جه خراب کردن دکترپودینه و محمد رضایی باشه یا هردو یا هیچکدام، چیکار به انگیزه داریم، باید به استدلال ها نگاه کنیم. اصلا شاید کسی استدلال دکتر رضایی قبول بکنه. امام علی فرمود که به ما قال نگاه کنید نه من قال.
چرا گفتی بزرگان گفتگو کنن، یعنی غیربزرگان حق گفتگو ندارن!تازه اگه این دو نفر که دکتری فلسفه دارند راجع به این مباحث صحبت نکنن کی باید صحبت کنه؟ تازه اقای دکترمحمد رضایی نماینده ایه الله سبحانی از بزرگترین فیلسوفان معاصراست که برای مناظره معرفی کرده چه کسی بهتر از ایشان برای مناظره درباب فلسفه اسلامی، ایا اقای دینایی یا ایه الله جوادی هم کسی را برای مناظره راجع به فلسفه اسلامی غیراز ایشان انتخاب کردند. اگرنکردند مگر خود این ها قبول می کنن که بحث راجع به فلسفه اسلامی کنن.
رابعا من که ندیدم دکتر پودینه بگه من می خوام اعتبار فلسفه تحلیلی با این گفتگو اشکار کنم. کجای این گفتگو چنین حرفی زده؟ ایشون فقط دلیل فلسفه اسلامی رد کرده.
بعد هم میگید استدلال های ایشون تکیه برعلم و معرفت شناسی داره جای بحث مفصل داره. خب چرا همش طرفدارای فلسفه اسلامی حواله به بحث مفصل می دن دکتر پودینه که گفت هرچی دفاع دارید بگید تا جواب بدم. شما هم نقدی دارید به ایشون بیان کنید چرا کلی گویی می کنید
دست اخر هم اینکه چرا می گید حرف بره زدن راجع به شکاکیت و عالم خارج زیاد است. خب بیایید بشینید اقای پودینه یا امثال ایشان را به مناظره عمومی دعوت کنید تا ببینیم ایشون به بقیه اشکالات می تونه جواب بده یا نه. تو این بحث که اقای پودینه گفت از هر نقد و حرفی که دارید استفاده کنید تازه حرف شما را اقای دکتر محمدرضایی برای فرار ازاستدلال زد و گفت هزاران نکته در رد حرف های شما است و همه نقد و بررسی شده که دکتر پودینه کفت از نقد های گفته شده استفاده کنید و جواب بدهید!
دراخرهم گفتید که این نظام هزار سال ریشه در نوابع دارد. عزیز شما فلسفه خواندی احتمالا. خب اخه مگه قدمت یک حرف دلیل بر درستی آنها است؟ اینجوری که یهودیت ریشه اش از اسلام بیشتره باید حق باشه! این چه استدلالی است یعنی الان ریشه حرف های تالس از بقیه فلاسفه بیشتراست باید بگیم حرف های اون درسته و نمیشه جواب حرف هاش داد
دراخر هم دکترپودینه در اول صحبت اش استدلال اور د که همه ی استدلال های نظری فلسفه اسلامی مبتنی بر وجدانیات است و اون خطاپذیره ، پس همش خطاپذیره. پس می تونیم بگیم اون نشون داده که اعتبار فلسفه اسلامی نداره.
اخرش هم ایشون توضیح داد که استدلالش متوقف بر علم تجربی نیست. گفت میشه خدا مستقیم اثر بزاره و با همین احتمال استدلال ش تمام میشه.
من ازدکتر پودینه و حرفاش دفاع نمی کنم و لی میگم باید انصاف نگاه کنیم، اخه چرا شما به جای نقد استدلال سراغ انگیزه خوانی می ری؟
سلام.
بهنظرم بهتر است پیش از داوری، چند چیز را لحاظ کنیم:
۱، در مسئله آمده: سستی بنیانهای معرفتشناسی…؛
۱، آ، سستی دقیقاً یعنی چه؟ بیدلیل؟ بیعلت؟ بیشاهد؟ بی…؟ با چه منطقی؟
۱، ب، بنیانهای معرفتشناسی یعنی چه؟ بنیانهای غیرمعرفتشناسی کدامند؟
۱، پ، نسبت پاسخ آ و ب چگونه است؟
۲، معرفتشناسی استدلالی یقینی یا برهانی میشود یا نه؟ اگر آری، چهجور برهانی؟ اگر نه؟ با چه تبیینی؟ اگر آری، آیا همین سخن هم دلیلی دارد یا نه! چرا؟
۳، تا کجا میشود دلیل آورد؟ تا گزارهای تحلیلی؟ تا عملپذیری و اشتراک عمل آدمها؟ یا…؟ آن گزاره چه معنایی دارد؟ آن اشتراک چه ارجحیتی دارد؟
۴، معناداری چیست؟ معناداری در هر دستگاه فکری-فلسفیای چیست؟ میشود بدون معناداری فکر کرد؟ معناداری یعنی چه؟!
۵، آیا در آن دستگاه فکری-فلسفی باید منطق با عمل فرد همخوانی داشتهباشد یا نه؟ اساس آن دستگاه فکری-فلسفی کاوش حق و حقیقت در واقعیات است یا چرخیدن بیهدف در موجودات؟ آیا در آن دستگاه فکری-فلسفی میشود کسی بگوید گرسنهام و غذا بخورد ولی بگوید تلازمی میان این دو نیست؟ دقت کنید که صحبت از دستگاهی خاص و موجود است و نه جستوجوی دستگاهی برای آغاز حرکت.
۶، آیا فرض بودن من و جز من، ارزش درست و نادرست دارد؟ با چه منطقی؟ آیا خود آن منطق هم ارزش درست و نادرست دارد؟
۷، آیا بنیان و باور استدلالناپذیر هم هست؟ کجا؟ چرا؟ پذیرفتن یا نپذیرفتن آن هم ارزش درست و نادرست میپذیرد؟ چرا؟
…
اما بعد از اینها فکر میکنم این دو بزرگوار اصلاً در دو میدان و با دو قاعدهٔ گوناگون صحبت میکنند و شاید بهتر است خودشان خودشان را نقد کنند و با هم اساس فکر و منطق را به پرسش بگیرند.
…
با سلام و احترام به نظر م استدلال آقای دکتر پودینه در مورد عدم کفایت اصل علیت برای اثبات حهان خارج مخدوش است ایشان مورد نقض آوردند که پزشکان می توانند با اتصال دستگاههایی همان احساسات روزمره را در ما ایجاد کنند بنابراین وجود یک مورد نقض برای ناتمام بودن استدلال کافی است،.آیا این نقض محسوب می شود؟!!!آشکار است که در همین مورد دخالت یک امر خارجی برای پیدایش این احساسات بیان شده است و این دقیقا در راستای تایید اصل علیت برای اثبات جهان خارج است نه نقض آن البته نقض وحدت علت واحده خارجی محسوب می شود اما تایید منشاییت علت خارجی است امیدوارم این مطلب مورد توجه جناب ایشان قرار گیردکه استلالهای فلسفی وعقلی در دام نقض های تجربی قرار نمی گیرد
سلام آقای باقری.
یک بار میگوییم «دیدن ناخواستهٔ گلدان یعنی چیزی بیرون از من هست» و بار دیگر میگوییم «دیدن ناخواستهٔ گلدان یعنی گلدانی واقعاً بیرون از من هست».
۱، پرسش آقای پودینه و مثالهای او دربارهٔ کدامیک از گزارههاست؟
۲، معرفتشناسی دربارهٔ کدام بحث میکند؟
۳، پاسخهای آقای محمدرضایی دربارهٔ کدامیک از گزارههاست؟
۴، هستیشناسی دربارهٔ کدام بحث میکند؟
۵، در فلسفهٔ اسلامی چه سطحی از معرفتشناسی و هستیشناسی بحث میشود؟
… در دید شاگردی مانند من، آقای محمدرضایی پاسخ آقای پودینه را کامل ندادند و فقط لایهای از آن را روشن کردند. از سوی دیگر این بدین معنا نیست که آقای پودینه پرسش دقیق و قوی و حلنشدهای دارند. بلکه خود پرسش ایشان برآمده از چندین پیشفرض بیبنیاد است و با ادعای استدلال و فلسفیدن نمیخواند؛ مثلاً همین که این بخش از پزشکی و آزمایشها و نتیجهها را قطعی و فهمشده و ناقض بحث وجود خارج یا واقعیت یا وجود ذهنی میگیرند!
بسم الله الرحمن الرحیم.
سلام علیکم
علم حضوری به وجود خود همان و اثبات عالم خارج از طریق علیت همان.
نظر فلاسفه اسلامی در این موضوع کاملا صحیح است.
نمی دونم چرا دوستان فرض گرفتن، دکتر محمدرضایی پاسخ دکتر پودینه نداده.به همه مغالژات اقای پودینه پاسخ داده.ما ارشد دانشگاه تهران شاگرد دکتر محمدرضایی بودیم.هیچ کس نیست که تسلط ایشان به فلسفه اسلامی و معرفت شناسی اسلامی انکار کند.در معرفت شناسی صاحب اثار و کرسی اند. ان قدر مسلط اند که ایه الله سبحانی از بزرگترین فیلسوفان معاصر و جزو دو ناظر اصلی مجمع عالی، وقتی به مناظره دعوت می شوند، از میان همه اساتید فلسفه اسلامی، تنها به دکتر محمدرضایی اعتماد می کنند و ایشان را نماینده خویش برای مناظره معرفی می کنند.فردی بالاتر از ایشان در فلسفه اسلامی برای مناظره نداریم، مگر با خود ناظران عالی مجمع عالی یعنی ایه الله سبحانی و ایه الله جوادی بگوییم منکرین فلسفه اسلامی مناظره کند
دکتر پودینه همه اش مغالطه می کند. دکتر رضایی با دقت با استفاده از اثار ابن سینا و ملاصدرا و علامه طباطبایی پاسخ دندان شکن به اقای پودینه داد.صریحا ابن سینا می گوید که کسی که منکر عالم خارج است با چوب بزنید تا بفهمد عالم خارج است.یا علامه طباطبایی میگه تو اصول فلسفه و روش ریالیسم که وجود عالم خارج با فطرت می یابیم و ابتدای بدایه و نهایه میگه که ما می دانیم عالم خارج است از موجودات توهمی و غیر واقعی نمی هراسیم دنبال شیر واقعی هستیم و…
از راه علیت هم علامه مصباح تو اموزش فلسفه برای عالم خارج استدلال کردند و قشنگ دکتر محمد رضایی با تقریر مطلب علامه مصباح یزدی پاسخ اقای پودینه دادند.
فلسفه تحلیلی خوانده هایی مثل دکتر مروارید که یک روز برهان صدیقین علامه طباطبایی که دقیق ترین برهان بر وجود خداست زیر سوال می برد و یک روز دیگر برهان محقق اصفهانی با تقریر ایه الله فیاضی بر وجود خدا رو زیر سوال می برد و روز دیگر ادراکات اعتباری علامه طباطبایی، را فقط با اصطلاحات بازی می کنند و مغالطه می کنند. امروز هم یک فلسفه تحلیلی خوانده ای مثل دکتر پودینه مدعی است که بنیان های معرفت شناسی اسلامی سست است و با عبارت پردازی بیهوده فکر می کند جواب همه فلاسفه را داده است.تا دیروز دارو سازی و مهندسی می خواندند امروز با چهار تا اصصطلاح الکی و مغالطه می خوان بگن فلسفه اسلامی سسته.
ای کاش دکتر محمدرضایی راجع به سایر مبانی معرفت شناسی فلسفه اسلامی با این فلسفه تحلیلی خوانده ها بحث می کرد تا همه می فهمیدند غیر از عبارت پردازی چیز دیگه ای در چنته ندارند.اقای پودینه گفتش راجع به جوانب دیگر سستی فلسفه اسلامی حاضره بحث کنه،کاش دکتر محمدرضایی و ایه الله فیاضی و ایه الله یزدان پناه باهاشون بحث می کردن و نشون می دادن که امثال دکتر مروارید و دکتر پودینه از حیث استدلال اوری سست اند نه فلسفه اسلامی با عقبه نوابغی در هزار سال
بسیار لذت بردم و استفاده کردم. از دقت نظر آقای پودینه و وسواس اش روی کلمات و جملات آقای دکتر محمدرضایی لذت بردم. از صدانت هم به خاطر انتشار این مناظره ممنونم. دکتر پودینه درسگفتار معرفت شناسی داره؟ اگه داره، اگر صدانت درسگفتارهای معرفت شناسی دکتر پودینه رو هم تو سایت بزاره عالی میشه.
تعجب می کنم از اشکالات دوستان به استدلال دکتر پودینه. ایشان در بحث توضیح دادند که استدلال شان متوقف به علم تجربی نیست و بدون آن نیز علم به عالم خارج را درفلسفه اسلامی در گفتگو رد کردند.
علاوه براین ایشان گفتند که حاضرند در هرمسئله ای نشان بدهند که فلسفه اسلامی پایه هایش ضعیف است، چرا دوستان می گویند که ایشان از یک مسئله سستی فلسفه اسلامی نتیجه گرفته
آقای پودینه در همان مقاله شان که در باب خطا پذیری وجدانیات نوشتند، ابدا ارجاعی به معرفت شناسان غربی ندادند و چنان وانمود کردند که گویی این نظریه به ایشان الهام شده، در حالیکه در مدخل های معرفت شناسی هم غربیان مادر مرده به این نکته اشاره کردند. مثلا نگاه کنید به کتاب معرفت شناسی پویمن، ترجمه رضا محمد زاده.
بنابر تقسیم بندی رایج، فلسفه اسلامی متعلق به پارادایم محوریت وجود در فلسفه است، و فلسفه غربی معاصر، از قرن ۱۷ تا ۲۰ متعلق به پارادایم آگاهی و معرفت شناسی است. لذا حمله به نکات معرفت شناختی مبهم در فلسفه اسلامی با توسل به فلسفه غربی که سیصد سال است تمام توانش را در معرفت شناسی خرج میکند، کار چندان سختی نیست.
با سلام خدمت دوستان
از سایت صدانت و آقای حائری بسیار متشکریم
از نظرات دوستان آقایان علی و یینرا و باقری و یونسی متشکریم
بنظر حقیر مهمترین نکته تواضع علمی و ادب بیان و اخلاق بود که متاسفانه در فرمایشات استاد محمدرضایی کمتر مشاهده شد
البته در فضای مجازی مباحثه کردن بسیار سخته و شاید آقای دکتر محمدرضایی در فضای حضوری و با آمادگی قبلی بهتر بتواند بحث نماید
از استاد پودینه بخاطر مطالب و مخصوصا تواضع و ادب مباحثه متشکریم
در حوزه فلسفه اسلامی اساتید دیگری هم وجود دارن
این را از باب دفاع از دکتر محمد رضایی نمیگویم اما این آقای پودینه جز جدل چکاریدر این گفتگو کرده؟ والا کسی که خودش را متخصص فقه و فلسفه و فلسفه تحلیلی بدونه بهتر از این نمیشه
1- بدیهیات ، گزاره هایی هستند که اکثر ابناء بشر ( و البته با متدهایی کمابیش متفاوت ) آنها را پذیرفته اند * . تعداد بدیهیات زیاد نیست ، که شامل همین اصول منطق است و قبول وجود واقعیت . نکته اما اینجاست که از بدیهیات نه حقانیت ادیان استخراج میشود و نه حقانیت خداباوری . آن مدعیات برای اثبات خود نیاز به دلایل مستقلی دارند .
2- من قبلا هم نوشته ام که اساسا فلسفه اسلامی ، به نحو مضمر و ناخودآگاه ، مستلزم ( استلزام منطقی ) نفی وحی است . بنده هیچگاه پاسخی نگرفتم . خلاصه ادعای من اینست :
الف : اگر کتاب مسما به وحیانی کتاب خدا باشد ، دو چیز همزمان اثبات میشود : یکی وحیانی بودن خود کتاب ، و یکی خدای صاحب کتاب .
ب : هر فیلسوفی که در پی اثبات خدا باشد ، صراحتا ( صراحت منطقی ) دارد میگوید : کتاب مسما به وحیانی ، ناتوان از اثبات دو گزاره بالاست .
– بنده گمان میکنم ادعای من قطعی و روشن است : هر فیلسوفی که حتا یک پاراگراف دم از اثبات خدا بزند ، همزمان مدعی شده است که کتاب مورد اشاره ، ناتوان از اثبات وحیانی بودن خودش است . چرا که اگر وحیانی بودن خودش را ثابت میکرد ، خدا هم همزمان اثبات میشد .
————
* پذیرندگان را میتوان در دو دسته کلی قرار داد : مبناگرایی خطاناپذیر ،که هیچ جرح و تعدیلی را در بدیهیات روا نمیدارد ، و مبناگرایی خطاپذیر / معتدل ،که جرح و تعدیل را روا میدارد . ضمنا مکاتبی نیز هستند که منطق ارسطویی را نمیپذیرند ، که البته در اقلیت اند .
با سلام. اقای محمدرضایی استاد فلسفه پردیس فارابی قم می باشند.
این گفتگو نشان داد که برخی از حضرات که خود را پشت فلسفه متعالی اسلامی مخفی کردهاند، چقدر در بحث و گفتگوی جدی سعهی صدر دارند و چقدر خود را دست بالا میگیرند و به طرف مقابلشان فضل میفروشند که به جای پرداختن به پاسخهای مستدل درصدد توصیه و خوارسازی طرف گفتگو هستند. دکتر پودینه فلسفی عمل کردند.
با درود
به گمانم انتشار این گفتگو بیشتر برای مطرح کردن آقای پودینه است که با آویزان شدن از نام و شخصیت دکتر رضایی میخواهد خود را نشان دهد و اسمی برای خود جستجو کند.
و به گمانم دکتر رضایی در صدد بحث جدی و پاسخگویی نیست و گویا با پی بردن به هدف طرف مقابل فقط در صدد پاسخ اجمالی به گفته های ایشان است نه یک بحث جدی.
و حتی در قرار دادن این بحث در اینجا چیزی جز هوای نفس لمس نکردم…
خدا ما را از شر نفسمان حفظ کند.
اما من با خوندن این گفتگو به نتیجه ای عکس شما رسیدم. به نظرم این گفتگو برای نشان دادن اولا سستی فلسفه اسلامی است و ثانیا نشان دادن اینکه طرفداران پر اسم و رسم فلسفه اسلامی چون دکتر رضایی،چیزی در چنته خود ندارند و اسم فیلسوفی را یدک می کشند.
و به نظرم خیلی روشن است که در این مناظره دکتر رضایی وقتی توان پاسخ گویی به دکتر پودینه را ندارد، سعی می کند از زیر اشکالات پودینه فرار کند اما دکتر پودینه مچ وی را می گیرد و حتی نمی تواند در نهایت به یک استدلال دکتر پودینه پاسخ بدهد درحالی که مدعی است به همه اشکالات اقای پودینه پاسخ دهد!
و به نظرم برعکس، طرح این مناظره برای نشان دادن اویزان شدن افرادی است که سال ها با چسبیدن به جزمیات بدون دلیل فلسفه اسلامی به شغل و منصبی رسیدند اما دکتر پودینه با استدلالالش خانه پوشالی نظام صدرایی را ویران کرد و همین دلیل عصبانیت دوستداران فلسفه اسلامی از ایشان است و برچسب زدن جستجوی اسم و رسم برای ایشان به جای پاسخ به اشکالات وی.البته اگر طرفداران فلسفه اسلامی پاسخی برای اشکالات وی به فلسفه اسلامی داشتند، با مغالطه انگیزه خوانی خود را به در و دیوار برای این فضاحت در لین مناظره نمی زدند!
فلسفه اسلامی نمی دانم. اما ظاهرا توجه به مشکلات و flawsفلسفه تحلیلی و قاره ای ندارید. اگر فکر می کنید این گونه نیست بفرمایید .
بسم الله تعالی
برادر گرامی، باید مراقب گفتارمان باشیم، اینگونه نسبت دادن به ایشان، کار شایسته ای به نظر نمیرسد.
جهان خارج نیاز به اثبات دارد ؟ اصلاً جهان خارج یعنی چه ؟ و اثبات چیست ؟ و چگونه می توان گزاره ای را اثبات کرد ؟ … طلب دلیل برای واقعیت عینی ، بر سر شاخ بُن بریدن است .
تشت بی دلیلی فلسفه اسلامی و کم سوادی محمدرضایی چه محکم در این مناظره بر زمین کوفته شد!
سلام به نطر من اثبات جهان خارج دو تا معنای حدافلی و حداکثری دارد. معنای حداقلی این است که واقعیتی خارج از ذهن ما وجود دارد و معنای حداکثری این است که آنچه ادراک میشود کاملا مابازاءی در بیرون از ذهن ما دارد. آنچه آقای رضایی اثبات می کند امعنای حداقلی است زیرا که به هر حال حتی دیو شرور و مانند آن واقعیتی خارجی است اما آنچه آقای پودینه درصدد نفی آن است معنای حداکثری است. بنابراین به نظر می رسد گفتگو حاصل مشخصی ندارد
خیلی جالبه
آقای محمدرضایی کمتر فیلسوف است و بیشتر متکلم و متکلم جدیده. این جا هم فرصت اثبات مدعا رو نداشته بخاطر عدم توانایی در تایپ
فلسفه اسلامی رو ایشون تدریس نمیکند
لذا مناظره میخوای باید میان مدرسان و محققان فلسفه اسلامی و …باشد.
اینکه پاسخ های آقای محمدرضایی یک سوم پاسخ های آقای پودینه است نشان میدهد تایپ کردن براشون سخته
آقای پودینه به خواب و دیو پلید و تو هم و داروی روانگردان استناد میکنند …عزیز من مگر مدعیان فلسفه اسلامی غیر این میگن که خود خواب هم حقیقتی است در عالم؟ توهم هم …خیال هم…
برای علم به خارج لازم نیست خارج محسوس مادی رو اثبات کنی
لازم است نشان دهی چیزی هست ، و این مقدار با هستی خواب و توهم و …هم اثبات میشود.
با احترام به نظرم جناب محمدرضایی باید کتب ناظر به مغالطات و معرفت شناسی و نیز مباحث ناظر به مقولات امکان ، یقین و استنتاج منطقی و جدل رو دوباره دوره کنند !
از استاد پودینه خواهشمندم با ادامه این گفتگوها ابعاد مختلف سستی فلسفه اسلامی را برای ما مطرح کنند. من رساله ارشدم در حوزه معرفت شناسی است و بسیار از سخنان استاد پودینه برای نگارش رساله بهره بردم. واقعا عالی و دقیق بودند.
علاوه بر این، از صدانت نیز خواستارم تا اگر مناظره ی دیگری از دکتر پودینه در باب نقادی معرفت شناسی اسلامی سراغ دارند، بگدارند تا از آن برای رساله ام استفاده کنم.
با سلام ازسایت صدانت خواستارم که از دو استاد بزرگواربرای ادامه این مناظره دعوت کنند.فضای متفاوتی را دکتر پودینه با نقادی فلسفه اسلامی در این گفتگو گشودند که بیانات و ادامه این گفتگو از ناحیه دکتر محمدرضایی میتواند افق های مهمی را به روی فلسفه اسلامی بگشاید