مناظره یاسر میردامادی و اسفندیار طبری در برنامه پرگار: آیا فلسفه پیشرفت می کند؟

مناظره یاسر میردامادی و اسفندیار طبری در برنامه پرگار: آیا فلسفه پیشرفت می کند؟

آیا فلسفه پیشرفت می کند؟ اگر در فلسفه پیشرفت می بینیم چرا پرسش های بنیادی فلسفی همان است که از ابتدا بوده و اگر فلسفه پیشرفت نمی کند فیلسوفان امروزی چکار می کنند؟ اگر سقراط را در کلاس فیزیک در دانشگاهی امروزی بگذارید احتمالا بر اثر میزان نادانسته ها خود را می بازد. ولی اگر او را در کلاس فلسفه بگذارید شاید بهتر از دیگر شاگردان وارد بحث با استاد شود. این مقایسه به ما چه می گوید؟ آیا نمی توان گفت فلسفه پیشرفت نمی کند؟ اگر در فلسفه پیشرفت نمی بینیم پس این همه استاد و دپارتمان و نشریات فلسفی مشغول به چه کارند؟ آیا صرفا اندیشه های آبای فلسفه را به اشکال نو یا نسبتا نو بیان و تدریس می کنند؟ ناگفته پیداست که بسیاری از اهالی فلسفه با رای موسوم به عدم پیشرفت فلسفه مخالفند. بعضی از آنان لفظ پیشرفت را نارسا می دانند و برخی معتقدند به واقع شاهد پیشرفت در فلسفه هستیم. از نظر آنان اگر پرسش های اساسی فلسفی مثل معنای زندگی، وجود یا عدم وجود خدا و کم و کیف اراده و اختیار انسانی، بی پاسخ قطعی مانده این ناشی از سرشت فکر فلسفی ست. ولی اگر این پرسش ها نه مایه ی اجماع بلکه زمینه ی اختلاف بیشتر بین فلاسفه شده یک فرد عامی حق ندارد بگوید ما را با اندیشه های اولیه ی فلسفی بگذارید و به حرفه ای دیگر بچسبید؟ مهمان های برنامه: اسفندیار طبری؛ استاد فلسفه و یاسر میردامادی؛ پژوهشگر فلسفه و دین. ادامه مطلب “مناظره یاسر میردامادی و اسفندیار طبری در برنامه پرگار: آیا فلسفه پیشرفت می کند؟”

رضاشاه روحت شاد؟

رضاشاه روحت شاد؟

بعد از آن گردهمایی غافلگیرانه کنار مزار کوروش کبیر، برخی مراکز ذیربط سفارش تحقیق می‌دادند که بررسی شود این رستاخیز عطف نظر به سلطنت از چه رو است. نیز اخیراً بعد از شعارهایی که در ناآرامی‌های سال قبل شنیده شد، و نیز پژواک پهن‌تر آن در مجازستان، مبنی بر به قول پادشاه فقید “مرگ بر ما که گفتیم مرگ بر شاه” برخی روشنفکران (یوسف اباذری، کلیپ مربوطه) به تکاپو افتاده‌اند که نخیر، ابداً چنین نیست، و این حرف‌ها از آن روست که‌ جوانان آن روزها نبوده و ندیده‌اند، که اگر شاهد آن همه بدی بودند بازگشت آن را آرزو نمی‌کردند و نه نیز در پی تحقق دوباره آن قدمی برمی‌داشتند. ادامه مطلب “رضاشاه روحت شاد؟”

ضرورت تجدید حیات مبحث “توحید اجتماعی-سیاسی” در گفتمان نواندیشی دینی

ضرورت تجدید حیات مبحث "توحید اجتماعی-سیاسی" در گفتمان نواندیشی دینی

“با زندگی فردی و گوشه گیری و به نام سلوک و اخلاق؛ در بافته های خود سر فروبردن و برای خود خیالات باطل بافتن نه راه سلوک بسوی خدا باز می شود و نه اخلاق معنا می یابد زیرا اینگونه خودگرایی؛ سلوک بسوی خود است نه خدا”

پرتوی از قرآن، سوره بلد،آیت الله طالقانی

“شریعتی گفته بود اگر سقراط فلسفه را از آسمان به زمین آورده، محمد دین را چنین کرده است. وی معتقد بود توحید نه خدا یکی است و بیشتر نیست بلکه دارای ابعاد وسیعی است که وقتی معتقد می شوی خدا یکی است و همه آفریده های یک خدا هستند و در برابر او برابر و با یکدیگر برادر(وخواهر)ند؛ بدین ترتیب توحید فلسفی و الهیاتی تبدیل به توحید اجتماعی و رفع همه فاصله ها و تبعیضات نژادی و جنسیتی و طبقاتی و وقومی و زبانی و .. می شود. به همین خاطر است که پیامبر گفته بود همه مردم مانند دانه های شانه با هم برابرند. بدین ترتیب او از توحید به عدالت و نفی همه تبعیضات می رسید”

رضا علیجانی

یکی از پروژه های نسل اول روشنفکران دینی (مهندس بازرگان، آیت الله طالقانی، دکتر شریعتی و مجاهدین بنیانگذار) در عرصه نواندیشی دینی افزون بر طرح اسلام اجتماعی-سیاسی، بسط مبحث توحید از توحید فردی و وجودی به توحید اجتماعی-سیاسی بود. ادامه مطلب “ضرورت تجدید حیات مبحث “توحید اجتماعی-سیاسی” در گفتمان نواندیشی دینی”

نقدها را بوَد آیا که عیاری گیرند؟

نقدها را بوَد آیا که عیاری گیرند؟

جناب رضا بابایی و جناب محمدتقی سبحانی در دو متن جداگانه به طرح ادعاهایی درباب ربط و نسبت سه سازه‌ی مفهومی، یعنی تصوف و روشنفکری دینی و فقه پرداخته‌اند که در اینجا با تساهل آنها را به ترتیب سه متغیر الف و ب و ج می‌نامم.

نگارنده نه دل در گرو روشنفکری دینی دارد، نه تصوف؛ و نوشته‌ی حاضر صرفاً نگاهی به تحلیل دو گفتمان یادشده دارد تا نشان دهد که هر دوی آنها به قول رمان هارتموت لانگه، صرفا “حمایت از هیچ” است. هر دوی به فقر استدلالی، و کلی‌گویی‌هایِ محقق‌آزار مبتلا هستند؛ و البته‌ نوشته‌ی جناب سبحانی، تردامن‌ به انگیزه‌خوانی و کشف‌های دایی‌جان ناپلئونی از پشت‌پرده‌ها. ادامه مطلب “نقدها را بوَد آیا که عیاری گیرند؟”

تصوف و روشنفکری دینی؛ از ناسازواری تا همگرائی

تصوف و روشنفکری دینی؛ از ناسازواری تا همگرائی

یکی از نویسندگان محترم (رضا بابایی در نوشتار فقه، تصوف و روشنفکری دینی)، اخیرا نوشته‌اند که «اگر بتوان برای روشنفکری دینی، تباری شناسنامه‌دار در تاریخ مسلمانان یافت، به گمان من عرفان و تصوف است» و افزوده اند:«اگر عطار و سنایی و مولوی و محیی‌الدین را از روشنفکران دینی بگیرند، گویی جوانکی بی‌پناه را در سنگستان تنهایی رها کرده‌‌اند»
این نوشته البته برای افشای نادرستی همایش تصوف به رشته تحریر در آمده و گویا می‌خواهند بانیان همایش را به اهمیت کار صوفیان و لزوم تبعیت روشنفکران از آنان آگاه سازند و فقیهان را هشدار دهند که در دنیای جدید، راهی جز پیوستن به ائتلاف صوفیان و روشنفکران ندارند و تا دیر نشده است، برای نجات خود و دینداری، باید به اردوگاه آنان پناه آورند! ادامه مطلب “تصوف و روشنفکری دینی؛ از ناسازواری تا همگرائی”

فقه، تصوف و روشنفکری دینی

فقه، تصوف و روشنفکری دینی

اگر بتوان برای روشنفکری دینی، تباری شناسنامه‌دار در تاریخ مسلمانان یافت، به گمان من عرفان و تصوف است. شریعتی می‌گوید مثنوی سه بار من را از خودکشی نجات داد. سروش بدون مولانا، چنین نام‌آور نمی‌شد. اگر عطار و سنایی و مولوی و محیی‌الدین را از روشنفکران دینی بگیرند، گویی جوانکی بی‌پناه را در سنگستان تنهایی رها کرده‌اند. دلدادگی روشنفکری دینی به عرفان و تصوف، بیشتر از وام او به فلسفه‌های جدید نیست؛ اما اگر فلسفه و کلام، کالبد روشنفکری دینی است، تصوف و عرفان روح آن است؛ هم آنگاه که در موضع نقد و آسیب‌شناسی است و هم آنگاه که در مقام ایجاب و آفرینش‌گری است. روشنفکران دینی، آنجا که می‌خواهند دربارۀ حقیقت ایمان و نسبت دین با آن سخن بگوید، چیزی بیش از مثنوی مولوی و منطق الطیر عطار و حدیقۀ سنایی نمی‌گویند؛ حتی اگر این کتاب‌ها را نخوانده باشند یا مذاق عرفانی نداشته باشند.

ادامه مطلب “فقه، تصوف و روشنفکری دینی”

روح لائیسیته

روح لائیسیته

دومین نشست گفتگوی بین الادیان در شهر لیل انجام یافت . حاضران آنقدر زیاد بودند که تالار بزرگ «کاخ کنگره» جای سوزن انداختن نبود.
مسیحیانِ کاتولیک و پروتستان ، همچنان که یهودیان ، مسلمانان و بودایی ها ، همه در مجلس حضور داشتند…
موضوع سخن چه بود؟
موضوع سخن در باره «رواداری (تولرانس) و گفتگو در جوامع لاییک» بود.
گردانندگان مجلس ، خواسته بودند که یک خداناباور (آتئیست) نیز نظر خود را ابراز دارد و قرعۀ فال به نام من خورده بود که با رغبت پذیرفتم.
آنچه شگفتی ام را برانگیخت ، نخست آن بود که لائیسیته تا به این حد تبدیل به دارایی مشترک ما شده باشد : باورمند و خداناباور همگی لائیسیته را از آنِ خود بدانند و چه چیزی از این بهتر؟ ادامه مطلب “روح لائیسیته”

سخنرانی آرش نراقی با عنوان «تجربه عدم نزد مولوی و خیام»

سخنرانی آرش نراقی با عنوان «تجربه عدم نزد مولوی و خیام»

سخنرانی آرش نراقی با عنوان «تجربه عدم نزد مولوی و خیام» در همایش دوستداران فرهنگ ایرانی در شیکاگو ادامه مطلب “سخنرانی آرش نراقی با عنوان «تجربه عدم نزد مولوی و خیام»”

فاصله‌ی دست و زبان، درباره سرقت ادبی

فاصله‌ی دست و زبان، درباره سرقت ادبی

از داد و وِداد آن‌‌همه گفتند و نکردند

                         یارب چه قدر فاصله‌ی دست و زبان است

 اخیراً در ایران مبحث سرقت ادبی و راه‌های مبارزه با آن در حیطه‌ی دانش و دانشگاه، اندکی جان گرفته‌است؛ گوآن‌که هنوز کارشناس خبره‌ای در امر داوری و تشخیص آثار ادبی (از هر منبعی که باشد، چه پایان‌نامه‌های دانشجویی و چه کتاب‌ها و مقالات و غیره) ،که به نوعی به سرقت می‌روند، وجود ندارد. اگرچه در عرصه‌ی بین‌المللی سایت‌های ضد سرقت علمی وجود دارند( مانند Plagiarism.org )که قوانین اخلاقی، حقوقی و ادبی سختگیرانه‌ای را متذکر می شوند و در تلاشند، تا آن‌جا که امکان‌پذیر است، با سرقت ادبی مبارزه کنند؛ امّا در ایران هنوز نه مرزهای سرقت ادبی پیداست و نه اصلاً تعاریف دقیقی در این باب ارائه شده است. مرزهای استناد علمی، روش پژوهش و … همگی اوّلاً­­ و­بالذّات ریشه در مسائل اخلاقی دارد و جنبه‌های علمی آن در مرتبه‌بعد مدّنظر است و از این روست که اگر مرزهای اخلاقی روشن نباشند، مرز سرقت علمی و ادبی نیز روشن نخواهد بود. چنان‌که امروز حربه‌ی سارقین ادبی نیز، با توسّل به همین مستمسک، قیاسِ کار خود با آثار نامدارِ پیشینیان است و فرض را چنین قرار می‌دهند که اگر آن بزرگان، در امر پژوهش، عامدانه یا از سرِ سهو، مستندات و ارجاعاتِ خود را دقیق و کامل بیان نکرده‌اند، پس اکنون آنان نیز محق خواهند بود در ارجاع و استناد راه کاهلی و تسامح پیش گیرند. درحالی‌که قبحِ این امر هرگز با چنین دلیل‌تراشی‌هایی کم نخواهد شد و امروز حتّی بر آن بزرگان نیز این ایراد وارد است و به عنوان نمونه می‌توان به نقد علی‌اشرف صادقی بر لغت‌نامه‌ی دهخدا اشاره کرد که عدم شفافیت استنادها در لغت‌نامه را مورد بررسی و انتقاد قرار داده‌است(صادقی،1388،31-29 ).حال اگر تعاریف روشن‌تری از انتحال ادبی و هنری و مرزهای آن به دست داده شود، می‌تواند یاریگر خوانندگان این گونه آثار باشد و افق‌های جدیدی پیش روی آنان پدیدار سازد تا بتوانند با دید منتقدانه به داوری کتاب‌ها و مقالات بپردازند. در همین راستا کتاب تازه نشر یافته‌ی «موسیقی ایرانی در شعر سایه»(مهدی فیروزیان، انتشارات هنر موسیقی، 1396) مورد بررسی و مقایسه با پایان‌نامه‌ «اصطلاحات موسیقی در سیاه‌مشق‌های سایه»(متین کاخ‌ساز، ثبت شده در سامانه‌ی رسمی وزارت علوم، ایران‌داک به تاریخ1391) قرار خواهد گرفت. برای روشن‌تر شدن مطلب، در ابتدا، تعریف سرقت یا انتحال ادبی در منابع مختلف ارائه می شود و سپس محتوا، روش و  مستندات یافته شده در کتابِ نام‌برده، به تفصیل بیان خواهد شد. ادامه مطلب “فاصله‌ی دست و زبان، درباره سرقت ادبی”

مناظره ابراهیم سلطانی و حسین دباغ با عنوان «نسبی‌گرایی اخلاقی چیست؟»

مناظره ابراهیم سلطانی و حسین دباغ با عنوان «نسبی‌گرایی اخلاقی چیست؟»

جهان کنونی به صحنه‌ی نظام‌های اخلاقی متنوع و گاه کاملا متضاد تبدیل شده و این تنوع در نتیجه ارتباط مداوم فرهنگ‌ها و جوامع بیشتر به چشم می‌آید. آیا چنین وضعیتی ما را به نسبی‌گرایی اخلاقی نمی‌رساند؟ نسبی‌گرایی اخلاقی چیست؟ ادامه مطلب “مناظره ابراهیم سلطانی و حسین دباغ با عنوان «نسبی‌گرایی اخلاقی چیست؟»”