رضاشاه روحت شاد؟

رضاشاه روحت شاد؟

بعد از آن گردهمایی غافلگیرانه کنار مزار کوروش کبیر، برخی مراکز ذیربط سفارش تحقیق می‌دادند که بررسی شود این رستاخیز عطف نظر به سلطنت از چه رو است. نیز اخیراً بعد از شعارهایی که در ناآرامی‌های سال قبل شنیده شد، و نیز پژواک پهن‌تر آن در مجازستان، مبنی بر به قول پادشاه فقید “مرگ بر ما که گفتیم مرگ بر شاه” برخی روشنفکران (یوسف اباذری، کلیپ مربوطه) به تکاپو افتاده‌اند که نخیر، ابداً چنین نیست، و این حرف‌ها از آن روست که‌ جوانان آن روزها نبوده و ندیده‌اند، که اگر شاهد آن همه بدی بودند بازگشت آن را آرزو نمی‌کردند و نه نیز در پی تحقق دوباره آن قدمی برمی‌داشتند.

این‌که سلطنت از پس این فترت دوباره در ایران برقرار شود، به نظر احتمال بسیار کمی دارد. به‌علاوه که حکومت باید مقابل مردم مقادیری حیا و در عرصۀ بین‌الملل مقادیری حیثیت داشته باشد، و به روال متداول دنیای معاصر درپی آسان‌تر و انسانی‌ترکردن زندگی مردم و پیشرفت کشور باشد؛ اگر این احراز شود، دیگر شکل حکومت از اهمیت زیادی برخوردار نیست. بر این اساس می‌توان چنین انگاشت که آن سخنان، در ابراز اشتیاق به پادشاهی و پادشاهان، چه بسا بیشتر راهی برای نشان‌دادن عمق نارضایتی، و حتی مقادیری نفرت، از وضع موجود، و ابراز آرزوی آبرو و اعتبار در جهان باشد. پس رویکرد به رویالیسم بیشتر موضوعی عارضی است تا ذاتی؛ نگرانی‌ها را به کانون مصایب منتقل کنیم.

با همۀ این اوصاف، دو چیز در این دعوا شایان تأمل است: یکی این‌که آن دوران حقیقتاً چقدر و چرا بد بود؟ و دیگر این‌که، این اظهارات مبنی بر خیلی بدبودن آن، چه مبنایی دارد؟

قبل از هر چیز بایستی گفت مگر قرار است هر کسی چیزی را به چشم دیده باشد و تجربه مستقیم از آن داشته باشد تا راجع به آن نظر درست بدهد! اگر جوانان در زمان شاه نبوده‌اند ما هم در زمان رضاشاه نبوده‌ایم؛ و البته در زمان تمامی شاهان دیگر، از قاجار به قبل. در این‌صورت ما که نبوده‌ایم و ندیده‌ایم چگونه آنها را نقد می‌کنیم؟ به جوانان هم همین حق را بدهیم که چیزی را که ندیده‌اند، از روی مطالعات و مشاهدات به‌واسطه خود، راجع به آن نظر بدهند.

اما بپردازیم به آن زمان. ذره‌ای تردید در این نیست که، از جهاتی، زندگی مردم در دهه‌های اخیر بسیار متنعمانه‌تر از نیم‌قرن پیش است. خانه‌های بهتر، ماشین‌های بهتر، خوراک بهتر، بهداشت بهتر، امکان سفر بهتر و نظایر اینها؛ اما (امایی بسیار مهم) به‌نظر می‌رسد این پیشرفت‌ها بیشتر به‌رغم برنامه‌های کلان بوده‌است تا به‌یمن آن. علت اصلی بسا که رشد فناوری و افزایش بازدهی در سطح جهانی به‌اضافه بخشی از درآمد نفت باشد که برخی رجال توانستند از مدار مخارج اصلی به در برند و از قضا خرج کشور کنند.

از حیث آبروی داخلی و خارجی هم حکومت سابق شاید امتیاز بالایی نداشت. اما، همه این بدنامی به رفتار خود حکومت برنمی‌گشت. بخشی از آن (شاید بخش عمده‌‌ای) زیر سر جریان روشنفکری، خصوصاً بخش مسلط چپ بود، که ولع اتهام‌گری‌اش ذیل نام “افشاگری‌” کار را به جایی رساند که نویسنده اسم و رسم دارش مشاهدات ادعایی خود راجع به سو استفاده جنسی مأموران امنیتی از بازداشت‌شدگان را در روزنامه “پلی بوی” چاپ کند. البته گمان مبرید این میزان از کینه و دروغگویی فقط از آن خداناشناس برمی‌آمد، خداشناسان هم دست کمی نداشتند. در یکی از نخستین (شاید اولین) اعلامیه‌های دانشجویان پیرو خط امام جمله‌ای به این مضمون آمده بود که امریکا از رژیمی در ایران حمایت می‌کرد که کودکان را در آغوش مادران‌شان می‌کشت!
تعجب نکنید. این فقط آنها نبودند که‌ گویی راستی و شرم هرگز با آنها نسبتی نداشته، ما مخاطبان هم‌ نمی‌پرسیدیم کی و کجا، با کدام مدرک؟ علت این بود که ریشه آن مبارزات و مجاهدات ترانسندنتال گویا همان خوی غریزی کینه‌توزی، عمدتاً به سبب حسادت و ناکامی بود.

نه این‌که در آن زمان بدی نبود؛ بسیار بود. ارتشا، بله‌قربان‌گویی، برخورد تند و تحقیرآمیز مأموران، ناکارکردی نسبی نظام اداری، تبلیغات یکسویۀ دولتی، انتخابات غیررقابتی و ناسالم، و نظایر اینها بود و البته آزارنده بود. اما، اولاً بخشی از اینها (شاید بخش عمده) بیشتر ناشی از عقب‌ماندگی اجتماعی و فرهنگی مردم بود، تا کجراهی حکومت. (به‌عنوان مثال می‌توان به این شاخص‌ها توجه کرد که معدل آموزش در چه سطحی بود، اطلاع از وضع جهان چگونه بود، رفتار اجتماعی چه امتیازی می‌گرفت، مثلاً، درصد تصادفات رانندگی که به یقه‌کشی منجر می‌شد، متلک‌هایی که در کوی و برزن به زنان و دختران گفته می‌شد، نفرین و فحش حتی در میان اعضای خانواده‌ها چه میزان متداول بود، و چه کمیت و کیفیتی داشت، و قس علی‌هذا).

ثانیاً، به‌رغم برخی عیوبی که ریشه در نابخردی خود زمامداران داشت، حکومت لجاج با مردم و با دنیا و با عقلانیت را وظیفۀ اصلی خود قرار نداده بود؛ کشور ضریب توسعۀ بالایی را تجربه می‌کرد؛ نوعاً قوانین معقولی تدوین و به اجرا گذاشته می‌شد؛ غالباً افراد صاحب‌صلاحیتی به مناصب گماشته می‌شدند؛ هر سازمانی برای خودش اعلامیه مجزا نمی‌داد تا موضع کشور را در مسائل داخلی و خارجی تعیین کند؛ نیز فساد مالی اکابر دولتی و وابستگانشان، و خودسری‌های امنیتی، و بی‌قانونی، و نفوذهای موازی و متقاطع ملوک‌الطوایفی، به هیچ‌وجه در حد و اندازه و کیفیت تجربیات این سال‌های ما نبود؛ حکومت قصد رقابت سریع با دنیا را داشت، ولی از راه توسعه در داخل نه توسعۀ حوزۀ نفوذ در خارج. انتخاب سبک زندگی و احوال شخصیه در کمین تهدید و زیر فشار تحدید نبود. حکومت مبلغ خشونت و هنرستیزی و علم‌گریزی و عقب‌ماندگی و احیاگر نزاع‌های فرقه‌ای دینی نبود؛ نیز آن‌همه سخنان کمابیش رایگان که در مورد بی‌عدالتی و محرومیت‌های نسبی آن موقع گفته شده، عمدتاً حاصل انتظارات افزاینده یک جامعه در حال توسعه سریع بود، که وقتی آب‌دوغ‌خیارش به چلو کباب و الاغش به پیکان تبدیل شده بود، طبیعتاً مستدعی امکانات باز هم بیشتری بود، و به سبب آموزه‌های منحط راجع به عدالت گمان می‌کرد همه می‌توانند از امکانات مساوی یا حتی با فاصله اندک برخوردار باشند.

اما در توضیح این‌که چرا برخی از روشنفکران ما اصرار دارند که هرچقدر هم اوضاع بد باشد آن موقع بدتر بود، برخی عقیده دارند چون خودشان دست‌اندرکار این تغییر بوده‌اند و چون نمی‌خواهند به اشتباه خود اذعان کنند این طور می‌گویند. این البته ممکن است، ولی چیزی مهم‌تر از این هم هست، که مشکل را از سطوح شخصی و نسلی آن‌سوتر می‌نشاند‌؛ و آن این‌که، روشنفکران‌ اغلب بر این باور بودند که وقتی نابرابری هست ظلم هست، و وقتی ظلم هست باید مبارزه کرد، و وقتی سواد توده‌جات وارد مبارزه می‌شوند لابد پیروز می‌شوند، و وقتی پیروز شدند لابد تخم دوزرده می‌گذارند. تا اینجای مساله شاید با توسل به کانتکست آن دوره عجیب نباشد، ولی مشکل اینجاست که اینک و در این کانتکست متحول شده و با این‌همه تجربه باز هم نمی‌خواهند اعتراف کنند که استدلال مزبور فاسد و نامنتج بوده است. توان این را ندارند که تلاش برای گریز از این مخمصه و کوشش برای شرایط بهتر را بر اصول دیگری استوار کنند.

وجود عیب و ایراداتی مهم در آن دوره و وجود بهره‌مندی‌هایی در این دوره قابل انکار نیست، اما، گمان من این است که بسیاری از عیوب آن زمان ناشی از احوال اجتماعی عقب‌مانده بود که حکومت تا حدودی در کار معالجه آن بود، در حالی که فی زماننا هذا جامعه رشد زیادی داشته ولی زمینه‌ها و موانعی که چارچوب‌های کلان ایجاد می‌کند مشوق مهمی به‌سوی گسترش و تعمیق لاکرداری است. قاعدۀ “چشم‌بسته تایید کن، و در ازایش هر چه می‌خواهی انجام بده” که از بالاترین سطوح القا می‌شود، عموم مردم را تحریض می‌کند که از خوان یغما بی‌نصیب نمانند. آنسین رژیم هم البته از این در امان نبود، ولی بسیار بسیار کمتر.

بر این مبنا، انکار نکردن بدی‌های آن زمان چیزی است، و انصاف دادن به اینکه اگر با همان وضعیت ادامه می‌دادیم الان کجا بودیم، چیز دیگر. ایده پشت آن شعارهای سلطنت‌گرا این است نه آن.

یک کلمه هم‌ دربارۀ امروز: شاه و مصدق دو شخصیت تراز‌اول ملی بودند، با اختلاف نظرهای شخصی و فکری. دیوسان‌نمودن یکی و فرشته‌خصال وانمایی دیگری، کار همان فرهنگ سیاسی‌ای است که، به قول عوام، این نان را پر شال ما گذاشت. دولت‌های خارجی نه در آن موقع و نه الان نقش اول را در سرنوشت ما نداشتند. ولی توییت‌های دولتیان منتخب مردم هم قابل‌درک است: آتش که را بسوزد، گر بولهب نباشد؟!

.


.

رضاشاه روحت شاد؟

نویسنده: مرتضی مردیها

.


.

45 نظر برای “رضاشاه روحت شاد؟

  1. ۱ ـ آقای مردیها به کلیپی ارجاع داده که بخشی از سخنان اباذری در کلاس درس است یعنی در فضای آکادمیک مطرح شده است اما مردیهای نویسنده او را « روشنفکر » می نامد و کار خود را مصداق روشنفکری نمی داند ، از بس که با روشنگری و ارتقای شعور عمومی مشکل دارد !
    ۲ ـ در کلیپ نمی شنویم که « جوانان آن روزها نبوده و ندیده‌اند، که اگر شاهد آن همه بدی بودند بازگشت آن را آرزو نمی‌کردند » ، اباذری گفته : « فقط جوانی که هیچ چیز از تاریخ ایران نمی‌داند می‌تواند بگوید : رضاشاه روحت شاد » ؛ « نمی داند » نه این « نبوده ، ندیده و شاهد نبوده » ؛ بنا بر این نبایستی می گفت « … مگر قرار است هر کسی چیزی را به چشم دیده باشد و تجربه مستقیم از آن داشته باشد تا راجع به آن نظر درست بدهد …. » . در واقع مردیها درباره مضمون اصلی سخنان اباذری ننوشته ، آن را بهانه بیان آرای خود قرار داده است .
    ۳ ـ نوشته اند : « حکومت باید مقابل مردم مقادیری حیا و در عرصۀ بین‌الملل مقادیری حیثیت داشته باشد، و به روال متداول دنیای معاصر درپی آسان‌تر و انسانی‌ترکردن زندگی مردم و پیشرفت کشور باشد ؛ اگر این احراز شود، دیگر شکل حکومت از اهمیت زیادی برخوردار نیست » . اگر « سلطنت و جمهوری » را « شکل حکومت » فرض کنیم ؛ از اسباب « آسان کردن زندگی مردم و پیشرفت کشور » است . مردیها سازوکار اداره جامعه ( مادام العمر ، موروثی و دودمانی بودن رأس هرم قدرت در برابر انتخابی و محدود و تخصصی و غیرخویشاوندی بودن حکومت ) را أ زیاد مهم » نمی داند در حالی که رشد جامعه از جمله در گرو نوسازی ساختار قدرت است . در جاهایی که هنوز سلطنتی اما از لحاظ اقتصادی و سیاسی پیشرفته محسوب می شوند ، دربار در واقع دکور صحنه است ؛ و این دقیقاً خلاف آن چیزی است که در دوره پهلوی رخ داد . دودمان با اتکا بر پادگان بر نهادهای فرهنگی و اقتصادی و دیوان سالاری غالب و مانع رشد پایدار شد . مردیها بهتر است نظرش را درباره شرایط سیاسی مناسب « آسان شدن زندگی مردم و پیشرفت کشور » در همان حدی که مهم می داند بیان کند و بگوید که کدام شکل را مناسب تر می داند .
    ۴ ـ مردیها نمی تواند انکار کند که « ذره‌ای تردید در این نیست که، از جهاتی، زندگی مردم در دهه‌های اخیر بسیار متنعمانه‌تر از نیم‌قرن پیش است. خانه‌های بهتر، ماشین‌های بهتر، خوراک بهتر، بهداشت بهتر، امکان سفر بهتر و نظایر اینها؛ اما ( امایی بسیار مهم ) به‌نظر می‌رسد این پیشرفت‌ها بیشتر به‌رغم برنامه‌های کلان بوده‌است تا به‌یمن آن. علت اصلی بسا که رشد فناوری و افزایش بازدهی در سطح جهانی به‌اضافه بخشی از درآمد نفت باشد » ، سخنی که در مورد دوران « پیشرفت » مورد ستایش جناب مردیها هم قابل طرح است : سرمایه گذاری دولتی بعد از انقلاب اکتبر و رشد اقتصادی پس از جنگ دوم ـ به رغم مانع تراشی نظام بسته و اطاعت طلب سیاسی ، عامل رشد و رونق اجتماعی و اقتصادی دوران پهلوی بوده است ؛ امری که در تخصیص کم بازده تزریق منابع به نیروهای بزمی ـ رزمی شاهنشاهی و در برخورد با کارشناسان سازمان برنامه و بودجه نمود بارزی داشته است . ( ایران در اوج رونق اقتصادی دهه ۱۹۶۰ ، در قعر بحران اقتصادی بوده است . )
    ۵ ـ « از حیث آبروی داخلی و خارجی هم حکومت سابق شاید امتیاز بالایی نداشت . اما ، همه این بدنامی به رفتار خود حکومت برنمی‌گشت. بخشی از آن ( شاید بخش عمده‌‌ای ) زیر سر جریان روشنفکری، خصوصاً بخش مسلط چپ بود … » ؛ الآن هم می توان این حرف ها را زد ، و می زنند ؛ زیرا معمولاً مخالفان نظام جنبه های تاریک و ناخوشایند را آشکار و برجسته می کنند ؛ ضمن این که حکومت حوزوی ـ بازاری به مراتب از حکومت خاندانی ـ پادگانی ملایم تر و انعطاف پذیر تر است . از سوی دیگر بخشی از تبلیغات برای تطهیر نظام فروریخته ( و شاید بخش عمده آن ] زیر سر جریان ضد تفکری است که آقازاده ها و خورده ـ بُرده های نظام پیشین در هسته آن قرار دارند .
    ۶ ـ نوشته اند : « در توضیح این‌که چرا برخی از روشنفکران ما اصرار دارند که هرچقدر هم اوضاع بد باشد آن موقع بدتر بود، برخی عقیده دارند چون خودشان دست‌اندرکار این تغییر بوده‌اند و چون نمی‌خواهند به اشتباه خود اذعان کنند این طور می‌گویند » اما نمی گویند کدام روشنفکران چنان گفته اند و به عنوان نمونه چه کسی عقیده دارد که آن گفته ها از نقش آنان در تغییر ( فعال بودن در انقلاب ضداستبدادی ) و نخواستن اذعان به اشتباه ( ؟ ! ) سرچشمه می گیرد . سخنریسی با این سبک ، به هر چه بینجامد ، به رویش شناخت منجر نمی شود .
    بند به بند نوشته سست بنیاد جناب مردیها را می توان نقل و نقد کرد ؛ این جا گفتن همین بس که اگر قرار به نقد نقش افراد در تخریب بنیادهای زیست جمعی باشد ، جای جناب مردیها در صف متهمان است .

    1. باسلام
      تحلیل جالبی بود.
      ازآنجاییکه جناب استادمردیها عاشق دنیای “ایسم”ها هستندواگرشخصی مخالف”ایسم”هاباشد,آنرابیگانه و جاسوس غرب می دانندوهشداروقوع سیل را به همه اعلان می کنند.

      الغرض..

      گویاجناب استاد مردیها برسرمزار رضاشاه هم چند باری گریه کرده اند,وباهمان حالت اشک وگریه برسر مزارش گفتند:رضاشاه روحت شاد.
      استادگرامی
      اگررویالیسم عارضی است و نه ذاتی.
      پس چرا برخی از اساتید محترم دچار “رویالیسم”شده اند؟!
      خودشان را فرشته خصال و دیگران را دیو صفت نشان می دهند!

      یک دانشجوی موافق علم

      اما علم و دین و فلسفه,با هم و درکنارهم…

    2. اتهام زنی شروع شد – تشکیل پرونده شروع شد.
      تحلیل دقیقی و جالبی بود ….
      حتما باید مانند بقیه میگفت::
      هر چقدر هم که الان بد است قبلا قطعا بدتر بوده؟؟؟؟
      تا باب میل باشد

  2. البته که باید چنین اجازه ای داد، اما ایا ان جوانان هیجانی اساسا در این حد هستند که نقد کنند و اساسا به دنبال خردمندی و مطالعه میروند!؟؟کمی واقعیت جامعه را باید دید،جوانان این جامعه نیاز دارند به جای داد و بیداد اندکی هم از خردمندان با تجربه بهره بگیرند
    و به پوپولیسم دامن نزد این متن شبیه سخنان احمدی نژاد یا ترامپ استنمیدانم صدانت چگونه این متن های مفتضح را منتشر میکند

  3. اینکه وضعیت اقتصادی مردم در زمان شاه بهتر بوده شکی نیست ولی این بدان معنی نیست که انزمان هیچ مشکلی وجود نداشته است تمرکز قدرت در یک نفر که همان پادشاه است استبداد میاورد فضای سیاسی انزمان بسته بود وحزبی اجازه فعالیت نداشت جز حزب رستاخیز که به حکومت وابسته بود کسر وکمبود اقتصادی وجود داشت ولی نه به صورت امروزین ان منتها بیشتر وضعیت کشور از دید روشنفکران اجتماع مشکل دار بود انها که در بند مسایل سیاسی بودند بیشتر با وضع موجود مشکل داشتند وهم انان مردم را تحریک میکردند به این امید که درپس انقلاب هم وضعیت اقتصادی بهتری برایشان ایجاد میشود وهم کشور از استبداد خارج شده حکومتی دموکراتیک برسرکار خواهد امد تا ملت بتواند هروقت اراده کرد باارای خود انرا انتخاب یا عزل نماید حال باید دید چه کسانی میبایست چنین امری را به پیش میبردند وبه نتیجه میرساندند جبهه ملی وملی گرایان تنها کسانی بودند که میتوانستند انقلاب را در مسیر دموکراتیک ان به پیش ببرند که متاسفانه انان پایگاه مردمی چندانی نداشتند ومهمترینشان که مرحوم بازرگان بود زیر عبای خمینی رفت
    این بود که انقلابی که قرار بود بطرف دموکراتیک شدن برود وحکومتی بر اساس احزاب ازاد تشکیل دهد که با ارای مردمی جابجا شود بطرف حکومتی دینی رفت واستبداد دینی جای استبداد شاهی را گرفت دیگر نه از فضای باز سیاسی خبری بود ونه انتخابات دموکراتیک و نه بهتر شدن معیشت واقتصاد مردم . با کمال پررویی حکومتیان ادعا میکنند که اصلا حرکت مردم وجهه اقتصادی نداشته وانقلاب دینی بوده است !!!
    دین وحکومت دینی را مردم نه میشناختند ونه خواسته انان بود این شعار را همین مدعیان دین ومذهب به مردم تلقین کردند که کشور با شعار دین بطرف عدالت اجتماعی خواهد رفت !!!
    به مردم گفته بودند که شاه پول حاصل از فروش نفت را به امریکا وشوروی میدهد واگر جلوی اینها گرفته شود ایران پاریسی دیگر خواهد شد مردم نمیدانستند که اگر امریکا وشوروی کنار بروند جایشان را عراق وسوریه وافغانستان ویمن و فلسطین ولبنان و …..پرخواهد کرد وباز هم دست ملت خالی تر از همیشه خواهد شد وما را قرار است با دنیا سرشاخ کنند تا شاید بتوانند در بیت المقدس نماز بخوانند !!!!!!!!
    شعار میدادند که
    نفت و کی برد امریکا
    گاز وکی برد شوروی
    مرگ براین سلطنت پهلوی
    خوب الان نفت وگاز را چه کسی میبرد ؟یمن وفلسطین خوب است عراق چطور لبنان وبقیه چی ؟
    با کمال پررویی تازه ادعا میکنند که ما اصلا شعار اقتصادی نمیدادیم !!! ومردم خواسته اقتصادی نداشتند!!!وما وعده اقتصادی ندادیم !!!
    پس ان اب مجانی وبرق مجانی و ….چه بود ؟

    1. لطف میکنید اقای جانان با مدرک و مستندات بفرمایید چگونه درزمان گذشته زندگی بهتر بوده است،نشخوار کردن حرفهای تکراری مزدوران بدون پشتوانه دقیق علمی و اسناد تاریخی بسیار سهل است ،صادرکردن بیش از دوبرابر نفت دربرابر جمعیت سی و شش میلیونی مردم وبیسوادی نزدیک به هفتاد درصد مردم ،فقرزیر صفر مردم و هزاران مورد از این قبیل ثابت میکند که اقتصاد ایران و توان مردم درچه حدی بوده است،سفارش حقیر این است که چند کتاب در این مورد مطالعه بفرمایید بعدا اظهار نظر بفرمایید.

    2. در بند ۳ شما گفته اید که این نظر را نداشتند و بعد این که به مردم تلقین شد! بالاخره نظر را داشتند یا نداشتند؟ اگر تصور شما این است که تلقین شد پس نظر را داشتند.
      قرار بود به سمت دموکراتیک شدن رود منظورتان از قرار بود تصور شماست بهتر است به شعارهای مردم توجه شود و سخن خود مردم.
      در ضمن لطفا مرجع و منبع ادعایی آب و برق مجانی را در اختیار بگذارید سال هاست که دنبالش می گردم.
      اگر دین را مردم دوست دارند به سبب برتری آن است نه تلقیناتی که شما و برخی افراد متبختر که به بدنبال شهرت هستند مرتبا تکرار می کنند و برخی هم باور می کنند

      1. اقای علی زندگی مردم بهتر بوده است چون تورم نزدیک به صفر بوده است چون مردم ارامش داشتند میتوانستند برای اینده شان برنامه ریزی کنند اگر مثلا قرار بود خانه ای خریداری کنید میدانستید در چه زمان وچطور میتوانید با برنامه وپس انداز خانه را خریداری نمایید اینطور نبود که هرروز یک قیمت باشد وهرقدر هم بدوید نتوانید به حداقلهای زندگی برسید سوبسیدی که دولت میداد همان پول نفت مردم بود که حکایت سدی را داشت تا جامعه را از تلاطم محفوظ بدارد تا مردم ارامش بیشتری داشته باشند
        دوست گرامی ! من حرف کسی را تکرار نمیکنم من خود شاهد زندگی مردم در زمان شاه بودم ومن خودم از خانوده ای فرهنگی هستم که جزو خانوار متوسط شهری محسوب میشود شما اگر درباره انزمان کتاب خوانده اید من عینا مشاهده کرده ام مطمئنا بسیاری از کتابها واقعیت را نمینویسند خصوصا کتابهای تاریخی که مطابق میل حاکمان نوشته میشود همینکه مردم الان یاد رضا شاه افتاده اند نشان از عدم رضایت مردم از وضعیت فعلی و نظر به گذشته است وحالا چرا این میان محمد رضا را دور زده اند ویاد پدرش افتاده اند هم بدین دلیل است که از محمد رضا کدورت دارند که چرا قاطعیت بیشتری نشان نداد ویا چرا کشور را رها کردو رفت پای صحبت مردم بنشینید مطالب زیادی دستگیرتان میشود البته برگشت به گذشته امری محال است وایران هرگز به دوران سلطنت باز نخواهد گشت اماهمین اظهار تمایل به گذشته نشان از عصیان جوانان ونارضایتی از وضعیت فعلی دارد

        1. حق با شماست ؛ رضا شاه با قاطعیت کشور را نگه داشت و نرفت ! در مورد تورم هم کمی مطالعه کنید ضرر نمی کنید.

          1. حتمارضاشاه با قاطعیت کشور را نگه داشت رضاشاه تمامیت ارضی ایران را تثبیت کرد وحکومت مرکزی قوی تشکیل داد و تکه تکه شدن وتجزیه کشور جلوگیری کرد ولی محمد رضا شاه هم فرد باسوادی بود وزحمات زیادی کشید ایشان کشور را ول نکرد این تصور عامیانه مردم است وقتیکه مردم عصیان کردند وحاضر به پذیرش هیچ شرطی الا کناره گیری شاه از سلطنت نبودند محمد رضا شاه که نمیخواست بیش ازاین کشتار شود کنار رفت واگر میماند هم سرنوشتی بدتر از قذافی انتظارش را میکشید پس عاقلانه ومدبرانه تصمیم به رفتن گرفت چون مردم گمان میکردند با رفتن شاه ایران گلستان خواهدشد!!!!!پس میبایست این فرصت داده میشد تا ببینند چه انتظارشان را میکشد
            در مورد تورم هم که گفتم وقتیکه در سیزده سال نخست وزیری هویدا تقریبا هیچ چیز گران نشد دیگر جایی برای شک وتردید نمیماند میتوان گفت دوران هویدا دوران طلایی ایران بود البته فقط به تورم خلاصه نمیشود اشتغال هم بسیار وضعیت مناسبی داشت وهرگز با وضعیت امروزه قابل مقایسه نیست جوان تحصیلکرده ونکرده هردو میدانستندکه چطور باید جذب بازار کار شوند فقط یک تقاضانامه کفایت میکرد که جذب اداره ای و بانکی و… شوید کارخانه ها هم البته روی گشوده به نیروی کاریکه دانشگاه نرفته ویا احیانا با سیکل از درس و مدرسه جدا شده بود داشت این اواخر هم که با اصلاحات شاه کارگران درصدی وسهمی از سهام کارخانه را شریک شده بودند ووضعیت نسبت به امروزه بسیار بهتر بود این تبلیغات منفی وزیاده خواهی واوهام ملتی را چنین سرگردان کرد به هوای منفعت بیشتر و زندگی مرفه تر از همان داشته های ابتدایی شان هم دور افتادند والان باید تحصیلکرده ونکرده بدنبال شرکتهای خدماتی باشند تا توسط انها به کارهای ساده وابتدایی انهم بصورت موقت مشغول شوند و درصدی را هم به پیمانکار خدماتی بپردازند و ادارات وکارخانه ها توسط همین شرکتها قانون را دور بزنند تا حق وحقوقی به کارگر بیش از دریافتی ناچیزش تعلق نگیرد وهر موقع اراده کردند انها را اخراج کنند البته از قدیم میگفتند خود کرده را تدبیر نیست!

          2. بله نوکری آمریکا فوائدی هم دارد اما ضررهایش همان است که در عربستان سعودی می بینیم و دوبی. حقارت و دنباله روی ذلالت باری که بین افراد بیسواد تبلیغ می شود میان قشر فرهیخته جایی ندارد شاید در تاکسی و اتوبوس با چند فرد عامی بعنوان جوک بتوان مطرح کرد اما هیچ دانشگاهی واپس گرایی نگاهی که سی میلیون نفر هم صدا از کشور بیرون کردند را دیگر نمی پذیرد. آگاهی از تبلیغات و فریب عوام اجازه جا زدن فرهنگ تنبلی به جای زحمت و استقلال فکری و تلاش علمی و سیاسی و حفظ هویت را به شما نمی دهد. خیلی بعید است اینقدر بی مطالعه و ناآگاه باشید اگر تبلیغات چی هستید بدانید فایده ای ندارد اگر واقعا این قشری گری را باور دارید کمی مطالعه بفرمایید و بدانید نسخه های شبهتری از عوامی گری شما در این ۴۰ سال شکست خورده. اگر قرار بود با تلقین ملت فریب بخورد در این ۴۰ سال می خورد خودت را اذیت نکن

          3. ایشان التماس های حقارت آمیز رضایی که فقط برای قشر ضعیف ایران قلدر بود به انگلیسی که او را از کشور بیرون کرد را می دانند اما به روی خود نمی آورند. محمدرضا مدتها واسطه التماس های رضا به دربار انگلیس برای نجات دادن وی از تبعید گاهش در جزیره موریس بود. رضا شاه کشور را نگه داشت بله در توهم اما در واقعیت بدون کمترین جنگی و مقاومتی حقیرانه مانند نوکر از ایران بیرو انداخته شد وزمین های قصب شده و حرم سراها و کاخ ها و … به پسر عیاشش منتقل شد

          4. چقدر کتمان حقیقت و تحریف در توصیف دوره شاه سفاک و پدر بیسوادش !چقدر تناقض!اگر وضع طلایی بود و همه خوش و خندان بودند و هویدا فرد لایقی بود چرا سی میلیون مردم خود را جلوی گلوله انداختند و شهید دادند تا شاه را بیرون نیانداختند فریادشان فروننشست؟
            تناقض آشکاری که طبقه کارگر وروستایی ما هم متوجه اش است این است وضعیت طبق توهم نظر نوشته شده آنقدر خوب بود که کارگر و روستایی با یک دست نوشته به همه چیز می رسید و متنفرین از شاه به جامعه وعده اقتصادی دادند و مردم شاه را بیرون کردند!اگر تامین بودند و ووضع طبق این دروغ آشکار آنقدر خوب بود این تنفر از رضامیرپنج و پسر متوهم و خوش گذران انگلیسی و بعد آمریکاییش چرا با این شدت منفجر شد؟

      2. اقای دانشجو همانطور که گفتم مردم هیچ تصوری از حکومت دینی نداشتنددر زمان انقلاب اصلا کلمه ی ولایت فقیه را مردم نشنیده بودند اینها بعد از انقلاب ودرزمان نوشتن قانون اساسی مطرح شد وچند سال بعد هم متمم گرفت وتبدیل به مطلقه شد
        اطلاعات دینی مردم منحصر میشد به ایام محرم وروضه امام حسین کسی نمیدانست حکومت دینی چه نوع حکومتی است انقلاب را با ایجاد نارضایتی از شاه شروع کردند که فضای سیاسی کشور بسته است و نفت وگاز را دیگران بهره میبرند وبورکراسی کشور را فلج کرده است و…تبلیغات منفی علیه شاه تا اینکه کم کم خمینی برای جای گزینی مطرح شد ومذهبیون جمهوری اسلامی را شعارش را بین مردم جا انداختند در واقع مذهبیون موج سواری کردند وبه حرکت مردم جهت دادند بدون انکه مردم بدانند انچه که میگویند مطلوب انان هست یانه شناختی نداشتند به مردم میگفتند حکومت امام حسین است ایا بداست ؟ عدل علی است ایا بد است ؟حکومت امام زمان است وخمینی نائب امام زمان است ایا بد است ؟خوب مردم هم چطور و چگونه اش را نمیدانستند راهکار اینکه چطور باید به عدل علی رسید را نمیدانستند ونپرسیدند فقط پذیرفتندواین شد که میبینید !
        اب مجانی وبرق مجانی را نوار ورود خمینی وسخنرانی ایشان در بهشت زهرا رابدون سانسور باید پیدا کنید
        اینکه دین برتری دارد که ادعاست باید اثباتش کنید اما مردم انرا دوست دارند قابل کتمان نیست که بخشی از مردم انرا دوست دارند ولی شما بخش دیگر مردم را هم ببینید که دین را دوست ندارند ویا اینکه عملا دینی نیستند ویا اینکه بشدت با احکام دینی فاصله دارند انطرف سکه را هم رویت کنید
        دوست گرامی قابل کتمان نیست که وعده های اقتصادی بسیاری در زمان انقلاب مطرح میشد ومردم برای بهتر شدن وضعیت اقتصادی ورفاه اجتماع انقلاب کردند واینکه میگویم قرار بود به سمت دموکراتیک شدن پیش برود را شما میتوانید
        ۱- از کلمه جمهوریت بیاموزید که قرار بود بطرف دموکراتیک شدن پیش برود
        ۲-از اشکالات مهمی که برشاه وارد میکردند فعال نبودن احزاب بصورت عیان ورسمی ونقش نداشتن انان در قدرت بود که البته با تثبیت جمهوری اسلامی بکل احزاب ریشه کن شدند وفعالیت زیر زمینی شان هم ازبین رفت ودر حال حاضر اصلا هیچ حزبی در ایران نداریم
        ۳-میتوانید به سمت دموکراتیک رفتن را از انتخابات ریاست جمهوری اول واز انتخابات مجلس اسلامی دوره اول ان بیاموزید در انتخابات ریاست جمهوری اول هیچ روحانی کاندید نشد فقط خلخالی خودش را کاندید کرد که با مخالفت خمینی به نفع بنی صدر کنار رفت از مجلس اسلامی دوره اول میتوانید بدانید چون دران مجلس حزب توده و کمونیستهای فدائیان خلق ومجادین خلق ونهضت ازادی همه نماینده داشتندواین بدان معنی است که قرار بود کشور بطرف دموکراتیک شدن برود ولی بعدا از راه منحرف شد

  4. رضا خان با امحای نهادهای دموکراتیک برآمده از انقلاب مشروطیت، ساختمان یک استبداد مدرن را پایه‌ریزی کرد و ضمن زنده کردن بخشی از بدترین سنن کشورداری گذشته عدم تمکین حاکمان به قانون را به سنتی جزمی تبدیل کرد. سنتی که هنوز گریبان گیر ماست.

  5. این که سخن روشنفکران مبنی بر بدتر بودن آن زمان صادق یا کاذب است یک مسئله است و نتیجه گرفتن که حکومت سلطنتی مطلق برخطا نبود مسئله ای دیگر. حتی اگر پاسخ روشنفکران درست نباشد نتیجه ای نویسنده گرفته از متن ایشان برنمی آید. اگر جوانان برای نیل به حقیقت راهی نداشته باشند دلیل آن نمی شود که برعکس اندیشه ادعایی صادق باشد. در ضمن حذف فیزیکی مردم معترض به شاه را کاملا نادیده گرفتید.

  6. فقط با انصاف به این جمله کلیدی متن فکر کنید که اگر با همان وضعیت ادامه میدادیم الان کجا بودیم…نگاهی به کشورهای که به لحاظ شاخص های توسعه ای مشابهت هایی با ما داشتن میتواند کمک کننده باشد…کره جنوبی،ترکیه،….بنیادگرایی اسلامی وایجاد تتش های منطقه ای ضربات زیادی به منافع ملی ما زده اند.به قول جناب دیپلمات این سبکی رفتاری است که خود ما انتخاب کرده ایم در ارتباط با جهان.

    1. کجابودیم؟ مصرف گرایی حداکثرمقلد حقیرغرب وتکرار کننده توهمات غرب که با ترکیب کردن ترجمه مقالات غربی نام تالیف به ترجمه می دادیم. طبیعی است که جوانی که به دانشگاه اهمیت می دهد و سر در موبایل و کامپیوتر فرو برده تحت تاثیر و بلکه مبهوت تبلیغات تجاری، و کلا غرب قرار بگیرد این از کمال خواهی اوست و این خصلت مستحسن است. اما دوست من به دو نسخه تبلیغاتی پوچ غربزدگی توجه بفرمایید آن چه قشر عامی بی مطالعه و بی دقت تحت نام دوبی و ترکیه ارئه می شود که همیشه پیرو حقیر و یا مقهور کامل غرب است و در آن همه چیز تحت اداره و اندیشه و ساخت غربی است. این انفعال و حقارت فکری سیاسی است که در نتیجه آن بیسوادی و دیکتاتوری و خفه کردن مردم به سبک رضای چکمه پوش قزاق نوکر خارجی را بدنبال دارد
      و
      یا آن چه اندیشمندان واقعی دلسوزان هزینه ده همیشه از آن شکایت داشته اند یعنی تحصیل کرده غرب که ترجمه های آثار را به هم می ا»یزد و با مخفی کردن انتحال به جای اندیشه بخورد جوان روستایی و یا از همه جا بی خبر ایرانی می دهد و نتیجه اش پیروی و حقارت ابدی در برابر خارجی است.
      بکار بردن واژگان تهمت آ»یز زورنالیستی غربی تنها ضربه زدن به میهن و باورهای عمیق ایرانی است بنیادگرایی یک دژواژه است که با تکرار، خبرخوان های خوش سیمای جذاب، و اساتید خود باخته غرب زده بمنظور حذف اندیشه و هویت غیر غربی به خورد شما داده شده.
      از خواب گران برخیزیم و به جای حقارت و تکرار واژگان، توهمات حقارت آمیز غربی، انتحال مقاله ها و جا زدن آن ها به نام خودمان، راه اندیشه، زحمت و حل مسأله را پیش بگیریم. دست بر زانوی خود بگذاریم و از همه از جمله رقبای زرنگ خارجی خود بخش سودمند را بیاموزیم و به جای تقلید و حقارت کار، تلاش، اندیشه، و دفاع از خود را در همه عرصه ها پیش گیریم. نسخه بیرحمانه رضامیرپنج، فرهنگ تنبلی حقارت آمیز دوبی، و نسخه های التقاطی غربی شرقی و مواضع فراماسونری سیاسی اعتقادی را بشناسیم و اندیشه کار تلاش و اعتماد بنفس پیش گیریم.شایعه و تلقینات دانشگاهی به هیچ جا نمی رسد.شکایت های اندیشمندان قبل از از انقلاب که از تبختر و تظاهر و فریب دانشجو و جامعه با ترجمه بی تفکر به مسأله خودی و راه حل حاصل اندیشه بدیع توجه جدی کنیم.
      بسیار از دلسوزی شما و اهمیتی که کشور و هویت خود می دهید مسرورم

  7. این که انتخاب مردم با راهپیمایی سی میلیونی مردم علیه رژیم وابسته را با چند کلمه نفی کنید خود غیردموکراتیک ترین موضع ممکنه است گرچه که آزادی اندیشه محترم است

  8. ۹۸ درصد رای موافق با جمهوری اسلامی نشان دهنده چیز دیگریست . مخالفت یک صدای مردم علیه شاه نشان دهنده شناخت ، اتحاد و مصمم بودن یک ملت بود

    1. اقای رضا وخانم نازنین نه سی میلیون ونه ۹۸ درصد مردم حکومت مبتنی بر ولایت فقیه را نمیخواستند همانطور که استدلال کردم قرار بود حکومتی دموکراتیک بر سرکار بیاید که البته گرایش دینی داشته باشد این گرایش دینی داشتنش را مذهبیون گردن مردم انداختند وگفتند که با دین میتوان به عدالت اجتماعی رسید !!! مردم را فریب دادند ومردمیکه تجربه انقلاب نداشتند وشناختی از حکومت دینی نداشتند چون گزینه ی بهتری نداشتندپذیرفتند
      البته این را هم فراموش نکنید که در انزمان مذهبیون هم فیگور دموکرایتک میگرفتند تا بدین طریق بتوانند مردم را راحتتر فریب داده جذب نمایند
      ایت الله مطهری در کتابش با نام پیرامون انقلاب اسلامی میگوید این درست نیست که من در دانشگاه کمونیسم را مطرح کنم وبعد انرا رد نمایم باید یک استاد کمونیسم بیاید انرا طرح نماید ومن هم اسلام را توضیح دهم ودانشجو هرکدام را خواست انتخاب نماید
      ببینید اینان چنین ادعا میکردند شنونده گمان میکرد که مذهبیون اخر مدارا ودموکراسی هستند مردم بلند نظری اینان را باور کردند ولی چه شد ؟ایا هرگز چنین فرصتی به کمونیستها داده شد که استاد دانشگاه شوند؟ اصلا تمام کمونیستهای ایران مسلمان زاده هستند وطبق حکم فقه مرتد محسوب شده محکوم به مرگ هستند بعد چطور یک محکوم به مرگ قرار است استاد دانشگاه شود ؟ اینطور مردم را فریب دادند شعار عدالت و ازادی دادند ولی در عمل طریق دیگری را برگزیدند
      یادم میاید که مجاهدین خلق شعار جامعه بی طبقه توحیدی را مطرح میکردند ولی مذهبیون که مخالف مجاهدین خلق بودند میگفتند این شعار توهین به توحید است !!!!!!!!چرا که بی طبقه بودن در توحید نهفته است واینکه کسی بگوید جامعه بی طبقه توحیدی در واقع به توحید بی حرمتی کرده !!!!! وشان انرا حفظ نکرده !!!!! حالا انصافا وجدانا بعد از چهل سال این جامعه توحیدی که قرار بود جمهوری اسلامی ایجاد کند بویی از بی طبقه بودن دارد ؟ یا تماما یک جامعه طبقاتی است که به طرف سرمایه داری حرکت میکند تازه انرا هم بدرستی انجام نمیدهد وکج ومعوج میرود واین بر لطماتیکه بر اجتماع وارد میکند میافزاید
      همه ان شعارها ادعاهای بی پایه وبنیان بود پوچ وتوخالی ….

      1. ایشان هم ۱ . مورخی هستند که حرفهاشون مطلقا درست ست اشتباه ندارد و هم ۲ . ذهن خوان با اجنه در ازتباطند! و به شعارهای کاملا اعتقادی و دینی ، با چند کلمه حرف عوامانه و بیسوادی معنی کاملا وارونه می چسانند!
        سی میلیون. فریاد می کشیدند مرگ بر شاه فاسد استقلال آزادی جمهوری اسلامی
        نصرمن الله مرگ بر شاه
        رهبری آیت الله خمینی
        حکومت قرآن
        ای شاه فاسد آواره گردی
        کشتی جوانان وطن بیچاره گردی
        شاه آمریکایی نمی خواهیم
        مسلسل مسلسل جواب آمریکایی
        الله واکبر خمینی رهبر
        بعد شاه نوبت آمریکاست
        برادر شهیدم راهت ادامه دارد
        شاه دربدر شد ساواک بی پدر شد
        تا شاه کفن نشود این وطن وطن نشود
        (با عرض معذرت از خوانندگان مطلب) پدرسگ بیا پایین پدر سگ بیا پایین(خطاب به مجسمه شاه و انداختن آن ها)
        تاخون در رگ ماست خمینی رهبر ماست
        و
        و
        و
        این ها معنی اش طرفداری از تفکر غربیه!!!!!!!

      2. اینست شعار ملی خدا، قرآن، خمینی
        ما می‌گیم شاه نمی‌خوایم، نخست‌وزیر عوض می‌شه. ما می‌گیم خر نمی‌خوایم، پالون خر عوض می‌شه. نه شاه می‌خوایم نه شاپور، لعنت به هرچی مزدور.
        صل علی‌محمد رهبر ما خوش آمد
        ای امام زمان رحمی به‌ما کن ما را از دست این جلاد رها کن
        ارتش ایران حسینی شده رهبر ایران خمینی شده
        ما ارتش ملی می‌خوایم نه ارتش آمریکایی
        نها ره سعادت ایمان، جهاد، شهادت
        سکوت هر مسلمان، خیانت است به قرآن

  9. این که یک جمله در مورد آب و برق مجانی از متنی بیرون کشیده شود بیشتر به فنی یورنالبستی می ماند که البته ادعایی است که منبعش رو من هم هیچوقت پیدا نکردم.
    درضمن از سخنان یک فرد انقلابی و رهبر محبوب مردم خیلی مطالب هست که می توان گوش فرا داد چرا به ظلم ستیزی و حرکت مردمی و شجاعت رهبر دینی توجه بفرمایید و کل سخنرانی و موضع گیری های دموکراتیک را بیان بفرمایید

  10. مگر می شود در انقلاب این طوری بی علت و مبارزه جدی مطرح شد چقدر مخاطب را ساده فرض کردید. مذهبیون هم موج سواری کردند و کل مردم هم بهمین سادگی پذیرفتند!

  11. این که دین خواهی و غیرت مذهبی و بیرون کردن فرهنگ آمریکایی دلیل تحول جامعه ایران بود از جزء جزء انقلاب و رهبری روحانیت قابل درک است. اگر حرف های شما صادق بود انقلاب دوام نمی آورد.حضورآمریکایی و فرهنگ تفرعن غربی را مردم نمی پسندند. فرهنگ تنبلی دوبی قابل تبلیغ کردن در جامعه ایرانی نیست بخود زحمت ندهید

  12. تسلط انگلیس برایران و تبعید شاه دست نشانده رضا بوسیله ملکه انگلیس و ذلت مردم ایران تحت ضربات چکمه های رضامیر پنج و دزدی های دستدرازی های او به دارایی های مردم ایران سیاه ترین دوران تاریخ مردم ایران است

  13. یکی از دوستان در بالا فرمودند که توصیف
    {رمانتیک و ساده انگارانه } ام را از کسی تکرار نمی کنم بلکه خودم شاهد بودم ایشان می خواهد اطلاعاتی کاملا برگرفته از حال را با محتوایی انکرونیستیک به مخاطب ساده لوح بقبولاند جالب است با ادعای شاهد بودن تصور می کند مخاطب فریب می خورد با فرض ساده لوح بودن مخاطب با توجه به گذشت ۴۰ سال از انقلاب احتمالا ما با کاربری کهنسال و دارای دلی جوان و طرفدار آن چه از ایشان شنیده شده که بیشتر به نوجوانی شیفته غرب می ماند در شبکه اجتماعی مواجهیم!!!!!!!

  14. این که توان انتشار اندیشه دیگران را ندارید بایست شما را به فکر وادارد که این ضعف شما به چه علت است. از ضعف به قدرت رو آورید. به جای مد گرایی و تظاهر کمی با خود صادق باشید. چقدر سخت است احساس حقیر بودن.

  15. بجای بهانه اوردن وشعار دادن کمی منطقی فکر کنید هر چند میدانم همانطور که مدیر محترم سایت هم گفته یک نفر با نامهای مختلف مینویسد تا طرفداران حکومت را زیاد نشان دهد انچه باید مد نظر قرار گیرد محتوای نوشته هاست نه اینکه کامنتهای فاقد محتوا را یک نفر با نامهای مختلف بنویسد تا مثلا انقلابیون را زیاد نشان دهد
    من دلایلی برای خواست دموکراتیک مردم ایران در انقلابی که انجام شد ارائه کردم شمااگر میتوانید دلایل من را رد کنید بگویید در جمهوریت دموکراسی نیست!!!ویا اینکه مجلس اول با اسم اسلامی نماینده کمونیست نداشته ایا میتوانید چنین ادعا کنید ؟قرار بود کشور بطرف ازادی بیان وعقیده وازادی احزاب حرکت کند قرار بود مطبوعات ازاد داشته باشیم وحقوق اقلیتها رعایت شود وتجمعات مخالفان ازاد باشد ایا اینها براورده شد ؟شما که شاه را بد میدانید ودوران حکومت شاه را غیر دینی میدانید که فساد بوده که …. چطور میگویید که مردم عاشق اسلام بودند ؟مردم زمان شاه از اسلام چه میدانستند؟این دروغگویی اشکار است مردم جمیله وگوگوش و پوری بنایی را میشناختند اما از اسلام چیزی نمیدانستند فقط محرم وسینه زنی دیده بودند از حکومت دینی واحکام وقوانین ان شناختی نداشتنداصلا فضایی نبود تا تلیغ دینی فراگیر باشد مردم را با وعده رفاه اقتصادی فریب دادند والبته با وعده ایجاد کشوری ازاد ودموکراتیک با احزابی ازاد که در قدرت شریکند ومردم این اختیار را داشته باشند که با ارای خود حاکم خود را نصب یا معزول نمایند ولی دریغا که هرگز این اتفاق نیفتاد ودر حال حاضر اصلا هیچ حزبی در ایران نداریم از وضعیت مطبوعات وانتخابات و نظارت استصوابی هم که خود بهتر میدانید حقوق اقلیتها که زیر پا له شد مجوز دادن به تجمع مخالفان که رویایی بیش نبود وهرگز محقق نشد و…

    1. آیا شما در مورد نحوه گفتگو سخن می گویید؟
      یا
      در مورد رضا شاه؟
      یا
      در مورد جمهوری اسلامی؟
      یا
      در مورد دموکراسی؟
      یا
      در مورد رابطه دموکراسی و جمهوری؟
      یا
      هر چی دلتون می خواهد می گویید؟
      یا
      هر وقت گیر می کنید یک جمله انتقالی واسطه می گویید کاری هم ندارید که ربط دارد به سخن یا نه و کاری هم ندارید به این که موجه است یا نه کاری هم ندارید که مطابق عالم واقع است یا نه؟
      پاسخ به شما:
      نظر مامان من اینه که من درست می گم!آیا این غلطه؟آیا این که در زمان چنگیز خان مشکلاتی وجود داشته غلطه؟
      پس
      من درست می گم!

    2. آقای جانان، آرزوهای خود را بر تاریخ و اهداف انقلاب تحمیل نکنید. رهبر این انقلاب امام خمینی بود نه روشنفکران و احزاب. تئوری ولایت فقیه امام هم از سال ۴۸منتشر شده و اغلب مردم تصور اجمالی از اسلام و حکومت اسلامی داشتند.

  16. مردم در رفاه کامل بودن همه چیز گل و بلبل بود شرایط کویت بود اما مردم برای بیرون کردن شاه جلوی گلوله ژ ۳ رفتند! در اون شرایط اقتصادی (توهمی) عالی وعده اقتصادی دادن! ولیام سولیوان، برژنسکی، ژنرال رابرت هایزر، و و و نتوانستن شاه را نگه دارن!عربستان سعودی، اسراییل و عوض کردن چندین نخست وزیر و اعتراف شاه جلوی دوربین به ظلم و خفقان و ساواک با وجود پشتیبانی دست پاچه کارتر، و ملکه انگلیس،جیمز گالاگان نخست وزیر انگلیس و زیسکاردستن فرانسوی هلموت اشمیت صدر اعظم آلمان شاه دوام نیاورد و این همه بخاطر وعده اقتصادی بود!!!
    حالا هم همه چیز افتضاحه، رژیم بیسواده، مسئولین هیچ چیز نمی فهمن، مردم هم همه طرفدار فردی منطقی!!!!!!!مانند فرد محترم بالا هستند، آمریکا هم که وعده سرنگونی دو ماهه داده، مخالفین هم تحصیلکرده و فهمیده هستند و حرفشون علمی ست، طرف مقابل هم که نفهمه، دیکتاتوره و منفور:
    خوب همه چیز فراهمه آقای حجت (هخا)بفرمایید حکومت را بدست بگیرید!

  17. وقتی رضا قلدر گردن نماینده مجلس خورد میکرد و زمانی که مردم جلوی خواهر و برادر خودشون جرات اسم شاه را بردن را از ترس ساواک نداشتند وقتی زنان از ترس مردان نظامی از ترس بی سیرت شدن عمری در خانه می ماندند وقتی خفقان ساواک، سیاهکل، جمعه سیاه، خفه کردن صدای خسرو گلسرخی، کودتا علیه دکتر محمد مصدق قهرمان ملی کردن نفت، کشتار میدان ژاله، حمله نظامی ظفار، ترس و وحشت صدای همه را بریده بود تنها یک صدا همه را تحت وحدت کلمه دین اسلام شیفته خود و متحد نمود روح الله خمینی

  18. حال که انتشار گزینشی نظرها بوسیله شما ضعف نگاه مورد علاقه شما را لااقل برای خود شما روشن کرده، کمی فکر کنید که این ضعف به چه علت است. موضع عقلانی نگاه رقیب شما بایست برای شمابسیاری چیزها را روشن کرده باشد از جمله مغالطه آمیز بودن نگاه های پرسرو صدا اما غیرکارا.با خود صادق باشید. دگماتیسم متظاهرانه به ضرر شماست

  19. من متولدم دهه هفتادم
    با تمام وجودم میگم که متنفرم از رضاشاه و دولت وابستش,یه مرد حقیر پست که اون قدر وجودنداره وبرای روی کار امدن ادعای دین و دیانت میکنه بعد خون مردمو میکنه تو شیشه اون قدر بی اصالته که به زور شده میخواد وضع لباس زن و مد رو عوض کنه به جای این که تکیه کنه به فرهنگ ایرانی چیزی که دین هیچ وقت نخواست عوضش کنه وتفاوت فرهنگ هاروپذیرفت ,مردی که حتی اطرافیانش ازدستش در امان نموندن ,مردی که نه اومدنش دست خودش بود نه رفتنش با حقارت تبعید شد
    اون حرفی که ک یکی گفته بود درباره گاز و برق مجانی اتفاقابهتره برید تحقیق کنید و بینید این شما بودید که فایل صوتی سانسور شدهرو گوش کردید
    من به عنوان یه دختر بیست ساله میگم که پیرو خط امام خمینی هست اکر لیاقت داشنه باشم از خون شهدای کشورم که این همه به بحث ولاایت فقیه تاکید میکنن دفاع میکنم اگر لیاقت داشته باشم چون دیدم کسایی که واقعا دلشون با عزت و استقلال واقعی کشوره جون دادن و زن و بچه های کوچکشون رو گذاشتن و رفتن جنگیدن و خون دادن اینهامردن مرد یعنی عمل , الان هم مشکلات زیاده و تقصیر از ماس که دینی عمل نکردیم تقصیر ماس که به حرف ها و چهارچوب هایی که رهبری تعیین کردن عمل نکردیم
    خدایا بصیرتی به ما عنایت بفرما که کوتاهی های خودمون رو گردن کسی نندازیم و اگر مشکلی داشتیم بفهمیم و درک کنیم که ازمسببانش مطالبه داشته باشیم کساییکه خودمون انتخابشون کردیم

  20. چه خوب بود روشنفکران میانسال به جای افسوس خوردن ,که آیاشاه بهتربود یا رضاشاه ومقایسه کردن آن حکومت باحکومت جمهوری اسلامی.بگویند راهکارچیست؟
    هیچ روشنفکری راهکار ارائه نمی دهدفقط تحلیل می کند.همه شدند تحلیل گر!قدری اجازه بدهند اساتید جوانترهم نظردهند.شاید راهکاروایده های بهتری پبشنهاد دارند.

    1. درود
      ارائه راهکار برای اساتید داخل کشور خطرناک است..
      شما خودتان هم راهکار را می دانید دوست گرامی

  21. با درود به استاد مردیها
    بیطرفانه و ساده و روان ، هم مشکلات را بیان کردند و هم راهکار در دل متن مشخص است…
    “”لجاج با مردم و با دنیا و با عقلانیت””
    از دستور کار حکومت خارج شود
    توسعه و رفاه در دستور کار حکومت قرار گیرد
    و غیره ……

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *