چه هاست در سر این مغز “نهان” اندیش!
حسین دباغ — موسسه آموزش عالی علوم شناختی
جهان زیر موسوم به “جهان صداقت” را در نظر بگیرید:
فرض کنید در جهان صداقت، آدمیان از نطق یا کلام یا زبان گفتاری برای انتقال مفاهیم استفاده نمی کنند. همچنین از زبان بدن نیز برای ارتباط بهره نمی گیرند. در عوض آدمیان برای ارتباط و فهم یکدیگر کافیست “ذهن خوانی” کنند؛ بدین شکل که رد و بدل شدن امواج مغزی میان آدمیان به آنان کمک می کند تا از “نهان” یکدیگر خبر بگیرند. گویی آدمیان به سان شیشه ای شفاف اند که درونشان هویدا و دانه های دلشان پیداست. طبیعی است که در چنین جهانی آدمیان محتاج “تفسیر” نیستند. لازم نیست وقتی کسی درد دارد آن را “بیان” کند. همین که برای مثال دکتر وی را “ببیند” از درد او شناخت پیدا می کند. همین که کسی عاشق می شود و تجربه عشق را از سر می گذراند، فرد معشوق از آن مطلع می شود. لازم نیست فرد عاشق عشقش را بزک کند تا در معشوق خویش تاثیر ایجاد کند و نزد وی مقبولیت پیدا کند. به قول سعدی:
سخن عشق تو بی آن که برآید به زبانم
رنگ رخساره خبر میدهد از حال “نهانم”
گاه گویم که بنالم ز پریشانی حالم
بازگویم که “عیان” است چه حاجت به “بیانم” ادامه مطلب “مقاله حسین دباغ با عنوان «چه هاست در سر این مغز “نهان” اندیش!»”