سکولاریزاسیون، روشنگری و دین مدرن
خوزه کازانووا / ترجمه: یدالله موقن
آیا هنوز هم کسی به اسطورۀ سکولاریزاسیون باور دارد؟ بحثهای جدید درون جامعهشناسی دین نشان میدهند که این پرسش مناسبی است که هرگونه بحث دربارۀ نظریۀ سکولاریزاسیون باید با آن آغاز شود. گرچه هنوز هم چند «باورمند قدیمی» مانند برایان ویلسون (Bryan Wilson) و کارل دوبله آر (Karel Dobbelaere)، به درستی، اصرار میورزند که نظریۀ سکولاریزاسیون هنوز هم ارزش تبیینکنندهای در تلاش برای فهم فرایندهای تاریخی دارد، اما اکثریت جامعهشناسان دین توجهی به این اظهارنظر نمیکنند. زیرا آنان اکنون با همان شتاب غیرانتقادی این پارادایم را رد میکنند که پیشتر آن را در آغوش گرفته بودند. برخی از آنان خردگرایان را به سُخریه میگیرند که پیشگوییهای کاذبی دربارۀ آیندۀ دین کرده بودند. به همان شیوهای که پیش از آنان، فیلسوفان فرانسویِ دورۀ روشنگری رویاپردازان دینی و کشیشان تاریکاندیش را مسخره میکردند. اما اکنون که جامعهشناسان دین به شواهد علمی مجهز شدهاند، احساس اطمینان میکنند که میتوانند آیندۀ درخشانی را برای دین پیشگویی کنند. این واژگون شدنِ داوری در مورد آیندۀ دین حیرتآور است؛ چون تقریباً بیست سال پیش، عملاً کسی آماده نبود که به نخستین بحثها از نظریۀ سکولاریزاسیون و همچنین اولین پرسشهایی که از سوی دیوید مارتین (David Martin) و آندرو گیریلی (Andrew Greeley) در مورد مفهوم سکولاریزاسیون و نیز وجود شواهد تجربی یا فقدان آنها در مورد آن مطرح شدند، گوش دهد. چگونه میشد به این پرسشها توجه کرد در حالیکه حتی متکلمان مرگ خدا را اعلام میکردند و آمدن شهر سکولار [نه شهر خدای سنت آگوستین] را جشن میگرفتند؟
چگونه میتوان این واژگونی در داوری دربارۀ نظریۀ سکولاریزاسیون را تبیین کرد؟ چگونه قبلاً این همه اسطوره دربارۀ نظریۀ سکولاریزاسیون وجود داشت و اکنون این همه نور؟
درست است که شواهد بر ضد نظریۀ سکولاریزاسیون از ۱۹۶۰ به این سو انباشته شدهاند؛ اما شواهد مخالف با این نظریه همیشه وجود داشتهاند که یا نادیده گرفته میشدند یا آنها را بیارتباط با نظریه میدانستند. چرا اینگونه بود؟ خود واقعیت، آنچنان تغییری نکرده است. پس این ادراک ما از سکولاریزاسیون است که تغییر کرده است. در اینجا شاهد انقلاب کوهنی در پارادایمهای علمی هستیم. شاید برخیها به کار بردن واژۀ «علمی» را در این محتوای خاص نادرست بدانند و اعتراض کنند؛ اما بیشک شاهد تغییری رادیکال در فضای فکری و نیز در زمینۀ جهانبینیهایی هستیم که معمولاً بسیاری از اجماعهای علمی ما را سر پا نگه میدارند.
بر سر میدان [بحث] سکولاریزاسیون باید همیشه این تابلوی هشداردهنده آویخته باشد: «با ریسک خودت به پیش رو». با آگاهی کامل از وجود این تلهها، اجازه دهید با معرفی برخی تمایزات تحلیلی – که امیدواریم اثبات کنند که مفیدند – به پیش رویم. این تمایزات شاید بعضی از ناباوران [به نظریه سکولاریزاسیون] را متقاعد کند که دوباره به این نظریه نگاهی بیندازند، پیش از آنکه آن را مردود اعلام کنند. برخی از جنبههای این تمایزات نه تنها نجاتبخشاند، بلکه برای بعضی از مراحل گذشتهمان، اکنونمان و حتی برای فهم آیندۀ جهانمان ضروریاند. اجازه دهید با معرفی تمایز میان مفهوم سکولاریزاسیون با نظریۀ سکولاریزاسیون آغاز کنیم؛ سپس تمایزهای دیگری میان سه معنای متفاوت این نظریه را ارائه دهیم؛ این سه معنا باید به روشنی از هم منفک شوند. ادامه مطلب “سکولاریزاسیون، روشنگری و دین مدرن”