سخنرانی محمدامیر قدوسی با عنوان «درباره‌ی مفهوم حق بر ناحق بودن»

سخنرانی محمدامیر قدوسی با عنوان «درباره‌ی مفهوم حق بر ناحق بودن»

رواداری را به گونه‌های متفاوتی می‌توان توجیه نمود. یعنی از راه‌های متفاوتی می‌توان به سود لزوم و بایستگی رواداری دلیل اقامه کرد.

قدوسی در نشست «درباره‌ی مفهوم حق بر ناحق بودن» بیان می‌کند که نقض بی‌طرفی و نیز نارواداری بر خلاف مصلحت نظام سیاسی و شهروندان حامی آن است. ایشان همچنین نارواداری را موجب گسترش نفاق و ریا در جامعه قلمداد می‌کند.

افزون بر اینها از نظر قدوسی نارواداری یک رفتار ناصواب اخلاقی و فروگذاشتن مقتضای اصل عدالت در اخلاق اجتماعی است. همچنین از منظر معرفت شناختی، نارواداری، متعلق به عصر رئالیسم خام و محصول دوران غفلت از خطاپذیری گسترده دستگاه ادراکی آدمی است.

در این جلسه که با نام هم‌اندیشی درباره حق بر ناحق بودن در خانه اندیشه ورزان برگزار شده است، ابتدا قدوسی در ۳۰ دقیقه رواداری و دلایل توجیهی به سود آن را اجمالا بیان می‌کند و سپس به پرسش‌های حاضران پاسخ می‌دهد. ادامه مطلب “سخنرانی محمدامیر قدوسی با عنوان «درباره‌ی مفهوم حق بر ناحق بودن»”

نوشتار موسی غنی‌نژاد با عنوان «تفکر مهندسی در اقتصاد و آفت‌های آن»

نوشتار موسی غنی‌نژاد با عنوان «تفکر مهندسی در اقتصاد و آفت‌های آن»

مهندسی در علوم طبیعی یکی از مهم‌ترین عوامل افزایش رفاه انسان‌ها در طول قرن‌های متمادی به ویژه در دو سده اخیر پس از انقلاب صنعتی بوده است. این واقعیت انکار‌ناپذیر طبیعتا ارج و قرب مهندسی را در افکار عمومی به شدت و به حق بالا برده است؛ اما در عین حال به این اندیشه نادرست یا توهم دامن زده که در هر زمینه‌ای می‌توان مشکلات پیش رو را با روش‌های مهندسی از میان برداشت. به بیان دیگر، گویی پاسخ معمای تمام حوزه‌ها در تفکر مهندسی است.

مهندسان بهتر از هر کسی نسبت به محدودیت‌های قدرت خود آگاهند و می‌دانند که با مهندسی «هر کاری» را نمی‌توان انجام داد و اتفاقا با شناخت دقیق این محدودیت‌ها است که آنها می‌توانند در رسیدن به اهداف خود موفق شوند. بنابراین توهمی که به آن اشاره شد ناشی از فکر مهندسان نیست، بلکه ریشه در نوعی تفکر مهندسی دارد که بیشتر مورد‌پسند عوام نا‌آشنا به مباحث علمی است و البته به دلایلی مورد علاقه شدید سیاستمداران و صاحبان قدرت سیاسی نیز هست. این علاقه البته معصومانه و ساده‌لوحانه نیست، بلکه دلایل قوی دارد که ناظر بر حفظ و افزایش قدرت است. اینجا مجال پرداختن به همه جنبه‌های اجتماعی این مساله نیست و فقط به آفت‌های مربوط به تفکر مهندسی در برخی حوزه‌های اقتصادی اشاره خواهد شد.

مهندسی بنا به ماهیت موضوع اساسا و عمدتا در حیطه دنیای فیزیکی و علوم طبیعی کاربرد دارد و در زمینه روابط اجتماعی و اقتصادی که ما با کُنش‌های ارادی افراد و نظم‌های ناشی آنها سر و کار داریم به راحتی قابل تعمیم نیست. کُنش انسان‌ها ریشه در عقاید و سلایق متفاوت آنها دارد و درست است که این عقاید و سلایق در معرض تغییر هستند؛ اما عوامل موثر روی این تغییرات به شیوه علوم طبیعی قابل شناسایی دقیق و مهندسی نیستند. دلیل این امر روشن است؛ اتم‌ها در علوم اجتماعی افراد انسانی هستند که برخلاف اتم‌ها و مولکول‌ها در فیزیک، دارای اراده و آزادی عمل هستند و ممکن است در شرایط مشابه رفتارهای متفاوت از هم انجام دهند. این است که ما در علوم اجتماعی با نظم‌ها و قاعده مندی‌های نوعا متفاوتی روبه‌رو‌ هستیم که مهندسی در آنها را به غایت دشوار و حتی شاید بهتر است بگوییم عملا ناممکن می‌سازد. اما همچنان‌که پیش از این اشاره شد سیاستمداران و صاحبان قدرت علاقه فراوانی دارند که روابط اجتماعی و اقتصادی را به نحو «مطلوبی» مهندسی کنند و این ممکن است آسیب‌های فراوانی به همراه بیاورد. سیاستمداران دوست دارند با مهندسی تجارت خارجی و کنترل واردات از تولیدات داخلی حمایت کنند و اشتغال و رشد اقتصادی را در کشور افزایش دهند. آنها مایلند با قیمت‌گذاری کالاها و خدمات، عدالت اجتماعی را مهندسی کنند. حفظ یا افزایش قدرت پول ملی با تعیین نرخ ارز و مهندسی آن یکی از وسوسه‌های دائمی سیاست‌گذاران اقتصادی است. همین طور است مهندسی نرخ بهره و تطبیق دادن آن با نرخ تورم که در این روزها در کشور ما به شدت دنبال می‌شود. تجربه تاریخی نشان می‌دهد که همه این‌گونه «مهندسی ها» نه تنها در کشور ما بلکه در همه جای دنیا شکست خورده اما به دلیل محبوبیت آن میان عامه مردم و علاقه سیاستمداران به دستاویز کردن آن هیچ‌گاه کنار نهاده نشده است. به سخن دیگر توهم مهندسی اقتصادی همچنان ادامه دارد و متأسفانه برخی اقتصاد‌دانان نیز در دامن زدن به این توهم، خواسته یا نا‌خواسته، نقش دارند. این گروه با عمده کردن موضوع شکست بازار و طرح تدابیر مهندسی برای برطرف کردن آن، این شبهه را القا می‌کنند که گویا موضوع علم اقتصاد نه شناخت قوانین حاکم بر نظام بازار که شناخت مسائل موسوم به شکست بازار و شیوه‌های مهندسی رفع این شکست است. نتیجه این تفکر در کشور ما تا‌کنون بسیار اسفناک بوده است. نهاد‌های سرکوبگر اقتصادی در جامعه ما از سازمان حمایت گرفته تا تعزیرات، شورای رقابت و ستاد مبارزه با قاچاق جملگی محصول این تفکر معیوب اقتصادی هستند. ابداع بانکداری بدون بهره ریشه در این تفکر مهندسی داشت که گویا با نادیده گرفتن قوانین اقتصادی می‌توان نظام بانکداری مطلوب را طراحی کرد و به اجرا گذاشت. اقدام به انجام کار ناممکن البته امکان‌پذیر است؛ اما طبیعتا نتیجه مورد انتظار را به بار نمی‌آورد و ممکن است بسیار پر‌هزینه باشد. یک بار برای همیشه باید پذیرفت که سیاست‌های اقتصادی با در نظر گرفتن قوانین اقتصادی و در چارچوب محدودیت‌های آنها به نتیجه مطلوب و مورد انتظار می‌انجامد. سازوکارهای نظام اقتصادی را نمی‌توان به سیاق علوم طبیعی مهندسی کرد.

منبع: روزنامه دنیای اقتصاد – شماره ۳۸۵۴

نگاهی نقادانه و سنجش‌‌گرانه درباره‌‌ی نگرش‌‌ها و پیش‌‌فرض‌‌های محمد راسخ در خصوص مفهوم حق و ارتباط آن با مفاهیم موجود در سپهر اخلاق‌‌پژوهی

نگاهی نقادانه و سنجش‌‌گرانه درباره‌‌ی نگرش‌‌ها و پیش‌‌فرض‌‌های محمد راسخ در خصوص مفهوم حق و ارتباط آن با مفاهیم موجود در سپهر اخلاق‌‌پژوهی

نگاهی سنجش‌گرانه درباره‌ی نگرش‌ها و پیش‌فرض‌های دکتر محمد راسخ در خصوص مفهوم حق و ارتباط آن با مفاهیم موجود در سپهر اخلاق‌پژوهی

سید محمد حسینی[۱]

مقدمه

دغدغه‌ی نقد نگرش‌های حقوق‌دان محترم، استاد محمد راسخ[۲]، به چند سال قبل بازمی‌گردد؛ زمانی که دانشجوی ارشد حقوق عمومیِ دانشگاه بهشتی بودم و با آثار و تألیفات ایشان به مرور آشنا شدم و به واسطه‌ی علاقه‌ای که به مباحث فلسفه‌ی حقوق و اخلاق داشتم، بارها آثار ایشان را خواندم و ضمن اذعان به اینکه از آثار ایشان بسیار آموختم، اما به واسطه‌ی آشناییِ نسبی‌ای که با حقوق بشر و همچنین فلسفه‌ی اخلاق (به ویژه فلسفه‌ی اخلاقِ کانت) داشتم، همیشه این سؤال برایم وجود داشت که محمد راسخ بنا به چه دلیل و/ یا دلایلی، با استناد به نظام فکریِ کانت در حوزه‌ی اخلاق – که در ادامه به آن اشاره خواهم کرد – مفهوم ”حق“[۳] را جدای از ”اخلاق“[۴] می‌داند و معتقد است ”حق“ نسبت به ”اخلاق“ لااقتضاء و بی‌طرف است- یعنی ربط و نسبتی میان این دو مفهوم در نظام فکری کانت وجود ندارد. برای طرح ادعاهایم مبنی بر اینکه پیش‌فرض ایشان از نظام اخلاقیِ کانت نادرست است، مایلم نگاهی ”سنجش‌گرانه“ نسبت به آراء ایشان داشته باشم. بر این اساس، می‌کوشم با نگاهی به آراء ایشان در خصوص ارتباط و/ یا عدم ارتباط دو مفهوم ”حق“ و ”اخلاق“ در منظومه‌ی فکریِ کانت و، همچنین تقریرات و مدعیات ایشان در سایر حوزه‌های سپهر اخلاق، پیش‌فرض‌های نادرست ایشان را نقد کنم. به طور خلاصه استدلال خواهم کرد که برخلاف پیش‌فرض‌های ایشان، ”حق مدرن“ دارای مبنایی ”اخلاقی“ است و، به تعبیری، حق مفهومی ”غیراخلاقی“/ ”اخلاق‌گریز“[۵] نیست. در این مجال می‌کوشم پاره‌ای از مهمترین پیش‌فرض‌های نادرست ایشان را هم در حوزه‌ی ”اخلاق“ و هم در حوزه‌ی ”فرااخلاق“[۶] نشان دهم و، بر همین اساس، به طرح مدعیات مطرح‌شده از سوی ایشان خواهم پرداخت. دست آخر و، از همه مهمتر، دلایلی را به سود اخلاقی‌بودن مفهوم ”حق“ – حتی از منظر ”فایده‌گرایان“ – اقامه خواهم کرد و، اجمالاً، آسیب‌های نگرش و پیش‌فرض‌های این حقوق‌دان را به بحث خواهم گذاشت.

فارغ از ذکر مطالب فوق، که در ادامه به آن‌ها خواهم پرداخت، گفتنی است دکتر محمد راسخ از استادان برجسته‌ی حقوق و یکی از تأثیرگذارترین حقوق‌دانان ایرانی است که آثار ارزشمند ایشان، مورد توجه بسیاری از دانشجویان و حقوق‌دانان دیگر بوده و کمتر کسی است که با نام ایشان، که با فلسفه‌ی حقوق، حقوق عمومی و حقوق بشر عجین شده، آشنا نباشد. اما اعتبار و آثار گرانسنگِ ایشان مانع از آن نمی‌شود که تحلیل‌های مورد مناقشه‌ی وی، مورد نقد و ارزیابی قرار نگیرد. بی‌تردید نقد و تضارب آراء فضیلتی است که به پویاییِ هر اندیشه‌ای کمک خواهد کرد، و اگر کورکورانه و از روی سوگیری‌های شخصی و علاقمندی به اندیشه‌های فلان شخص، بدون اینکه ذره‌ای در آراء فلان دانشور و معلم تردید کنیم و بدون هیچ نگرش سنجش‌گرانه‌ای، قوه‌ی اندیشه‌ورزی‌مان را به دست آراء اندیشمندان بسپاریم و فقط مقلد آنان، به واسطه‌ی هرچه می‌گویند و استدلال می‌کنند، باشیم، یقیناً نه اندیشه‌ای که دارای صدق حقیقی است پدید خواهد آمد و نه راه را برای اصلاح و تعدیل اندیشه‌های نادرست که نیاز مبرم هر فعالیت آکادمیک است، هموار خواهد کرد. متأسفانه باید گفت فرهنگ نقد در کشور ما شدیداً مهجور مانده و به گمانم یکی از اصلی‌ترین دلایل آن این است که با نقد فلان اندیشه، تصور می‌شود خصومتی شخصی با صاحب فلان اندیشه وجود دارد. این در حالی است که اگر به برخی از آثار فیلسوفان بزرگ مغرب‌زمین نگاهی داشته باشیم، از تمام منتقدانِ خود بابت پیشنهادهایی که ارائه می‌کنند تقدیر و، حتی، پیشنهادهای متقن و مستدلِ منتقدان را، با ذکر نام‌شان، در آثارشان ذکر می‌کنند. متأسفانه چنین امری در فعالیت‌های آکادمیک ما کمتر به چشم می‌خورد.

ادامه مطلب “نگاهی نقادانه و سنجش‌‌گرانه درباره‌‌ی نگرش‌‌ها و پیش‌‌فرض‌‌های محمد راسخ در خصوص مفهوم حق و ارتباط آن با مفاهیم موجود در سپهر اخلاق‌‌پژوهی”

ترجمه مقاله «در دفاع از گواهی اخلاقی» از پائولینا اسلیوا با ترجمه امید کشمیری

«در دفاع از گواهی اخلاقی» از پائولینا اسلیوا با ترجمه امید کشمیری

در دفاع از گواهی اخلاقی

پائولینا اسلیوا[۱]

مترجم: امیدکشمیری

 

درباره نویسنده:

پائولینا اِی. اسلیوا استاد دانشگاه کمبریج است. او به­طور گسترده در حوزه فلسفه اخلاق، معرفت­­شناسی گواهی، روانشناسی اخلاق و دین و فلسفه ذهن کار می­کند و تالیفات متعددی در این موضوعات داشته است. او در مقالۀ حاضر به امکانِ حصولِ معرفت اخلاقی از طریق گواهی، نقش معرفتِ اخلاقی در تحسین و تقبیح، رابطه میان فهم و معرفتِ اخلاقی و سرشت مشورت اخلاقی می­پردازد.

 

دریافت فایل PDF مقاله In defense of moral testimony به زبان اصلی

دریافت فایل PDF ترجمه مقاله In defense of moral testimony به زبان فارسی

 

در مباحث جدید [فلسفی]، گواهی اخلاقی اعتبار چندانی ندارد.[۲]عمدتاً نظر بر این است که اگرچه گواهی منبع مناسبی برای باورهای نااخلاقی است، اما مبتنی‌کردن باورهای اخلاقی برآن، خالی از اشکال نیست. این مقاله برآن است که گواهی اخلاقی سزاوار این بدنامی نیست و گواهی اخلاقی به‌هیچ‌روی، بیش‌تر از گواهی نااخلاقی مسئله‌دار نیست.[۳]

برخی براین نظرند که در باب تبعیت از دیگران در باورهای اخلاقی مشکلی شهودی وجود دارد: گویی چیز ارزشمندی در رسیدن به باورهای اخلاقی، توسط خود شخص وجود دارد. به عنوان مثال هیلز استدلال می‌کند:

وقتی بزرگسالِ بالغی شده‌اید و توانایی فکر کردن درباره مسائل اخلاقی را به تنهایی دارید]…[ دلایل محکمی برای انجام این کار دارید، در نتیجه امتناع از انجام این کار غیرقابل قبول است.[۴]

اگرچه ممکن است کودکان نیاز به آموزش اخلاقی داشته باشند و از این رو باید حرف والدین خود را در مورد اینکه چه چیزی درست یا نادرست است بپذیرند، به نظر می‌رسد ما به عنوان شخصِ بالغ نباید برای باورهای اخلاقی‌مان به دیگران تکیه کنیم. نگرانی در مورد گواهی اخلاقی با مثال­هایی هم­چون نمونه زیر حمایت ­می­شوند:

گیاه‌خواری: الینور همیشه از خوردن گوشت لذت می‌بُرد اما اخیراً متوجه شده است که گوشت‌خواری با برخی چالش‌های اخلاقی مواجه است اما او به جای تأمل بیشتر درباره این اشکالات، با دوستی صحبت می‌کند که به او می‌گوید خوردن گوشت کاری نادرست است. الینور می‌داند که دوستش معمولاً موثق و قابل اعتماد است. به همین علت به او اعتماد می‌کند و می‌پذیرد خوردن گوشت کاری نادرست است.[۵] ادامه مطلب “ترجمه مقاله «در دفاع از گواهی اخلاقی» از پائولینا اسلیوا با ترجمه امید کشمیری”

اثر مشترک عجم‌اغلو و جانسون توسط مترجمین کتاب بررسی شد؛ نزاع هزار ساله ما بر سر فناوری و بهروزی

نزاع هزار ساله ما بر سر فناوری و بهروزی

 اثر مشترک عجم‌اغلو و جانسون توسط مترجمین کتاب بررسی شد؛

از پیشرفت فناوری تا توهم برابری

این نشست توسط سعید دهقانی پیاده شده است

فیلم نشست را اینجا ببینید

اثر تازه تارون عجم‌اغلو‌با عنوان نزاع هزار ساله ما بر سر فناوری و بهروزیتوسط علیرضا بهشتی شیرازی و محمدرضا فرهادی‌پور به فارسی ترجمه شده است. محمدرضا کدیور، صفحه جرعه گفت‌وگویی در تاریخ پنج‌شنبه ۱۸ آبان گفت‌وگویی درباره کتاب با مترجمین این کتاب داشته است. چکیده گفته‌های مترجمین کتاب با قدری ویرایش در ادامه آمده است:

ادامه مطلب “اثر مشترک عجم‌اغلو و جانسون توسط مترجمین کتاب بررسی شد؛ نزاع هزار ساله ما بر سر فناوری و بهروزی”

مقاله آلان میرسون با عنوان «سه چهره ی اورشلیم (قدس)»

مقاله آلان میرسون با عنوان «سه چهره ی اورشلیم (قدس)»

غلامعلی کشانی: در روزهای آبان ۱۳۸۷ (نهم و دهم نوامبر ۲۰۰۸) ، رسانه ها خبری داشتند از جنگ و دعوای اسقف های ارتودوکس یونانی و ارتودوکس ارمنی در کلیسای مرقد مقدس شهر بیت المقدس؛ بر سر تصاحب جا و حضور در این کلیسا!

جریان ازین قرار است که ۶ فرقه‌ی کوچک مسیحی (در غیاب و در قیاس با کثرت جمعیت کاتولیک ها و پروتستان ها و انگلیکن های مسیحی که همه‌ی اروپای غربی و قاره ی آمریکا و آسیا را، شامل می شوند)، قرن‌هاست که بر سر تصاحب متر به متر صلیب‌گاه مسیح – که اینک کلیسایی است که عکس آن در نوشته‌ی آخر این صفحه دیده می‌شود- در جنگند. دو گروه اصلی دیگر این دعوا ها، مسیحیان سوری و مسیحیان حبشی (اتیوپیایی) هستند. این ها اصلا به آن فرقه های بزرگ مسیحی اجازه ی ورود به این میراث خواری را نمی‌دهند، چون ادعای تاریخیت بزرگ‌تری را دارند. ادامه مطلب “مقاله آلان میرسون با عنوان «سه چهره ی اورشلیم (قدس)»”

نوشتار حسین دباغ با عنوان «جنگ حماس و اسرائیل: یک تحلیل اخلاقی»

نوشتار حسین دباغ با عنوان «جنگ حماس و اسرائیل: یک تحلیل اخلاقی»

جنگ حماس و اسرائیل: یک تحلیل اخلاقی

حسین دباغ

*برای بلاگ انجمن فلسفی آمریکا

ارائه یک تحلیل جامع از جنگ و نزاع دراز­دامن بین اسرائیل و حماس متضمن در نظر آوردن عوامل تاریخی و سیاسی در کنار ملاحظات فلسفی و اخلاقی است. بروز خشونت آشکار از هر دو سو به اختلاف نظرهای بنیادین در مورد ماهیت عدالت و دولت، مشروعیت مقاومت در برابر اشغالگری، و شاید مهم تر از بقیه مفهوم “قربانی بودن” بر می­گردد.

حماس فلسطینیان را قربانی سرکوب استعماری می­داند و مقاومت خشونت آمیز خود را به عنوان ابزاری برای مقابله موجه می­پندارد. در مقابل، اسرائیل نیز یهودیان را قربانی ظلم سیستماتیک تاریخی می­داند و اشغال غیرقانونی و گسترش قلمرو خود را توجیه می­کند. ادامه مطلب “نوشتار حسین دباغ با عنوان «جنگ حماس و اسرائیل: یک تحلیل اخلاقی»”

بیانیه‌ی مونترال در باب استثمار حیوانات

بیانیه‌ی مونترال در باب استثمار حیوانات

ما پژوهشگرِ فلسفه‌ی اخلاق و سیاستیم. فعالیت‌هایمان در سنت‌های فلسفیِ گوناگونی ریشه دارد. به‌ندرت هم پیش می‌آید با همدیگر موافق باشیم. بااین‌همه، اتفاق‌نظر داریم که روابطمان با حیواناتِ دیگر تحولی ژرف می‌طلبد. رویّه‌هایی را که طی آن‌ها با حیواناتْ همچون شیء یا کالا رفتار می‌شود محکوم می‌کنیم. اعلام می‌کنیم استثمار حیوانات تا جایی که موجب خشونت و زیانِ غیرضروری می‌شود غیرمنصفانه و اخلاقاً دفاع‌ناپذیر است.

در زیست‌رفتارشناسی و عصب‌زیست‌شناسی، محرز شده است که پستانداران، پرندگان، ماهیان، و بسیاری از بی‌مهرگانْ حس‌مندند، یعنی قادر به تجربه‌ی لذت، درد، و انواع هیجانات‌اند. این حیوانات سوژه‌هایی آگاه‌اند. درباره‌ی دنیای پیرامونشان نظرگاهی از آنِ خود دارند. درنتیجه، از منافعی برخوردارند: رفتارهای ما بهروزی‌شان را متأثر می‌کند و می‌تواند برایشان مفید یا زیان‌بار باشد. وقتی به سگ یا خوکی صدمه می‌زنیم، وقتی مرغ یا ماهیِ سالمونی را در اسارت نگاه می‌داریم، وقتی گوساله‌ای را برای گوشتش یا راسویی را برای پوستش می‌کشیم، بنیادی‌ترین منافعشان را به‌شدت نقض می‌کنیم.

بااین‌حال، می‌توان جلوی تمام این زیان‌ها را گرفت. به‌وضوح این امکان وجود دارد که از پوشیدن چرم، شرکت در گاوبازی و گاوسواری، یا نمایشِ شیرهای محبوس در باغ‌وحش به کودکان، خودداری کنیم. بسیاری از ما همین حالا هم می‌توانیم مصرف خوردنی‌های حیوانی را کنار بگذاریم و همچنان سالم باشیم. همچنین، پیشرفت آینده‌ی اقتصادِ وگان هم امور را آسان‌تر خواهد کرد. از دیدگاهی سیاسی و نهادی، این امکان وجود دارد که حیوانات را صرفاً به چشم منابعی در خدمت خودمان نبینیم. ادامه مطلب “بیانیه‌ی مونترال در باب استثمار حیوانات”

گفت‌وگو با موسی اکرمی درباره جایگاه برجسته میرشمس‌‌الدین ادیب‌سلطانی در فلسفه ایران

گفت‌وگو با موسی اکرمی درباره جایگاه برجسته میرشمس‌‌الدین ادیب‌سلطانی در فلسفه ایران

گفتگوی روزنامۀ هم‌میهن با دکتر موسی اکرمی

جایگاه دکتر میرشمس‌‌الدین ادیب‌سلطانی در فلسفۀ ایران

شنبه، ۲۲ ماه مهر ۱۴۰۲، صفحۀ ۱۵ (فرهنگ)

میرشمس‌الدین ادیب‌سلطانی، پزشک، زبان‌شناس، مترجم، نویسنده، نقاش، ویراستار و فلسفه‌پژوه شهیر، صبح پنجشنبه ۲۰مهرماه ۱۴۰۲، در ۹۲سالگی در بیمارستان ایرانشهر دار فانی را وداع گفت. او که به زبان‌های انگلیسی، آلمانی، فرانسه، یونان باستان، عربی، ایتالیایی، روسی، عبری، ارمنی، لاتین، پهلوی، اوستایی، پارسی میانه و باستان مسلط بود، برای نخستین‌بار با ترجمه «سنجش خرد ناب»، سبکی متمایز در ترجمه متون فلسفی را به ایرانیان پیشنهاد کرد؛ روشی منحصربه‌فرد که در آن کوشیده می‌شد با استفاده از ظرفیت‌های زبان پارسی باستان و التفات به ریشه‌شناسی لغات، معادل‌هایی نو برای برخی از مفاهیم فلسفی برساخته شود. واکنش‌ها نسبت به این نوآوری محققانه، متفاوت بود. برخی نامتعارف‌بودن آن را نشانه‌ای روشن از استقبال‌نکردن مخاطبان از این جهد عظیم و به‌تبع‌آن بی‌فایدگی آن دانستند. بودند کسانی نیز که زبان به طعن و کنایه گشودند و ترجیح تشنیک بر تکنیک، تراداد بر سنت، نگیرای بر انکار، همدوسش بر الصاق، آروینی بر تجربی، متاگیتیک بر مابعدالطبیعه، دویمچگوییک بر دیالکتیک، شاید شوش نیرومند بر احتمال قوی و پرهون بر دایره را چیزی جز خلق زبانی مصنوعی که به بیان برخی «ادیب‌معانیک» نامیده می‌شد، ندانستند. دیگرانی اما دقت فوق‌العاده ادیب‌سلطانی در انتخاب معادل‌ها و کلیت پروژه او را ستودند و تجربه بی‌بدیل‌اش را کاری کارستان لقب دادند که زبان فارسی برای تبدیل‌شدن به زبانی فلسفی و توانایی درک مفاهیم این حوزه دانش، چاره‌ای جز گام‌نهادن در مسیر آن ندارد. ادیب‌سلطانی در برابر عموم نقدها سکوت پیشه کرد اما اینک میراث او در قالب ترجمه «سنجش خرد ناب» کانت، «جستارهای فلسفی» راسل، «رساله منطقی ـ فلسفی» ویتگنشتاین و «بودن یا نبودن» و «سوگ‌نمایش شاه ریچارد سوم» شکسپیر، پیش روی ماست. به‌مناسبت درگذشت او با موسی اکرمی، استاد فلسفه علم که دستی نیز بر آتش ترجمه دارد، به‌گفت‌گو نشستیم تا درباره کارنامه علمی یکی از برجسته‌ترین نوابغ علمی ایران معاصر که شاید مادر دهر، قرن‌ها چو اویی نزاید و گنجی در کنجی و راهبری بی‌رهرو بود، سخن بگوییم. حمیدرضا رحمانی‌زاده‌دهکردی، دانشیار علوم سیاسی دانشگاه علامه طباطبایی نیز با ما درباره اخلاق علمی ادیب‌سلطانی و شخصیت خاص او سخن گفت که باعث شد او چنین عاشقانه خود را دهه‌ها وقف دانش‌اندوزی و دانش‌پراکنی کند. ادامه مطلب “گفت‌وگو با موسی اکرمی درباره جایگاه برجسته میرشمس‌‌الدین ادیب‌سلطانی در فلسفه ایران”

علیه استثناانگاریِ انسان؛ نوشتاری از جِف سیبو

علیه استثناانگاریِ انسان؛ نوشتاری از جِف سیبو

علیه استثناانگاریِ انسان

نویسنده: جِف سیبو، دانشیارِ مطالعاتِ محیط‌زیستی و استاد وابسته‌ی اخلاق زیستی، اخلاق پزشکی، فلسفه، و حقوق در دانشگاه نیویورک

ترجمه: علی بنی‌اسد

منبع: مجله‌ی ایان

عکس از جورج راجر. منبع: مگنوم. حق‌تقدم با فیل‌ها است. اوگاندا، ۱۹۵۸

در تنگنا که باشید، یحتمل جانِ یک انسان را باارزش‌تر از جانِ یک حیوان می‌انگارید. استدلال‌های خوبی برای نادرستیِ این طرز فکر در کارند.

همین ژانویه، مردی ۵۷ساله ساکنِ بالتیمور، عمل پیوند قلبی داشت از یک خوک. استفاده از حیواناتِ غیرانسان همچون منبعِ عضوی برای انسان‌ها بیگانه‌پیوندزنی[۱] نام دارد. هرچند ممکن است استفاده از حیواناتِ غیرانسان به این منظور ایده‌ی نگران‌کننده‌ای به‌نظر رسد، بسیاری از انسان‌ها می‌اندیشند چنانچه بتوانیم فناوری‌اش را بهتر و بهتر کنیم (آن مرد دو ماه بعدتر مُرد) به فداکاری‌هایش می‌ارزد. همان‌طور که سالِ پیش زیست‌اخلاق‌شناسانی مثل آرتور کاپلان و برندن پَرِنت گفتند: «البته که رفاهِ حیوانات مهم است، ولی نه بیشتر از وزنِ اخلاقیِ جانِ انسان‌ها.»

قطعاً فقط بیگانه‌پیوندزنی نیست که طیّ آن انسان‌ها دیگرحیوانات را در تنگنا می‌گذارند تا برای خودشان منفعتی به هم بزنند. سالانه بیش از ۱۰۰ میلیارد حیوانِ محبوس را برای خوراک، پوشاک، پژوهش، و به اهدافی دیگر می‌کُشیم. احتمالاً بیش از ۱ تریلیون حیوانِ وحشی را هم به اهدافِ مشابهی به کشتن می‌دهیم. برای دفاع از این عمل‌ها اغلب خودمان را به زحمت نمی‌اندازیم. اما وقتی به این کار دست می‌زنیم، دفاعِ واحدی را پیش می‌نهیم: جانِ انسان‌ها وزنِ اخلاقیِ بیشتری دارد.

اما آیا این درست است؟ ادامه مطلب “علیه استثناانگاریِ انسان؛ نوشتاری از جِف سیبو”