در دفاع از موجودیت حقوقی-سیاسیِ حق: در پی نظریۀ عدالت

در دفاع از موجودیت حقوقی-سیاسیِ حق: در پی نظریۀ عدالت

در دفاع از موجودیت حقوقی-سیاسیِ[1] حق: در پی نظریۀ عدالت

عدالت‌پژوهی تحلیلی؛ ارمغان کمترقدردیده دکتر محمد راسخ[2] برای آکادمی حقوق و فلسفه ایران

علی مختاری[3]

چکیده

ما ایرانیان می‌توانیم افتخار کنیم که در میراث تمدنی خود بسیار پیش و بیش از اروپاییان به حق گرویده ایم.
در منشور معروف کوروش فرمان هایی بوده که با حقوق بشر امروز قابل انطباق است، رسالۀ حقوق امام چهارم شیعیان مشحون از دستوراتی است که بر حق دیگران استوار شده است؛ اما با این همه، اگر با خود صادق باشیم نمی‌توانیم جامعه‌مان را حتی نزدیک به معنای «حق‌مدار»به سیاق امروزی، یعنی حق‌داشتن نه حق‌بودن، بدانیم.
در سطور آتی  بررسی می‌کنیم چرا «حق اخلاقی» -به معنای توجیه مضمونِ حق‌ها- با وجود دستاویز شدن به عقلانیتِ جهان‌شمول، افزون بر آن که از گذشته به امروز تسری نیافت، امروز نیز نمی‌تواند برای برقراری حق به معنای جدید کافی باشد اجمالاً زیرا در تحصل تاریخی دولت مدرن به مثابه واقعیتی عینی جایابی نمی‌شود؛ با قدرت با کنش ارتباطی زبان یعنی مبتنی بر صدق و اعتبار سخن می‌گوید و در نتیجه حمایت مقتدرانه و عنصر تضمینِ ادعا فارغ از محتوا را که همان سویه نوپدید حق است، فراهم نمی‌کند.
در برابر تلاش شد نشان داده شود: حق مدرن در پدیدار نهایی خود به عنوان اجزاء تشکیل دهنده یک “نظم نهادیِ سیاسیِ عادلانه” فهمیده می‌شود، فارغ از این که در نظام حقوقی بر آمده از نظم سیاسی موجود مندرج باشد یا نه. حق موجودیتی سیاسی است که اجزای نظام حقوقی‌ای را تشکیل می‌دهد که مبتنی بر عدالت، تبعیت سیاسی شهروندان از دولت را -متناظراً به تعبیر وبر[4]، امکان مشروع و استثنایی اعمال زور یا نقض آزادی فرد را – در ازای محافظت از عنصر «داشتن» در معنای جدید حق فراهم آورَد، نظام حقوقی در این بیان فرا تر از قاعده شناسایی(وضع و قانون موضوعه) فهم می‌شود.
در گام پایانی، مفهومی تحلیلی از عدالت به مثابه اصل ماهوی فلسفه سیاسی با هدف توجیه شرایط تبعیت سیاسی و هم‌هنگام، از جمله مبنای موجهۀ حق، پیش گذاشته شد: «اصل عدالت یا آزادیِ برابر همانند اصل جهان‌شمولی یک قاعده کاملا شکلی در گفتمان ارزشی نیست. عدالت یک “قاعده ماهوی رفتار است که منطقا منحصر به فرد است”.[5]تفاوت منطقی اصل عدالت با قواعد اخلاقی در این حقیقت نهفته است که نقیض آن معنا ندارد، حال آن‌که نقیض قواعد اخلاقی با معناست. برای نمونه، می‌توان به شکل معنادار یک عمل خیرخواهانه را به دلیل غیرخیرخواهانه بودن تایید کرد، یعنی می‌توان به یک نظام اخلاقی اعتقاد داشت که آن عمل را تایید کند، اما نمی‌توان یک عمل ناعادلانه را به دلیل ناعادلانه بودن تایید کرد زیرا (برای نمونه) صرف نظر از این که ارزش‌های اخلاقی فرد چیست، معنا ندارد میزان بیشتری از آزادی را نسبت به دیگران برای خود ادعا کند که هم‌هنگام ادعای خودداریِ متناسب با آن آزادی برای دیگری است؛ چرا که ادعای آزادی برای خود و، در نتیجه، ترک فعل از جانب دیگران منطقاً متضمن اختلاف اشخاص بر سر ارزش‌ها یا اصول اخلاقی است.»[6] که این اختلاف منتفی است؛ به دلیل بی‌طرفیِ ارزشیِ سلب‌ناشدنی از مفهومِ منفی آزادی[7] که عبارت دیگری از اصل برابری ارزشی انسان ها است.

باری، عدالت به این امر اشاره دارد که افرادِ تحت حاکمیت، اعمال قدرت را فقط در صورتی می‌پذیرند که آن قدرت مبتنی بر عدالت موجه باشد از جمله یعنی حق داشتنِ افراد مبتنی بر مالکیتِ خود را تضمین کند؛ عدالت این واقعیت را نیز نادیده نمی‌گیرد که حق داشتن افراد، تابعی از فرصت ها و منابع حیات و امکانات فیزیکی عمل در کل قلمرو دولت-ملت است و از این رو؛ این خوانش از عدالت ضمن رد نکردن روش های متناسب و موجه بازتوزیع منابع(برای نمونه خط‌مشی‌گذاری[8])، به همان اندازه یا بیش‌تر، افزایش این منابع(ثروت) در مقیاس کل و هر فرد را تجویز می‌کند؛ این فهم از عدالت که آزادی‌خواه و برابری‌گرا است از جمله مبنای «توسعه»‌خواهی نیز است. ادامه مطلب “در دفاع از موجودیت حقوقی-سیاسیِ حق: در پی نظریۀ عدالت”

حکومت مطلوب در نگاه محسن برهانی، ابوالقاسم فنائی و محمدامیر قدوسی

حکومت مطلوب در نگاه محسن برهانی، ابوالقاسم فنائی و محمدامیر قدوسی

تصویر نهایی شما از “حکومت مطلوب” چیست؟

این پرسشی است که محسن برهانی، ابوالقاسم فنائی و محمدامیر قدوسی در این ویدئو به آن پاسخ داده‌اند. ادامه مطلب “حکومت مطلوب در نگاه محسن برهانی، ابوالقاسم فنائی و محمدامیر قدوسی”

درس‌گفتارهای «مکاتب ادبی» از رضا صمیم

درس‌گفتارهای «مکاتب ادبی» از رضا صمیم

مکاتب ادبی در نزد دوستداران ادبیات، محقّقان و پژوهشگران آن از اهمیّت خاصی برخوردار است. اگر نگاهی اجمالی به آثار ادبی در طی قرون گذشته بیندازیم، خواه یا ناخواه متوجّۀ تفاوت یک اثر با اثری دیگر می‌شویم؛ این تفاوت می‌تواند از جنبۀ تاریخی، اجتماعی، فکری-فلسفی و همچنین جنبه‌های دیگر در یک اثر نمود پیدا کند. مضاف بر عنوان درس‌گفتار برای دوستداران ادبیات، اطّلاعات این جلسات برای دغدغه‌مندان فرهنگ و جامعه نیز می‌تواند مفید واقع شود. دکتر رضا صمیم در این سلسله از جلسات، به چیستی مکاتب ادبی با رویکردی تاریخی می‌پردازد. بسترها و زمینه‌های شکل‌گیری هر مکتب باتوجّه به شرایط فکری، اجتماعی و همچنین وقایع تاریخی آن ارزیابی می‌شود و در امتداد آن به یک درک کلّی از حضور هر مکتب تا زمان رئالیسم می‌رسد. ادامه مطلب “درس‌گفتارهای «مکاتب ادبی» از رضا صمیم”

سخنرانی رضا یعقوبی با عنوان«جهان‌بینی فلاسفه‌ی پیش‌سقراطی و میراث آن»

سخنرانی رضا یعقوبی با عنوان«جهان‌بینی فلاسفه‌ی پیش‌سقراطی و میراث آن»

جهان‌بینی فلاسفه‌ی پیش‌سقراطی و میراث آن

رضا یعقوبی

فلاسفه‌ی پیش‌سقراطی اهمیت ویژه‌ای در تاریخ اندیشه دارند. اندیشه آزاد بشر و تفکر عقلانی مستقل نخستین بار در افکار این فلاسفه تجلی یافت و سنگ‌بنای هزاره‌های پرشکوه فکری آینده در این دوره نهاده شد. میراث فلاسفة‌ پیش‌سقراطی تنها فلسفه نیست بلکه علم و پیجویی دانش به صورت مدون و جستجوی دانایی برای دانایی در این دوره شکل گرفت. به تعبیری می‌توان گفت «می‌دانم که هیچ نمی‌دانم» سقراط، شعاری برای پیجویی بی‌پایان دانش بود و اعلام اینکه فلاسفه پیش‌سقراطی راهی را آغاز کرده‌اند که پایانی برای آن متصور نیست و توهم دانایی سدی در برابر بیشتر شدن دانایی خواهد شد. ادامه مطلب “سخنرانی رضا یعقوبی با عنوان«جهان‌بینی فلاسفه‌ی پیش‌سقراطی و میراث آن»”

نادرستی تروریسم از منظر تامس نیگل

نادرستی تروریسم از منظر تامس نیگل

تامس نیگل/ فیلسوف اخلاق

ترجمه‌ی جواد حیدری

توضیح مترجم: تامس نیگل برای تبیین این‌که تروریسم چه عیب و ایرادی دارد، تمایزی را بین غایات و وسایل ترسیم می‌کند. این غایات یا اهداف تروریسم نیست که آن را نادرست می‌سازد، بلکه مشکل در ابزارهایی است که تروریسم به کار می‌گیرد: یعنی کشتن انسان‌های بی‌گناه. تروریسم ناقض اصل اخلاقی‌ای است که می‌گوید، هدف قرار دادن انسان‌های بی‌گناه به‌لحاظ اخلاقی نادرست است. به‌عقیده‌ی نیگل، کشتن انسان برای دفاع از خود این ممنوعیت اخلاقی را نقض نمی‌کند. همچنین کشتن اشخاص بی‌گناه در جنگ به لحاظ اخلاقی مجاز است به‌شرط آن‌که این کار به‌عنوان اثر جانبی ناخواسته‌ی حمله به اهداف نظامی مشروع رخ بدهد.

ادامه مطلب “نادرستی تروریسم از منظر تامس نیگل”

سخنرانی کرامت‌الله راسخ با عنوان «تغییر ساختار اجتماعی در ایران؛ جماعت و جامعه»

سخنرانی کرامت‌الله راسخ با عنوان «تغییر ساختار اجتماعی در ایران؛ جماعت و جامعه»

سخنرانی کرامت‌الله راسخ با عنوان «تغییر ساختار اجتماعی در ایران؛ جماعت و جامعه»

جلسه ۷۳ام از سلسله نشست‌های گفتار و اندیشه در آذرماه ۱۴۰۲

شنیدن صوت این سخنرانی در انکر | اسپاتیفای | کست‌باکس

دریافت صوت این سخنرانی به صورت مستقیم

ادامه مطلب “سخنرانی کرامت‌الله راسخ با عنوان «تغییر ساختار اجتماعی در ایران؛ جماعت و جامعه»”

به سرِ عقل آمدنِ عقلانیت؛ روایتی از «در ستایش عقل»

به سرِ عقل آمدنِ عقلانیت روایتی از «در ستایش عقل»

به سرِ عقل آمدنِ عقلانیت

روایتی از «در ستایش عقل»

یاسر میردامادی

متن پیش‌رو، متن سخنان یاسر میردامادی (مترجم کتاب در ستایش عقل) در جلسه «رونمایی و بررسی کتاب در ستایش عقل» به همت «حلقه دیدگاه نو» است.

ادامه مطلب “به سرِ عقل آمدنِ عقلانیت؛ روایتی از «در ستایش عقل»”

مجموعه جلسات «توسعه»

مجموعه جلسات «توسعه»

«توسعه در ایران، در پرتو تجربیات جهانی»

غایت یک جامعه سیاسی، رفاه مادی اعضای جامعه، آزادی و امنیت سیاسی، برابری افراد در برابر قانون، برخورداری از حقوق طبیعی و بهروزی اعضای جامعه است. طبعا تحقق چنین غایتی مستلزم حرکت به سوی «توسعه» است.

در مجموعه جلسات «توسعه»، از یک سو کوشش شده است تا تعاریف و دعاوی متفاوتی از توسعه و مراحل آن عرضه شود و از سوی دیگر، تجربیات گوناگون کشورهای در حال توسعه و توسعه یافته آسیایی و آمریکای جنوبی مورد مطالعه قرار گرفته‌اند.

به نظر می‌رسد که ایران امروز ما، بیش از هر زمان دیگر به چنین‌گفتگوهایی نیاز دارد‌.

ادامه مطلب “مجموعه جلسات «توسعه»”

درس‌گفتارهای «جامعه شناسی هنر و ادبیات» از مصطفی مهرآیین

درس‌گفتارهای «جامعه شناسی هنر و ادبیات» از مصطفی مهرآیین

جامعه شناسی هنر و ادبیات، شاخه‌ای از علم جامعه شناسی است که ساخت و کار کرد اجتماعی هنر و ادبیات و رابطه میان جامعه و هنر و قوانین حاکم بر آنها را بررسی می‌کند. مصطفی مهرآیین در درس‌گفتارهای «جامعه شناسی هنر و ادبیات» که در بهار ۱۴۰۲ شروع شده است به این شاخه از علم جامعه شناسی می‌پردازد. ادامه مطلب “درس‌گفتارهای «جامعه شناسی هنر و ادبیات» از مصطفی مهرآیین”

مقاله «مبنای روانکاوانه‌ی عشق» نوشته‌ی حمیدرضا یزدانی

مقاله «مبنای روانکاوانه‌ی عشق» نوشته‌ی حمیدرضا یزدانی

مبنای روانکاوانه‌ی عشق

حمیدرضا یزدانی

 

چکیده:

سخن گفتن از عشق کار چندان ساده ای نیست اما نوشتن از آن اگر محال نباشد کمینه بسیار دشوار است.  عشق ملموس ترین واژه ایست که انسان شنیده و با آن زیسته است اما حقیقتا عشق چیست؟  در کدامین نقطه انسان عاشق می شود؟ کدامین عامل سبب می شود انسان در وجودش گرمای عشق را احساس کند؟ و مهمتر از آن کدام خط باریک، بین عاشق بودن و دوست داشتن مرزبندی ایجاد می کند؟

در این مقاله بر مبنای آرای فروید و آناکاویِ او از مفاهیمِ “ماتم و ماخولیا” و همچنین تفسیری که ژیژک از آرای فروید و این مفاهیم بدست می دهد، در پی آنیم که درباره چراییِ عشق و نقطه آغاز آن تدقیق دقیق نماییم. در حقیقت در پی یافتن پاسخی برای این سوال هستیم که  چگونه یک فرد نیمه گمشده انسان می‌شود و مهمتر اینکه چگونه می توان این امر را تشخیص داد.  پس از این مهم و با نظر به اینکه ربط وثیقِ عشق با حیات دینی انسان انکارناپذیر بوده و می‌توان رابطه‌ی انسان با خدای خویش را بارزترین و زیباترین جلوه گاه عشق دانست که انسان را از فرش به عرش می برد و بال پرواز او را فراهم میکند، عاملی که سبب ایجاد شکاف بین عشق الهی و عشق زمینی می شود را مورد واکاوی قرار می‌دهیم. از این رهگذر پرتویی بر منشا اختلاف عشق زمینی و الهی انداخته و معناداری زندگی انسانی را بررسی می نماییم. ادامه مطلب “مقاله «مبنای روانکاوانه‌ی عشق» نوشته‌ی حمیدرضا یزدانی”