تاملى دوباره درباره اخلاق و دین
نویسنده: باروخ ابرودى[1]
مترجم: حسن میانداری[2]
منبع: نقد و نظر ۱۳۷۷ شماره ۱ و ۲
کسان بسیارى هستند که معتقدند اخلاق، به نحوى از انحا، نیازمند پشتیبانى دین است. یکى از مدلولهاى بسیار این ادعاى مبهم و چندپهلو[3] عبارت است از این که: حقایق اخلاقى خاصى هستند که تنها به دلیل حقیقت [داشتن] حقایق دینى خاصى، حقیقت دارند. بویژه این که حقیقت داشتن ادعاهاى خاصى راجع به درستى (یا نادرستى) فعل خاصى، وابسته به حقیقت داشتن ادعاهاى دینى خاصى است مبنى بر این که خداوند از ما مىخواهد آن فعل را انجام دهیم (یا از انجام آن سر باز زنیم). این عقیده، در اصل، برخى پارههاى اخلاق را بر اراده خدا مبتنى مىسازد.
فیلسوفان، عموما با چنین ادعاهایى موافق نبودهاند. و استدلالى هست (که نیاى آن، استدلالى است در اوثیفرون[4] [ دیندارى]) که به قصد نشان دادن بطلان چنین ادعاهایى مطرح گشته است. سیر استدلال از این قرار است: قائلان به آن ادعا، ترتیب امور را عکس کردهاند. درستى (یا نادرستى) فعل خاصى به خاطر این نیست که خداوند از ما مىخواهد آن فعل را انجام دهیم (یا از انجام آن سر باز زنیم)، بلکه خداوند به خاطر دلیل دیگرى که دلیل واقعى درستى (یا نادرستى) آن فعل براى ماست، از ما مىخواهد که آن فعل را انجام دهیم (یا از انجام آن سر باز زنیم). زیرا اگر قضیه چنان بود که قائلان به ادعاى مذکور تصویر مىکنند، حقایق اخلاقى مبتنى بر خواستهاى دلبخواهانه [5]خداوند در مورد آنچه ما باید انجام دهیم (یا از انجام دادنش سر باز زنیم)، بودند و این اشکال دارد.
مایلم دوباره این مساله را بکاوم و نشان دهم که قضیه بسیار پیچیدهتر از آن است که فیلسوفان، معمولا پنداشتهاند. مىخواهم نشان دهم که: (الف) استدلال کلىاى که در اوثیفرون ارائه شده، آنقدرها هم که معمولا فکر مىشود، متقاعدکننده نیست; و (ب) وقتى آن ادعاى دینى بر مسائل خاص اخلاقى اعمال مىشود. استدلال اوثیفرون حتى کمتر متقاعدکننده مىگردد. زیرا ادعاهاى مربوط به اراده خداوند مىتواند با ادعاهاى دیگر کلامى تکمیل گردد. ادامه مطلب “مقاله باروخ ابرودى با عنوان «تاملى دوباره درباره اخلاق و دین»”