«تنهایی، عارضه‌ای فراگیر در جهان مدرن» در گفتگوی آرش نراقی و مصطفی ملکیان

«تنهایی، عارضه‌ای فراگیر در جهان مدرن» در گفتگوی آرش نراقی و مصطفی ملکیان

استاد مصطفی ملکیان از معلمان و فیلسوفانِ اخلاق در جامعه امروز ایران در برنامه ای زنده در اینستاگرام که به همت “خیریه غدیر” و در گفتگو با آرش نراقی دیگر متفکر ارجمند ایرانی صورت گرفت، نکات قابل توجهی پیرامون عارضه تنهایی در جهان مدرن مطرح کردند که به جهت اهمیت، علاقه و حوزه کاری ام تقریری از آن را تقدیم حضور خواهم کرد. ناگفته پیداست که بحران تنهایی امروزه یکی از شایع ترین بیماری های جهان بشری است، به گونه ای که برخی کشورهای غربی برای سامان دهی به آن “وزارتخانه تنهایی” نیز تشکیل داده اند. بدیهی است چنین عارضه ای در جامعه ایرانی نیز قابل توجه و بررسی است‌. از این حیث، مصطفی ملکیان که چندین دهه از عمر گرانبهای خویش را صرف اخلاقی زیستن انسان ساخته است، به چنین عارضه ای توجه ویژه نشان داده است. ایشان در نشست مذکور و در تشدید بحران تنهایی دو دسته عوامل بیرونی و عوامل درونی را به بحث و بررسی گذاشتند. اهمیت بحث های ایشان از آن روست که همه ما انسان ها هر یک با این عوامل به اشکال مختلف مواجه ایم. در ادامه شرح مختصری از این عوامل ارایه می گردد‌. ادامه مطلب “«تنهایی، عارضه‌ای فراگیر در جهان مدرن» در گفتگوی آرش نراقی و مصطفی ملکیان”

معرفی شماره ۱۵۸ نشریه «اطلاعات حکمت و معرفت»

معرفی شماره ۱۵۸نشریه «اطلاعات حکمت و معرفت»

اگر نگوییم مهم‌ترین مسئله در اجتماع روابطی است که افراد با یکدیگر برقرار می‌کنند، بی‌شک یکی از اساسی‌ترین دغدغه‌های هر جامعه‌ای جنس و نوع روابطی است که ذیل آن هویت افراد شکل می‌گیرد. شناخت این روابط در گرو شناخت دقیق «خود» و «دیگری» است. و در رابطۀ میان خود و دیگری مسئلۀ تنهایی رخ می‌نماید. در مسئلۀ تنهایی رابطۀ فرد با «دیگری» اهمیت می‌یابد؛ تنهایی ابعاد گسترده‌ای دارد که علاوه ‌بر روان‌شناسان و جامعه‌شناسان، ذهن فلاسفۀ بسیاری را به خود مشغول داشته است. در ویژه نامۀ شماره یکصدو پنجاه و هشتم فصلنامۀ اطلاعات حکمت و معرفت ابعاد مختلف تنهایی و رابطۀ فرد با «دیگری»  از دیدگاه برخی از فیلسوفان و روان‌شناسان مورد مداقه قرار گرفته است. ازاین‌ر‌و برخی از مقالات این شماره  به «دیگری» نیز اختصاص یافته است.

هدف اصلی ویژه نامۀ «تنهایی و دیگری» غور در احوالات انسانی و مشخصاً روابط انسانی است. روابطی که از طرفی باعث رشد و ارتقا و تعالی و از طرفی باعث محدودیت و سلب آرامش و امنیت است. حضور «دیگری» از طرفی گریزناپذیر است و به «خود» تعریف و رنگی جدید می‌دهد، گویی ما در معیت دیگران هویت می‌یابیم و ازطرفی همین «دیگری» هویت و فردیت ما را به سلاخی می‌کشد و دفن می‌کند. روابط انسانی امری بسیار پیچیده و فهم آن بسیار دیریاب است. فهم این روابط به فهم تک تک افراد و هویت‌ شکل‌گرفتۀ افراد در اجتماع کمک خواهد کرد. واکاوی‌های فلسفی در حیطۀ فهم انسان، اغلب در چارچوب‌های نظری محصور می‌مانند و وجهۀ کاربردی ناچیزی پیدا می‌کنند. از طریق مطالب این ویژه نامه تلاش شده تا با پیوند زدن میان مباحث فلسفی و روان‌درمانی مجال کاربردی کردن این مفاهیم فراهم شود. حسن پژوهش‌هایی از این قسم این است که درحالی‌که از برخی تجویزهای عمل‌گرایانه‌ای که ژرفای نظری کمی دارند مصون می‌ماند، در چهارچوب‌های انتزاعی و نظری گرفتار نیامده و جنبۀ کاربردی خواهند داشت. ادامه مطلب “معرفی شماره ۱۵۸ نشریه «اطلاعات حکمت و معرفت»”

تاملی در ترجمه‌ی مفهومِ Deduktion در فلسفه‌ی کانت به زبانِ فارسی

تاملی در ترجمه‌ی مفهومِ Deduktion در فلسفه‌ی کانت به زبانِ فارسی

تاملی در ترجمه‌ی مفهومِ Deduktion در فلسفه‌ی کانت به زبانِ فارسی

مهدی رعنائی

ترجمه‌ی متونِ کلاسیک فلسفی با چالشی بزرگ روبروست: مترجم باید در عینِ ارائه‌ی ترجمه‌ای دقیقْ از تحمیلِ تفسیری خاص بر آن خودداری کند. این مسئله در ترجمه‌ی متون فیلسوفی مانند کانت جنبه‌های جدیدی نیز پیدا می‌کند. از جمله به این خاطر که او، به خلافِ مترجمِ فارسی‌اش، علاقه‌ای به ساختِ واژگانِ جدید ندارد و برای بیانِ مفاهیمِ گاه انقلابی‌اش از واژگانِ آشنای سنت‌های فلسفیِ پیشین استفاده می‌کند؛ مثلاً، برای اشاره به نظامِ فلسفیِ خود آن را transzendental می‌نامد که واژه‌ای با تداعیِ معانیِ بسیار در سنت‌های مدرسی است. در این موارد مترجم علاوه‌براین‌که باید از ارائه‌ی تفسیری خاص از این واژگان به زبان مقصد خودداری کند، با سوال دیگری نیز مواجه می‌شود: آیا باید از دو معادلِ متفاوت برای این واژه در زمینه‌های مختلف استفاده کرد یا تنها از یک واژه؟ و در حالت دوم، آیا باید در حاشیه‌ی متن به خواننده هشدار داد؟ مترجمانِ کانت به زبان‌های اروپایی البته کمتر از دیگر زبان‌ها با این مشکل مواجه می‌شوند. مثلاً در همین مورد خاص  مترجمِ انگلیسی می‌تواند به راحتی از واژه‌ی transcendental استفاده کند که با معادلِ آلمانیِ خود هم‌ریشه است. در این صورت او دیگر نه با این پرسشِ دشوار مواجه می‌شود که چه معادلی باید برگزیند و نه با پرسشِ دیگر که آیا باید یک واژه انتخاب کند یا دو واژه، چه کانت خود از همان واژه استفاده کرده است. اما در زبانی مانند فارسی که نه تنها خودِ واژه‌ی transzendental در آن به کار نمی‌رود بلکه حتی معادلِ دقیقی هم برای آن وجود نداشته است، مترجم به هر حال باید دست به یک انتخاب بزند. اول این‌که معادلِ این واژه چه باید باشد و دیگر این‌که آیا این معادل را باید هم در زمینه‌ی فلسفه‌ی کانت و هم در زمینه‌ی فلسفه‌ی مدرسی به کار برد یا باید برای هر کدام واژه‌ای جداگانه برگزید. ادامه مطلب “تاملی در ترجمه‌ی مفهومِ Deduktion در فلسفه‌ی کانت به زبانِ فارسی”

انتشار سومین شماره‌ی فصلنامه نگاه آفتاب

انتشار سومین شماره‌ی فصلنامه نگاه آفتاب

سومین شماره‌ی فصلنامه نگاه آفتاب -ویژۀ بهار ۱۴۰۰- با دکتر توفیق هاشم پور سبحانی؛ استاد برجسته حوزه ادب و عرفان دیدار داشته‌است که طی این دیدار، استاد از تأثیر ملاقاتش با عبدالباقی گولپینارلی سخن می‌گوید.

در بخش حکمت، موضوع تنهایی به عنوان دغدغه‌ای بشری در ارتباط با آموزه‌های مولانا از منظر محمد سعید حنایی کاشانی، محمود مقدسی، سودابه کریمی، محی‌الدین قنبری، همایون همتی، مهراب صادق‌نیا، صبا فدوی و حسن عشایری مورد بررسی قرار گرفته است.

بخش کارنامه اختصاص دارد به بررسی فعالیت‌های استاد عبدالحسین زرین کوب. در این بخش، شرح ملاقات شمس و مولانا در گفتاری از استاد زرین‌کوب که در سال ۱۳۷۵ در دانشگاه کالیفرنیای آمریکا ایراد شده است، برای اولین بار منتشر شده است. همچنین در این بخش مهدی محقق، سیروس شمیسا، فتح‌الله مجتبایی، مریم مشرف، روزبه زرین‌کوب، عنایت‌الله مجیدی، ابراهیم موسی پور بشلی، علی بهرامیان، سید صادق سجادی و کامیار عابدی درخصوص خدمات و کارنامۀ زرین کوب و تأثیر وی بر مولوی پژوهی به طرح دیدگاه‌های خود پرداخته‌اند.

در بخش جستار، رحمان مشتاق مهر، محمودرضا اسفندیار، سید مجید سادات کیایی، مهدی کمپانی زارع و محبوبه مباشری به پرسش‌ “چرا باید مثنوی خواند؟ و مهم‌ترین درس‌های مثنوی را چه می‌دانید؟” پاسخ داده‌اند.

در “هفت اقلیم” بازنویسی کودکانه مثنوی برای کودکان در میزگردی با حضور مصطفی رحماندوست، مرجان فولادوند و مریم جلالی بررسی می‌شود و محمدرضا یوسفی از ضرورت‌های بازآفرینی متون کهن برای کودکان سخن می‌گوید.

در بخش” سنجه” احسان ابراهیمی با موضوع جهان مولانا و مولانای جهانی با حسین کمالی؛ اردشیر منصوری با محمد دهقانی با موضوع نگاهی به میراث عرفانی؛ و هدایت جلیلی با محمد فنایی اشکوری با موضوع بازشناسی جریان‌های نزاع با میراث عرفان گفتگو کرده‌اند. همچنین این بخش شامل یادداشت هایی از اکبر ثبوت، پری ایران‌منش و محسن زندی، و عزیزالله حسن‌زاده است.

بخش همسایه مروری بر حضور فرهنگی و معنوی مولانا در کشور بوسنی و هرزگوین دارد. این بخش شامل مطالبی به قلم مبینا موکر، سداد دیزدارویچ، رشید حافظ اویچ، الویر موسیچ، سعید عابدپور و همچنین گفتگو با محمد کاراهوجیچ است. ادامه مطلب “انتشار سومین شماره‌ی فصلنامه نگاه آفتاب”

نوشتار نیما اورازانی با عنوان «به سوی شفافیت:‌ فساد در روانشناسی، نقدی از درون» قسمت نخست

نوشتار نیما اورازانی با عنوان «به سوی شفافیت:‌ فساد در روانشناسی، نقدی از درون» قسمت نخست

به سوی شفافیت:‌ فساد در روانشناسی، نقدی از درون

نیما اورازانی (پژوهشگر و مدرس در دانشگاه ملی استرالیا)

هدف نویسنده در نوشتار «به سوی شفافیت:‌ فساد در روانشناسی، نقدی از درون» آن است تا از رهگذر چند استدلال به طور خلاصه نشان دهد که چرا باید در نگاه نخست به یافته‌های روانشناختی بدبین بود. این نقد در دلِ سنتِ روانشناسیِ جریانِ غالب (mainstream psychology) معنا می‌یابد، بدین معنا که نویسنده این فرض را می‌پذیرد که روانشناسیْ یک علمْ (science) به معنایِ مدرنِ آن است (نویسنده چندان با چنین تلقی‌ای از روانشناسی همدلی ندارد). از این منظر، روانشناسی به مثابه یک علم فارغ از هر گونه ارزش‌داوری است (value-free) یا دست کم قرار است که اینگونه باشد. علاوه بر آن، گرایش‌های سیاسی و باورهای فردیِ پژوهشگر در آن راهی ندارند و بر نتایجِ آن تاثیری نمی‌گذارند. و شاید مهم‌تر از همه اینکه روانشناسی همچون علوم سخت (hard sceicne)، در پی کشف (و نه جعلِ) روابطِ علّیِ بینِ پدیده‌هاست و به همین اعتبار حقیقتِ امور را آنچنانکه هست به ما می‌نمایاند. در این مورد خاص «حقیقت امور» عبارت است از فرایندهای روانشناختی‌ای که از رهگذر آنها ما انسان‌ها (به عام‌ترین معنای آن)‌ خود و دیگران را می‌فهمیم و مدیریت می‌کنیم. تمامی این اهداف با یک روش‌شناسی (methodology) ایده‌آل محقق می‌شوند: روش آزمایشی (experimental method). از آنجا که نویسنده قصد دارد تا از درون همین سنت (یعنی سنت پوزیتیویستی، positivism) به نقد روانشناسی بپردازد این پیش‌فرض‌ها را بنا به اقتضای بحث می‌پذیرد.

و اما پرسش اصلی: چرا باید به یافته‌های پژوهش‌های علمی‌ای که در روانشناسی انجام می‌شوند در وهله نخست بدبین بود؟ این ادعا مستظهر به چهار دلیل زیر است. ادامه مطلب “نوشتار نیما اورازانی با عنوان «به سوی شفافیت:‌ فساد در روانشناسی، نقدی از درون» قسمت نخست”

تظاهر به خوشحالی نکنید؛ مثبت‌اندیشی سمی چیست و چکار باید بکنیم؟

تظاهر به خوشحالی نکنید؛ مثبت‌اندیشی سمی چیست و چکار باید بکنیم؟

آیا شما احساسات منفی‌تان را پنهان می‌کنید؟

تا به حال شده احساس کنید مجبورید احساسات منفی‌تان را پنهان کنید؟ یعنی تحت فشار باشید که به هر قیمتی شده “تظاهر کنید خوشحالید”؟

ممکن است با عقل جور درنیاید اما مثبت ‌اندیشی و مثبت گرایی می‌تواند سمی باشد.

مارک منسون، نویسنده کتاب پرفروش هنر ظریف بی‌خیالی (۲۰۱۸) می‌گوید: “همه چیزهای باارزش در زندگی، از طریق غلبه بر تجربیات منفی به دست می‌آید. هر تلاشی برای فرار از این تجربه‌های منفی یا اجتناب از آن‌ها و فرو نشاندن و خفه کردنشان، نتیجه عکس خواهد داد. پرهیز از رنج، خودش شکلی از رنج است. پرهیز از کشمکش، کشمکش است. انکار شکست، شکست است.”

اما مثبت‌اندیشی سمی، یا مثبت‌گرایی افراطی، از شما می‌خواهد همه این کارها را انجام بدهید: خود را مجبور کنید به داشتن یک روحیه‌ مثبت جعلی (بدون اهمیت دادن به اینکه خوش‌بینی شما چقدر تقلبی است) و احساسات منفی خود را خفه کنید.

آنتونیو رادلر، روانشناس سلامت و متخصص در اختلالات اضطراب و هیپنوتیزم بالینی می‌گوید ما باید تمامی عواطفی را که به قول او “عواطف تنظیم‌نشده” هستند، به رسمیت بشناسیم: “پالت رنگی عواطف شامل عواطف تنظیم‌نشده‌ای از جمله غم، استیصال، عصبانیت، اضطراب و حسادت است. ما انسان‌ها نمی‌توانیم این عواطف را نادیده بگیریم. این دامنه عواطف کارایی خودشان را دارند و اطلاعاتی را درباره اتفاقاتی که درون بدن و محیط پیرامون ما می‌افتد، در اختیار ما می‌گذارند. ما نمی‌توانیم این عواطف را نادیده بگیریم.” ادامه مطلب “تظاهر به خوشحالی نکنید؛ مثبت‌اندیشی سمی چیست و چکار باید بکنیم؟”

نوشتار سعیده میرصدری با عنوان «قفسی ساخته‌اند از بدنم…»

نوشتار سعیده میرصدری با عنوان «قفسی ساخته‌اند از بدنم...»

قفسی ساخته‌اند از بدنم…

سعیده میرصدری

تصویر شاخص: نقاشی‌ای از زهرا دُغان (نقاش کردِ ترکیه‌ای)

این روزها در باب محدودۀ آزادیِ زنان در اروپا اخبار عجیبی شنیده می‌شود که نه تنها حسّاسیّت فعالان حقوق زنان را برانگیخته بلکه تبدیل به تیتر اخبارِ روز شده است. اما بهانه نوشتن این یادداشت نه خودِ این اخبار، بلکه گفتگویی بود که دورادور در فضای مجازی بین دو دوست اندیشمند‌ وطنی شاهدش بودم.

دوستی  فلسفه‌خوان (الف) یکی از خبرهای مذکور را در صفحه شخصی‌اش به اشتراک گذاشته بود و آن را «نقض آزادی و کاری غلط» دانسته بود. آن خبر این بود که  «فرانسه؛ فعالان زن به دلیل پوشیدن “بورکینی”[1] در استخر شنا جریمه شدند». و در توضیح افزوده شده بود: «فعلان و حامیان بورکینی معتقدند که منع استفاده از چنین پوششی توسط زنان بیشتر ریشه در اسلام‌هراسی دارد».[2] در پاسخ به این دوست اندیشمند،‌ دوست اندیشمندِ دیگری (ب) نوشته بود: «البته من تردید دارم که کارِ اونها غلط باشه. چون اِعمالِ آزادی هم مقید به قیودی هست که برخی از این قیود رو هم قانون میتونه تأمین کنه. مثلاً اگر استفاده از نمادهای مذهبی در اماکن عمومی به نحوی موجب نفرت‌پراکنی یا تداعی خشونت‌هایی بشه علی‌الاصول اِمکانِ اِعمال چنین اَعمالی اخلاقاً و حقوقاً منتفی نیست». دوست اول همدلانه این پاسخ دوست دوم را به اشتراک گذاشته بود. ادامه مطلب “نوشتار سعیده میرصدری با عنوان «قفسی ساخته‌اند از بدنم…»”

سلسله جلسات شرحی بر مقاله «دفاعیه‌ای مدرن از آتوریته دینی»

سلسله جلسات شرحی بر مقاله «دفاعیه‌ای مدرن از آتوریته دینی»

یکی از مولفه‌های معقول و مقبول در جهان مدرن تاکید بر استدلال‌گرایی و حفظ خودآیینیِ (Autonomy) فردی است. این ویژگی یکی از شروط عقلانیت را نفی هر گونه تعبد و مرجعیت می‌داند.

طبق این اصل، شخص معقول (و تابع اخلاق باور) کسی است که در باورهای خود (مخصوصا باور‌های اخلاقی و دینی) می بایست کاملا خودانگیخته و بر اساس استدلال و نظر خویش عمل کند و نه بر اساس گفته‌های دیگران. تا آنجا که طبق روایت مشهور (و البته خام) از این اصل، توجیه مدعا بر اساس گفته‌های دیگران (مخصوصا مدعای دینی و/یا اخلاقی) خود نوعی مغالطه است که به آن مغالطه توسل به مرجعیت گفته می‌شود. ادامه مطلب “سلسله جلسات شرحی بر مقاله «دفاعیه‌ای مدرن از آتوریته دینی»”

کتاب افسون گل سرخ اثر ابوالقاسم فنائی

کتاب افسون گل سرخ اثر ابوالقاسم فنائی

نظریّاتِ دو متفکّرِ معاصر، آیریس مُرداک و دیوید کوک دو سؤالِ کلیدی و اضطراب‌افزا، فراروی امام‌حسین‌پژوهانِ معاصر قرار می‌دهند. مُرداک، معتقد است که عمومِ فرهنگ‌های معاصر، نگاه‌شان به اخلاق و مکاتبِ هنجاری، بحران‌محور است؛ یعنی مردمان، فقط به‌خاطرِ رفعِ بحران‌ها در زندگی خصوصی یا اجتماعی، سراغِ مکاتبِ اخلاقی می‌روند؛ و درغیرِ این ‌صورت، دغدغه‌ی اخلاق‌اندیشی ندارند. حال، یک مسلمانِ شیعه، می‌تواند از خود بپرسد که اصولاً سیره و مکتبِ امام‌حسین (ع) در زندگی عینی نسل حاضر، آیا صرفا برای رفعِ بحران، مثلا رفع ظلمی مورد توجه قرار می‌گیرد؛ یا این‌که برای یک وضعیّتِ غیرِبحرانی و تعالی‌بخشی هم، محل رجوع و استفاده است؟

دیوید کوک، شهادت‌پژوهِ معاصر، درخصوصِ روی‌کَردِ مذاهبِ اسلامی به پدیده‌ی شهادت نکته بدیعی دارد. وی می‌گوید برای اهلِ سنّت و جماعت، شهادت، امری سرورآفرین؛ و برای شیعیان، امری حزن‌انگیز است؛ و به‌همین‌جهت، شیعیان، شهادتِ امام‌شان را، موضوعِ عزاداری تاریخی قرار می‌دهند. درعینِ‌حال، شهادتِ سرورِ شهیدان، یعنی حضرتِ اباعبداللّه‌الحسین و یاران‌شان ـ‌که موضوعِ مناسکِ بسیار گسترده‌ی عزاداری در جهانِ تشیّع است‌ـ، به‌نوعی در هویّت‌بخشی به جامعه‌ی شیعی، نقشِ بسیار عمده‌ای ایفا می‌کند. دراین‌صورت، پارادوکسی تشکیل می‌شود که ازطرفی، شهادتِ امام‌حسین، لازمه‌ی یک هویّتِ تاریخی برای شیعیان؛ و ازطرفِ‌دیگر، امری تأسّف‌بار به‌حساب می‌آید. آیا هویت حزن انگیز قابل توجیه و دفاع است؟

به‌دیگربیان، با در نظر گرفتن این‌که اگر امام‌حسین و یاران‌شان، شهید نشده‌بودند؛ هویّتی که امروز از جهانِ تشیّع می‌شناسیم، شکل و محتوا و معنای دیگری می‌داشت، آیا شیعیان، فاجعه‌ی عاشورا را، یک حادثه‌ی تصادفی می‌بینند؛ یا برای آن، به‌جهتِ بروزِ عالی‌ترین نمونه‌ی فداکاری و ایثارگریِ امام و یاران‌شان، ضرورت قائل‌اند؟

سؤال‌های فوق، درعینِ‌حال، منظومه‌ی سؤال‌های دیگری را نیز به‌هم‌راه دارد: فاجعه‌ و ایثار کربلا، از چشمِ کدام مکتبِ اخلاقی، به‌ترین نمود و معنای خود را پیدا می‌کند؟ کدام‌یک از نظام‌های اخلاقیِ نتیجه‌گرا، وظیفه‌گرا، نیّت‌گرا، فضیلت‌گرا، روش‌محور، ظرفیّت‌محور، حقوق‌محور، شریعت‌محور، اخلاقِ دینی یا فرادینی، و سایرِ مکتب‌ها، می‌توانند این فاجعه و ایثار را، به‌تر تبیین کنند؟ فلسفه‌ی عزاداری، در تاریخِ تشیّع، تاچه‌حد، ابزاری؛ و تاکجا، اصیل و غیرِابزاری است؟ در فاجعه‌ی کربلا، آیا دو فرد درمقابلِ هم، قرار گرفته‌اند؛ یا دو مکتب ـ‌که ازسوی امام‌حسین و یزید، نمایندگی می‌شدند؟ در این رویاروییِ تاریخی، معادله‌ی روابط بینِ قدرت و عدالت و عقلانیّت، در کجای کار قرار دارد؟ حادثه‌ی کربلا، ازمنظرِ خشونت‌پژوهی و اخلاقِ جنگ‌وصلح، چه درس‌هایی دربر دارد؟ تغییرِ و تبدیل منظر و نگاه‌های تحلیلی نسبت به این حادثه از عقلانیّتِ عرفی فرادینی به مبانیِ اخلاقی، احساسی، درون‌دینی، مناسکی و فقهی، چه نتایجی دربر دارد؟ فاجعه‌ی کربلا، در معادله‌ی روابطِ بینِ حیات و کرامت و حریّت، چه معنا، پیام و پی آمدی دارد؟

پاسخِ هایی برای سؤال های فوق، ازچندطریق، ممکن است. نخست، از طریق مراجعه به سیره و سخنانِ خودِ امام و یاران‌شان در حادثه‌ی کربلا؛ و دوّم از طریق تحلیل‌های پسینیِ امام‌حسین‌پژوهان و عاشوراپژوهان با تکیه بر نظریه های مختلف اخلاقی، فلسفی و تاریخی.

کتابِ‌ افسون گل سرخ ، که در زمره و منظومه ‌کتاب‌های «امام‌حسین‌پژوهی برای جهانِ معاصر»، در آستانه‌ی ورودِ جهانِ‌اسلام به قرنِ چهارده‌اُمِ خورشیدی، فرارسیده؛ و بسیار به‌هنگام است، پاسخهای بدیع و راهگشایی برای برخی از سوالات فوق دارد… ادامه مطلب “کتاب افسون گل سرخ اثر ابوالقاسم فنائی”

اصول مدیریت جمعیت سگ‌ها در مصاحبه مجتبی طباطبایی با دکتر کاترین پولاک

اصول مدیریت جمعیت سگ‌ها در مصاحبه مجتبی طباطبایی با دکتر کاترین پولاک

متاسفانه به سبب فقدان دانش کافی و عدم توجه به مراجع علمی موجود در دنیا، شاهد روش‌های غیراصولی و غیرانسانی در مدیریت جمعیت سگ‌ها در کشور بوده‌ایم. روش‌های بی حاصلی که سال‌ها انجام شده و هیچ حاصلی جز اتلاف منابع مالی و ظلم به حیوانات بی‌گناه نداشته است. ادامه مطلب “اصول مدیریت جمعیت سگ‌ها در مصاحبه مجتبی طباطبایی با دکتر کاترین پولاک”