خودبنيادي يا خودمختاري Autonomy به معنای توانایی برای تصمیمگیری و هدایت خود است. خودبنیادی را باید به صورت طیفی دید که سر دیگر آن دگربنیادی Heteronomy است. فرد، جامعه یا سیستمی خودبنیادتر است که خودش به آنچه فکر یا عمل میکند باور داشته باشد و در برابر تلاطمهای بیرونی با ثباتتر باشد.
خودبنیادی مهمترین مولفه فلسفی و ارزشی مدرنیته است که رابطه و همپوشانی زیادی با سایر مولفههای اساسی مدرنیته مانند عقلگرایی، اومانیسم(در دو شکل فردگرایی و جمعگرایی)، آزادی، سکولاریسم، دموکراسی و حقوق بشر دارد. نشان دادن جایگاه و اهمیت خودبنیادی در مدرنیته به ما کمک میکند تا فهم بهتری از مدرنیته داشته باشیم و همچنین باید ببینیم جریان روشنفکری ایرانی تا چه اندازه با این مولفه فکری و فلسفی آشنایی داشته و آن را در نظریات خود لحاظ کردهاند؟
در فلسفه كانت، خودبنيادي يعني همان بلوغ انسان به نحوي كه بدون قيمومت ديگران بتواند فكر كند، رفتار كند و اصول اساسي و بنيانهاي جامعه را خود تعيين كند. «روشنگری همانا به در آمدن انسان است از حالت کودکیای که گناهش به گردن خود اوست. کودکی یعنی ناتوانی از به کار گرفتن فهم خود بدون راهنمایی دیگران و اگر علت این کودکی نه فقدان فهم، که نبود عزم و شجاعت در به کارگیری فهم خود بدون راهنمایی دیگران باشد، گناه آن به گردن خود انسان است. شعار روشنگری این است: جسارت آن را داشته باش که فهم خود را به کارگیری!
این که بخش بدین بزرگی از انسانها، با آن که دیریست طبیعت آنان را به بلوغ طبیعی رسانده باز به دلخواه تا دم مرگ کودک میمانند و دیگران چنین به سادگی خود را سرپرست ایشان میکنند، علتی جز کاهلی و بزدلی ندارد. راستی که کودک بودن چه آسان است! اگر کتابی داشته باشم که جای فهمم را بگیرد و مرشدی که کار وجدانم را انجام دهد و پزشکی که خوراک مناسبی برایم معین کند و …، دیگر لازم نیست خود را به زحمت بیندازم. همین که بتوانم پولی بدهم دیگر نیازی به اندیشیدن ندارم؛ دیگرانی هستند که این کار کسالتبار را به جایم انجام دهند. آنان که از سر خیرخواهی رنج سرپرستی کسان را بر خود هموار کردهاند چنان میکنند که بیشینهی انسانها (و از آن میان جنس زن به تمامی) گام زدن در راه بلوغ را که به خودی خود دشوار است سخت خطرناک نیز میانگارند. این سرپرستان نخست رمة رام خود را تهیمغز میکنند و خاطرشان آسوده میشود که این موجودات بیآزار جرأت آن را ندارند که گامی از چراگاهی که در آن زندانیاند فراتر روند، آنگاه به ایشان گوشزد میکنند که تنها رفتن چه خطرها دارد! البته این خطرها چندان هم بزرگ نیستند، چراکه [نوپایان] با چند بار افتادن سرانجام پا باز میکنند؛ اما چشمانداز چنین حادثهای انسان را میترساند و چه بسا اندیشة هر آزمون تازه را پس بزند.» (كانت؛1370: 58) کانت همچنین برای اولین بار بحث «خودبنیادی اخلاقی» Moral Autonomy را مطرح کرد که در انتهای مقاله به آن خواهم پرداخت. ادامه مطلب “مقاله نظام بهرامی کمیل با عنوان «خودبنیادی» و روشنفکری ایرانی”