دموکراسی را حکومت مردم برای مردم و توسط مردم تعریف کردهاند. از محسنات دموکراسی بسیار گفتهاند. برای مثال، ادعا شده است که تا کنون در کشوری که دموکراسی و مطبوعات آزاد دارد قحطی دیده نشده است. یا اینکه دموکراسیها با هم نمی جنگند و در دموکراسیها میتوان رهبران بیکفایت را بدون خونریزی پایین کشید. با این همه، هنوز طنین استدلال افلاطون علیه دموکراسی به قوت در ادبیات فلسفه سیاسی شنیده می شود. افلاطون معتقد بود حکمرانی کردن یک مهارت است و اموری که نیازمند مهارتاند را باید به خبرگان سپرد. اما مشکل اینجاست که در دموکراسیها مردمی حکمرانی میکنند که خبره نیستند و مهارت ندارند. بنابراین، دموکراسی غیر معقول است.
در دنیای کنونی، مسئله عمیقتر هم میشود وقتی با طغیان نورچشمیها مواجه میشویم. جای خبرگان را نورچشمیها میگیرند و بسیاری از دموکراسیها را نورچشمیها هدایت میکنند. آیا چنین دموکراسیای معقول است؟ اخلاقا قابل دفاع است؟ اگر پاسخ منفی است چرا که زیرساختارهای ناعادلانه توسط این دموکراسیها بازتولید میشود آنگاه راه برون شو کجاست؟ چطور میتوان استبداد و سلطه نورچشمیها را تضعیف کرد و صدای خفته و خفه قشر مطرود جامعه را شنید و آنان را به مشارکت بیشتر دعوت کرد؟
ادامه مطلب “سخنرانی حسین دباغ با عنوان دموکراسی اخلاقی در خانهی فرهنگی غدیر”