مناظره محسن برهانی و جلیل محبی: محاربه در فقه و قانون

مناظره محسن برهانی و جلیل محبی: محاربه در فقه و قانون

محاربه در فقه و قانون

مناظره محسن برهانی و جلیل محبی

روزنامه هم‌میهن، سه شنبه, ۲۲ آذر ۱۴۰۱

شنیدن در انکر | کست‌باکس | گوگل‌پادکست | اسپاتیفای

دیدن فیلم مناظره در یوتیوب | آپارات

فرهاد فخرآبادی (خبرنگار گروه سیاسی): صدور و اجرای حکم اعدام برای محسن شکاری با این اتهام که او در خیابان ستارخان تهران مرتکب محاربه شده است، یکی از سوژه‌ها و مواردی است که طی روزهای اخیر بحث محافل مختلف شده و نظرات مختلفی در مخالفت و موافقت اعدام این جوان به جرم محاربه بیان شده که پیرامون این بحث است که آیا واقعا جرم مرتکب شده توسط محسن شکاری مصداق محاربه بوده که منجر به اعدام او شده است؟
در همین زمینه، دانشگاه امام صادق در روزهای پس از اجرای حکم اعدام محسن شکاری، اقدام به برگزاری مناظره‌ای با عنوان «محاربه در فقه و قانون» کرد که در یک سمت این مناظره، محسن برهانی، عضو هیئت علمی دانشگاه تهران در رشته حقوق جزا و جرم‌شناسی حضور داشت و در سمت دیگر جلیل محبی، عضو هیئت علمی مرکز پژوهش‌های مجلس و دبیر سابق ستاد امربه‌معروف و نهی‌ازمنکر نشسته بود که مشروح این مناظره به صورت زیر است. ادامه مطلب “مناظره محسن برهانی و جلیل محبی: محاربه در فقه و قانون”

نشست «خشونت پرهیزی: مشروط یا نامشروط؟» با حضور مصطفی ملکیان و حسین شیخ رضایی

مناظره مصطفی ملکیان و حسین شیخ رضایی؛ خشونت پرهیزی: مشروط یا نامشروط؟

با حضور مصطفی ملکیان و حسین شیخ رضایی

خشونت پرهیزی: مشروط یا نامشروط؟

برگزار شده در مدرسهٔ تردید – دهم آذر ۱۴۰۱

پیاده‌سازی و تنظیم: محسن آزموده

شنیدن در یوتیوب، کست‌باکس، تلگرام

محسن آزموده: متن پیش رو، گزارشی از مناظره جذاب دو پژوهشگر شناخته شده فلسفه در ایران درباره بحث داغی در فضای روشنفکری این روزهای ایران است: خشونت پرهیزی آری یا نه؟ تا کجا و چطور؟ در این جلسه مصطفی ملکیان پژوهشگر فلسفه اخلاق با مبنایی فضیلت گرایانه و معنوی به دفاع از خشونت پرهیزی پرداخت، در حالی حسین شیخ رضایی، استاد فلسفه علم، خشونت پرهیزی مطلق را نفی کرد و آن را دست کم در مبارزات سیاسی و اجتماعی، همیشه راهبردی و سودمند ندانست. بعد از این مناظره و در بخش پرسش و پاسخ، مصطفی ملکیان که در فضای فکری و روشنفکری ایران مخاطبان بسیاری دارد، صحبت هایی کرد که بارها در فضای مجازی دست به دست شده. او توضیح داد که علت تاخیرش از اظهار نظر درباره وقایع اخیر، دوری از ایران بوده و به لحاظ اخلاقی، به خودش اجازه نمی داده که از خارج از کشور درباره آنچه در ایران رخ می دهد، صحبت کند. او همچنین با بر شمردن دلایلی اظهار داشت که از دید او به علت فقدان شرایط گفتگو، امکان اصلاح پذیری نیست و در نتیجه به معنای مصطح در جامعه ما یک اصلاح طلب نیست. با اینهمه در پایان سخنانش گفت که هیچ برنامه مشخص سیاسی ندارد، زیرا سیاستمدار و متخصص سیاست نیست، با اینهمه و شاید به همین علت کماکان به آینده امیدوار است و در ناامیدی هیچ سودی نمی بیند. بخش کمتر دیده و شنیده شده و به نظر ما مهم تر این مناظره بحث نظری بود که میان ملکیان و شیخ رضایی در گرفت، بنابراین در گزارش پیش رو کوشیدم در حد چارچوب های صفحه، روایتی از آن به دست دهیم و عصاره و اساس استدلال های این دو محقق را ارائه کنیم. این مناظره با اجرای امیرحسین خداپرست، پژوهشگر فلسفه اخلاق، پنجشنبه دهم آذرماه از سوی مدرسه تردید در فضای مجازی برگزار شد.

ادامه مطلب “نشست «خشونت پرهیزی: مشروط یا نامشروط؟» با حضور مصطفی ملکیان و حسین شیخ رضایی”

چگونه «روشنفکران» فرانسوی، باعث ویرانیِ غرب شدند: پست‌مدرنیسم و تأثیرات آن

چگونه «روشنفکران» فرانسوی، باعث ویرانیِ غرب شدند: پست‌مدرنیسم و تأثیرات آن

چگونه «روشنفکران» فرانسوی، باعث ویرانیِ غرب شدند: پست‌مدرنیسم و تأثیرات آن

هلن پلاکروز

پست‌مدرنیسم نه‌تنها برای دموکراسی‌ بلکه برای خودِ مدرنیته نیز نوعی تهدید به شمار می‌رود. شاید این ادعایی جسورانه یا مبالغه‌آمیز به نظر برسد اما واقعیت این است که مجموعه‌ی باورها و ارزش‌هایی که در ژرفای پست‌مدرنیسم جای دارند، مرزهای محیطِ دانشگاهی را در هم شکسته و قدرتِ بسیاری در جامعه‌ی غربی به دست آورده است. هرچند «نشانگان» غیرمنطقی و هویت‌گرایانه‌ی پست‌مدرنیسم به‌راحتی قابلِ تشخیص‌اند و بسیار هم مورد انتقاد قرار گرفته‌اند، اما صفات و خصلت‌های نهفته در آن‌ها به‌خوبی درک نشده‌اند. بخشی از این مشکل به خودِ پست‌مدرنیست‌ها بازمی‌گردد که به‌ندرت به توضیح صریح مواضع خود می‌پردازند و بخشی دیگر ناشی از تناقضات و ناهمگونی‌های درونیِ طرز فکری ا‌ست که منکر وجود واقعیتِ پایدار یا دانشِ قابل اتکاست. بااین‌حال، عقاید منسجمی در ژرفای پست‌مدرنیسم ریشه دارند که اگر قصد رویارویی با آن‌ها را داشته باشیم، فهمیدنشان ضروری ا‌ست. این باورها زیربنای مشکلاتی هستند که امروزه در بطنِ کنشگری‌ها در حوزه‌ی عدالت اجتماعی شاهد آن هستیم؛ باورهایی که در پسِ تضعیف اعتبار جنبش‌های چپ‌گرا، ما را در معرض خطر بازگشت به نوعی فرهنگ خِرَدگریز و قبیله‌ایِ «پیشامدرن» قرار داده‌اند.

پست‌مدرنیستم، به زبانِ ساده، یک جنبشِ هنری و فلسفی ا‌ست که در دهه‌ی ۱۹۶۰ میلادی در فرانسه آغاز شد و به تولیدِ آثارِ هنریِ نامأنوس و «نظریه‌ها»یی به‌شدت نامأنوس‌تر انجامید. این جنبش، از یک سو خود را در امتدادِ هنر آوانگارد و سورئال می‌دید و از سوی دیگر به باورهای فلسفیِ پیشین، به‌ویژه آرای نیچه و هایدگر، به‌دلیلِ ماهیتِ ضدواقع‌گرایِ آن‌ها و تردیدشان نسبت به وجودِ مفهومی واحد و منسجم از فردیت، احساسِ نزدیکی می‌کرد. این جنبش نسبت به انسان‌گراییِ لیبرالی که در جنبش‌های هنری و روشنفکریِ نوگرا دیده می‌شد، واکنشی منفی نشان داد؛ جنبش‌هایی که از دیدِ پست‌مدرنیست‌ها به‌شکلی ساده‌لوحانه در تلاش‌اند تا تجربه‌ی غربی، مردانه و‌ وابسته به طبقه‌ی متوسطِ جامعه را به‌عنوان واقعیتی جهان‌شمول غالب کنند.

با تکیه بر همین اتهامات، پست‌مدرنیسم‌ از فلسفه که ستایشگرِ اخلاق، خِرَد و شفافیت است، امتناع می‌ورزید. جنبشِ «ساختارگرایی» که (اغلب با بی‌پرواییِ بیش‌ از حد) سعی در تحلیلِ فرهنگ و روان‌شناسیِ انسان بر اساس ساختارهای یکپارچه‌ی پیوندها و خویشاوندی‌ها داشت، هدف حمله قرار گرفت. مکتبِ مارکسیسم و تفسیرِ آن از جامعه و ساختارهای طبقاتی و اقتصادی نیز به همان اندازه خشک و ساده‌انگارانه تلقی می‌شد. فراتر از همه‌ی این‌ها، علم و رهیافت علمی که هدفش دستیابی به دانش عینی درباره‌ی وجود واقعیتی مستقل از ادراکات حسیِ انسانی ا‌ست، از حمله‌ی پست‌مدرنیست‌ها مصون نماند؛ آن‌ها علم را صرفاً شکل دیگری از ایدئولوژی‌های ساختگی می‌دیدند که تحت سلطه‌ی مفروضات بورژوایی و غربی ا‌ست. پست‌مدرنیسم، هم دارای روحیات هیچ‌انگارانه [نهیلیستی] بود و هم برخوردار از خصلت‌های انقلابی، و در جایگاه جنبشی بی‌شک چپ‌گرا، با روح زمانه‌ی پس از جنگ و سقوط امپراتوری‌ها در دنیای غرب همخوانی داشت. در امتداد گسترش و تنوع پست‌مدرنیسم،‌ وجه هیچ‌انگارانه‌ی ویرانگر آن، که در ابتدا قوی‌تر بود، از وجه انقلابیِ «سیاست‌های هویتیِ» آن عقب ماند و (گرچه هنوز از موضعی بنیادین برخوردار است) به رتبه‌ی دوم سقوط کرد. ادامه مطلب “چگونه «روشنفکران» فرانسوی، باعث ویرانیِ غرب شدند: پست‌مدرنیسم و تأثیرات آن”

گفتگو با مقصود فراستخواه؛ اعتراضات و دشواری­های ساختاریِ گفتگو

گفتگو با مقصود فراستخواه؛ اعتراضات و دشواری­های ساختاریِ گفتگو

اعتراضات و دشواری­های ساختاریِ گفتگو

گفتگوی حسام اسلاملو با مقصود فراستخواه

روزنامه پیام ما، 19 آذر 1401 صفحات 1 و 4 و 5

روزهای خوبی برای ایران و ایرانی نیست. خبرهای بد و ناگواری که مسلسل‌وار به گوش‌مان شلیک می‌شوند. خشونتی که جاری می‌شود و سرمایه‌هایی که از این کشور هدر می‌رود و عمرهایی که تباه شده و می‌شوند. راستی چه شد که جامعه ایران به این نقطه رسید؟ گویی خشمی ناشی از ناامیدی پس از فوران آخرین امید بروز کرده است. گویی جامعه با دیوار بلند یک «نه» بزرگ برای اصلاح مواجه شده است. از سال ۹۶ تاکنون در مواقع مختلف و با بهانه‌های متفاوت موجی از دریای متلاطم جامعه بلند شده است. این موج هربار به عقب رانده شده و سپس با امواج مضاعف برگشته است. جامعه‌شناسان پیش از این با استناد به نتایج پیمایش‌های ملی، درباره کوتاه شدن زمان بروز اعتراض‌های اجتماعی و تعدد آنها هشدار داده بودند اما گویی این هشدار جدی گرفته نشد. مدتی است که صدای ضعیفی در میان مسئولان و فعالان سیاسی به گوش می‌رسد که از لزوم «گفت‌وگو» سخن می‌گوید. اما گفت‌وگو درباره چه چیزی و با چه شرایطی؟
در این‌باره به سراغ مقصود فراستخواه، جامعه‌شناس و عضو هیئت علمی موسسه پژوهش و برنامه‌ریزی آموزش عالی رفتیم. او در گفت‌وگو با «پیام‌ ما» از بغرنج‌شدن شرایط و از دست رفتن فرصت‌های حل مسالمت‌آمیز و آشتی‌جویانه‌‌ مشکلات می‌گوید. هشدارهای دلسوزانه فراستخواه یکی از صداهایی است که باید در این فضای متلاطم شنیده شود تا شاید چراغ راهی شود برای عبور از این موقعیت خطیر.

سخنرانی سید علی محمودی با عنوان «کانت، عقلانیت، روشنگری و ایران امروز»

سخنرانی سید علی محمودی با عنوان «کانت، عقلانیت، روشنگری و ایران امروز»

سخنرانی سید علی محمودی همراه با پرسش و پاسخ با عنوان «کانت، عقلانیت، روشنگری و ایران امروز»

سید علی محمودی پژوهشگر ایرانی و استاد دانشکده روابط بین‌الملل است. آثار او عمدتاً در حوزه نقد اندیشه سیاسی مدرن در ایران و بررسی اندیشه‌های کانت است.

برگزارکننده: مؤسسۀ پژوهشی حکمت و فلسفۀ ایران(مدرسۀ تابستانی)

زمان: ۲۱ شهریور ماه ۱۴۰۱ ادامه مطلب “سخنرانی سید علی محمودی با عنوان «کانت، عقلانیت، روشنگری و ایران امروز»”

مصطفی ملکیان: فلسفه برای زندگی؛ ضرورتِ عقلانی و اخلاقیِ «اصلاح اجتماعی»

مصطفی ملکیان: فلسفه برای زندگی؛ ضرورتِ عقلانی و اخلاقیِ «اصلاح اجتماعی»

فلسفه برای زندگی[1]

مصطفی ملکیان

تنظیم: سید حسن صالحی[2]

اشاره: مصطفی ملکیان در این سخنرانی، مثالِ زندگی آدمی را مثالِ «سفری ناگزیر» در راهی می‌داند که چاره‌ای جز گذشتن از آن نیست؛ راهی سنگلاخ و پُرخطر و ناهموار. از نگاه ملکیان، آدمی به اقتضای عقلانیت باید در این سفر دست به دو کار بزند: هم تا جایی که می‌تواند، در تعمیر و مرمتِ جاده بکوشد و هم خودروِ خود را به ضربه‌گیرهایی قوی مجهز کند که کمترین فشار را از جاده متحمل شود. زندگیِ آدمی هم همین‌گونه است؛ انسانِ عقلانی، به اقتضای عقلانیت، دو وظیفۀ «اصلاح اجتماعی» و «اصلاح فردی» را بر عهده دارد و نمی‌‌تواند هیچ کدام از این دو را نادیده بگیرد. پرداختن به یکی از این وظایف، هرگز ما را از پرداختن به وظیفۀ دیگر بی‌نیاز نمی‌کند. از این رو، روشنفکران و مصلحان، هر کدام بنا به وُسع و توان‌شان، باید در ادای این دو وظیفه بکوشند. ملکیان در ادامه می‌کوشد ضمن برشمردن منابع پنج‌گانۀ اخذ آموزه‌های زندگی و تفکیک میان درد و رنج‌ها، برخی از ظرفیت‌های این منابع برای زیستِ این‌جهانی را بکاود و در کنار راه‌حل‌های الهیاتی، شماری از چاره‌جویی‌های فلسفی و تجربیِ سودمند در معنی‌دار کردن و کاستن از درد و رنج‌های گریزناپذیرِ زندگی را به دست دهد. ادامه مطلب “مصطفی ملکیان: فلسفه برای زندگی؛ ضرورتِ عقلانی و اخلاقیِ «اصلاح اجتماعی»”

در مورد حجاب، احمد قابل

در مورد حجاب، احمد قابل

برای مطالعه ی راحت تر این مقاله ، لازم است مخاطبانی که آشنا به متون عربی نیستند و آنانی که پیگیری مدارک و اسناد مورد نظر را طالب نیستند ، از خواندن  بخش های رنگی این نوشتار ، منصرف شوند و تنها متن نگاشته شده با قلم سیاه را مطالعه کنند. ادامه مطلب “در مورد حجاب، احمد قابل”

مصاحبه انصاف‌نیوز با حسن محدثی؛ مردم را در یک وضعیت غیر انسانی قرار دادید

مصاحبه انصاف‌نیوز با حسن محدثی؛ مردم را در یک وضعیت غیر انسانی قرار دادید

مردمِ قهرمان‌طلبِ فاقدِ مسئولیت در برابر حکومتِ غیرپاسخگویِ فربه!

مصاحبه انصاف‌نیوز با حسن محدثی، شهریور ۱۴۰۱

مشاهده فیلم کامل این مصاحبه در یوتیوب | آپارات

انصاف نیوز: حسن محدثی، جامعه‌شناس و استاد دانشگاه، با بیان اینکه «مردم ما عمدتا قهرمان‌طلبِ فاقد مسئولیت هستند»، گفت: این یک عیب بزرگ و جدی است و تا این را حل نکنیم، یک حکومت غیرپاسخگو و فربه و یک جامعه مدنی ضعیف و نحیف خواهیم داشت. این یک معضل جدی تاریخی است که باید یک روزی بالاخره آن را حل کنیم.

ادامه مطلب “مصاحبه انصاف‌نیوز با حسن محدثی؛ مردم را در یک وضعیت غیر انسانی قرار دادید”

مقاله اعظم پویا با عنوان «غیب­‌زدایی از جهان یا صورت زدایی از خدا»

مقاله اعظم پویا با عنوان «غیب­‌زدایی از جهان یا صورت زدایی از خدا»

غیب­‌زدایی از جهان یا صورت زدایی از خدا

نقدِ نقدِ فنایی بر دین‌­شناسی عبدالکریم سروش

اعظم پویا (دانشیار دانشگاه تهران، علوم قرآن و حدیث)

ابوالقاسم فنایی در مقاله ای با عنوان «الهیات طبیعی شده، متافیزیک سبک و فیزیک سنگین: بررسی و نقد دین شناسی عبدالکریم سروش»[1] (از این پس الهیات طبیعی شده) به نقد الهیات سروش می­پردازد که بنا به توضیح وی شامل آراء سروش در باب دین ، دین شناسی و دینداری است (الهیات طبیعی شده، 7). او این الهیات را «الهیات طبیعی شده» می نامد. به نظر او مناسب ترین و دقیق ترین عنوان برای توصیف پروژه سروش « طبیعی کردن الهیات» است.(همان، 8) اما وصف « طبیعی شده» در «الهیات طبیعی شده» به چه معناست؟ او این وصف را معادل « مادی» و « فیزیکال» به کار برده است.( همان، 17) یعنی سروش در پروژۀ خود درصدد «مادی کردن» الهیات بوده است. البته او می افزاید که می توان از تعبیرهای مشابهی همچون دنیوی کردن، بشری کردن، علمی کردن، انسانی کردن و تاریخی کردن هم برای «طبیعی کردن» استفاده کرد. (همان،8) اما فنایی می­نویسد « به دلایلی که در این جا مجال طرح آن ها وجود ندارد تعبیر «طبیعی کردن» را ترجیح می دهم » ( همان، 9) . بنابراین، فنایی دلایل استفاده از مهم ترین اصطلاح به کار رفته در این مقاله را که بار همه نوشته اش بر دوش آن است به خواننده ارائه نمی دهد و آن را مبهم می گذارد. البته در ادامه به تدریج معنای این اصطلاح (نه دلایل ترجیح آن) بر خواننده  بیشتر آشکار می شود و در می­یابد که این اصطلاح در برابر « ماورای طبیعی کردن» و « الهیات ماورای طبیعی شده» قرار می­گیرد. و بالاخره در یک توضیح دیگر فنایی «الهیات طبیعی شده» را الهیاتی می داند که در تبیین پدیده های الهیاتی سویۀ ماورایی و غیبی را کم رنگ یا حذف کرده است.(همان، 9) چنان که او خود می گوید هدفش در مقالۀ مذکور آن است که نشان دهد « گوهر اصلی پروژه وی [سروش] طبیعی کردن دین، دین شناسی و دینداری است که طی فرایندی تدریجی از رهگذر کاستن یا کمرنگ کردن یا مغفول نهادن یا حذف کردن هر چه بیشتر سویه یا سویه های ماورایی ، رازالود، الهی، و غیبی این سه مقوله و تلاش برای ارائه تبیینی بیش از حد طبیعی از آن ها انجام گرفته است».( همان، 9) فنایی بیان می کند که با طبیعی کردن الهیات مخالف نیست، بلکه آن را ضروری می داند، اما به قدر لازم. او برای طبیعی کردن الهیات درجات و انواع قایل است (همان، 9) ؛ ماورای طبیعی کردن محض، طبیعی کردن محض و تبیینی ترکیبی از آن دو (همان، 13). به نظر فنایی عده ای الهیات را ماورای طبیعی محض کرده اند و در مقابل و در واکنش به آن ها، سروش الهیات را نزدیک به طبیعی محض کرده است و بنابراین الهیات او در سویۀ حداکثری «طبیعی کردن» قرار دارد. او معتقد است باید توازن مطلوب به تبیین مقولات الهیاتی بازگردد و بنابراین، به یک الهیات طبیعی شده متوازن معتقد است. (همان. 10 ) پس نقد فنایی چنان که تصریح می کند ناظر به حد لازم طبیعی کردن است نه خود طبیعی کردن « مشکل از آن جا آغاز می شود که در طبیعی کردن الهیات جانب افراط بپیماییم و الهیات را بیش از حد لازم طبیعی کنیم». (همان، 10 ) ادامه مطلب “مقاله اعظم پویا با عنوان «غیب­‌زدایی از جهان یا صورت زدایی از خدا»”

نوشتار آرش نراقی با عنوان ««مسأله مرگ» و روایت هنری: درباره مالون می‌میرد اثر ساموئل بکت»

«مسأله مرگ» و روایت هنری: درباره مالون می میرد اثر ساموئل بکت

«مسأله مرگ» و روایت هنری: درباره مالون می‌میرد اثر ساموئل بکت

آرش نراقی، ۱۱ آوریل ۲۰۱۸

۱.  ساموئل بکت در مالون می‌میرد ما را چشم در چشم مرگ می کند.  او ما را در زورق نگاه پبرمرد داستانش می نشاند، و آرام آرام به سوی مردابهای مه آلود تجربه مرگ می راند.  ما تجربه مردن را با پیرمرد داستان شریک می شویم.  اما دغدغه بکت در این رمان فقط بازآفرینی موقعیت مرگ و بازآزمایی «تجربه مرگ» نیست، او عمیقاً با «مسأله مرگ» هم دست به گریبان است.  «مسأله مرگ» از «تجربه مرگ» و «پرسش از مرگ» متمایز است.  مرگ تجربه ناگزیری است که سایه اش بر لحظه لحظه زندگی ما جاری است، و در پایان راه صبورانه در انتظار ما نشسته است.  مهابت این تجربه یگانه چنان است که لاجرم ما را با «پرسش از مرگ» روبرو می کند. پرسش از مرگ ناشی از حیرت و ناتوانی ما در برابر مهابت اضطراب آفرین مرگ است: چرا می میریم؟  زندگی در سایه مرگ ناگزیر چه معنایی دارد؟  اما اینها هیچ یک «مسأله مرگ» نیست.  «مسأله مرگ» از جایی آغاز می شود که ما از پاسخ به پرسش مرگ درمی مانیم.  در جهان پیشامدرن، پرسش از مرگ در قالب کلان روایت های دینی یا فلسفی کمابیش پاسخی آرامش بخش می یافت:  خردی برتر ناظر به تمام جزئیات این جهان است، و هر برگی که از شاخه فرومی افتد به حکمتی فرومی افتد. هستی ما انسانها هم پاره سنگی پرتاب شده در دل تاریکی برهوتی گم شده نیست.  ما یک به یک به صحنه نمایش عظیم الهی در این جهان درمی آییم، هر یک نقش مقدّر خود را در این نمایشنامه ایفا می کنیم و سپس از صحنه بیرون می رویم.  کلان روایتهای پیشامدرن به زندگی ما در این جهان معنا می بخشیدند، و به این ترتیب مرگ ما را معنادار می کردند.  پرسش از مرگ مطرح می شد، اما آن پرسش در ذهنی که با کلان روایتهای زمانه درآمیخته و آموخته بود، پاسخ کمابیش روشنی می یافت، و به «مسأله» بدل نمی شد.  اما در جهان مدرن، کلان روایتهای معنابخش پیشین مقبولیت خود را نزد بسیاری از انسانها تاحدّ زیادی از دست داده اند، یا دست کم با رقیبان توانا و قدری روبرو شده اند.  در غیاب کلان روایتهای یکه تازی که به زندگی انسان معنا می بخشند، «پرسش از مرگ» به «مسأله مرگ» بدل می شود: وقتی که زندگی بی معنا می شود، مرگ هم معنای خود را از دست می دهد.  «مسأله مرگ» مسأله بی معنایی زندگی و به تبع بی معنایی مرگ است- «مسأله مرگ» مسأله بحران معناست، بحران فقدان روایت است. ادامه مطلب “نوشتار آرش نراقی با عنوان ««مسأله مرگ» و روایت هنری: درباره مالون می‌میرد اثر ساموئل بکت»”