زوال نقد در جامعه ایران و ضرورت تفکر انتقادی
نویسنده: هادی حکیم شفایی
نقد و فرهنگ گفتگو در جامعه ایرانی حتی در سطح تحصیلکردگان، روشن اندیشان و نخبگان، با وضعیت مطلوب فاصله بسیار دارد. اگر بتوان بهترین واژه را برای توصیف این وضعیت بکار برد واژه ی《ابتذال》بهترین وصف ممکن در بیان این مساله است. به نظر میرسد که اساسا واژه نقد یا نقد کردن، بدرستی فهم و یا تمرین نشده است. با رجوع به فرهنگ های واژگان، تعریف نقد کردن را چنین می یابیم:
“جدا کردن سره از ناسره” و یا “مطرح کردن ضعف و قوت یک اثر”. با توجه به این معانی، مشخص می شود که نقد کردن، در معنای لغوی، اعم از بیان خوبی ها و بدی ها، خطاها و صحیح ها، خدمات و خیانت ها، و مزایا و معایب است؛ به عبارتی، فرایند نقد کردن، بر مبنای《تفکر انتقادی》صورت می پذیرد. اصطلاح تفکر انتقادی یا critical thinking، به معنای ارزیابی و تحلیل عقلانی یک مساله، بطور ماهرانه، منصفانه، بی طرفانه و همدلانه است. بنابراین، نقد کردن، ضرورتاً برابر با انتقاد کردن، رد کردن، طرد کردن و مانند آن نیست اگرچه رد کردن روشمند، می تواند فقط بخشی از فرایند نقد کردن باشد. ریچارد پل و لیندا الدر تفکر انتقادی را سطح بالاتری از تفکر معمول می دانند که ابزارهایی مفهومی در اختیار ما می گذارد تا بتوانیم در فرایند جستجوی معنا و حقیقت، طرز کار ذهن را درک کنیم. تفکر انتقادی به بیان این نویسندگان، نوعی《ندای درونی خردورزانه》است که اندیشه ها، عواطف و اعمال ما را بررسی و به شیوه ای خردمندانه تر بازسازی می کند[1]. ادامه مطلب “نوشتار هادی حکیم شفایی با عنوان «زوال نقد در جامعه ایران و ضرورت تفکر انتقادی»”