بیانیه‌ی مونترال در باب استثمار حیوانات

بیانیه‌ی مونترال در باب استثمار حیوانات

ما پژوهشگرِ فلسفه‌ی اخلاق و سیاستیم. فعالیت‌هایمان در سنت‌های فلسفیِ گوناگونی ریشه دارد. به‌ندرت هم پیش می‌آید با همدیگر موافق باشیم. بااین‌همه، اتفاق‌نظر داریم که روابطمان با حیواناتِ دیگر تحولی ژرف می‌طلبد. رویّه‌هایی را که طی آن‌ها با حیواناتْ همچون شیء یا کالا رفتار می‌شود محکوم می‌کنیم. اعلام می‌کنیم استثمار حیوانات تا جایی که موجب خشونت و زیانِ غیرضروری می‌شود غیرمنصفانه و اخلاقاً دفاع‌ناپذیر است.

در زیست‌رفتارشناسی و عصب‌زیست‌شناسی، محرز شده است که پستانداران، پرندگان، ماهیان، و بسیاری از بی‌مهرگانْ حس‌مندند، یعنی قادر به تجربه‌ی لذت، درد، و انواع هیجانات‌اند. این حیوانات سوژه‌هایی آگاه‌اند. درباره‌ی دنیای پیرامونشان نظرگاهی از آنِ خود دارند. درنتیجه، از منافعی برخوردارند: رفتارهای ما بهروزی‌شان را متأثر می‌کند و می‌تواند برایشان مفید یا زیان‌بار باشد. وقتی به سگ یا خوکی صدمه می‌زنیم، وقتی مرغ یا ماهیِ سالمونی را در اسارت نگاه می‌داریم، وقتی گوساله‌ای را برای گوشتش یا راسویی را برای پوستش می‌کشیم، بنیادی‌ترین منافعشان را به‌شدت نقض می‌کنیم.

بااین‌حال، می‌توان جلوی تمام این زیان‌ها را گرفت. به‌وضوح این امکان وجود دارد که از پوشیدن چرم، شرکت در گاوبازی و گاوسواری، یا نمایشِ شیرهای محبوس در باغ‌وحش به کودکان، خودداری کنیم. بسیاری از ما همین حالا هم می‌توانیم مصرف خوردنی‌های حیوانی را کنار بگذاریم و همچنان سالم باشیم. همچنین، پیشرفت آینده‌ی اقتصادِ وگان هم امور را آسان‌تر خواهد کرد. از دیدگاهی سیاسی و نهادی، این امکان وجود دارد که حیوانات را صرفاً به چشم منابعی در خدمت خودمان نبینیم.

اثر فرانچسکا ماچو
اثر فرانچسکا ماچو

این امر که حیوانات به گونه‌ی انسانِ خردمند تعلق ندارند موضوعیتِ اخلاقی ندارد: شاید کم‌اهمیت‌ترانگاشتن منافع حیوانات در مقابل منافع مشابه انسان‌ها امری طبیعی به نظر برسد، اما این شهودِ گونه‌پرستانه کندوکاو دقیق‌تر را برنمی‌تابد. در حالت کلی، تعلق به یک گروه زیستی (چه بر مبنای گونه‌ی جانوری، رنگ پوست، چه جنسیت) به‌خودی‌خود نمی‌تواند ملاحظه یا رفتارِ نابرابر را توجیه کند.

انسان‌ها با دیگر حیوانات تفاوت‌هایی دارند، درست همان‌طور که میان اعضای یک گونه‌ی جانوری تفاوت‌هایی وجود دارد. البته که برخی توانایی‌های پیچیده‌ی شناختی منجر به پیدایش منافعِ خاصی می‌شود، که آن نیز رفتارهای خاصی را توجیه می‌کند. اما تواناییِ یک سوژه در نگارش سمفونی، انجام محاسبات پیشرفته‌ی ریاضیاتی، یا متصورشدنِ خودش در آینده‌ای دور، هرقدر که شگفت‌انگیز باشد، ارتباطی با ملاحظات مربوط به منافع لذت‌طلبانه و رنج‌گریزانه‌اش ندارد.‌ منافع باهوش‌ترین‌هایمان از منافع مشابه آن‌هایی که هوشِ کمتری دارند مهم‌تر نیست. در غیر این صورت، افراد را بنا به قوایی رتبه‌بندی کرده‌ایم که هیچ موضوعیتِ اخلاقی‌ای ندارند. این نگرشِ تواناگرایانه اخلاقاً دفاع‌پذیر نیست.

پس دشوار بتوان از این نتیجه‌گیری گریخت: استثمارِ حیوانات اساساً غیرعادلانه است، زیرا بی‌جهت به حیوانات زیان می‌رساند. ازاین‌رو، کوشش برای محوِ آن ضروری‌ است، به‌ویژه با هدفِ بستنِ کشتارگاه‌ها، ممنوعیت صیّادی، و توسعه‌ی سامانه‌های غذاییِ گیاه‌پایه. البته که خیالاتی هم نیستیم؛ دستیابی به چنین پروژه‌ای در کوتاه‌مدت میسر نیست، مخصوصاً که لازمه‌اش دست‌کشیدن از عاداتِ دیرینِ گونه‌پرستانه و متحول‌کردن بنیادینِ نهادهای گوناگون است. اما باور داریم پایانِ استثمارِ حیوانات یگانه افق مشترکی است که هم‌زمان هم واقع‌گرایانه و هم برای غیرانسان‌ها عادلانه است.

فهرست امضاکنندگان

اگر پژوهشگرِ فلسفه‌ی اخلاق یا فلسفه‌ی سیاسی هستید، می‌توانید این بیانیه را از اینجا امضا کنید.

پی‌نوشتِ مترجم: ازآنجاکه متون مرتبط با حیوانات و اهمیتِ اخلاقی و سیاسیِ حیوانات به ‌اندازه‌ی بایسته و شایسته برای مخاطب فارسی‌زبان آشنا نیست، معرفیِ گزیده‌ای از این آثار ضروری می‌نماید.

دفاع از وگانیسم در ساحت عقل سلیم:

Francione, G. L. (2023). Are You a Vegan or Are You an Extremist?Think22(64), 5-13.

شری، کلب. (۲۰۱۳). دوازده پرسش از گیاه‌خواران اخلاقی. ترجمه علیزاده اصلی، محمدرسول (۱۴۰۲). نشر کرگدن.

Hooley, D., & Nobis, N. (2015). A moral argument for veganism. In Philosophy comes to dinner (pp. 92-108). Routledge.

ترجمه‌ی فارسیِ مقاله‌ی «استدلالی اخلاقی برای وگانیسم» را از اینجا بخوانید.

دفاع از حقوق حیوانات از منظر قراردادگرایی و با نگاه به جان رالز:

Rowlands, M. (2009). Contractarianism and Animal Rights. In: Animal Rights. Palgrave Macmillan.

Baldwin, G. (2023). Rawls and Animal Moral PersonalityAnimals, 13(7), p.1238.

دفاع از حقوق حیوانات از منظر وظیفه‌گرایی:

Korsgaard, C. M. (2018). Fellow creatures: Our obligations to the other animals. Oxford University Press.

Müller, N. D. (2022). Kantianism for Animals: A Radical Kantian Animal Ethic. Palgrave Macmillan.

ریگان، تام. (۲۰۰۳). حق حیوان، خطای انسان. ترجمه خداپناه، بهنام (۱۳۹۷). نشر کرگدن.

فایده‌باوری در دفاع از حیوانات:

Višak, T. (2013). Killing happy animals: Explorations in utilitarian ethics. Palgrave Macmillan.

سینگر، پیتر. (۲۰۰۲). آزادی حیوانات. ترجمه خداپناه، بهنام (۱۳۹۶). نشر ققنوس.

فضیلت‌گرایی در دفاع از حیوانات:

Abbate, C. (2014). Virtues and animals: A minimally decent ethic for practical living in a non-ideal worldJournal of Agricultural and Environmental Ethics27, 909-929.

Alvaro, C. (2019). Ethical veganism, virtue ethics, and the great soul. Rowman & Littlefield.

حیوانات و سیاست:

Cochrane, A. (2010). An Introduction to Animals and Political Theory. Palgrave Macmillan.

Donaldson, S., & Kymlicka, W. (2017). Animals in political theory. In: The Oxford handbook of animal studies, 43-64.

Cochrane, A. (2018). Sentientist politics: A theory of global inter-species justice. Oxford University Press.

Milburn, J. (2017). Robert Nozick on Nonhuman Animals: Rights, Value and the Meaning of Life. In: Ethical and Political Approaches to Nonhuman Animal Issues. Palgrave Macmillan.

Nibert, D. (Ed.). (2017). Animal oppression and capitalism [2 volumes]. Bloomsbury Publishing USA.

Dickstein, J., Dutkiewicz, J., Guha-Majumdar, J., & Winter, D. R. (2022). Veganism as left praxisCapitalism Nature Socialism33(3), 56-75.

ترجمه‌ی فارسیِ مقاله‌ی «وگنیسم، به‌عنوان پرکسیس چپ» را از اینجا بخوانید.

فمینیسم، اکوفمینسیم، و اخلاق مراقبت در دفاع از حیوانات:

Adams, C. J. (2015). The sexual politics of meat: A feminist-vegetarian critical theory. Bloomsbury Publishing USA.

Adams, C. J., & Gruen, L. (Eds.). (2021). Ecofeminism: Feminist intersections with other animals and the earth. Bloomsbury Publishing USA.

37 نظر برای “بیانیه‌ی مونترال در باب استثمار حیوانات

  1. در ایران پس از فوت خانم مهسا امینی که بسیار اندو بار بود برخی چه کردند و هنوز پوشش این واقعه تاسف بار ادامه دارد. توجه صدانت و رسانه ها چقدر بود؟ حال اگر 10000 نفری که به دست کشور دموکرات اسرائیل قصابی شده است در جایی بجز سیطره لیبرال-دموکراسی فاشیست اتفاق افتاده بود چه هیاهویی بلند میشد. به این علت است که لیبرالیسم-فاشیسم در واقع بدتر از فاشیسم است. چون جنایتکاری فاشیسم را می توان لاقل بیان کرد اما لیبرالیسم-فاشیسم همه ابزار خبری، آموزشی، دانشگاهی، قضایی ووو … را تحت کنترل خود دارد. به همین دلیل لیبرالیسم-فاشیسم بیشتر می کشد انهم با ادعای دفاع از دموکراسی!

    1. یکی از مغالطات منطقی مغالطه ” علت جعلی ” است . مغالطه ی علت جعلی زمانی رخ می دهد که علتی به عنوان عامل وقوع معرفی شود که علت آن پدیده نیست یا حداقل علت اصلی نیست .
      حال ادعا و القای این که در غرب کسی نمی تواند جنایات اسرائیل را بیان کند و اسرائیل لیبرال – فاشیست به دلیل حاکمیت و سیطره لیبرالیسم در آنجا هر چه قدر می خواهد جنایت کند گذشته از غلو بودن جز این مغلطه ی علت جعلی نیست . و من در هیچ کدام از رسانه ها و جریانات داخل غرب ستیزی که مخالف موجودیت اسرائیل و خواهان نابودی آن هم هستند چنین ادعا و تحلیلی را ندیدم !
      این که رسانه های اصلی غرب به جنایات اسرائیل نپرداخته و سکوت می کنند و بعضا در مواردی حمایت هم می کنند و یا در غرب مخاافت با اسرائیل تا حدی دشوار و بعضا ممکن است با هزینه همراه باشد نه به دلیل حاکمیت لیبرال – فاشیست بنا به ادعای شما که به دلیل سلطه و نفوذ صهیونیست ها در آنجاست . بسیاری از این رسانه ها یا متعلق به صهیونیست ها و یا تا حدی وابستگی مالی به آنها دارد و طبیعی است که نمی توانند علیه اسرائیل در همه موارد خصمانه و همه جا سخن بگویند . در واقع اگر سکوت و بعضا همراهی با اسرائیل است علتش کنترل و سلطه سیاسی ، اقتصادی ، رسانه ای صهیونیسم در غرب است نه حاکمیت و سیطره ی آن چه لیبرال – فاشیسم مب دانید و مدعی آن هستید .
      اتفاقا آن چیزی که این سلطه را اکنون تا حدی تضعیف کرده است و می کند حاکمیت لیبرال – دموکراسی و آزادی و تکثرگرایی برآمده از آن در غرب است که اجازه می دهد مخالفان و منتقدان اسرائیل بتوانند خرده روایت های متفاوت و در حاشیه در باب مقوله ی فلسطین و منازعات اعراب و اسرائیل را در کتاب ها و مقالات و سخنرانی ها علی رغم این سلطه و نفوذ صهیونیسم در آنجا بیان کنند و اذهان مردم غرب را آرام آرام به واقعیات فلسطین و اسرائیل آشنا کند و این سلطه ی صهیونیسم و کلان روایت رسمی و برساخته ی آن را کم کم تضعیف کرده و به چالش بکشد .
      گذشته از این انحصار رسانه ای نه به دلیل وجود و پیدایش برخی رسانه ها و شبکه های دیگر آزاد و مستقل بلکه گسترش شبکه های اجتماعی هم چون تلگرام ، توئیتر ، اینستا و … برخلاف دو دهه ی پیش با چالش مواجه است چون از طریق این شبکه های اجتماعی هم اخبار کذب و شایعات و هم حقایقی و واقعیاتی که رسانه های اصلی به آن نمی خواهند بپردازند یا مخفی می خواهند کنند در سطح گسترده منتشر می شود لذا حاکمیت رسانه ای و شبکه ای و انحصار آن برخلاف دو دهه ی پیش به دلیل پیدایش این شبکه های اجتماعی دچار چالش شده است و می شود و دیگر نمی توان فقط یک کلان روایت را در رسانه ها منتشر کرد و پوشش داد .

    2. بر خلاف ادعای شما اتفاقا خطرناک ترین نوع فاشیسم ، فاشیسم دینی است . چرا که فاشیسم و سایر ایدئولوژی های بشری مثل مارکسیسم و حتی لیبرالیسم به دلیل بشری بودن مقدس نبوده و قابلیت نقد و زیر سوال بردن و به چالش کشیدن آنها وجود دارد . اما فاشیسم دینی و برآمده از دین چون مدعی الهی بودن و حق و تکلیف و دستور خداوند است ؛ به دلیل این تقدس مآبی نه فقط امکان و راه نقد و مخالفت را با احکام و دستوراتش ولو ضد اخلاقی و ضد انسانی هم باشد وجود نداشته یا به دشواری ممکن است که با ادعای الهی بودن و حکم و دستور خداوند بودن آنها را توجیه و تقدیس هم می کند .
      لذا احکام و اعمال ضد اخلاقی و غیرانسانی مثل جهاد ابتدایی ( جنگ تهاجمی ) با کفار ، سنگسار ، کشتن مرتدین و … بر مبنای جهان بینی بر آمده از آن نه فقط توجیه و قابل دفاع است که در تضاد با اخلاق و انسانیت هم محسوب نمی شود .
      به همین دلیل است که آیت الله نائینی از روحانیون مشروطه خواه در رساله خود که در دفاع از مشروطیت می نویسد استبداد دینی را به مراتب خطرناک تر بدتر از استبداد سیاسی قلمداد می کند چرا گه استبداد دینی را مقوم و تقدیس گر و پشتیبان خطرناک استبداد سیاسی می داند و می بیند .
      لذا با توجه به توضیحات فوق معلوم شد که استبداد دینی و فاشیسم دینی و جهان بینی برآمده از آن به مراتب خطرناک تر از استبدادهای سیاسی بر آمده از ایدئولوژی های بشری هم چون مارکسیسم و فاشیسم است چرا که جنایات این مکاتب و فاشیست ها و مارکسیست ها و حتی جنایات لیبرال ها را می توان بیان و نقد کرد اما احکام و دستورات و باورهای ضد اخلاقی و غیرانسانی و جنایات برآمده از فاشیسم دینی و جهان بینی برآمده از مثل دستور و حکم قتل و کشتن مرتدین را به دلیل ادعای الهی بودن آنها نه فقط نمی توان نقد کرد و با آنها مخالفت کرد که نمی توان اصلا جنایت و غیرانسانی دانست ! و این احکام و باورهای در تضاد با اخلاق و انسانیت در زمانه ی ما که منطبق بر اخلاق و انسانیت هم قلمداد و معرفی شده و از آن دفاع و پای فشاری هم می شود !!!
      اگر از مکتب فاشیسم بگذریم ، لیبرالیسم یا آن چه به قول شما فاشیست – لیبرالیست می دانید و حتی مارکسیسم دیگر فتوا و دستور کشتن مخالفین و مرتدین از این مکاتب را نمی دهند اما فاشیسم دینی و جهان بینی مبتنی بر آن به اسم دفاع از دین و ارزش های الهی ! هم چنان و حتی در این دوران مدرن که آزادی به تعبیر حتی شخص دکتر عبدالکریمی منتقد لیبرالیسم و غرب مدرن از الزامات و مقومات آن یعنی این جهان مدرن کنونی است ؛ هم چنان فتوا به قتل و ترور و کشتن دگراندیشان مخالف مرتد و ساب النبی و استبداد دینی می دهد که یکی از این قربانیان که از متفکرین کشورمان محسوب می شد احمد کسروی را می توان نام برد که بر مبنای این جهان بینی و فاشیسم برآمده از آن سلاخی شد !

  2. مگر ما انسانها رابطه درستی با یکدیگر داریم که انتظار تحول در رابطه با حیوانات را داریم؟رابطه انسانها با یکدیگر همان رابطه برخاسته خوی حیوانی است که رنگ و لعاب کلمه انسانی را گرفته است،از غرب تا شرق عالم انسان مشغول کشتن و غارت و ویرانی انسان است.این بیانیه هم از آن دست بیانیه های ژورنالیستی است که در قرن بیستم و در پی جنگ سرد باب شد،طومار هایی در محکومیت سلاح هسته ای با امضا نوابغ بشری که تاثیری نداشت و پس از آن زرادخانه ها مدرن شدند و سلاح هسته ای ابزار تهدید ابرقدرت ها شد تا راحت تر بتوانند ممالک ضعیف را چپاول کنند،در ماجرای جنگ اوکراین لفاظی های هسته ای به خوبی غرب را در عدم کنش موثر در برابر روس ها کنترل کرد تا با فرسایشی شدن جنگ،نهایتا اوکراین به پذیرش از دست دادن خاکش مثل کریمه تن دهد و چند امتیاز پوچ را بپذیرد و تنها گناه اوکراین در این قصه این باشد که سلاح هسته ای نداشت تا با آن بازدارندگی ایجاد کند.
    تا وقتی رابطه انسان با انسان متحول نشود و در کنترل خوی انسانی اش قرار نگیرد،رابطه انسان با هیچ موجودی اصلاح نخواهد شد.

  3. I am an illiterate regressive backward retrograde biased uncivilized individual. Is it fair to raise the subject of animals right now? What about human beings who are being crushed and maimed by cluster bombs? Dear Said-ah’ Net officials. Is it rational and human that all our mind be set up by modern, academic or hip United States’ culture ? It is time we thought.

  4. در زمانی که Michael Moore و Pundit های جامعه جهانی ازتحصن حتی یهودی‌ها در نیویورک نام می‌برند، زمانی که فرانسه، انگلیس و آلمان علیه media و فریبکاری امثال Ted Turner و Media Mogul در کانالیزه کردن و هدایت فریبکارانه مردم وپنهان کردن اشغال بازمانده محل زندگی یک مردم توسط اسرائیل به بهانه دفاع حماس از شرف خود سخن میگویند، آیا این فریب خوردن از super models و stratagem جذابیت غیرصادقانه دانشگاهی نیست که از اشغالگری و کشتار هزاران کودک چشم بپوشیم و برای سوسک و گل و گیاه اشک بریزیم؟

  5. اتفاقا وقایع اتفاق افتاده در جوامع غرب پس از جنگ اخیر حماس و اسرائیل تا حد زیادی نادرستی و گمراه کننده و غلو بودن این ادعای شما که لیبرالیسم – فاشیسم می تواند جنایت کند چون همه ابزار خبری ، آموزشی ، دانشگاهی و قضایی را تحت کنترل دارد را نشان داد .
    در آمریکا کشوری که بیشترین نفوذ را صهیونیست ها در آن دارند در دانشگاههای آمریکا و حتی برخی مدارس دانشجویان و دانش آموزان تظاهرات و تجمعات فراوانی را در حمایت از مردم فلسطین برگزار کردند تا آنجا که صدای صهیونیست ها به بهانه یهود ستیزی درآمد .
    در لندن همین هفته قبل در شنبه تظاهرات سیصد هزار نفری در حمایت از فلسطین و آتش بس در غزه برگزار شد . نکته ی جالب اینجاست که دولت بریتانیا چون این تظاهرات مصادف با گرامی داشت سالگرد جنگ جهانی اول است می خواست که جلوی آن را بگیرد اما پلیس این کشور اعلام کرد نمی تواند این کار را کند .
    در فرانسه هم که دولت این کشور قصد داشت تجمعات و راهپیمایی ها در حمایت از فلسطین را محدود کند با واکنش دستگاه و نهاد قضایی این کشور رو به رو شد که این کار خلاف دموکراسی و آزادی تجمعات است و دولت این کشور اجازه ی چنین کاری را ندارد .
    در کنگره ی آمریکا دو نماینده زن مسلمان آن یعنی ایلهان عمر و رشیده طالب فلسطینی تبار علنا و آزادانه به حمایت نه فقط از غزه که حتی حماس برخاستند . خانم ایلهان عمر که از منتقدان صریح اسرائیل در کنگره ی آمریکا بوده است سه دوره نماینده ی مجلس نمایندگان شده است و فقط در این دوره اخیر که جمهوری خواهان اکثریت را در مجلس نمایندگان در اختیار گرفتند وی را به بهانه ی یهودستیزی از کمیته روابط خارجی مجلس اخراج کردند .
    در غرب کم نیستند چهره های دانشگاهی که از منتفدان و مخالفان اسرائیل و سیاست های آن بوده و حتی در این زمینه کتاب نوشته اند . یکی از آنها ” ایلان پایه ” چهره ی اسرائیلی تبار و استاد دانشگاه در بریتانیا است که نه فقط از منتقدان سیاست های اسرائیل که مخالف موجودیت آن و طرفدار راه حل ” یک کشوری و دو ملتی ” است که یکی از مهمترین کتاب هایش ” ده باور غلط مشهور در باب اسرائیل ” است که در ایران هم ترجمه شده است .
    اخیرا مبتنی بر نظرسنجی که رسانه ی “بی بی سی ” از مردم آمریکا منتشر کرده است حدود پنجاه و دو درصد مصاحبه شوندگان آمریکایی در این نظرسنجی مخالف و یا تمایلی به ادامه کمک های ایالات متحده و دولت کشورشان به اسرائیل نداشتند . همین طور این شبکه در عین محکومیت حماس به خشونت های نظامیان و شهرک نشینان در کرانه باختری و کشته شدن بیش از صد فلسطینی در این مناطق اشاره داشت .
    بماند که در این مدت هم بارها تظاهرات گوناگون در خود غرب حتی کشوری مثل صربستان که سابقه ی نسل کشی مسلمانان در جنگ بوسنی را دارند در حمایت از فلسطین و محکومیت اسرائیل برگزار شده است . این چه سلطه ی رسانه ای لیبرال – فاشیستی است که شما و امثال شما مدعی هستید که در غرب به دلیل آن نمی توان جنایات اسرائیل را بیان کرد و بعد این همه انتقاد و تظاهرات در آنجا علیه اسرائیل نه فقط در خیابان ها که بلکه دانشگاهها از جمله در آمریکا برگزار می شود و برخی از رسانه ها و روزنامه های آنجا مثل بی بی سی و گاردین نه فقط به جنایات و خشونت های اسرائیل و مشکلات و مصائب مردم جنگ زده ی غزه اشاره که نظرسنجی به ضرر آن انتشار می دهند و این همه مقاله و کتاب هم علیه اسرائیل و صهیونیسم و کلان روایت آن منتشر می شود ؟

    1. نگاه ایرانی antiquated به استبداد مدرنیته و فاشیسم دارید. وقتی به صحبت مردم شرق گوش می‌دهیم، حتا جامعه دانشگاهی متوجه می‌شویم که انتظار دارند که فاشیسم و suppression ماشینری جهان غرب در چارچوب آن چه آنان در duality خوب و بد دارند استبداد اعمال کند.این فهم ایرانی از pseudo-modernism ، دارای idealized vision (تصور آرمانی) این گونه می‌اندیشد جامه Hispanic یا Amerinadian را مانند ایران باید خفه کند! در صورتی که Mass sensationalism و بازی با احساسات قشر گیج شده به سبب قدرت و تکنولوژی the Establisment مطلبی به روز وبه شدت گیج کننده است. Mass Mobilization و جذب افراد ناآشنا با جهان غرب در جامعه جنوب، سرنیزه غرب علیه دولت‌هایی است که حقارت بردگی‌ و توهم دانشگاهی منتج به فرهنگ consumerism را نپذیرفته‌اند.

    2. وقتی که به جای مردم فلسطین از واژه حماس استفاده می‌کنید مشخص است آبشخور فکری شما کجاست

    3. طرفداری از فاشیسم و تلاش برای تطهیر آن هم فقط از قشر معتقد به روشنفکری و اساتید careerist می توان انتظار داشت. عجیب است که فاشیست ایرانی چگونه از امپریالیسم قدیم و New World Order می خواهد دفاع کند! fine tune کردن اندیشه به ترافیک، آلودگی هوا، ،prostitution ،
      ،Ozone layer Depletion ، خشونت و فساد و همچنین سردرگمی روابط بین الملل به سبب تناقض غیر قابل حل طرفداری از دموکراسی و بازی با اذهان، پروپاگاندا ، election rigging و هزاران agony دیگر تا ابد هم در میان قشر ایرانی تمام نخواهد شد. همان که فرانسیس بیکن در مورد سعادتمندی بشر به عنوان هدف علم خواند و بهره کشی انسان از طبیعت را مطرح کرد و در زمانی که سرخپوست ها و مسلمانان کشور شما دو و چند هزار سال قبل ادر احترام به طبیعت و ثواب درختکاری و پرهیز از اصراف و یا حرام بودن آ« در محافل شرقی برخلاف جوامع لیبرال فاشیست به آن معتقد بودند. کاسب را حبیب خدا می دانستند و نه یک entrepreuneur .
      مانند همیشه قشر تابع اساتید تابع ترجمه درجه هشت و روشنفکران طالب جلب توجه حتی یک خط بی اشکال در مورد آن چه مدهوششان کرده نمی توانند بنویسند!
      اشکال 1/
      فاشیسم یک پدیده مدرن است. فاشیسم دینی تناقض گویی است و یک self-defeater خودشکن است.
      واقعا بی فایده است که به توهم pseudo-modernبخواهی مطلبی بیان کنی. اگر فاشیسم است مدرن است که اصولا با متافیزیک می جنگد. نمی توانند یک خط بدون تناقض گویی بنویسند. هیچ کدام از باورهایشان به روز و غربی نیست! همان توهم ایرانی که کشور خود را تخریب می کند و fingerpoint می کند و عوارض مدرنیته و مدرنیته کاذب و شبه مدرنیسم را نمی شناسد.آن چه در همه دنیا راجع به آن سخن گفته می شود و فقط اساتید ایرانی با distortiom و تحریف غرب تطهیر کرده به خورد ایرانی می دهند.

      1. مثل همیشه سطحی نگری و ساده سازی های مفرط و وحشتناک ایدئولوژیک و سیاست زده جریان غرب ستیز در تحلیل ها و نقدهایش راجع به غرب و مدرنیته موج می زند .
        در دوران پست مدرن که مدرنیته و تجدد آن قدرت و قوت سابق را ندارد و تکثرگرایی افراطی و محلی گرایی پست مدرنیسم مدعی و در جریان است ؛ ما با پدیده هایی مثل ترکیب سنت و مدرنیته مواجه بوده و این ترکیب ها اصلا عجیب و غیرممکن نیست .
        نکته ی جالب توجه و عجیب این است که ایشان در حالی ادعا می کند که فاشیسم مدرن است و لذا فاشیسم دینی تناقض گویی است که ما دهه ها است با مقولات و مفاهیمی مثل ” روشنفکری دینی ” و “مردم سالاری دینی “و تلاش های فراوانی در عرصه ی حاکمیت برای اصلاح و ایدئولوژیک کردن علوم انسانی مدرن تحت عنوان ” علوم انسانی اسلامی ” مواجه هستیم .
        اگر فاشیسم دینی متناقض است چون فاشیسم یک پدیده ی مدرن است بنابراین روشنفکری دینی و مردم سالاری دینی هم تناقض گویی و خود شکن محسوب می شوند چون روشنفکری و مردم سالاری یا همان دموکراسی اساسا پدیده های مدرن و مربوط به دوران و عالم مدرن است . به خصوص روشنفکری که بر عقلانیت خود بنیاد فارغ از متافیزیک و وحی استوار است .
        پس چه طور است که این طیف غرب ستیز علی رغم انتقاداتی که به رویکرد جریان روشنفکری دینی و برخی از نمایندگانش مثل سروش دارد اما اکثرا اصل مقوله روشنفکری دینی را قبول دارد و برخی چهره های آن مثل شریعتی را می ستاید ؟
        چه طور است که این طیف غرب ستیز از مردم سالاری دینی مدام در آثارش سخن میگوید و دفاع میکند و آن را در مقابل الگوی لیبرال دموکراسی غرب و بدیل آن معرفی می کند ؟!
        چگونه است که این طیف اگر چه منتقد علوم انسانی تحت عنوان غربی بودن است اما آن را عمدتا نفی نمی کند و مدعی و خواهان اسلامی سازی علوم انسانی است ؟ آن هم در صورتی که علوم انسانی اساسا مدرن بوده و در پاسخ به مشکلات و نیازهای جامعه مدرن و متجدد شکل گرفته اند اما دین مقوله ی پیشامدرنی و متعقد به دوران سنت است .
        نکته ی جالب اینجاست که ایشان در حالی به دیگران نسبت تناقض گویی نسبت می دهند که خودشان مدام ترکیب و واژه ی من درآوردی و ساختگی ” لیبرالیسم – فاشیسم ” را که ندیدم خود مخالفان لیبرالیسم هم به کار ببرند مدام تکرار می کنند و به کار می برند در حالی که یکی از ویژگی های فاشیسم ضدیت با لیبرالیسم است . ممکن است ایشان بگویند ترکیب این دو و خلق رویکردی تحت عنوان لیبرالیسم – فاشیسم ممکن خواهد بود چون هر دو ایدئولوژی مدرن است . حتی اگر این ادعا را علی رغم تناقض ذاتی این دو مکتب و ایدئولوژی بپذیریم و قبول کنیم که چنین ترکیبی امکان دارد آیا ایشان منکر وجود پدیده ها و مقولاتی مثل “روشنفکری دینی ” ، ” مردم سالاری دینی ” و ” علوم انسانی انسانی اسلامی ” است ؟
        قاعدتا اگر شما فاشیسم دینی را نفی و رد می کنید چون فاشیسم را پدیده ای مدرن می دانید در صورتی که دین را متعلق به سنت و متافیزیک می دانید پس علی القاعده باید مقولاتی مثل ” روشنفکری دینی ” ، ” مردم سالاری دینی ” ، ” علوم انسانی اسلامی ” و “مدرنیته اسلامی ” را نیز نفی کرده و متناقض و خودشکن بدانید چون این مقولات مثل روشنفکری و مردم سالاری و علوم انسانی برخلاف دین مقولات و پدیده های مدرن است و در نتیجه طبق منطق و رویکرد شما آنها را نمی توان به کار برد و لذا خودشکن و متناقض هستند .

        1. شما که نه با international relations, نه با meta-politics، نه با فلسفه, نه با مباحث political science آشنا نیستید، چرا انتظار دارید که concept های trend حتی سطحpopularization را بشناسید؟ ایرانی دانش دوست، برای تحلیل فلسفی باید فلسفه بدانید. شما در چند واژه نخست دچار اشتباهات اساسی می‌شوید. اصولا آن چه می‌نویسید نظر journalistic readership است. شما ترم oversimplification را که برای راهنمایی شما در مور اشکال شما ذکر شده بود را در فرهنگی نامناسب پیدا کرده و به تذکر دهنده اشکال همیشگی شما به عنوان پاسخ کپی می‌کنید.

  6. چگونه می شود عده ای مشکلات فرهنگی و سیاسی و اقتصادی و رسانه را برآمده از عملکرد سیاسیون جمهوری اسلامی می دانند اما در نقد و همراهی حکومت های غربی صهیونیسم را از لیبرالیسم تفکیک می کنند و لیبرالیسم را تطهیر می کنند؟ چگونه است در نقد جمهوری اسلامی از انگیخته ها به فاسد بودن انگیزه ها پل می زنید اما در مواجه با غرب کاملا دوگانه عمل می کنید؟تفکر لیبرالیسم غیر هوچی گری ماست مالی و بنیادگرایی در چارچوب منافع غرب هیچ آورده معرفتی ندارد .
    وقتی که حاکمیت ها اعتراضات علیه صهیونیست ها را سرکوب می کنند و جریمه های سنگین تصویب می کنند دلیل بر آزادی بیان و مطبوعات هست تظاهر کنندگان غربی در اولین مرحله بر علیه حاکمیت خود شورش کردند و بعد صهیونیسم را محکوم کردند روغن ریخته را نذر امامزاده نکنید

    1. طیف غرب ستیز ضد لیبرال در مواردی متاسفانه به دشواری می تواند نقد مبنایی و صحیح و منسجم و مبتنی بر گزاره های به جا و در جای خود به مخالفان و دفاع از طیف خود انجام دهد .
      نمونه اش این نقد است که چگونه عده ای مشکلات فرهنگی و سیاسی و اقتصادی را برآمده از عملکرد سیاسیون جمهوری اسلامی می دانند اما نقد و همراهی حکومت های غربی به تفکیک لیبرالیسم از صهیونیسم می پردازد ؟
      اول آنکه خود مسئولان و سیاسیون جمهوری اسلامی بارها اعتراف کرده اند که بسیاری از این مشکلات به خصوص در عرصه اقتصاد در درجه اول به سیاست های غلط و ناکارآمدی های داخل ( یعنی عملکرد خودشان ) برمی گردد تا به مقولات دیگر مثل تحریم های خارجی و باید این ناکارآمدی ها را در داخل رفع کرد .
      نکته ی دوم بی مبنا و مغالطه آمیز بودن این نقد به دلیل عدم به کارگیری درست و منطقی و به جای گزاره های این نقد و قیاس آنها است .
      نه فقط بین دو مکتب و مقوله مثل لیبرالیسم با صهیونیسم و امپریالیسم باید در جای خود تفکیک کرد که در مواردی باید بین ایدئولوژی حکومت با عملکرد حاکمان و مسئولان تفکیک کرد و الزاما در همه جا عملکرد حکمرانان مبتنی بر مکتب و ایدئولوژی آن حکومت نیست . پس نه فقط بین صهیونیسم و لیبرالیسم بلکه باید بین لیبرالیسم و لیبرال ها و عملکردشان تفکیک کرد .
      حال اگر ایشان نقد منطقی مبتنی بر گزاره های در جای خود و غیر مغالطه آمیز نه الزاما صحیح و مبتنی بر واقع می خواستند داشته باشند باید این نقد را مطرح می کردند که چگونه عده ای مشکلات سیاسی و اقتصادی را تماما برآمده از ناکارآمدی ذاتی حکومت دینی و و برآمده از دین و ایدئولوژی آن می دانند نه حتی عملکرد سیاسیون و مسئولان جمهوری اسلامی اما در باب حمایت حکومت های غربی از صهیونیسم بین عملکرد لیبرال ها با لیبرالیسم تفکیک قائل می شوند و در مواجه با غرب دوگانه عمل می کنند ؟
      اما ایشان طی یک نقد عجیب و غیر منطقی در گزاره های به کار برده شده در آن چنین ایراد گرفته گرفته که چرا در مواجهه با غرب بین حکومت لیبرال با لیبرالیسم و صهیونیسم تفکیک کرده و لیبرالیسم را تطهیر کرده اما در مواجهه با جمهوری اسلامی مشکلات را ناشی از عملکرد سیاسیون آن می دانید !
      یعنی از منظر ایشان و طیف متبوع آنها نباید بین عملکرد مدعیان لیبرالیسم و لیبرال ها و حکومت های لیبرال با لیبرالیسم تفکیک قائل شد و لیبرالیسم را تطهیر کرد اما در مقابل در باب مثلا حکومت دینی و حکومت متبوع مورد نظر آنها دیگر نه فقط پای تفکیک بین اصل حکومت دینی و ایدئولوژی متبوع آنها با عملکرد مسئولان به میان نمی آید و مطرح نمی شود که فراتر از آن حتی نباید مشکلات را از عملکرد مسئولان و سیاسیون حکومت و دولت دانست و آنها را هم باید تطهیر کرد !!!
      و اگر کسی که بین ایدئولوژی و مکتب مخالف و مورد نقد آنها مثل لیبرالیسم با پیروان و مسئولان حکومتی مدعی آن مکتب تفکیک قائل می شود اما در مقابل انتقاد به عملکرد آنها و پیروان ایدئولوژی متبوع مورد نظرشان و نه حتی خود ایدئولوژی و مکتبشان داشته باشد برخورد دوگانه انجام می دهد !!!
      این هم نمونه ای از نقد منطقی و به جای این جریان !

      1. پرسش innocent question 1:
        How come the bad situation in Iran is the product of Islamism
        but
        The Good situation ! in Us is not the product of liberalism?

        Contradiction no. 1

        تناقض 1:
        وضع بد ایران حاصل اسلام است، اما 200 جنگ برپا شده توسط آمریکای دویست و چند ساله حاصل لیبرالیسم نیست!

  7. دوستی که فرمودند بدترین نوع فاشیسم ،فاشیسم دینی است متوجه نیست که این عبارت پارادوکسیکال است دین بزرگتر دشمن فاشیسم است آنچه مقدس است دین است (نه منسوب به دین با یاء نسبت) قرائت مقدس نیست دین مقدس است که آموزهای مطابق با واقع دارد و منطبق واقع است اگر دین مطابق با واقع نباشد دین نیست و این نوع قداست در عرصه فلسفه نیز مقدس است از نگاه فیلسوف عقلانیت مقدس است و به هر گزاره ای که عقل از واقع کشف می کند باید متعبد بود فلاسفه نیز باید به حقیقت و گزاره های مطابق با واقع متعبد باشند قداست دین نزد دینداران پسینی است نه پیشینی هر چند می دانم ایشان قائل به امکان کشف واقع نیستند اما در همیشه چنین افرادی نه تنها اطهار فضل می کنند بلکه نسخه هم می دهند و هیچوقت پاسخ نمی دهند که چرا مدعیات خود را زیرپا می گذارند؟

    1. دین جدا و منهای قرائت وجود ندارد . دین در هر مقوله ای مبتنی و متضمن فهم و برداشتی خاص که همان قرائت است می باشد .
      برخی از قرائت ها ممکن است کاملا منطبق بر آن چه که دین واقعا مورد نظرش است باشد ، برخی به آن نزدیک تر و برخی با آن در تضاد باشند .
      اما آن چه که واضح است این است که در هیچ مقوله ای دین منهای قرائت نداریم . حتی در یک مقوله ای که بین دینداران با تمام فرق و مذاهب و گروههای مختلف آن مثل شیعه و سنی ، یا فیسلوف ، عارف ، فقیه ، متکلم ، محدث ، بنیادگرا ، سنت گرا ، التقاطی ، نواندیش و روشنفکر دینی یک فهم و تفسیر و برداشت و باور واحد وجود دارد و بین همه ی این گرایش ها در اصل آن مقوله هیچ اختلافی وجود ندارد و در واقع اجماع وجود دارد مثل مقوله ی توحید یا همان یگانگی خدا که بنیاد و اساس دین اسلام بر آن استوار بوده و اصلا برای آن آمده در این جا هم کسی نمی تواند ادعا کند این همان دین بوده و قرائتی در اینجا وجود ندارد . حتی در این جا مثل اصل مقوله ی توحید فارغ از جزئیاتش که با یک اجماع بین همه دینداران در قبول آن مواجه هستیم هم باز ما با مقوله ی قرائت از دین مواجه هستیم اما یک قرائت واحد و اجماع گونه بین دینداران .
      پس در هیچ مقوله ای دین جدا و منهای قرائت وجود ندارد ولو این که در آن مقوله یک قرائت واحد وجود داشته باشد .
      این که کسی بیاید بین دین و قرائت از آن را به طور کامل تفکیک کند و مدعی باشد که آن چه مقدس و منطبق بر واقع است دین می باشد که از قرائت جدا است نه مبنای هرمنوتیکی و نه حتی مبنای منطقی و عقلی دارد . حتی منکران و منتقدان دیندار نظریه ی قرائت های مختلف از دین و بحث های هرمنوتیکی مرتبط با آن چنین ادعایی را مطرح نکرده اند و نمی کنند . ادعا و انتقاد آنها این است که در برخی مقولات از دین فهم و برداشت و تفسیر واحدی که منطبق بر واقعیت دینی و آن چه که مد نظر دین است وجود داشته و لذا یک قرائت واحد وجود دارد و همه جا نمی توان قائل به قرائت های مختلف از دین و حقانیت آن و نسبی گرایی در این باب شد .

      1. اشتباه و ناآگاهی شما عدم توجه به مبنای exegesis معنا شناسی، تفسیر و تأبیر در نگاه discipline نگاه و دانشی است که در سده‌های پیش مبنای شناخت اروپا از علم شرقی شد. همانطور که شما نمی‌توانید شبه-فلسفه کاذبی که شما درجه چندم آن را از راویان درجه چندم فاقد توان درک متون غیر فارسی، بر اساس نگاه دانشگاه تهرانی که شما آن را با مجلات و اینترنت اشتباه گرفتید بشناسید و باید با استاندارد جهانی و جدای از تعصب ضد ایرانی -ضد رواحانیت از دانشگاه جورج واشنگتن جستجو بفرمایید، به طریق اولی، این براساس scientific ethics و academic principles جهانی نباید اصول دانش مدارس دینی کشور خود را بر پایه نگاه، methodology و تفسیر تحمیلی اولا مطالعه، دوما، فهم و سوم تبیین بفرمایید. این اشتباه غیر آکادمیک و غیر علمی به این می‌ماند که مسابقه فوتبالی را با قوانین هندبال قضاوت کنید و تیمی را بازنده اعلام کنید. این naivity‌ روشن است. کما اینکه کار اساتید دانشگاه محترم ایران درر کشور شما در ادغام مبانی ایرانی در ارائه syllabus مثلا فلسفه غرب اصولی و آکادمیک نیست. حال شما که اصولا فردی خارج از دایره دانشگاهی به عنوان خواننده یک سایت سخن نیم نگاهی به اینترنت دارید اگر قصد دارید discipline دانشگاهی را درک بفرمایید راه آن دعوا و مجادله و منبع آن ایرانی‌ها نیستند.

    2. این ادعا که دین مطابق با واقع است و اگر منطبق با واقع نباشد دین نیست نیز نه فقط از منظر برون دینی که به لحاظ فلسفی و منطقی نیز ارزش و اعتباری ندارد و مغالطه ی مصادره به مطلوب و یک استدلال دوری باطل محسوب می شود . به این دلیل که نتیجه ی حکم و استدلال که در اینجا گزاره ی ” اگر دین مطابق با واقعیت نباشد دین نیست ” خود پیشاپیش اثبات شده فرض و از مقدمه ی حکم که گزاره ی ” دین مطابق با واقع است ” آمده و از آن گرفته شده است و به نوعی تکرار آن بدون اثباتش است و لذا مغالطه مصادره به مطلوب و بیان تکراری و دور باطل است .
      ممکن است قرائتی ولو واحد از دین وجود داشته باشد که اتفاقا مد نظر و مطابق با نظر حقیقی و واقعی دین است اما در عالم واقع با واقعیت و عقل در تضاد است .
      ممکن است قرائتی از دین وجود داشته باشد که اتفاقا مطابق نظر حقیقی و واقعی دین و در راستا و چارچوب آموزه ها و باورهایش نباشد اما اتفاقا این قرائت منطبق بر واقعیت و حقیقت در عالم خارج باشد .
      و همین طور ممکن است که قرائتی از دین باشد که مطابق با نظر حقیقی و واقعی دین بوده و در عالم خارج و منطق هم واقعا مطابق با حقیقت و واقع باشد .
      دینداران اگر نگوییم همه ولی اکثر آنها هیچ وقت نمی گویند که ممکن است برخی آموزه های دین آنها مطابق با واقع و حقیقت نباشد و در تضاد با آن باشد . آنها نه فقط باورها و آموزه های دین خود را حقیقت دانسته و باورها و آموزه های ادیان مخالف خود را باطل و نادرست که حتی قرائت ها و باورهای مذهبی و فرقه ای خاص خود را عین حقیقت و باورها و قرائت های دینی هم کیشان و هم دینان از مذاهب مخالف همان دین را که با باورهایشان در تضاد است باطل و غیر واقعی قلمداد می کنند .
      البته بخشی از دینداران مثل نواندیشان دینی که به مقوله ی تاریخیت دین( historical ) تفطن و توجه داشته و همین طور عارفان که افق دید و جهان بینی وسیع تری نسبت به سایر دینداران داشته تا حدی چنین نیستند.
      بنابراین این ادعا که دین مطابق با واقع است و آنچه که مطابق با واقع نیست را نباید دینی و دین بدانیم یک ادعای درون دینی بوده که نه فقط به لحاظ برون دینی و رویکرد فرامتنی که حتی منطقی نیز اعتبار نداشته و مغالطه ی مصادره به مطلوب و استدلال دوری و دور باطل محسوب می شود که در آن حکم و نتیجه ی استدلال از قبل بدون آن که در جای خود اثبات شود ؛ اثبات شده مفروض گرفته شده است .

  8. مثل همیشه سطحی نگری و ساده سازی های مفرط و وحشتناک ایدئولوژیک و سیاست زده جریان غرب ستیز در تحلیل ها و نقدهایش راجع به غرب و مدرنیته موج می زند .
    در دوران پست مدرن که مدرنیته و تجدد آن قدرت و قوت سابق را ندارد و تکثرگرایی افراطی و محلی گرایی پست مدرنیسم مدعی و در جریان است ؛ ما با پدیده هایی مثل ترکیب سنت و مدرنیته مواجه بوده و این ترکیب ها اصلا عجیب و غیرممکن نیست .
    نکته ی جالب توجه و عجیب این است که ایشان در حالی ادعا می کند که فاشیسم مدرن است و لذا فاشیسم دینی تناقض گویی است که ما دهه ها است با مقولات و مفاهیمی مثل ” روشنفکری دینی ” و “مردم سالاری دینی “و تلاش های فراوانی در عرصه ی حاکمیت برای اصلاح و ایدئولوژیک کردن علوم انسانی مدرن تحت عنوان ” علوم انسانی اسلامی ” مواجه هستیم .
    اگر فاشیسم دینی متناقض است چون فاشیسم یک پدیده ی مدرن است بنابراین روشنفکری دینی و مردم سالاری دینی هم تناقض گویی و خود شکن محسوب می شوند چون روشنفکری و مردم سالاری یا همان دموکراسی اساسا پدیده های مدرن و مربوط به دوران و عالم مدرن است . به خصوص روشنفکری که بر عقلانیت خود بنیاد فارغ از متافیزیک و وحی استوار است .
    پس چه طور است که این طیف غرب ستیز علی رغم انتقاداتی که به رویکرد جریان روشنفکری دینی و برخی از نمایندگانش مثل سروش دارد اما اکثرا اصل مقوله روشنفکری دینی را قبول دارد و برخی چهره های آن مثل شریعتی را می ستاید ؟
    چه طور است که این طیف غرب ستیز از مردم سالاری دینی مدام در آثارش سخن میگوید و دفاع میکند و آن را در مقابل الگوی لیبرال دموکراسی غرب و بدیل آن معرفی می کند ؟!
    چگونه است که این طیف اگر چه منتقد علوم انسانی تحت عنوان غربی بودن است اما آن را عمدتا نفی نمی کند و مدعی و خواهان اسلامی سازی علوم انسانی است ؟ آن هم در صورتی که علوم انسانی اساسا مدرن بوده و در پاسخ به مشکلات و نیازهای جامعه مدرن و متجدد شکل گرفته اند اما دین مقوله ی پیشامدرنی و متعقد به دوران سنت است .
    نکته ی جالب اینجاست که ایشان در حالی به دیگران نسبت تناقض گویی نسبت می دهند که خودشان مدام ترکیب و واژه ی من درآوردی و ساختگی ” لیبرالیسم – فاشیسم ” را که ندیدم خود مخالفان لیبرالیسم هم به کار ببرند مدام تکرار می کنند و به کار می برند در حالی که یکی از ویژگی های فاشیسم ضدیت با لیبرالیسم است . ممکن است ایشان بگویند ترکیب این دو و خلق رویکردی تحت عنوان لیبرالیسم – فاشیسم ممکن خواهد بود چون هر دو ایدئولوژی مدرن است . حتی اگر این ادعا را علی رغم تناقض ذاتی این دو مکتب و ایدئولوژی بپذیریم و قبول کنیم که چنین ترکیبی امکان دارد آیا ایشان منکر وجود پدیده ها و مقولاتی مثل “روشنفکری دینی ” ، ” مردم سالاری دینی ” و ” علوم انسانی انسانی اسلامی ” است ؟
    قاعدتا اگر شما فاشیسم دینی را نفی و رد می کنید چون فاشیسم را پدیده ای مدرن می دانید در صورتی که دین را متعلق به سنت و متافیزیک می دانید پس علی القاعده باید مقولاتی مثل ” روشنفکری دینی ” ، ” مردم سالاری دینی ” ، ” علوم انسانی اسلامی ” و “مدرنیته اسلامی ” را نیز نفی کرده و متناقض و خودشکن بدانید چون این مقولات مثل روشنفکری و مردم سالاری و علوم انسانی برخلاف دین مقولات و پدیده های مدرن است و در نتیجه طبق منطق و رویکرد شما آنها را نمی توان به کار برد و لذا خودشکن و متناقض هستند .

    1. نگاه ایرانی به suppression سرکوب و strangulationism خفقان حاکم بر خبر و dissimination of information انتشار اطلاعات از فردی بانکداری خوانده و مساُیل سال سروش را با مسائل روز کشور خودش نمی تواند تمایز بدهد و متوجه نیست که فضای فسلفه جهانی با دروغی که اساتید ایرانی به عنوان فلسفه ارائه می دهند متفاوت است و اصولا فرق پروپاگاندای موبایلی ضد آخوندی را با فلسفه غرب آکادمیک تشخیص نمی دهد ، تعجبی ندارد. فردی بیسواد بانکداری خوانده که با موبایل به سایت ها رجوع می کند.
      ایشان متوجه نیستند که حتی بر اساس باور افراد mobile-head و internet buff هم با توجه به باور درست بودن هر مطلبی که دیگران (افراد ضرورتا غیر ایرانی) می گویند و ئیشرفته بودن هر چیزی که خارج از کشور ایشان است طبعا سانسور متعلق به puppet regime دست نشانده لیبرالیسم در ایران بود و اکنون خفقان لیبرالیستی نمی تواند با تصور ایشان که مطلقا چیزی بغیر از چند دست نوشته افراد فرهنگ آریانئور به دست از غرب نمی داند فرق داشته باشد. جالب است که اروپایی چند هزار کیلومتر دورتر هم متوجه خفقان اطلاعاتی شده و عاشقان توهمات رؤیایی خارج در ایران هنوزهم چیزی را جهان هر روز فریاد می زند با پیچی distortion همیشگی به نفع فاشیسم تغییر معنی می دهد. بله آقای با هوش عاشق ! مردمی که جلوی ساختمان بی بی سی و یا سفارتخانه های غربی اعتراض می کنند منظورشان درستی اندیشه غربی است!!! و هر کس مثل تمامی آزاد اندیشان جهان که به قصابان لیبرال و دانشگاهیان عاشق شهرت و یا media ی فریبکار اعترضا می کند دارد طرفداری از نظام حاکم می کند و این هم شاهدی بر بدی ملاست .چه قدر دنیای بزرگی در ذهن برخی ایرانیان وجود دارد.
      جالب است که ایشان ایرادهایی که همه به او می گیرند را با کمک اینرنت به فارسی ترجمه و در ئاسخ اشکالات خود می نویسد که تلاش برای روشنگری وی دارند. امیر در نگاه یک فاشیست-لیبرالیست و یا کارکنان گشتاپو شبه روشنفکران بیسواد ایرانی یا کمونیست است یا جزء گرو ه های مورد تنفر ایشان. گروه های که او متوجه نیست از طریق انتشارات و سایت های دشمنشان نمی تواند بشناسد.

    2. اشکال 1
      غیر فلسفی بودن و جهل نسبت به این discipline

      اشکال 2
      در سطح عامیانه هم ایشان دچار مشکل است. ایشان فآن چه در کوچه و خیابان میان جمعی متأثر از چند مجله، روزنامه و سایت ایرانی را با فلسفه روز دنیا اشتباه گرفته است.
      اشکال 3
      وقتی اشکالات بیشمار ایشان تذکر داده می شود به جای ئذیرش آن را به فارسی ترجمه کرده به منتقدین خود نسبت می دهد!! آخرین مورد oversimplificationهای عوامانه و ایرانی ایشان است که در کامنت آخر خود بالاخره متوجه معنای این ترم در سطح فرهنگ لغت شده اند و این را به تذکر دهنده این اشکال واضح ایشان کپی می کند و جواب می دهد! که این خودش از رفتارهای جالب است که همه در ایشان متوجه اش هستند به غیر از خود ایشان.
      اشکال 4
      توهم فلسفی (غربی) بودن دعواهای عبدالکریم سروش با ایرانی ها. توهم یکی بودن دغدغه های ایشان با components of modernity. توهم فهم مدرنیتی توسط ایشان. توهم original بودن بخش فلسفه غربی اظهارات سروش و غیر کپی برداری سروش و ادعای کذب اتخاذ موضع (البته در بخش فلسفه غربی آثار ایشان). این جمله بدان معنا نیست که ایشان اتخاذ یک stance نداشته. ایشان نگاهی دارد اما کپی برداری و غیر فلسفه غربی بودن سروش بخصوص در بخشی که خود را پیرو فلسفه غرب و تجربه گرایی جلوه می دهد یک ملاحظه است.
      اشکال 5
      توهم غیر متافیزیکی بودن مواضع فلسفه غرب ( این بیان به معنای intention و orientation غیر متافیزیکی نیست. برخی این توهم را دارند که فلسفه غرب و یا دیگر دیسئلین و یا subdiscilineهای منشعب حاوی متافیزیک نیستند.
      اشکال 6
      جهل ایشان به پوزیتیویستی بودن پایه (نه ادعا)ادعای ایدئولژیک بودن افکار ایرانیان مورد تنفر ایشان و مشکلی جدی تر توهم غیر ایدئولوژیک بودن فلسفه غرب و یا فلسفه علم! ایشان با منابع موبایلی و درجه جندم اشتباه فهمیده شده از فضای شبه روشنفکری ایران این توهم را دارند که مواضعی هستند که غیر ایدئولوژیک هستند.
      Welcome to 120 years ago. ایده های متعلق به قرون پیش. دوست عزیز، متافیزیک جزء دروس فلسفه است. متافیزیک ستیزی antiquated است.
      اشکال 7
      جهل نسبت به scientific ethics . (مطمئنم هفته دیگر ایشان با version آریانپوری ترجمه این اشکالات این را به دیگران نسلت خواهد داد و به روی خود نمی آورند که این اشکالی هست که از خودشان مرتبا گرفته می شود. ) ایدئولوژی خواندن یک موضع و توهم علمی بودن نگاه عامیانه شما و حتی نگاه فلاسفه غربی پوزیتویستی است. pejorative termاست. توهین است نه گزاره دارای ارزش شناختی . بله شما به عنوان یک troll ماهیت کارتان فاشیسم فکری است.
      اشکال 7
      تلاش برای خفه کردن اندیشه دیگران با ایجاد فضای وحشت. همان که لیبرال-فاشیسم آمریکایی بیسوادانه متکی بر پشتوانه مبهم و lurky داشتن پشتوانه دانشگاهی (نه علمی) (نه منطقی نه rational ) با آن مدعی پیشرفت می شود و تمامی جهان را با militarism و fascism به جنگ و کشتار کشانده است. در این manifestation of the flip side of Israeli democracy مانند تمامی مدعیان دموکراسی بخاطر 1200 نفر کشته در فلسطین اقدام به ethnic cleansing و نسل کشی کسانی می کند که جرات دفاع از حقوق بشری خود را کرده اند .لافاشیسم-لیبرالیسم مبنای تئوریک جنگ جهانی دوم و بیش از 200 جنگ به راه افتاده لیبرالیسم آمریکایی در جهان محکوم به کشته دادن به جمعی یهودی ، caucasian , و racistاست. همان که توسط جمعی دانشگاه و روشنفکران فریبکار در کشور شما تحت ماسک علم و اندیشه به مردم قالب می شود. هدف آنان چیست؟ ارتقاء جایگاه اجتماعی به قیمت وطن فروشی و تخریب فکر و دانش . فکر و دانشی که هیچگاه با استعمار و demogogy عوام فریبی جمعی مسلح به تکنولوژی روز دنیا و دارای ظاهر علمی اما رفتار فاشیستی کنار نخواهد آمد.

      foothold فریبکاری آکادمیک غربی در ایران بیسوادی و توهماتی است که حتی سخن آکادمیای غرب را نمی توانند دنبال کنند و حتی با پرسپکتیو آنان زاویه دارند و تصور می کنند با زبان تحقیر و جملات عامیانه غیر منطبق با متوای استاندارد جهانی مطلبی گفته اند و یا به غیر از جمع های بی فکر عاشق فیلم با غلوهای توخالی حاوی واژگانی که حتی معنای آنان را نمی دانند چیزی را فهمیده اند.

      جلال آل احمد
      که من برایش احترام زیادی بخاطر افشا کردن جمع متظاهر اطراف خود قائلم و طبعا همفکر نیستم نمونه وجدان علمی اخلاقی است که برای شهرت فرانسوی و جلب توجه راه سروش و طباطبایی ها و توهمات غیر مبتنی حتی بر اصول استادندارد جهانی فلسفه را نرفت. متوجه بود که در پس ادعای عقلانیت و علم چه مبنای غیر اخلاقی، میلیتاریستی و expansionsitای مانند اسرائیل و imperialistبه diction دهه های قبل New World Orderبه زبان دسکورس متأخر وجود دارد. چگونه ممکن است ضد ملی و ضد عقلانی و فاشیستی بودن تبختر دانشگاهیان را در کشورتان ندید و متوجه نشد؟ دروغ محض است و یا بیسوادی مطلق. اگر تصور دیگری دارید کوچکترین نقد جدی به این قشر متظاهر کنید.
      به جای گوش کردن پیشاپیش چند واژه فرا گرفته از دانشگاهیان و روشنفکرانی که حتی زبان متون مرجع را اشکال دارند برای توهین و ساکت کردن نثار تان می کنند.

    3. این که شما oversimplification ای که یکی از اشکالات مکرر شماست و به شما مرتبا این اشکال شما تذکر داده می‌شود (در فرهنگ لغت چک می‌فرمایید و پس از دریافت معنا ) به تذکر کننده به شما بازمی‌گردانید. جنس سخن شما با عذرخواهی دعوای سیاسی میان مردم است. این که ادعایی غیر مطابق با منابع استاندارد فلسفی وبدون reference در متن بنویسید و یا چند کلمه از منتقدین خودتان قرض بگیرید و به خودشان برگردانید به ذهن شما آسیب می رساند.

  9. بسیار از توجه شما سپاسگزارم،
    اولین خط مطابق با فلسفه تحلیلی در observationهای شما علیرغم نگاه ایرانی که مسائل دارید بالاخره نگاشتید. قطعا روشنفکر دینی phrase ای متناقض است.
    ذهن خود را از duality ساخته موبایل-اینترنت-استاد دانشگاه ایرانی و تعصب ضد ملی-ضد ایرانی concoct شده و القاء جامعه دانشگاهی یهودی در کشورتان رها کنید. این نگاه فاشیستی که با pejoration تحقیر و بدنام کردن گروهی از هم وطنان خودتان افرادی را با دادن لقب بد و بدون داشتن استدلال از آن ها ابراز تنفر می فرمایید مانع فهم فلسفه معاصر برای شما می شود. آن چه من از شما متوجه شدم نگاه مجله و اینترنت خوان سطح روشنفکری شما بی توجه به سطح پائین روشنفکری است و تصویر درجه سوم از فلسفه غرب. در سطحی بالاتر یعنی اساتید ترجمه خوان که نسخه Iranized ایرانی از فلسفه غرب ارائه می دهند و با فرهنگ لغت سعی می‌کنند متون فلسفی را بخوانند باز از سطح مجله و روزنامه‌های pro-west کشور شما باز به فلسفه غرب نزدیک‌ترند. ذهن خود را از توهم ایجاد شده توسط media درجه دو نیز رها بفرمایید. آن چه با سانسور سیستماتیک قشر ضد ملی و ضد ایرانی و ضد شرقی و دارای نگاه تحقیر آمیز نسبت به خود در ایران ارائه کرده اند یک نسخه خودساخته از فلسفه است.
    در فضای فلسفه غرب این تعصب ضد قشر مذهبی ایرانی شما وجود ندارد. در غرب تعصب ANTI-CATHOLICISM و ضد مسیحیت اورتوکس حاکم است. اگر strangulationism و demagogy خفقان تحمیلی academia آلترامدرن نبود، آن‌گاه مشاهده می‌فرمودید که Social Epistemologist ها که مانند مرتون که تقریبا از متفکرین متقدم در این زمینه در نظر برخی محسوب می‌شوند به چه علت اختلاف هایدگر و پاپر را نه در واقعیت بلکه در انتساب هایدگر به حزب نازی و یهودی بودن پاپر چیزی که شاید در پیشرفت وی نقش داشت می‌بینند. البته من موافق با این trend‌لاقل در برخی مقومات نظریه‌های پایه آن‌ها نیستم. این را خدمت شما عرض کردم تا تعصب فاشیستی را کنار بگذارید. به القاء جایگاهی و Image ای idealize شده و دست‌چین شده ملکم خان‌ها و اساتید متبختر غیر صادق و جویای social acceptance با بهانه دوالیته کاذب حزب الهی-فهمیده امروزی دانشگاهی علمی آگاه شوید.
    متن شما طبق معمول از ابتدا حاوی تناقض، مغالطه‌های مکرر و تصویری روزنامه‌ای-شبه روشنفکری از نسخه ایرانی ترجمه زده از چیزی است که نمی‌شناسید.
    در دوالیته کاذب روشنفکری دینی این روشنفکری است که flawed است. بعلاوه، روشنفکری سطح مطرحی در acdemiaنیست. چیزی است در سطح popularization و تمهیدی که افرادی مانند ولتر و اصحاب Encyclopedists مانند دیدرو برای پاکسازی فاشیستی کاتولیسیزم در اروپا به راه انداختند.
    در جامعه جهانی فلسفه کسی امثال افرادمورد مطالعه شما در اینترنت (که در روزنامه‌های ایران نسخه فارسیسه تغلبی سانسور شده از فلسفه را برای ایجاد خفقان ضد ایرانی یا ضد حزب الهی‌های مورد تنفر شما را به عنوان فلسفه غرب حقنه می‌کنند)را نمی‌شناسد. همچنین،افکار و آثار آنان منبعی مناسب برای فهم فلسفه غرب نیست. تعصب ضد قشر مذهبی ایران ساخته مشکلات سیاسی و رقابت برای کسب شهرت افرادی است که بهترین آنان بعضا مدرک فلسفی از غرب ندارند. به علاوه، تصویری که بهترین فارغ التحصیلان بهترین دانشگاه‌های غربی از خود ارائه می‌دهند مورد تمسخر هم دانشگاهیان آنان در غرب است که می‌دانند آن‌ها حتا زبان انگلیسی و فرانسه را نمی‌توانند درست سخن بگویند چه برسد به این که بنگارند. اگر تردیدی دارید این افراد را دنبال کنید و رابطه آنان را با مترجمین و مدرسین زبان شهرتان دنبال بفرمایید. به شما قول می‌دهم به نتایج حیرت انگیزی می‌رسید. این فلاسفه که شما به آ»ان دسترسی ندارید(به علت اینرنت خوان بودنتان و تکیه بر نسخه درجه دو شبه-روشنفکران ایرانی ضد ملی) رساله دکتری آنان را با هزاران مشقت و گذر از هفت خان رستم و با یاری ادیتورهای حاضر در محل تحصیل و draft خود را با یاری معلمین زیان خود نگاشته‌اند.
    آن چه در کشور شما ارائه می‌شود برای له کردن نگاه حکومتی است که قطعا حاوی اشکالات زیادی و بعضا نکات حقی است. این دولیته حزبالهی-دانشگاهی باسواد ساخته مجلات، روزنامه‌ها دوره گذشته و اینترنت، مدیا، دانشگاهی ترجمه خان متظاهر ایرانی است.
    قطعا اشکالاتی ممکن است در قشر مورد تنفر شما باشد. اما شما با pejoration و hate-speech نمی‌توانید مطلب قابل اعتناعی بفرمایید زیرا که شما اولا به آنان گوش فرا نمی‌دهید، اصولا weltanshuungآنان را درک نکرده‌اید، فلسفه را نمی‌توانید از اینترنت فرابگیرید و تعصب دارید.
    ad hominem fallacy و یا حمله به شخصیت یکی از متعدد مغالطات شما در comment شما بود. بدانید که در وایامینگ نگاه‌هایی هست که از حزب الهی های جامعه شما به نگاه غیر دقیق شما حزب الهی تر است. اما، این به سبب حزب الهی بودن این آمریکایی ساکن وایامینگ نیست بلکه این پرده‌ای است که special interest group ایرانی بر نگاه شما انداخته است به نحوی که قادر به تنفس در فضای خارج از تعصب ایرانی نیستید.

  10. post script
    نکته‌ای را فراموش کردم. مجداد ضمن سپاسگزاری از توجه شما ایرانی بزرگوار
    هر کس نظر شما را نداشت و یا سطح علمی شما را ذکر کرد، ایشان ضرورتا کمونیست نیستند. همچنین، چنین فردی ممکن است از هزاران افرادی باشند که در دنیای فلسفه اشکالات مبنایی لیبرالیسم را ذکر می‌کنند و ضرورتا تنها این افراد کشور شما یا حزب الهی‌های خصم شما نیستند. این تنها در میان افرادی مانند دانشجویان ناآگاه از سابقه ضعیف اساتید خود و یا قشر روزنامه یا اینترنت خوان غیر دانشگاهی است که هر نظری را به نسبت دادن به چیزی بد خفه می‌کنند. به همین خصلت فاشیستی لیبرالیسم می‌گویند که با جذابیت و زیبایی اخبار گویان Carefully selected (نه به علت تسلط به زبان و یا تلفظ و قدرت کلام بلکه به علت جذابیت‌های نامربوط به news readership) بر ضعف‌های احساساتی مردم معمولی تأثیر گذاری فکری ایجاد می‌کنند. فکر می‌کنم توهمات اینترنتی در جامعه ایران اکنون بسیار روشن شده است و نیازی به ذکر آن نیست. قشری که دچار توهم ساخته پرداخته بازی دیگران با سادگی ذهنی آنان بود. اکنون دیگر باید خیلی چیزها در مورد دموکراسی اسرائيل با carpet bombing مردم به شکل گسترده روشن شده باسد. روشن است که لیبرالیسم چهره آرایش شده کشتار و فقر و فاصله طبقاتی جهانی است. این را فقط ایرانیان مخاطب اینترنت و موبایل شاید ندانند و یا می‌دانند اما به منظور دشمنی با قشری خاص در کشور خود به نام قشر مذهبی و یا حزب الهی آن را انکار می‌کنند.
    ِYou have a busy day opposing the religious -interest. Keep on doing that. But, Beware that this is not rational.

  11. اشکال سوم، این کامنت حاوی باوری نشأت گرفته از اینترنت و دیدی recreational و تایع نگاهی متأثر از روشنفکری sub- academic فرو-دانشگاهی است. افراد زیادی مواضع روشنفکری را با فلسفه حرفه‌ای اشتباه می گیرند. در این کامنت تعلق نگاه به زمان متافیزیک ستیزی 120 سال پیش اروپا مشاهده می‌شود. ایرانی بزرگوار،افراد ناآشنا با فلسفه این باور اشتباه را دارند که فلسفه تحلیلی و فلسفه علم متافیزیک ندارد.
    همچنین، با عذرخواهی بابت بیان این مطلب، ناآگاهی فلسفی و مغالطه‌های متعددی در تمامی این کامنت وجود دارد که در طول زمان بیان خواهم کرد.

  12. برای کسانی که در میان جوانان کشور شما با کنترل، خفقان و نابودی اندیشه توسط روش سرکوب انسانیت و اندیشه در جهان معاصر آشنا نیستند. بخوانیم که هر جا جهان امروز حضور دارد، تحقیر، مجازات، گرفتن جان و جایگاه افراد امری عادی است اما تحت نام آزادی ، انتخاب و علم رنگی موجه و احساسات برانگیز بر خود می‌زند.

    در این مقاله مجله تایم می‌خوانیم به چه علت رئیس دانشگاه آمریکایی استعفاء داد. چرا دانشگاه funding بزرگی را بخاطر جامعه یهودی از دست دا.

    University of Pennsylvania President Resigns
    After Highly-Criticized Remarks in Congress
    CLEARYUPDATED: DECEMBER 10, 2023 5:13 AM EST |
    The University of Pennsylvania’s president, Liz Magill, has resigned from her leadership position following mass backlash over her remarks in Congress after she testified about antisemitism on college campuses during a hearing on Tuesday.

    Scott L. Bok, Chair of the University’s Board of Trustees at UPenn, announced in a message to the school community on Saturday that Magill had “voluntarily tendered her resignation.” He added that Magill is to remain a tenured faculty member at Penn Carey Law.

    In a brief statement shared at the end of the announcement, Magill said: “It has been my privilege to serve as President of this remarkable institution. It has been an honor to work with our faculty, students, staff, alumni, and community members to advance Penn’s vital missions.”

    Bok later announced his own resignation from the school board in a statement shared via The Daily Pennsylvanian.

    The resignations come after UPenn lost $100 million in funding following Magill’s highly-criticized remarks in Congress. In a letter, shared online by Axios, the legal representatives of school donor Ross Stevens, CEO of financial services firm Stone Ridge Asset Management, said he was “appalled by the university’s stance on antisemitism on campus.”

    Magill was one of three college presidents called in front of Congress to testify how their respective school boards have handled antisemitic on-campus incidents amid the Israel-Hamas war. There has been an increase in the number of incidents reported by students following Hamas’ Oct. 7 attack against Israel.

    Alongside Harvard University’s Claudine Gay, who later apologized for her testimony, and the Massachusetts Institute of Technology’s Sally Kornbluth, Magill appeared before the House Committee on Education and the Workforce to answer questions.

    During the hearing, Republican Rep. Elise Stefanik asked the college presidents: “Does calling for the genocide of Jews violate [your university’s] rules or code of conduct? Yes or no?”

    Rather than say “yes” or “no,” each president gave a lengthier response. Magill said: “If the speech turns into conduct, it can be harassment, yes.” When asked again if “specifically calling for the genocide of jews constitutes bullying or harassment,” Magill responded with, “if it is directed and severe or pervasive, then it is harassment.”

    Asked if that meant her answer was a “yes,” Magill told Stefanik: “It is a context-dependent decision, Congresswoman.”

    The House Committee on Education and the Workforce announced on Thursday that it was launching an official Congressional investigation following the presidents’ testimony.

    After Magill’s appearance in Congress, UPenn’s Wharton Board of Advisors called for a change in leadership. Pennsylvania State Senators Steve Santarsiero and Doug Mastriano also called on Magill to resign.

    Magill responded to the initial criticism on Wednesday via a video shared on the university’s social media profiles, saying she answered the way she did because she was focused on the university’s policies aligned with the U.S. constitution “which say that speech alone is not punishable.” She said that she was not, but should have been, focused on the “irrefutable fact that a call for genocide of Jewish people is a call for some of the most terrible violence human beings can perpetrate.”

    On Tuesday, two University of Pennsylvania students filed a lawsuit against the school, claiming it has become “an incubation lab for virulent anti-Jewish hatred, harassment, and discrimination.”

    در مورد فاشیسم توجیه شده توسط دموکراسی سخن بگوییم.

  13. فرد و جامعهای که توان think out of the box قفس اینترنتی و زندان اندیشه معاصر را ندارد، به این علت که acme freedom of thoughtهمان قفس در بسته ای است که فاقد قلعه، میله زندان و زندان‌بان قرون 10 تا 15 است، توان اندیشه به تفاوت suppression در بستر فن آوری جدید و new world order متلاشی شده کوکیشن برایش غیر ممکن است، نمی‌خواهد و وحشت دارد که از آزادی و اندیشه به خارج از زندان انتشارات یهودی و اینترنت تحت کنترل آمریکا و دانشگاه برآمده از seminary کاتولیک اروئایی نظر کند. این جامعه تحت ئروئاگاندای دانشگاهی و media از به خطر افتادن منافع caucasion ها وحشت دارد. اما تا از سلول ساخته شده توسط trojan horseهای تحصیل‌کرده ناتوان و غیرصادق دانشگاه های یا همان کلیساهای مدرن به نام دانشگاه که برای تخریب تمدن‌های رقیب به کشورهای جنوب پس از فارغ التحصیلی پس فرستاده شدند بیرون نزنند، schemata تحمیلی بر ذهن‌شان را حتی تصور نمی‌کنند. عجیب است که این در خارج از ایران کاملا شناخته شده است اما توهم سروشی و سید جواد طباطبایی و نمونه‌های جدید آن‌ها به قشر sub-student زیر سطح دانشجو و حتی دانشجوی ایرانی اجازه شناخت فرق فضای توهمی داخلی ایران و آکادمیای استاندارد جهانی را نمی‌دهد.

  14. ُThe (people’s)anti -Israel knowledge is not because of the western media’s agreement or liking, it is despite the western media.
    تنفر مردم جهان و بی آبرویی غرب و سازمان ملل نه به کمک و خواست رسانه‌ها و ماشینری فریب و ذهنیت سازی و social engineering مهندسی اجتماعی که به قول میت رامنی علی رغم خواست و orientation آنان صورت می‌پذیرد. ذهن ساده‌انگار، خوش باور و با عذر انتخاب این lexeme قشر regressive‌ به سبب کنترل کامل تحصیلات و اذهان کم کم در حال ترک خوردن است. رسوایی و ابراز تنفر مردم اروپا از وضع حاکم و disillusion شدن مردمی که صبح تا شب تحت بمباردمان داده‌ها و اطلاعات تحت monitorship برندگان جنگ جهانی هستند آنان را به وحشت انداخته و خودفروختگان پول و جنسیت که انسانیت و عقلانیت خود را به فرهنگ تنبلی، مصرف زدگی و روابط غیر اخلاقی فروختند نیز با بهت و شوک ضد حکومت و ساختار جهانی که از دهه 40 انحصار حیات و اندیشه انسانی را در دست داشت مواجه‌اند.

  15. Terminology که اصولا نامربوط به هم هستند در کامنت بالا به علت نگاه مبتنی بر داده‌های اینترنتی کنار هم گذاشته‌آند. اصولا این‌ها را این کامنت گذار با هم آورده‌اند که نشانه ناآشنایی در مورد ترمینولوژی specialist terminologyاست. کسی به غیر از ایشان سراغ ندارم که همچون تصوری کند. کانت گذار محترم به علت ناآشنایی و با عذرخواهی باوری غیر دقیق و شخصی است با توضیح خود نشان داده‌اند که این تصور اشتباه را آشکار کرده است. این ایشان هستند که از یک طرف این ترمینولوژی و ور از طرفی دیگر واژگان layman را کنار هم می فهمند.
    حال اگر به اهل کسب گوش کرده‌اند که خوب سخن ایشان مطرحنیست چون مانند ایشان اهل کسب هستند و قرار نیست فلسفه وpolitical science یا meta-politics بدانند(همان روش رسانه های دارای مخاطب masses).به علت تصور خودشان به کامنت گذاران دیگر توضیحی دادهآند که کاملا با عذرخواهی جهل ایشان نسبت به نامربوط بودن این lexis را نشان می‌دهد.
    دوم، این که ایشان نسبت‌هایی به stance ها و افراد و جمع‌ها می‌دهند که صادق نیست اما با کمال عذرخواهی با توجه به منابع غیر دانشگاهی ایشان که بوی ژورنالیسم از آن حس می‌شود. خیر این‌ها تصور ایشان است. حال اگر میان کسبه و عوام بگردیم برای هر سخنی احتمال وجود دارد.

    Zionism، یک ترم در theology و Historyاست اگر چه در political science نیز ظاهر می‌شود.
    Liberalism اصولا specialist termionolgy
    political science است و فقط ایشان آن‌ها را کنار هم به عنوان confusables ممکن است بنشاند.
    Imperialism که وضع بدتری دارد و از ادبیات رایج تقریبا phase outشده.
    این اشتباه و تصور شماست و کسی را ندیدم که همچون چیزی را بگوید به غیر از قشر عامی و کسبه. با اشتباهات خود که یکی را که در حد واژگان basic است مواجه بشوید.
    مطلب دیگر،
    academiaروز دنیا انتشارات و آثار خاص خود را دارد و بر اساس شایعات و توهین‌های داخلی کشور شما articulation ، delineation و analysis ارائه نمی‌کند و ارزیابی نمی‌شود. این که فلان طیف سیاسی ضد روحانی ایران چه می‌گویند discourse و rubric علمی نیست اگرچه احساسات برانگیخته شده توسط cinematography هالیوود و newscasterهای سوپر مدل و روزنامه‌ها و سایت‌های اینترنتی در سطح روشنفکری را دچار باورهای احساساتی کند.
    به این بازی با فکر ، بیاندیشید. اگر هم که تعصب ضد ایرانی دارید تا من حضور شما شما myriads of اعتراضات و reflection های غیر ایرانی (چون اساتید فکر و اندیشه خود شما را در پیش ذهن شما زیر پا له کرده و بدنام کرده اند و به شما اجازه فکر original نمی دهند) که شما چیزی به غیر از آن را شایسته تفکر نمی دانید بیان کنم.

  16. فرنگستان که در میان قشر روشنفکر در دوره enlightenment روشنفکری تبدیل به term of abuse توهین شده بود. اداها و تظاهرهای جوانان تحصیل کرده و یا متظاهر به تحصیل کردگی در انگلیس و … شناخته شد. متفاوت غذا خوردن ، متفاوت سخن گفتن، گیج کردن دختران برای تمطع از آنان، بی حرمتی به وطن و فرهنگ پدر و مادر خود ، اعتقاد untenable غیر قابل دفاع از تز ضرورت تطابق طرح و دکترین ایرانی با طرح و دکترین دیگران از بدبختی های جهل گذشته بود. گویی نبایست اندیشید، نبایست مسائل را شناسایی کرد . فقط با تکرار طوطی وار دستگاه زیراکس گونه شنیده های غلط و پر اشتباه فهمی درجه چندم و ناقص از کلاسهایی که نفهمیده ایم با سوء استفاده از عدم آشنایی مخاطبین دانشجو و عوام خود را تحصیل کرده غرب و بدین دلیل شایسته پذیرش افکار غلطمان بدانیم! و آن گاه خودمانو کشورمان و خاکمان را دیده ناچیز شمرده و متوجه نباشیم که به جای service در واقع disservice برای کشور خود به ارمغان آورده ایم.
    اکنون که کوس رسوایی ادعای آزادی و حاکمیت رأی مردم نواخته شده و برای حتی بیسوادان عاشق و شیدای هر چه ایرانی نیست هم می بینند که در دنیا تظاهرات هر روزه بعضا چند صد هزار نفری که صابون جریمه های غیر انسانی به جرم جرات بیان فاشیسم و خوی بی رحم غربی را به جان خریده اند ابراز تنفر از حاکمیت جهان می کنند و برای مدتی دیگر لباس و اندام جذاب سوپر مدل ها هم نمی تواند وجدان و منطق مخاطبین را کور کند، زمانی است که شاید چند جوان و پیر و معدودی دختر و پسر خسته از تظاهر و تفاخر متوجه دروغ حاکم شوند.

  17. باز هم با سنگی که یک نفر اولترامدرن و اولترا دانشمند با دو اسم مختلف به چاه انداخت، همه حواس شان از اصل مطلب پرت شد و بحث نوشته به‌فنا رفت.
    چرا؟
    چون آن نفر میدانی برای جولان کلام‌های خرج‌نکرده‌اش می‌جورید، که متاسفانه آن را در این‌جا پیدا کرد.
    (قضیه نفت و داروخانه)

  18. این که جامعه عوام ایرانی از conceptهای mythical نام می‌برند که بدون آگاهی این قشر layman مبتنی بر مواضع رد شده و یا پوزیتویتیویستی است که قرن‌ها از توهم رایج آن‌ها آن هم در میان یک cult رادیکال غیر responsive به جامعه علمی فکری زمان خود در چند قرن پیش می‌گذرد به سبب توان اقناع سازی و توهم پروری institutionهای به ظاهر congnition-based اما در واقع سیاسی است که در اروپا به سفارش سلطنت مانند انجمن سلطنتی علم بریتانیا پا گرفت. این که هنوز پروژه‌های توهمی قرون وسطایی و پشت نام توهمی علمی(و در واقع سودوفیلاسوفیک (فلسفه علمی کاذب))نقاب طرفداری از خرافه ستیزی و برائت از ایدئولوژی توسط ایدئولوژیک ترین و خرافه‌ترین نگاه قرون پیش نام برده شود مبتنی بر ناآگاهی و misrepresentation فلسفه روز جهانی است. هیاهو کردن و سروصدا به راه انداختن و diction مانند وحشتناک، سیاست زده و تعابیر غیر تحلیلی و incogent حاوی ادبیات غیر دانشگاهی باید مورد توجه نویسنده محترم باشد و کمی با خود بیاندیشد که چرا بدون دانش دانشگاهی در موضوعی خارج از توان ایشان موضع گیری می‌کند و به چه دلیل مجبور به هیاهو کردن و تحقیر دیگران می‌شود. چرا متوجه نیست که جامعه فلسفی روز به دعوای سیاسی فردی که در رشته دیگری درس خوانده و در کشور شما به دلائل سیاسی شناخته شده است وزن فلسفی ندارد و اصولا او را دنیا نمی‌شناسند تا توجهی به آثارش داشته باشند.
    oversimplification یکی از بیشمار اشکالات کامنت این دوست محترم ایرانی ما است که ایشان با رجوع به اینترنت و فرهنگ لغت با ترجمه‌ای مجددا غیردقیق به گوشزد کننده اشکالات ”خط اول”تمامی کامنت‌های ایشان پس می‌دهد، به جای آن که به همان فلسفه‌ای را که در موردش تعصب دارد مطالعه کند.

  19. صرف نظر از discourse structure فارسی و impression کاملا رسانه‌ای و cinematographic این کامنت گذار محترم، توجه به این ذهنیت مردم با عذرخواهی از ایشان low brow به شکلی واضح تقدس و منزه بودن توهم حاکمیت برای ایشان از این جمله هویداست. ایشان می‌گویند فاشیسم-لیبرالیسم جهانی نمی‌تواند جنایت کند. نگاهی کاملا ایرانی که حتا hawk های رادیکال جمهوری خواه و اونجلیست‌های extremistآمریکایی هم چنین تصوری را ندارند:

    جمله کامنت گذار محترم:
    اتفاقا وقایع اتفاق افتاده در جوامع غرب پس از جنگ اخیر حماس و اسرائیل تا حد زیادی نادرستی و گمراه کننده و غلو بودن این ادعای شما که لیبرالیسم – فاشیسم می تواند جنایت کند چون همه ابزار خبری ، آموزشی ، دانشگاهی و قضایی را تحت کنترل دارد را نشان داد .

    خلاصه جمله با snip away صفات و قیود و عبارات وابسته و فرعی جمله این است:
    ایبرالیسم-فاشیسم نمی‌تواند جنایت کند!
    تطهیر فاشیسم-لیبرالیسم، بزرگترین تئوری نسل کشی و جنایات جنگی تاریخ جهان، تنها از جامعه‌ای جزیره‌ای isolated community برمیآید که از کانال مطالب ترجمه‌ای آن هم از سطح روشنفکری که توان فهم متون انگلیسی، فرانسه و آلمانی را ندارد.
    جمله جالب‌تر ایشان این است که می‌گویند من لیبرالیسم-فاشیسم را نشنیده‌ام، گویی ایشان اصولا چیزی از political science و یا فلسفه غرب می‌دانند و یا نظر ایشان نظر main stream اندیشمندان غربی است!
    این که فاشیسم روی دیگر لیبرالیسم است proposition‌ کلاسیک و مطلبی است که حتا کارگران فلسطینی نیز اکنون با پوست و خون خود دارند حس می‌کنند. البته اگر جامعه دانشگاهی ایران تأیید کند! حاکمیت افرادی فاقد صلاحیت و صداقت علمی در چارچوب کلاسشان است و فراسوی آن موردی بجز absurdity محسوب نمی‌شود. دیگر قشر روشنفکر بماند.

  20. anachronism خطای زمانی در مورد چیزی است که متعلق به زمانی دیگر است اما به اشتباه به زمان حال نسبت داده می شود.
    این توهم که جامعه جهانی باید سانسوری مانند puppet regime رژیم های تحمیلی آمریکا در حدود نیم قرن پیش را اعمال کند و یا این که gullibility سادگی ذهنی که خفقان انگلوساکسونی باید مانند قرون پیش عمل کند را شاید فقط در قشر غیر دانشگاهی و یا حتی دانشگاهی اما در ایران بتوان انتظار داشت.
    در فلسفه تکنولوژی در حوزه فلسفه اطلاعات این امری basic و ابتندایی است که درجه استبداد حاکمیت جهانی و محلی با قدرت گرفتن تکنولوژی به حدی فراگیر و نگران کننده است که حتی هویت های فردی به تدریج به سوی تبدیل به یک کد می شوند طوری که social security number شما اهمیت می یابد و کنترل جامعه شدت گرفته و از هویت و فردیت کاسته می شود.
    علیرغم محتوای دعوای قشر متظاهر و عاشق شهرت و جایگاه اجتماعی ایرانی با جامعه دینداران در کشور شما، که این برداشت را به طور ضمنی از سوی تقریبا دو طرف به ذهن متبادر می کند که آزادی و pluralism ،
    trend وorientation حاکمیت غیر اخلاقی و مخالف با اندیشه ورزی در جهان است، strangulationism و مهندسی اجتماعی و سرکوب اندیشه معترض به حقنه دروغ آزادی و احترام به رأی populace واقعیتی آشکار و مورد بحث د ر دنیاست. قشر غیر دانشگاهی و حتی بخشی دانشگاهی ایرانی قدیمی شدن روش سرکوب مانند آن چه در کشورهای غربی قبل از Reaganism , Thacherism ;که در زمان تاچر و ریگان روش خفه کردن اندیشه ملل تحت حاکمیت غربی بود را با وجود آزادی و به رسمیت شناختن حق حاکمیت مردم اشتباه می گیرد. این در صورتی است که کنترل و خفقان حاکم جهانی بسیار بیشتر از روش های قدیمی و شکست خورده دهه های گذشته است. دیگر آمریکا با به روی کار آوردن قاتل و مستبدی مانند پینوشه و محمدرضا پهلوی و بن سعود تلاش در سرکوب فرد و ملتی نمی کند بلکه کنترل post-dictatorship دوره ارتباطات را اعمال می کند. میله های زندان و دیوار نمی بینی چون زندان دیجیتال و conceptual است. دانشگاه با اعمال سلیقه و تهمهیدات خاص خود در سطح آکادمیک و رسانه در سطح popular orientation ایجاد می کنند.
    روش دیگر polling نظر سنجی به عنوان مرحله تحقیق و سنجش آراء عمومی است. روش orientate کردن و جهت دهی به افکار و mass mobilization , sensationalism غوغاسالاری و تحریک عواطف جوانان و عوام از مؤلفه های این روش جدید اعمال حاکمیت است.

  21. این که یک ایرانی اهل (لااقل) خواندن مطالب دارای مخاطب general readership (جامعه مخاطب عمومی) از کشتار 21000 نفر طرفداری می‌کند و اما کشتن 1200 نفر را تروریسم می‌خواند، نمونه بارز double-standard ) و مرگ بار بودن فاشیسم-لیبرالیسم در جهان است. همان که به توان هزاران برابر در جهان کشتار کرده و با زبان فریب ، لبخند و گیج کردن جامعه دانشگاهی هزاران هزار و در گذشته میلون‌ها میلیون کشتار کرده است اما با لیخند و از medium دانشگاه خونبارترین نگاه به جهان فاشیسم-لیبرالیسم را با نقاب آژادی و احترام به رأی مردم به عنوان اندیشه قالب می‌کند.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *