تبیینهایی که تاکنون از واقعه عاشورا و نهضت امام حسین ارائه شده است، اغلب به وجهای خاص از این حادثه مهم اشاره کردهاند. ابوالقاسم فنائی -که آثار مهمی در زمینه ارتباط دین و اخلاق داشتهاند[1]– در این گفتگو نیز به تبیین اخلاقی این واقعه میپردازد. تبیینی که گر چه لزوماً نافی دیگر تبیینها نیست، اما هم زیربناییتر و واقع نماتر مینماید و هم از حیث کارکردی و درسآموزی از آن حضرت حائز اهمیت است. این تبیین بر اصولی اخلاقی، همچون عدالت، کرامت و آزادگی انگشت مینهد که رعایت آنها را در لابلای وقایع عاشورا و نیز در سایر ایام زندگی آن حضرت میتوان دید. توجه آن حضرت و یارانشان به رعایت این اصول مؤید آن است که در مسیر انجام وظایف دینی، هرگز نباید گمان کرد که هدف میتواند وسیله را توجیه کند. به علاوه این تبیین، الگو بودن آن حضرت را محدود به شیعیان یا مسلمانان نمیکند. صدانت شنیدن این گفتگوی نیکو را که به همت کانون فرهنگی هنری امام حسین شکل گرفتهاست را به علاقهمندان توصیه مینماید.
– دکتر حامد شیواپور: به نظر میرسد در بین برداشتها و تفاسیر گوناگون از حادثه عاشورا در چند دهه اخیر (مثلاً تفسیر تا حدی فقهی شهید مطهری، تفسیر سیاسی مرحوم صالحی نجفآبادی، تفسیر سیاسی-اساطیری مرحوم شریعتی و…)، خوانش اخلاقی از این حادثه کمرنگ یا مغفول بوده. به نظرتان حاددثه عاشورا تا چه حد تاب تفسیر و تبیین اخلاقی دارد؟
– دکتر ابوالقاسم فنائی: همین که ما اسم حرکت امام حسین را قیام میگذاریم، نشان میدهد پیش فرض خاصی داریم. بهتر است تعبیر بیطرفانه تری به کار ببریم، مثل نهضت، حرکت یا جنبش. تا مدتها تبیین رایج از این حادثه، بین عموم متفکران شیعی و شیعیان، تفسیر یا تبیین اسطوره ای بود. تبیینی بود که بر اساس آن این حادثه تلخ، اراده الهی تعلق گرفته بود که چنین حادثهای در آن موقعیت خاص تاریخی و آن مکان خاص جغرافیایی محقق شود.
بعد از این مرحوم دکتر شریعتی، مرحوم آیت الله صالحی نجف آبادی و بعدها آیت الله مطهری و دیگران سعی کردند تبیینی زمینی تر از این حادثه به دست بدهند. تبیینی طبیعی که بشود دیگران هم از آن درسی بگیرند و تاثیری در زندگی آنها داشته باشد. البته بعضی مثل مرحوم صالحی نجف آبادی ادعایشان این است که تبیین ما قبل از رواج تبیین اسطورهای، رایج بوده و بین متفکران شیعه مثل مرحوم شیخ مفید طرفدار داشته است.
تبیین های بسیار متنوعی داریم که این تبیین های متنوع، معمولاً تبیینی است که تک عاملی است و این به نظر من ی نقطه ضعف است. البته تبیین مرحوم مطهری که ایشان در واقع ترکیبی از سه عامل را به عنوان انگیزه امام در این حرکت اعلام میکنند که میشود تبیین ترکیبی. تبیین کسانی مثل مرحوم دکتر شریعتی و مرحوم آیت الله صالحی نجف آبادی تبیین های تک عاملی است.
نکته مهم این است که حتی اگر تبیینی اخلاقی از این حادثه ارائه دهیم، این به معنای نادیده گرفتن سایر جنبهها نیست. نکته دیگر این است که معمولاً حوادث تاریخی در خلاء اتفاق نمیافتد. این طور نیست که یک شبه، فرد یا گروهی تصمیم بگیرند تا کاری انجام بدهند. به تدریج زمینه برای موقعیتی جدید ایجاد می شود. (دفاع، قیام، نهضت و…)
ارائه تبیین درست از این واقعه در گروه این است که ما دو خوانش از اسلام را از هم جدا کنیم؛ خوانش علوی و خوانش اموی.
این خوانش ها از جهات مختلف متفاوتند. یکی در باب سیاست و دیگری اخلاق سیاسی است. اگر ما بخواهیم تبیین اخلاقی از واقعه داشته باشیم، باید بررسی کنیم که این ها بر اساس چه ارزش ها یا ضد ارزش هایی عمل میکردند. انگیزه ما از اینکه سراغ یک حادثه تاریخی می رویم هم مهم است.
بسیاری از کسانی که راجع به این حادثه صحبت می کنند، سعی می کنند که انگشت روی آن انگیزه در مخاطبان خودشان بگذارند و بگویند حرف من نیاز شما را برآورده می کند.
آن خوانش اسطورهای با انگیزه کسب ثواب، آمرزش گناهان از طریق عزاداری و ریختن اشک سازگار است.
اما دیگر تبیین ها با آن انگیزه سازگار نیست. آن انگیزهای که کسانی مثل مرحوم صالحی نجف آبادی را به آن تبیین کشاند، داشتن یک الگو برای حکومت اسلامی بود. بعدها آن نظریه که در آنجا پرورده شده بود و آن توجیهی که از این طریق به دست می آمد، برای تلاش برای برپایی حکومت اسلامی، یکی از عوامل مهمی بود که به شکل گیری انقلاب اسلامی انجامید.
یا در تبیین دکتر شریعتی، تاکید می کند بر اینکه اگر شما در ذیل یک حکومت جبار و خودکامه زندگی می کنید که تا بن دندان مسلح است و به هیچ عنوان از راه مسالمتآمیز و یا جنگ مسلحانه هم نمیتوانید آن حکومت را بر اندازی بکنید، دست کم کاری که میتوانید بکنید این است که حکومت را افشا کنید.
به همین خاطر در تبیین مرحوم شریعتی، نقش اسرای کربلا خیلی پررنگ است. انگار که یک وظیفه مرکبی بوده که به دو قسمت تقسیم می شده، یک قسمت کار امام حسین بود که با شهادت خودش آن رسالتی را که داشت انجام بدهد و قسمت دیگر رسالتی بوده که بر دوش اسرا و مخصوصاً حضرت زینب علیهاسلام وجود داشته است.
اگر ما بخواهیم از این حادثه درسی بگیریم، باید سراغ یک تبیینی برویم که مبنای تصمیمگیری امام و مبنای تصمیمگیری یزید را به خوبی بتواند توضیح بدهد. مبنای تصمیمگیری طرف مقابل از این جهت مهم است که ما باید از آن رفتارها اجتناب کنیم.
دلیل دو طرف ماجرا چه بوده است؟
کنشگر عاقل وقتی میخواهد کاری را انجام بدهد به دو جور دلیل نیاز دارد: اول دلیل توجیه کننده : کار را توجیه میکند. دوم، دلیل بر انگیزاننده. دلیل کنشگران اخلاقی برای کارشان می تواند همان دلیل توجیه کننده باشد.
سوال این است: آیا امام حسین (ع) برای آن کنش ها و واکنش هایی که از خودشان نشان دادند، از همان ابتدای حرکت تا جنگ و تصمیمات مهمشان، آیا توجیه و دلیل اخلاقی داشتند؟
پیش فرض بنده این است که بسیاری از فجایع بزرگی که در تاریخ اسلام و چه بسا در تاریخ ادیان دیگر اتفاق افتاده، به خاطر جدا شدن دین از اخلاق بوده است.
حضرت علی می فرمایند: وَ اللَّهِ لَوْ أُعْطِيتُ الْأَقَالِيمَ السَّبْعَةَ بِمَا تَحْتَ أَفْلَاكِهَا عَلَى أَنْ أَعْصِيَ اللَّهَ فِي نَمْلَةٍ أَسْلُبُهَا جُلْبَ شَعِيرَةٍ مَا فَعَلْتُه
به خدا قسم، اگر هفت اقليم را با آن چه زير آسمانهاست، به من دهند تا خدا را نافرماني کنم و پوست جويی را به ناحق از مورچهاي بگيرم، چنين نخواهم کرد.
اصل مبنایی و پایه در اینجا، اصل عدالت است. آن طرف اصل مبنایی چیست؟ الحق لمن غلب! این دو با هم تقابل دارند.
اصل دیگر این است که آیا هدف وسیله را توجیه می کند یا نه؟
آن طرف چون فلسفه سیاسی و اخلاقی اش اصالت قدرت است و میگوید ما قدرت را باید به هر قیمتی شده به دست بیاوریم و حفظ کنیم، برایشان هدف وسیله را توجیه میکند، اما این طرف این گونه نیست.
اقدام مسلم ابن عقیل از این نمونه است. به او پیشنهاد میدهند که ما ابن زیاد را دعوت می کنیم، تو پشت پرده پنهان شو، و بعد بیا و او را به قتل برسان. مسلم این کار را نمی کند. اگر این کار را میکرد به احتمال قوی مسیر تاریخ عوض می شد.
اگر ما بخواهیم تبیینی اخلاقی از حرکت امام حسین داشته باشیم که بتوانیم از آن تبیین در زندگی خودمان استفاده کنیم، به اصل اخلاقی برجسته باید توجه کنیم:
1- اصل عدالت: امام در وصیت نامه شان به محمد بن حنفیه، قبل از خروج از مدینه، می فرمایند من از مدینه برای امر به معروف و نهی از منکر بیرون میروم. در انتهای آن جمله می گویند: وَ أَسیرُ بِسیرَةِ جَدِّی وَ أَبی عَلىِّ بْنِ أِبی طالِب؛ مى خواهم امر به معروف و نهى از منکر کنم و به روش جدّم و پدرم على بن ابى طالب(علیه السلام) رفتار نمایم.
یعنی روش زمامداری و شیوه اداره جامعه. آن شیوه اداره جامعه در آن زمان پیامبر اکرم صلی الله و حضرت علی شیوه عادلانه بوده است.
در مورد امر به معروف، برخلاف آن تفسیری که بعضی ها از این حادثه دارند که یزید قمار باز و سگ باز بود و حضرت منظورش از امر به معروف و نهی از منکر آن مفاسدی بود که بین جامعه پیدا شده بود و ایشان می خواست حکومت را بگیرد و از طریق حکومت مردم را امر به معروف و نهی از منکر کند،نه! اینها نیست. چون بزرگترین منکری که در آنجا اتفاق افتاده بود، تبدیل خلافت به سلطنت بود.
اعتقاد به اصالت قدرت، بزرگترین منکری بود که اتفاق افتاده بود. اصلاح باقی منکرها منوط به اصلاح این منکر بود.
منظور از عدالت، به معنای عام کلمه است. هم شامل عدالت سیاسی میشود،هم اجتماعی و اقتصادی.
اگر بخواهید منکر مهمی را از بین ببرید و عدالت اجتماعی رامستقر کنید، به تنهایی نمیتوانید. مردم باید با شما همراه باشند. اگر مردم همراهی نکنند، این وظیفه از دوش امام حسین بر داشته میشود.
آنجا که حضرت میبینند که کوفیان نظرشان عوض شده و حاضر به همراهی نیستند، این وظیفه از دوشششان برداشته شده. پیشنهادشان این است که یا من را رها کنید که من بروم در نقطه دور دست، یا برگردم به مدینه.
2- اصل کرامت انسانی. حضرت به این نتیجه می رسند که دفاع و شهید شدن و مرگ با عزت بهتر است از زندگی با ذلت.
پیشنهاد یزید چه بود؟ معنای بیعت در آن زمان این بود که شما بیعت می کنید پس من شما را زنده می گذارم. یعنی شما زنده بودن خودتان را از این طریق میخرید. یعنی دارید داد و ستد میکنید؛ با من بیعت میکنید من هم به شما حق حیات می دهم. در حالی که امام حسین در واقع معتقد بود که نه، حق حیات را خدا به من داده و و معنا ندارد که که تو بخواهی این حق حیات را به من بدهی و اگر من بخواهم بسعت کنم این با کرامت انسانی من سازگار نیست.
در تضاد است
3- اصل حریت و آزادگی. خیلی از کارهایی که امام انجام دادند از جمله پذیرش توبه حر، آب دادن به لشگر دشمن، برداشتن بیعت از یاران و … برمیگردد به اصل آزادگی و حریت.
با این سه اصل میشود این حرکت را توضیح داد. نتیجه این می شود که امام حسین فقط برای شیعیان الگو نیست، فقط برای مسلمانان الگو نیست، بلکه برای کل بشریت می تواند الگو باشد. همه انسان ها این سه اصل را می توانند به عنوان سه اصل بنیادین اخلاقی بپذیرند و بر اساس آن زندگی کنند.
امام حسین بهای بسیار سنگینی پرداختند برای زنده کردن این اصول و جاودانه کردن این اصول.
وقتی می گوییم امام حسین برای ما الگو است به این معنا نیست که آن ابزارها و مقدمات و روشی که امام برای پیروی از این اصول در آن زمان به کار گرفتهاند، ما هم دقیقا از همان ابزارها باید استفاده کنیم. ممکن است اگر ما بخواهیم آرمان عدالت اجتماعی را محقق کنیم، مسیر دیگری را باید برویم. در اینجا باید ببینیم اگر امام حسین (ع) در موقعیت ما بودند با توجه به این امکاناتی که الان در اختیارشان است به چه صورت از این امکانات استفاده میکردند؟
– شیواپور: جمله طلایی امام حسین علیهالسلام در روز عاشورا که فرمود: «اگر دین ندارید در دنیای خود آزاد باشید» با پروژه فکری شما در نسبت دین از اخلاق ارتباط بسیار نزدیکی دارد و شما سالها قبل در جایی در این باره سخن گفتهاید. از آنجا که ممکن است مخاطبان این برنامه بحث قبلی شما را نشنیده باشند، لطفا بفرمایید که این جمله با پروژه فکری شما درباره رابطه دین و اخلاق چه ارتباطی دارد؟
فنائی: من یک سخنرانی مفصلی دارم در این رابطه که بعداً به صورت مقاله در آمده است توصیه میکنم که مخاطبان عزیز این مقاله را حتماً مطالعه کنند. عنوان آن هست: امر دینی و امر فرادینی و در حادثه کربلا.[2]
این جمله، بسیار جمله عمیقی است و خیلی نکات زیادی را می توان از آن استفاده کرد. حضرت میخواهند بفرمایند این کار شما به دو دلیل نادرست است؛ یکی به دلیل دینی و دیگری به دلیل فرادینی. دلیل دینی وقتی کارگر است که از سو عاقبت و معاد بترسید. اگر دین ندارید طبیعتاً این انگیزه در شما کارگر نخواهد بود. ولی ممکن است کسی دین نداشته باشد، اما در عین حال انسانیت داشته باشد. اگر دین ندارید لااقل هویت انسانی باید جلوی شما را بگیرد. آن آزادگی مقتضای هویت انسانی است.
– شیواپور: حضرت پیش از حرکت به سمت کوفه چنین فرمود که «مثل من با مثل یزید بیعت نمیکند.» به نظر میرسد بتوان این جمله را از منظر قانون کانتی اخلاق تفسیر کرد که «چنان عمل کن که بخواهی رفتار تو تبدیل به یک قانون کلی شود.» به نظرتان این جمله تاب چنین برداشتی دارد؟
– فنائی: ما نمیتوانیم کل تئوری را که کانت بعدها شرح و بسط داد، نسبت بدهیم. این یک خطای زمان پریشی است. اگر آن جمله را بخواهیم امروز توضیح بدهیم، یکی از بهترین توضیحاتش در چارچوب همان نظریه اخلاقی کانت است.
اصل تعمیم پذیری کانت، برای همه انسانهاست. برای همه موجودات عاقل است. حالا باید ببینیم که عدم بیعت امام حسین (ع) در آن موقعیت آیا به معنای این است که همه انسانها وقتی در آن موقعیت قرار میگیرند نباید بیعت کنند یا کسی مثل امام حسین با آن خصوصیات ویژه نباید چنین کاری را انجام بدهد؟
اگر آن اولی را بگوییم معنایش این میشود که امامت امام و آن شخصیت ویژهای که داشته و آن شناختی که مردم نسبت به ایشان داشتهاند، اگر بخواهیم بگوییم کسی اگر کسی در آن موقعیت قرار گرفت نباید با کسی چون یزید بیعت کند، یک نوع تعمیم پذیری است. اما تعمیم پذیری به همه انسانها از ظان نظر که انسانند نیست.
به یک معنا شامل همه انسانها میشود به این شرط که هر انسانی اگر در آن موقعیت قرار گرفت که بیعتش یک جور مشروعیت بخشی به یک خوانش نادرست خارج از چارچوب اخلاق از دین بود، بله.
– شیواپور: برخی از صاحبنظران معتقدند که شخصیت و رفتار اخلاقی عارفان و قدیسان و قهرمانان اخلاق در بین سه مکتب اصلی در فلسفه اخلاق یعنی اخلاق فایدهباور، اخلاق وظیفهگرا و اخلاق فضیلت، بیشتر بر اساس اخلاق فضیلت قابل تبیین است. به نظر شما تصمیمات و رفتارهای امام حسین علیه السلام آیا تنها با مبنای اخلاق فضیلت قابل تبیین است یا میتوان بر اساس اخلاق فایده باور یا اخلاق وظیفه گرا نیز شخصیت و مواضع آن حضرت را تبیین کرد؟
– فنائی: ما یک اخلاق داریم یک نظریه اخلاقی. اخلاق یعنی همان ملاحظات و دلایل اخلاقی. نظریه های اخلاقی یا مکاتب اخلاقی محصول نگرش آن ملاحظات اخلاقی است از منظر فیلسوفان. فیلسوفان اخلاق سعی میکنند مجموعه ملاحظات اخلاقی را نظاممند کنند. ما در اینجا سه رویکرد کلی داریم که این نظریه های اخلاقی متنوع را در ذیل این سه رویکرد میتوانیم بگنجانیم.
آن چیزی که در طول تاریخ نظریه های اخلاقی و تاریخ فلسفه اخلاق اتفاق افتاده این است که طرفداران هر کدام از این رویکردها، سعی کرده اند رویکرد مقابل را نقد کنند. این باعث شده که ما خوانش های خیلی بسط یافته و پیچیده از این سه دیدگاه یا نظریه یا رویکرد پیدا کنیم.
به نظرم رفتار امام را بر اساس هر سه تا رویکرد میشود ما تبیین کنیم. منتها با خوانشی خاص.
اگر شما فایده گروی را در آنجا در نظر بگیرید، فوایدی که در نظر گرفته میشود آن هزینه هایی که امام پرداخت و آن منافعی که ایشان در نظر داشت که با آن حرکت به آن منافع برسد آنها را بتواند پوشش بدهد. اگر ما زاویه دید خودمان محدود کنیم به منافع دنیوی نمی شود این را توضیح داد. یک خوانش دینی و معنوی آخرت گروانه از فایده باوری وجود دارد. در این خوانش؛ کرامت انسانی، عدالت، آزادگی، اینها اگر جزء آن اقلام محاسبه ما باشد، با این خوانش از فایده گروی هم میتوان توضیح داد و همچنین با خوانش فضیلت گرایانه و اخلاق وظیفه.
– شیواپور: در حادثه کربلا ما با دوراهیها و گزینشها و تصمیمهای فراوانی از جانب شخصیتهای متفاوت مواجهیم. اولا درباره خود حضرت و مواردی چون عدم بیعت با یزید و خروج از مکه و حرکت به کوفه و قرار گرفتن بین دو راهی مرگ با عزت و زندگی با ذلت یا درباره حضرت عباس نیز گزینش سقایی بجای جنگ و نخوردن آب را داریم.
جز خود ایشان و برادرشان که شخصیتهای محوری این حادثهاند، موارد دیگری هم از دوراهیها و تصمیمهای مهم در دو طرف ماجرا دیده میشود. مثلا یک طرف حر و زهیر را داریم. یا طرف دیگر؛ عمرسعد. به نظر شما قصه عاشورا چه پیامها و درسهایی برای ما در مواجهه با دوراهیها و تصمیمهای بزرگ و انتخاب و گزینش راه درست دارد؟
– فنائی: کل تصمیمات زندگی ما را می شود به دو دسته تقسیم کرد؛ در بعضی از این تصمیمات، اخلاق لابشرط است، ساکت است.
اما نوع دوم جاهایی هست که ما اسمش را می گذاریم دوراهی اخلاقی. اگر از آن مسیری که اخلاق به ما میگوید بخواهیم برویم، باید هزینه بدهیم. آن هزینه است که نشان میدهد که انسان ها چقدر به کمال رسیده اند در قلمرو اخلاق. هر چقدر که یک انسان برای پیروی از آن ارزش های اخلاقی که به آن معتقد است، حاضر باشد که هزینه بیشتری بپردازد، این نشان میدهد که این انسان از نظر اخلاقی کاملتر است. آن دو راهی هایی که در کربلا اتفاق افتاد، همه از این دوراهی هایی بود که اگر این کار را میکردند باید هزینه گزافی میپرداختند اگر نمیکردند آن هزینه گزاف را نمی پرداختند.
هر انسانی قیمتی دارد؛ یعنی مهم این است که ما بپذیریم که هر کاری ما انجام می دهیم، از یک نظر داریم یک داد و ستد انجام می دهیم، خودمان را میفروشیم، باید ببینیم به چه قیمتی خودمان را و کرامتمان را میفروشیم.
یکی از مهمترین نکات این است که ما بفهمیم که اولا در هر کدام از این موقعیت ها قرار میگیریم، برای رفتار اخلاقی باید هزینه بدهیم.
با چه قیمت و تمهیداتی دیگران میتوانند ما را وادار کنند آن کار غیر اخلاقی را انجام بدهیم؟ در واقع یک ترازو است که وزن اخلاقی خودمان را بسنجیم.
اگر ما آنجا بودیم چه کار میکردیم؟
اگر حاکمیت ری را به ما پیشنهاد می کردند چه میکردیم؟
پیشنهاد وسوسهانگیزی است! اینجا با خیال راحت نشسته ایم و می گوییم نه.
– شیواپور: اجازه بدهید پرسش ها را از خود این حادثه به نسبت ما با این حادثه معطوف کنیم. در این تردیدی نیست که اصولاً سوگواری یا عزاداری کردن بر درگذشتگان کنشی عاطفی است. در خصوص عزاداری بر امام حسین علیه السلام نیز چنین است و غیر از آن، بعنوان یک امر مستحب، کنشی شریعتمدارانه و معطوف به توجه به شعائر و مناسک نیز هست. اما آیا میتوان سوگواری بر امام حسین علیه السلام را کنشی اخلاقی نیز دانست؟
– فنائی: در واقع آیا ما دلیل اخلاقی داریم برای سوگواری یا نه؟ بله تحت شرایطی میشود ما بگوییم سوگواری از نظر اخلاقی کار خوبی است و چه بسا کار لازمی هم باشد.
یک چیزی که اینجا خیلی مهم است این است که ما توجه داشته باشیم که برای چه کسی داریم عزاداری می کنیم و چه انتظاری داریم از این عزاداری؟ قطعاً اگر این سوگواری برای امام حسین باعث شود که یک تحول در شخصیت ما پیدا بشود و تبدیل شویم به یک انسان بهتری، وقتی که از مجلس عزاداری آمدیم بیرون دیگران احساس کنند که ما عوض شدیم، دروغ کمتر میگوییم ، کمتر سر مردم کلاه می گذاریم ، کمتر ظلم میکنیم، اگر اینها باشد قطعاً این خودش می شود یک مدرسه برای تربیت اخلاقی. در در واقع من فکر می کنم هدف اصلی آن سوگواری هم همین بوده است. حالا در طول تاریخ چه اتفاقاتی افتاده که یک جوری چراغ سبز شده برای اینکه عده ای کارهای خلاف اخلاق در طول سال انجام بدهند و بعد بگویند خب می رویم آنجا یک قطره اشک میریزیم یا نذر می کنیم یا سینه میزنیم گناهانمان بخشیده میشود. این تحریفی است که در این قضیه اتفاق افتاده. تاکید روایات بر عزاداری به این دلیل است که مردم بیایند در این مجالس و با امام حسین همنشین بشوند و در اثر همنشینی با امام حسین و آشنایی با امام حسین و ارتباط وی با امام حسین واقعی آن شخصیت ارتباط عاطفی با امام حسین واقعی، فضائل آن شخصیت سرریز بشود در آن ها و تبدیل بشوند به انسانهای بهتر. انسانهایی که از نظر اخلاقی انسان های بهتری هستند.
سوگواری و عزاداری یک ارزش ابزاری دارد. اگر ما بخواهیم از نظر اخلاقی بگوییم که این کار کار خوبی است، باید ببینیم که این ابزار برای چه چیزی است؟ آن هدف است که به این وسیله ارزش میدهد. اگر آن هدف خوب باشد، ارزشمند میشود، اما اگر هدف چیزهای دیگری باشد خود یزید هم ممکن است حاضر باشد در این مجالس شرکت کند!
دکتر شریعتی می گفت خون را تبدیل کرده اند به تریاک! اگر این مجالس عزاداری امام حسین به جای اینکه انسانها و وجدان های خفته را بیدار کرده و حساسیت اخلاقی مردم را نسبت به ظلم و بی عدالتی و بی انصافی و بیدار کند، به صورت یک ماده مخدر عمل کند و مردم فکر کنند که تنها وظیفه شان این است که بیایند آنجا سینه بزنند، اشک بریزند و بعد که بیرون رفتند رفتارشان در بیرون یک رفتار کسی باشد که انگار با امام حسین ارتباطی ندارد، اگر از بیرون نگاه کنیم، می ببینیم این رفتار با همان اصولی میسازد که یزید و لشکریانش از آن پیروی می کردند. آنچه مهم است بزرگداشت یاد امام حسین است. به خاطر شرایط سیاسی و اینکه حکام جور به هیچ وجه اجازه نمیدادند که مجلس یادبود معمولی برای بزرگداشت امام و معرفی شخصیتش انجام شود، جز به شکل عزاداری.
میگویند خوب اینها عزادار هستند کاری که نمی کنند، فقط عزاداری است، خیلی نسبت به عزاداری حساسیت سیاسی ندارند. به همین دلیل، در طول تاریخ تاکید کرده اند روی عزاداری و ثواب عزاداری ولی به نظرم موضوعیت ندارد. آن چیزی که مهم است برقراری ارتباط وجودی با امام حسین است. که این ارتباط وجودی دو جنبه دارد: ارتباط عاطفی و ارتباط معرفتی و تجربی. یعنی ما در سوگواری امام وقتی شرکت می کنیم باید سعی کنیم که گویی در آن صحنه هستیم. یعنی تمرینی بشود برای ما برای اینکه وقتی در آن موقعیت قرار می گیریم یا شبیه موقعیت قرار میگیریم رفتارمان شبیه شود به همان رفتار و واکنشی که امام حسین در موقعیت از خودشان نشان دادند.
شیواپور: یکی از مصادیق دینداری ما شیعیان مناسک و مراسم عزاداری است. چه سوگواری بر امام علیه السلام خودش فعلی اخلاقی باشد یا خیر، آیا میتوان از چیزی به عنوان «اخلاق سوگواری» سخن گفت؟ منظورم از این دست توصیههای اخلاقی نیست که عزاداری نباید همراه با آزار دیگران یا اسراف یا توهین به مقدسات سایر مذاهب و… باشد که البته این توصیهها هم درست و بجاست. از چشماندازی کلانتر و کلیتر که بیشتر معطوف به نیتها و آرمانهاست، آیا میتوان از چیزی به عنوان «اخلاق سوگواری» سخن گفت؟ در عزاداری چه ارزشهای اخلاقی باید مورد توجه قرار بگیرد؟
– فنائی: در عزاداری یکسری اصول اخلاقی را حتماً باید مراعات کنیم. چند نکته را می شود اینجا به عنوان پیشنهادی که بیشتر روی آن تامل کنیم.
ما به عزاداری باید به عنوان یک وسیله و ابزار نگاه کنیم و همیشه این حساسیت را داشته باشیم که این ابزار و وسیله اول ما را به هدف می رساند یا نه و ثانیاً بهترین ابزار و وسیله ممکن و در دسترس برای رسیدن به آن هدف هست یا نیست؟ خیلی از عبادت های مهم نماز ،حج ،روزه، ابزاری هدفمند هستند. ( ان الصلوه تنهی عن الفحشاء )
اگر یک تحول شخصیتی در من ایجاد شد، ما میتوانیم به این سوگواری هم مثل بقیه عبادات نگاه کنیم.
خیلی از این نوحه خوانی های بی محتوا و شکل سینه زنی، شکل محتوا ، اشعار، سبک اجرا نه در شان امام حسین است و نه ذره ای به لحاظ معنوی و اخلاقی در مخاطبان و شنوندگان تاثیر مثبت دارد. به صورت ابزار سرگرمی و تخلیه هیجان در آمده. این چیزی نیست که ائمه مدنظر داشته اند.
.
.
[1] دین در ترازوی اخلاق: نسبت میان اخلاق دینی و اخلاق سکولار، ابوالقاسم فنائی، تهران: انتشارات صراط، ۱۳۸۴
اخلاق دینشناسی: پژوهشی در مبانی معرفتی و اخلاقی فقه، ابوالقاسم فنائی، تهران: نگاه معاصر، ۱۳۸۹
اخلاق دینداری، در دست نگارش
[2] ابوالقاسم فنائی: امر دینی و امر فرادینی در پیام عاشورا: صدانت
.
.
گفتگو با ابوالقاسم فنائی در باب جنبههای اخلاقی و معنوی نهضت امام حسین
به همت کانون فرهنگی هنری امام حسین (ع)
مشاهده فیلم کامل گفتگو در آپارات
.
مشاهده همین فیلم در دو بخش:
بخش اول: یوتیوب | آپارات
بخش دوم: یوتیوب | آپارات
.
.
باسلام وعرض ادب خدمت استاد فنائی وتهیه کنندگان بسیار عالی ودقیق بیان شدبسیار استفاده نمودیم. ان شاءالله به این سخنان بادقت عمل کنیم.تا جامعه دچار این همه گرفتاری ومشکلات نشود