جواد طباطبایی، به‌سوی لیبرالیسم یا ناسیونالیسم؟ ۱؛ مؤلف: شهرام اتفاق

جواد طباطبایی، به‌سوی لیبرالیسم یا ناسیونالیسم؟؛ مؤلف: شهرام اتفاق

جواد طباطبایی، به‌سوی لیبرالیسم یا ناسیونالیسم؟ ۱

مؤلف: شهرام اتفاق – آبان‌ماه 1400  /   ناشر: مؤسسه فرهنگی صدانت

مقدمه

در پی فعالیت‌های پژوهشی‌ام[1] درباره «مصلحت عمومی»، دوباره به سراغ آثار گران‌مایه استاد طباطبایی رفتم تا بار دیگر، قسمت یک روزه‌ای از این بحر نصیبم شود[2] و هم‌چنان‌که همواره و بسیار از ایشان آموخته‌ام، بار دگر نیز از این استاد فرزانه بیاموزم.

رفتن به سراغ آثار طباطبایی به دلخواه و به دست تدبیر است، اما دل کندن از آن دانایی و شیوایی، بسی دشوار و به دست تقدیر است. این‌چنین شد که بیش از حد مقرر ماندگار شدم و بنا به ضرورتی[3] ، بخشی از فیش‌برداری‌هایم را در قالب آن‌چه در پی می‌آید، منسجم و به ‌صورت یک پیش‌نویس منتشر کردم.

در این نوشته قصد دارم تا از منظر یکی از مخاطبان آثار طباطبایی که در حال فراگیری آن اندیشه و نظریه‌ها است، نقدی بر آرای او بنویسم و ادعا کنم که در لحظه اکنون، احتمالاً گرایش دستگاه نظری استاد جواد طباطبایی به ناسیونالیسم، بسیار بیش از گرایش آن به لیبرالیسم کلاسیک[4] است.

به همین سبب، کندوکاو افزون‌تر در این عرصه را برای مطالعه‌کنندگان و پژوهش‌گران هر دو عرصه لیبرالیسم و اندیشه طباطبایی ضروری می‌دانم.

تردیدی ندارم که استاد طباطبایی به‌سان «افلاطون از قدما و ماکیاوللی از متأخرین»[5]، اندیشه منضبط دارد. در عین حال محتمل است که مواضع نظری طباطبایی در نقطه آغازین، با دعاوی او در نقطه پایانی رفته‌رفته تغییر یافته باشد و شاهد یک سیر تدریجی از نخستین آثار او، تا اثر اخیرش با نام «ملت، دولت، حکومت قانون» هستیم. هرچند که این احتمال را نیز از نظر دور نمی‌دارم – و نشانه‌هایی متفرق سراغ دارم  – که شاید اندیشه طباطبایی از همان ابتدا بر همین سیاق بوده است.

در اینجا کوشیده‌ام تا هر از گاهی، با یاری جستن از رویکرد مقایسه‌ای[6]، وجوه اشتراک و تمایزات آرای طباطبایی را با سه رویکرد لیبرالیسم، مارکسیسم و ناسیونالیسم نشان دهم تا از رهگذر این مقایسه، ادعایم را توضیح دهم.

محتمل است که پاسخ‌هایی که از سوی اندیشمندان و صاحب‌نظران فرهیخنه دریافت خواهم کرد، خطاهایم را معلوم سازد و مسیر درست را نشانم دهد. از سوی دیگر، طباطبایی خود نیز پیشاپیش در استقبال از نقد مخاطبان گفته است که: «هر مناقشه‌ای، با تکیه بر مواد و مصالح جدید و اسلوب علمی، بر نظریه من، می‌تواند برهان درستی آن باشد، چنان‌که من، در چهار دهه گذشته، توانسته‌ام، با بهره‌گیری از ایرادهایی که گرفته‌اند، برخی ایرادها را رفع و اصل نظریه را دقیق‌تر کنم.»[7]

[1] در حوزه اقتصاد سیاسی محیط زیست

[2] گر بریزی بحر را در کوزه ای

     چند گنجد؟ قسمت یک روزه‌ای – مولوی

[3] در جلسات کتاب‌خوانی‌ای که با دوستان داریم – و در حال مطالعه کتاب لیبرالسم لودویگ فون میزس بودیم – در پاسخ به پرسش یکی از همراهان آن جلسه درباره مقایسه نظرات طباطبایی و میزس درباره ملت‌ها و روابط‌شان، معیارهای نظری پنج مکتب نئودورکهایمی، مارکسیسم، ناسیونالیسم، فمینیسم و لیبرالیسم را با یک‌دیگر مقایسه و بررسی کردم و به درخواست دوستان مقرر شد تا گفتگو درباره اندیشه طباطبایی، خارج از جلسات مطالعه کتاب میزس و در قالبی دیگر دنبال شود. از این‌رو انگیزه من برای انتشار زودهنگام این یادداشت‌ها، پی‌جوئی آن بحث نیمه‌تمام بود. برای پی‌گیری آن جلسات کتاب‌خوانی، رجوع کنید به: “مروری بر کتاب «لیبرالیسم» میزس – جلسۀ (4) – شهرام اتفاق

[4] در سرتاسر این متن، مراد من از لیبرالیسم، لیبرالیسم کلاسیک در محدودۀ تعاریف میزس، هایک و نظایر ایشان خواهد بود. نه آن قسم از لیبرالیسمی چپی که شباهت به سوسیالیسم دارد و برخی از احزاب سوسیال دموکرات آن را نمایندگی می‌کنند.

[5] (طباطبایی، 1396 الف، 18)

[6]  comparative approach

[7] (طباطبایی، 1398 الف، 292)

.


.

دریافت فایل PDF از سرور اول | دوم | سوم

.


.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *