صحبت های جنجالی مصطفی ملکیان پیرامون فرهنگ و تمدن ایران

صحبت های جنجالی مصطفی ملکیان پیرامون فرهنگ و تمدن ایران

مصطفی ملکیان (روشنفکر و فیلسوف حوزه اخلاق) در مصاحبه‌ای که در سال ۸۴ با وبسایت آفتاب نیوز انجام داده است، به نقد دیدگاه های تجدد ایرانی “سید جواد طباطبایی” پرداخته است.

در بخشی از این مصاحبه آمده است:
یکی از بزرگترین دروغهایی که ما به تاریخ گفته‌ایم این است که ما فرهنگ و تمدن عظیمی داشته‌ایم، آخه عزیز من فرهنگ وتمدن مدرک می خواهد اگر یونانی ها یک کتاب از افلاطون نداشتند، یک کتاب از ارسطو و یا … نداشتند بنای پانتئن رانیز نداشتند، معماری های عظیم را نداشتند و بعد می گفتند که ما یونانیها فرهنگی داشتیم که نمی دانید چه عظمتی داشت و آب از لب و دهان همه ما هم راه می افتاد، ما انصافاً به آنها نمی گفتیم هر چیزی مدرک می خواهد؟ انصافاً شما از آن چیزی که در قلمروی ایران می بینید، غیر از تعدادی بنا که آنها را نیز همه مورخان گفته اند که رومی ها برای ما ساخته اند مانند تخت جمشید که مورخان گفته اند هخامنشیان تعدادی مهندسان و معماران رومی را آوردند و برای ما اینها را ساختند- اگر اینها را بگذارید- کنار شما یک اثر فلسفی به من نشان بدهید. یک اثر دینی بلند به من نشان بدهید. یک اثر هنری و یا عرفانی نشان بدهید، ممکن است عده ای بگویند همه اینها سوخته است ولی این را باید نشان بدهد کسی که می گوید ما داشته ایم، یک پزشک تراز اول ماقبل از اسلام داشته ایم؟ ما یک فیلسوف تراز اول قبل از اسلام داشته ایم، یک هنرمند تراز اول … ما تمام چیزی که از قبل از اسلام داشته ایم سه چیز است . یکی تخت جمشید و معمارهایی که در آن قسمت وجود دارد که آن را هم همه مورخان گفته اند که رومیان ساختند که حالا فرض کنیم ایرانی ها ساخته اند. یک مانی نقاش داریم که آن هم نقاشی هایش باقی نمانده ولی به تواتر رسیده ایم که نقاش بزرگی بوده و ما او را پیامبر نیز تلقی می کنیم و یکی هم دانشگاه جُندی‌شاپور (یا به تعبیر درست‌تر جَندی‌شاپور) که می گفتند در آنجا رشتهء پزشکی خیلی قوی بوده است، البته این را هم می دانید که وقتی مسیحیان مورد حمله واقع شدند، به طرف شرق عقب نشینی کردند و آمدند و جندی شاپور را ساختند و … حالا اینها را شما با یونان مقایسه کنید، ما صد ورق نوشته نداریم که با فرهنگ یونان قابل مقایسه باشد حتی پنج ورق نیز نداریم …
و اما مطلب بعدی اینکه اصلاً ایران کجاست؟
شما که اینقدر می گوئید ایران تاریخ فلان داشته، از کجا به بعد را می گوئید ایران و از کجا به بعد را می گوئید ایران نیست؟ از لحاظ جغرافیایی عرض می کنم؟ آیا افغانستان جزء ایران به حساب می آید؟ ماوراء النهر جزء ایران است؟ در زمان هخامنشیان ایران یک وسعتی داشته زمان ساسانیان یک وسعت دیگر داشته است؟ زمانها مادها و یا اشکانیان یک وسعت دیگر داشته ، زمان آل بویه یک وسعت دیگر داشته… روی هر کدام انگشت بگذارید و بگوئید این وسعتی که در آن زمان بوده، ما می گوئیم این ترجیح بلامرجع است و منطق ندارد، مثلاً فرض کنید، الان ابن سینا را ما ایرانی به حساب می آوریم ولی جالب این که در شوروی سابق نیز برای ابن سینا بزرگداشت می گرفتند چون معتقد بودند مال آنهاست، چرا؟ می گفتند که ابن سینا درست است که در همدان به دنیا آمده ولی تمام عالم و آدم می دانند که تمام تحصیلاتش را در بخارا انجام داده است و بخارا نیز متعلق به ماست (متعلق به اتحاد جماهیر شوروی) ، خوب حالا ابن سینا بخارایی است یا ایرانی، بخارا که اکنون جزء ایرانی نیست واصلاً این نزاع را با چه متدولوژی ای می توان فیصله داد؟ و یا مثلا ابوریحان بیرونی، بیرون کجاست؟ متعلق به خوارزم است و خوارزم کجاست؟ خوارزم الان در ترکمنستان قرار دارد و حالا سؤال این است که ابوریحان بیرونی ایرانی است یا غیر ایرانی؟ بله ممکن است شما بگوئید که آن زمان جزء ایران بوده است ولی اگر آن زمان پادشاه زور داشته و توانسته آنجا را نگه دارد آیا این ایران می شود و بعد که پادشاهی ضعیف آنها را از دست داد آنها نا ایرانی شدند؟ یعنی وقتی ما قفقاز را در زمان قاجار از دست دادیم قفقازی ها تا آن زمان ایرانی بودند ولی بعد از آن ناایرانی شدند و از ایرانی بودن افتادند؟ … ببینید متدولوژی تحقیق آکادمیک این نیست ، شما نمی توانید چیزی که مرز جغرافیایی، تاریخی، روانشناسی و جامعه شناسی اش مشخص نیست را این چنین مورد تحقیق قرار دهید.

23 نظر برای “صحبت های جنجالی مصطفی ملکیان پیرامون فرهنگ و تمدن ایران

  1. دردوره هخامنشی روم و رومی وجودنداشته اگاهی ایشااازتاریخ بسیار کم است.حق چنین اظهارنظرهایی ندارند..ضعف ایران دربعضی دوره ها به علت هجوم وحشیان وخایین بوده.

    1. ملکیان همانند دیگر مردمان حق دارد تصور و داوری خود را بیان کند ، و ما هم حق داریم ان را بررسی کنیم و بپذیریم یا نپذیریم . با درآوردن چند داده نادرست از انیوه سخنان یک اندیشمند شاخص ، نمی توان کلیت منظومه فکری او را نفی کرد . اگر سخنان ملکیان قابل قبول نیست ، به دلیل ابهام و ناسازگاری با دیگر سخنان او و سازگار نبودن با پیش پذیرفته های پایه ای و مشترک است نه داده های تاریخی نادرست چون همدانی انگاشتن ابن سینا و همعصر هخامنشیان دانستن رومیان .

      1. بسیار جاى تاسف است که در این زمان بى در و پىکر که خود تحت حجوم فرم افراطى هجوم یکطرفه به همه تشخصات فرهنکى (غرب یا شرق) براى اسلامیزیسیون کردن ان هست هر کسى که یک دیپلم فلسفه یا جامعه شناسىدارد و البته ته ریشى و گردن کلفتى و روى فراوان فیلسوف خوانده مى شود یا مى خواندن . اخر اقا جان فیلسوفه شدن هم همانند استادان سلمانى که همه جناب استاد (باضافه حجج اسلام و ایت معصوم و والی) دیگر همه فیلسوف و جهان مدار نامیده می شوند و این شامل تمام اهالی این ملک پر گهر (به استثنای بانوان که حق عرض اندام رد مقابل آقایان ندارند) می گردد. بیابید هر کسی که کلمه ای چند فرموده یا نوشته فیلسوف تابان خوانده نشده باشند.
        مثل اینکه همه یادشان رفته چهل پنجاه سال پیش تنها تعداد انگشت شمار از بزرگ‌ترین متفکران(نه روشنفکران) در رده استادی دانشگاه یا بعنوان فیلسوف (آن هم نه توسط خودشان ) بیشتر وجود نداشتند
        شارحان و اسانید فلسفه که اکثر انها درجات دکترا یا مدرک کارشناسی هم نداشتند ولی هرکدام ده تا بیست سال در محضر اساتید نامور روزانه از صبح صادق تا شام درس فرا می گرفتند و دانشگاه. تهران آنها را بیمت استادی قبول کرده بود و تحت آوای آنها نسل جدیدتر که مدارک رسمی دانشگاهی را می پیمودند وارد رده بندی دانشگاه می شدند ولی همه آنها در کنار تحصیل رسمی با همان اساتید ادامه می دادند‌
        آنها چه کسانی بودند و یا هستند و مقایسه کنید با خیل فلاسفه و اساتید بر تر که از در و دیوار می ریزند و با اساتیدسلمانی و بنایی در مسابقه هستند. ببینید کدام از آنها را می شناسید. ( و مقایسه کنید با مسابقه دولتی که سعی دارند همه را در رده پزشک برتر فیلسوف برتر دندانشان برترووووووو که بزودی همه اتباع ایران برتر نامیده خواهندشد)
        بدیع الزمان فروزانفر. ( نه دکترا داشت نه کارشناسی ارشد دانشگاه آزاد اسلامی علی آباد علیا و سلفای آن هم در راه هست) مرتضی مطهری ، جواد مصلح ( و شاگردان معروف آنها دکتر دینانی ، نجفقلی حبیبی، دکتر طباطبایی ) استاد آشتیانی ، استاد حایری یزدی، شهابی ، مشکات
        اله قمشه ای و دکتر حسین الهی قمشه ای، استاد داوری ، شایگان، دکتر مهدوی ، دکتر اریان پور ، ووووو ده ها نام اوران و رستم های علم و دانش همگی بی تکبر و جامع بسیاری از علوم. آیا شناختید. سخنرانی های آنها را شنیده اید. دکتر زریاب خویی دکتر اعوانی بی غرور و همه با نبوغ علمی. دانشگاه ها الان کسانی را تحویل می دهند که ارابه های صد چرخ عناوین و بار دانش آنها !!!!را حمل می کند.
        چه طور است ازککسانی دیگر هم بگوییم که توسط واسطه هایشان سعی دارند خود را در زمینه فلسفه و حکمت معلم چهارم معرفی کنند. امیدوارم همه این فلاسفه و استادان سلمانی سوزنی بر محیط مقابل مسقط الراس خود زده و در پیکری هم وزن واقعی خود نما شوند.

  2. اولین مشخصه یک اندیشمند، این است که بداند در زمینه‌ای که نه دانشی دارد و نه چندان مطالعه‌ای وارد نشود. این آقا هنوز نمی‌دانند که هخامنشیان هم‌دوره نیستند با رومیان و یا ابن سینا متولد همدان نیست و البته منبع‌ها و کتاب‌های زیادی است که ایشان می‌توانند به آنها مراجعه کنند و پاسخ بسیار از پرسش‌هایی که اینجا پرسیده‌اند را بیابند ولی البته ایشان این سختی را نیز به خود نمی‌دهند. بسیار بدیهی است آدمی که پایه‌ دانش و داده هایی که اندیشه‌هایش را بر آنها بنا می‌نهد نادرست باشد نتیجه‌های نادرستی نیز می‌گیرد.

    1. از ملکیان نظرش را درباره « نظریه انحطاط ایران » جواد طباطبایی پرسیدند و او به درستی گفت که بر مدعی است که شاخص یا شاخص های انحطاط را معرفی کند ، معنای ایران را بیان کند و نشان دهد که آن شاخص ها در این پدیده ( ایران ) تحقق یافته و مصداق یافته اند . پرسش های ملکیان در مورد « ایران » در واقع حالت خاصی از پرسش درباره مفهوم و مصداق اینهمانی و دیگرگشت در پدیده های « اعتباری » است ، امری که در مورد پدیده های محسوس چون درخت و فرد انسان نیز قابل طرح است . بی شک اگر از بسیاری از مردم بپرسند آیا جسد مرده معین به عنوان موجود زنده هنوز مصداق مفهوم انسان است ؟ ، پرسنده را به حماقت متهم می کند ، به ویژه اگر مرده شخص بانفوذ و قدرتمندی بوده باشد . اما از دید اندیشمندی که می خواهد از سطح کنونی دانش عمومی فراتر رود و دیگران را نیز به این رشد و رویش ترغیب کند ، این گونه پرسش ها شایسته تأمل و تفکر است . از این منظر نادرستی اطلاعات فرعی ملکیان ، گزاره های اصلی او و نیز رویکرد پرسشگری بنیادی وی را نفی نمی کند . به هر حال گرچه با بسیاری از آرا و باورهای ایشان موافق نیستم ، اما به باور من آقای ملکیان از مروجان دقیق روشن گویی و دقیق نویسی ، و از سرآمدان فکری زمانه ماست . حتا اگر چنین نبود ، باز حق ابراز نظر دارند ، دلیل این سخن ، دو نکته است : حال نخست انسان نادانی است ، انسان نمی داند و برای دانستن بهتر است بپرسد و یادبگیرد . دیگر این که با پرسیدن و گفتگو ـ و نه سکوت و خاموش ماندن ـ ، حد دانایی و نوع و کیفیت دانش ، هویدا و آشکار می شود . انسان حد اقل به عنوان مصرف کننده ، حق دارد بپرسد و انتخاب کند ، امری که تولیدکنندگان و فروشندگان کالاهای نامرغوب را خوش نمی آید .

  3. فرمودید یک اثر مذهبی از آن دوره نداریم
    ارجاع می دهم شما را که پژوهشهای پیزامون کتاب اوستا را از نظر بگذرانید

    1. ایران باستان در قیاس با یونان قدیم میراث فکری و فلسفی را بر جای نگذاشته و در این امر جای هیچ شکی و شبه ای نیست در یونان هم جنگ و غارت داشتیم. فیلسوفان مانند سقراط خودش اصلا دست بر نوشتن نزد ولی نام و آوازه اش ستون های فلک را بر لرزه درآورد. از دیگر فلاسفه و سوفیست ها نیز یا اصلا اثری باقی نمانده و یا قطعاتی در حد ۵ الی ۳۰۰ بیت یا سطر مانده ولی مع هذا نام و نشان آنها برجاست. اینکه آثار سوخته و از بین رفته به نظر حقیر بهانه س و لااقل اسم شأن باید می ماند و اساسا اصل بر عدم است و مدعی وجود باید دلیل اقامه کند و به نظر حقیر کسی دلیل معتبری نیاورده و همه اظهارات مبتنی بر تعصب و جهل است.

  4. من در زمینه تاریخ صاحب نظر نیستم. بر اساس داده ها سؤال دارم؛ تولد و مرگ داریوش، بعنوان بنا کنندۀ پارسه، ۵۵۰-۴۸۶ پیش از میلاد و ظهور و سقوط تمدن روم باستان ۷۵۳ ق.م تا ۴۷۶ پس از میلاد بوده. با این وصف چطور میشه ادعای عدم وجود رومیان رو هنگام ساخت تخت جمشید کرد؟

    در پرانتز عرض کنم که جناب ملکیان هم جایی قول اسوالد اسپنگلر رو نقل میکنند در باب تمدن های تاریخی، که از ۸ تمدن بشری، چهارمین رو، بعد از یونان، تمدن روم قدیم و بهمراه یونان، تمدن کلاسیک گفته اند.

  5. در باب آثار فلسفی هم عرض کنم، دکتر احمد تفضلی در تاریخ ادبیات پیش از اسلام شون روی هم سه اثر رو بعنوان متون فلسفی-کلامی آورده اند و این فصل از کتاب رو اینطور آغاز کرده اند که: در این آثار افکار ایرانی غالبا با مطالب فلسفی ماخوذ از یونان تلفیق شده است که ایرانیان از دوران هخامنشیان و بعد در دوره اشکانیان، در دوره هلنیسم، با آنها آشنا بودند.

  6. و اما در باب جندی شاپور، مرتضی راوندی در جلد نهم تاریخ اجتماعی ایران نوشته اند که: در اواخر قرن پنجم میلادى… اهل تحقیق و دانش‏پژوهان (نسطوری مذهب) متفرّق شدند. ناچار عاشقان علم بار سفر بستند و با مهاجرت آنان، دو مدرسه «نصیبین» و «جندى شاپور» تأسیس گردید… دانشوران نسطورى، مذهب آرامى را به آنجا کشیدند و این مدرسه پس از فتح ایران به دست مسلمان‏ها، نیز باز بود.

  7. با اینکه بنده از آثار جناب ملکیان استفاده و بهره برده ام و از سواد ایشان در حوزه فلسفه اطلاع دارم اما بهتر بود در مورد اظهارنظر در باب تاریخ و تمدن ایران باستان با مطالعه بیشتری ورود میکردند. باوجود ازبین رفتن آثار فرهنگی و تمدنی ایران بدست یونانیان و اعراب جاهل و مغولان اما هنوز نشانه های بزرگی تمدن گذشته ایران رو میشه دید و پیدا کرد.در زمان هخامنشیان غیر از تخت جمشید، شوش و مکانهای دیگری هم بودند که غیر از معماری هنرهای دیگری رو هم داشتند و حتی خیلی قبل تر از اون در در دوره ایلام و پس از اون تمدنهایی رو در شوش و فارس و دره غلامان و سیستان و باز هم قبل تر در شهر سوخته زابل تمدنهای پیشرفته ای بودند که ظهور و بروز اونها بدون بدون سواد کافی و سطح بالای فرهنگی در زمینه های مختلف فرهنگی و هنری امکان پذیر نبوده. کتابهای زیادی در این زمینه برای مطالعه وجود داره. و این رو هم بدونیم که آثار فرهنگی و تمدنی ما در دوره های تجاوز به این کشور عزیز مثل یونانی ها و اعراب غارتگر و دزد و مغولهای وحشی ازبین رفتن.حتی در مواردی غیر از آثار، اندیشمندان ایران عزیز رو هم کشتند تا امکان بازنویسی اون آثار وجود نداشته باشه.

  8. سلام.من از دوستداران ارادتمندان حضرت استاد مصطفی ملکیان هستم و دست کم ۱۵ سال است که هرچه گفته و نوشته اند را پیگیری کرده ام.از خواندن مطلب نادرستی هم که در باره معماری پیش از اسلام فرموده اند ابدا دلگیر نشدم. چون سالهاست که در کتب و نوشته های فراوانی به روش زننده و عقده گشایانه ای از شکوه و عظمت ان زمان ها سخن به میان می امده ، و لازم است چنین نظریاتی نیز مطرح شود تا ما ایرانیان به خود امده و دست از خودستایی(حتی اگر راست باشد) برداریم.
    ولی با این همه مابلم به اندازه سواد خود چند نکته را گوشزد کنم. یکی اینکه معماری پیش از اسلام تنها به تخت جمشید محدود نیست. از هزاران سال پیش نمونه های ارزشمندی از معماری ایرانی برجای مانده که از آن میان می توان به بازمانده های ایلامی مانند زیگورات چغازنبیل اشاره کرد؛ که به اندازه کافی از معماری و تمدن رومی دور است که نتوان ارج آنرا کاست.سپس معماری مادها و پس از آن است که شاهکارهای هخامنشیان پدیدار می شود. از انچه بجامانده برمی اید که برای این معماری ، سه خاستگاه می توان برشمرد: معماری ارارتویان از غرب ایران، معماری آشوریان از عراق و معماری مادها.پس وابسته کردن معماری هخامنشی به رومیان چندان درست نمی آید. حتی اگر به معماری یونانیان نیز اشاره شود نیز نادرست است.
    از اینها مهمتر، چگونه می توان به یادگارهای معماری ساسانیان بی اعتنا بود؟ ساختمانهایی چون بسیاری از آتشکده ها، کاخ ها و کاروانسراهای ساسانی که شمارش آنها نیز زمان بر است.کجای معماری اتشکده های نیاسر، فیروزآباد و به ویژه اذرگشنسب در تکاب ، غیر ایرانی است؟ آیا کاخهای سروستان، کرخه، و به ویژه کاخ کسری در عراق ، ویژگی های غیر ایرانی دارند؟ نه. همه آنها وابسته به معماری گذشته پیش از خود هستند و در عین حال، هر کدام شاهکاری با ویژگی های بی همتا هستند.هم ویژگی های معمارانه در طراحی، و هم ویژگی های سازه ای بی همتا.کدام یک از انها نسبتی با معماری رومی دارند؟
    باز هم تکرار می کنم تا عمر دارم خود را مدیون نوشته ها و سخنرانی های ارجمند حضرت استاد ملکیان می دانم.خداوندا،از عمر ما بکاه و بر عمر او بیفزا.آمین.

  9. متن آقای ملکیان نشون می دهد که این آقا اطلاعات چندانی در مورد تاریخ ندارد. اول اینکخ رومی ها تخت جمشید نساخته اند. دوم لینکه ایرانی ها دین داشتن.و ……

  10. مرده پرستی و تاریخ پرستی و پان عارایی(یهودی) پرستی تا به کی ؟
    گیرم تو را پدر بوده فاضل
    از فضل پدر تو را چه حاصل؟
    عزیزان الان چه در چنته دارین ؟
    حال و روز الانتان چگونه است ؟

  11. آقای ملکیان به صورت کاملا سطحی و غیر مستند و با کلی گویی به تاریخ و فرهنگ یک ملت حمله کرده اند. هر کس کمی هم با فرهنگ ایران آشنا باشد ادعاهای ایشان را نمی پذیرد. ایشان کل بناهای ایران پیش از اسلام را در یکی دو بنا مختصر کرده اند. چطور این همه لوح و این همه ابزار و اشیاء کوچک و بزرگ را که در تمام موزه های معتبر دنیا وجود دارد را نمی بینند. در هر کجا از قلمرو تاریخی ایران بنایی هست به واسطه قدرت فرهنگی و سیاسی اجرایی یک حکومت ایرانی است. از همه این ها که بگذریم چطور شاهنامه فردوسی که راوی تاریخ ایران باستان است بخش عمده آن را نادیده می توان گرفت؟ حرف های ایشان به همان دلیل انتقادی ادعایی خودشان یعنی نبود مدرک مردود است. ضمنا سنت کتابت در ایران کهن رونق نداشته و بخش عمده محتوایی تفکر، فرهنگ و دین ایرانیان سینه به سینه منتقل می شده است. بسیاری از حقایق تاریخی فرهنگی ایرانیان را خود غربیان از همان زمان مکتوب می کرده اند…

  12. درود.
    نقدو کلا زدن حرف در دوره کنونی هیچ منعی نداره.البته چه خوب که حرف و نقد درست باشه.

    من فقط متعجبم که استاد که تمام افکارش خوبی و نیکی کردن و دوری از ازار و اذیت است.چطور منشور کوروش بزرگ که کاملا دیدگاهای ایشون بر گرفته از همین منشور است که کوروش ۲۵۰۰ سال پیش گفته رو نمیبینه و واقعا جای تعجبه….

  13. واقعا جای تعجبه ……

    منم واقعا از دیدگاهای استاد و اون جایی که بشر کنونی به ویژه وضعیت کنونی ایران رو خوب ترسیم کردن و اخلاق رو برای این دوره تجویز میکنن و اشاره میکنن من هیچ چیز نمیخواهم و فقط این را میخواهم که یک انسان در طول زندگی ازار و اذیت جسمی هم نبیند چه برسه به روحی و…..که منم کاملا موافق و پیرو صحبت های استاد هستم…..

    چطور همین صحبت ها اما در عمل رو که کوروش بزرگ در سالها پیش انجام داده وجهان قبول داره رو ایشون نمیبینن ….بسیار متعجبم!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!

  14. ایشون حتی نمی دونه که روم در زمان هخامنشیان وجود نداشته، اون وقت چنین اظهارنظری می کنه.
    والا با همه ی احترامی که براشون قائل بودم باید بگم که از یک استاد فلسفه بعیده که بدون تحقیق درباره ی مسئله ای حرف بزنه. این که ایشون مدرکی ندیدند به این دلیله که تحقیق نکردند. مدارک زیاده. مثلاً کافیه کتاب الفهرست ابن ندیم رو یک نگاهی بیاندازند ایشون تا اون آثار سترگی رو که می خوان توش پیدا کنند. یا مثلاً یه کم تاریخ معماری بخونن تا بدونند که شاهکاری به اسم گنبد، ابداع ایرانیانه. معماران و حجاران تخت جمشید خیلی هاشون ایرانی نبودند مثل الآن دوبی که معماران و سازندگانش عرب نیستند. این چه ایرادی داره؟ جز اینه که عرضه دارند و مدیریت می کنند و می سازند؟
    اوستا و ارژنگ کتاب های دینی نیستند؟
    هنر موسیقی یا نگارگری ما از آسمون افتاده یا یک سیر تاریخی داره؟
    شاهنامه به چشم نمیاد؟
    حکمت خسروانی که سهروردی رو باهاش می شناسند جزوِ فلسفه نیست؟
    لااقل از دوره ی ساسانی خدا رو شکر این قدر مدرک هست که کسی نتونه بگه تمدن باشکوهی نبوده.
    قصد تفاخر به گذشته ندارم می خوام بگم بهتره که بدون تخصص و تحقیق حرف نزنیم و پامون رو در گلیم خودمون نگه داریم.

  15. سلام،
    دوستان من،
    میزان صحت و دقت در علم تاریخ بیش از سایر علوم مورد جر و بحث است.
    من در گفتاری مثل گفتار آقای ملکیان، جان مطلب را می نوشم، اگر هم قبول نکنم خوب نمی کنم.
    و قربان همه جویندگان راه! هستم. چه برسه به روندگان راهی مثل راهی که آقای ملکیان می رود. انشأالله به سلامتی

    1. من هم چنین می اندیشم، جناب استاد ایران باستان را با یونان قدیم مقایسه کردند. از طرف اونها ما طالس، آناکسیمنس، آناکسیماندروس، هراکلیتوس، ارشمیدوس، فیثاغورث، سقراط. افلاطون، ارسطو و الی ما شا الله متفکران و فیلسوفان دیگر را داریم از طرف خودمان کسانی که مدعی هستند چند مورد رو ذکر کنند.
      حیف نیست حقیقت رو فدای تعصبات جاهلانه کنیم. البته الله اعلم بالصواب ولی به نظرم ظاهر امر همان است که عرض کردم

  16. ازین اشتباهات زیاد اتفاق می افتد که ایران یا ملت های دیگر را با یونان باستان مقایسه می کنند. یونانیان با هیچ ملتی در همان تاریخ قابل مقایسه نیستند و اگر کسی میخواهد ارزش کار یونانیان را نشان دهد بدترین کار مقایسه با دیگر ملت هاست ازین جهت که می خواهد ملت های دیگر را به جهت نداشتن چنان ویژگی هایی سرزنش کند، البته اقای ملکیان که فلسفه اش خودسرزنشگری ملی_فرهنگی لست، چنین رویکردی بعید نیست.
    همانطور که پریکلس سیاستمدار یونانی گفته است آتن الگویی است برای همه یونان و یونان الگویی است برای همه ملت های جهان.
    بعد از اذعان به این حقیقت که یونان به لحاظ دستاوردهای علمی، فلسفی، سیاسی و ادبی، یگانه است، ما می توانیم به دست اوردهای ملی و وطنی خود بپردازیم.
    ایران باستان در میان چند تمدن باستان بزرگ( چین، هند، بین النهرین، مصر و روم و…) دست اوردهای شگرفی داشته است و این را هم باید پاس داشت و هم از آموخت و الهام گرفت. بله اگر دست اوردهای دیگر تمدن ها را با یونان مقایسه کنیم چنین می نماید که چیزی نیست، اما چنین مقایسه ای خطاست، یونانیان از بسیاری جهات مدرن و امروزین می اندیشیده اند و این شگفت آور است آنها در آن زمان دست اوردهای قلمی بیشماری داشته اند. اما همان ها متعلق به تمامی بشریت است و تنها متعلق به یونان نیست.
    در همان زمان به شهادت آثار قلمی و باستان شناسی باقی مانده فرهنگ مردم ایران به اندازه خود هم بسیار والابوده و آراسته به فرهنگ و ثروت و علم و دانش و اخلاق و حکمت بوده اند. حتی شکوفایی شهرهای ایران مهاجمان اسکندری را به شگفت وا داشته است. اینکه بگوییم ایران باستان هیچ چیز نبوده است و هیچ دستاوردی نداشته است، به این معنای ضمنی است که ایرانیان وحشی و به دور از تمدن بوده اند، پس چطور شهرهای عظیم ساخته اند و آیا ساختن شهرهای بزرگ بدون فرهنگ و قانون و اخلاق و حکمت ممکن است؟ مگر تمدن به معنای تربیت و اخلاق و رفتار جمعی سازگارانه در کنار هم نیست؟ ذکر کردن اساطیر درخشان ایرانی، آثار مربوط به زرتشت و یا حکمت خسروانی که همه تقریبا پیش از دوران طلایی یونان از هومر تا ارسطو است لازم نیست چرا که همه به آن اذعان دارند.
    همین روحیه خردگرایانه است که به محض آشنایی و ترجمه آثار یونانی پس از اسلام است که حکیمان و دانشمندانی به ظهور می رسند که فارابی از پیشگامان آنهاست. و ایرانیان جزو اولین وارثان اندیشه یونانی می شوند.
    .
    به نظر من انکار آن به معنای با یک دست جلوی خورشید را گرفتن است.

  17. استاد نگفته ایران هیچ تمدنی نداشته بلکه عرض کرده نسبت به یونان باستان از لحاظ میراث فکری ضعیف بوده که این اظهر من الشمس است. کجایند طالس آناکسیمنس آناکسیماندروس هراکلیتوس فیاغورث سقراط و ….

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *