محمدمهدی اردبیلی: اخیرا کتابی منتشر شده است که بر جلد آن عنوان «فلسفه فرانسوی و آلمانی» اثر «رابرت چ. سولومون» با ترجمه محمدسعید حناییکاشانی درج شده است. البته که رابرت سی. سالمن کتابی با چنین عنوانی ندارد، اما با اندکی دقت میتوان دریافت که این کتاب همان مجلد هفتم از تاریخ فلسفه آکسفورد است که مترجم فارسی حدود ١٨ سال پیش، آن را با نام راستینش – اگر ایراد ترجمه continental philosophy به فلسفه اروپایی را نادیده بگیریم – یعنی «طلوع و افول خود در فلسفه اروپایی» منتشر کرده بود. کتاب همان زمان از اقبال خوبی برخوردار شد و خود نگارنده این سطور نیز در آن مقطع آن را مشتاقانه خواند و از آن بهره برد، هرچند ابهامات و نواقص زیادی در طی مطالعه آن مشهود بود.
سالها بعد، زمانی که بنا به پیشنهاد ناشر دیگری اقدام به ترجمه مجدد این کتاب کردم، قاعدتا بخشهایی از ترجمه خود را با ترجمه آقای حناییکاشانی مقابله کردم و نتیجه شگفتانگیز بود. ترجمه فارسی کتاب پُر بود از ایرادات نگارشی و ترجمانی ریز و درشت، تا جایی که شاید کمترصفحهای را بتوان یافت که اغلاط فاحش در آن به چشم نخورد. البته ایرادات ترجمه، در آثار فلسفی اجتنابناپذیر است و خود نگارنده این سطور نیز حتما ناخواسته مرتکب آنها شده است. برخی از ایرادات ناشی از بیدقتی و سهلانگاری است که باید با دقت مضاعف برطرف شود، و برخی ناشی از ضعف در فهم زبان مبدأ است که باید با ارتقای سطح زبان اصلاح شود. ایرادات نگارشی نیز عمدتا به عدم تسلط به زبان مقصد بازمیگردد. بههرحال از یک سو، از انتشار کتاب سالها میگذشت و مدتها بود که کتاب نایاب شده بود، در نتیجه، لزومی ندیدم که نقدی بر آن بنویسم و از سوی دیگر نیز به مترجم محترم دسترسی نداشتم که نکات انتقادی خود را منتقل کنم. پس از انتشار مجدد این اثر در زمستان ١٣٩٦، امیدوار بودم که نویسنده در طول این قریب به دو دهه، حداقل به بازخوانی و ویرايش تماموکمال اثر مبادرت ورزیده و دستکم کل اثر را یک دور با متن انگلیسی مقابله کرده و ایرادات فاحش و ابتدایی را برطرف کرده باشد. اما پس از بررسی نسخه اخیر، دریافتم که هیچکدام از این اتفاقات نیفتاده است. نویسنده، در بهترین حالت فقط چند اصطلاح منسوخ را با چند اصطلاح دیگر جایگزین کرده و ساختار اصلی اثر را ابدا مورد بازبینی قرار نداده است. حتی روی جلد کتاب هم نگارش غلط نام نویسنده «رابرت سالمن» را اصلاح نکرده و فقط حرف نخست نام میانی را، آن هم به غلط، تغییر داده است. شاهد این سخن نیز، این است که تمام ایرادات فاحش، اغلاط گرامری و حتی جاافتادگیها – از یک کلمه گرفته تا یک جمله – متأسفانه هنوز در متن به چشم میخورد. در این یادداشت تنها و تنها به ذکر فاحشترین این اغلاط گرامری و سهلانگاریها بسنده خواهم کرد و از ذکر موارد مشکوک و حتی پیشنهاداتی برای بهبود متن اجتناب میکنم تا بهانهای به دست ندهم که کل نقدم به سلیقهایبودن یا مته به خشخاش گذاشتن متهم شود و در ذیل قسمی «نقد ترجمه»هایی قرار گیرد که لبریز از اغراض شخصی و جناحی و گروهی است. در نتیجه، یادداشت حاضر برخلاف نقدهای دیگرم در زمینه ترجمه کتاب، هیچ کاری با محتوای کتاب، نقد یا معرفی آن ندارد و صرفا در تلاش است نشان دهد که ترجمه فارسی اخیرالانتشار، مانند نسخه سابقش در اواخر دهه هفتاد، پرایراد و غیرقابل استفاده است. همچنین از نقد ترمینولوژی مترجم اجتناب خواهم کرد که بعضا از واژگانی بیربط در ترجمه بهره برده است (مانند اروپایی به جای continental؛ اندیشه به جای idea در فلسفه هگل، اصلاحطلب به جای radical!، شبهمکانیکی به جای mechanistic، متجانس به جای organic، صحیح به جای ortodox، اقوام به جای people و…). البته در نهایت باید به جرئت ادعا کرد که حدود سی فقره منتخب زیر تنها مشتی است نمونه خروار ایرادات متعدد ترجمه. میشد تنها به اشاره به چند مورد معدود، بسنده کرد، اما آیا در آن صورت امکان نداشت که به بهانه طبیعیبودن برخی ایرادات در ترجمه، از زیر بار نقد شانه خالی کرد؟ با این همه، اغلاط زیر تنها بخش اندکی از کل ایرادات را دربر میگیرند و میتوان دهها مورد به آنها افزود.
به منظور روشنترشدن بحث، انتقادات را به سه دسته جاافتادگیها، تبدیل مضامین و افعال مثبت به منفی و بالعکس، و سهلانگاریها و اشتباهات نحوی تقسیم کردهام:
.
.
الف) جاافتادگیها:
١. صفحه ٥: «روش تجربهگرایان – هرچند با دکارت مخالف بودند – تأکیدها بر تجربه و تأمل درونبینانه و تأکیدها بر ماهیت هویت خود را تقویت کرده بود». متن اصلی:
The method of the empiricists – however opposed to Descartes – strengthened the emphases on experience and introspective reflection, on nature of the identity of the self, and on the importance of the first-person standpoint.
ترجمه پیشنهادی: «روش تجربهگرایان – هرچند با روش دکارت تضاد داشت – تأکید بر تجربه و تأمل دروننگرانه، بر ماهیت هویتِ «خود»، و نیز بر اهمیت دیدگاه اول شخص را تشدید میکرد». روشن است که ترجمه کل عبارت « and on the importance of the first-person standpoint» در ترجمه فارسی جاافتاده است.
٢. صفحه ١٧: «… رشته اصلی در بافت داستان فلسفه اروپایی جدید را به دست ما میدهد، حتی اگر این مصطلحات بعد از پایان قرن نوزدهم چندان مورد استفاده نباشند. در جانب جنبش روشنگری تأکید بسیار بر علم و اصول کلی عقلانیت است. اما آنچه این دو جنبش درباره آن اشتراک نظر دارند همانقدر مهم است که اختلافاتشان».
متن اصلی:
… the main thread of the story of modern European philosophy, even if these terms are not much used after the turn of the nineteenth century. On the Enlightenment side is the heavy emphasis on science, universal principles, and rationality. On the romantic side are deep doubts about science, and reliance on intuition and feeling rather than reason. But what they share is as important as their disagreements.
این عبارت دو ایراد بسیار فاحش دارد. یکی اینکه مترجم اصطلاح the turn of the nineteenth century را «پایان قرن نوزدهم» ترجمه کرده است، حال آنکه باید «آغاز قرن نوزدهم» ترجمه میشد و در نتیجه، به لحاظ تاریخی یک قرن زمان را تغییر داده است. اما مهمتر از آن، اینکه مترجم دقیقا یک جمله را جا انداخته است. یعنی این جمله که «On the romantic side are deep doubts about science, and reliance on intuition and feeling rather than reason.»، یعنی «در طرف رمانتیک، تردیدهایی بسیار عمیق درخصوص علم مطرح بود و به جای عقل، بر شهود و احساس اتکا میشد».
٣. صفحه ٦١: «اما این جنبش نیز بخشی از همان طبقه متوسط و ذهنیات شهری بود که هسته اصلی روشنگری فرانسوی و انگلیسی را تشکیل میداد». متن اصلی:
But it was part of the same middle-class, urban mentality that made up the core of the French and English Enlightenment – without its political opportunities.
صرفنظر از اشتباه در فهم کارکرد صفت طبقه متوسط و ترجمه آن به اسمی مستقل، ایراد اصلی جاافتادگی عبارت معترضه بین خط تیره است. ترجمه پیشنهادی: «اما بخشی از همان ذهنیت طبقه متوسط و شهری بود که هسته اصلی روشنگری فرانسوی و انگلیسی را – البته بدون فرصتهای سیاسیشان – ایجاد کرد».
٤. صفحه ٩٠: «… احساس رمانتیک (بهویژه آرای روسو) و زندگی برخاسته از انگیزه موفقیت در…». متن اصلی:
Romantic sensibility (especially the views of Rousseau) , the pious life (for example, of a Benedictine monk) , the success-motivated life of …
روشن است که عبارت میانی در اینجا جاافتاده و ترجمه نشده است. ترجمه پیشنهادی: «… احساسات رمانتیک (بهویژه، نظرات روسو)، زندگی پرهیزکارانه (برای مثال، یک تارک دنیای بندیکتی)، زندگی با انگیزه موفقیتِ…».
٥. صفحه ١٣٤: یک جمله کامل جا افتاده است: «بنابراین ماینونگ از ایدئالیسم اجتناب میکرد، زیرا نه وجود و نه قوام از ویژگیهای آگاهی نیستند».
ب) تبدیل مضامین و افعال مثبت به منفی و بالعکس
٦. صفحه ١٠: «جنبش روشنگری مجموعه متمایزی از تعالیم بود… اما…». متن اصلی:
It was not the distinctive set of doctrines … but …
جمله دقیقا معکوس ترجمه شده و ایراد واضح است. ترجمه درست: «هرچند روشنگری مجموعه مشخصی از آموزهها نبود… اما…».
٧. صفحه ٦١: «و هم او و هم شیلر، با به هم آمیختن بیشتر مطالب، خودشان را همانقدر مخالف با مکتب «کلاسیک» میدانستند که مخالف مکتب رمانتیک بودند.» معنی جمله روشن است: [گوته] و شیلر، هر دو، هم مخالف مکتب کلاسیک بودند هم مخالف مکتب رمانتیک! متن اصلی:
And to make matters more confusing, both he and schiller referred to themselves as ‘classic’ as opposed to romantic.
ترجمه پیشنهادی دقیقا برعکس است: «و برای آشفتهتر کردن اوضاع، هم او و هم شیلر در تضاد با رومانتیکها، خود را «کلاسیک» مینامیدند».
٨. صفحه ٨٤: «… از الگوی صرفا روشناندیش سلطنتِ مشروطه پروس استفاده میکند». یعنی سلطنت مشروطه پروسی، حکومتی صرفا روشناندیش است؟! متن اصلی:
… he follows the barely enlightened model of the Prussian constitutional monarchy.
مترجم با فهم نادرست قید barely جمله را حدودا معکوس ترجمه کرده است. ترجمه پیشنهادی: «از الگوی سلطنت مشروطه پروسی پیروی میکند که به زحمت میتوان آن را محصول روشنگری دانست».
٩. صفحه ٨٧-٨٨: «روسو بیش از هرکس دیگری این معنا از فرد بریده از خودش و طبیعت، و بریده از جامعه را گرامی داشت». حتی اندک آشنایی با اندیشههای طبیعتگرایانه روسو باید مخاطب را متوجه ایرادی در ترجمه کند. متن اصلی:
Rousseau more than anyone else celebrated this sense of the isolated individual in touch with himself and nature, and out of touch with society.
مترجم in touch را نیز out of touch دیده است. ترجمه پیشنهادی: «روسو بیش از هرکس، این معنا از فرد منزوی در ارتباط با خود و طبیعت، و بیارتباط با جامعه را ارج نهاد».
١٠. صفحه ١٠٢: «اراده، شیءفینفسه، بر ما ناشناخته است و دست تجربه از آن کوتاه است». متن اصلی:
The Will, the thing in itself, is not unknown to us and beyond the reach of experience
در اینجا مترجم نظر شوپنهاور درباره شیء فینفسه کانتی را دقیقا برعکس ترجمه کرده است. ترجمه پیشنهادی: ««اراده»، یا شیء فی نفسه، برای ما ناشناخته و فراسوی دسترس تجربه نیست»
١١. صفحه ١٠٥: «شوپنهاور… اصرار میورزد که ضمیر ناآگاه سطح محض ذهن است…». متن اصلی:
Schopenhauer … insists that consciousness is the mere surface of the mind.
مترجم با ترجمه consciousness به ضمیر ناآگاه (! ) معنای جمله را معکوس کرده است.
ترجمه پیشنهادی: «شوپنهاور… تأکید کرد که آگاهی صرفا سطحِ ذهن است».
١٢. صفحه ١٠٧: «کسی نمیتواند پارسایی یا دمدمیمزاجبودن را برگزیند». متن اصلی:
One can no more choose to be saintly or not to be moody.
ترجمه پیشنهادی: «نمیتوان پرهیزگار بودن یا دمدمی نبودن را انتخاب کرد». در اینجا نیز بخشی از جمله منفی ترجمه شده است. نکته جالب این است که این عبارت در نسخه قبلی (چاپ ١٣٧٩) چنین آمده است: «کسی نمیتواند پارسایانه بودن یا دمدمی مزاج بودن را برگزیند». این امر نشان میدهد که در ویراست جدید نه به مقابله با متن اصلی، بلکه صرفا به روانترسازی فارسی بسنده شده است.
١٣. صفحه ١٣١: «… بلکه در اشاعه این خطا که فرگه به جرم «روانشناسینگری»… مجازات شود نیز مقصر بودند». اندک آشنایی با اندیشه فرگه و ضدیت او با روانشناسیگری کافی است تا به خطا بودن جمله پی ببریم. متن اصلی:
They were also guilty of promulgating the error that Frege chastised as ‘Psychologism’.
ترجمه پیشنهادی: «آنها همچنین مقصر ترویج و اشاعه خطایی بودند که فرگه آن را بهعنوان «روانشناسیگری»… مورد انتقاد قرار میداد».
١٤. صفحه ١٣٦: «اشتومپف… معتقد بود که حقیقت از خصایص مفاد آگاهی نیست». متن اصلی:
Stumpf held that truth was a property of the contents of consciousness.
روشن است که مترجم بازهم فعل مثبت را منفی ترجمه کرده است. ترجمه پیشنهادی: «اشتومف بر این باور بود که حقیقت ویژگی محتوای آگاهی است».
١٥. صفحه ١٤٣: «تاریخینگری دیلتای پیش از آن عصر تازهای را ندا در داده بود که در آن قیاسناپذیری جهانبینیها بیش از آنکه مقدمه باشد به نتیجهای تردیدآمیز مبدل میشد». متن اصلی:
Dilthey’s historicism already heralded a new era in which the incommensurability of world-views would become more of a premiss than hesitant conclusion.
بازهم بخش دوم جمله معکوس ترجمه شده است. ترجمه پیشنهادی: «تاریخگرایی دیلتای پیشاپیش منادیبخش دوره نوینی بود که در آن، قیاسناپذیری جهانبینیهای مختلف بیشتر به یک پیشفرض مقدماتی بدل میشد تا نتیجهای پرتردید».
ج) سهلانگاریها و اشتباهات نحوی
١٦. صفحه ٧: «این دعوی… همچنین تحمل نامحدودی را برای وطنپرستی و از خود راضی بودن توجیه کرد». متن اصلی:
tolerance for paternalism and self-righteisness…
روشن است که صرفنظر از ناروانبودن ترجمه فارسی، مترجم paternalism (پدرسالاری) را بهاشتباه patriotism (وطنپرستی) دیده است.
١٧. صفحه ١٠: «البته صحیح است که جنبش روشنگری اغلب در نزد مقامات کلیسا از غرایب بود». اندکی تأمل درباره معنی فارسی این عبارت مخاطب مبتدی را نیز به شک میاندازد. متن اصلی:
It is true that the Enlightenment was often at odds with Church authorities
ایراد روشن است. مترجم اصطلاح at odds with را با معنای صفت odd (به معنای عجیب و غریب) خلط کرده است و بر همین مبنا کلا ترجمه غلطی ارائه داده است. ترجمه پیشنهادی: «درست است که روشنگری اغلب با مرجعیت و اقتدار کلیسا سر نبرد داشت».
١٨. صفحه ٢٦: «و آنچه هنوز شگفتتر است، کمی خواستههای طبیعی و مبرم او، و کثرت میل شدید او به شهواتش… است». متن اصلی:
And what is yet stranger, the less natural and pressing his wants, the more headstrong are his passions …
مترجم از کاربرد گرامری the less … the more … غافل است و به همین دلیل جمله را بهکلی غلط ترجمه کرده است. ترجمه پیشنهادی: «و آنچه هنوز غریب است: هرچقدر موضوع مورد مطالبهاش کمتر طبیعی و اضطراری باشد، شهواتش لجوجانهترند».
١٩. صفحه ٣١: «اما در آلمان موقعیت سیاسی چنان بود که اصلاح همه چیز بود جز چیزی که نتوان آن را به اندیشه درآورد». معنی عبارت فوق حقیقتا مبهم و نامفهوم است. متن اصلی:
But in Germany the political situation was such that
reform was all but unthinkable.
مشخص میشود که مترجم ترجمه اصطلاح all but (تقریبا) را درنیافته و جمله چنان پیچوتاب داده است که نامفهوم شده است. ترجمه پیشنهادی: «اما در آلمان وضعیت سیاسی به نحوی بود که اصلاحات تقریبا غیرقابل تصور بود».
٢٠. صفحه ٤٦: «برای کانت شناخت مهم است، اما او فلسفه خودش را خلاصه میکند چون لازم است «شناخت محدود شود تا برای ایمان جا باز شود»». معنای این سخن این است که کانت برای اینکه جا برای ایمان باز شود، فلسفه خودش را خلاصه میکند! معنای جمله ابهام دارد و قابل فهم نیست. متن اصلی:
Knowledge is important for Kant, but he summarized his own philosophy as the need to ‘limit knowledge in order to make room for faith’.
ترجمه پیشنهادی: «شناخت برای کانت مهم است، اما او فلسفهاش را چنین جمعبندی میکند: نیاز برای «محدودکردن دانش تا جا برای ایمان باز شود»».
٢١. صفحه ٤٨: «علم و شناخت تواناییهای خودشان را دارند و یکی از این تواناییها مرز فعل و کنش انسانی است». اینکه «مرز فعل و کنش انسانی»، یکی از «تواناییهای علم وشناخت» است، اصلا قابل فهم نیست. متن اصلی:
Science and knowledge have their limits, and one of those limits is the boundary of human action.
روشن نیست که مترجم بر چه اساسی limit را به «توانایی» برگردانده است؟ ترجمه پیشنهادی: «علم و دانش حدود خود را دارند، و یکی از این حدود، مرزهای عمل انسانی است».
٢٢. صفحه ٥١: «در اینجا ما به طور اخص دِین عمیق او به روسو و نیز شباهت با نقد اول را میبینیم». بخش دوم جمله، معنای چندان مفهومی ندارد، در بهترین حالت میتوان استنباط کرد که در اینجا [عقل عملی] علاوه بر دین عمیق کانت به روسو، شباهتهایی را با نقد اول نیز مشاهده میکنیم. متن اصلی:
Here especially we see his deep indebtedness to Rousseau, as well as a paralled with the first Critique
ترجمه پیشنهادی: «در اینجا نیز همانند نقد نخست، ما بهویژه شاهد دینِ عمیق کانت به روسو هستیم».
٢٣. صفحه ٥٣: «دین فقط به نحوی متفاوت عقلی است و در قلمروی متفاوت با عقل قرار میگیرد». معنای جمله متناقض است، از یکسو مدعی است که دین به شکلی عقلی است، اما در قلمروی عقلی قرار ندارد. این تناقض با نگاهی به متن اصلی برطرف میشود. متن اصلی:
It is just rational in a different way, in a different realm of reason.
ترجمه پیشنهادی: «دین فقط به نحو دیگری، و در ساحت متفاوتی از عقل، عقلانی است»
٢٤. صفحه ٦٢: «چراکه روسو قهرمان احساس در برابر عقل نیست، یعنی کسی که در اینجا بسیار با این بحث مربوط است». جمله مبهم است و معنی اشتباه منتقل شده است. متن اصلی:
It is not rousseau the champion of sentiment against reason who is so relevant here…
ترجمه پیشنهادی: «روسوی حامی احساسات در برابر عقل، روسویی نیست که به بحث فعلی مربوط است».
٢٥. صفحه ٦٥: «اختیار را فقط در قلمرو عقل نباید یافت». متن اصلی:
Freedom is not to be found only in the realm of action.
مترجم در اینجا «action» را به «عقل» برگردانده است! ترجمه پیشنهادی: «آزادی تنها در ساحت عمل یافت نمیشود».
٢٦. صفحه ٦٧: «شک نیست که فیشته گمان میکند در موضع بالاتری است». متن اصلی:
There is no doubt which Fichte thinks is superior
متن مطلقا غلط ترجمه شده است. ترجمه پیشنهادی: «تردیدی وجود ندارد که فیشته کدام نگرش را برتر میداند».
٢٧. صفحه ٨٨: «در این روند هر دوی آنان میآموزند که زیستن بیش از فرد بازمانده وجود دارد». جمله مطلقا نامفهوم است و حتی یک نگاه ویراستارانه فارسی نیز میتواند دستکم خطایی را در ترجمه تشخیص دهد. متن اصلی:
In the process both of them learn that there is more to life than survival
معنی بسیار روشن است: «در این فرآیند هر دو میآموزند که زندگی چیزی بیش از زندهماندن است».
٢٨. صفحه ١٠٩: «آدمی باید نخست از راه توهمات فردانیت و میل ببیند و سپس پیرو زهد شود، اما یک بار یا دوبار از راه این توهمات دیدن کافی نیست». متن اصلی:
One must first see through the illusions of individuality and desire, and asceticism follows, but it is not enough to see through these illusions once or twice.
این جمله کلکسیونی از خطاهای ترجمه است. مترجم see through را تحتاللفظی ترجمه کرده و در نتیجه عبارت نخست را بیمعنا ساخته است. همچنین فعل follow که در اینجا به معنای از پی آمدن است را با بدل ساختن فاعل آن (یعنی زهد) به مفعول، به پیروی کردن ترجمه کرده است.
ترجمه پیشنهادی: «فرد باید ابتدا از توهمات ناشی از فردیت و میل رها شود، و آنگاه زهدگرایی فراخواهد رسید، اما رو کردن دستِ این توهمات برای یک یا دوبار کافی نیست».
٢٩. صفحه ١١٤: «فوئرباخ… با سبکی روشن مینوشت که بعد از نثر مبهم ایدئالیستها آسودگی بزرگی بود». مترجم اینجا after را به دمدستیترین معنایش گرفته و جمله را غلط انتقال داده است.
ترجمه پیشنهادی: «سبک نوشتارِ فوئرباخ نیز روشن و سرراست بود که البته در برابر نثر مبهم و پیچیده ایدئالیستها مایه خوشحالی و تسلی به شمار میرفت».
٣٠. صفحه ١٥١: «نیچه… برخلاف کییرکگور، هیچ علاقهای به مسیحیت نجاتدهنده در صورتی تجدیدشده ندارد.». متن اصلی:
Nietzsche … unlike Kierkegaard, has no interest in
salvaging Christianity in a renewed form.
ترجمه پیشنهادی: « برخلاف کییرکهگور، هیچ علاقهای به نجات مسیحیت در قالبی احیاشده نداشت».
٣١. صفحه ١٨٤: «روانکاوی آن بیماری است که بیماری برای آن مدعی فراهم کردن درمان است». معنی جمله نامفهوم است. متن اصلی اما بسیار واضح است:
Psychoanalysis is the disease for which it purports to provide the cure.
ترجمه پیشنهادی: «خود روانکاوی همان بیماریای است که وانمود میکند به دنبال درمانش است»
.
.
نهایتا لازم است مخاطب انتقادم، بیش از مترجم فارسی، ناشر جدید اثر باشد. یکی از عوامل انتشار ترجمههای مغلوط و پرایراد ناشران هستند. مترجم در حد توان و زمان خویش کتابی را به ناشر عرضه میکند، و حق دارد که بخواهد کتاب خود را در هر سطحی منتشر کند.
این قوه داوری ناشر، یعنی ویراستاران و ارزیابانش هستند که باید متن را داوری کنند، ترجمهها را مقابله کنند و در نهایت، از انتشار متونی که هنوز به سطح استاندارد نرسیدهاند اجتناب کنند. اگر ناشر صرفا به فکر درآمدزایی باشد، نتیجه جز این نمیشود که به جای ویرایشی حرفهای و دقیق، فقط به «جذابسازی» فرمالیستی طرح جلد کتاب توجه میکند و لابد به انگیزه «فروش بیشتر» حتی عنوان اثر را نیز بهگونهای تغییر (یا ترتیب) میدهد که بسیاری از مخاطبان را بدین گمان اندازد که گویی با کتابی دیگر (و چهبسا جدید!) از رابرت سالمن مواجهاند. و در انتها، اضافه میکنم که انتقادات مشابهی در مورد سایر مجلدات این مجموعه، اعم از تاریخ فلسفه یونان، فلسفه قرون وسطا، فلسفه رنسانس و غیره نیز میتوان مطرح کرد. بنابراین به ناشر جدید پیشنهاد میکنم که شاید هرچند متضرر خسارت مالی شود، اما اخلاقِ حرفهای را رعایت کند. در این صورت، نگارنده این سطور بدون هیچ چشمداشتی حاضر است، چنانکه پیش از این نیز بارها این کار را کرده، تمام ایرادات و انتقاداتی که در این ترجمه یافته است را به دست ناشر برساند تا در ویرایش نهایی از آنها نیز استفاده شود. بدیهی است که این کار موجب خواهد شد که در آینده این کتاب، در کنار ترجمه تاکنون منتشرنشده این قلم، با حضوری جدیتر و شایستهتر در بازار کتاب به مخاطبان عرضه شود.
.
.
نقدی بر ترجمه فارسی کتاب فلسفه فرانسوی و آلمانی
کلکسیونی از اشتباهات در ترجمه
فایل pdf این نوشته در روزنامه شرق
نویسنده: محمدمهدی اردبیلی
منبع: روزنامه شرق، ۱۲ اسفند ۱۳۹۶
.
.
لابد به ناشر هم ارجاع دادید این اشتباهات رو . در هر مملکتی بود این اتفاقِ شرم آور ، کتاب رو از بازار جمع میکردن و یه عذرخواهی مکتوب ضمیمه !.
به قولِ صحیحِ شما ، گناه ناشر بیشتر از مترجمه قطعا . بزرگی گفته بود و چقدر راست گفته بود : زبان بخونید و متون فلسفی رو به زبان مبدا مطالعه کنید که ترجمه در بلاد ما آشفته بازاری ست …
واقعا نقدی عالی و بدون حاشیه بود. من که 2 جلدش را احمقانه خریدم، اما با آقای پورفرخ موافقم که ناشر باید کتاب را با این وضع، از کتابفروشیها جمع آوری کند. کتابهای ما را هم باید پس بگیرد.
سلام
به نظرم به ناشر مراجعه کنید و پرداختی خودتون رو مطالبه کنید دوست عزیز.
در تعجب ام چطور مترجم به خود اجازه داده متونی را ترجمه کند که چندین نویسنده آن ها را نوشته اند. اگر مطلب به این راحتی بود بی شک یک نویسنده آن را جمع می کرد اما می بینید که چندین استاد این امر را به دست گرفته اند. به همین ترتیب، چندین مترجم هم باید ترجمه این اثر را بدست می گرفت. این آثار سترگ کار یک نفر نیست. به #تاریخ فلسفه کاپلستون بنگرید. هر که در هر زمینه ای تخصص داشته همان جلد را برداشته.
مترجم محترم و خوش کار بهترست چند متخصص را با خود همراه کند. کار گروهی ننگ نیست بلکه افتخار است و مایه قوت کار.
لطفا بگویید خود آقای اردبیلی چه زمانی ترجمهاش را منتشر میکند و اینکه آیا فقط این جلد را ترجمه کرده یا همهی جلدها را؟
پاسخ نمیدهید؟
سلام
از ایشان پرسیدیم.
محمد مهدی اردبیلی:
سلام. بفرمایید احتمالا اواخر سال آینده
جلدهای دیگر هم توسط مترجمانی دیگر در حال ترجمه هستند، و به احتمال بسیار کل مجلدات را انتشارات سمت منتشر خواهد کرد.
آقای اردبیلی! در زبان فارسی آوردن «را» پس از فعل درست نیست. شما در نقد خود دو بار مرتکب این اشتباه شده اید. برای مثال «تمام ایرادات و انتقاداتی که در این ترجمه یافته است را به دست ناشر برساند» درست نیست. باید بنویسید: «تمام ایرادات و انتقاداتی را که در این ترجمه یافته است به دست ناشر برساند»
جملههای پیرو از نوع موصولی جزو وابستههای اسم محسوب میشن؛ بنابراین عبارت “تمام ایرادات و انتقاداتی که در این ترجمه یافته است” یک واحد نحوی و در واقع یک گروه اسمی است که نقش مفعول رو برای فعل “برساند” ایفا کرده! انتقاد جناب عالی وارد نیست.
آقای اردبیلی! «متن اصلی اما بسیار واضح است» درست نیست. باید بنویسید: «اما متن اصلی بسیار واضح است.» ابوالحسن نجفی در کتاب «غلط ننویسیم» می گوید: «آوردن “اما” در میان جمله برخلاف سنت زبان فارسی است.» از نظر ایشان کسانی که چنین می کنند می خواهند «از زمرۀ نوآوران به شمار آیند.»
دیدگاه مرحوم دکتر نجفی بقدر کافی مورد نقد قرار گرفته. این که بدون توجه به اون نقدها، سخنان و در واقع مدعیات دکتر نجفی ملاک و معیار درستی و نادرستی کاربرد زبان قرار بگیره، جز نشان دادن عدم آشنایی و خبرویت جناب عالی در این مباحث نیست.
آقای اردبیلی! شما نوشته اید: «به مترجم محترم دسترسی نداشتم که نکات انتقادی خود را منتقل کنم.» ما در عصر ارتباطات زندگی می کنیم و انواع و اقسام وسایل ارتباطی مانند تلفن و نامه و ایمیل و فیس بوک و تلگرام و سایت و غیره را در اختیار داریم. چگونه می توان باور کرد که شما مایل بودید اشکالات را منتقل کنید اما به مترجم دسترسی نداشتید؟ البته اجباری برای انتقال اشکالات نداشتید اما اگر می خواستید حتماً می توانستید.
آقای اردبیلی! شما نباید نیت خوانی می کردید. تغییر نام کتاب به انگیزۀ «فروش بیشتر» اتهام به مترجم و ناشر است. نقد اگر می خواهد اثرگذار باشد باید محترمانه و عاری از تهمت باشد. نقدی که در آن افترا وجود داشته باشد در درجۀ اول به خودش ضربه می زند و قدرت اثرگذاری اش را پایین می آورد.
آقای اردبیلی! در زبان فارسی حرف اضافۀ «نیاز»، «به» است نه «برای». برای مثال، نمی گوییم «من نیاز برای کمک دارم»، می گوییم «من نیاز به کمک دارم». باید بنویسید: «نیاز به محدود کردن دانش» نه «نیاز برای محدود کردن دانش».
آقای اردبیلی! شما نوشته اید: «شاید کمتر صفحهای را بتوان یافت که اغلاط فاحش در آن به چشم نخورد.» در واقع ادعا کرده اید که در اکثر صفحات کتاب اغلاط فاحش وجود دارد. کسی که ادعایی را مطرح می کند باید بتواند آن را اثبات کند. آنچه شما در نقد آورده اید سی و یک اشکال در صد و هشتاد و چهار صفحه است، یعنی تقریباً یک اشکال در هر شش صفحه. این تعداد اشکال در این تعداد صفحه ادعای شما را اثبات نمی کند. شما برای اثبات ادعای خود باید (از باب مشت نمونۀ خروار) ده صفحه از کتاب را انتخاب می کردید و نشان می دادید که تقریباً در هر صفحه از آن، اغلاط فاحش وجود دارد. آنچه شما در این نقد اثبات کرده اید این است که ترجمۀ کتاب «فلسفۀ فرانسوی و آلمانی» عاری از اشکال نیست. اما این کجا و ادعای شما کجا!
آقای اردبیلی! ترجمۀ the turn of the nineteenth century به «آغاز قرن نوزدهم» دقیق نیست. معنای دقیق آن چند سالِ آخر قرن هجدهم و چند سالِ آغاز قرن نوزدهم است. البته در مورد این چند سال اختلاف نظر وجود دارد. برخی می گویند از 1795 تا 1805، برخی نیز کمتر یا بیشتر گفته اند. ترجمۀ پیشنهادی من «آستانه و آغاز قرن نوزدهم» است.
آقای اردبیلی! «انتقادات مشابهی . . . نیز میتوان مطرح کرد.» درست نیست. باید بنویسید: «انتقادات مشابهی را . . . نیز می توان مطرح کرد.»
آقای اردبیلی! شما نوشته اید: «انتقادات مشابهی در مورد سایر مجلدات این مجموعه، اعم از تاریخ فلسفه یونان، فلسفه قرون وسطا، فلسفه رنسانس و غیره نیز میتوان مطرح کرد.» شما در نقد خود به کتاب «فلسفۀ فرانسوی و آلمانی» نشان داده اید که اشکالاتی در این ترجمه راه یافته است اما بدون ارایۀ دلایل و شواهد نمی توانید این نتیجه را به سایر کتاب های مترجم تعمیم دهید. این کار مصداق جوسازی و تخریب مترجم است.
آقای اردبیلی! از مطالب پیش گفته نتیجه گیری می کنم: جامعۀ علمی ما برای رشد و پیشرفت نیاز به نقد دارد. ما باید در مسیر گسترش فرهنگ نقد و نهادینه کردن آن حرکت کنیم. اگر از این زاویه به موضوع نگاه کنیم نقدی که شما نوشتید مفید است. اما متأسفانه این نقد ضعف هایی دارد که به آن آسیب زده است: اولاً با ادعای «فروش بیشتر» به مترجم و ناشر تهمت زده اید. ثانیاً در مورد دسترسی نداشتن به مترجم بی صداقتی نشان داده اید. ثالثاً در مورد تعداد اشکال ها ادعای گزاف کرده اید. رابعاً با تسری دادن نتیجه به سایر کتاب های مترجم دست به جوسازی و تخریب زده اید. این موارد نه از لحاظ علمی قابل توجیه است و نه از لحاظ اخلاقی. شما در این میدان تازه وارد هستید و هم در زبان مبدأ و هم در زبان مقصد اشکال هایی دارید که به برخی از آنها اشاره کردم. امیدوارم با برطرف کردن همۀ این ضعف ها و اشکال ها، در آینده شاهد نقدهای بهتری از شما باشیم.