گر تو قرآن بدین نمط خوانی… (2)

نگاهی به آثار عبدالحسین خسروپناه در فلسفه‌ی دین و کلام جدید

گر تو قرآن بدین نمط خوانی… (2)

نگاهی به آثار عبدالحسین خسروپناه در فلسفه‌ی دین و کلام جدید

امیرحسین خداپرست[1]

توضیح: این بخش دوم مقاله‌ای است که صدانت بخش نخست آن را در روز 16 فروردین‌ماه منتشر کرد. مطابق توضیحی که در ابتدای آن بخش آمد، قسمتی از این مقاله پیش‌تر با عنوان «”انتحال” را بود آیا که عیاری گیرند؟» در روز سه‌شنبه 8 اسفند 1396 منتشر شده است. با توجه به فاصله‌ای که بین انتشار آن یادداشت و انتشار متن کامل مقاله افتاد و پاسخ‌هایی که به آن داده شد، در اینجا برخی عبارات حذف‌شده و پاسخ اشکال‌های مدافعان آقای خسروپناه نیز در متن و دو پانوشت بلند آمده است. پایان‌بخش مقاله ضمیمه‌ای با عنوان «مطلعی از حکایتی دیگر» است.

 

ب. در صورت

برخی مشکلات آثار خسروپناه در فلسفه‌ی دین و کلام جدید صوری است. در زیر به چند مورد از آن‌ها اشاره می‌کنم:

1_ برخی آثار خسروپناه در فلسفه‌ی دین و کلام جدید مصادیقی از دو گونه سوءرفتار علمی به شمار می‌آیند: 1. تقلب علمی از خود[2] و 2. انتحال. توضیح اینکه تقلب علمی از خود به معنای استفاده از آثار قبلی خود در سیاقی جدید بدون اشاره به انتشار آن‌ها در گذشته است. انتحال نیز استفاده از بخش‌هایی قابل ملاحظه از متون دیگران است به گونه‌ای که تلقین اصالت کند. حتی اگر در متن جدید ارجاعاتی وجود داشته باشد، در صورتی که بیان مطلب تغییر چندانی نکند یا مطلب نقل‌شده داخل گیومه گذاشته نشود، متن جدید مصداق انتحال و تقلب علمی است. گرچه هنوز آیین‌نامه‌ی اجرایی قانون پیشگیری و مقابله با تقلب در تهیه‌ی آثار علمی ابلاغ نشده است، این دو مورد پیشاپیش در برخی نشریات علمی کشور سوءرفتار علمی به شمار آمده است. در این نشریات، یکی از موازین اخلاقی عدم «کپی‌برداری یا تکرار بخش‌های قابل توجهی از مقاله‌ی دیگر» است «حتی اگر مقاله‌ی کپی‌شده مربوط به یکی از نویسندگان مقاله‌ی جدید باشد» (یکی از نشریاتی که این عبارات را به‌صراحت در بخش راهنمای نویسندگان خود آورده است نشریه‌ی جاویدان خرد، متعلق به مؤسسه‌ی پژوهشی حکمت و فلسفه‌ی ایران است که در حال حاضر عبدالحسین خسروپناه رییس آن است).

بر این اساس، فصل‌ها و قسمت‌هایی از آثار خسروپناه که با تغییرهایی اندک در کتاب‌های متفاوت او بازنشر شده‌اند مصداق سوءرفتار علمی‌اند. این آثار را البته ناشرانی متفاوت منتشر کرده‌اند اما نحوه‌ی بیان مطلب و محتوای آن با نحوه‌ی بیان و محتوای همان مطلب در آثار دیگر، به‌رغم برخی پس و پیش کردن‌ها و تغییر واژه‌ها، چنان مشابه و، در بسیاری از موارد، عین یکدیگر است که شائبه‌ی کتاب‌سازی و تقلب علمی از خود را تقویت می‌کند، به‌ویژه اینکه نویسنده از نوشته‌های پیشین خود در این زمینه سخنی نمی‌گوید و حتی به تکمیل آثار پیشینش در این موضوع هم اشاره نمی‌کند، گویی همه‌ی این مطالب برای نخستین بار گفته می‌شوند. برای نمونه، فصول اول و دوم مسائل کلامی جدید و فلسفه‌ی دین با فصل اول کلام جدید و بخش‌هایی از گفتارهای اول و هفتم کلام نوین اسلامی و فصل سوم انتظارات بشر از دین بسیار مشابه و در مواضعی عین یکدیگر است. همین نکته در مورد فصول هشتم و نهم مسائل کلامی جدید و فلسفه‌ی دین و فصل دوم کلام جدید، فصول دهم و یازدهم مسائل کلامی جدید و فلسفه‌ی دین و فصل دوازدهم کلام جدید، بخش‌های زیادی از فصل چهارم مسائل کلامی جدید و فلسفه‌ی دین و گفتار سوم کلام نوین اسلامی، تقریباً همه‌ی فصل‌های ششم و هفتم مسائل کلامی جدید و فلسفه‌ی دین و بخش زیادی از گفتار ششم کلام نوین اسلامی، تقریباً سراسر گفتار یازدهم کلام نوین اسلامی و بخش زیادی از فصل یازدهم کلام جدید، بخش‌هایی از گفتار دوازدهم کلام نوین اسلامی و فصل هشتم کلام جدید، بخش‌هایی از گفتار بیست‌ویکم کلام نوین اسلامی و فصل سیزدهم کلام جدید، بخش‌هایی از گفتار بیست‌ودوم کلام نوین اسلامی و فصل پنجم کلام جدید، بخش‌هایی از گفتار بیست‌وسوم کلام نوین اسلامی و فصل نهم کلام جدید، بخش‌هایی قابل توجه از گفتار بیست‌ونهم کلام نوین اسلامی و فصول چهاردهم و شانزدهم کلام جدید و بخش‌هایی از گفتار سی‌وهفتم کلام نوین اسلامی و فصل شانزدهم مسائل کلامی جدید و فلسفه‌ی دین صادق است. همچنین، خسروپناه کتابی با عنوان انتظارات اعتدالی از دین دارد که، در واقع، همان فصول هفتم، نهم، دهم، یازدهم و دوازدهم کلام نوین اسلامی است. ممکن است خسروپناه بگوید سازمان بسیج اساتید این کتاب را به مثابه‌ی گزیده‌ای از کلام نوین اسلامی منتشر کرده است اما، اولاً، در هیچ جای کتاب چنین تذکری داده نشده و کتاب صورتی به‌کلی جدید دارد و، ثانياً، اين كتاب در سايت اينترنتي خسروپناه به عنوان كتابي مستقل فهرست شده است، و محتمل است که در ارتقای علمی او نیز به طور مستقل در نظر گرفته شده باشد.

به هر حال، به علت این تکرارها، برخی اشکال‌های محتواییِ برشمرده در قسمت بالا در بیش از یک اثر ظاهر شده‌اند. البته، در اینجا من تکرارها را فقط در زمینه‌ای خاص و در برخی آثار در این زمینه‌ی خاص یافته‌ام. اگر گستره‌ی کار وسیع‌تر باشد و همه‌ی آثار خسروپناه بررسی شود، احتمالاً تعداد و حجم این تکرارها بیشتر می‌شود. پرسش اساسی این است: چرا باید به جای اصلاح و بازنویسی، این همه کتاب با مسائل تکراری و مطالبِ عیناً تکراری نوشته شود؟ چرا نویسنده به سراغ مسئله‌ای خاص نمی‌رود و در آن بیشتر نمی‌کاود، به جای آنکه جمله‌به‌جمله نوشته‌هایش را از کتابی به کتاب دیگر منتقل کند؟[3]

تأسف‌بارتر از رونویسی از آثار خود رونویسی و تقلب از آثار دیگران است. این اتفاق دست‌کم در یک مورد در آثار مرتبط با فلسفه‌ی دینِ خسروپناه رخ داده است. بخش قابل توجهی از فصل چهاردهم مسائل کلامی جدید و فلسفه‌ی دین، در واقع، تلخیص و رونویسی از فصل چهارم کتاب جاودانگی، نوشته‌ی دکتر رضا اکبری، استاد دانشگاه امام صادق(ع)، است. در این فصل و فصل بعد، خسروپناه در مواضع بسیاری به کتاب اکبری ارجاع می‌دهد، ولی تفاوت این دو فصل در آن است که در فصل پانزدهم، بخشی از مباحث فصل دوم کتاب جاودانگی تلخیص شده است در حالی که در فصل چهاردهم، این تلخیص با رونویسی همراه است. ممکن است خسروپناه بگوید در این فصل هم به نوشته‌ی اکبری ارجاع داده است. اما مسئله این است که، اولاً، در چنین حجمی از خلاصه‌نویسی، صِرفِ ارجاع دادن در پایان یک جمله یا پاراگراف کفایت نمی‌کند و نویسنده باید به‌صراحت بگوید که مطالب را اصولاً بر اساس فلان منبع نوشته است. به‌علاوه، اگر یک ارجاع به کتاب اکبری را ملاکِ امانتداریِ خسروپناه در خلاصه‌نویسی و رونویسی از آن کتاب بگیریم، با ارجاعات گاه و بی‌گاه به آثار دیگر چه کنیم که خسروپناه ذیل مطالبی می‌آورد که در واقع اکبری آن‌ها را نوشته است؟ ثانیاً، برخی ارجاع‌ها به کتاب اکبری فاقد شماره‌ی صفحه یا دارای شماره‌ی صفحه‌ی اشتباه‌اند (مثلاً ارجاع صفحه‌ی 252). ثالثاً، از قضا در مواردی که مطلب به طور کامل یا با دخل و تصرفی اندک رونویسی شده است هیچ ارجاعی وجود ندارد.

با در نظر داشتن اینکه رونويسي‌ها از مواردي كه آورده‌ام گسترده‌تر است و من برای طولانی‌تر نکردنِ مقاله، مجبورم نقل همين موارد را هم در جایی با علامت «…» قطع کنم، به این نمونه‌ها توجه کنید:

واسطه‌ها یا همان مدیوم‌ها یکی از موضوعات مورد پژوهش در دوران معاصر در حیطه‌ی فراروان‌شناسی است. آنان کسانی هستند که ادعا می‌کنند قادرند با ارواح رابطه برقرار کنند و پیام‌های آنان را به زندگان برسانند. واسطه‌ها به واسطه‌های ذهنی (خلسه‌ای) و واسطه‌های فیزیکی تقسیم می‌شوند. واسطه‌های ذهنی اگر بخواهند ارتباطی را با ارواح برقرار کنند، به صورتی آرام بر صندلی می‌نشینند و چشمان خود را می‌بندند. پس از مدتی، واسطه شروع به تنفس عمیق، خرناس کشیدن ملایم و تقلا کردن می‌کند و حالت فردی را پیدا می‌کند که در خوابی عمیق ولی ناآرام فرورفته و از کابوسی رنج می‌برد. پس از چند دقیقه حالتی آرام‌تر به خود می‌گیرد و می‌توان صدای نوعی نجوا را شنید، به گونه‌ای که این پندار حاصل می‌شود که واسطه با خود سخن می‌گوید. پس از مدتی واسطه گفتارش را با صدای بلند آغاز می‌کند. در این وضعیت، صدا و حالت واسطه تغییر می‌کند و گاهی سخن گفتنش با الفاظی کاملاً متفاوت با سخن گفتن‌های معمولی اوست… (اکبری، ص 312-313).

«واسطه‌ها» کسانی هستند که ادعا می‌کنند قادرند با ارواح ارتباط برقرار کنند و پیام‌های آنان را به زندگان برسانند. واسطه‌ها به «واسطه‌ی ذهنی» و «واسطه‌ی خلسه‌ای» تقسیم می‌شوند: واسطه‌ی ذهنی آرام بر صندلی می‌نشیند و چشمان خود را می‌بندد. پس از مدتی، واسطه شروع به تنفس عمیق و خرناس کشیدن می‌کند. در این حال، واسطه حالت فردی را پیدا می‌کند که در خوابی عمیق ولی ناآرام فرورفته و از کابوسی رنج می‌برد. او پس از چند دقیقه آرام می‌گیرد. در این حالت می‌توان صدای نوعی نجوا را شنید. سپس واسطه با صدای بلند شروع به صحبت می‌کند. در این حالت، وضعیت صدا و حالت واسطه تغییر می‌کند، تا آنجا که گاهی سخن گفتنش با الفاظی کاملاً متفاوت با سخن گفتن معمولی است…» (خسروپناه، ص 250).

نکته‌ی بامزه در این رونویسی این است که خسروپناه با بی‌دقتی واسطه‌ی ذهنی و خلسه‌ای را، که اکبری در مقام دو اصطلاحِ متفاوت برای یک نوع واسطه می‌آورد، دو قِسم می‌پندارد و تقسیم اکبری را خراب می‌کند. اندکی بعد او از «واسطه‌های فیزیکی» یاد می‌کند در حالی که با این خرابکاری، «واسطه‌ی فیزیکی» به منزله‌ی قِسمِ دومِ واسطه‌ها اصلاً به خواننده معرفی نشده است. همان‌طور که پیشتر گفتم، این مطالب در جلد سوم کلام نوین اسلامی هم تکرار شده است. به همین دلیل، این اشتباه در آن کتاب هم تکرار شده است (صص 430-431). مورد بعدی:

از دیگر پدیده‌هایی که فراروان‌شناسی بررسی می‌کند، پدیده‌ی تجربه‌های ادراکی نزدیک مرگ است. در مواردی، افرادی که از نظر پزشکی ظاهراً مرده‌اند، یعنی قلب و مغز آن‌ها فعالیتی ندارد، مجدداً زنده می‌شوند. برخی از این افراد گزارش داده‌اند که پس از مرگ، حقایقی را ادراک کرده‌اند که کاملاً متفاوت از حقایق مادی است… در صورتی که از تفاوت‌های جزئی ادراکات چنین افرادی صرف نظر کنیم، ویژگی‌های کلی چنین افرادی چنین است: احساس خارج شدن از بدن و پرواز کردن در بالای بدن، شنیدن صدایی بلند در ابتدای شروع ادراکات بعدی، احساس کشیده شدن به داخل تونلی تاریک، ورود به عالمی نورانی و روشن، دیدار با دوستان و فامیل مرده‌ی خود، مواجهه با موجودی نورانی با جذابیت فراوان…، نزدیک شدن به مرزی که مرز حیات دنیوی و اخروی است، بازگشت به دنیا و بدن دنیوی و فعال شدن کارکردهای بدن همچون ضربان قلب و امواج مغز. معمولاً کسانی که دارای چنین تجاربی هستند تلقی دیگری از مرگ پیدا می‌کنند و ترسی از مرگ ندارند… (اکبری، ص 324).

از دیگر پدیده‌هایی که «فراروانشناسان» آن‌ها را بررسی می‌کنند تجربه‌های ادراکی نزدیک مرگ است. در مواردی، افرادی که از نظر پزشکی واقعاً مرده‌اند و قلب و مغز آن‌ها فعالیتی ندارد مجدداً زنده می‌شوند. برخی از این افراد گزارش داده‌اند که پس از مرگ حقایقی را ادراک کرده‌اند که کاملاً متفاوت با حقایق مادی است. اگر از تفاوت‌های جزئی این گزارش‌ها صرف نظر کنیم، می‌توانیم ویژگی‌های کلی آن‌ها را این‌گونه برشمریم: احساس خارج شدن از بدن و پرواز کردن در بالای بدن، شنیدن صدایی بلند، احساس کشیده شدن به داخل تونلی تاریک، ورود به عالمی نورانی و روشن، دیدار با دوستان و فامیل مرده‌ی خود و در برخی از موارد مواجه شدن با موجودی نورانی با جذابیتی فراوان و پس از طی این مراحل، نزدیک شدن دوباره به حیات دنیوی، بازگشت به بدن و بالاخره فعال شدن دوباره‌ی اعضای بدن، همچون قلب و مغز. این افراد معمولاً تفسیر دیگری از مرگ پیدا می‌کنند و دیگر از مرگ نمی‌ترسند (خسروپناه، ص 252-253).

جالب است که خسروپناه در انتهای این پاراگراف، از جانب خود، به کتاب فلسفه‌ی دین جان هیک ارجاع می‌دهد! مورد بعدی:

دلایل اخلاقی در باب جاودانگی به صورت جدی با کانت آغاز می‌شود. کانت فیلسوفی در سنت ولف بود و ولف از جمله‌ی فیلسوفان دکارتی است، لذا باید او را یک عقل‌گرای افراطی معرفی کنیم. کانت در چنین سنتی، یعنی عقل‌گروی افراطی، رشد می‌کند. اما به تعبیر خودش با مطالعه‌ی آثار هیوم از خواب جزمی عقل‌گروی افراطی بیدار می‌شود. هیوم فیلسوفی تجربه‌گرا است که در بسیاری از مباحث مطرح دوران خود تشکیک می‌کند… مباحث مطرح‌شده از سوی هیوم تأثیر شگرفی بر کانت نهاد. کانت در کتاب نقد عقل محض همانند هیوم بر این عقیده رفت که عقل از اثبات وجود خداوند، اختیار انسان و جاودانگی نفس قاصر است. او معتقد شد که عقل در حیطه‌های مذکور احکام جدلی‌الطرفین صادر می‌کند اما برخلاف هیوم که موضع شکاکیت را برگزیده بود، بیان کرد که با گذر از حیطه‌ی عقل نظری و درآمدن به عرصه‌ی عقل عملی می‌توان پایه‌هایی را برای اعتقاد به وجود خداوند، وجود اختیار در انسان و وجود نفس و جاودانگی یافت… (اکبری، ص 340-341).

دلایل اخلاقی در باب «جاودانگی» به صورت جدی با کانت آغاز می‌شود. او در ابتدا وابسته به سنت ولف بود که یک عقل‌گرای دکارتی محسوب می‌شد. کانت در چنین سنتی رشد کرد. اما به تعبیر خودش با مطالعه‌ی آثار هیوم از خواب جزمی عقل‌گروی افراطی بیدار می‌شود. هیوم فیلسوفی تجربه‌گرا است که در بسیاری از مباحث مطرح فلسفی تشکیک می‌کند. از موضع یک شکاک، مباحث مطرح‌شده از سوی هیوم تأثیر شگرفی بر کانت نهاد. کانت در کتاب نقد عقل محض مانند هیوم بر این عقیده است که عقل از اثبات وجود خداوند، اختیار انسان و جاودانگی قاصر است. او معتقد شد که عقل در حیطه‌های مذکور احکامی جدلی‌الطرفین صادر می‌کند اما وی برخلاف هیوم که دچار شکاکیت شده بود، به این نتیجه رسید که با گذر از حیطه‌ی عقل نظری و ورود به عرصه‌ی عقل عملی می‌توان پایه‌هایی را برای اعتقاد به وجود خداوند، وجود اختیار در انسان و وجود نفس و جاودانگی یافت… (خسروپناه، ص 254-255).

این سطور و سطورِ پس از آن صرفاً مقدمه‌ی اکبری بر بحث خود و نکاتی ساده از تاریخ فلسفه است، ولی خسروپناه از آن‌ها هم رونویسی کرده است. مورد بعدی:

ایمان‌گروی– ایمان‌گروی دیدگاهی است که ارائه‌ی استدلال‌های عقلانی را در باب گزاره‌های دینی بی‌فایده، حتی مضر می‌داند. ما ابتدا به توضیح دو نوع ایمان‌گروی که وسعت بیشتری در تاریخ اندیشه‌ی بشری داشته‌اند می‌پردازیم تا زمینه برای بحث جاودانگی در این حیطه مهیا شود. 1. ایمان‌گروی کرکگوری– کرکگور فیلسوفی است که امروزه در نحله‌ی فیلسوفان وجودی واقع است. در اندیشه‌ی او ایمان واجد جایگاهی والا است… کرکگور معتقد است که حقیقت امری انفسی است و جست‌وجوی آن از طریق استدلال‌های آفاقی امری نابجا و حتی مضر است. از خلال «انفسی بودن حقیقت است» می‌توان سه دلیل در آفاقی نبودن حقیقت یافت، استدلال‌هایی که رابرت مری‌هیو آدامز از آن‌ها با عناوین استدلال تخمین، استدلال تأخیر و استدلال شورمندی یاد می‌کند… (اکبری، ص 350-351).

ایمان‌گروی– ایمان‌گروی دیدگاهی است که در آن ارائه‌ی استدلال‌های عقلانی در باب گزاره‌های دینی بی‌فایده یا حتی مضر شمرده می‌شود. ایمان‌گروی در تاریخ اندیشه عمدتاً با دو رویکرد بیان می‌شود که در اینجا به توضیح مختصری پیرامون آن‌ها می‌پردازیم: 1. ایمان‌گرایی کی‌یرکگارد– کی‌یرکگارد فیلسوفی وجودی است که ایمان در اندیشه‌ی او از جایگاهی والا برخوردار است. او بر این باور است که «حقیقت» امری انفسی است و جست‌وجوی آن از طریق استدلال‌های آفاقی امری نابجا و حتی مضر است. او با سه دلیل استفاده از عقل در حوزه‌ی دین را نابجا می‌شمارد… (خسروپناه، ص 257).

در ادامه، خسروپناه هر سه دلیل کرکگور (که البته او تلفظ نامش را به کی‌یرکگارد تبدیل کرده است) و ایمان‌گرایی ویتگنشتاینی را از کتاب اکبری تلخیص و رونویسی می‌کند. جالب است که اکبری از نام‌هایی که ادمز بر دلایل کرکگور گذاشته است یاد می‌کند و هم به کرکگور هم به ادمز ارجاع می‌دهد (هر دو نوشته را مصطفی ملکیان سال‌ها پیش به فارسی ترجمه کرده است) اما خسروپناه به بازنويسي یا نقل آن ارجاع‌ها نیازی نمی‌بیند.

متأسفانه سوءرفتار علمی چنان در فضای علمی کشور جایگیر شده که بحث درباره‌ی آن از مرزهای جامعه‌ی علمی گذشته و به حوزه‌ی عمومی کشیده شده و از واکنش‌های داخلی نیز گذشته و واکنش‌های خارجی را در پی داشته است. با این حال، سوءرفتار مورد اشاره در اینجا صرفاً سوءرفتاری افزوده بر تقلب‌ها و تخلف‌های پیشین نیست. این‌بار مبادرت کسی به چنین رفتار غیرعلمی، غیراخلاقی و غیرقانونی‌ای آشکار می‌شود که گذشته از مقام روحانیت، سمت‌های بسیار تأثیرگذاری در مراکز دانشگاهی و حوزوی کشور دارد، از جمله: دبیر و نایب‌رییس هیئت حمایت از کرسی‌های نظریه‌پردازی، نقد و مناظره، عضو حقیقی شورای تحول و ارتقای علوم انسانی کشور، عضو شورای اسلامی شدن دانشگاه‌ها و رییس مؤسسه‌ی پژوهشی حکمت و فلسفه‌ی ایران. پرسش من این است: آیا آنچه در قالب قانون پیشگیری و مقابله با تقلب در تهیه‌ی آثار علمی آمده است، به تعبیر اهل سیاست، دانه‌درشت‌ها را هم شامل می‌شود؟[4]

2_ ساختار آثار خسروپناه در بسیاری از موارد آشفته و عجیب به نظر می‌رسد. برای نمونه، در بخش دوم انتظارات بشر از دین قرار است «انتظار بشر از دین در مغرب‌زمین» بررسی شود. عنوان فصل اول و دوم این بخش به‌ترتیب «انتظار بشر از دین در قرون وسطی» و «انتظار بشر از دین در رنسانس و دوران معاصر» است. قاعدتاً در این فصول مسئله از دید «متفکران غربی» بررسی می‌شود، اما در فصل سوم دوباره با عنوان کلیِ «انتظار بشر از دین از دیدگاه متفکران غربی» مواجه می‌شویم و ذیل این عنوان آراء دوازده متفکر غربی، که معلوم نیست چه سنخیتی با هم دارند و چرا آن‌ها انتخاب شده‌اند و نه دیگران، بررسی و نقد می‌شود. محتوای این نقد و بررسی‌ها البته گرفتار انبوهی از مشکلات و بدفهمی‌ها است، ولی در اینجا صرفاً می‌خواهم به مشکل ساختاری این بخش اشاره کنم. همچنین، در فصل دوم مسائل جدید کلامی و فلسفه‌ی دین «دین‌پژوهی و رشته‌های آن» معرفی می‌شوند. فصل‌های بعد به تصور خدا و استدلال‌ها بر وجود خدا و مسئله‌ی شر و عدل الهی اختصاص دارند اما در فصول هشتم و نهم، نویسنده، به‌رغم فاصله‌ای که از بحث درباره‌ی دین گرفته است، دوباره به دین بازمی‌گردد و از «چیستی دین» و «تعاریف دین» بحث می‌کند. از این حیث، کلام جدید وضع آشفته‌تری دارد و خواننده دائماً بدون نظم در میان مباحث فلسفه‌ی دین، کلام اسلامی و نقد روشنفکری دینی در نوسان است.

علاوه بر این، در غالب نوشته‌هاي خسروپناه در این زمینه‌ها هر فصل قسمتی با عنوان «نظریه‌ی برگزیده» در خود دارد. این قسمت آخرین قسمتِ هر فصل است و از پیِ نقدهای شتابانِ نویسنده بر نظریه‌های دیگر می‌آید. با این حال، این قسمت از حیث شتابزدگی، داوری‌های کلی و ادعاهای غیرمدلل از قسمت‌های قبل پیشی می‌گیرد و معمولاً نویسنده در آن دیدگاه خود را در دو یا چند بند بیان می‌کند، بی‌آنکه آن را به قدر کفایت توجیه کند یا به نقدهای احتمالی پاسخ دهد یا بگوید چگونه از پسِ مشکلاتی برمی‌آید که نظریه‌های دیگر در موردشان وامانده‌اند. در نتیجه، فصل «نظریه‌ی برگزیده» غالباً صورت قطع‌نامه دارد، نه بحثی فلسفی- کلامی.

3_ میزان ارجاعات در نوشته‌هاي خسروپناه بسیار زیاد است. با این حال، غالب این ارجاعات ارزش درجه‌دو یا درجه‌سه دارند یا اساساً هیچ ارزشی ندارند (مانند ارجاع و نقل کامل خبرِ «واحد مرکزی خبر» یا ارجاع به یکی از شماره‌های مجله‌ی دانشمند در سال 1343 در مسئله‌ای علمی- تجربی، آن‌گونه که پیشتر آمد). خسروپناه در مواردی به آثاری به زبان انگلیسی هم ارجاع داده است اما آثار ارجاع‌داده‌شده غالباً یا اساساً وجود خارجی ندارند (مانند موردی که در بالا آمد)، یا آثاری‌اند که ترجمه‌شان از چند دهه پیش در فارسی وجود داشته است (مانند تاریخ علم جرج سارتون، ترجمه‌ی احمد آرام و پویایی ایمان پل تیلیش، ترجمه‌ی حسین نوروزی) و به نظر می‌رسد مأخذ اصلی خسروپناه همین ترجمه‌ها بوده‌اند، یا کتاب‌شناسیشان، از حیث نگارش نام نویسنده، عنوان، ناشر، محل انتشار، چنان مغلوط است که بعید به نظر می‌رسد نویسنده واقعاً اصل کتاب را دیده باشد. مثلاً، این ارجاع را ببینید: «Schleier macher.f,The Christian Faith (Edin Burgd: T. and T.Clark 1928)» (نشانه‌ی دیگری که مؤید این حدس است این است که ثبت آثار در فهرست منابع انگلیسی هیچ شیوه‌ی مشخصی ندارد و در غالب موارد نیز یک یا چند مشخصه‌ی اثر جا افتاده است).

به نظر می‌رسد در این موارد، و به احتمال زیاد در معدود مواردی که مشخصات اثر به‌درستی نوشته شده است، خسروپناه همه‌ی ارجاع‌های باواسطه را به ارجاع بی‌واسطه بدل کرده است. ارجاع باواسطه آن است که نویسنده مطلب یا نقل‌قولی را از طریق مرجع دیگری نقل می‌کند و خود مرجع اصلی را ندیده است. در این شرایط، یعنی وقتی نویسنده خود مرجع اصلی را ندیده، موظف است پس از ذکر مشخصات مرجع اصلی، با ذکر عبارت «به نقل از» مشخصات مرجع واسط را نیز ذکر کند. در شرایطی که استناد نویسنده به متن اصلی است، ارجاع واسطه‌ای ندارد و طبعاً نیازی به این کار نیست. آنچه به نظر من می‌رسد این است که خسروپناه در ارجاعات خود به متون انگلیسی ارجاعاتِ باواسطه را بی‌واسطه ذکر می‌کند و مرجعِ واسط را نمی‌آورد. این نظر را این واقعیت تقویت می‌کند که فهرست منابعِ انتهای برخی کتاب‌ها با منابع مذکور در کتاب انطباق ندارد. مثلاً، در انتظارات بشر از دین به آثاری از تیلیش و هانس کونگ ارجاع داده شده که در فهرست انتهاییِ منابع نیامده‌اند. متأسفانه، بررسی کتاب‌های خسروپناه، فقط در موضوع فلسفه‌ی دین و کلام جدید، به من نشان داد که آثار نخست او از این حیث قدری اصیل‌ترند و او هرچه پیش‌تر آمده بیشتر مرتکب این خطا شده است. بر این‌ها بیفزایم که ذکر برخی ارجاعات نیز بسیار شگفت‌آور است. مثلاً، در فهرست منابع کلام جدید یکی از منابع فرهنگ یادگیری واژگان انگلیسی آکسفورد است! همین به‌اصطلاح منبع در کلام نوین اسلامی عیناً این‌گونه معرفی شده است: «Oxford University Press (1956), Advanced Learner’s dictionary, London: Author»!

4_ آثار خسروپناه در فلسفه‌ی دین و کلام جدید عمدتاً سرشار از اغلاط نگارشی و ویرایشی‌اند. توجه دارم که بخشی از این مشکل به ویراستاران و ناشران این آثار بازمی‌گردد که آن‌ها را بی‌دقت و بی‌مبالات منتشر کرده‌اند. با این حال، حجم و كثرت اغلاط نگارشی و ویرایشی در سراسر نوشته‌ها نشان مي‌دهد نویسنده در این بي‌دقتي و بي‌مبالاتي سهم اصلي را دارد. بدون ذره‌ای مبالغه، به‌زحمت مي‌توان در نوشته‌هاي خسروپناه جمله‌اي يافت كه مشكل املايي يا ويرايشي نداشته باشد. ذکر این مشكلات در این نوشته بر حجم آن بیش از پیش خواهد افزود. خوانندگان می‌توانند خود این کتاب‌ها را در دست بگیرند و ببینند که اغلاط نگارشی و ویرایشی آن‌ها تا چه حد خواندنشان را آزاردهنده و جان‌فرسا می‌کند، علاوه بر اینکه گاهی فهم مراد نویسنده را نیز دشوار یا ناممکن می‌سازد.

نتیجه

عبدالحسین خسروپناه، یا به همت خود یا به همت «یاری‌کنندگان» یا هر دو، بسیارگو و بسیارنویس است. آثار او مطوّل و از حیث موضوعی متنوع‌اند. من در اینجا صرفاً به آثار او در زمینه‌ی فلسفه‌ی دین و کلام جدید توجه کردم و به طور خاص ارزیابی‌هایش از اندیشه‌ها و متفکران غربی را به‌اجمال بررسیدم. شاید بهتر بود که صرفاً به یک مقاله یا یک نوشته می‌پرداختم تا ارزیابیم دقیق‌تر شود، اما فکر می‌کنم ارزیابی کلیِ این آثار از این منظر نتایجی دارد که از بررسی یک مقاله یا کتاب از او یا یک موضوع در مجموعه‌ی آثار او به دست نمی‌آید. از جمله‌ی این نتایج آن است که درمی‌یابیم آثار خسروپناه، در زمینه‌ی فلسفه‌ی دین و کلام جدید، به طور خاص از منظر بررسی ارزیابی‌های او از فلسفه‌ی غربی، تا چه حد تکرار مکررات‌اند، تا چه حد در سطح می‌مانند و به عمق راهی ندارند، تا چه حد شتابزده و یک‌سویه‌اند، تا چه حد آشفته و بی‌نظم‌اند، تا چه حد ناشی از بدفهمی‌اند، تا چه حد به کمکِ نام‌پرانی و طرح اصطلاحات عجیب و نامفهوم به خود صورتِ علمی داده‌اند و رُعب‌انگیز جلوه کرده‌اند، تا چه حد از نظر ظاهری شلخته و نامرتب‌اند و تا چه حد به پديده‌ي كتاب‌سازي و، در مواردي، سرقت علمي، نزديك شده‌اند. مي‌دانيم كه این نوشته‌ها تا حدی کمک کرده‌اند او به مراتبِ علمی، فرهنگی و سیاسیِ خاصی دست یابد؛ می‌گویم «تا حدی» چون می‌دانم دستیابی به این مراتب صرفاً به آثار علمی متکی نیست. با این حال، خوب است به‌نحوی بررسی شود که این نوشته‌ها، با این حجم و كثرت فريبنده‌شان، چه میزان خواننده دارند و ماندگاريِ علمیشان چقدر است.[5]

و اما سه نکته‌ی پایانی: اول، من گمان می‌کنم جامعه‌ی فلسفی ایران با نادیده گرفتن آثار خسروپناه، و نظاير آن‌ها، و نقد نکردنشان فضایی مساعد برای رشدشان می‌گشاید که آسیب‌هایش سراسر جامعه‌ی علمی کشور را متأثر می‌کند. بررسی و نقد این آثار، گرچه قسمتی از توان ذهنی و وقت مفيد افراد را می‌گیرد و به‌یقین دشواری‌ها و عواقبی تلخ و ناخوشایند به همراه دارد، بهایی است که می‌توان، و باید، آن را شجاعانه به نیت اصلاح وضعیت علمی و فرهنگی ایران، به نیت کمک به نوجوانان و جوانانِ علم‌جوی ایران برای شناخت سره از ناسره و فلسفه از شبه‌فلسفه پرداخت. دوم، خوب است مسئولان بلندپایه‌ی کشور و متولیان نظام دانشگاهی کشور به این مسئله توجه کنند که چگونه شخصی می‌تواند با چنین وضعیتی مراتب ترقی را به‌سرعت در این نظام بپیماید و نه‌تنها به مرتبه‌ِی علمی «استادی» دست یابد بلکه سمت‌هایی بسیار مؤثر را نیز عهده‌دار شود. مرا به شخصِ آقای خسروپناه و منش ایشان کاری نیست؛ به عواقب و آثار بسیار ناگوار سوءمدیریت او در مؤسسه‌ی پژوهشی حکمت و فلسفه‌ی ایران نیز کاری ندارم؛ گرچه بعید می‌دانم، اما امیدوارم واکنش ایشان به این نوشته نه خشم و کینه‌توزی و انتقام‌جویی، بلکه خوداندیشیِ منصفانه، نقادانه، شجاعانه و شرافتمندانه باشد و از این حیث به الگویی اخلاقی و علمی بدل شود. پرسش من از سیاست‌گذاران و مسئولان آموزش عالی است که چرا در نظام دانشگاهی رویّه‌هایی جاری شده‌اند که چنین نتایجی به بار آورده‌اند و چرا نهادهای تأثیرگذار و تصمیم‌گیر در سیاست‌های علمی با مشاهده‌ی این نتایج، برای اصلاح رویّه‌ها اقدامی جدی نمی‌کنند که هیچ، فرآورده‌های این نظامِ معوج را بر مناصبی مهم و کلیدی می‌نشانند. سوم، و شاید مهم‌تر از همه اینکه، آثاری که در این نوشته نام بردم ظاهراً برای دفاع از آموزه‌های دینی، تعلیم آن‌ها و ترویجشان نوشته شده‌اند. اگر تنها گوشه‌ای، و فقط گوشه‌ای، از نقدهایی که در این یادداشت آورده‌ام درست باشد، بهتر است از سرِ دغدغه‌ي ايماني و برای دفاع از آموزه‌های دینی، تعلیم آن‌ها و ترویجشان، دست‌کم تا هنگامی که آثار خوداندیشی در آقای خسروپناه متجلی شود، خطاب به ایشان بگوییم: «از بهر خدا مخوان» که «ببری رونق مسلمانی».

ضمیمه: مطلعی از حکایتی دیگر

می‌دانم که وقت زیادی از خواننده‌ی این متن گرفته‌ام. اما وقتی فهرست آثار عبدالحسین خسروپناه را ملاحظه می‌کردم، متوجه نکته‌ی جالبی شدم که گرچه با موضوع این مقاله ارتباطی ندارد، دریغم می‌آید که آن را بیان نکنم. آن نکته‌ی جالب این است که برخي از افرادی كه در آثاری با خسروپناه نويسنده‌ي مشترك بوده‌اند يا او در مقدمه‌ي كتابش از كمك آن‌ها تشكر كرده است يا در مورد او آثاري نوشته‌اند، در سال‌هاي رياست او بر مؤسسه‌ي پژوهشي حكمت و فلسفه‌ي ايران در این مؤسسه به مراتبي دست يافته‌اند. از جمله، نويسنده‌ي همراه خسروپناه در كتاب شريعتي، دين و جامعه و برخي مقالات علمي- پژوهشي و یکی از نويسندگان كتاب انسان‌شناسي اسلامي (تأليف‌شده زير نظر خسروپناه) عضو هيئت علمي و سرپرست شعبه‌ي مؤسسه در قم شده است كه خسروپناه با ورودش به مؤسسه آن را تأسيس كرد. یکی دیگر از نويسندگان كتاب انسان‌شناسي اسلامي گردآورنده‌ي كتابي هم هست با عنوان مقدمه‌اي بر جنگ نرم كه يكي از مصاحبه‌هاي آن با خسروپناه است. او نیز در برخي مقالات علمي- پژوهشي نويسنده‌ي همراه خسروپناه بوده و اینک عضو هيئت علمي مؤسسه است.[6]

نظیر اين اتفاق‌ها نمونه‌هاي جديدتري هم دارد: نويسنده‌ي همراه خسروپناه در كتاب‌هاي رئاليسم معرفتي، تحليل معرفت و كتاب در دست انتشارِ چيستي امر انساني: كاربست انسان‌شناسي نوصدرايي در علوم اجتماعي، تحريركننده‌ي درس‌هاي خسروپناه در قالب كتاب توليد و تكوين علوم انساني اسلامي و روش‌شناسي علوم اجتماعي و كتاب در دست انتشارِ ايدئولوژي‌هاي اجتماعي و تنظيم‌كننده‌ي كتاب انديشه‌هاي حكمي و اجتهادي شهيد آيت‌الله سيدمحمدباقر صدر، كه همراه با خسروپناه وارد مؤسسه‌ی حکمت و فلسفه شد و به سمت مدیر حوزه‌ی ریاست منصوب گشت و سپس دانشجوي دكتري مؤسسه در رشته‌ی فلسفه‌ی علم شد، آن‌قدر بختیار بود که در صبح روزی که عصرش از رساله‌ی دکتری خود دفاع می‌کرد در آزمون جذب هیئت علمی مؤسسه شرکت کرد و به عضویت در هيئت علمي گروه مطالعات علم مؤسسه برگزیده شد. او، که به گفته‌ی خود «دستیار پژوهشی استاد خسروپناه» است، پس از عضویت در هیئت علمی در مؤسسه کلاس «مهارت‌های نگارش مقالات پژوهشی» برقرار کرده است.[7] در ماه گذشته نیز اعضای هیئت علمی به‌ناگاه شخص دیگری را همکار خود دیدند که از قضا خسروپناه استاد راهنمای رساله‌ی دکتریش بوده است. جست‌وجو در اینترنت نشان می‌دهد او در دو مقاله‌ی علمی- پژوهشی نویسنده‌ی همکار خسروپناه است. یکی از این مقالات هم در نشریه‌ی مطالعات معرفتی در دانشگاه اسلامی منتشر شده که خسروپناه سردبیر عضو و هیئت تحریریه‌ی آن است! علاوه بر این‌ها، یکی از دانشجويان دكتري فلسفه‌ي اسلامي مؤسسه، كه در شماره‌ي سي‌ام جاويدان‌خرد (پاييز و زمستان 1395) مقاله‌اي با عنوان «تبييني نو از اصالت “وجود و ماهيت” از منظر استاد خسروپناه» نوشته است و در يادداشت زير مقاله آن را «حاصل دروس استاد عبدالحسين خسروپناه ]یعنی رییس مؤسسه و مدیرمسئول نشریه[ براي دانشجويان دوره‌ي دكتري حكمت متعاليه در مؤسسه‌ي پژوهشي حكمت و فلسفه‌ي ايران» دانسته،[8] فعلاً، هم‌زمان با گذراندن دوره‌ي دانشجويي، به عنوان مسئول امور اجرايي طرح پژوهشي ملي مؤسسه در زمينه‌ي تصحيح و انتشار آثار ابن‌سينا مشغول به كار است. با توجه به سوابق قبلی، اینک باید منتظر ماند و دید بخت او چه‌وقت و چگونه می‌شکفد.

این در جای خود بسیار جالب و درخور تأمل است که غالب این افراد همان‌هایی هستند که ظاهراً حق دوستی و همکاری به جا می‌آورند و در برابر نقدهای علمی و مدیریتی به عبدالحسین خسروپناه از برای او سینه سپر می‌کنند و نقدها را بی‌ربط، سیاست‌زده، اتهام‌آمیز و توهین‌آمیز می‌خوانند. جزاهم الله خیراً و کثر امثالهم! قطعاً می‌توان بسیار بسیار خوش‌بین بود و در فضایی که انبوهی از فارغ‌التحصیلان کارشناسی ارشد و دکتری فلسفه در تأمین مناسب معاش خود از طریق درسی که خوانده‌اند درمانده‌اند و چشم امیدشان به تک‌وتوک اعلام نیازهای رشته‌ی فلسفه در فراخوان‌های بورسیه یا جذب هیئت علمی وزارت علوم است، نقاط اتصال همه‌ی وقایع گفته‌شده به یکدیگر را (و نیز بورسیه‌های مؤسسه‌ی پژوهشی حکمت و فلسفه را که در عین بی‌خبریِ غالب اعضای هیئت علمی بورس گرفته‌اند) تصادفی و ناشی از قضا و قدر شمرد. اما باز هم انتظار این است که دست‌کم توضیحی بدهند و نشان دهند که رویّه‌های مربوط به این تصادف‌ها شفاف، منصفانه، قانونی و علم‌مدارانه بوده‌اند، نه مثلاً بذل و بخشش پست‌های علمیِ نظام آموزش عالیِ مملکت به هواداران و ارادتمندان و «یاری‌کنندگان».

باری، یکی از کسانی که وصفشان در بالا آمد نوشته‌ای منتشر کرده و در آن گفته است که خسروپناه در علم «خط‌شکن» است و «بیشترین شجاعت و مرارت را» در این راه داشته است و کسی است که وقتی «بسیاری افراد» «بسیاری از مسائل» را نمی‌فهمیدند، «کتاب عالمانه‌ی کلام جدید را نوشت و در آن «بسیاری از مسائل و مشکلات فکری دهه‌ی هفتاد و هشتاد را به‌خوبی واکاوی کرد». بدین ترتیب، آثار خسروپناه «هر کدام جای خالی را پر کردند و کاروان دانش قدمی به پیش رفت». نویسنده می‌گوید «اما این روزها از» خسروپناه گله دارد چون «شنیده» است «فحشنامه‌ای» حاوی «توهین، ناسزا و حرف‌های نیشدار» تنظیم کرده‌اند و «کسانی که خود را منسوب به رشته‌ی اخلاق کردند، با ژست روشنفکری توهین کردند»، در حالی که «مخالف این جماعت اگر کتاب ننویسد متهم به بی‌سوادی است و اگر کتاب بنویسد محکوم به کتاب‌سازی». خلاصه، گلایه «از استاد این است که چرا به این صداها توجه کردید»؛ شمایی که طرف حسابتان «دکتر سید حسین نصر و دکتر سروش بود… و دکتر شبستری و دکتر پایا و استاد مصطفی ملکیان» و «لحظه‌لحظه‌ی عمرتان.. مغتنم»، «وقت خود را به افرادی که در چند سال چند مقاله منتشر کرده‌اند… تلف نکنید» چون وقتی من ]لابد بر اساس همان «شنیده»ها[، «از دانشجوبان کارشناسی ارشد خواستم جوابیه‌ی علمی بنویسند، حتی آن‌ها هم نپذیرفتند».

شخص دیگری از همان جمع افتخار همکارش را به هم‌نشینیِ خسروپناه با ملکیان (البته به علت‌هایی که افتد و دانی!) و مخاطبه‌ی یک‌طرفه‌ی (!) او با سروش وارونه کرده و منتقدان را «آلت خوش‌دست دباغان» خوانده و گفته است آنان «بی‌سوادانی مفرط» هستند «که دوره‌های بنیادین تحصیل خود را در رشته‌های فنی گذرانده و یکباره یاد فلسفه می‌کند ]کذا فی‌الاصل[»؛ توگویی تحصیل در علوم پایه یا مهندسی برق در بهترین دانشگاه‌های ایران و جهان نشان از کم‌هوشی و کم‌استعدادی در فلسفه دارد و تحصیل فقه نشان از هوشمندی و استعداد فلسفی. هم‌او در پاسخ به نقد و تعریضی متفاوت در مورد آقای خسروپناه نوشته است: «امروزه دورانی است که طعنه زدن بر فیلسوفانی همچون خسروپناه… سکه‌ی رایج روشنفکری محسوب می‌شود؛ لیکن اندیشه کجا و این تعابیر روزنامه‌ای کجا؟!».

در اینجا نمی‌خواهم به این عبارات موهنِ کسانی پاسخ بدهم که نخستین مواجهه‌شان با چند مقاله‌ی علمیِ کوتاه توهین‌آمیزخواندنشان بوده است (توگویی اگر کسی مستند به واقعیاتی بگوید دیگری بی‌مبالاتی کرده است یا فلان مسئله را نفهمیده است یا نوشته‌هایش آشفته و از نظر نگارشی و ویرایشی مغشوش است یا نام‌ها و اصطلاحات و فهرست مطالب را جانشین گزارش و تحلیل و نقد کرده است یا مطلبی نوشته است که اگر دانشجوی کارشناسی هم آن را بنویسد، از او نمی‌پذیرند یا مرتکب کتاب‌سازی شده است یا مرتکب انتحال شده است به او توهین کرده): «وَالَّذِينَ لَايَشْهَدُونَ الزُّورَ وَإِذَا مَرُّوا بِاللَّغْوِ مَرُّوا كِرَامًا». از این تأسف عمیق نیز می‌گذرم که روزگاری از سر می‌گذرانیم که در آن واژه‌های «فیلسوف» و «استاد» و «حکیم» به ثمن بخس خرید و فروش می‌شود. هدفم از نقل عبارات بالا این است که بگویم می‌دانم احتمالاً مدافعان آقای خسروپناه دوباره چنین سخنانی را درباره‌ی این نوشته و نویسنده‌ی آن نیز خواهند گفت و آن را محصول توطئه‌ای خطرناک و مأموریتی سیاسی از جانب اپوزیسیون ضدانقلاب، روشنفکرنمایان و بددینان و بی‌بصیرتان و فتنه‌گران و نفوذیان (حتی در خانواده‌ی شهدا!) خواهند شمرد که وظیفه‌ی دستگاه‌های مسئول مقابله با آن‌ها است (عضویت من در هیئت علمی مؤسسه‌ی پژوهشی حکمت و فلسفه‌ی ایران لابد چنین مقابله‌ای را راحت‌تر خواهد کرد!).[9] همچنین، می‌دانم که احتمالاً بحث را به لحن نوشته و نحوه‌ی بیان و زمان و محل انتشار مطالب خواهند کشاند و به جای پرداختن به انتقادها و پاسخ دادن به آن‌ها، می‌کوشند با ظالم‌تراشی و مظلوم‌نمایی، کمک گرفتن از حساسیت‌های سیاسی و فرهنگی و البته بسیج کردن نگهبانانی در فضای مجازی صورت مسئله را پاک کنند. باکی نیست! خوانندگان بی‌طرف، آگاه و علاقه‌مند خود می‌توانند آثار مورد اشاره را بخوانند و درباره‌ی شأن و اعتبار علمیشان داوری کنند. ارزش و ماندگاری آثار علمی، در نهایت، در نتیجه‌ی همین داوری‌ها مشخص می‌شود، نه به زَر و زور و رانت‌های گزاف: «اَنزَلَ مِنْ السَّمَاءِ مَاءً فَسَالَتْ اَوْدِیَهٌ بِقَدَرِهَا فَاحْتَمَلَ السَّیْلُ زَبَداً رَابِیاً وَمِمَّا یُوقِدُونَ عَلَیْهِ فِی النَّارِ ابْتِغَاءَ حِلْیَه اَوْ مَتَاعٍ زَبَدٌ مِثْلُهُ کَذَلِکَ یَضْرِبُ اللهُ الْحَقَّ وَالْبَاطِلَ فَاَمَّا الزَّبَدُ فَیَذْهَبُ جُفَاءً وَاَمَّا مَا یَنفَعُ النَّاسَ فَیَمْکُثُ فِی الاْرْضِ کَذَلِکَ یَضْرِبُ اللهُ الامْثَالَ».

* مشخصات آثار نام‌برده از عبدالحسین خسروپناه در این نوشته از این قرار است:

خسروپناه، عبدالحسین (1379)، کلام جدید، قم: مرکز مطالعات و پژوهش‌های فرهنگی حوزه‌ی علمیه، چاپ اول.

خسروپناه، عبدالحسین (1386)، انتظارات بشر از دین، تهران: پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه‌ی اسلامی، چاپ دوم.

خسروپناه، عبدالحسین (1388)، مسائل جدید کلامی و فلسفه‌ی دین، قم: انتشارات بین‌المللی المصطفی، چاپ اول.

خسروپناه، عبدالحسین (1390)، انتظارات اعتدالی از دین، تهران: سازمان بسیج اساتید دانشگاه‌ها و مراکز آموزش عالی کشور، چاپ اول.

خسروپناه، عبدالحسین (1394)، کلام نوین اسلامی، قم: تعلیم و تربیت اسلامی، چاپ دوم (3 جلد).

.


.

[1]  عضو هیئت علمی مؤسسه‌ی پژوهشی حکمت و فلسفه‌ی ایران

[2] self-plagiarism

[3]  در پاسخ به ادعای من شخصی در مطلبی با عنوان «تقلب از خود؛ بی‌اخلاقی یا بی‌دقتی» نوشته که پس از مشورت با حقوق‌دانان به این نتیجه رسیده است که «هیچ قانونی در کشور نقل مطالب یک محقق از خود را ممنوع نکرده است». شخص دیگری هم در مطلبی با عنوان زیاده دراماتیکِ «انتقام در تاریکی» همین سخن را تکرار کرده است. حق با هر دو ایشان است. اما من هم به قانونی در مورد تقلب علمی از خود کشور اشاره نکردم. آنچه من گفتم این بود که قانونی داریم که آیین‌نامه‌ی آن در دست تهیه است. روشن است که تقلب خسروپناه از خود فعلاً در شمول این قانون نیست ولی تقلب او از دیگری در شمول قانون می‌گنجد، نکته‌ای که در ادامه به آن خواهیم رسید. با این حال، این مدافعان خسروپناه را دوباره به این نکته توجه می‌دهم که نشریه‌ای که او خود مدیر آن است، در کنار بسیاری از نشریات علمی- پژوهشی دیگر، تقلب علمی از خود را به رسمیت شناخته و گفته‌اند مقالات نویسندگانی را که چنین کاری بکنند نمی‌پذیرند. بسیاری از رونویسی‌های خسروپناه از خود از قضا مربوط به دورانی است که او مدیر جاویدان خرد بوده است، نه «کتاب‌های خسروپناه در بیست سال گذشته»، آن‌گونه که مدافع محترم آورده است. خلاصه، آنچه من به منزله‌ی پدیده‌ی «تقلب علمی از خود» اشاره کردم در همه‌ی مراکز علمی معتبر در دنیا مذموم است و از مصادیق سوءرفتار علمی شمرده می‌شود. به‌علاوه، به نظر می‌رسد مشکل از جای دیگری است: من در نحوه‌ی انتقال مطلب مدافعان خسروپناه به آن «حقوق‌دانان و صاحب‌نظران در عرصه‌ی مالکیت فکری» جداً تردید دارم و آنان را توجه می‌دهم به اینکه خسروپناه مطالب قبلیش را «نقل» نکرده؛ که در این صورت اشکالی در کار نبود؛ خسروپناه مطالب قبلیش را «رونویسی» کرده است. از این بامزه‌تر، و تأسف‌برانگیزتر برای کسانی که دعوی دانشگاهی دارند، این کار مدافعان خسروپناه است که رونویسی‌های او را با «مجموعه مقالاتی که کتاب شده است» مقایسه می‌کنند. نوشته‌های نام‌برده از خسروپناه مجموعه‌ی مقالات یا سخنرانی‌های او نیست که یک بار در یک نشریه و بار دیگر، با ذکر منبع اولیه، به صورت بخشی از کتاب یا یکی از مقالات کتاب منتشر شده باشد. مدافعان خسروپناه هم لابد ماننند من دیده‌اند که نویسندگانی در مقدمه‌ی اثر یا در قالب یک پاورقی زمان و مکان سخنرانی یا چاپ اولیه‌ی اثر را ذکر می‌کنند. اما آثار اشاره‌شده از خسروپناه آثاری مستقل‌اند که نویسنده در آن‌ها مطالب پیش‌تر استفاده‌شده‌ی خود در جا یا جاهایی را، بدون ذکر منابع اولیه، عیناً در جا یا جاهای دیگری کپی کرده است. به این کار «بازنشر» نمی‌گویند؛ به این کار می‌گویند «کتاب‌سازی». علاوه بر همه‌ی این‌ها، معلوم نیست این دیگر چه قِسم شیوه‌ی توجیه اخلاقی است که «دیگران هم چنین کارهایی کرده‌اند»! «کتاب‌سازی» غیراخلاقی و غیرقانونی است، ولو متفکری دیگر، ایرانی یا غربی، مرتکبش شده باشد. یکی از مدافعان مسئله را به خود من بازگردانده و پرسیده است: «آیا آقای خداپرست تاکنون هیچ مقاله‌‌ای که عبارات آن عین مطالب آثار دیگرش باشد، ارائه نکرده است؟». من، برخلاف استاد ایشان، چندان اثری ندارم. اما اگر ایشان توانست رونویسی‌ای مشابه رونویسی‌های خسروپناه از خود از معدود نوشته‌های من بیرون بکشد و نشان دهد، من ضمن عذرخواهی از جامعه‌ی علمی، هر مزیتی از قِبلِ آن رونویسی دریافت کرده باشم به بیت‌المال مسلمین یا هر جا که ایشان تشخیص بدهد بازمی‌گردانم، گرچه از حقانیت سخنانم درباره‌ی تقلب علمی خسروپناه از خود نمی‌گذارم؛ طبعاً چون این به آن ربطی ندارد!

[4]  در برابر این انتقاد، یکی از مدافعان خسروپناه از صفحه‌ی آخر مقدمه‌ی کتاب عکسی گرفته و آن را در گروه‌های تلگرامی گذاشته و پس از ذکر «بسم الله الرحمن الرحیم» نوشته است «کاش نویسنده‌ی این متن پیش از آنکه درصدد اتهام‌زنی به دیگران باشد، به شناسنامه و چند و چون کتاب‌های مورد استناد خویش توجه بیشتری بفرمایند» و در پایان گفته آن عکس «پرده از صحت و سقم اتهام‌های» من برمی‌دارد. اولاً، به این همکار محترم دوستانه توصیه می‌کنم ذکر مبارک «بسم الله الرحمن الرحیم» را در دلش بگوید و در چنین مواقعی خرجش نکند که این ذکر نه کلام ایشان را درست‌تر نشان می‌دهد نه کلام مرا باطل‌تر. ثانیاً، من در شناسنامه و روی جلد کتاب نکته‌ی مهمی ندیدم جز اینکه نام نویسنده عبدالحسین خسروپناه است! در صفحه‌ی مورد اشاره‌ی ایشان، خسروپناه از چند نفر، از جمله نویسنده‌ی مقاله‌ی «انتقام در تاریکی»، تشکر کرده است که «در تهیه و تدوین این مجموعه مرا یاری نموده‌اند». شخصی دیگر هم نظیر سخن همین مدافع را گفته است: «نگارنده برای جا نماندن از کاروان افترا فرصت نداشته است کتاب را به‌درستی مطالعه کند و دریابد دکتر خسروپناه که متهم به تلخیص، رونویسی و تقلب شده است، مؤلف بخش یادشده نیست. بلکه شخص دیگری این بخش را نوشته است. احتمالاً ایشان انتظار دارند در کارهایی نظیر مجموعه مقالات یا پژوهش‌‌های جمعی کسی که کتاب به نام اوست، تمام ارجاعات محققان دیگر را کنترل کند!!». اولاً، از مجموع دفاعیات مدافعان خسروپناه بالاخره معلوم نیست رونویسی‌ها کار نادرستی است که دیگران مرتکبش شده‌اند (ادعای آن همکار و این مدافع) یا کار درستی است و به اندازه‌ی کافی هم ارجاع دارد (ادعای نویسنده‌ی مقاله‌ی «انتقام در تاریکی» که یاری‌رسان خسروپناه بوده است و لابد باید مسئولیت نحوه‌ی یاری‌رسانیش را هم با نوشتن مقاله‌ای در دفاع از او بپذیرد و کارش را رفع و رجوع کند). این تشتت خود به اندازه‌ی کافی گویای حقیقت هست. ثانیاً، آن همکار و این مدافع ظاهراً فرق «نویسندگی» با «یاری نمودن» را نمی‌دانند یا چنان مدهوش مطالب «استاد»ند که فرقش را فراموش کرده‌اند. اگر خیلی دوست دارند بر این مطلب تأکید کنند، باید بگویم بله، من هم حدس زدم که شاید آن اشخاص به گونه‌ی دیگری «یاری نموده‌اند»، ولی آیا این از خسروپناه سلب مسئولیت می‌کند؟ آیا نویسنده‌ی مسئول کتاب را تغییر می‌دهد؟ آیا خسروپناه در ارتقای به‌اصطلاح علمی خود این کتاب را از آنِ خود ندانسته است؟ آیا از مزایای انتشار آن بهره‌مند نشده است؟ در برگه‌ی رسمی مشخصات اثر در سایت کتابخانه‌ی ملی (http://opac.nlai.ir/opac-prod/bibliographic/3472961) معلوم نیست چه کسی نویسنده‌ی کتاب است؟ به‌علاوه، معلوم است که من انتظار دارم کسی که نامش روی کتاب می‌آید دست‌کم زحمت خواندن نوشته و برطرف کردن سوءرفتارهای علمی احتمالی را به خود بدهد. یکی از مدافعان آورده است «آقای خداپرست… اشاره به ارجاعات کرده‌‌اند، ولی این میزان ارجاع نظر ایشان را تأمین نکرده است!! کسانی که درگیر پژوهش علمی هستند می‌‌دانند، شیوه‌‌های ارجاع‌‌دهی خط‌‌کش مشخصی ندارند. اینکه در هر خط ارجاع داده شود از نظر بسیاری محققان پسندیده نیست، به‌ویژه در آثاری که برای تدریس انتخاب می‌‌شوند، اصل بر کم‌‌شدن ارجاعات است». نمی‌دانم ایشان چرا این‌قدر از خواندن متن من تعجب کرده است، ولی این سخنش که ارجاع دادن خط‌کش مشخصی ندارد مصداق روشن تضعیف مدعای من است به نحوی که گویا می‌گویم در هر خطی باید ارجاعی داد. این نحوه‌ی پاسخ خود به اندازه‌ی کافی نشان می‌دهد که خود ایشان «درگیر پژوهش علمی» نیست. خوب بود ایشان از خود بپرسد بر فرض هم که ارجاعات به کتاب اکبری کافی باشد، جعلِ ارجاعِ اضافی برای متنی که در واقع اکبری نوشته است یا تغییر «کرکگور» به «کی‌یرکگارد» یا «فراروان‌شناسی» به «فراروان‌شناسان» واقعاً برای پوشاندن چه چیزی بوده است. اما متأسفانه ایشان در دفاع از «استاد» چنان شتابزده، سراسیمه و خشمگین است که در متنی چهار پاراگرافی، علاوه بر حمله‌ی بی‌ربط به اعضای هیئت علمی مؤسسه‌ی حکمت و فلسفه، دو بار مرا به پیگرد حقوقی تهدید کرده است. به او و دیگر مدافعان خسروپناه و خود ایشان، که با کوچک‌ترین انتقادی، تلفن و قلم‌به‌دست مدام در پی تهدید افراد به اخراج و ایجاد اختلال در کار و قطع ارزاق ماه رمضان و بُن فروشگاه شهروند (!) است، توصیه می‌کنم کسانی را از این چیزها بترسانند که از این تهدیدها بترسند! مطمئن باشید من از آن‌ها نیستم، و بسیار خوشحال می‌شوم این مسئله در هیئت تخلفات اعضای هیئت علمی یا هر محکمه‌ی دیگری مطرح شود تا مشخص شود چه کسی از سرِ‌ صدق سخن می‌گوید.

[5]  لازم به ذکر است که هیچ‌یک از کتاب‌های خسروپناه را ناشران خصوصی منتشر نکرده‌اند. همه‌ی آثار او، بی‌استثنا، از سوی ناشران دولتی یا متکی به حمایت دولتی منتشر شده است.

[6]  برای یادآوری، بد نیست بدانیم شماره‌ی 19 نشریه‌ی علمی- پژوهشی مؤسسه، جاویدان خرد، مقالاتی از این هر دو، و از شخص دیگری را، که جملگی پیش از دفاع از رساله‌ی دکتری خود عضو هیئت علمی مؤسسه شده‌اند، درست قبل از عضویتشان در هیئت علمی منتشر کرد. این شماره تاریخ تابستان 1390 را بر جلد خود دارد ولی در پاییز 1391 منتشر شد. انتشار این مقالات، با توجه تاریخ دریافت و پذیرششان در انتهای سال 1390 و ابتدای سال 1391، بسیار غیرمترقبه بود چون ظاهراً نشان می‌داد نشریه هیچ مقاله‌ای از پیش از بهمن‌ماه سال 1390 نداشته است که بالاخره بخواهد آن را در پاییز 1391 منتشر کند. این البته برای نشریه‌ای مانند جاویدان خرد، با اعتباری که در آن هنگام داشت، قدری غریب است. این نکته را کاوه لاجوردی در همان زمان تذکر داد.

[7]  ایشان در مباحثه‌های تلگرامی رونویسیِ خسروپناه را از خود و دیگران «لغزشی» خوانده است که «سوءاستفاده از وقوع» آن «در سال‌هایی که چنین ضوابطی اصلاً مطرح نبوده است را روشی اخلاقی برای هتک» نمی‌داند و می‌گوید حتی خودش ممکن است «در هنگام استفاده از فیش‌هایش «در شانزده هفده سال قبل سهواً برخی اشکالات در» نوشته‌هایش «واقع نشود ]منظور «بشود» است[». داوری در این باره را که آیا آن حجم از رونویسی «لغزش در استفاده از فیش» است یا «تقلب علمی» و «کتاب‌سازی» و اینکه چنین پدیده‌هایی به ضوابط چند سال اخیر ربط دارد یا نه به عهده‌ی خواننده می‌گذارم. در مورد اتهام «سوءاستفاده برای هتک» که ایشان به من زده است، چیزی نمی‌گویم و فقط برای خودش وجدان‌مداری و انصاف و برای شرکت‌کنندگان در کلاس‌هایش سلامت اخلاقی در پژوهشِ علمی آرزو می‌کنم.

[8]  این هم لابد مدل جدیدی از مقالات علمی- پژوهشی است! همین جا پیشنهاد می‌کنم محققان اخلاق در پژوهش وضعیت فصلنامه‌ی علمی- پژوهشی جاویدان خرد را به مثابه‌ی موضوعی برای مطالعه‌ی موردی انتخاب کنند. حال که ظاهراً به نظارت مراجع رسمی در این زمینه‌ها امیدی نیست، پیشنهاد من دست‌کم شاید فایده‌ای علمی و اخلاقی داشته باشد.

[9]  نیازی نمی‌بینم به فشارهایی اشاره کنم که در ماه‌های اخیر بابت برخی انتقادهای اداری نه‌تنها بر من بلکه، به بهانه‌ی مقابله با من، بر بخش قابل توجهی از کارکنان مؤسسه وارد شده است. با این حال، مناسب است به طلیعه‌ی فاز جدیدی از برخوردها اشاره کنم که عبدالحسین خسروپناه پس از انتشار بخشی از این مقاله، با دست گرفتن این موضوع که پدر من در دوران جنگ تحمیلی به شهادت رسیده، در قالب توییت‌هایی در فضای عمومی منتشر کرده است: «در جامعه‌ی ما خانواده‌های شهدا و جانبازانی هستند که ایثارگری خود را به رخ دیگران نمی‌کشند و با توان خود بدون بهره گرفتن از امتیازی رشد می‌کنند هرچند برخی ممکن است با امتیازات نظام مدرک بگیرند و علیه نظام سخن بگویند»؛ «سلامت اخلاق یک موهبت الهی است نه امری موروثی، بنده فرزند شهیدی را می‌شناسم که با قیافه‌ی تحصیل‌کرده اما در واقع بی‌سواد تلاش می‌کند تا دروغ بگوید تخریب کند و از همه مهمتر غیرت خانوادگی را هم رعایت نمی‌کند»؛ «ملاک دینداری و اخلاق هر فردی را باید در رفتار خودش جویا شد. آقازادگی افراد یا فرزند شهید و جانباز بودن ضابطه نیست. گاهی فرزند شهیدی که پدرش با اخلاص و حفظ میهن به شهادت رسیده و اما آن فرزند مملو از رذایل اخلاقی است». اگر این عبارات را در کنار عباراتی بگذارید که خسروپناه و برخی مدافعانش در مورد دوستانِ منتقد دیگری که رنج و خطرِ خواندن و نقد کردنِ نوشته‌هایی از خسروپناه را به جان خریدند، آنگاه عیار ادعاهای آنان در علم و اخلاق مشخص خواهد شد. همین جا بگویم که به‌زودی شرحی از تجربه‌ها و دیده‌هایم از مؤسسه‌ی پژوهشی حکمت و فلسفه‌ی ایران را در دوران دانشجویی (1389-1393) و عضویت در هیئت علمی (1394 تاکنون) در نوشته‌ای با عنوان «آنچه در انجمن حکمت و فلسفه دیده‌ام» منتشر خواهم کرد.

169 نظر برای “گر تو قرآن بدین نمط خوانی… (2)

  1. بنده ابدا قصد دفاع/تخطئه کسی را ندارم، اما حقیقتا از جعل اصطلاح “تقلب علمی از خود” در حیرتم! این دیگر چه صیغه ای است که آدم نمی تواند حتی از خودش نقل قول آورد.حتی بدون ذکر اینکه قبلا همین مطلب را گفته است. به راستی کیست که بتواند استدلالی برای این “جعل واژه” اقامه کند که واقعاً چرا نقل-از-خود بد بوده و به مثابه نوعی انتحال است؟ واقعاً چرا؟
    مهمتر اینکه اگر مبدا مختصات را بر این جعل بگذاریم، کیست که مشمول آن نشود؟ شما آثار ملاصدرا را هم که بخوانید تکرار مکررات در آن بانگ می زند. همچنین آثار مولانا. یا حتی آثار بزرگان ایرانی معاصر نظیر شریعتی یا سروش و حتی بزرگان غربی نظیر پوپر، گادامر وووووو.(بی آنکه اصلا ذکری کنند که قبلاً این مطالب را جایی گفته ایم). یعنی تمام این متفکران متقلب اند؟ این چه حرف سخیفی است.
    بیایید اسیر برچسب ها و برساخته های مهلک نشویم.

    1. این اصطلاح جعل شده نیست.
      بروید ذیل مطلب انتحال را ببیند. در آنجا در قسمت کامنتها مستندات و منابع آن ذکر شده است.

    2. بابت اطلاعتان باید عرض کنم اصطلاح “تلقب علمی از خود” معادلی است برای self-plagiarism و جعل شده ی آقای خداپرست نیست و در کشورهای گوناگون جهان خلاف قانون و اخلاق علمی شمرده می شود. می توانید با جستجویی ساده در اینترنت از این مطلب مطلع شوید. اما دلیل ممنوع بودن آن نیز این است که افراد نتوانند برای گرفتن ترفیع علمی و به دست آوردن اعتبار، کتاب سازی و مقاله سازی کرده و رزومه ی خود را بدون تولید محتوای جدید افزایش دهند.
      نکته دیگر آنکه درباره ی کسانی که فرموده اید می توان در آنها سخنان تکراری یافت: در رابطه با کسانی مانند ملاصدرا، مولانا و… اینان در نظام آموزشی جدید کار نمی کرده اند و از طریق نوشته هایشان نیز ترفیع دانشگاهی و افزایش حقوق از محل بودجه ی عمومی نمی گرفته اند و در اساس در آن دوران قوانین مدون امروزی برای چاپ آثار علمی وجود نداشته است. در رابطه با امثال شریعتی و سروش اگر چنین کرده اند و کارهایشان را به عنوان آثار پژوهشی و در مقام استاد دانشگاه (و نه روشنفکر عمومی) چاپ کرده باشند، پس کار آنها هم خلاف اخلاق و قانون بوده است. در رابطه با پاپر و گادامر هم بنده همچین چیزی ندیده ام، اما اگر چنین بوده کار آنها نیز خلاف اخلاق و قانون کار دانشگاهی بوده است.

      1. دوست گرامی سلام
        بنده متوجه بوده و هستم که این اصطلاح، جعل آقای خداپرست نبوده. مرادم این است که این اصطلاح برساختی، معیار موثقی نیست. شما آثار متفکران بزرگ– از متفکران قدیم و روشنفکر هم که بگذریم– (مثلاً متفکرانی چون پوپر، گادامر، هابرماس و…مراد است) را که می خوانید پاک متوجه این تکرار (خود-سرقتی!) می شوید. به دلیل کتاب سازی و ترفیع و شهرت و اینها هم نیست. دلیل اش این است که “منظومه فکری” اینها مثل زنجیر به هم پیوسته است. مثلا اگر کتاب #جامعه باز و دشمنان پوپر را با کتاب #حدسها و ابطالها ش مقایسه کنید قشنگ متوجه این تکرار می شوید که آرای فلسفه علمی پوپر در آرای فلسفه سیاسی ش متجلی شده است. همچنین است در باره هابرماس و صدها متفکر دیگر.

        1. مهیسان در نگاه جامعه اندیشمند فیلسوف تحلیل گر
          مسأله پاپر فرق می کنه. پاپر اینیشیشن رایتز رو گذرونده و دیگه هر کاری بکنه “فرق می کنه”!

          هر چیزی در دنیا با ” خلاف قانون و اخلاق ” سنجیده می شود و چون افراد در جوامع غیر برتر قادر به فکر نیستند بایست همه چیز با ارجاع به “قانون و اخلاق” سنجیده شود.
          اگر کسی هم جرات کرد سئوالی پرسید بایست آبرو و حیثیتش رو با بیرحمی نیست و نابود کرد.

        2. واقعاً فرق بین تجلی آراء گفته‌شده در یک اثر در اثر دیگه و کپی پیست و کتابسازی رو متوجه نمی‌شید؟ می‌شه بگید کجای جامعه‌ی باز دقیقاً از روی حدس‌ها و ابطال‌ها رونویسی شده؟ یا همین‌طور درباره‌ی هابرماس؟

      2. این همه هیاهو بخاطر عدم ذکر نقل از مقاله خود!
        مگر نمی توان صورت را رعایت کرد و در عمل چیزی نگفت؟ مگر نمی توان رفرنس های درست داد اما عملا موضعی خنثی و غیر نوآورانه اتخاذ نمود؟
        این تاکید بر صورت و نادیده گرفتن میزان نوآوری مقاله است که بایست مورد دقت قرار گیرد نه جنبه صوری.
        اگر این معیار در نظر گرفته شود از مقالات مورد تایید شما چه می ماند؟
        خود آقای حق پرست در توجیه نوآوری مقالشون دچار مشکل شدند. این نوآوری و داشتن حرف جدید است که اهمیت دارد آقای حق پرست. با این معیار چه چیز از ادعاها و غرورهای بی اساس باقی می ماند؟

        1. آقاي الف يا فيلسوف غير منتحل غير حرفه اي مقاله ي بي محتوا نويس، من واقعا تحت تاثير اين جعل نام شما شدم. چه نبوغي در آنها هست . يه وقت فقط يك الف خالي هستيد، وقت ديگر از الف تا ي همه را هستيد.
          اما آنچه مسلم است چه الف باشيد چه كل الفبا، اهل وراجي هستيد، بدون اينكه بفهميد مطلب از چه قرار است.
          ضمنا آقاي خداپرست نه حق پرست.
          چه حافظه ي ضعيفي واقعا! هرچند كه چه خداپرست و چه حق پرست واقعا برازنده ي اي برادر عزيزمان است.

          1. حضرت سقراط! شما که از گور به احترام اهمیت این مسأله برخاستی این که از ابتدا اهل اخلاق بودی در تاریخ ثبت است!در حضور شما و با توجه به اخلاق سقراطی و اصالت نام شما و همچنین با توجه به صحت موضع شما درباره جایگاه نامینال بنده در این بحث و مسأله هویت در فضای مجازی به مطلب خیلی خیلی مهمی اشاره کردید!
            عزیز من با توجه به مطالبی که در بخش یک گفته شده مشخص شده کی چه موضعی دارد. منهم برای جعل از ا به فیلسوف غیر منتحل را ثبت نکردم. روشن است که این سودو نی یم به مطلبی اشاره دارد.اما اگراز نظر شما مهم است از شما عذرخواهی میکنم.

      3. تحت تاثیر دفینیشن شما قرار گرفتیم.
        آقای ایمان خودمان هم اجازه اندیشه داریم؟

    3. خداپرست گفته که خسروپناه نقل از خود نکرده، رونویسی کرده. فرقه بین نقل کردن مطلبی با کپی پیست کردنش. همون‌ژور که خداپرست گفته این کار دوم سوءرفتار علمی محسوب می‌شه.

    1. چقدر بیان شما فلسفی و عمیق است.
      یادمه یکی می گفت این کامنت ها سیاسی نیست!

      1. از بیانات فلسفی و عمیق جنابعالی بهره مند می شویم.
        خداوند دو گوش داده است و یک زبان.
        ظاهرا در مورد شخص شما برعکس است!!

  2. بسم الله الرحمن الرحیم
    خوب شد هرچند دیرهنگام اما بالاخره جناب آقای دکتر خداپرست، با مطلب انتهایی خود یعنی «ضمیمه: مطلعی از حکایتی دیگر» هدف اصلی سلسله نوشته های خود و دوستانش را برملا کرد.

    1. بسم الله الرحمن الرحیم
      واقعا چقدر حیف که ایشان، مشت آنهایی که در دفاع از خسروپناه سینه سپر می‌کنند و البته در این کار خود مرتکب تقلب می شوند (از متن فارسی استفاده میکنند و به متن انگلیسی ارجاع می دهند)را دیر باز کرد.
      چقدر حیف که ایشان ابتدا چنته علمی خالی خسروپناه را نشان داد بعد به سراغ این رفت که دور و بری های او چه کسانی هستند و از کجا درآمده‌اند، تحصیلاتشان چیست و الان چه سمتی دارند و کجا هستند.
      واقعا حیف که دیر گفت که چرااین طرفداران از نقد خسروپناه و تضعیف جایگاه او، چرا تا این حد واهمه دارند، چرا اینقدر می ترسنداز اینکه نظارتی صورت بگیرد و روشن شود این بساط فراخوان و جذب و کوفت و زهرمار برای تحصیلکرده‌گردگان دانشگاه رفته ی فلسفه خونده است، نه برای انها که فقه خواندن و تنها هنرشان سینه سپر کردن برای خسروپناهی است که ظاهرا منفعت خوبی
      هم برایشان داشته.

      نکته ی جلب قضیه این است که حتی یک استاد حسابی و به نام در فلسفه یا در فلسفه ی اسلامی یا عرفان در دفاع از خسروپناه یک خط ننوشت. هر چه هست حاصل قلم همینهایی است که به برکت رانت خسروپناه از طرق غیرقانونی جذب هیئت علمی موسسه حکمت و فلسفه شده اند.
      این همه اپوزیسیون و ضدانقلاب کردید، چرا حتی یکی از واعظان یا مجتهادان یا مراجع حمایتی از او نکرد.
      خسروپناه خودش خوب می داند که در بین اهل علم چه در دانشگاه و چه در حوزه هیچ جایگاهی ندارد.

      واقعا بر سر موسسه حکمت و فلسفه، انتشارات حکمت و فلسفه، جاویدان خرد و اساتید به‌نام فلسفه چه آورده.

      1. این مدافعین چقدر جاهلن چقدر بدن .
        ایشان چنته خالی او را از تکنیک های جامعه فلسفی نشان داد. نشان داد ایشان متوجه نیستند که بایست از قوانین فلسفه اطاعت بی چون و چرا کرد!

        در باره پارگراف 3:بله وچقدر اعضای هیأت علمی موسسه حکمت پردل و جرات اند. ولی خداییش یک شبه مشهور شدن اونهم بدون پشتیبانی و هماهنگی خیلی شجاعت می خواد!
        واقعا آقا ایمان شما بعنوان یک کلرووینت خیلی خوب تشخیص دادید که هر کس نطق کشید هوادار آقای خسرو پناه است و بی فکر.
        واقعا افراد اندیشمندی مانند شما بایست یک شبه ایران را تبدیل به قطب عالم فلسفه کند. واقعا خیلی اهل فکرید(اشک شوق!)
        خیلی اندیشمندید(اشک فلسفی!)
        خیلی آنالیتیک برخورد می کنید همه حرفاتون درست است همه مخالفینتون برخطا هستندهمه دغدغه هاتوی روشنفکرانه است(اشک شوق)
        خیلی تحت تاثیر احساساتم مخاطبین منو ببخشید

    2. همه می دانند موضوع چیست . موضوع مخالف خونی است و آقای حق پرست مدعی اخلاق و شهید !!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!
      بایست دید این چگوارای شجاع چه ها که نمی کشد.
      دسترسی وی به جامعه و طرح عقاید بلاک شده و امتیازات پی در پی است که به سوی ایشان سرازیر میشود…اوه…
      ببخشید
      از ایشان بازپس گرفته میشود!!!
      مثلا اگر شما یک نحله فلسفی جدید برپا کرده بودید اینقدر مورد بی مهری و بی توجهی قرار نمی گرفتید که در مورد ایشان صورت گرفت.
      ایشان یک شبه مشهور.. اوه ببخشید از صحنه فلسفه حذف شد!

      1. کاش راهی وجود داشت آدم بفهمد چند نفر پشت کامنت هایی مانند کامنت بالا وجود دارد. در این صورت، آدم میتوانست بفهمد چقدر باید به حال جامعه فلسفی ایران (اعم از دانشجو و استاد و علاقمند به مباحث فلسفی) تاسف بخورد. خوش بینانه این است که بگوییم نویسنده این همه کامنت مایوس کننده یک نفر است که گاهی با نام ا، گاهی با نام ال، گاهی با نام ا ن، گاهی با نام ب ا، و گاهی با نام های دیگر کامنت میگذارد. متاسفانه کامنت گذار میتواند با تغییر آی پی خود شرط “ثبت کامنت با نام یکسان” را پاس کند.

        1. بله جناب رهگذر خوب بله من کامنت گذاشتم. خوب مگر افراد با اسم و اسم فامیل خودشان را معرفی می کنند؟ اپلی یشن در فضای مجازی گاهی برای بیان معنای خاص و اشاره ضمنی به مطلبی به کار می رود. کشف بزرگی کردید.

          1. صداقت شما را تحسین میکنم (جدی عرض کردم، نه از روی طعنه). بنده نگفتم افراد با “اسم و فامیل واقعی شان” کامنت بگذارند، بلکه عرض کردم که هویت مجازی یکسانی داشته باشند. امیدوارم مثل الان همیشه صداقت خود را حفظ کنید و از این پس خود را چند نفر معرفی نکنید.
            مانند اکثر کامنت هایتان، بخشی از کامنت تان نامفهوم است. مرادم این بخش از کامنت تان است: “اپلی یشن در فضای مجازی گاهی برای بیان معنای خاص و اشاره ضمنی به مطلبی به کار می رود. کشف بزرگی کردید.”

  3. عجب! دستت درد نکنه که اينقدر با اخلاق، داری پته همه را رو مي کني؛ بیچاره آنهايي که اونجا عضو شدند؛ عجب همکاری دارند!!

    راستي خود تو را هم خسروپناه پذيرش کرد براي عضويّت هيئت علمي؟!! عجب آدم بدي بوده اين خسروپناه!!!

  4. ضمیمه را که خواندم دلم خون شد. واقعاً این کشور اگر نیاز به فیلسوف ندارد چرا در رشتۀ فلسفه را نمی‌بندد. یک فقیه بی‌سواد و متقلب خودش در پوستین فیلسوف انداخته و موسسه ی حکمت و فلسفه را تبدیل به حوزه ی علمیه کرده است.
    این همه آخوند از در پشتی وارد کرده که چه کنند؟ امکانات مالی و شغلی کشور را بر باد دهند که علوم انسانی اسلامی ببافند؟!
    اسم این اقایان را سرچ کنید تا ببینید همه‌شان با مدرک سطح 4، معادل دکتری جذب شده اند.
    اگر اینقدر از تحصیل حوزوی خود شرمنده‌اید، خوب اصلا به حوزه نروید.
    فارغ‌التحصیلان فلسفه از دانشگا‌های درجۀ یک کشور همه باید بیکار باشند، آن وقت خسروپناه که هیچ تحصیل دانشگاهی ندارد باید بشود رییس موسسه حکمت و فلسفه‌ای که رؤسای سابقش فیلسوف بودند،
    این همه نوچۀ طلبه را از قم آورده به جای اساتید به نام فلسفه نشانده. به استناد کدام تحصیل یا اثر فلسفی این افراد جذب شده‌اند؟
    همین که به جای او نوشته اند و به نام او منتشر کرده اند، کافی است.
    چرا هیچ کس از وزارت علوم به تخلفات علمی، اداری و مالی این آدم رسیدگی نمی کند؟

    1. بسم الله الرحمن الرحیم
      جناب فارغ‌التحصیل فلسفه، بیکار
      لازم نیست شما هم مثل برخی دیگر دروغ پراکنی کنید
      سری به سایت خود انجمن بزنید و رزومه افراد جذب شده را مشاهده کنید.
      آخرت خود را برای دنیای دیگران خراب نکنید.

      1. بسم الله الرحمن الرحیم
        اگر دروغ پراکنی است که چه بهتر شما. مدارک خود را منتشر کنید. مثلا عاشوری مدرکی ارائه کند که نشان دهد رییس دفتر خسروپناه نبوده، «یاری دهنده» اصلی خسروپناه در شاهکارهای اخیرش نبوده، در انتخاب او به عنوان دانشجو هیچ اعمال نظری نشده و با آن رتبه ی قابل توجه حق اش بوده که در موسسه درس بخواند، بعد در روال پر کردن فراخوان هیچ عمل غیر قانونی صورت نگرفته و ایشان همین طور به شکل طبیعی صبح رفته به عنوان عضو هیئت علمی در اتاقش نشسته و عصری اتفاقی تازه تشریف برده از رساله دکتری اش دفاع کردهو از اینها گذشته در مصاحبه ی جذب پذیرفته شده.

        شکر خدا که شما دستتان باز است. این گوی و این میدان همه ی دوستان مسافر از قم مدارکشان را منتشر کنند.

        شکر خدا که شما آخرتتان را به خاطر دنیایتان خراب نکردید. شکر

      2. ضمنا صحبت از رزومه نکنید که آدم یاد رزومه ی جناب استاد می افتد.

        خودتان را به کوچه علی چپ نزنید، بحث رزومه در اولیت نیست، بحث فراخوان جذب هیئت علمی وزارت علوم است، بحث بورسیه هایی است که هیچ کس از آنها خبر نداشته، بحث این همه دارندگان مدرک سطح 4، معادل دکتری در یک مرکز دانشگاهی است، بحث بحث قانون شکنی و رانت و اتلاف امکانات مالی و علمی کشور است، بحث این است که خسروپناه نه کفایت علمی دارد، نه اداری

      3. چقدر این جمله آشناست: آخرت خود را برای دنیای دیگران خراب نکنید! خسروپناه نبود که در مورد وضعیت ریاستش در انجمن همین رو گفته بود؟ من هم موافقم! باید مثل خسروپناه باشیم و دنیامون رو برای آخرت دیگران خراب نکنیم!

      4. بسم الله الرحمن الرحیم
        رزومه را دیدم و پسندیدم! خدا کیث لرر رو حفظ کنه که خوب نون‌دونیی درست کرده برای بعضیا. حاج آقا از کتاب معرفت شناسی لرر چه جوری این قدر کتاب و مقاله و طرح و کرسی و میز و صندلی تونستی دربیاری؟!!! بگو ما هم راهشو یاد بگیریم. راستی شما همونی نیستی که چند خط نوشته راجر تریگ رو از فارسی کپی کردی بعد به متن انگلیسی ارجاع دادی؟! بابا حمایت از کالای ایرانی چی شد پس؟ شما که غیرت ایرانیتو سر چند خط ناقابل میفروشی به ارجاع فرنگی چه جوری می خوای علوم انسانی اسلامی به امت مسلمان تقدیم کنی؟!!! ای بابا!!!
        صدق الله العلی العظیم

        1. اتفاقا بنده هم رزومه را دیدم و به حالت ضعف نیمه جان بر زمین افتادم. یعنی وقتی با خواندن فقط یک کتاب از کیث لرر کسی بتواند این طور بار خود را ببندد و تا آخر عمر نون خواندن آن یک کتاب را بخورد، از بابک زنجانی و امثالهم تاجرتر و متقلب تر است.
          آقا میشه بفرمایید کتابسازی دقیقا چه معنایی غیر از این میتواند داشته باشد؟
          الحق که شاگرد خوبی برای خسروپناه بوده ای و درس پس میدهی.
          خدا رسوایتان کند، ما که دستمان به جایی نمیرسد.
          ۵ سال از دولت روحانی میگذرد، اما هنوز حاضر نشده کسی را که نوچه و مجیزگوی دیروز احمدی نژاد است و منتقد امروز او شده است را عوض کند.
          بسم الله الرحمن الرحیم
          آقا کارت خیلی خرابه که چنین رزومه ای را به عنوان شاهد ارائه میکنی.
          ولله اگر شکی هم در دلم به حرفهای خداپرست داشتم، با دیدن رزومه حضرتعالی و دوستان مطمئن شدم که خسروپناه خاک بر سر موسسه کرده است.

    2. واقعا چه کنیم برای دل خون شما؟ چه کنیم برای صداقت شما؟
      این فقها چقدر واپسگرا ن چقدر بی توجه اند
      شما و گروه مهاجم چقدر با سوادید !

  5. با سلام نقل مطلب از خود در عرف فیلسوف انتحال و کتاب سازی و تکثیر مقاله نیست. شما به آثار ابن سینا و ایمانویل کانت نظری بیفکنید. همپوشانی های زیادی دارد. آیا این دزدی و سرقت است.کتاب نقد عقل نظری و کتاب تمهیدات و نیز کتاب نقد عقل عملی و تاسیس مابعد الطبیعه اخلاق کانت همپوشانی زیادی دارد. یا کتاب نجات و شفای ابن سینا را مورد توجه قرار دهید. آیا آنها سارق هستند. این چه تهمت نادرستی است که به بزرگان حکمت و فلسفه زده می شود. لازم نیست برای لجن مال کردن رقیب انتحال از خود را مطرح نماییم. در ضمن از نظر حقوقی اتهام دزدی بدون بررسی جوانب کارپی گرد قانونی دارد. نسبت دزدی دادن به کسی بدون اثبات در دادگاه حد شرعی دارد. سعی کنیم در نسبت دزدی محتاط باشیم. داعش و گروه فرقان هم خود قاضی بودند و هم مجری قانون. سعی کنیم در عمل مانند آنها نباشیم. با احترام

    1. آقاي حسن منصوري در مورد كپي كردن از كتاب جاودانگي دكتر اكبري يا كپي پيست از ويكي پدياي فارسي نظر خاصي ندارند؟!

      1. بله خیلی کار زشتیه! راستی چرا وقتی اساتید مسلم فلسفه همه کارشون 101% بدیع است و اصلا ترجمه درش راه نداره فقط 99.999% اوه ببخشید ممیز را در جای اشتباه گذاشتم به قول اندیشه ورزان اوپس چرا ایشان به خودشان اجازه دادند در میان این همه فیلسوف متفکر باصداقت چجامعه دوست و گروه از جان گذشته ای پردل جراتی مانند این گروه مهاجم اصلا اجازه نفس کشیدن به خود بدهد. (مگر نمی داند نفس کشیدن هم بدون اجازه منابع معتبر ممنوع است ).

    2. ما که جایی ندیدیم کانت مطلب خودش رو کپی پیست بکنه! لابد شما کتاب‌های دیگه‌ای از کانت دیدی که کسی تا حالا ندیده! کپی پیست کرده آقا! نه اینکه هم‌پوشانی داشته باشه. حالا گیریم کانت همچین کاری کرده باشه! مگه این کتابسازی خسروپناه رو ۲۰۰ سال بعد از کانت توجیه می‌کنه؟

  6. در ضمن اگر کتاب ها یا مقالاتی همپوشانی داشته باشند در ارتقا علمی مورد توجه قرار گرفته امتیاز ان کم یا حذف می شود.بنابرین شما نگران همپوشانی در مقالات یا کتاب ها نباشید.با احترام

    1. استاد! شما واقعاً متوجه منظور نشدی یا تجاهل می‌کنی؟ می‌گه رونویسی و کپی پیست کرده، نه اینکه موضوعات هم‌پوشانی داره! این یعنی کتابسازی! یعنی یک کالا رو چند بار به ملت فروختن! دزدی در روز روشن!

  7. مطلبی که در مورد همکاران ذکر شد می تواند توضیح بسیار ساده ای داشته باشد و آن روند طبیعی و کاملا معمول آشنایی، شناخت ، و همکاری افراد در جامعه فلسفی و نزدیک تر شدن افراد در حین کار فلسفی باشد.
    اگر اینطور که شما می فرمایید با بد بینی و قضاوت در مورد تبانی احتمالی بخواهیم به گروه های دانشگاهی بنگریم که بایست دوستی جمع فلسفی غیر روحانی موسسه حکمت را هم که همه می شناسند تبانی و پارتی بازی بین آن ها بخوانیم.
    در یکی دیگر از مراکز فلسفه تحلیلی رابطه بین اعضاء هیأت علمی از پیش به شکل طبیعی وجود داشته آیا بایست این را تبانی و مافیا بخوانیم؟ در دانشگاه های قدیمی نیز مشاهده می شود که اساتید می روند و بتدریج کسانی که بر می گزینند جای آنان را می گیرند.
    اصولا مگر مسئولین از میان افرادی که نمی شناسند همکار جذب می کنند؟

    1. از سالي كه اين آقا به دست احمدي نژاد كه نظراتش به خيلي ها نزديكتر بود انتخاب شد، روال جذب از طريق فراخوان انجام ميشه.
      شما به خودت زحمت بده برو فراخوانهاي موسسه ي حكمت و فلسفه مربوط به جذب، امريه و بورسيه ي اين سالها رو دربيار بعد اين اتوبوسي كه به شكل خودجوش از حوزه به موسسه ي حكمت و فلسفه نقل مكان كردن و بشمار.
      حتي به صندلي بازي هم جذب شده باشن، بازم چندتاشون بي جا ميمونند.
      حالا مرحله ي بعد مصاحبه ي علمي توسط اعضاي هيئت موسسه و بررسي رزومه و اينهاست. آقاي محترم اعضاي هيئت علمي در اين سالها هر روز با فرد جديدي آشنا شدن كه خودش را همكار نو معرفي كرده. هيچ يك در هيچ مصاحبه اي نبودند، چون مصاحبه اي در كار نبوده.
      همه از در پشتي آمدند.

      از همه جالبتر اينه كه براساس گزارشي كه مجله ي صدا در شهريور ٩٢ منتشر كرد و سندي در آن بود، خسروپناه به وزارت علوم اعلام ميكند كه ما هيئت جذب نداريم و همه با نظر بسيار دقيق خود اين جناب انتخاب ميشوند. ميفهميد يعني چي؟ يعني معتبرترين و قديمي ترين مركز فلسفه ي ايران كه قديمي ترين و مهمترين اساتيد هر رشته را دارد، به كل از هر تصميم گيري اي، به دست شخص خسروپناه ناديده و حذف شدند. اين طوري است كه دوستان عزيز شما قايم به اين شخص در اين پوزيشن هستند و حتي بيش از خود ايشان از تضعيف اين چهره ي علمي و مديريتي كشور هراس دارند.
      لينك مطلب مجله صدا اينجا ميگذارم تا آنهايي كه منافعي ندارند و به دنبال حقيقت اند، ببينند و داوري كنند.

      1. شما هم که طالع بینی بلدید. چقدر سخت است اینجا سخن پرطمطراق گفتن! شما از دور دوستی این افراد را تشخیص دادی. بله درست میفرمایید همهدوستن. هیچکدامشون نظر ندارند.

        البته من بیسواد هم اگر لحظه ای از این احساسات فاصله بگیرم خدمتتان عرض کنم که اگر این گونه که شما می فرمایید بوده در این مورد من جاهل هم با شما استثناً وافقم.
        اما چه کنم که جامعه فلسفی اینقدر صادق و وظیفه شناس یافتم که اول ترجیح می دهم تحقیق کنم.
        همچنین متوجه نمی شوم که آیا آقای خسرو پناه چطور مرتکب اوریجینال سین شدند و حرف بزرگان عالم اندیشه را ابتدا نگرفتند همه می دانند حکمت و فلسفه ملک طلق بزرگان است که خدا هم بایست از آنان کسب اجازه کند. عدم توجه به این مطلب واضح واقعا از دانشجویان موسسه که از ترس برخی جرات نزدیک شدن ندارند هم بعید است.

    2. بله بله، البته! کاملاً مشخصه که روند طبیعیه که همه‌ی این‌ها رو یک جا جمع کرده و باعث شده طرف صبح عضو هیأت علمی بشه و بعد عصرش از پایان‌نامه‌اش دفاع کنه! از قضا ده تا کتاب و مقاله هم با خسروپناه و برای خسروپناه نوشته باشه!

  8. با سلام دوستان عزیز این چه بی اخلاقی است که در فضایی مجازی به وجود آمده. به سهولت همدیگر را به دزدی و القاب دیگر همدیگر را متهم می کنیم بدون این که در دادگاهی این عناوین اثبات شده باشد. اگر ارجاع اشتباهی بر فرض به نام خود صورت گیرد آیا این دلالت بر سرقت می کند.؟ قاضی باید جوانب این مساله را در نظر بگیرد. بعد هم لازم نیست اسم فرد بیاید. این فرد خانواده و فرزند دارد ما حق نداریم به صرف یک آدرس سهوی یا عمدی آبروی آن فرد را در فضایی مجازی ببریم. ما مدعی اصلاح اخلاق جامعه چه فرقی باتروریست ها داریم. خود حکم میدهند و سپس اجرا. اگر اشتباهی یا خلافی صورت گرفته نیاز به آبروریزی نیست به مراجع قضایی یا کمیته تخلفات اساتید مراجعه شود ما مجاز نیستم قبل و بعد از اثبات آبروی همدیگر را ببریم. با احترام. خواهشمند است به این بازی های مسخره پایان دهید

    1. ميبخشيد آنجا كه خسروپناه در كپي پيست از ويكي پدياي فارسي، با عرض معذرت يك كلمه ي”fuck” وسط ارجاع اضافه كردند، آيا به فكر زن و بچه ي مردم و عفت كلام و از اين قبيل بودند؟!

      آقا اين روضه ها ديگه اشك كسي رو درنمياره. تقلب كرده با موارد متعدد اين را نوشتند و نشان دادن، حالا حضرتعالي به جاي دلسوزي براي علم و دانش، بر باد رفتن اعتبار فيلسوف و استادي دانشگاه، اينجا به منبر رفتيد براي ما حرف از اخلاق ميزنيد؟
      اين آقا كتاب سراسر گزافه، مهمل و تقلب ضدفرهنگ ها را ٨ بار در ٨ هزار نسخه بي هيچ اديتي از طريق يك موسسه دولتي كه با پول نفت اداره ميشه چاپ كرده به دست هر طلبه بيچاره اي داده كه منبعش براي شناخت موسيقي و فرهنگ شده خسروپناه. شما در اين موارد اختمالا احساسات اخلاقي ظريفتان جريحه دار نميشه؟!
      ميفهمم، حالتون رو خوب ميفهمم و خوب ميشناسم..

      1. بله اخلاق چیست ؟
        قسمت کتاب رو دادند به طلبه ها را خوب آمدی!
        در مورد می فهمم هم من هم می فهمم !
        چقدر این دانشجوهای فلسفه با هوشن. چقدر خوب از بر می کنن. چقدر با اقتدار سخن می گن . از دنشگاه هنر بایست بیایند و یاد بگیرند.

    2. آقاي منصوري عزيز خسروپناه بار اولش نيست كه تقلب و دزدي ميكند. اگر همان بار اول آبرويش رفته بود اين رويه را تا امروز ادامه نميداد.
      هنوز خيلي ها در قم يادشان هست كه چطور از كتاب آقاي اخمدحسين شريفي نزديك به ٧٠ صفحه رونويسي كرده بود يا به بيان درست تر دزدي كرده بود. اگر شما و اصحاب ايشان فراموش كرديد، دليل نميشود كه ديگران يا خود آقاي شريفي هم فراموش كنند.
      تشت رسوايي خسروپناه سالها پيش از بام افتاد، شما دير دوزاريت افتاده. حالا ديگه به آن سوابق درخشان ايشان در موسسه ي امام خميني بگذاريد كه اشاره نكنيم. البته به شما بستگي دارد، اگر خدا نكرده هنوز متوجه ي مطلب نشده باشيد، شايد لازم شود اشارات بيشتري به ميان بيايد.
      البته نه اينكه فكر كنيد خداي نكرده در اينكه شما دغدغه ي اخلاقي داريد و اهل عدالت و انصاف هستيد و … ترديدي باشد، براي روشن شدنتان عرض كردم.

      1. ایشان اشکال های دیگری هم دارند ایشان پا توی کفش اهل اندیشه!!!کرده اند!
        آیا ایشان نمی دانند سقراط، دانشجوی فلسفه، فیلسوف ایرانی روشنفکر دنیا را ترسیم می کنند؟ آیا اطلاع ندارند که وقتی اساتید حکمت و فلسفه سخن از خارج رفتنشان می کنند نفس ها در سینه حبس می شود؟چطور به خود اجازه سخن گفتن داده اند؟ انتحال در حضور اساتید؟ زهی خیال باطل. پیش قاضی و معلق بازی؟

      2. بسم الله الرحمن الرحیم
        جناب آقای سقراط اگر واقعا راست میگویید با اسم واقعی خودتان این پیام را منتشر کنید. بنده از شاگردان آقای دکتر شریفی هستم، از ایشان تقاضا میکنم در همینجا نسبت به ادعای شما اظهارنظر کنند.
        منتظرم

        1. این واقعه را خیلی از طلاب قم در آن زمان خبردار شدند. حتما از استاد شریفی بپرسید و اینکه چگونه آیت الله مصباح از پیگیری امر ایشان را منصرف کردند ولی مجبور شدند خسروپناه را از دایره المعارف علوم عقلی موسسه شان اخرج کنند.

        2. اي بنده ي خدا، از تجاهل كردن چيزي عايد شما نخواهد شد.
          دوستان عزيز زيادي از شما خواستند كه تاريخ فراخواني كه در آن شركت داشتيد و اسامي اساتيدي كه در آن حضور داشتند را بفرماييد، اما به يك باره شنوايي خود را از دست داديد و انگار نه انگار.
          از سر بي آبرويي و رسوايي اينكه غيرقانوني و با رانت از باقرالعلوم آمديد و خسروپناه و حميدزاده سانسورچيِ وزارت ارشادِ احمدي نژاد، نام شما را با تقلب، به عنوان هيئت علمي رد كردند، به جاي پاسخ دادن خودتان را زير عباي خسروپناه پنهان ميكنيد و انقدر آزادگي نداريد كه حداقل با نام خودتان از خود دفاع كنيد.
          لينك رزومه اي را قرار ميدهيد كه مصداق بارز كتاب سازي است! كيث لرر به خواب هم نميديد كه تبديل به چنين نون دوني و منبع كپي كاري اي براي كسي شود.
          بسم الله ارحمن ارحيم،
          آقا شما همگان را مثل خود و استادتان فرض كرديد كه از ترجمه ي كتابي كه ١٥ سال پيش درامده استفاده ميكنيد و به متن انگليسي ارجاع ميدهيد؟! يك كتاب از لرر ميخوانيد و هزاران كارگاه و مقاله و ….از توي همان يك كتاب درميآوريد؟ آقا شما ديگر كه هستيد كه اين رزومه ي سراسر كتابسازي را مايه ي افتخار هم ميدانيد.!!
          در مورد آقاي شريفي و دزدي خسروپناه وبرخورد جناب مصباح با مسئله و اخراج خسروپناه همه در قم خبر دارند، شما در خود را به تجاهل زدن حرفه اي هستيد، برويد مشكلتان را با خودتان حل كنيد. شايد حافظه تان سر جايش آمد.
          آن حسابي كه روي خودتان و استادتان ميكنيد، در مورد ديگران نكنيد. همه مثل شما خودشان را به ارباب ظلم نميفروشند تا از قبال او منافعي كسب كنند. كه در مورد شخص شما خيلي چرب و شيرين هم بوده است.

          از اين لباسي كه به تن داريد شرم كنيد. هيچ با خودتان فكر كرديد لقمه اي كه از تضييع حقوق ديگران به دهان گذاشتيد، حرام است؟
          به خودتان بياييد، اگر دين نداريد، لااقل آزاده باشيد.

  9. با سلام در دانشگاه و وزارت علوم کمیته تخلفات اساتید و مسوولین وجود دارد.لطفا به آنجا مراجعه کنید همه مدارکتان را به آنها بدهید تا تصمیم بگیرند ولی به هر جهت ما مجاز به آبروریزی و اعمال قانون نیستیم. اگر چنین است ما طرفدار هرج و مرج هستیم.

    1. خوب ظاهرا جناب منصوري متوجه “اشارات” شدند كه فتيله رو پايين كشيدن
      و از تهديد به حد شرعي به جايي رسيدن كه به كميته اي اشاره كنند كه تخلفات را بررسي ميكند.

      انشالله جناب خداپرستِ حق پرست، اين حق طلبي خودشان را ادامه دهند تا جايي كه هيئت بازرسي از وزرات علوم به موسسه بيايد و به فساد علمي، اداري و مالي اين آقا رسيدگي كند.
      و آن را كه حساب پاك است از محاسبه چه باك است!

    1. راستی انتحال بد است. تظاهر به تالیف و چاپ مقاله ای که اساساً ترجمه است با بازنویسی کردن عبارات و بهم ریختن ترتیب چیست؟

      اساتید فلسفه عبارتی دارند بسیار مهم و آن این که رساله به قلم شما باشد!
      بایست بدانید کجا یادداشت برداری ها را خرج کنی.
      ابتدا به نظر توصیه ای در باب سبک می آید اما وقتی دقیق شوی متوجه مطلب دیگری می شوی که این تظاهر به تالیف است در صورتی که ترجمه صورت گرفته.
      اتخاذ موضعی اگناستیک ، محافظه کارانه، و یا بینابینی ، و یا نه این و نه آن تجویز تظاهر است.
      از مسلط ترین نگارنده این صفحه، و از برترین فیلسوف تقاضا دارم این شیوه را توضیح و توجیه بفرمایند . اگر این کار صورت گیرد نشان داده می شود که مدعیان خود دستی از دور بر آتش دارند. این همه هیجان بر سر صدق علمی نیست بلکه ممنوعیت ورود بدون حضور در innitiation rights مطلقا نبایست شکسته شود.

  10. ✴️ بذل و بخشش پست‌های علمی به هواداران و ارادتمندان؟

    خداپرست در بخش پایانی نوشته‌ی خود درباره‌ی نحوه‌ی استخدام اعضای هیئت علمی در مؤسسه‌ی پژوهشی حکمت و فلسفه‌ی ایران در دوران ریاست خسروپناه نکاتی گفته است که فلسفه‌سنج آن‌ها را به علت اهمیتشان بازنشر می‌کند:

    ❇️ برخی از افرادی که در آثاری با خسروپناه نویسنده‌ی مشترک بوده‌اند یا او در مقدمه‌ی کتابش از کمک آن‌ها تشکر کرده است یا در مورد او آثاری نوشته‌اند، در سال‌های ریاست او بر مؤسسه‌ی پژوهشی حکمت و فلسفه‌ی ایران در این مؤسسه به مراتبی دست یافته‌اند. از جمله، نویسنده‌ی همراه خسروپناه در کتاب شریعتی، دین و جامعه و برخی مقالات علمی- پژوهشی و یکی از نویسندگان کتاب انسان‌شناسی اسلامی (تألیف‌شده زیر نظر خسروپناه) عضو هیئت علمی و سرپرست شعبه‌ی مؤسسه در قم شده است که خسروپناه با ورودش به مؤسسه آن را تأسیس کرد. یکی دیگر از نویسندگان کتاب انسان‌شناسی اسلامی گردآورنده‌ی کتابی هم هست با عنوان مقدمه‌ای بر جنگ نرم که یکی از مصاحبه‌های آن با خسروپناه است. او نیز در برخی مقالات علمی- پژوهشی نویسنده‌ی همراه خسروپناه بوده و اینک عضو هیئت علمی مؤسسه است.

    ❇️ نظیر این اتفاق‌ها نمونه‌های جدیدتری هم دارد: نویسنده‌ی همراه خسروپناه در کتاب‌های رئالیسم معرفتی، تحلیل معرفت و کتاب در دست انتشارِ چیستی امر انسانی: کاربست انسان‌شناسی نوصدرایی در علوم اجتماعی، تحریرکننده‌ی درس‌های خسروپناه در قالب کتاب تولید و تکوین علوم انسانی اسلامی و روش‌شناسی علوم اجتماعی و کتاب در دست انتشارِایدئولوژی‌های اجتماعی و تنظیم‌کننده‌ی کتاباندیشه‌های حکمی و اجتهادی شهید آیت‌الله سیدمحمدباقر صدر، که همراه با خسروپناه وارد مؤسسه‌ی حکمت و فلسفه شد و به سمت مدیر حوزه‌ی ریاست منصوب گشت و سپس دانشجوی دکتری مؤسسه در رشته‌ی فلسفه‌ی علم شد، آن‌قدر بختیار بود که در صبح روزی که عصرش از رساله‌ی دکتری خود دفاع می‌کرد در آزمون جذب هیئت علمی مؤسسه شرکت کرد و به عضویت در هیئت علمی گروه مطالعات علم مؤسسه برگزیده شد. او، که به گفته‌ی خود «دستیار پژوهشی استاد خسروپناه» است، پس از عضویت در هیئت علمی در مؤسسه کلاس «مهارت‌های نگارش مقالات پژوهشی» برقرار کرده است. در ماه گذشته نیز اعضای هیئت علمی به‌ناگاه شخص دیگری را همکار خود دیدند که از قضا خسروپناه استاد راهنمای رساله‌ی دکتریش بوده است. جست‌وجو در اینترنت نشان می‌دهد او در دو مقاله‌ی علمی- پژوهشی نویسنده‌ی همکار خسروپناه است. یکی از این مقالات هم در نشریه‌ی مطالعات معرفتی در دانشگاه اسلامی منتشر شده که خسروپناه سردبیر عضو و هیئت تحریریه‌ی آن است! علاوه بر این‌ها، یکی از دانشجویان دکتری فلسفه‌ی اسلامی مؤسسه، که در شماره‌ی سی‌ام جاویدان‌خرد (پاییز و زمستان ۱۳۹۵) مقاله‌ای با عنوان «تبیینی نو از اصالت “وجود و ماهیت” از منظر استاد خسروپناه» نوشته است و در یادداشت زیر مقاله آن را «حاصل دروس استاد عبدالحسین خسروپناه [یعنی رییس مؤسسه و مدیرمسئول نشریه] برای دانشجویان دوره‌ی دکتری حکمت متعالیه در مؤسسه‌ی پژوهشی حکمت و فلسفه‌ی ایران» دانسته، فعلاً، هم‌زمان با گذراندن دوره‌ی دانشجویی، به عنوان مسئول امور اجرایی طرح پژوهشی ملی مؤسسه در زمینه‌ی تصحیح و انتشار آثار ابن‌سینا مشغول به کار است. با توجه به سوابق قبلی، اینک باید منتظر ماند و دید بخت او چه‌وقت و چگونه می‌شکفد.

    ❇️ این در جای خود بسیار جالب و درخور تأمل است که غالب این افراد همان‌هایی هستند که ظاهراً حق دوستی و همکاری به جا می‌آورند و در برابر نقدهای علمی و مدیریتی به عبدالحسین خسروپناه از برای او سینه سپر می‌کنند و نقدها را بی‌ربط، سیاست‌زده، اتهام‌آمیز و توهین‌آمیز می‌خوانند. جزاهم الله خیراً و کثر امثالهم! قطعاً می‌توان بسیار بسیار خوش‌بین بود و در فضایی که انبوهی از فارغ‌التحصیلان کارشناسی ارشد و دکتری فلسفه در تأمین مناسب معاش خود از طریق درسی که خوانده‌اند درمانده‌اند و چشم امیدشان به تک‌وتوک اعلام نیازهای رشته‌ی فلسفه در فراخوان‌های بورسیه یا جذب هیئت علمی وزارت علوم است، نقاط اتصال همه‌ی وقایع گفته‌شده به یکدیگر را (و نیز بورسیه‌های مؤسسه‌ی پژوهشی حکمت و فلسفه را که در عین بی‌خبریِ غالب اعضای هیئت علمی بورس گرفته‌اند) تصادفی و ناشی از قضا و قدر شمرد. اما باز هم انتظار این است که دست‌کم توضیحی بدهند و نشان دهند که رویّه‌های مربوط به این تصادف‌ها شفاف، منصفانه، قانونی و علم‌مدارانه بوده‌اند، نه مثلاً بذل و بخشش پست‌های علمیِ نظام آموزش عالیِ مملکت به هواداران و ارادتمندان و «یاری‌کنندگان».

    ✳️ فلسفه‌سنج از طریق جست‌جو در اینترنت دریافته است که نویسنده‌ی همراه در کتاب شریعتی، دین و جامعه مهدی عبداللهی،
    http://www.irip.ir/Home/Single/41463
    (نویسنده‌ی مقاله‌ای در حمایت از عبدالحسین خسروپناه که فلسفه‌سنج چندی قبل نشان داد در همان مقاله‌یدفاعی مرتکب تخلف علمی شده است)

    گردآورده‌ی کتاب جنگ نرم عبدالله محمدی،
    http://www.irip.ir/Home/Single/41478

    نویسنده‌ی همراه در کتاب رئالیسم معرفتی مهدی عاشوری
    http://www.irip.ir/Home/Single/1692

    و نویسنده‌ی مقاله‌ی «تبیینی نو از اصالت و ماهیت از منظر استاد خسروپناه» محمد قمی
    http://www.javidankherad.ir/article_44381.html

    است.
    (متأسفانه نام فرد اشاره‌شده‌ی دیگر با جست‌جوی اینترنتی به دست نیامد)

    ❌ آیا وزارت علوم، تحقیقات و فناوری به ابهام‌های اشاره‌شده در این نوشته رسیدگی دقیق خواهد کرد؟ آیا کمیته‌ی نشریات علمی- پژوهشی وزارت علوم به وضعیت نشریه‌ی جاویدان خرد و معیارهای ارزیابی آن توجه جدی خواهد کرد؟ آیا این وزارتخانه به اتهام تقلب و سوءرفتار علمی رئیس مهم‌ترین مؤسسه‌ی پژوهشی حکمت و فلسفه‌ی ایران بی‌اغماض و قاطعانه رسیدگی خواهد کرد؟

    1. ۱. نام سقراط را یدک نکش؛ امثال سقراط فضیلت‌مدار، از تربیت‌نشدگانی مانند شما مبرا هستند.
      ۲. من عضو هیئت‌علمی یکی از دانشگاه های تهران هستم، و هیچ صنمی با استاد خسروپناه ندارم. ولی شهادت می‌دهم که هیچ کتابی مانند کلام جدید ایشان را دقیق نیافتم. و نیز، هیچ کتابی مانند کتاب رئالیسم معرفتی ایشان، دقیق نبود در تبیین آراء معرفت‌شناختی، و تفکیک از آراء فلسفه معرفت.
      ۳. یادم هست که در گفتگوی چند سال پیش استاد خسروپناه، و استاد ملکیان، ایشان گفته بودند با هیچکس غیر از استاد خسروپناه، حاضر به نشست علمی نیستند. کمی ادب را از بزرگان یاد بگیرید. جار زدن بی‌تربیتی، تربیت نمی‌آورد.
      ۴. می‌گویید تقلب شده؛ هیچ فرقی با ادعای دزدی ندارد. آیا اگر کسی از خانه کسی دزدی کرد، در مورد او در فضای مجازی، مقاله می‌نویسند؟ و آبروی او را می‌برند؟ همین نشان می‌دهد که تربیت نشده‌اید.
      ۵. خداپرست کاملا غیر اخلاقی عمل کرده است. اگر حق‌پرستی بلد بود، اسنادش را به وزارت علوم می‌داد، نه به رسانه.
      امثال این اشخاص، جایی در محیط علمی ندارند. متعجبم چرا ایشان جذب شده در موسسه وزین حکمت و فلسفه؟
      ۶. یکی از حاضرین در نشست علمی «فلسفه و فیزیک» در موسسه حکمت و فلسفه هستم. انصافا شهادت می دهم که غنای علمی مباحث، فوق العاده است. چنین نشستی در ایران، نمونه ندارد. استاد خسروپناه، محور این نشست هستند. اصولاً ما ایشان در همین جلسه شناختیم.
      ۷. خداپرست -حیفِ این واژه محترم- را در هیچ جلسه علمی از موسسه و غیر موسسه ندیده‌ام. زود است برای این جوان، که در مصدر قضاوت بنشیند.
      ۸. خود خداپرست، با رانت فرزند شهید بودن، وارد موسسه شده و حکم رسمی گرفته است. حال آنکه بطور متعارف، اشخاص باید قرارداد پیمانی ببندند، و بعد از چندسال، رسمی شوند. چنین کسی حق ادعای اثبات ناشده در خصوص استفاده از رانت دوستی، برای همکارانش ندارد.
      ۹. گفتم همکارانش. واقعا او نوبر است. کدام همکار، اینگونه آبروی همکارانش را- ولو مخالف عقیده اش باشند- می‌برد؟ من جای استاد خسروپناه باشم، حتما سازوکار اخراج این عضو نالایق که اتهام به همکارانش می‌زند، را پیگیری می‌کنم.
      ۱۰. به همکارانش که خداپرست، اتهام رانت به آنها زده، پیشنهاد تعقیب قضایی می‌دهم، تا خداپرست در دادگاه، رانتی بودن عضو هیئت‌علمی شدن همکارانش را اثبات کند. و نیز، حساب به دستش بیاید که از این به بعد، ادب سلوک با جامعه را رعایت کند.
      ۱۱. اینکه کسی مثل خداپرست، در دوره استاد خسروپناه جذب شده، نشان دهنده غلط بودن همه ادعاهای وی در خصوص بی‌معیار بودن جذب‌ها است. وگرنه این بی‌معیاری در جذب، یقه خود خداپرست را هم می‌گیرد.
      ۱۲. سازوکار جذب، دست وزارت علوم است، نه اشخاص. هیچکس نمی‌تواند وزارت را دور بزند، و این، توهین به وزارت‌خانه است، که کسی مثل استاد خسروپناه، توانسته در جذب چندین نفر، سر وزارتخانه را شیره بمالید. لذا حق شکایت حقوقی برای وزارتخانه نیز وجود دارد.

      1. به قول دوستان در فضای مجازی، هار هار هار! آقای ملکیان در همون جلسه با خسروپناه پیش چشم همه می‌گه که مطلقاً قرار نبوده با خسروپناه حرف بزنه. حضور خسروپناه فقط برای این بود که به ملکیان مجوز حرف زدن داده بشه. خود این نشون می‌ده خسروپناه به کجاها وصله و با چه رانتی چند ساله رئیس انجمن حکمته. و نشون می‌ده بقیه‌ی حرف‌های شما رو هم باید چقدر جدی گرفت و صادق دونست. اول می‌گی هیچ صنمی با خسروپناه ندارم بعد می‌گی عضو فلان جلسه‌ی انجمن هستم که خسروپناه محورشه؟! پس با صنم کی توی اون جلسه و جلسات دیگه‌ی انجمن شرکت می‌کنی که خداپرست رو تا حالا توش ندیدی؟ شرکت در جلسه هم شد کار علمی؟ می‌دونی استادای فلسفه‌ی علم به حرف‌های خسروپناه تو این جلسات فلسفه و فیزیک و فلسفه و زیست‌شناسی می‌خندن؟ چون یکی اومده و با اشاره‌ی خیلی محترمانه‌ای خطر رو به جون خریده و احتمال فساد رو در اونجا مطرح کرده نالایقه و باید بیرونش کنن؟ معلومه! نجفی رو هم به همین دلیل مجبور کردن از شهرداری کناره‌گیری کنه! لابد میرزابنویس‌های خسروپناه لایق هستن و باید نگهشون دارن! حالا خوبه آقای خداپرست گفته که خوشحال می‌شه این پرونده در محکمه‌ی حقوقی مطرح بشه و باز شما به پیگرد قضایی تهدیدش می‌کنی. دمش گرم که آب در لانه‌ی مورچگان ریخته. خدا روح پدرش رو قرین رحمت کنه. حتی اگر به خاطر فرزند شهید بودن عضو هیأت علمی اونجا شده داره از فرصت و موقعیتش خوب و در مسیر درستی استفاده می‌کنه. کم نیستن افرادی که از همچین فرصت‌هایی فقط برای منفعت شخصی استفاده می‌کنن. ما هم دیگه عادت کردیم به اینکه امثال شما به خانواده‌ی شهدایی که نظر متفاوتی دارن بد و بیراه بگین. حرف آخر اینکه شما خودت برو فکر کن ببین شاید علت اینکه هیچ کتابی جز کتاب‌های خسروپناه رو دقیق ندیدی چیه؟ کتاب نخوندی و در تهران با رانت عضو هژأت علمی شدی؟ یا شاید بقیه‌ی فلسفه‌ی دین خسروپناه هم مثل اونجا که از اکبری رونویسی کرده تقلبیه!

      2. آقای خداپرست اسم خودشان را نوشته اند. شما که «عضو هیئت علمی یکی از دانشگاه های تهران» هستید و معلوم است خیلی ناراحت و عصبانی و در عین حال شجاع و مبرز هستید، اسم تان را نمی نویسید؟

    2. نه این که دکتر نسرین دکتر شاپور اعتماد دکتر ضیاء موحد و دیگران هیچ وقت در هیچ کاری همکاری نکردند.
      من با احترام کامل و با باور جدی به زحمتی که یکی از اساتید در دوران تکمیل ناتمام خود کشیدند از شما می پرسم آیا این صحیح است که به سبب آشنایی و همکاری این افراد مدارک اخذ شده در موسسه را زیر سؤال ببریم و با یک جمله زیر بار مسئولیت و گناه نسبت ناروا دادن به کسی برویم؟ قطعا دوران تحصیلی طی شده معتبر و فارغ التحصیل موسسه دانش آموخته مورد احترامی هستند. اگر مانند شما به این راحتی اخلاق را زیر پا بگذاریم دیگر فلسفه به چه دردمان می خورد؟

    3. از پاپر سخن قابل توجهی دارد که شاید این وضع شما را توضیح دهد وقتی در ذهن خود نظریه ای داری و بدنبال چیزی بگردی در عالم خارج آن را پیدا خواهی کرد. احتمالا از آن جا که شما آقای خسروپناه را خیلی دوست دارید و در دادگاه ذهن خود بدون اجازه دفاع متهم شان کرده اید هر چیزی در آثار ایشان مصداق جرم به نظر می رسد.

    4. هیچ کدام از این افراد را از نزدیک ندیده ام. فقط آقای عاشوری را به واسطه به اشتراک گذاشتن برنامه های موسسه در گروه ها می شناسم. ولی بدا به حال شما آقای سقراط! به کجا رسیده است جامعه فلسفی ما که شما جرات می کنید چنین بی اخلاقی را روا دارید! شدیدا برای خودم، برای شما و برای جامعه فلسفی متاسفم! اسم نفر دیگری را هم در کانالتون اضافه کردید انگار که به نام یک تروریست دست پیدا کردید! اف بر شما!هیچ صنمی با آقای خسروپناه ندارم، حتی یکبار هم ایشان را از نزدیک ندیده ام! خدایا! به کجا قرار است برسیم!

      1. دانشجوی دکتری فلسفه تهران بدا به حال تو که نقد منصفانه با ده ها دلیل و مدرک رو بی اخلاقی می دونی اصلاً کار علم هم همین هستش که هیچ قداست و محوطه امنی نداره بنابراین نقد باید که برنده و تیز بین باشه نکه هر کی هر چی گفت ما تصدیق کنیم

        1. آقای بیژن ایرانی نقد منصفانه یک تعریفی دارد.این در شرایط نرمال قابل قبول است. اما وقتی چند نفر با هم به ترتیب یکی یکی اثار فردی را که از سنت فکری متفاوتی رشد کرده است به دشنام می گیرند مسأله کمی متفاوت است. نمی گویند اشکال دارد می گویند در حد دانشجوی ترم یک نیست! خوب کدام دانشجوی ترم یک مقاله داد؟ کدام دانشجوی ترم یک این مقدار مطالعه کرده؟ آیا در این بیان احساساتی دیده نمی شود؟
          اگر پاسخ منفی است که چیزی نمی شود گفت. اما اگر جواب مثبت است همین تشخیص موضع اتخاذ شده را زیر سئوال می برد.اگر نقد ها کمی مطالعه شود فوران نفرت و خصومت جدی در نظر اول از همان سطر اول مشهود است.
          اشکال دیگر شباهت نقد هاست که سئوال برانگیز است یعنی هیچ کدام سطح بالاتر ویا پایین تری از ویژگی مثبت یا منفی در آثار مختلف مشاهده نکرده؟ خوب لااقل بنابه ادعای منتقدین این دیوی که این افراد در اذهلان می خواهند بسازند حتی یک خصلت ضعیف قابل بیان هم ندارد؟
          خود به این توصیف ها نظر اندازید:
          دزد
          سرقت
          سخیف
          خطا
          شاگرد ترم یک
          فریبکار
          خطای فاحش
          و
          و
          و
          آیا نام این نقد است یا دق دلی خالی کردن؟

  11. یک سئوال در باب فلسفه تحلیلی به گونه ای که در ایران ارائه می شود مطرح است.
    وقتی می بینیم در خود زادگاه فلسفه تحلیلی این منهاج اندیشه در پی انگیزه ای و بدنبال فکری در ذهن راسل، مور، فرگه جرقه خورد علتی در پس این گونه اندیشیدن و این سیاق تحلیل مسائل دیده می شود، و چه درست و چه غلط لااقل خود این افراد و به طریق اولی هوادارن می بایست به این نگاه خود پاسخ درخور دهند در حالی که آن را به محک عقل و تجربه میزنند.
    از طرفی درایران فلسفه تحلیلی در مراکزی شناخته شده بطور تخصصی و در محافلی دیگر در کنار فلسفه قاره ای تدریس و دنبال می شود.
    لاقل در میان متخصصین ارائه فلسفه تحلیلی با کتابی از فیلسوف معتبر تحلیلی و با با مسأله ای از وی برای اولین بار ارائه می شود.
    در مرکزی دیگر وضع متفاوت است . فلسفه تحلیلی در بستری از فلسفه و پس از مطالعه سیری از اندیشه فلسفی در طول تاریخ در زمان مورد نظر سیلابس دانشگاهی معرفی و ارائه می گردد.
    مسأله متعلق به کریپکی است. نگاه نگاه راسل است. logicismابداع فرگه است. فیلسوف ایرانی نمی گوید چرا این گونه آغاز کرده. می گوید من از فرگه شروع می کنم. دیگری اصولا این را هم نمی گوید. فیلسوف محترم دیگری فلسفه تحلیلی را در بستر فلسفه غرب می نشاند، ام احتملا او هم نمی پرسد و یا نمی گوید که آیا تحلیل ،این نوع نگاه به زبانشناسی، و این گونه متافیزیک محمل خوبی برای نگریستن به مسائل هست و یا نه.
    شاگرد که اصولاً سئوال ندارد، ایرانی که در نگاه دانشجو و فیلسوف غرب در شأن بیان مطلبی نیست. سیلابس هم که گاسپل تروث محسوب می شود.
    با مختصر کردن سخن به رساله اگر نظر بیاندازیم سایه همین وضع حال در سطحی متفاوت بر فعالیت حضور دارد. سئوال از دانشجوی دکتری نیست. سئوال بایست به رسمیت شناخته شود. چه چیز اعتبار می بخشد. منابع، افراد معتبر. اما این اعتبار از کجا آمده؟
    فرض کنیم اعتبار حاوی وزن و ارزش قابل قبول باشد، شیوه نگارش رساله و توصیه راهنما به چه کیفیت است؟
    بداعت و اعتبار از کجا می آید؟ اعتبار از پنل معتبر، اعتبار آن ها از مدرکشان، مدرکشان از جای معتبر!آیا این یک دور نیست؟
    وزن معرفتی رساله چقدر است؟ به میزان اعتبار ارائه دهنده مدرک. اعتبار مدرک دهنده از اعتبار نهاد دانشگاهی ، اعتبار دانشگاه از سبقه فلسفی ، و اعتبار آن … و بهمین ترتیب.
    علیرغم ادعاهایی که ممکن است بشود این که اعتبار کجا مورد چالش قرار می گیرد مسأله من و تو نیست. این اعتبار از نام آکسفورد، از اسم سوربن، و از جایگاه هاروارد می آید.

    1. جناب «فیلسوف غیر منتحل حرفه ای مقاله بی محتوی نویس»، شما که از موضع آسمانی درباره فلسفه تحلیلی و وضعیت تدریس فلسفه تحلیلی در ایران صحبت می کنید، و دیگران را به تظاهر، ریا، تمامیت خواهی، سرکوبگری و… متهم می کنید، و اصولا مشخص نیست اعتراض شما به چیست و ناراحتی شما از کجاست، میشه بگید اصولا خود شما چقدر با متافیزیک، زبان شناسی، و جریانهای مختلف فلسفه تحلیلی آشنا هستید؟

      1. ابهام ! سلاح آنالیتیک علیه مخاطب در موضع پولیمیک.
        موضع اصلا آسمانی نیست و مکرر بیان کردم. کسی که خود دچار اشکال جدی تری است نمی تواند در موضع اعتراض بنشیند. با توجه به نحوه نگارش آثار مهمتر یعنی رساله های دکتری و فوق که صدها فرد را به کرسی استادی و یا جایگاه تحلیل و ارائه نظر می فرستد، بنظر من جامعه فلسفی بایست به مسأله جدی تری توجه داشته باشد. برای تلاش اساتید و محققین بعنوان قشر تحصیل کرده ایرانی کمال احترام را قائلم. اما سئوالی در صفحه نخست در باره بداعت اثری مطرح شد. لطفا سئوال و پاسخ را مطالعه بفرمایید.اقدام به نگارش رساله دکتری و مقاله به معنای ادعای ارائه سخن نو است. در کرانه مقابل ترجمه اثر دیگران و ارائه نتیجه بعنوان ارائه موضع بدیع است.رساله ها، مقاله ها، و سخنرانی ها تا چه حد بدیع هستند؟ آیا نحوه راهنمایی و داوری نگارش آگاهانه یا ناآگاهانه خود به شکل سیستماتیک به ادعای ارائه موضع شخصی با تکیه بر ترجمه صرف و یا حداکثری نمی انجامد؟ وقتی اصولا آثار مورد تایید اکثراً ترجمه اند ولی تظاهر به تالیف دارند دیگر این نقد چه جایی دارد؟ منتقد (نه ضرورتا آقای خداپرست) به سبب رفتار خود مورد نارضایتی دانشجو، استاد، مخاطبین سخنرانی ها و فارغ التحصیل متقاضی جذب است. او در جای معترض نمی تواند بنشیند.

        1. به حضرت عباس (ع) یکی از اصول اولیه هر حرف علمی، عدم ابهام در بیان است. تو را به خدا بیایید به اولیات علم پایبند باشیم! یعنی چه که “ابهام ! سلاح آنالیتیک علیه مخاطب در موضع پولیمیک.” باید فرقی بین صحبت علمی و گرمابه عمومی باشد یا نه؟!

  12. خوب ظاهرا باید موارددیگری هم اشاره کنم. ای عضو هیئت علمی ای که هیچ صنمی با خسروپناه ندارید، بهتره تشریف ببری در موسسه امام خمینی با قدیمی ترها گفت و گویی داشته باشی. همه به یاد دارند که خسروپناه چطور جزوه ی کلاسی درس استادملکیان را که در ان درس از استاد ۱۴ گرفته بود،( در حالی که بودند بسیاری که ۲۰ گرفتند)، را به نام خودش منتشر کرد و استاد از این مطلب مطلع اند. یا مورد آقای احمدحسین شریفی که دوست دیگری نیز اشاره کرده بودند را همه در قم میدادند.
    شما چقدر مرا به یاد احمدی نژاد انداختید، چقدر گفت و تهدیدکرد که فلان سند را رو میکنم و دیدیم که جز تهدیدی توخالی چیز دیگری نبود.اگر خداپرست با روال غیرقانونی یا رانتی امده بود توی این مدت خسروپناه به جای اینکه ان توییت ها که تف سر بالا توی صورت خودش بود را بنویسد همه را منتشر کرده بود.خسروپناهی که حتی در مورد موسیقی جاز غربی وراجی میکند و درباره ی ذخیره ی گندمهم مینویسد، یک درصد فکر کن که ان مغزش را به کار می انداخت و مصلحت سنجی میکرد. همین الان هم دست شمایی که ازقضا عضو موسسه نیستید ولی نمیدانم به چه دلیلی این طور برآشفته اید، باز است.
    هر آدم احمقی این را میفهمد که فقط فردی چنین خطری میکند که خودش آلوده نباشد.
    به علاوه شما برای برطرف کردن فساد علمی، اداری و مالی باید برای رفع این اتهامات از خسروپناه و انهایی که غیرقانونی جذب شدند ، مدرک ارائه کنید. این حرفهااز شما رفع اتهام نمیکند.
    در خصوص وزارت علوم هم بهتر است بدانید خسروپناه آدمی است که وقتی در سال ۹۲وزارت علوم برای فرد دیگری که بسیار عالم و خوش نام است، حکم ریاست زد، ۶ صبح روزی که ایشان قرار بود برای جلسه تودیع خسروپناه و معارفه ی خودش بیاید، خسروپناه از طریق لابی کردن با نهادهای نظامی کشور جلوی اجرای این حکم را گرفت. بعد این سراسر رذالت و دروغ، در کانالش مینویسد که ریاست موسیه برایش ارزش و اهیتی ندارد؟! واقعا خنده دار است. او خودش خوب میداند از ریاست موسسه برش دارند، هیچ جا جایی ندارد. در قم، در بین علما و استادان معتبر او هیچ جایگاهی ندارد. اهل علم هم سابقه ی تقلب ها وگزافه گویی های پیشین او را دارند، هم امروز این نقدها را رصد میکنند. نشانه اش هم اینکه هیچ آدم معتبری در دفاع از او چیزی ننوشت یا اظهار نظری نکرد. جز این افرادی که خودش اورده و منافعشانبه او وصل است، کسی برای خسروپناه تره هم خورد نکرد.
    برادر عزیز کمی عقل و وجدانتان را به کار بیندازید تا حقایق بسیار کوچکی موجود را ببینید

    1. اشکال این نمره 14 گرفتن چیست؟ من در کلاسی شاگرد اول بودم و 15 گرفتم در حالی که کسی که مشکل داشت 18.5 گرفت . استاد با این نمره می خواست دیگران را تنبیه کند.
      در مورد منتشر کردن هم که فرمودید یک نفر هست که از این مطلب آگاه است.
      این بنظر شما شاهد می تواند بحساب بیاید.
      در برابر این نوع تایید ادعا ممکن است کسی به شما بگوید: (کسی هست که می داند شما اشتباه می کنید!)

  13. من کاری با وارد شدن یا نشدن نقدهای آقای خداپرست بر آقای خسروپناه ندارم. بنده خودم عضو هیئت علمی یکی از مراکز دانشکاهی هستم و روشن است که برای اینکه رسمی آزمایشی شویم باید چندین سال بگذرد و 80 درصد امتیاز دانشیاری را بیاوریم. اگر این سخن درست باشد که ایشان ظرف کمتر از دو سال رسمی شده اند، به نظر من در مجامع علمی این تبعیض محض است که کسانی با رانت فرزند شهید بودن بدون طی کردن این مراحل رسمی شوند. امیدوارم

    1. جالبه که اینجا از رانت فرزند شهید بودن صحبت می‌شه. من تا حالا فکر می‌کردم از نظر حضرات فرزند شهید باید روی سر همه جا داشته باشه چون به قول امام چشم و چراغ این ملته. ولی خوب، چون آقای خداپرست علیه آقای خسروپناه و در مورد بی‌کفایتیهاش نوشته فرزند شهید بودنش یک دفعه رانت شد! خوبه دوستان ارزشهای انقلاب و دفاع مقدس رو فدای خلافکاریهای امثال آقای خسروپناه نکنند.
      لازمه دوستان بدونند که طبق قانون استخدام فرزند شهید در همه ارگانهای دولتی باید از ابتدا به صورت رسمی باشه. این ربطی به طی کردن مراحل و این جور چیزها نداره. بنابراین تعجبی نداره که آقای خداپرست به صورت رسمی استخدام شده باشه. امیدوارم ایشون بدون ترس و واهمه از این امکان استفاده های درست و خداپسندی بکنه. درود خدا بر ارواح مطهر شهدای گرانقدر و صادق و درود خدا بر خانواده‌های معزز شهدا که با این حملات از عزتشان چیزی کم نخواهد شد.

  14. البته روشن است که تنها کسی که رسمی باشد جرات این همه جسارت دارد و الا اگر پیمانی و قراردادی بودن قطعا به این شکل نقد نکرده و آنوقت کسی نمی گفت که وی ریسک کرده و از خود مایه گذاشته و شهاوت و شجاعت دارد.

  15. سلام
    خسروپناه یک برج عاج نشین نیست که کسی او را نشناسد، او در دانشگاههای مختلف تدریس کرده و میکند، در نشست های علمی مختلف در دانشگاهها و مراکز علمی حاضر میشود، در حوزه های مختلف با اعضای هیئات علمی مباحثه علمی دارد، در مناظره های علمی و معرفتی در دانشگاهها حضور جدی دارد. صادقانه بگویم که این بنده هم تحت تأثیر شخصیت علمی استاد خسروپناه به فلسفه و حکمت علاقمند شدم و آن را تا مراحل عالی ادامه دادم. اگر چه از بنان و بیان بسیاری از اساتید آموخته ام اما بیشتر از هر کس دیگر بضاعت علمی ام را مدیون استفاده از استاد خسروپناه می دانم و هم اکنون هم که خود مشغول تدریس و تألیف هستم هنوز از آثار ایشان بهره اساسی می برم و اگر به جایی رسیده باشم به خاطر بهره ای است که از دانش امثال استاد خسروپناه برده ام نه رابطه با آنها و عضو هیچ جایی که به نحوی ارتباطی با خسروپناه داشته باشد نیستم و فقط محض ادای دین این سطور را می نویسم. آنچه مرا مجذوب روش ایشان کرده این است که او بین تحقیق وسیع و تآمل و تفکر جمع کرده است، در تحقیق یک موضوع، با بررسی میدانی وسیع افکار مختلف را استقصاء می کند، آنها را به طرز بدیعی دسته بندی می کند، تحلیل و نقد می کند، جمع بندی می کند و در پایان نظریه خود را هم ارائه می دهد. ویژگی دیگر استاد خسروپناه این است که با غالب اصحاب اندیشه و حتی کسانی که از لحاظ فکری منتقد آنهاست مراوده و دوستی نزدیک و رفت و آمد دارد. ویژگی دیگر خسروپناه این است که فلسفه و حکمت را از سرچشمه های آن گرفته و نزد بزرگان حکمت و فلسفه سالها زانو زده است. بنده که از بیرون نگاه می کنم و گاها در برنامه ها و دوره های علمی مؤسسه شرکت میکنم می بینم که حضور استاد خسروپناه باعث اعتبار و رونق مؤسسه شده و این را باید منسوبان به آن مؤسسه مغتنم بشمارند. به نظرم شاگردان ایشان باید تلاش بیشتری در معرفی شخصیت علمی استاد خود داشته باشند. از طرفی پیشنهاد میکنم مؤسسات فلسفی و انجمنهای علمی و دانشجویی در دانشگاهها زمینه را برای مناظره علمی بین استاد خسروپناه و منتقدان ایشان در مورد هر یک از نظریه های ایشان برقرار کنند. همچنین بین شاگردان استاد خسروپناه که عضو هیأت علمی مؤسسه اند و منتقدان عضو هیأت علمی آن مؤسسه مناظراتی علمی یا پنل های باز با حضور اساتید و دانشجویان فلسفه در جهت سنجش دانش عمومی فلسفه و منطق و حکمت آنها در دانشگاه برقرار شود.
    متشکرم

  16. بسم الله الرحمن الرحیم
    تعجب از مدعیان فضل و دانش است که این گونه به آسانی بر دیگران تهمت می‌بندند. نویسنده مقاله که به گفته خودش در سال 1394 جذب مؤسسه شده است به راحتی در طی فرآیند قانونی برای جذب برخی از اعضای هیئت علمی مؤسسه (که اتفاقا سه سال پیش از وی به عضویت مؤسسه حکمت و فلسفه درآمده‌اند) خدشه می‌کند و از ریاست مؤسسه توضیح می‌خواهد که نشان بدهد فرآیندهای جذب این افراد «شفاف، منصفانه، قانونی و علم‌مدارانه بوده‌اند، نه مثلاً بذل و بخشش پست‌های علمیِ نظام آموزش عالیِ مملکت به هواداران و ارادتمندان و یاری‌کنندگان».
    شاهد نگارنده مقاله بر این مدعای بزرگ نیز آثار مشترک این جذب‌شدگان با آقای خسروپناه است. به ادعای آقای خداپرست، یکی چون نویسنده همراه کتاب شریعتی، دین و جامعه است، جذب مؤسسه شده و دیگری به استناد این که گردآورنده کتاب جنگ نرم (مشتمل بر مصاحبه ای با آقای خسروپناه) است.
    موافقان ایشان نیز در روز روشن بر افراد یادشده تهمت می‌بندد که اینان از در پشتی (یعنی بدون طی فرآیند قانونی جذب) وارد مؤسسه شده‌اند. و بارها به دروغ این ادعا را تکرار می‌کنند که عده‌ای طلبه بدون داشتن مدرک دکتری و تنها با مدرک سطح 4 حوزه (معادل دکتری) و نیز بدون طی فرآیند قانونی جذب مؤسسه شده‌اند!
    در این مجال اندک چند جمله برای روشن شدن حقیقت کافی است تا آنان که در پی حقیقتاند، روشن شوند اما آنها که سودای دیگری در سر دارند…!
    1. واقعا به این استدلال و برهان قاطع نویسنده باید آفرین گفت. عجب استدلالی، همراهی یک فرد با آقای خسروپناه در نگارش یکی دو مقاله پژوهشی یا فصلی از یک کتاب یا مصاحبه با آقای خسروپناه موجب شده است که فرد یادشده جذب مؤسسه حکمت و فلسفه شود!!! جناب خداپرست، هر یک از افراد یادشده در کنار یکی دو اثر مشترک با جناب آقای خسروپناه، دارای تألیفات متعدد دیگری نیز می‌باشند که به راحتی در فضای اینترنت قابل دست‌یابی است. پیش از برچسب زدن به دیگران اندکی در گوگول جستجو کنید.
    2. برخی از افرادی که نویسنده مقاله بدان اشاره کردهاند، در سال 1391 (یعنی سه سال پیش از جناب نویسنده و آن هنگام که ایشان دانشجو بودند) به طور کاملاً قانونی و از طریق فراخوان سایت جذب وزارت علوم و پس از طی مراحل قانونی از جمله مصاحبه علمی از میان متقاضیان بسیار به عضویت مؤسسه درآمده‌اند. اگر فردی اصرار دارد که در جذب این افراد فرآیند قانونی طی نشده است، چرا به جای شکایت به وزارت علوم، تهمت‌پراکنی می‌کند. هر کس واقعا بر این امر اصرار دارد، شکایت به وزارت علوم برد تا در صورت درستی ادعایش به نتیجه دلخواه خودش برسد و در غیر این صورت، به سزای رفتار زشت اتهام‌زنی به دیگران و بازی با آبروی افراد برسد. این گوی و این میدان!
    3. جای تعجب دارد که در دنیای امروزین که امکان دسترسی به بسیاری از اطلاعات به غایت آسان است، برخی بدون اطلاع یا بی آن که نگران برملاشدن دروغهایشان باشند، به‌راحتی دروغ می‌گویند و دیگران نیز زحمت اندک بررسی به خود نمیدهند. گیرم که استعلام از وزارت علوم در خصوص فرآیند جذب افراد زمان‌بر است، پی بردن به مدارک علمی و آثار پژوهشی افراد نیز این قدر مشکل است. رزومه علمی اکثر اعضای هیئت علمی مؤسسه در صفحات شخصی سایت مؤسسه موجود است. کسانی که با چشم بسته به دیگران تهمت میزنند، دست کم به سایت خود مؤسسه مراجعه کنند تا از مدارک علمی اعضای هیئت علمی مؤسسه مطلع شوند.
    صفحه مهدی عبدالهی:
    http://www.irip.ir/Home/Single/41463
    صفحه عبدالله محمدی:
    http://www.irip.ir/Home/Single/41478
    صفحات دیگر اعضای نیز به راحتی قابل دسترسی است.
    با مراجعه‌ای کوتاه به صفحات شخصی این دو فرد و سایر اعضای جذب شده در مؤسسه که سابقه تحصیل در حوزه دارند، روشن می‌شود که همه این افراد افزون بر مدارک حوزوی، دارای مدرک دکترای وزارت علوم می‌باشند.

    1. ظاهراً شما از افراد نام‌برده هستید. من برداشتم این نبود که آقای خداپرست گفته این‌ها به صرف داشتن کتاب با آقای خسروپناه عضو هیأت علمی شده‌اند. فکر می‌کنم منظور ایشان این است که این آثار مشترک نشانه همراهی قبلی افراد با آقای خسروپناه است و می‌تواند این احتمال را بالا ببرد که این همراهی‌ها و آشنائی‌ها در جذب افراد مؤثر بوده‌اند. اما چون با وضعیت مؤسسه آشنا هستم خواستم خواهش کنم بفرمایید در کدام فراخوان جذب ثبت نام کرده بودید و دقیقاً چه کسانی از اعضای هیأت علمی مؤسسه با شما مصاحبه کردند و شما را به گفته خودتان از بین افراد بسیار انتخاب کردند.

    2. بسم الله الرحمن الرحيم
      سلام خدمت آقاي عبداللهي/محمدي
      بنده از كساني هستم كه در مصاحبه ي جذب براي گروه فلسفه علم همراه با رفيق شفيق حضرتعالي عاشوري شركت داشتم.
      سوالي از جناب عالي داشتم: ميشه بفرماييد به چه دليل در اين مصاحبه نفر اول كه امتيازي بسيار بالاتر از ايشان داشتند جذب نشدند؟
      آقاي عاشوري اولا در صورتي كه دفاع نكرده بودند به نحو غير قانوني در مصاحبه شركت داشتند، ثانيا، ايشان نفر چندم شدند، اما خسروپناه با تضييع حق چند نفر اول اسم ايشان را براي وزارتخانه فرستادند.
      جناب عبداللهي/محمدي اگر ميخواهيد از خود رفع اتهام كنيد و معتقديد كه با روال قانوني آمده ايد از نقاب بنده خدا بيرون بياييد و خيلي صريح و روشن بگوييد در آزمون جذب چه سالي شركت داشته ايد وچه كساني از شما مصاحبه كرده اند. خدا روشكر اساتيد موسسه همگي در صحت و سلامت جسم و روح هستند و ميتوانند سخنان مظلوم نمايانه ي شمارا تاييد يا تكذيب كنند.
      آقايان اين براي شما خوب نيست كه در لباس روحانيت اينقدر ترسو باشيد. دست كم براي دفاع از خودتان پشت نام خسروپناه قايم نشويد و از خودتان با نام خودتان دفاع كنيد. خداپرست به نام خودش نقد نوشت و تهديدهاي همه و خطراتش را پذيرفت، چطور شما حتي براي دفاع از خودتان حاضر نيستيد هزينه دهيد.
      اي بنده ي خدا تو را اگر حساب پاك است، اين همه ترس بي معناست.

      1. طبیعی است که فردی که حد نصاب را نیاورده انتخاب را ناعادلانه بخواند. بایست مدارک ارائه بفرمایید . تا قابل باور باشد.

    3. بسم الله الرحمن الرحیم. گوگول چیه دیگه؟ منظور همون نویسنده ی معروف روسه؟ سوال بعدی این که آیا آقای خسروپناه هم مثل آقایون مدارج دانشگاهی رو طی کرده که به خودش میگه “دکتر”. تو “زیست نامه”ش که اشاره ای به این موضوع نشده!در پایان این که سرقت علمی “استاد دکتر” از کتابهای دیگران و شیرین تر از اون ویکیپدیای فارسی رو کجای دلمون بذاریم؟ لابد حالا هم باید بگیم صدق الله العلی العظیم!

    4. فارغ التحصیل دانشگاه تهران با مقالات علمی و پژوهشی و کتب متعدد منتشرشده توسط ناشران خصوصی بیکار بدون رفاقت و اتصال به خسروپناه گفت:

      اقای بنده خدا که ظاهراً مهدی عبداللهی هستی، خود شما هم در روزمه ات در همین صفحه ای که به اشتراک گذاشتی، در سال92 از رساله یِ دکترای خودت در دانشگاه غیر انتفاعی و غیر دولتی باقر العلوم که مخصوص طلاب هست، در قم دفاع کردی، در حالی که در خود همین رزومه ات نوشتی که در سال 91 استادیار موسسه حکمت و فلسفه ایران تحت سرپرستی استادت خسروپناه شده ای. خیلی عجیب است یک سال قبل از اینکه از رساله ی دکترایت دفاع کنی جذب هیئت علمی با رتبه استادیاری شده ای! باور نمی کردم اما رفتم رساله ی دکترایت را دیدم در صفحه صورت جلسه ی دفاعت نیز تاریخ زده بود 92/1/27. دوستان می توانند رساله ی ایشان را در ایران داک و نیز دانشگاه باقرالعلوم قم ببینید. (خود من هم از این صفحه رساله وی عکس گرفتم!) جای تعجب است دانشجوی فلسفه در سال 91 ، استاد یار موسسه زیر نظر استادش می شود! سایر فارغ التحصیلان بدبخت فلسفه تا پس از دفاع خودشان نمی توانند فرم جذب هیئت علمی را پر کنند.

    5. جناب بنده خدا که ظاهرا مهدی عبداللهی هستی، چه خوب شد که به صفحه یِ رزومه ات ما را فراخواندی، وقتی به آن نگریستم متعجب شدم، خودت گفته ای که در سال 92 فارغ التحصیل شده ای. البته از دانشگاه غیرانتفاعی و غیر دولتی باقرالعلوم که مخصوص طلاب در قم است، در حالی که خودت در رزومه ات تصدیق کردی که در سال 91 استادیار موسسه تحت امر استادت شدی! یا للعجب یعنی یک سال قبل از اینکه از رساله ات دفاع کنی به برکت الطاف ریاست موسسه استاد عزیزت استادیار آنجا شده ای!. باور نکردم به ایران داک رفتم و رساله ات را دیدم در صفحه یِ صورت جلسه یِ رساله ات ذکر شده بود که در تاریخ 92/1/27 دفاع کردی. ( دوستان دیگرهم می توانند بروند رساله ی دکترای وی را درایران داک یا دانشگاه باقر العلوم طلاب در قم ببییند). در حالی که دانشجویان دیگر بدبخت فلسفه که از قضاء شاگرد استادت نیستند، تا قبل از دفاع از رساله یشان نمی توانند فرم جذب هییت علمی را پر کنند چه برسد به اینکه یک سال قبل از دفاع از رساله یشان به برکت استادشان استادیار موسسه ی تحت امرش بشوند. خدایا این ظلم و تبعیض و بی عدالتی را کجا فریاد بزنیم. حتی اگر مصاحبه علمی و روال قانونی هم طی می شد فکر می کردی که می توانستی دررقابت سالم جذب هییت علمی در مقابل دانشجویان قوی دانشگاه تهران، پردیس فارابی، علامه و بهشتی، ذره ای شانس داشته باشی که پیروز شوی؟ در عنوان رساله ی دکترایت دو غلط داشتی، کیث لرر نظریه ای در موجه سازی اصلا ندارد! اگر الفبای معرفت شناسی را بلد بودی می دانستی که بسیار فرق است بین موجه سازی و موجه بودن. این فرق در فلسفه اخلاق نیز است. هیچ گاه کیث لرر در پی ارائه نظریه موجه سازی نبوده است!. قید بشری هم در عنوان رساله ات علاوه بر اینکه لغو است، غلط هم است؛ چرا که شاید کسی فکر کند که لرر در معرفت غیر بشری نیز نظریه ای راجع به توجیه معرفت ( یا به قول غلط شما موجه سازی)دارد!. دیگر محتوای رساله ات نیاز به بررسی ندارد!
      مانده ام چطور افرادی مثل شما جذب هییت علمی می شوند ( حتی اگر قانونی بود) درحالی که بسیاری افراد فاضل دانشگاه های معتبر کشور که از رانت برخوردار نیستند بیکار اند.

  17. یاللعجب! طرف مقاله علمی پژوهشی نوشته درباره دیدگاه مدیر مجله و زیرش هم نوشته حاصل درس همین حضرت ایشونه! اون‌وقت ما اگه بخوایم یه مقاله چاپ کنیم باید از هفت‌خوان داوری و هزینه داوری و هرینه انتشار و… رد بشیم! ای خِدا!

      1. اشکال نداره. فقط شما برو قسمت راهنمای نویسندگان همین جاویدان خرد رو بخون، لااقل بدونی داری از چی دفاع می‌کنی!

  18. منوچ جان!
    حرفهای بالا، خیلیشون حرف حسابه. حرف حساب شناس نیستی. برو کنار هوا بیاد…
    اینکه گفته افراد بدلیل رفاقت با خسرو، جذب شدند، همین یه دروغو اثبات کنه تا دروغگو بودنش رفع بشه. وگرنه از دروغگو نمیشه چیزی قبول کرد.
    همکاری در یک پروژه قبل از عضویت، فقط برای کودکانی مثل شما تحلیلیها دلیل محسوب میشه

    1. ایشان نه تحلیلی است نه قاره ای. نگاشته های ایشان را در صفحات دیگر حتما مطالعه بفرمایید.
      واقعا شرم آوره!

  19. اگر ممکنه کسانی که از قانونی بودن اقدامات خسروپناه دفاع می‌کنند در مورد این هم توضیح بدن که آقای مهدی عاشوری از چه طریقی توانست با رتبه نزدیک به ۱۰۰ در کنکور دکتری در دوره دکتری فلسفه علم انجمن قبول بشه؟ شاید ما هم بتونیم از این راه‌های میانبر یاد بگیریم!
    اینشتین میگفت خدا تاس نمیندازه، ولی مثل اینکه خسروپناه با تاس انداختن میتونه دوستانش رو دور خودش جمع کنه. جل الخالق!

    1. بله ممکن نیست شاید به این علت که احتمال می دهد که جمعی هتّاک ، بی انصاف و متعصب به سوی او یورش ببرند

  20. 1. (بر اساس نگاه پديدارشناسانه به اين نوشته:) اولا متاسفم برای جامعه فلسفي که خروجي هاي بی اخلاقي مانند خداپرست دارد. از قديم گفته اند هر حرفي را نبايد زد؛ حتي هر حرف راستي را هم نبايد زد. این نبایدها، نبایدهاي اخلاقي است، و ربطی به خداپرست! ندارد؛ ولی حکيمانه است؛ چون اينجوری بايد يه بلندگو به دست بگيره، و همه دزد های علمی دانشگاه ها، اصلا همه دزد هاي اين کشور را برملا کند و آبرو ببرد. تازه اگر واقعا سرقتي شده باشه. وگرنه برايش متاسفم.

    2. در حقارت کار اين شخص، همين کافي است که اين شخص، مرکب بقيه شده؛ دو دقیقه کلاه خودش را قاضي کند که چرا آنهايي که تشویقش مي کنند، خودشان قلم به دست نمي گيرند و اينها را نمي نويسند.

    3. باز هم در حقارت کار اين شخص، همين بس که بزرگان اعتنايي به مزخرفاتش نکردند. در حضور يکي از اساتيد مطرح تهران بودم که با استاد خسروپناه تماس گرفته و دلداريش دادند. تعبیرشان اين بود که ايشان -خداپرست- جوان است و خام، جدي نگيريد. کف روي آب است و رد مي شود.

    4. به دکتر عبداللهي توهين کرد که فرآيند جذبش، رانتي بوده؛ اگر دو خط از حرفهاي او در ترجمه و نقد کتاب انسجام گرايي کيث لرر را توانست از رويش بخواند و بفهمد، آن وقت بياید اين مزخرفاتت را ادامه بدهد. وگرنه برود و دهانش را آب بکشد.

    5. در رزومه دکتر محمدي، کتاب ارزش معرفت شناسی دلیل نقلی را ديدم. اصلا آيا خداپرست مي فهمد عنوان کتابش به چه معنا است؟! خجالت هم خوب چيزی است.

    6. در کامنتهاي بالا گفته شده که خداپرست، بدون مصاحبه علمي و صرفا با رانت فرزند شهيد، عضو هيئت علمي شده؛ اونم رسمي شده!!!
    خجالت نمي کشد آيا که از رانت حرف مي زند؟!

    7. شخصا خودم از زبان دکتر ديناني شنيدم که استاد خسروپناه، يک فيلسوف است. پس زبانها را دوباره برويد بشوريد.

    تشکر از سايت صدانت

    1. توسل به بزرگان یک مغالطه است!

      اگر به فرض هم که جناب دکتر دینانی فرموده اند، هدف ایشان صلح و آشتی دادن است.

      دوست عزیز فیلسوف بودن و مدیریت یک مجموعه را داشتن ،دو مقوله جداست. برای مدیریت باید اصول مدیریت را در یک مجموعه دانست.

        1. جناب دکتر دینانی یک فیلسوف و حکیم “وحدت وجودی” است.
          فیلسوفان و عارفان “وحدت وجودی”حاضر نیستند حتی یک مورچه هم بدون دلیل در جهان آسیب ببیند.در واقع جهان بینی آنان عارفانه است.همیشه به دنبال برقراری صلح وآرامش هستند .
          هر شخصی از نزدیک با ایشان آشنا باشد این خصلت را در ایشان می بیند.

    2. من ندیدم آقای خداپرست به کسی توهین کرده باشه. ایشون ادعاهایی کرده که می‌شه بهش جواب داد. ولی نوشته‌ی شما سرشار از توهین و نفرته. مثل اینکه استادتون هم همین مشی رو داره. شما هم خوب درس گرفتید از استادتون.

      1. بله هوشمندانه و به روش آکادمیک بزرگترین اتهام ها را به همکار خود زده اند. ادب می تواند پوششی برای قصد تهاجمی فرد باشد.

    3. جای دیگر این سخنان را از قول اساتیدتان نقل نکنید. برای ایشان بد میشود. دیگران فکر میکنند که خدای نکرده در کار ایشان هم مشکلی هست.

  21. سئوال تکرای از آقای منوچهر که همه چیز را پوچ می پندارد و تصور می کنند افراد فراموش می کنند. آقای منوچهر مواضع پوچ انگارانه و ضد دینی شما در صفحات دیگر موجود است. فردی با مواضع عجیب و غریب شما که اصلا معنا ندارد در آقای خسرو پناه اخلاص ببیند. این کلک که اول تعریف کردید بعد با مغز ا را به زمین کوبیدید هم بدرد تاکسی می خورد: مثل داعش!!!
    اگر بمنظور درک سطح سواد و عقاید ایشان به صفحات شریعتی، آیه الله مطهری، و مبحث تعریف دین و خدا رجوع بفرمایید با یک وهابی پنهانی مواجه خواهید شد.

  22. آقا منوچهر خود شما که همین جا انتحال کردید. مطالب را می خوانید و خلاصه را به نام خودتحویل می دهید!
    شما کجا و نقد علمی کجا؟
    شما دعوای سیاسی را تحت لوای مباحث مطرح می کنید دو خط مطالب شما را بخوانند متوجه می شوند

  23. از ديروز اين مطلب منتشر شده و حتي يك نفر از اين همه جماعتي كه از قم با اتوبوس، “از در پشتي” به موسسه ي حكمت و فلسفه منتقل شده اند، هيچ مدركي از خودشان منتشر نكرده اند كه نشان دهد ادعاهاي جناب خداپرست كاذب است.
    لطفا اينقدر به صحراي كربلا نزنيد، اين كارها ديگه كسي رو تحت تاثير قرار نميده. خيلي ساده است،
    آقايان مذكور يكي يكي اعلام كنند در آزمون جذب چه سالي شركت داشته اند و مصاحبه ي علمي آنها با حضور كدام اساتيد بوده است. داوري را به افراد واگذار كنيد.

    اي آقايِ شاگردِ دكتر، استاد، حاج آقا، فيلسوف، متكلم ….همه ي القاب، چطور است از همين آقاي غفاري شروع كنيم؟
    بسم الله منتظريم.
    تا آقاي غفاري مداركشون رو منتشر ميكنند، جناب عبداللهي، محمدي، عاشوري، شه گلي، حسين زاده و چندي ديگر، كنار زمين خودشون رو آماده كنند.
    آقا بياييد ما را از اشتباه درآوريد، از اين بهتر بگوييم؟!

    1. بله می تونید بهتر هم بفرمایید.
      لطفا در مورد رساله خودتان بفرمایید که به نظر خودتان اثری بدیع است یا خیر؟
      چه مقدار از رساله شما ترجمه و چه مقدار نوآوری در آن می توان یافت؟

      1. خوشحالم که در این نوبت از کامنت ها، تعهد خود به ” شواهد” و “مدارک” را نشان میدهید. همانطور که در بالا گفتم، این تعهد به “شواهد” ایجاب میکند که: یا باید نشان داد که شواهدی که آقای خداپرست و دیگر منتقدان ارائه کرده اند اشتباه است و یا ادعای آنان را پذیرفت.

  24. بسم الله الرحمن الرحيم
    جناب آقاي عبداللهي منتظر ارائه ي پاسخ شما هستيم. لطفا بفرماييد در جلسه مصاحبه ي شما چه اساتيدي شركت داشتند كه شما!! در بين آنها انتخاب شديد.

    جناب آقاي عبدلله محمدي واقعا از شما گله دارم، چرا مداركتان را ارائه نميكنيد تا روشن شود از طريق روال فراخوان جذب شده ايد. چرا دل دوستداران خود را به درد مي آوريد، واقعا از شما گله مندم بفرماييد كدام حضرات از شما مصاحبه گرفته اند و شما انتخاب شديد.
    آخه آدم اين همه گله را كجا فرياد بزند…

    1. آقای دوستدار صداقت شما هم تمامی اطلاعات تحصیلات و زندگی خصوصی خودتان را برای نشان دادن صدق موضع خود منتشر بفرمایید .
      منتظر هستیم.
      نام کامل ، تحصیلات، مدارک تحصیلی، چگونه به این درجه از تحصیلات دست یافتید . اگر عضو هیأت علمی هستید چطور جذب شدید؟ چه کسانی شما را مصاحبه کردن؟
      و آیا آشنایی از شما در میان این افراد بودند؟
      لطفا نام معترضین به کسب مدرک شما و یا جذب شما به هیأت علمی را منتشر کنید.

  25. یک سوال. قضیه ی کپی کاری از ویکیپدیا چی میشه؟ چرا آقای خسروپناه از ویکیپدیا کپی کرده؟ چرا در سایت انجمن هنوز از ایشون با عنوان دکتر یاد میشه؟ مگه متوجه نشده این کار برای فارغ التحصیل سطح 4 حوزه جرمه؟ راستی چرا خبرگزاری مهر در تنظیم خبر دیدار ایشون با محقق غربی این عنوان رو حذف کرده؟ شاید اونها فهمیدند که آقای خسروپناه چه کلاهی سرشون گذاشته و دیگه نمیخوان بلیطهاشون رو خرج کسی بکنند که تشت رسواییش از بام افتاده و همه فهمیدن چه قدر بیسواد و متقلبه؟!

  26. افرادی که از ادعای آقای خداپرست دفاع می کنند مدعی هستند که گروه مقابل هیچ مدرکی ارائه نکرده.این در حالی است که خودشان نیز بغیر از اشاره به مستند بودن مدعیات چیزی منتشر نکرده اند و وقتی به کامنت های ایشان دقت می کنیم موجه می شویم شواهد آن ها برای صدق ادعای آقای خداپرست همان ادعا و مطلب منتشر شده خداپرست است!
    این که نشد شاهد .این یعنی شاهد هواداران خداپرست برای اثبات صدق ادعای آقای خداپرست مطالب منتشر شده خود اوست!
    شواهد و مدارک خود شما چیست؟

    1. به قول فامیل دور، من دیگه حرفی ندارم. این همه ارجاع و مقابله “شاهد” نیست؟! اگر اینها شاهد نیست، لطفا نمونه ای از یک شاهد را بیان کنید تا مرادتان از “شاهد” روشن شود

  27. در فهرست منابع کلام جدید یکی از منابع فرهنگ یادگیری واژگان انگلیسی آکسفورد است! همین به‌اصطلاح منبع در کلام نوین اسلامی عیناً این‌گونه معرفی شده است: «Oxford University Press (1956), Advanced Learner’s dictionary, London: Author»!

    واقعاً جا داره بگیم روحانی مچکریم بابت این همه توجه به نهادهای علمی و وضعشون!

    1. شما که نگفتید منبع برای چه مطلبی. اگر منبع برای مسأله ای لکسیکال بوده که نهایت دقت ایشان را نشان می دهد. این منبع قرار دادن کتابی اشکال باشد یا خیر وابسته به داشتن اطلاعات کافی ، و نوع اطلاعات مورد نظر است.
      با توجه به نیاز فلاسفه ایرانی به بهره گیری از مترجمین انگلیسی این کار نه تنها اشکال ندارد بلکه دقت کامل را نشان می دهد.

      این که شما یک عبارت را از کانتکست بیرون می کشید و بعد با یک تکه اطلاعات ناقص تفسیری از آن خارج می کنید فنی ابتدایی در ژورنالیسم است که ممکن است برخی با آن آشنا نباشند. اما این حقه نشانهای است برای سعی در فریب مخاطب.
      اصولاً برای ناظر ناآگاه که بعضا وقت مطالعه مطالب را ندارد این نوع عملکرد در ادعا های ارائه شده دیده می شود و سبب بی اعتمادی و زیر سئوال رفتن گفته مدعی است.

      1. اصلاً سطح خسروپناه به لکسیکال و فلان نمی‌رسه. برو نگاه کن؛ اگر لکسیکال بود بیا به قول خودت شواهدش رو ارائه کن.

        1. سئوال را با سئوال جواب می دهید؟ برای خودتان شاید قابل قبول باشد برای دیگران نشانه چیز دیگریست.
          ملاک دانش ایشان عملکرد ایشان است. رفتار تحقیقی ایشان دقیق بوده است. بهره گیری از لکسیکاگرفی در کار آقای خسرو پناه نشان دهنده دقتی است بسیار بالا.

          1. شما برو به همین خیال باش! من رفتم کتاب رو دیدم. لکسیکاگرافی، به قول شما، اگه توش پیدا کردی بیا اینجا بنویس همه بهره ببرن! طرف سواد نوشتن منبع به‌اصطلاح انگلیسیش رو هم نداره. از روی کتاب این و اون منابع انگلیسیش رو به نام خودش کدی کرده در حدی که برای آدامز منبع جعل کنه. شما خودت رو به خواب زدی آقا! و سخت‌ترین کار بیدار کردن کسیه که خودش رو به خواب زده. خواب‌های خوش ببینی!

          2. آقای خرمی (25فروردین 4:35) بعید می دونم این لحن سخن مناسب گفتگوی منطقی باشه. ابتدا بفرمایید منظور چیست . شما بایست ابتدا معنای ترمینولوژی رو بدانید وقتی شما معنی را اشتباه متوجه می شید نمی تونید که مدعی هم بشید.

          3. لکسیکال؟! به قول آقای کاووسی لکسیکالم کجا بود؟! طرف فرهنگ رو میگه cult! بعد میگی لکسیکال؟!

          4. آقای اکبر ایرانی نمیدونیم با کی حرف بزنیم. خیلی خوب حالا شما معنی واژه را بفرمایید تا بریم سراغ چیزهای دیگه .شمای تحصیل کرده فهیمده از مابهترون بفرمایید معنی کنیدو

    2. نقل قول از آقای لطفی: “روحانی مچکریم “. لحن صحبت کسی که از علم و فلسفه سخن می گوید! نیازی به شرح ندارد.

  28. شأن استاد گرانقدری مانند استاد خسروپناه، و همکارانش مانند استاد غفاری، اجل از این است که با امثال شما بی‌اخلاقها دهن به دهن شوند.
    جواب شما و امثال شما، همان توصیه قرآنی است که «إذا مروا باللغو مروا کراما»
    اما از محضر استادم دکتر غفاری، چیزی جز اخلاق و شرافت و دانش ندیدم. در دوره دکتری، شاگردش هستم و قسم می‌خورم که سطح علمی ایشون قابل مقایسه با سایر اساتیدم نیست.

    این هم روزگاری است و خواهد گذشت. سیاهی به ذغال خواهد ماند.
    در تاریخ زندگانی شما ثبت شد که بدون اطلاع، به همکارانت تهمت زدی. اینها را شاید من فراموش کنم. ولی خدا جای حق نشسته. بزودی عالم تکوین، عکس‌العمل متناسب با این خباثت اخلاقی را إعمال می‌کند.

    1. بله همين طوره خدا جاي حق نشسته!
      انشالله خداوند مايه ي رسوايي و روسياهي كساني شود كه باعث اخراج و رفتن دكتر امير اكرمي، دكتر علي معظمي، دكتر مهدي نسرين، دكتر لاله قدكپور، دكتر حسين شيخ رضايي و تحميل بازنشستگي پيش از موعد همراه با بي احترامي به دكتر موحد دكتر معصومي همداني را فراهم كردند.
      آنها كه رفتند همگي فيلسوف بودند و در معتبرترين دانشگاههاي داخل و خارج از ايران تحصيلات آكادميك فلسفه داشتند.اينها كه آمدند همه فقيهاني برآمده از باقرالعلوم اند كه به شكل غيرقانوني با مدرك معادل جذب شدند. بهتر است بدانيد كه آقاي عبداللهي و غفاري در هنگام جذب شدن حتي مدرك سطح ٤ كه معادل دكتري باشد هم نداشتند.
      واقعا شما دين داري، وجدان داري، انصاف داري؟!
      اين همه فارغ التحصيل درجه يك فلسفه از دانشگاه تهران، بهشتي، علامه، تربيت مدرس از بدبختي و ناچاري بايد به هر خفتي تن بدهند، آن وقت عبدللهي و غفاري و محمدي و بقيه سرنشينان اين اتوبوس، صرف اينكه فقيه اند، حتي پيش از كسب مدرك سطح ٤، كه در بهترين حالت مدركي معادل دكتري است و دكتري محسوب نميشود، بايد جذب يك مركز فلسفه شوند.
      مگر در قم كم اند مراكزي كه فقها از طريق آنها تمام بودجه ي عمومي كشور را سر ميكشند و علوم انسانس اسلامي توليد ميكنند كه حتي خودشان نيز به آن معتقد نيستند و صرفا منبع چرب و شيريني براي عايدات مالي و اتلاف سرمايه هاي كشور است؟!
      چرا معتبرترين مركز فلسفي كشور بايد به اين روز بيافتد؟ چرا انتشارات موسسه و نشريه ي جاويدان خرد بايد بشود محل انتشار تقلبهاي خسروپناه و افاضات قلمي ديگران درباره ي او.
      برويد توبه كنيد، از خدا بخواهيد كه اين منفعت طلبي كه مانع ديدن حقيقت ميشود را از شما بگيرد. از بي آبرويي و رسوايي امروز خسروپناه درس بگيريد. از شرمساري و سقوط اخلاقي امروز او عبرت بگيريد! ببينيد براي حفظ كردن موقعيتش چطور به دست و پا افتاده كه حتي از قرباني كردن ارزش هاي انقلاب به خاطر خودش ابايي ندارد، ببينيد به خانواده ي شهدا توهين ميكند، چون دستشان را با او در كاسه ي فساد و خيف و ميل امكانات عمومي كشور نگذاشته اند.
      ضمنا قسم بي دليل نخوريد كه گناه است. همان طور كه گفتن بسم الله الرحمن الرحيم هيچ خرف ناحق و ظلمي را حق نميكند، قسم بي جاي شما نيز حجتي براي حرفتان نيست.
      به خودتان بياييد!

      1. این اظهار نظر شما به سبب تعصب ضد نگاهی خاص به فلسفه است نه منصفانه و علمی و گرنه برخی از این افراد از مراکز سطح بالاتری هم اخراج شدند. این هم به خاطر بیسوادی اساتید آن نهاد بوده؟

        1. مثلاً کی اخراج شده از اینا؟ فقط یکیش رو بگید! البته غیر از کسانی که به دانشگاه آزاد رفتن و قضیه اخیر در دانشگاه آزاد پیش اومد.

        2. این “رهگذر” غیر از “رهگذر”ی است که در طول چند روز گذشته در اینجا کامنت گذاشته است! من “رهگذر” قبلی هستم.

  29. با سلام برای صداقت متولیان سایت و ناقدان آقای خسرو پناه پیشنهاد می شود یکی از روشنفکران سکولار را همان هایی که بانیان سایت مرید آنان هستند. آثارشان را بررسی تا مشخص شود چقدر از متفکران غربی بدون ارجاع کپی کرده اند. از آقای خدا پرست یا کس دیگری بخواهید آثار دکتر سروش، حاج آقای شبستری و آقای ملکیان و……..را بررسی کنند تا مشخص شود ایشان و رفقا دلسوز علم و تفکر و اندیشه هستند. در آن صورت است که ما به او حسن ظن پیدا میکنیم. و میگوییم غرض ورزی شخصی در میان نیست.با احترام

    1. چه خوب گفتید. بیایید باب ارزیابی و داوری علمی را در این کشور باز کنیم. بزرگترین خدمت را به علم کشور میکنیم. کاری که وظیفه وزارت علوم بود را ما شروع کنیم.

    2. صدآفرین. تا زمانی که این حمله به شخصیت افراد پاسخ داده نشود توهم صحت ادعا در آن ها از بین نمی رود.
      در ضمن حتی با رعایت قواعد ارجاع و کپی رایت می توان کاری بی ارزش و یا با ارزش بسیار کم را به نام خود منتشر کرد. این مسأله ای مبتلابه ماست. این بسیار جدی تر است.

      1. دوست محترم، من در کامنت بالا نقد مستندی بر کار افراد دیگر ندیدم تا عدم پاسخ به آن مستندات به معنای صحت آن مستندات باشد. و البته همه ما از چنین نقدهایی استقبال میکنیم. نکته دیگر اینکه، حتما قبول دارید که هر کسی چیزی را که باور دارد مینویسد نه چیزی را که فرد دیگری باور دارد. بنابراین، اگر کسی باور دارد که مثلا ملکیان مرتکب تقلب شده است وی باید نقد را بنویسد نه کسی که چنین باوری ندارد. نکته دیگر اینکه، نه آقای خداپرست نه هیچ یک از منتقدان دیگر مخالف نقد امثال سروش و ملکیان و شبستری نیستند. خیلی هم خوشحال میشوند که اگر آنها مرتکب تقلب شده اند رسوا شوند. با شما موافقم که داشتن مساهمت واقعی خیلی اهمیت دارد و بسیاری از کارهایی که تقلب نیستند بی ارزش هستند. اما با این مخالفم که مسئله تقلب کمتر از مسئله عدم مساهمت جدی است. کارهای آقای خسروپناه اولیات علمی پژوهشی را رعایت نکرده است. داشتن مساهمت واقعی در مرتبه بعدی قرار دارد

  30. آقای مسیح ادبیات شما هم متاسفانه بی اخلاقانه است. از کجا میدانی عالم تکوین به نفع شما عمل میکند؟ به نظر من دفاع بد کردن شما و برخی دوستان بیشتر به ضرر استادتان است نسبت به کسانی که ایشان را نقد میکنند. اگر پاسخ دارید عین اشکال را پاسخ دهید. فرافکنی خوب نیست.

    1. سلام
      اولا که جوابش را دادم. استاد من که آدم ناشناخته‌ای نیست. چند کامنت قبل، محمودی -یکی از شاگردان ایشان که فکر کنم از شاگردان قم ایشان باشد- هم از او همین را نوشت. ایشان استاد بسیاری از دانشجویان فلسفه در قم و تهران است. و امتحانش را پس داده و خودش را نشان داده. قبل از آمدن به موسسه، استاد مراکز معتبر بوده.
      خداپرست مدرس کجا بوده؟ کجا نشان داده که استاد موفق است؟

      ثانیا این شخص بی‌اخلاق می‌گوید استاد من از رانت رفاقت با استاد خسروپناه برای جذب در موسسه استفاده کرده؛ در حالی‌که استاد بنده یکبار که از ایشان پرسیدم، گفتند که قبل از جذب به موسسه، مطلقا استاد خسروپناه را ندیده. هر چند کتابهایش را استفاده می‌کرده. این بی‌اخلاقی‌ها را شما می‌گویید اسمش را نقد بگذارم و بپذیرم؟! خداپرست چطور جواب اینها را روز قیامت می‌دهد؟
      به خدا من خجالت می‌کشم از مقام پدر عزیزش که پسرش اینطور تشت بی‌اخلاقی‌اش را از آسمان رها کرده و آبروی خود و خانواده‌اش را می‌برد. امیدوارم توبه کند.

      1. دوست عزيز يكي از اون باقرالعلومي هايي كه در اين جدول هست مربوط استاد شما ميشود. قبل از دفاع از همان سطح ٤ ايشان جذب شده.
        سواد كه داري برو تاريخ دفاع، تاريخ اين نامه و تاريخ اشتغال به هيئت علمي ايشان را با هم مقايسه كن
        ضمنا شرمنده ي پدر خودت باش كه به جاي انساني حق طلب، با شهامت و حقيقت جو، فردي زبون، مجيز گو و ساده لوح پرورش داده
        به جاي تكيه بر كلام اين آقا سري به كتابخانه بزن، سرچ كن، ببين قبل از جذب دقيقا چقدر ارتباطات قلمي و مالي با خسروپناه داشته
        واقعا افسوس بر دانشجويي كه شما باشي!

  31. به نظر من پذیرش نقد بخشی از توسعه فکری فرد اندیشمند است. بسیاری از فیلسوفان غربی حتی خود را در برهه ای از زمان دیگر نقد می کنند. اگر نقدی به کسی وارد شود و فرد دفاعی نداشته باشد باید شجاعانه بپذیرد. این کار چه بسا بیشتر سبب مقبولیت علمی ان فرد شود.

  32. به جدولي كه در كانال فلسفه سنج منتشر شده توجه كنيد:
    هيچ يك از افرادي كه پرونده شان در آن تاريخ به عنوان عضو هئت علمي به وزارتخانه فرستاده شده، مدرك دكتري نداشته اند.
    خسروپناه در اين نامه اعلام كرده كه در موسسه ي حكمت و فلسفه هيئت جذب وجود ندارد كه مصاحبه بگيرد.
    يعني در معتبرترين مركز فلسفي كشور كه قديمي ترين و مشهورترين اساتيد هر حوزه را دارد، كسي براي مصاحبه ي علمي وجود نداشته، جز خود خسروپناه كه هوادارانش را براي هواداري اش دور خود جمع كند.
    برويد خودتان ببينيد و قضاوت كنيد.
    واقعا چقدر وقيحانه حق افراد صاحب صلاحيت را تضييع كرده اند.
    بسم الله الرحمن الرحيم
    به خدا پناه ميبرم از اين همه فساد.
    اين سند مربود به سال ٩٢ است، خسروپناه بعد از اين تاريخ دو برابر همين افراد رانت خوار، بي صلاحيت و بزدل را هم وارد كرده

    دولت روحاني كي ميخواهد به فكر حمايت از بدنه ي علمي و دانشگاهي كشور بيفتد؟ كي ميخواهد جلوي فساد اداري و مالي و علمي كساني را بگيرد كه سرمايه هاي كشور را به باد ميدهند و حق افراد را پايمال ميكنند.

    1. بخشی از نوشته استاد خسروپناه در همان فرهنگ امروز:

      روند جذب اعضای هیئت علمی نیز به این صورت بود که ما از طریق سایت وزارت علوم برای 3 گروه، «عرفان ادیان» که مدیریت آن با دکتر شهرام پازوکی است، «فلسفه‌ی اسلامی» که مدیریت آن نیز بر عهده‎ی دکتر دینانی است و «کلام اسلامی» که مدیریت آن هم با دکتر افضلی است، درخواست دادیم و وزارت علوم به ما اجازه داد که از بین دانشجویان دکتری، افراد می‎توانند ثبت‌نام کنند. بیشتر از 70 نفر ثبت‌نام کردند و روال پذیرش دانشجو همان‌طور که توضیح دادم: گروه‎های علمی ما به‎طور مثال، گروه کلام که 1 نفر عضو هیئت علمی بود و 3 نفر دیگر از بیرون و داخل دعوت شدند و از متقاضیان آزمون گرفتند و هر استادی نمره‌ی خودش را می‎داد و کسی در نمره‌ی دیگری دخالت نداشت. هریک از بخش‎ها را یک استاد بر عهده داشت و نمره می‎داد، ترتیب نمرات هم به همان شکل جذب دانشجوی دکتری بود و هرکس 20 نمره از 100 نمره می‎توانست بدهد؛ یعنی هر فردی حق 20 نمره را داشت، سپس معدل گرفته می‎شد و افرادی که نمره‌ی 70 به بالا را کسب کرده بودند، جذب می‎شدند.

      البته برای جذب اعضای هیئت علمی سخت‎گیری بیشتر بود؛ به این معنا که متن‎خوانی انگلیسی و متن‎خوانی عربی را حتماً لازم می‎دانستیم؛ یعنی متقاضی حتماً باید می‎توانست یک متن فلسفه‌ی کلامی عربی و متن فلسفه‌ی کلامی انگلیسی را بخواند، ترجمه کند، توضیح و شرح دهد و با سؤالاتی که خارج از متن از آن‎ها پرسیده می‎شد در واقع توان علمی آن‎ها مورد سنجش قرار می‎گرفت. کار پژوهشی نیز در پذیرش مهم بود و تأثیر داشت، اگر کسی کار پژوهشی نداشت، طبیعتاً جذب نمی‎شد؛ چون مؤسسه پژوهشی بود، قاعدتاً توان پژوهشی افراد برای ما مهم بود. بنده به جرات عرض می‎کنم که غنی‎ترین و توان‎مندترین اعضای هیئت علمی را جذب کردم و بر آن اصرار دارم که ما نیروهای عالم، فاضل و توانمند را جذب کردیم و سفارش کسی را ترتیب اثر ندادیم. جریان‎هایی به ما فشار می‎آوردند که افرادی را تحمیل کنند، اما بنده زیر بار نرفتم. افرادی از وزارت‎خانه‎های مختلف تماس می‎گرفتند و فشار می‎آوردند که باید افراد سفارش‎شده جذب شوند، اما نپذیرفتم و تأکید داشتم نیروها باید در امتحان و نیز مصاحبه گزینش شوند و نمره بیاورند.

      بنابراین ما کاملاً علمی و با حضور خود اعضای هیئت علمی قبلی، اعضای هیئت علمی جدید را انتخاب کردیم و از 70 و چند نفر تنها 8 نفر جذب شدند. از این تعداد، 2 نفر خانم هستند که فارغ‎التحصیل دانشگاه شهید بهشتی هستند، 1 نفر از دانشگاه آزاد فارغ‎التحصیل شده بود و در این آزمون نیز نمره‎ی لازم را کسب کرد، 1 نفر نیز دکترای خود را از آلمان گرفته بود که او نیز قبول شد، 1 نفر فارغ‎التحصیل دانشگاه بین‎المللی امام خمینی بود و 3 نفر هم فارغ‎التحصیل دانشگاه باقرالعلوم بودند. از این 8 نفر در زمانی که ثبت‌نام کرده بودند 4 نفر هنوز رساله‎ی دکتری خود را دفاع نکرده بودند، ولی وزارت علوم به ما اجازه داده بود که از دانشجویان دکتری نیز نیرو بگیریم. این 4 نفر هم در واقع رساله‎ی خود را نوشته بودند ولی هنوز دفاع نکرده بودند، اما تا مرحله‎ی اجرایی کار، دفاع کردند و اتفاقاً با نمره‎های بالایی نیز فارغ‎التحصیل شدند، در واقع وقتی حکم به نام آن‎ها زده شد همه‎ی آن‎ها فارغ‎التحصیل شده بودند و به‎عنواناستادیار جذب شدند.

      1. سؤالی که بعضی از دوستان پرسیدن هنوز سر جای خودش هست: اینا در وه فراخوانی شرکت کردن و چه کسانی در مصاحبه بودن؟ چطور جذب دانشجوی دکتری قسمت این حضرات شده و قسمت دیگران نشده؟

  33. ? بخشی از پیشینه‌ی یک منازعه

    در شهریور ۱۳۹۳ نشریه‌ی صدا در گزارشی به وضعیت مؤسسه‌ی پژوهشی حکمت و فلسفه‌ی ایران پرداخت. بخش‌هایی از این گزارش در سایت فرهنگ امروز منتشر شده است. مدتی بعد، عبدالحسین خسروپناه در قالب مصاحبه‌ای به گزارش نشریه‌ی صدا پاسخ داد. با توجه به نقدهای اخیر بر آثار عبدالحسین خسروپناه، رئیس مؤسسه‌ی پژوهشی حکمت و فلسفه، و آنچه در ضمیمه‌ی مقاله‌ی انتقادی امیرحسین خداپرست آمد، فلسفه‌سنج مخاطبان را به بازخوانی این دو مطلب نسبتاً قدیمی دعوت می‌کند.

    ♦️ گزارش نشریه‌ی صدا:
    https://goo.gl/LktCiu

    ♦️ مصاحبه‌ی عبدالحسین خسروپناه:
    https://goo.gl/46JpDz

    جدول

    ❇️ در گزارش نشریه‌ی صدا تصویر نامه‌ای از عبدالحسین خسروپناه خطاب به رئیس وقت مرکز جذب اعضای هیئت علمی وزارت علوم آمده بود که در سایت فرهنگ امروز منتشر نشده است.

        1. پاسخ آقای امیر علی خرم: و مترجمین جای متفکر را در دانشگاه اشغال کردند. اخلاق افراد متکبر دانشگاهی را با دیگران مقایسه کنیم.این افراد با یک رساله و چند مقاله در مورد جامعه و جهان می خواهند حکم صادر کنند! حال حکم صادر کردن آزاد است دیگر این احساس دانشمندی و صدق مواضع از کجا می آید؟ چند ارائه نظر دیگران که معلوم نیست خود درست بیاندیشند؟

  34. تعصب جامعه ای که خود را برتر و فکر خود را خالی از اشتباه و دیگران را نادان ، بیسواد، و خام می پندارد به بالاترین حدّ خود رسیده.
    کثیری از جامعه فلسفی با تکیه به چند مقاله و سخنرانی که معلوم نیست چقدر نقش در شکل گیریش داشته اند خود را در ذهن خویش در قله اندیشه تصویر می کنند. مقاله ها و سخنرانی هایی که اگر بخش ترجمه اش را حذف کنید شاید فقط می ماند سلام و السلام.
    این تصور که رعایت قواعد نقل قول، ارزیابی و داوری به معنای بداعت اثر است می بایست جداً مورد مطالعه قرار گیرد.
    بحث اخلاق آکادمیک و رکورد تخلف های علمی و مهندسی جامعه غرب می بایست کمی از این اعتماد بنفس کاذب موجود بکاهد.

  35. اصرار نکنید. آقایان رویشان نمی‌شود بگویند چه کسانی در جلسه جذبشان بوده‌اند و خسروپناه در آن مصاحبه دروغ می‌گوید. ولی من می‌دانم و می‌گویم: خود خسروپناه؛ حمیدزاده معاون پژوهشی وقت که در آزمون دکتری انجمن مردود شد ولی با آمدن خسروپناه بدون داشتن مدرک دکتری و برخلاف قانون به معاونت پژوهشی رسید؛ و چند نفر بیرون از انجمن به دعوت همین دو نفر. توجه دارید که همه چیز غیرقانونی در غیرقانونی بوده: هم امتحان‌گیرنده هم شرکت‌کننده در امتحان هم روال کار هم گروهی که آقایان عضوش شدند و مجوز نداشت. مورد آقای مهدی عاشوری که از این هم رسواتر است. به عنوان کارمند با خسروپناه آمد، به عنوان دانشجوی دکتری برخلاف قانون پذیرفته شد و به عنوان عضو هیئت علمی قبل از پایان تحصیلش استخدام شد. آقای عاشوری! خجالت نمی‌کشید؟ پولی که از انجمن می‌گیرید حلال است؟ وقتی در فراخوان جذب شرکت می‌کردی نمره پایان‌نامه نداشته‌ات را چند نوشتی؟ تاریخ فارغ‌التحصیلی‌ات را چه تاریخی نوشتی؟ از کسانی که هر روز می‌دیدی و می‌بینی شرم نمی‌کنی که همه اینها را می‌دانند.
    چه توقعی دارید؟ توقع دارید که بیایند و در فضای عمومی اعتراف کنند که همه چیزمان غیرقانونی بوده؟ توقع دارید که قید منصب و پول هیئت علمی را بزنند و بگویند بله، حق دیگران را خوردیم؟ ول کنید آقا! بیش از این اصرار نکنید! هر کس باید بفهمد فهمید و هر کس می‌خواهد خودش را به خواب بزند دیگر بیدار نمی‌شود. آقای خداپرست! رحمت به روح پدرت. بالاخره یک جا باید صدای این قضیه درمی‌آمد و همه می‌شنیدند که پشت این ظواهر چه تعفنی خوابیده.

    1. دروغ کنتور نمی‌اندازد. بگو. بیچاره اونی که با دروغ های تو بخواهد به باور برسد.

      جای دوری نیست. دادسرای کارمندان دولت و یه شکایت ساده.
      البته این می‌تواند میزان صداقتت را نشان دهد.

  36. آقای دانش آموز من آیا فرق نوشته و ادعا را با مشاهده و تجربه درک می کنید؟ اگر بله شما سخنی می فرمایید که از جنس ادعا است. اصولا چرا باید همچمو چیزی صورت پذیرد؟ چون شما با حوزه و دانش آموخته هایش مخالفید؟
    اگر خیر که دیگر چیزی نمی توان به شما گفت به داستان سرایی و عقده گشایی علیه قشری که نگاهی متفاوت دارند ادامه دهید. اما این آزاد اندیشی نیست. این دگماتیسم و تعصب ضد گروهی است.

  37. بسم الله الرحمن الرحیم
    طی این یکی دو روز آقایی به اسم سقراط و دیگری به اسم افلاطون ادعا کرند که آقای خسروپناه هفتاد صفحه از کتاب جناب آقای دکتر احمدحسین شریفی سرقت علمی کرده است.
    1. گر واقعا راست میگویید به طور مشخص کتاب آقای دکتر شریفی و سرقت آقای خسروپناه از ایشان را در کتابهایشان نشان دهید.
    2. با اسم واقعی خودتان این پیام را منتشر کنید. بنده از شاگردان آقای دکتر شریفی هستم، از ایشان تقاضا میکنم در همینجا نسبت به ادعای شما اظهارنظر کنند.
    منتظرم

  38. با سلام. دوستان عزیز اگر به عنوان دکتری آقای خسروپناه حساسیت و خلاف آیین نامه می دانید چرا برای به کارگیری عنوان دکتری برای آقای مجتهد شبستری و آقای ملکیان حساس نیستید که در خیلی جاها از این عنوان استفاده کرده اند، در صورتی که مدرک دکتری ندارند.اعدلوا هو اقرب لتقوا.معلوم است دوستان ناقد آقای خسروپناه به قاعده یک بام دو هوا قایل هستند.تا زمانی که در نقادی اخلاص نداشتن باشید اثر ندارد.الفاتحه

    1. مگه دوستان ناقد راجع به ملکیان و مجتهد شبستری حرفی زدن یا گفتن به اونها بگید دکتر؟ وانگهی شما یه جا رو نشون بده که ملکیان یا مجتهد شبستری به خودشون گفتن دکتر مثل خسروپناه که در سایتش به خودشه گفته دکتر.

    2. مگه دوستان ناقد راجع به دکتر بودن ملکیان و شبستری حرفی زدن؟ تا حالا کجا این آقایان خودشون رو دکتر معرفی کردن مثل خسروپناه که در سایتش به خودش لقب دکتر داده؟

    3. کی گفته ملکیان دکتره؟! تا حالا کی شنیده اون یا مجتهد شبستری برای خودشون “زیست نامه” بنویسن و به زوره مدرک سطح 4 حوزه تو یه موسسه ی من درآوردی برای خودشون لقب و صفت بتراشن؟ اصلا الان مجتهد و ملکیان کجان و شاگرد تنبل ملکیان یعنی خسروپناه کجاست؟ کجا خبرگزاری مهر وابسته به سازمان تبلیغات اسلامی برای ملکیان و مجتهد صفحه ی اختصاصی درست کرده؟ اصلا ملکیان و مجتهد چه نیازی به این اسم و رسمها دارند؟ کسی محتاج این القابه که افتخارش اینه به عنوانه آجان کنار ملکیان نشسته تو دانشگاه پلی تکنیک تا اجازه بدن ملکیان اونجا حرف بزنه. انگار نه انگار همین آقا چهار صباح پیش شاگرد ملکیان بوده و جزوه ی اعجازش رو به اسم خودش منتشر کرده!

      1. شما از رعایت سطوح دانشگاهی می فرمایید در حالیکه ظاهرا براتون رعایت شأن افراد حاضر در این فضا هم سخت است. به نظر شما این دو با هم سازگار است؟

  39. نقل قول از دانش آموز
    ” پشت این ظواهر چه تعفنی خوابیده. ”
    وقتی هیتلر اذهان جوانان آلمان را برای کشتار بمباران تبلیغاتی می کرد نتیجه این بود که آنان خود را برتر ، باهوش تر، و محق تر آز دیگران تصور می کردند و دیگران را پست، حقیر، و متعفن می خواندند!

  40. تجربه شاهدی مهم در نیل به معرفت است. در نگاه پوزیتیویسم جملات پروتکل بطور مستقیم ، و در ابطال گرایی جملات پایه بر اساس رأی و داوری گزارش گر وضعیت در عالم خارج بودند.
    نوع دیگری از شواهد شواهد غیر مستقیم است که می تواند منتج به معرفت نسبت به جهان خارج شود. testimony از این جمله است.
    در semiology از نشانه های مختلف در حوزه نشانه شناسی سخن کفته می شود. در حوزه پزشکی از نشانه شناسی در خدمت etiology به شکل مفصل سخن گفته می شود.
    در موضع مطرح در این صفحه سخن از عدم رعایت اخلاق در نگارش مطرح شده، افرادی ابراز نگرانی کرده اند. اما چه ادعا کاذب و و چه صادق باشد، شواهد غیر مستقیمی نیز بغیر از شواهد مستقیم در اختیار است. در صورت کشف بی اخلاقی آکادمیک افشا رفتار غیر اخلاقی خود اهمیت دارد.
    با این وجود رعایت اخلاق این که در ارائه شواهد چگونه عمل شود خود موضوعیت دارد.
    در محاکمه رعایت اخلاق و حقوق خود نشان گر صدق و کذب ادعا می تواند باشد. به نظر می رسد که مدعی خود حتی در صورت این که سخن درستی را بیان نموده باشد خود اخلاق مهمتری را زیر پا گذارده. نحوه ارائه مطلب، مدیوم ارائه، حفظ حقوق فرد ، رعایت حریم و آبروی فرد با توجه به حرمت خانواده وی، زبان لحن واژگان بکار رفته در گزارش مطلب ( صحیح یا ناصحیح) از جمله هنجارهای اخلاقی است که شکسته شده با توجه به این که فرد مدعی اخلاق خود ادعای اخلاق دارد شواهد غیر مستقیم از زیر پا گذاشتن اخلاق خبر می دهد. برای من که با این بی اخلاپقی مواجه می شوم این شواهد غیر مستقیم سبب تردید جدی در ادعای فرد بی اخلاق می شود.

  41. با درود به دوستان اهل بحث

    بنده نزدیک ده سال است آقای خسروپناه را می شناسم، بنظرم کمی درایت و تأمل سیاسی باعث می شود که سوارِ این موج هجمه به ایشان نشویم.
    مشخص است که روزنامه شرق با فاز اصلاح طلبی ای که دارد، می خواسته خسروپناه رو آماج حملات قرار دهد، و این بساط را به پا کرده است و از عده ای سواری گرفته. البته خسروپناه بارها گفته که از نظر سیاسی اصولگرا نیست، ولی فاز ولایتمداری او نیز بر کسی پوشیده نیست!
    بنظر من استاد خسروپناه (که نیازی به عنوان دکتر ندارد، چرا که از بسیاری از آنها سواد و تحقیقش بالاتر است) یک فرد فرهیخته به معنی واقعی کلمه در فلسفه و کلام و عرفان اسلامی است، در مورد علوم و فلسفه غربی مسلما وضعش از مرحوم مطهری بهتر است، ولی باز هم بخاطر عدم آشنایی با زبان های اصلی، کمیتش لنگ است ولی باز دلیل نمی شود کسی ایشان را کم سواد بداند، ایشان را افرادی مثل شیخ جعفر سبحانی، که صد دکتر به سوادش نمی رسند و دکتر دینانی تایید کرده اند، یعنی بر سواد و معلوماتش صحه گذاشته اند.
    اما دوستان می گویند چرا پس به نقد های خداپرست جواب نمی دهد، خب ممکن است بعضی از این نقدها وارد باشد، چرا که من همان ابتدا که این کتاب جریان شناسی ضد فرهنگ های ایشان را خواندم به سطحی بودن و کپی پیست بودن مطالبش پی بردم، منتها این را دلیل کم سوادی اش در فلسفه و عرفان اسلامی نمی دانم که موجب کرسی حکمت و فلسفه شده، بلکه در کم سوادی اش نسبت به علوم و مسائل جدید می دانم و جسارت و خامی ایشان که می خواهد خودش را هم در این علوم صاحب فتوا بداند، این از بلیه های جامعه روحانی ماست که برای هر مسئله ای می خواهند خودشان را صاحب فتوا نشان دهند. از موسیقی راک و بلوز گرفته تا عرفان کاستاندا و اوشو! باید با این توهم ها مبارزه کرد و خسرو پناه را در سر جای خودش (که همان تدریس فلسفه و کلام اسلامی و عرفان است) نشاند چه اینکه کتبش در این علوم مفیدند و قابل استفاده، و فکرِ ایدئولوگ تمدن اسلامی بودن را از سر ایشان خارج کرد، که موجب پایین آمدن شأنش حتی در امور تخصصی اش خواهد شد.

    امیدوارم خسروپناه و طرفدارانش این گفتار را مشفقانه تلقی نمایند.

    یا حق

  42. به عنوان کسی که فلسفه را فقط به صورت آماتوری دنبال میکند نظرم را میگویم:
    حتی اگر تمام نقدهای وارده به جناب آقای خسروپناه نادرست و از روی غرض ورزی و یا حتی بی اخلاقی محض بوده باشد شیوه پاسخ و سلسله توییت های که در جواب منتشر شد نشان از عدم صلاحیت ایشان برای مدیریت موسسه ای که مزین به نام حکمت و فلسفه است، می باشد.
    شیوه ی برخورد ایشان نشان دهنده برخورد یک مدیر غیر متخصص و البته متعهد ایرانی که به جای پاسخ به انتقادات سعی در مغالطه و فرار دارد میباشد.
    در این مورد خاص البته با اعلام وضعیت خانوادگی منتقد، مرز های اخلاقی در پاسخ دادن جابجه شد!

    1. آقای اشرفی با عرض معذرت از این که مجبور شدم این را عرض کنم معنای آماتور را اشتباه به کار بردید( دقت بفرمایید) و وقتی نقد جزیی نگر باشد حتی اگر آقای مورد انتقاد همان دیو مورد توصیف متعصبین باشد قابل اعتماد نخواهد بود.

  43. قابل توجه آقای خداپرست: نقل قولی از آقای ملکیان: ” در این 26 سالی که در دانشگاه‌ها بوده‌ام، فراوان برخورده‌ام که دانشجویان از استادی ناراضی بوده‌اند و وقتی رجوع می‌کردند به مقامات بالاتر، می‌گفتند شما تعداد paper های ایشان را ببینید. تعداد paper غیر از این است که ایشان معلم خوبی است. ما نمی‌توانیم بپذیریم که هرکه paper خوب می‌نویسد، معلم خوبی است؛ اصلا و ابدا. آنهم چه paper هایی! خودمان می‌دانیم این paper ها چگونه در ژورنال‌ها چاپ می‌شود. آنهم یک نان قرض دادن‌های عجیب و غریب! من در مجله‌ای که مدیر و مسئول آن هستم، صاحب امتیازش هستم، سردبیرش هستم مقاله تو را منتشر می‌کنم و تو هم مقاله مرا در مجله‌ات چاپ کن! این را که ما می‌دانیم. چرا سر خودمان را کلاه بگذاریم؟ ”

    این توصیف آقای ملکیان است و ایشان می پرسند سر خودمان را کلاه بگذاریم . این توصیف شرایط چاپ مقاله است پس لااقل برخی با صداقت واقعیت مقاله نویسی را دچار اشکال می دانند. متولین چنین نهادهایی طبعا نمی توانند شکایت معقولی داشته باشند.

  44. بسم الله الرحمن الرحیم
    نقد علمی یا تخریب و حذف شخصیت؟!!
    در همه جای دنیا اینگونه است که هر دانشمندی که دست به نظریه پردازی و تئوریسازی بزند مورد نقد و ارزیابی قرار می گیرد و با این نقد و ابرامهاست که ماشین علم حرکت می کند. البته چنین نقدی منطق خاص خود را دارد مثل اینکه در گروه های علمی و بین متخصصین مطرح شده مورد نقد و بررسی قرار می گیرد،
    ولی گاهی انگیزه های غیر علمی منشأ نقد می شود که قطعاً اینگونه نقدها نه تنها به حرکت علم کمک نمی کند که موجب رکود و توقف آن می شود.
    چند ایراد به چنین روشی وارد می شود:
    اولاً ادبیات علمی و مسئله محور به ادبیات غیر اخلاقی و اتهام زنی تغیر می یابد.
    ثانیاً به دنبال مچ گیری از طرف و پوشناندن نقاط قوت و برجسته کردن نقاط ضعف او بر می آیند .
    ثالثاً به جای عرضه نقد در مواضع و مجامع علمی به انتشار در روزنامه ها و رسانه هایی که جایگاه عرصه مباحث دقیق علمی نیست روی می آورند و با تبلیغات ژرنالیستی به دنبال تحریک عواطف و احساسات بر می آیند.
    به نظر میآید چندی است دانشمند محترم حجت الاسلام خسروپناه که چهره ای شناخته شده و مورد اعتماد –چه به لحاظ علمی و چه به لحاظ اخلاقی- در حوزه و دانشگاه هستند به چنین نقدهایی گرفتار شده اند.
    شاید و بلکه حتماً اینگونه است که به نظریات علمی ایشان نقدهایی وارد باشد کما اینکه به هر نظریه پردازی درهر سطحی-غیر معصوم- می تواند وارد باشد و لذا عیب نیست که نظرات علمی ایشان با منطق درست به نقد کشیده شود این نادرست است که به خاطر جایگاه و موقعیت فعالی که به عنوان یک فرد شاخص در پروژه مهم علم دینی دارند و یا به طمع جایگاه مهمی که به عنوان رئیس مؤسسه حکمت دراند مورد نقدهای ناجوانمردانه قرار بگیرند.
    و این جای تأسف است که کسانی که ادعای روشنفکری و عقل گرایی آنها گوش فلک را پر کرده اینگونه روش علمی را با منطق روزنامه ای و ژرنالیستی خلط می کنند.

  45. سلام،
    با توجه به اینکه عزیزان مدافع استاد خسروپناه بسیار مشتاق “شواهد و مدارک” هستند این موضوع رو درباره استخدام یکی از شاگردان استاد خسروپناه طرح میکنم. کافی است به رزومه یکی از این عزیزان که اسمش در کامنت های بالا هم ذکر شد (م. ع) در سایت انجمن مراجعه کنید تا تخلف برایتان محرز شود. ایشان طبق رزومه منتشره در خرداد ۹۶ فارغ التحصیل شده، (بگذریم از اینکه در وهله اول اصلا چطور دانشجو شده)، باری، طبق مقررات هر کس بخواهد عضو هیت علمی شود باید در فراخوان جذب شرکت کند، این فراخوان در سال دو بار برگزار میشود، شهریور و بهمن، و باز طبق آیین نامه جذب صرفا کسانی می توانند در فراخوان ثبت نام کنند که از رساله خود دفاع کرده باشند و باید مدرک دفاع را آپلود کنند. ثبت نام افرادی که در زمان فراخوان دفاع نکنند غیرمجاز است. این دانشجوی گرامی استاد خسروپناه با توجه به اینکه در تابستان ۹۶ عضو هیت علمی شده قاعدتا باید در بهمن ماه سال قبل در فراخوان ثبت نام کرده‌باشد، نمی دانم در زمان مصاحبه هیت علمی مدرکش را گرفته‌بوده یا نه ولی این مهم نیست، چون بر خلاف مقررات در همان وهله اول یا بدون داشتن مدرک دفاع و صلاحیت توانسته در فراخوان شرکت کند، یا اصلا در فراخوان شرکت نکرده‌ و به هر حال در هر دو‌مورد کاملا غیر قانونی بوده.
    (رزومه این شاگرد استاد را می توانید در سایت انجمن ببینید، ضمن اینکه می توانید دلیل جذب برق آسا و غیرقانونی او را در همان رزومه ایشان خودتان حدس بزنید. نکته دیگر اینکه آیین نامه های مربوط به جذب هیئت علمی را هم می توانید در سایت فراخوان جذب مطالعه کنید)

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *