مسئله شر از دیرباز مشکل مهمی در مقابل وجود خدای قادر مطلق، عالم مطلق و خیرخواه محض بوده است. صورت کلاسیک مسئله شر چنین است:
الف- خداوند قادر مطلق، عالم مطلق و خیرخواه محض وجود دارد.
ب- قادر مطلق، قدرت جلوگیری از شر را دارد.
پ- عالم مطلق، به وجود شر آگاه است و می داند چگونه آن را برطرف کند.
ت- خیرخواه محض، اراده برطرف کردن شر را دارد.
ث- وجود شر با وجود قادر مطلق، عالم مطلق، و خیرخواه محض در تناقض است.
ج- شر وجود دارد
پس
چ- این مجموعه متناقض است
خداباوران سعی کرده اند به این مسئله پاسخ بدهند و از این مجموعه رفع تناقض کنند. برای این که از این مجموعه رفع تناقش بشود یا باید قادر مطلق بودن یا عالم مطلق بودن یا خیرخواه محض بودن یا دو تا از این سه مورد و یا هر سه آن ها حذف بشوند یا تغییری در تعاریف آن ایجاد بشود و یا وجود شر، انکار بشود. تقریبا تمام دفاعیات سنتی حول محور انکار شر می گشت برخی انکار مستقیم بود و برخی سعی می کردند تا با جرح و تعدیل هایی در معنای شر و تناسب آن با حکمت خداوند به معضل شر پاسخ دهند.
در میان پاسخ های جدیدتر آلفورد نورث وایتهد و برخی از پیروانش همچون دیوید گریفین سعی کردند تا با زیر سوال بردن قدرت مطلق خداوند به مسئله شر پاسخ دهند. آن ها علم مطلق و خیرخواهی محض خداوند را می پذیرفتند اما باور داشتند که خداوند قدرت برطرف کردن شرور موجود را ندارد و شر واقعا موجود با الوهیت خداوند ناسازگار نیست. اما در ربع چهارم قرن بیستم میلادی وسط فیلسوفان دینی همچون کلارک پین هوک، ریچارد رایس، جان ساندرز، ویلیام هاسکر، و دیوید بازینجر نظریه ای مطرح شد که به واسطه جرح و تعدیل در علم مطلق خداوند یا به عبارت بهتر با انکار علم پیشین خداوند و مغایرت آن با اراده آزاد سعی داشت تا ناسازگاری وجود شر با وجود خداوند قادر مطلق و عالم مطلق و خیرخواه محض را برطرف کند.
قائلان به خداباوری گشوده ( open theism ) می گویند انسان دارای اراده آزاد است به این معنا که بتواند به گونه ای دیگر هم رفتار کند همچون مولوی که می گوید:
این که فردا این کنم یا آن کنم
این دلیل اختیار است ای صنم
بنابراین اقتضای اراده آزاد داشتن انسان ها این است که افعالی که صورت گرفته یا صورت خواهد گرفت می توانست به گونه ای دیگر هم صورت پذیرد یعنی وقوع این افعال ممکن بود و نه ضروری. از سوی دیگر، قائلان به خداباوری گشوده علم مطلق خداوند را می پذیرند به این معنا که خداوند به صدق و کذب گزاره ها علم دارد یعنی می داند کدام گزاره صادق است و کدام یک کاذب است. به عنوان مثال خداوند می داند که تهران پایتخت ایران است یا می داند که درون یخچال خانه الف چیست و قس علی هذا. علاوه بر آن خداوند نسبت به گزاره های ضروری حتی در آینده هم علم دارد مثلا می داند که مجموع زوایای داخلی مثلث در حال حاضر 180 درجه است و در آینده نیز 180 خواهد بود. اما آیا خداوند به ممکنات که هنوز رخ نداده اند نیز عالم است؟ بنا بر عقیده این دسته از اندیشمندان، این قبیل موضوعات از دایره شمول علم خداوند خارج اند و این البته نقصی برای عالم مطلق بودن خداوند به حساب نمی آید بلکه بنابر اقتضای ممکن بودن آن ها، اصولا قابلیت صادق بودن یا کاذب بودن برای این قبیل موضوعات متصور نیست که بعد بگوییم خداوند به صادق بودن یا کاذب بودن آن افعال عالم است یا نیست. با این وصف و بر طبق نظر قائلان به خداباوری گشوده چون شرّ ناشی از اراده آزاد آدمی است و اراده آزاد آدمی مستلزم پذیرفتن ممکن بودن افعال در آینده است و از آن جا که علم خداوند فقط به گزاره های صادق یا کاذب تعلق می گیرد پس وجود شر با عالم مطلق بودن خداوند ناسازگار نیست.
نظریه خداباوری گشوده البته بی نقص نیست مثلا این نظریه در صورت اولیه خود نسبت به شرور طبیعی چه موضعی دارد؟ یا اگر گزاره های ناظر به آینده نه صادق اند و نه کاذب، پس چه هستند؟ و یا پیش گویی هایی که در متون مقدس دینی و مذهبی وجود دارد ناشی از چیست؟ ایا مهمل اند یا واقعا خبر از آینده می دهند؟ با این حال هنوز عمر چندانی از ابراز این نظریه نگذشته و می تواند با پاسخ گویی به نقدها و جرح و تعدیل در آن، راهی نو به سوی پاسخ به معضل شر بگشاید.
.
.
نظریه خداباوری گشوده چه میگوید؟
نویسنده: وحید حلاج
.
.
سلام
بحث برهان شر بصورت جامعي در مناظره بين اقاي دكتر آرش نراقي و آقاي دكتر ابراهيم سلطاني در برنامه پرگار تلويزيون بي بي سي مورد بررسي قرار گرفته.
آقاي دكتر نراقي انتقادات بسيار مهمي رو در باره منطق موجود در گزاره هاي فوق ارائه ميدهند كه ردي بر اين ادعا است. و برهان شر اعتباري براي غيرعقلاني بود باور به خدا ندارد
همچنين اقاي سلطاني حتي بعنوان مدافع برهان شر، اظهار مي كنند درحال حاضر برهان شر بصورتي كه در بالا اشاره شده ديگر قابل استناد نيست و خداناباوران به صورت تقليل يافته اي از اين شكل اوليه استوار هستند.
هرچند اون شكل تقليل يافته يا اصلاح شده هم از ديد اقاي دكتر نراقي معتبر نيست زيرا كه اين شكل نيز بر احتمالات استوار شده و نتيجه احتمالاتي آن بنابر فرضي مشروط هست كه وجود آن فرض مشروط خود در ابهام است.
به گفته اقاي دكتر نراقي به دليل عدم اعتبار منطقي برهان شر، يك خداباور نيازي به جدي گرفتن نتيجه ي نادرستي كه برهان شر ارائه مي كند ندارد. لذا نيازي به اصلاح و بازنگرب در صفات خداوندي نيست.
شايد آدرس دادن به شبكه بي بي سي خيلي مورد پسند سايت صدانت نباشد به هر صورت اين مناظره رو علاقه مندان مي توانند در يوتيوب مشاهده كنند.
اقای امیررضا همین دکتر ارش نراقی مقاله ای نوشتند وگفتند که برای پاسخگویی به برهان شر باید صفات خدا دستکاری شود تا بتوان به اشکالات مطروحه پاسخ گفت در هر صورت اگر کسی گمان میکند میتواند پاسخگوی اشکالات مطروحه دراین زمینه باشد همینجا ورود نماید وگفتگو کند نه دکتر نراقی ونه هیچ کس دیگری تا الان نتوانسته به برهان شر پاسخ بگوید برهان شر نه درفلسفه اسلامی ونه در فلسفه غرب پاسخی نیافته است
حجت عزیز
ممنون میشم لینک مقاله ی آقای دکتر نراقی که چنین اظهار نظری کرده اند رو برای بنده ارسال کنید.
چون بنده تمام درس گفتارهای ایشون رو مطالعه کردم و چنین جمله ای رو در اون ندیدم
صورت قبلی برهان شر ایراد منطقی عمیقی داره که اون رو از درجه اعتبار ساقط می کنه و صورت قبلی اون نه نزد خداناباوران و نه نزد خداباوران معتبر نیست.
اینکه شما می فرمایید هیچ کس تا الان نتوانسته به برهان شر پاسخ بگه اظهار نظر صحیحی نیست، چون خود اقامه کنندگان جدید برهان شر دارند تلاش می کنند قسمی اصلاح شده از اون رو ایراد کنند که قابل اصلاح باشه که تا کنون هنوز چنین چیزی حاصل نشده و شکل اصلاح شده فعلی اش هم احتمالاتی است اما قوی نیست و جای ارائه ندارد.
هنوز هیچ قسمی از برهان شر نتوانسته ناسازگاری دو گزاره ی زیر رو اثبات کنه:
“خدا وجود دارد” و “شر وجود دارد”
و ترکیب عطفی این دوگزاره نیست (به شرط پذیرش اعتبار گزاره اول) معتبر است.
منتها اینکه فردی هنوز تمایل به استفاده از این برهان (با صورت فعلی) برای رد وجود خدا می کند ، سلقیه ای است نه براساس منطق ریاضی یا فلسفی که زبان مشترک مباحثات هست.
خداچون خیر مطلق است بنا بر ادعای خداباوران پس نمیتواند موجب وجود شر درعالم شود شر که به خودی خود وجود ندارد ادعای خداباوران اینست که هرانچه در عالم هست از خداست پس اگر خیر و شری در عالم هست از خداست واین با خیر مطلق بودن خدا ناسازگاری دارد
مقاله مربوط به دکتر نراقی را در سایت فرهنگی نیلوفر خواندم میتوانید از انجا پی گیری نمایید
سلام علیکم.
اینکه فرمودید برهان شر هیچ گونه جوابی ندارد به خصوص در فلسفه اسلامی امر محیرالعقولی است!
یعنی جناب عالی تمام منابع فلسفه اسلامی را مطالعه فرمودید.
به نظر میرسد اگر یک نگاهی به کتاب آموزش فلسفه آیت الله مصباح بندازید مشکل شما حل بشه.
چون گفتار شما به تنهایی زحمت بسیار از کسانی که در فلسفه اسلامی زحمت کشیده اند به یک باره زیر سؤال برد.
عدم وجود پاسخ حتی اگر درست باشد به معنای اثبات موضع رقیب نیست. موضع رقیب نیز نیاز به اثبات دارد. مواضع ممکن دو تا نیستند.
آقا حجت شما استاد ادعا کردن و استفاده از روش روانشناختی هستید. اینجا بایست شواهد ارائه بفرمایید. در ضمن فلانی گفت مغالطه است. مسئله را مطرح و پاسخ دهید. اگر به کسی اشاره دارید ارجاع با ذکر کنبع و شماره بفرمایید.
اقای سید اگر من گفتم که شرور نه درفلسفه اسلامی ونه در فلسفه غرب پاسخی ندارد حتما به اندازه کافی تحقیقات کرده ام هر کسی که توان دفاع از گفتههای ایتالله مصباح ویا ایت الله مطهری و…دیگران را دارد قدم جلو بگذارد ووارد گفتگو شود
البته منظور جنابعالی از پاسخی ندارد باید مشخص بشود اما فی الجمله باید دانست شر امری عدمی است. نه اینکه وجود ندارد بلکه منسوب به عدم هاست. دوما انسان از دوطرف این معادله حذف میشود. شر در دیدگاه ما شر است و گرنه تکوینا(من حیث وجود) خیر است. هر شی مرکب از عدم و وجود است که از ترکیب و در کنار قرار گرفتن آن ها شر به وجود میآید.
فی المثل همچون دیواری در مقابل آفتاب. روشنایی دیوار از آفتاب و سایهی دیوار از خود اوست.
هر چه خوبی است از او و هرچه بدی است از ما.
ولی به هرحال مشتاق گفتگو با شما در این زمینه هستم.
موفق باشید.
چقدر تاثیر گذار ! این ” حتماً” دیگر چیست. شما بایست مواضع را ارائه کنید با ذگر منبع و شماره صحفه. فرق آکادمیا و ادعای شما بسیار زیاد است. با ارجاع سخن بگویید و گرنه بی ارزش است.
دوست عزیز سید،
با «عدمی» دانستن شر مسئله به هیچ وجه حل
نمی شودزیرا که می توان به سادگی این پرسش را
پیش کشید که چرا خداوند متعال مقدار بیشتری از «خیر» را خلق نکرده است؟ در نظر شما کودکی که با بیماری وحشتناکی همچون ای.بی (EB) متولد می شود دچار «شر» نیست زیرا که بیماری امری «عدمی» است–به عبارت دیگر، بیماری صرفاً نبود سلامتی است؛ خوب، می توان پرسید که چرا خداوند مقدار بیش تری از امری «وجودی» یا ایجابی به نام سلامتی را به این کودک عطا نکرده است؟
2- این گزاره که «شر امری عدمی است. نه اینکه وجود ندارد بلکه منسوب به عدم هاست» علاوه بر این که منطقاً مهمل است–بنا به تعریف،تنها چیزی که بر عدم می توان حمل کرد وجود نداشتن است– ناقض نص صریح قرآن نیزاست:
«مِنْ شَرِّ مَا خَلَقَ»: در این آیه و آیات بعدی سوره فلق (حداقل برخی) مخلوفات خداوند صراحتا متصف به شر هستند، پس چگونه می توان به راحتی ادعا کرد که شر «منسوب به عدم هاست» و «هر چه بدی است از ما» ست؟ آیا مخلوقات خدا «عدمی» اند؟! آیا خداوند طی سوره ی فلق از ما می خواهد از چیزی که «عدمی» است و وجود ندارد به او پناه ببریم؟! ( « قُلْ أَعُوذُ بِرَبِّ الْفَلَقِ»)
از دیگر سو، در قرآن حداقل چهار باراز شر همچون چبزی که انسان را «مسّ» می کند تعبیر شده است(« لَا يَسْأَمُ الْإِنْسَانُ مِنْ دُعَاءِ الْخَيْرِ وَإِنْ مَسَّهُ الشَّرُّ فَيَئُوسٌ قَنُوطٌ» و « إِذَا مَسَّهُ الشَّرُّ جَزُوعًا»و …)؛ چگونه چیز ی که «عدمی» است می تواند انسان را «مسّ» کند و به او آسیبی برساند؟
ااگر شر «عدمی» است چرا خداوند به جای این تعابیر نفرمود که مثلا انسان «هنگامی که از خیر اش کاسته شود عجز و لابه می کند»؟
چرا پاسخ می دهد پاسخ این است که اگر شر هویتی نامطلوب محسوب شود هر گونه ضعف و کمی و یا چیزی که مطلوب نباشد هم همین گونه قضاوت خواهد شد درر صورتی که مجموعه نظام را در نظر بگیریم مسئله حل است.
مجموعه ای از هویات و کیفیات خلق شده . نظام نظام ارزشیابی و آزمون است اگر انسان به سوی شر رود عقاب و اگر سوی خیر رود پاداش داده خواهد شد.
در صورتی شر اشکال است که با کل نظام و فلسفه خلقت ناسازگار باشد. ناسازگار نیست پس اشکال هم نیست.
اقای سید انانکه گفتند شر عدمیست انچه شما میگویید را مراد نمیکردند گفته شما تناقض است عدم ووجود نمیتواند جمع شود منظور از اینکه شر عدمیست اینست که وجود ندارد وجودی نیست مثلا کوری را عدم بینایی میدانند میگویند که ما چیزی بنام کوری نداریم که وجود داشته باشد بلکه این بینایی است که وجود دارد ووقتیکه این نعمت به فردی داده نمیشود میگویند او کور است کوری وجود ندارد کوری عدم بینایی است این حرف امثال ایت الله مصباح ومطهری و… است
در جواب باید گفت چنین نیست
1- اگر به فرض شر عدم خیر باشد ومثلا کوری عدم بینایی باشد باز هم اشکال سر جایش باقیست که چرا خدا نعمت بینایی را از انسانی ذریغ کرده واو را ناقص افریده است ؟
2-شر عدمی نیست اینها بازی زبانیست شر وجود دارد ایا میکرب وبا وجود ندارد ؟ میکرب وبا وجودیست ویروس ایدز وجودیست سیل وزلزله وجودیست معلولیت مادرزاد وجودیست و….
3- قران تاکید دارد که شر وجودیست
کل نفس ذائقت الموت ونبلوکم بالشر والخیر فتنت والینا ترجعون
هر نفسی چشنده مرگ است وما میازماییم شما را با شر وخیر وشما باز گردانیده خواهید شد
قران میگوید که با شر وخیر انسانهاازمایش میشوند چگونه با چیزی که وجود ندارد انسانها قرار است ازمایش شوند ؟
اینکه شر عدمیست را فلاسفه اسلامی از الهیات مسیحی وتوماس اکویناس برگرفته اند وهرگز در قران چنین ادبیاتی وجود ندارد بارها قران میگوید که خدا اقوامی را به بلا گرفتار نموده قوم نوح را سیل نابود کرد اقوام هود وثمود ولوط و…به انحای مختلف باران ستگ و… نابود کرده است پس شر وجودیست
مثال خورشید ودیوار شما بیربط است شما راجع به یک وجود صحبت میکنید اینجا دیوار وجودی جداگانه از خورشید دارد یک وجود نمیتواند هم عدم باشد هم وجود باشد اینها میگویند که شر یا عدمیست ویا موجب عدم میشود عدمی بودن را که توضیح دادم خدشه پذیراست وقابل قبول نیست اما موجب عدم میشود مثلا زهر مار را میگویند که خودش وجودیست وسبب مرگ انسانها میشود که اینهم مشکلی را حل نمیکند هر امریکه سبب مرگ وبیماری ورنج برای انسانها شود شراست وبازهم اشکال سرجایش باقیست
مشکلی که اغلب دوستان کامنت نویس (و نه نویسنده این گفتار) در مفاهمه متقابل دارند این است که به زبان مشترکی مباحثه نمیکنند. گروهی زبان و منطق استدلال دینی به کارمیبرند وگروهی دیگر زبان علم فلسفه و منطق استدلال عقلی را.
استفاده از روایات وآیات کتب منسوب به آسمان در بین افراد دین باور( شریعتمدار) شاید به عنوان استدلال مقبول باشد ولی اعتقادات شخصی (باورهای دینی؛ تفسیرها و..) فرد گوینده نمیتواند پایه استدلال فلسفی در مباحث علمی وفلسفی (عقل مدار) قرار بگیرد. تصور کنید که در بحث دینی بین یک مسلمان با یک یهودی یا مسیحی هرکس به محتویات کتاب دینی خود استدلال کند! چقدر مفهمه ممکن خواهد بود اگر هرکس کتاب خود را« لا ریب فیه» بداند؟
شایسته است در مباحث فلسفی از چهار چوب تنگ مذهبی فراتر را دید. شما اگر به عقل واستدلال منطقی رجحان نداده بودید در دنیای فلسفه چه میکنید؟ مگر نه این است که فلسفه دین را در ترازوی خرد می سنجد؟
شما از چارچوب تنگ مذهب سخن گفتید در گفتگوی عقلانی می توان از دین هم شواهد ارائه نمود. چارچوب دین چارچوب عقلانیت است اما در مرحله پذیرش.
چارچوب فلسفه نیز در مباحث فیزیکی تنگ به نظر می رسد چون چارچوبی سا که در جای خود بکار نرفته. چارچوب ها را بایست در جای خود بکار بست
نقش انسان در میزان کنترل شرور در عالم در مقایسه با شرور طبیعی بسیار ناچیز هستش که زیاد نمیشه در وضع جهان تغییری داد مثلاً در فیزیک ترمودینامیک افزایش آنتروپی در یک سیستم بسته یک قانون بنیادی هست و هیچ راه مشخصی که بشه جلوی این فرایند رو گرفت وجود نداره و همه چیز به سمت نابودی و خرابی حرکت می کنه حتی پیشبینی میشه طی یک زمان بسیار طولانی هسته اتم هم به ذرات بنیادی تجزیه بشه اصلاً زمان بدون تغییر بی معنی هستش
در عالم زیستی هم می بینیم تمام حیوانات به هم وابسته هستند بهطوری که بیشتر حیوانات برای اینکه بتوانند یک روز بیشتر عمر کنند باید همدیگر رو بکشند و بخورند شاید بعضی ها بگن چی میشه اگه حیوون گوشت خوار نباشه خوب اگه این طور باشه حیوونای گیاه خوار همه گیاهان رو می خورن و از بین می برن شاید بعضی ها هم بگن خوب حیوون های گیاهخوار نباشن چی میشه خوب اگه این حیوانات هم نباشند گیاهان نمی توانند تکثیر و تولید مثل پیدا کنند مثلاً حیوانات با خاک کردن دانه درختان باعث جوانه زدن آن ها می شوند و یا حشرات باعث بخش شدن و باروی گل ها میشوند و یا جسد و مدفوع حیوانات باعث حاصلخیزی خاک میشه شاید ممکن باشه جهانی رو تصور کرد که در آن جهان هیچ مرگی در کار نیست ولی در این صورت تنها یک موجود برای همیشه زنده می ماند و تنوع و گوناگونی نخواهد بود می بینیم که شر یک امر ذاتی و اصلاح نشدنی است ولی ما به عنوان موجودات زیست مند که دوستار حیات هستیم از مرگ گریزان هستیم و شر را یک امر خیالی و غیر واقعی می دانیم
جناب بیژن شما خودتان با همین بیان توجیه وجود شرور را ارائه کردید!نظام و کارکرد سیستم وجود شرور را توجیه می کند
کسانی که گمان کرده اند با یک کلمه عدمی خواندن شرور مسئله را برای همیشه کرده
و بابت این همه خرد و هوشمندی به خودشان مباهات میکنند دچار مغالطه پهلوان
پنبه شده اند . یا اصلا مساله نباید طرح شود و یا درست و کامل طرح شود . مساله
اینست : خدای قادر مطلق و توامان عالم مطلق و توامان رحمان و رحیم چرا جلوی
شرور و ستمها و رنجها را نمیگیرد ؟ اگر کسی جلوی ستم یا رنج بیگناهی را نمیگیرد از
سه حالت خارج نیست یا نمیدانسته یا قدرتش را نداشته و یا بر ان فرد مهر و عطوفتی
نداشته که هیچکدام با صفات اصلی خداوند نمیخواند . حال بازی با کلمات و عدمی
خواندن شرور چه مشکلی را حل میکند ؟ مسئله بسیار قویتر از این حرفهاست . حتی
اعتراض فرشتگان به آفرینش آدم که در قرآن آمده خود صورتی از مسئله شر است .
بنظر من بهترین جواب همانیست که دکتر سروش داده . ما خدا را از خودمان قیاس
میگیریم . خداوند انسان نیست عواطف انسانی ندارد . به کلی دیگر است . به قول
غزالی کلیه ی صفاتی که در قرآن به خدا نسبت داده شده همه مجازیست . مهربانی خدا
مثل مهربانی ما نیست . اراده خدا بر رنج کشیدن آدمیان در زمین قرار گرفته .
کسی وجود شر را نفی نمی کند همان طور در پیام های بالا ذکر شد حتی در قران کریم نیز درباره وجود شر سخن آمده است اما این مساله که وجود شر واقعا نفی کننده صفات متعالی خداوند است جای بحث دارد . اصلا شر را چگونه توصیف می کنید یعنی شما تعریفی از خیر و یا شر بودن مطلق چیزی ندارید برای مثال رفتار دوگانه بسیاری از مخلوقات که گاهی سود می رسانند و گاهی ضرر
حال اگر ایراد موجود به متن بالا درباره مادی در نظر گرفته شدن شر است بیایید نگرشی به شر که می تواند به عنوان یک چیز معنوی در کالبد هر جامدی ورود کند داشته باشیم در اینجا چند بحث وجود دارد:
1.چرا وجود شر نفی کننده خداست؟! در مثال های شما رنج ها و مشقت هایی که بر انسان ها وارد می شود به عنوان شر یاد شده ، آیا واقعا می توان به این گونه اتفاقات واژه ” شر ” را نسبت داد ، چگونه در حالی که در قرآن کریم یاد شده ما شما را به وسیله نقص در اموال و فرزندان و… دیگرمورد آزمایش می دهیم و پس از آن بیان می کند و بشارت بده به صبر کنندگان که این نشانه یک خیر است که بر افراد نازل می شود چه بسا در چشم کوتاه نظر انسانی یک شر به شمار بیاید.
2. موضوع دیگر وجود شر براساس کامل نبودن در خیر است. درست است خداوند صفات کامل و بی نقص دارد اما یعنی اراده خداوند نمی تواند چیز ناقصی خلق کند، توجه داشته باشید که خلق یک چیز ناقص ( آن هم به معنای کامل نبودن در خیر) دلیل بر ناتوانی نیست مگر یک نقاش ماهر نمی تواند نقاشی کودکانه ای بکشد ؟! لطفا در اینجا اشتباه نکنید منظور من در این بخش ناتوانی یا نادانی نیست چون ابنجاست که حکمت خداوند مطرح می شود که فایده این خلقت در نظام خلقت مشخص می شود که در اندیشه و نظر بشری حکمت خلقت نمی گنجد البته در اینجا باید اشاره کرد که تفکر انسان درباره رغبت و یا تنفر از یک موضوع دلیل بر خیر یا شر بودن آن نیست چون بشر نگاه مادی و محدود و پر از خطا دارد که در این جا مجال گفتگو درباره آن نیست که البته این مطلب هم در قران کریم به آن اشاره شده
3. البته باید اشاره کرد که خلقت یک چیز کامل در ابهام است زیرا از نظر بینش اسلامی تنها کامل خداوند است و اگر چیزی بتواند به تکاملی ( نعوذبالله) در حد خداوند برسد انگاه از ماهیت مخلوق بودن خارج می شود و حالت خداگونه پیدا می کند که این نقص کننده وحدت خداوند است که وحدت کاملا مبحث مشخصی است که نمی توان انرا براحتی رد کرد و در اینجا نیز مجال سخن درباره آن نیست. پس همان گونه که بیان شد هیچ مخلوقی نمی تواند کامل باشد. پس همه چیز در خود نقصی دارد که این نقص به خالق نباید نسبت داده شود بلکه از کم بودن ظرفیت وجودی مخلوق است.
4. مساله دیگر که بیان شد زیر سوال بردن مهربانی خداوند بزرگ است. این بحث اندکی در عدل الهی تنیده شده زیرا چگونه می توان ادعا کرد که یکسان پخش نشدن شر در جهان مهربانی خداوند نفی میکند. چرا که شما مگر از حسابرسی خداوند آگاه هستید ؟ می دانید معیار های خداوند برای سنجش اعمال چگونه است؟ این بحث درباره رنج هایی که خداوند برای ازمایش انسان به او اعطا کرده است. بخش دیگر شر ها نیز از همان ناقص بودن مخلوقات نشات می گیرد که آن ها شر هایی است که انسان به واسطه خطاها ی ناشی از نقص خود در گیر می شود که این مورد ربطی به عدل یا مهربانی الهی ندارد و ناشی از اختیار خود انسان است.
امید است که مطالبی که بیان نمودم مفید و پاسخگو بوده باشد لطفا هرگونه ایرادی دراین متن می بینید حتما نقد کنید زیرا همه ما انسان ها خطا کاریم و تنها با درک خطا ها و تلاش برای تصحیح آن می توانیم اندکی به خیر بیشتری دست یابیم
اینکه فرمودید کسی وجود شررا نفی نمیکند درست نیست فیلسوفان اسلامی واز جمله مطهری بر اساس دیدگاه توماس اکویناس واگوستین قدیس ومسیحیت شر را عدمی دانسته وگفته اند که شر وجود ندارد بلکه شر عدمیست مثلا کوری عدم بینایی است ویا بیسوادی وجودی نیست بلکه عدم دانش اموزی است که البته حتما به خطا رفته اند چون بسیاری از شرورها وجودی هستند واینها فقط بازی با کلمات است مانند ویروسها ومیکروبها و سیلها وزلزله ها و معلولیتهای مادرزادی و…
1-مسئله اینست که نقص در اموال وفرزندان وبیماریهای لاعلاج و سیلها وزلزله ها که از یک خانواده فقط یک نفر باقی میماند و تجاوزها وتوهینها وتحقیرها وزشتی ها و… همه وهمه بر انسان تحمیل میشود بنا براین باید بر اساس نظر وعقیده واحساس انسانی قضاوت شود وقتیکه این انسان است که متحمل رنج ومرارت میشود پس بر اساس همین انسان باید شر بودن یا نبودن ان محک بخورد والبته اینطور نیست که این به قول شما ازمایشها حتما سبب رشد وکمال انسان شود خیر بسیاری از انها سبب فروریختن انسان میشود سبب سقوط انسان میشود سبب عصیان انسان میشود مسئله ی دیگر اینست که اصلا چرا خدا باید انسان را امتحان کند ؟ اگر ما نخواهیم امتحان دهیم چه کسی را باید ببینیم ؟
2-مطلب بعدی که گفته شده چون مخلوقات کامل نیستند باید به شر هم مخلوط باشند یعنی باید شرو خیر با هم باشد هرگز چنین نیست
مخلوقات کامل هم نباشند دلیلی ندارد که حتما شرور باشند مخلوقات میتوانند از نظر خیر بودن کامل نباشند یعنی خیر باشد وعدم خیر ولی شر نباشد چون شر یک پله بالاتر از عدم خیر است مثالی میزنم تا موضوع روشن شود وقتی فردی از کنار مسکینی عبور میکند وبرای کمک به او مبلغی به او میپردازد در حقیقت خیری به او رسانده است بعد فرد دیگری از کنار مسکینی عبور میکند ولی با اینکه حال نزار او را میبیند بی توجه به او عبور میکند وبه راه خویش ادامه میدهد این دومی مرتکب عدم خیر میشود ولی فرد سومی از راه میرسد ومسکینی را میبیند نه تنها به او کمک نمیکند که دوتا توسری ودوتا اردنگی هم به او میزند وپول ناچیزی را هم که او دارد را به زور از او میگیرد این سومی مرتکب شر شده است
پس کامل نبودن مخلوقات در خیر دلیلی برای الوده بودن انها به شر نیست مخلوقات میتوانستندناقص در خیر باشند ولی الوده به شرور نباشند
3-این بند هم تکرار بند قبلی است که پاسخ داده شد که نیاز نیست حتما مخلوقات کامل باشند ولی انچه در انتها گفته شد که نقص در مخلوقات را نباید به خالق نسبت داد بلکه از کم بودن ظرفیت وجودی مخلوق است این اشتباه است نقص مستقیما مربوط ومتوجه به خداست این ظرفیت وجودی از کجا امده است ؟ایا این ظرفیت را خدا داده یا نداده ؟ ظرفیت وجودی مگر قبل از به وجود امدن مخلوق وجود داشته اند ؟!ظرفیت وجودی همراه مخلوق به وجود میایند واین ظرفیت وجودی را خدا اعطا میکند به یکی کمتر میدهد وبه یکی بیشتر اعطا میکند
4-چون شرور لا جرم به کمال نمیانجامد نمیتوان انرا به قیامت حواله داد همانطور که گفتم بسیاری از موارد شرور سبب فروپاشی روحی وروانی انسان میشود وانسان خسرالدنیا والاخره میشود یعنی هم دردنیا زیان دیده وهم در اخرت به فرض وجود زیان خواهد دید اختیار انسان هم اگر قرار باشد منتهی به چنین دنیایی شود همان بهتر که چنین اختیاری نباشد دادن اختیار نمیتواند توجیه گر چنین جهانی باشد اصلا خدا چنین جهان پر شروری را نباید میافرید چون رنج انرا من انسان متحمل میشوم پس من انسان میتوانم نظر دهم وبخواهم که چنین جهانی نباشد ویا لااقل انسانهایی را فقط میافرید که از بودن در چنین جهانی خشنود وراضی هستند نه انهاییکه چنین جهانی را نمیپذیرند