ابوالفضل بهرامپور، کارشناس قرآنی صدا و سیما، چند روز پیش در شبکه یک سیما درباره حوادث اعتراضی آبانماه ۹۸ اظهار نظر کرده و با استناد به آیه ۳۳ سوره مائده درخواست «زجرکش کردن»، «به دار آویختن»، «بریدن دست و پای مخالف»، یا نفی بلد کرده بود.
در رابطه با این گفتههای بهرامپور و نقدهایی که به آن شده است، به نظرم میرسد ذکر چند نکته به روشنشدن موضوع کمک میکند:
1- بهرامپور کلمه «یُقَتَّلوا» را «زجرکشکردن» تعبیر کرده است و میگوید نباید کشتن عادی جاری بشود بلکه باید بازداشتشدگان را زجرکش کرد.
در میان قراء چهاردهگانه، هفت قاری مورد قبول شیعه و سنی هستد و سه قاری هم نزد شیعه و هم سنی از درجه اعتبار کمتری برخوردارند. همه قراء دهگانه، کلمه مورد نظر را با تشدید خواندهاند یعنی در باب تفعیل بردهاند، همانطور که کارشناس برنامه خواند. اما از چهار قاری دیگر که قرآء شاذّ نامیده میشوند، دو قاری یعنی ابن محیصن و حسن بصری کلمه مزبور را «یُقْتَلوا» خواندهاند که معنای کشتن میدهد.
از طرف دیگر آقای بهرامپور قرآن را به فارسی ترجمه کردهاند که منتشر هم شده است. در ترجمه خودشان هم اشارهای به زجرکش کردن نشده و فقط لفظ کشتن آمده است. با توجه به این که اتفاق نظر وجود ندارد و دو قاری، یُقْتَلوا خواندهاند و با توجه به رسمالخط قرآن در صدر اسلام، این احتمال بعید نیست که در واقع یُقْتَلوا صحیح باشد. در نتیجه اقرب به احتیاط آن است که در مقام عمل، «یُقْتَلوا» مد نظر قرار بگیرد و نه «یُقَتَّلوا».
2- درباره شأن نزول آیه فوق به حدیثی از امام صادق استناد میشود که اکثر مفسران آن را نقل کرده و پذیرفتهاند.
علامه طباطبایی در تفسیر المیزان، ذیل آیه ۳۳ سوره مائده درباره شأن نزول آیه میگوید:
«در کتاب کافی با سند خود از ابوصالح از امام صادق نقل کرده: گروهی بیمار از قبیله «بنی ضبه» نزد پیامبر آمدند، پیامبر فرمود: نزد من باشید وقتی خوب شدید شما را به جنگی میفرستم. گفتند: ما را از مدینه بیرون بفرست. حضرت ایشان را نزد شتران صدقه (که به عنوان زکات گرفته شده بود) فرستاد تا از بول شتران آشامیده و از شیر آنها بخورند، وقتی خوب شدند و فربه گشتند سه نفر از مردمی را که در محل شتران صدقه بودند بقتل رساندند، خبر به پیامبر رسید، علی را فرستاد، آنان را در بیابانی سرگردان یافتند که توانایی بیرون رفتن ندارند، نزدیک یمن بودند، علی آنان را اسیر نموده نزد پیامبر آورد، آنگاه این آیه نازل شد.» (محمدحسین، طباطبایی. تفسیر المیزان، ترجمه محمدعلی گرامی قمی، انتشارات دارالعلم، قم، جلد دهم، ص ۱۹۳ و ۱۹۴).
این حدیث در تهذیب شیخ طوسی، تفسیر مجمع البیان، تفسیر عیاشی، تفسیر نمونه و دیگر تفاسیر از شیعه و سنی هم آمده و صحاح سته هم با اختلاف اندکی آن را نقل کردهاند.
چنان که مشاهده میشود ابوالفضل بهرامپور در این قسمت به خطا نرفته و در نقل آیه، شأن نزول آن، و تفاسیر پیشینیان امانتدار بوده است.
3- در این چند روز اعتراضات بسیاری بر گفته بهرامپور شده و نقدهای مختلفی نوشته شده است. متاسفانه اکثر این نقدها دچار مغلطه بودهاند. منتقدین معمولا از دو مغلطه «آلودهکردن سرچشمه» و «خلط انگیزه و انگیخته» استفاده کردهاند. یا سعی کردهاند با داعشی خواندن این اظهارات بگویند که سخنان او باطل است؛ و چون مخاطب از داعش بیزار است، از اظهارات بهرامپور هم بیزار بشود. یا سعی کردهاند بگویند چون بهرامپور دل در گرو بخش «انقلابی» حاکمیت دارد، پس اظهاراتش سوگیرانه است و نادرست. در حالی که حتی اگر هر دو ادعا هم صحیح باشد، ارتباطی به درستی یا نادرستی سخن بهرامپور ندارد و مصداق دو مغلطه پیشین است که اشاره کردم.
از این موارد که بگذریم بهرامپور حداقل در سه مورد دچار خطا شده است:
1- خطای نخست درباره معنای برخی عبارات از جمله کلمه محارب است. بهرامپور در همان برنامه پنج معنا برای محارب ذکر میکند: «۱) کسی که در جامعه با اسلحه گرم، سرد، و یا حتی سنگ، امنیت عمومی را به خطر بیندازد یا مردم را بترساند ۲) کسی که قتل و غارت کند و اموال عمومی را تخریب نماید ۳) کسی که از محاربین حمایت کند یا مانع اجرای حکم قرآن درباره محاربین بشود ۴) جاسوس ۵) کسی که مرکز خلاف درست کند مثلا پارتی راه بیندازد و مانند این.»
بهرامپور در اینجا معنای محارب را بسیار وسیع گرفته است در حالی که نه در ادبیات فقهی و نه در قانون جمهوری اسلامی، محارب به این معنا نیست.
محسن کدیور در تاریخ ۱۳۸۰٫۲٫۷ از مرحوم آیتالله منتظری درباره معنای واژه محارب پرسیده است. مرحوم منتظری با استناد به روایات وارده در این باب میگوید که داشتن سلاح در عنوان محاربه قید شده است؛ و این فقط نظر منتظری نیست بلکه بزرگان فقهای شیعه همچون محقق حلی، صاحب جواهر، علامه حلی، شهید اول و دیگران نیز بر این رایاند. (بنگرید به: کدیور، محسن. اسلام و حقوق بشر، به نقل از: دیدگاهها، قم، چاپ دوم: ۱۳۸۱، ص ۴۵۳-۴۹۸)
علاوه بر این ماده ۲۷۹ قانون مجازات اسلامی هم حمل سلاح را شرط لازم عنوان محاربه میداند و بر آن تاکید میکند.
در معنای نفی بلد یا تبعید هم به اشتباه میگوید که «مثلا بفرستند در دریا با یک کشتی قراضهای. تنها زندگی کند تا بمیرد.» در حالی که غالب مفسران، معنای تبعید که در این آیه آمده را نفی از آن شهر، به شهری دیگر معنا کردهاند.
2- ایراد دوم بهرامپور در تشخیص موضوع است. بهرامپور همانطور که گفته شد با خطای اندکی، حکم خداوند را که در قرآن آمده نقل کرده است اما در این که واقعه مزبور را مصداقی ازحکم قرآن میداند، به خطا رفته است؛ به دو دلیل:
نخست این که آیه فوق محاربه با خداوند و رسولش را ذکر میکند و قید عام ندارد. اگرچه همه مفسران و فقها دلالت آیه را مطلق گرفتهاند و قید عام را در آن پذیرفتهاند اما این امر نیازمند اثبات است. وقتی آیه قید خدا و پیامبرش را ذکر میکند، هرگونه تعمیم به حوزههای دیگر نیازمند دلیل است. ممکن است گفته شود حاکمیت فقیه در یک نظام حکومتی به معنای ادامه حاکمیت خدا و رسول است. این گفته گرچه قائلینی دارد اما همه فقها به آن قائل نیستند و بسیاری از فقها قائل به تعطیل حدود در دوران غیبتاند.
دوم این که آقای بهرامپور در آن مصاحبه همه بازداشتشدگان را به یک چوب میراند و تمامشان را ذیل عنوان محارب قرار میدهد. این ادعا حتما محتاج دلیل است و تا اثبات نشده هرکدام از آنهایی که در بازداشتاند، اسلحه به دست گرفته و با استفاده از اسلحه ارعاب، قتل یا غارت کردهاند، ادعای آقای بهرامپور گزاف است. مضاف این که طبق اعترافات پخش شده و قراین بیرونی همچون اعتراض به گرانی، فقر، فاصله طبقاتی و غیره، اکثریت قابل توجه معترضین قصد محاربه و یا حتی مخالفت با خدا و پیامبر را نداشته و چنین تصوری را در ذهن نمیپروردند.
3- اشتباه دیگر آقای بهرامپور، بارکردن برخی از نظرات خود بر تفسیر آیه مورد بحث است. مثلا در جایی میگوید: «یه دونه به این اجرا بشه ما دیگه نوبت بعدیها که به پیاز خوابانده شده اونها غلط میکنن بیان به میدان. چون باید علنی باشه؛ در نقطه جنایت باید مجازات بشن یا اعدام بشن.»
این توصیه البته از آیه قرآن برنمیآید. قرآن در این آیه میگوید: «این ذلت و رسوائی آنها در دنیا است، و در آخرت دچار عذاب عظیمی میشوند.» اما نکتهای که بهرامپور لابلای تفسیر قرآن میگوید و گفتهاش را مسلم میگیرد، که با انجام این نوع مجازات و آنهم به صورت علنی، دیگر اتفاق مشابهی نخواهد افتاد، نیاز به تحقیقات متخصصین جامعهشناسی، روانشناسی اجتماعی، جرمشناسی و از این قبیل دارد و از صلاحیت آقای ابوالفضل بهرامپور به عنوان معلم قرآن، خارج است.
.
.
نقدی و نقبی بر گفتههای ابوالفضل بهرامپور در تفسیر آیه محاربه
نویسنده: وحید حلاج
منبع: کانال فلسفه و دین
.
.
ازآقای بهرام پور باید پرسید:آیا فرزند خودت هم بود اين گونه آیه را تفسير می کردی؟حاضر بودی فرزندت زجرکش شود بعد بمیرد؟
خدا گفته بکشید قبول! اما دیگه چرا با قطع کردن دست و پا و زجرکش کردن؟ من شنیدم دست و پای این بدبختارو بنا به دستور خدا قطع میکنن اینقدر خون ازشون میره تا تلف میشن! آخه خدا چطور چنین حکمی برای مخلوقات بیچاره خودش میکنه؟!
به نظر من هر وقت ما به این سوال ها جواب دادیم میتونیم بگیم بهرامپور بیراه گفته
شنیدید؟ باور هم کردید؟
GT به امید روزی که از انتساب کلام به خالق هستی دست بکشیم
ضمن تشکر از این نوشته متقن، چند نکته حائز اهمیت است.
1-برداشت آقای حلاج در خصوص احتمال قرائت دیگر بر سر واژه “یقتلوا” چندان محل اتکا نباید باشد. این مسئله یک احتمال است و از این گونه احتمالات فراوان می توان داشت. همچنین برداشت آقای بهرام پور هم با شیوه اخلاقی پیامبر و نفی آزار جانوران و پرهیز از مثله کردن اجساد سازگار نیست. به احتمال زیاد یقتـّلوا (مشدد) صحیح است و به احتمال زیادتر منظور تاکید بر قتل است نه تشدید وضع کیفی آن!
2-آقای حلاج به این نکته اشاره نفرمودند که آیه شریقه اصلا فعل امر ندارد. با توجه به آیات 49 سوره مبارکه شعرا و 124 الاعراف، قطع دست و پا بر خلاف جهت هم، اقدامی فرعونی ست. آیه 33 سوره مائده می فرماید “سزای ایشان چنین است”. یعنی خواری و ذلتی از این بیشتر برای ایشان نیست که به دست امثال فرعون دچار شوند.
والله اعلم
دست آقای بهرام پور درد نکنه که نشون داد که برداشتهای داعشانه از اسلام برای ما هم ممکنه.گذشته از اینکه ایشون اشتباهی کرد یا نه، ما باید تکلیف خودمون رو با “داعشیات” تاریخ و اعتقاداتمون روشن کنیم. سوال اصلی اینه: آیا قرائتی از اسلام وجود داره – یا قابل تصوره – که افکار و اعمال داعشانه در اون نگنجه؟ آیا میشه مسلمان رو در برابر داعشیسم واکسینه کرد؟