حیاتی نقادانه برای تجدید ایمان، معنا، و رهایی

حیاتی نقادانه برای تجدید ایمان، معنا، و رهایی

دیانت در گرو پیامبرشناسی است و امروزه در این زمانه و زمینه، خصوصاً در گرو پاسخی است که هریک از ما ناخودآگاهانه یا خودآگاهانه به این پرسش می‌دهیم:

«اگر پیامبر اسلام امروز مبعوث می‌شد، چه سخنی برای انسان زمانه‌ی ما می‌داشت، چه می‌کرد و چه‌گونه می‌زیست؟»

آن‌چه در پی می‌آید خلاصه‌ای است از پاسخی که شش سال پیش به‌مناسبت بعثت پیامبر اسلام به این پرسش دادم و همان زمان بخشی از آن در کنار پاسخ‌هایی دیگر به همین پرسش در قالب اقتراحی مکتوب منتشر شد.

۱. این پرسشی نیست که در افق عارفان وصالی و برای منتهیان مراتب کمالی معنادار باشد. این پرسشی است که ما متوسطان را می‌تواند به چالش بکشد. حساب عارفان و تجربه‌های معنوی و زبان حیرت‌افکن ایشان، خصوصاً عارفان وصالی نه زاهدان فراقی، در این میانه جدا ست. ایشان همان‌گونه که مولانا یافته بود، گویی همیشه خود را در حضور حقیقت پیامبر می‌دیدند و فصل و فراقی میان خداوند و جبرئیل و پیامبر و خلق در عالمی که پر از حضور حق است، و بل‌که هیچ نیست جز حضور حق، نمی‌یافتند.

به قول مولانا در یکی از غزلیات دیوان شمس،

گرصورت بی‌صورت معشوق ببینید

هم خواجه وهم خانه و هم کعبه شمایید

روبند گشایید ز سر پرده اسرار

پس خویش بدانید که سلطان نه گدایید

و باز به قول او در غزلی دیگر،

آنان که طلبکار خدایید خدایید

بیرون ز شما نیست شمایید شمایید

چیزی که نکردید گم از بهر چه جویید

وندر طلب گم نشده بهر چرایید

اسمید و حروفید و کلامید و کتابید

جبریل امینید و رسولان سمایید

در خانه نشینید مگردید به هر سوى

زیرا که شما خانه و هم خانه‌خدایید

و هم به قول او در مثنوی،

پیش سلطان خوش نشسته در قبول

زشت باشد جستن نامه‌ی رسول

واصلان را نیست جز چشم و چراغ

از دلیل و راهشان باشد فراغ

اگر این پرسش با ذهن و زبانی عارفانه خوانده شود، دشوار بتواند معنای محصلی بیابد. این پرسش ازآنِ متوسطان و مهجورانی است که میان ایشان و عهد نبی فراق افتاده است، انسان‌هایی عادی، این‌جایی و اکنونی که در جهان کنونی سودای متابعت از پیامبر را با همین قوای ادراکی متعارفی که خداوند به عموم مردم عالم داده است، در سر دارند و در دل می‌پرورند.

۲. […] اندیشیدن به این پرسش نیازمند اندیشیدن به چهار پرسش دیگر است:

پرسش اول: چه انتظاری از ادیان ابراهیمی می‌توان داشت؟ یا ما چه انتظاری از ادیان ابراهیمی داریم؟

پرسش دوم: چه انتظاری از پیامبر اسلام می‌توان داشت؟ یا ما چه انتظاری از پیامبر اسلام داریم؟

پرسش سوم: زمانه‌ی کنونی به عنوان ظرف و افقی برای شنیدن پیام ادیان و خصوصاً پیام اسلام را واجد چه ویژ‌گی‌هایی می‌دانیم؟

پرسش چهارم: انسان کنونی به عنوان مخاطب پیامبران خصوصاً پیامبر اسلام را داری چه ویژگی‌هایی می‌شناسیم؟

نحوه‌ی پاسخ‌های ما به هر یک از این چهار پرسش است که دامنه‌ی پاسخ‌های ما به پرسش این اقتراح را تعیین می‌کند.

۳. پرسشِ آدمیان این‌جایی و اکنونی از نسبت میان انسان و پیامبران را چند گونه صورت‌بندی کرده‌اند.

۳-۱. رجعت به صدر تاریخ منور: برخی پرسیده‌اند اگر ما در عهد رسول‌الله و در متابعت او می زیستیم، چه‌گونه می زیستیم؟ پاسخ‌های متنوعی که به این پرسش داده شده است، پاسخ‌هایی است که علی‌رغم تنوع در یک اصل بنیادین مشترک اند. ایشان متابعت از پیامبر را در گرو ترک افق این‌جایی و اکنونی و درک افق زمانه‌ی پیامبر می‌دانند. متابعت از پیامبر در این صورت چیزی نیست جز کوشش برای تکرار آن‌چه اصحاب پیامبر در مکه و مدینه می‌کردند. چنین روی‌کردی در قالب برنامه‌های فقهی-سیاسی گروه‌هایی از مسلمانان در دوران جدید تحقق عینی یافته است. ایشان کوشیده‌اند با شکستن چرخه‌ی زندگی مدرن، به مدینة‌النبی بازگردند. این کوشش با گریز و پرهیز از شهر و سیاست مدرن و دیگر مظاهر تجدد آغاز می‌شود، اما نهایتاً سر از ستیز با مدرنیته و «صبح و شب عربده با خلق خدا» درمی‌آورد. ایشان هم وجه ابزاری و هم وجه شناختاری مدرنیته را مخل متابعت از پیامبر می‌دانند. عموم اسلام‌گرایان از این قبیله اند.

۳-۲. احضار گذشته در زمان حال: برخی دیگر پرسیده‌اند اگر بخواهیم مناسبات عهد رسول‌الله را در جهان کنونی بازتولید و بازتعبیر کنیم، چه‌گونه باید زندگی کنیم؟ ایشان به‌جای گریز و پرهیز از وجه ابزاری مدرنیته و ستیز با آن، به استخدام آن و بازتولید مناسبات مدینةالنبی در دوران جدید و با استفاده از ابزارهای مدرن روی آورده‌اند. کوشش این گروه این است که همان مفاهیم کهن را بر دوش تکنولوژی مدرن (از جمله، ایده‌ئولوژی‌های مدرن، دولت مدرن، نهاد‌های اقتصادی و فرهنگی مدرن‌) بنشانند و در زرورقی از تعابیر مد روز در بسته‌بندی‌های جدید عرضه کنند. برنامه‌های ایده‌ئولوژیک، فقهی-سیاسی، تجدیدنظرطلبانه، کلامی-جدلی و عذرتراشانه‌ی متنوعی در جهان اسلام در ذیل این روی‌کرد شکل گرفته است. ایشان وجه شناختاری مدرنیته را طرد و نفی می‌کنند، اما وجه ابزاری و تکنولوژیک مدرنیته را در استخدام می‌گیرند. عموم معتقدان به اسلام سیاسی از این قبیل اند.

۳-۳. تجدید تجربه‌: صورت‌بندی سوم اما از نوع دیگری است. در این صورت‌بندی، ما آدمیان این‌جایی و اکنونی با همه‌ی اندوخته‌ی تاریخی و معرفتی و ابزاری‌مان، ‌مخاطب پیام پیامبران دانسته می‌شویم. در این صورت‌بندی، پرسش این است که اگر پیامبر اسلام در این افق اینجایی و اکنونی می زیست، چه می گفت و چه می‌کرد. این پرسش مجالی برای پاسخ‌های واپس‌گرایانه‌ی گروه نخست یا پاسخ‌های ابزارانگارانه گروه دوم باقی نمی گذارد. این پرسش، پیامبری را وضعیتی ایستا در لحظه‌ای منجمد در تاریخ نمی‌داند. با این روی‌کرد، پیامبری خصلتی ذاتاً پویا دارد. پیامبر در هر عصری می‌توانست موقعیت «این‌جایی-اکنونی» به خود بگیرد و در افق همان عصر پیامبرانه زندگی کند و پیامبرانه سخن بگوید. از این رو ست که می‌توان پرسید اگر پیامبر در عصر ما می‌زیست سلوک او چگونه بود، چه می‌گفت، چه می‌کرد و ما را به چه می‌خواند. این شیوه‌ی دینداری کسانی است که در عمل و نظر، نقادانه و خردورزانه هم در پی کشف حقیقت اند و هم مسؤولانه به تأمین و تضمین خیر عمومی می‌اندیشند و هم دل در گرو تجربه‌های لطیف معنوی دارند.

پرسش آغازین ما در صورت‌بندی اول و دوم به شبه‌مسأله تبدیل می‌شود و از پاسخ باز می‌ماند. این پرسش تنها با روی‌کرد سوم است که به نحوی معنادار و اصیل قابل طرح می‌شود.

۴. با چنین نگاهی و با توجه به مقدمات سه‌گانه‌ی فوق، به گمان نگارنده، پیامبر اگر در افق اینجایی-اکنونی ما باز مبعوث می‌شد، پیامبرانگی او در گرو سه پیام درهم‌تنیده بود:

یکی، ایمان به مبدأ و معادی غیبی و متعالی برای هستی، خیر، زیبایی و رستگاری؛

دیگری، معناداری عالم و به خود واننهاده بودن انسان و جهان؛

و بالأخره، رهایی‌بخشی.

به گمان نگارنده این سه پیامْ درهم‌تنیده و مکمل و معنابخش یک‌دیگر اند. این سه پیام در کنار هم و در تلفیق با یک‌دیگر وجه امتیاز پیام پیامبر اسلام و فصل ممیز آن از دیگر صلاهایی است که در عالم افکنده شده است. ادراک نظری و عملی-تجربی این سه پیام در افق اینجایی-اکنونی از جمله، مستلزم درکی نقادانه هم از موقعیتی است که در آن زندگی می‌کنیم و هم از سنتی که پیامبر از زندگی اینجایی-اکنونیِ عصر خود برای ما برجای نهاده است. ما به وصف مسلمانی تنها با برگرفتن چنین رویکردی نقادانه هم نسبت به وضعیت کنونی خویش و هم نسبت به سنت پیامبر است که می‌توانیم در راه متابعت از او قدم برداریم.

پیامبر و زندگی او تنها یک الگو ست، ‌الگویی که چنین کوشش پیامبرانه‌ای را در یکی از موقعیت‌های اینجایی-اکنونی به ما نشان می‌دهد. این الگو برای تکرار نیست، برای آفرینشی بی‌تکرار و پیاپی است. هر یک از ما میراث‌بر او هستیم. لب‌لباب میراث او به گمان نگارنده در قالب همین سه رکن ایمان، معنا و رهایی خلاصه می‌شود. ما برای متابعت از او باید دم‌به‌دم حیاتی نقادانه را بورزیم و تجربه کنیم. نقدی که موضوع آن نه تنها سنت و میراث نبوی، بل‌که تک‌تک اجزای زندگی این‌جایی-اکنونی ما بر اساس همین سه پیام نیز هست.

برای این‌که بیش از این از حدود تعیین شده‌ برای حجم پاسخ به این اقتراح فراتر نروم، این‌جا به همین قدر کفایت می‌کنم و برای تتمیم سخن در مجالی دیگر از خداوند طلب توفیق می‌کنم.

.


.

حیاتی نقادانه برای تجدید ایمان، معنا، و رهایی

نویسنده: محمد‌مهدی مجاهدی

.


.

116 نظر برای “حیاتی نقادانه برای تجدید ایمان، معنا، و رهایی

  1. عرفان وهم وخیالی بیش نیست عارف درذهن خود همه ی جهان را خدا میبیند مولانا وامثالهم هرگز دلیلی برای مدعای خود ندارند وحتی قادر نیستند که انچه مدعی ان هستند بدون اشکال تبیین نمایند مولانا وامثالهم هرگز مورد تایید علمای حوزه ودینفرمایان نیستند واسلامی راکه عارفان بدان معتقدند با اسلام سننتی مغایرت دارد واستدلالی هم پشتوانه ان نیست اینکه درذهن خود وجودی را بپرورانید وبا ان عاشقی وشیدایی نمایید جز نشاندهنده خلا روحی انسان که برای خود خدا میتراشد تا ان خلا را پر نماید نیست عارفان اش را زیادی شور کردند

    1. عجب! مولانا که ادعای استدلال نکرد خط اول مولانا رد استدلال است. حالا فلسفه نخواندید پر از اشتباه سخن می گویید لااقل مولوی را بیشتر مطالعه بفرمایید

      1. شما که هیچی نخواندید ! اصلا خواندن نمیدانید!مولانا چون استدلال نکرد حرفش مورد قبول نیست چون چیزی جز توهم نیست خیالپردازی وپروزش توهمات وعاشقی باان جز طبل توخالی چیزی ندارد باور ندارید از مراجعتان سوال کنید از مکارم شیرازی بپرسید وازدیگرانی که اسلام مولانا را قبول ندارند ابتدای عاشقی فهم وشناخت است وقتیکه کسی نتواند معشوقش را بشناسد وبشناساند گزافه گفته است

        1. خوب سای کیک هم که هستید هم ملیت هم نگاه هم باور هم فرد مورد مطالعه افراد را پشت کامپیوتر تشخیص دادید!
          مقاله بنویسید و اسم و رسم بهم بزنید تمامی مسائل جهان را شما درکامنت باکس ها در یک خط طومارشان را در هم پیچیدید! بایست به این قدرت اندیشه رشک برد!

      2. مولانا اگه که از استدلال و دلیلی خوشش نمی یاد چرا کتاب های به آن کلفتی نوشته مگر اینکه فرض کنیم همش مغالطه و سفسطه هستش

        1. شما توتالیتریانیسم را به حد اعلا رساندید یعنی همه مردم دنیا یا منطق گفته اند یا این که کلامشان بی ارزش است.
          هر کتاب قطوری استدلال است؟
          پس ادبیات این میراث غنی جهان جایش کجاست.
          از خواب تعصب و سولپسیزم بیدار شویم.

          1. شعر خوب هست ولی فقط برای سرگرمی و تخدیر اما با زبان شاعرانه نمشه شه جامعه و زندگی رو تدبیر کرد
            مثلاً کتاب های هایدگر همش یاوه و مهمل هست چون ابهام و پوششیدگی زبانش به قدری هست که باید یکی اون رو تفصیر کنه همین زبان رازآلود این توهم رو ایجاد کرده که طرف باید حرف خیلی عمیق و مهمی گفته که ما نمی فهمیم اما اگه که با تحیل منطقی و تفکر انتقادی با این متون برخورد بکنیم می بینیم که همش طبل تو خالی هست شما رو من به کتاب فلسفه های روانگردان نوشته مرتضی مردیها ارجاع میدم

    2. جناب جانان.
      ادعاهایی می‌کنید که واقعا عجیب اند!!! به یک باره کل عرفان را وهم و خیال میدانید و میگویید عارف در «ذهن» خود جهان را خدا می‌بیند. چقدر مفاهیم گسترده و پیچیده را یک جا در هم تنیدید. خدا می‌بینند یعنی چی؟ مگر خدا دیدنی است؟ اگر منظور چیز دیگری است باید تبیین بشود. باز خدا خیر آنان را بدهد که می‌گویند شهود برای شخص معتبر است.
      مولانا مورد تأیید علما نیست؟! خوب اگر نیست کدام علما. بیانات رهبری را در مورد مولانا خوانده‌اید؟ یا علمایی مثل آیت الله قاضی، و… اسلام عارفان با اسلام سنتی مغایرت دارد؟ اسلام سنتی باز چه صیغه‌ای است؟!!! کدام بخشش با کجای اسلام به اصطلاح سنتی شما مغایرت دارد؟ مشخص بفرمایید.
      در مورد شهودات عرفانی هم استدلال مؤید آنها هست اما اگر توقع دارید که عارف بیاید و حالت فنای خود را برای شما توضیح و تبیین کنید خیال باطلی دارید. عقل دانی برای همین دنیاست، در حالت فنا شاهد و مشهود یکیست و اصلا عارف عارف نیست. دیگر او او نخواهد بود که بخواهد بیاید برای شما توضیح دهد.
      والله تا جایی که ما می‌دانیم عرفا در ذهن خود نبودند. برعکس کسی که عالم را نشانه و مخلوق او می‌داند با همه خوب است. چرا که همه را نشانه او می‌داند. آنکس که در ذهن خود است شمایید که حقیقت را نمی یابید. گذشته از ان که خداوند موجود ذهنی نیست.
      خلا روحی هم از آن اتهامات عجیب است که بدون دلیلی آوردید. گویا روح را قبول دارید!!!!
      خدا تراشی دیگر ادعای بیپشتوانه شماست چونکه عارف می‌گوید غیر خدا نیست. آنکه خدا می تراشد انست که غیر او را دنبال کند البته در آن صورت هم در واقع دارد خداوند را می‌جوید اما اشتباه کرده.
      و آخرین بیان شما در این متن:
      عارفان را زیادی شور کردند. که خلاف ادب است.
      همچنین عارفان دسته و نحله‌های مختلفی‌اند. مراد شما کدام است که همه را به یک چشم دیده اید؟
      نمی‌دانم در ذهن شما چه تصوری از منطق و عقل و… شکل گرفته ولی لا اقل قبل از نوشتن کمی تأمل بفرمایید.

      1. اقای سید مثل اینکه شما کلا از دنیا بیخبرید خداییکه قران معرفی میکند خدای متشخص انسانوار است خداییکه عرفا معرفی میکنند خدای وحدت وجودیست که خلاف خدای معرفی شده در قران است بسیاری از علمای حوزه خدای وحدت وجودی را قبول ندارند عرفا قادر به اثبات خدای وحدت وجودی نیستند اینکه شما همه عالم را مظهر وجود خدا بدانید یک ادعاست که باید بتوانید انرا اثبات نمایید ویا حداقل تبیین نمایید که متاسفانه عرفا در فقره ناکام بوده اند توقع ندارم عارف بیاید به قول شما حالت فنای خود را توضیح دهد توقع دارم خدای خود را معرفی واثبات نماید حداقل بتواند انرا تبیین نماید
        شما ویا دیگر عارفان از هر دسته ونحله ای اگر توانایی تبیین اعتقادتان را دارید بفرمایید

        1. خدای قرآن انسان‌وار است؟!!!!!!! حاشالله. لاتدرکه الابصار و هو یدرک الابصار/الله الصمد.
          اگر قصد دارید فهم ناقص خود را بر قرآن تحمیل کنید و به آیاتی متشابه برای اهداف خود دست یازی کنید بله حرف شما صحیح هست.
          بحث عرفان و وحدت وجود در بین علمای حوزه بحث دامنه‌داری است و به همین سادگی نمی‌توان آن را تجمیع نمود بلکه باید قرائات و برداشت‌ها را سنجید.
          این هم که عرفا قادر به اثبات وحدت وجود نیستند از آن حرف هاست. اصلا هدف جناب آخوند در حکمت متعالیه نزدیک کردن بحث وجود به تعاریف عرفانی آن بود. برهان‌های وجود ربطی و فقری، بی‌نهایت، تواتر و… ادله وحدت وجود هستند. همچنین یکی از برهان ها برای شیعه برهان نقلی است که در دعاها و متون بسیاری بدان تأکید شده: یا من علی فلا شیء فوقه و یا من دنی فلا شیء دونه/ هو الاول و الآخر/فأینما تولو فثم وجه الله و…
          نکته بسیار مهم اینکه شما نمی‌توانید ذات خداوند را بشناسید. کل معروف بنفسه مصنوع. خدا را باید با صفاتش شناخت.
          نکته‌ی مهم دیگر اینکه تصور و تلقی شما از استدلال باید روشن بشود. تعجب می‌کنم با این همه مباحث و براهین در حکمت متعالیه، کتاب‌هایی مثل روح مجرد، الله شناسی و… که به تبیین این مسائل پرداخته اند شما می‌فرمایید تبیین نمی‌کنند. بروید بخوانید مشخص خواهد شد ان شاالله

          1. صفات خدا هیچکدامش قابل اثبات نیست شما هرگز نمیتوانید اثبات کنید خدا خیر محض است ویا علم مطلق خدارا اثبات کنید و… هرچه درباره خدا گفته شده ادعاهایی بیش نیست ما از خدا هیچ نمیدانیم شما اگر ادله ای در ارتباط با اثبات وحدت وجود دارید ارائه بفرمایید
            براهین حکمت متعالیه همه خدشه پذیرند اگر دراین ارتباط حرفی دارید براهین را ارائه کنید یک به یک درباره اش گفتگو میکنیم
            الهیات اسلامی مدعیست که خداوند با یک اراده جهان را خلق واداره میکند وتجدید اراده الهی را محال میداند که ملا صدرا در اسفارش هم به ان اشاره کرده است ومطهری در عدل الهی هم به ان اشاره کرده است وخداوند را به مانند خورشید دانسته که به همه موجودات یکباره ویکسان میتابد وهر موجود بنا به ظرفیتش از نور خورشید بهره میگیرد اراده الهی دراین نگاه از ملا صدرا ومطهری بسیط یکباره ویکسان است
            حالا شما بگویید بنا براین پس چطور خدا قران را فرستاد ؟ چطور بنا بر هر حادثه ای خدا اراده ای نو کرد وایه ای وسوره ای متناسب با ان حادثه فرستاد ؟چطور اراده خدا تجدید شد ؟ چطور خدا معرض حوادث واقع شد؟ که بنا بران حادثه ایه بفرستد

      2. اقای سید اکثر مراجع وفقها با فلسفه وعرفان مخالف هستند ومعتقدند دانش دینی را باید از قران واهل بیت یعنی احادیث وروایات گرفت حکومتیان صدرایی هستند ولی قسمت بسیار بزرگی از حوزه ملا صدرا ووحدت وجود را قبول ندارند وفلسفه وعرفان نظری که برگرفته ازان است را متعلق به یونان میدانند واینها را جدای از قران واحادیث وروایات میدانند
        چندتای از علما را برایتان مینویسم
        1- مکارم شیرازی 2- وحید خراسانی 3- بروجردی 4- علامه حلی 5- ایت الله اصفهانی 6- محمد تقی مجلسی 7- نوری همدانی 8- ایت الله سیستانی 9- مرعشی نجفی 10-صافی گلپایگانی 11- دوزدوزانی 12- فیاض و….
        دوست عزیز شما برای اطلاع بیشتر میتوانید به سایت مهدی نصیری هم سری بزنید ایشان هم در مخالفت با فلسفه وعرفان وخصوصا وحدت وجود مطالب زیادی گرداوری کرده اند

        1. اینکه فرمودید تعریف مکتب تفکیک است. همه‌ی علما تفکیکی نیستند. همانطور که عرض کردم بحث درباره‌ی نگاه علمای شیعه به عرفان گشترده است. عرفان یک مسئله ساده نیست که بگوییم فلانی کاملا مخالف است و فلانی کاملا موافق. بله عده‌ای از علما صراحتا بیان کرده‌اند اما درباره‌ی همه‌ی ان ها قضاوت نکنید. از جمله اعلام معاصر عرفان شیعه:
          امام خمینی و مقام معظم رهبری، شهید مطهری، آیت الله رفیعی قزوینی،آخوند ملا حسینقلی همدانی، علامه شعرانی، آخوند ملا محمد کاشانی، میرزا مهدی آشتیانی، میرزا احمد آشتیانی، آیة‌الله میرزا جواد ملکی تبریزی، علامه آیة الله حاج سید محمد حسین حسینی طهرانی، آیة الله حاج سید محمد صادق حسینی طهرانی مدظله، آیةالله احمد بهشتی، علامه حسن زاده آملی، آیت الله حاج شیخ مرتضی مطهری، میرزا محمد مهدی الهی قمشه ای، علامه طباطبایی، آیةالله العظمی حاج سید علی آقا قاضی طباطبائی، آیت الله حاج شیخ یحیی انصاری شیرازی، آیت الله حاج شیخ محمد تقی آملی، آیت الله جوادی آملی، آیت الله سید حسن مصطفوی
          آیت الله سید عزالدین زنجانی، علامه آیةالله حسن حسن زاده آملی، آیة‌الله‌العظمی حاج سید احمد کربلایی
          آنهایی هم که گرایش داشته‌اند اما عارف مصطلح نبوده اند:
          آیت الله العظمی خوئی و علامه مجلسی که در روضة المتقین فی شرح من لا یحضره الفقیه، ج‌۱۴، ص۴۲۰ می‌توانید در مشغولیت ایشان به عرفان بخوانید. شیخ بهائی و محقق اصفهانی (کمپانی) که می‌توانید در تحفة الحکیم، ص۷۲و۷۳ اشعار عرفانی و فلسفیشان را مطالعه کنید که وحدت شخصیه را به تقریر مرحوم آخوند بیان و دفاع نموده‌اند.

          1. اقای سید چه میگویید ؟ ایا مکارم شیرازی تفکیکی است ؟ بروجردی تفکیکی بود؟ صافی گلپایگانی تفکیکی است ؟ البته یکی از مخالفان فلسفه وعرفان تفکیکیون هستند ولی مسئله در انها خلاصه نمیشود ومن هم نگفتم که وحدت وجود وفلسفه وعرفان طرفدار ندارد بلی انها هم طرفداران خود را دارندولی اکثریت حوزه مبنای عملش قران واحادیث وروایات است وملا صدرا را قبول ندارند واو را یک روحانی معمولی میدانند وهرگز مبنای تفکرشان را بر گفته های ملا صدرا قرارنمیدهند اکثریت حوزه مولانا را بعنوان مراد قبول ندارد مولانایی که سنی بوده ومولانایی که بدعت اورده ومبلغ سماع بوده عرفان مولانا هرگز مورد پذیرش فقهای حوزه نبوده است البته دراین میان طرفدارانی هم برای خود دارد

  2. انتظار از ادیان ابراهیمی وپیامبر اینست که مطابق جریان اب شنا نکنند ودر زمانه خود غرق نشوند پیامبر میاید تا رسوم غلط را تصحیح نماید نه اینکه خود متاثر از زمانه باشد
    از ادیان ابراهیمی وپیامبر انتظار است مخالف عقل ووجدان بشری حکمی صادر نکنند اختیار واراده انسانها را تحت عنوان دین سلب ننمایند وهمه را گوش به فرمان ودربست دراختیار دین نخواهند بلکه فرصت تفکر وعمل به اختیار به امت خود بدهند بخاطر دین مردم رارودرروی یکدیگر قرار ندهند دین باید عامل وحدت بخش ومهرافرین انسانها باشد نه عامل جنگ وخونریزی .
    از ادیان ابراهیمی وپیامبر انتظار میرود عقلانیت مدرن ورشد کرده وانتقادی انسانها را برسمیت بشناسند وخود را ودین واحکام انرا مطابق با عقلانیت مدرن ورشد کرده تبیین نمایند
    از ادیان ابراهیمی وپیامبران انها انتظار ان نیست که هرکدام دینی جداگانه عرضه نمایند وبعد مریدان انها همدیگر را به خاک وخون بکشند تا دین خود را به کرسی بنشانند وهمه هم با نام خدا همدیگر را به قصد قربت میکشند !
    ازادیان ابراهیمی وپیامبر انتظار میرود دلیلی محکم برای خلقت واین زندگی پوچ وبیمعنا وجهان پراز طلم ودردو رنج بیاورد دلیلی که ارزش زیستن را در مقابل اینهمه ناملایمات اثبات نماید
    میگویند که ادیان دیگر تحریف شده اند وگرنه همه تکمیل کننده هم وهمه همان اسلام هستند کاملا پیداست که دروغ میگویند اگر همه اسلام هستند وهمه یک دین را تبلیغ میکنند چطور خدا توانست دین محمد را از تحریف بدور بدارد دین موسی وعیسی ودیگران را هم از تحریف میبایست که بدور میداشت درثانی درهمین اسلام محمد که مدعی هستند تحریف نشده است هزار فرقه که همدیگر را قبولندارند وبه خون هم تشنه هستند وجود دارداز پیامبران انتظار میرفت که اعلام عمومی کنند که دین برای زندگی کردن است نه زندگی برای دین داشتن . دین نیامده که تفرقه بین دو برادر وپدر وپسر وخانواده وهمسایه ودوست وفامیل بیاندازد دین امده تا ندای مهر ودوستی سردهد امده تا دلها را به هم نزدیک نماید و….

    1. عقل و وجدان بشری که ضرورتا مطابق با تعریف شما نیست.
      مدرنیته استالین، هیتلر، روزولت
      دیکتاتور قصاب، نسل کش دیوانه، و نسل کش فریبکار فراماسونر در شکل سوسیلیزم، فاشیسم، لیبرالیسم بر دنیا تحمیل نمود و 000 000 000 8کشته و 000 000 120 میلیون معلول و آواره جنگی تناه در جنگ جهانی دوم بر جای گذاشت. این نگاه شما پس از جنگ جهانی از اذهان کاملا پاک شد و ناامیدی و یأس از مدرنیته ابر سیاه سرخوردگی بر اروپه کشید.
      اما سرمایه داری با تبلیغات رسانه علم و تحصیلاتی که مونوپولی آن ها شد با کنترل اذهان دوباره میلیتاریسم مخفی تحت نام لیبرالیسم را بر جهان حاکم کردن.
      این دیگر کهنه شده بایست بروید چینی بخوانید عجله کنید دوست عزیز اگر می خواهید موفق شوید ماندرین زبان شما و اقتصاد نوین هایبرید نیو ایج بایستی مورد هواداری شما شود.

      1. ه لباس خودت را تن دیگران نکن امثال شما باید بروید چینی بخوانید که کشته ومرده چین وروسیه شده اید بیسوادی هم بد دردیست جنگ جهانی دوم چه ربطی به لیبرالیسم دارد؟ فاشیسم که باعث جنگ جهانی شد مانند شما دینداران بود مانند شما تک قطبی بود وفقط خود را میدید وخود را برتر میدانست لیبرالیسم بر عکس اسلام اهل مداراست وبا هیچکس سرجنگ ندارد
        همه اینها به کنار این مطالب چه ربطی به نوشته من دارد ؟من انتظارم را از ادیان ابراهیمی وپیامبر نوشتم وسوالی را که نویسنده درخواست کرده بود پاسخ دادم انتظار من از پیامبر چه ربطی به لیبرالیسم دارد ؟ واقعا بیسوادی بد دردیست شما چون هیچ پاسخی به نوشته من ندارید الکی شلوغ میکنید تا خوانندهای احتمالی دیگر را گیج کنید واذهان را منحرف نمایید
        من انتظاراتم را بعنوان یک انسان عصر مدرن از ادیان ابراهیمی وپیامبر نوشتم که دقیقا مشخص شود چه چیزی باعث جدایی وشکاف بین ادیان و انسانهای عصر مدرن شده است شما اگر پاسخی به اینها دارید بیان کنید
        لیبرالیسم توصیه به مدارا میکند ولی اگر هم باعث جنگ شده باشد که هرگز نشده است ربطی به ادیان ابراهیمی ندارد نمیتوان ادیان را با لیبرالیسم مقایسه کرد لیبرالیسم مدعی نیست که از طرف خدا امده است ولی ادیان ابراهیمی که مدعی هستند از طرف خدا امده اند نمیتوانند بد بگویند ناحق بگویند ظلم کنند خدا باید معقول سخن بگوید باید عادلانه رفتار نماید بنابراین مقایسه شما که ادیان را با لیبرالیسم قیاس میکنید از ابتدا اشتباه است جایگاه دین با یک مکتبی که تولید انسان است متفاوت است

          1. واقعا بسیار عجیب است که نمیتوانید مسئله به این سادگی را درک نمایید !!!دولتهای لیبرال کشتار کردند یعنی چه ؟!تماما عین بچه ها حرف میزنید قبلا به شما گفتم که وقتی میتوان عملکرد پیروان یک مکتب را به نام ان مکتب نوشت که در ارتباط باان عملکرد دستورات وقوانینی در تایید ان وجود داشته باشد مسئله به این سادگی ایا فهمیدنش سخت است ؟در لیبرالیسم هیچ حکم وقانونی برای جنگ وتجاوز نیست عملکرد کشورها به خودشان مربوط است امریکا بعنوان یک ابر قدرت در جهان عملکردهایی داشته که بعضی ها قابل دفاع ودرست بوده وبعضی ها غیر قابل دفاع ودرست نبوده است اینها هیچ ربطی به مکتب لیبرالیسم که توصیه به مدارا میکند .ندارد لیبرالیسم همه دیدگاهها را برسمیت میشناسد وبا کسی سر جنگ ندارد
            ایادرست است که بگوییم خفاش شب که زنان را میکشت چون مسلمان بوده پس اسلام باید جوابگوی عملکرد خفاش شب باشد ؟!هرگز چون دراسلام قانونی وجود ندارد که عملکرد خفاش شب را بتوان ازان استخراج کرد هر چند خفاش شب مسلمان باشد ولی عملکردش ربطی به اسلام ندارد
            در قضیه قبلی هم همینطور است جنگهایی که امریکا بعنوان یک ابر قدرت کرده خودش باید پاسخگو باشد ربطی به لیبرالیسم ندارد چون در هیچ جای لیبرالیسم توصیه به جنگ دیده نمیشود
            قضیه بسیار ساده است لطفا مثل بچه ها لجبازی نکنید

        1. مگر دین به چه توصیه می کند. بله اگر از مجله و موبایل جناب تحصیل کرده اطلاعات کسب بفرمایید نتیجه همین می شود.
          امیدوارم رو به تحقیق آکادمیک و صادقانه و احترام بیاورید

          1. دین توصیه میکند که همه نگاهها به سمت دین باشد دین تقسیم بندی دولت ملت را تبدیل به امام امت میکند دین از جنگ نهی نمیکند بلکه توصیه به جنگ میکند منتها میگوید بیا برای من بجنگ بیا در راه دین بجنگ . دین همه چیز را برای خودش میخواهد هر امری حتی اگر خلاف اخلاق باشد اگر درراه دین باشد ایرادی ندارد حتی اجر اخروی هم دارد برده داری که عملی قبیح وغیر اخلاقی است اگر درراه دین باشد صحیح است دین برده داری براساس رنگ پوست را تبدیل به برده داری براساس اعتقادات کرده است بجای انکه سیاه پوست را برده بگیرید مشرک وکافر را برده بگیرید یعنی اصل برده داری مورد تایید است فقط برده ای بگیرید که دین میگوید حتی در خانواده نیز ملاک رفتار باید دین باشد وهرکه حتی پدر وبرادر نیز اگر دین را قبول نداشته باشند را نباید دوست داشت !پس دین تمام روح وجسم فرد را تسخیر میکند وانسان را دراختیار خود میخواهد وتوصیه میکند که باید برای حفظ دین بکشد وکشته شود

      2. این آمار 8 میلیارد کشته رو از کجا آوردی اولا آغاز کننده جنگ آلمان نازی بود که سران اون دارای گرایشات مذهبی قوی و فاشیستی بودنند به نظرم من اشتباه استالین و شوروی این بود که بودش که مارکسییسم و نگرش علمی رو تبدیل به یک مذهب کرده بود اما مهم ترین حرف علم داشتن تفکر انتقادی در مورد هر امری هستش و هیچ شخص مقدسی رو نمی پذیره در عرصه سیاسی لیبرالیسم با تاکید بر آزادی و اینکه همه اقشار جامعه از مواهب زندگی باید برخوردار باشند و پایبندی به تساحل و تسامح با ادیان مختلف مترقی ترین نظام سیاسی است در مجموع با توجه به تجربه تاریخی قرون و هزاره های گذشته جهان جدید اخلاقی ترین جهان بشری هست 2000 سال پیش هر کی از حقوق بشر. حرف میزد به هش می خندیدند اصلا بعضی ها رو آدم فرض نمی کردند برو کتیبه های آشوری رو بخون نوشته که اسیراشون رو به سیخ می کشیدند راه دور چرا میری همین دویست سال پیش شخصی مثل فتحعلی شاه هر غلطی که می خواست میکرد بهترین و زیبا ترین زنان در تصاحب اون بود و از زن هر کی هم خوشش می اومد شوهرش رو میکشد و زنش رو تصاحب می کرد با این وجود اگه سهم آخوند و شیخ رو می داد مزاحمش نمی شدند این مشروطه و آزادی خواهی و لیبرالیسم بود که گوش فتحعلی شاه رو کشید و قدرت رو از دستش در آورد افلاطون و ارسطو که نوابغ گذشته بودنند معتقد بودند بعضی ها برای برده بودن متولد میشن اما داورین بود که اومد گفت که منشا همه افراد بشر یکی هست و همه اونها از آفریقا اومدن و انسان ابتدایی هم سیاه پوست بوده

    2. چیزی که مردم را رودروی هم قرار داده اینتلیجنس سرویس و سی آی ای بوده
      آمار 100جنگ خونین بعد اتمام جنگ جهانی بوسیله لیبرالیسم آمریکا در هیچ دوره ای از تاریخ سابقه ندارد.
      دین از صلح می گوید و روح زمانه فرد گرایی تنش جنون مصرف و رقابت فرد و کشورها و کمپانی با هم است.صلح و مهر ورزی شیوه مسیح(ع) ، محممد(ص) بوده. رسانه ها و دیجیتال دیواید اجازه فکر را از مخاطب که زودباوره می گیره. اما خوشبختانه جوانان نسل جدی د آمریکا و اروپا رو به سوی فکر و گوش دادن به اندیشه جدید به رو گرداندن از مصرف گرایی، مجلات موفقیت، رقابت دیوانه وار آوردند.
      یک نمونه دیام خواننده رپ فرانسوی است که با مراجعه به بیوگرافی وی شگفت زده می شوید.از اوج اتلاف وقت و سوی آرامش و عبادت خدا

  3. ایکاش سایت صدانت از نویسندههای محترم تقاضا میکرد که حتی المقدور در گفتگوها شرکت میکردند وبه سوالات پاسخ میدادند به گمانم نتیجه بهتری حاصل میشد وصدانت پربارتر میشد

  4. اگر نگاه عرفانی و اخلاق مدار به ادیان نباشد ، نتیجه همان میشود که در جنگهای صلیبی دیدیم ، در سالهای اخیر مسیحیان کشور آفریقای مرکزی با حمایت ارتش بلژیک مسلمانان را قتل عام کردند ، بودایان در میانمار با مسلمانان میکنند و مسلمانان داعشی با سایر مذاهب کردند ، یهودیان اسراییلی با مسلمانان فلسطینی میکنند و همه با نام دین شده است .

    1. 000 000 85 نفر کشتار جنگ جهانی دوم و 000 000 120 نفر معلول و یا آواره هم از مدرنیته

      این تنها یکی از آمارهتا ست خود ایلات متحده بیشترین جنگ ها و بالاترین سرنگونی غیر قانونی دموکراسی های دنیا را محقق کرده
      جنگ ویتنام ننگ تاریخ بشری است
      اگر جنگ بد است موضع عقلانی از بزرگترین عامل جنگ افروزی که حس تفرعن و استقلال بشر از دین است شروع کنیم.
      درست است که دین مشترک لفظی است اما دین منسوب به خداوند و پیامبران همیشه با گذشت همراه بوده و توصیه می کند جنگ ها حمله به دین داران بوده .شما ممکن است آشنتا نباشید حتی در ادبیات سیاسی مدرن just warنام برده می شود وlegitimate defense اگر منبع منابع مدرن باشند طبیعی است که تبیین و توصیف تحریف شده در ذهن می نشیند
      به تشریح و گزارش منابع مومن به دین هم رجوع بقرمایید. با پوزش از محضر شما

    2. جنگ صلیبی جنگ و حمله به دین بود کلیسای قرون وسطی را نمی توانید موضع و جبهه دین بلکه موضع علیه دین بود. انتظار و نتیجه عقلی این بود ادیان اباهیمی بر اساس قرآن کریم عقلاً اسلام را روی می اوردند به جای این که به آن حمله کنند

      1. این ادعای شماست حالا که به اسلام روی نیاوردند باید به انها حمله کرد وانها را کشت ؟ این منطق شماست

        1. شما که هر چه دلتان می خواهد می فرمایید بجابی من حقیر هم سخن بکویید. شما قبلا بدون مطالعه از زبان همه دیسیپلین ها سخن گفته اید.

  5. با سلام
    از جنابتان در خواست دارم در صورت امکان آثار اسلام شناسان و متفکران غربی درباره پیامبر اسلام ص را معرفی کنید. چه متقدم و چه متاخر، جه شبهه افکن باشد یا پاسخ دهنده به شبهات و یا اینکه اثری تحقیقی باشد یا ادبی مانند کتاب شعر گوته درباره پیامبر، به نام محمد. باتشکر از لطف تان

    1. عدالت و تعادل در ارائه
      درخواست داریم حال که منابع مقابل دین و شبهه افکن به تعداد ارائه می شود سنن فکری ضد مدرنیته، ضد مواضع رادیکال فلسفه غرب، منتقد تفکر رایج دانشگاهی را هم در میان این تعداد آثار منتقد دین توجه بفرمایید.
      با تشکر

  6. به نظر من بیان ناپذیری عرفان بزرگترین چالش پیش روی آن است، هر چند توجیهاتی برای بیان پذیری آمده است ولی هیچیک موفق نیستند.

    1. شما بایست ادعا و توصیف عرفان را در نظر بگیرید. اگر توانایی های عرفان مانند حس سرور و شادی که فرد از مکاشفات عرفانی کسب می کند را از فلسفه طلب بفرمایید هم دچار همین خطا شده اید

  7. چطور میتوان گفت دین از صلح میگوید ؟درحالیکه حکم جهاد ابتدایی دردین وجود دارد ومجوز حمله به کشور دیگر داده شده چون انها به اسلام اعتقاد ندارند اینهمه ایات قتال درقران هست که حکم قتال با کافران ومشرکان ومنافقان داده حتی موقعیکه انها هنوز جنگی را شروع نکرده اند
    چطور میتوان گفت دین از صلح میگوید درحالیکه قران نهی میکند از دوستی با پدر وبرادر اگر انها کافر باشند

    1. پاسخ ساده است با خواندن متن قرآن ! اگر هم مطلب دوم را در نظر دارید ابتدا بایست اصل مطلب و وضعیت را ارالئه بفرمایید شما قضاوت و نه ارائه تاریخ را از همان اول برخلاف تحقیق عقلانی مبنا قرار داده اید. اصلا چرا قضاوت کردید همان دلیل شما قضاوت است!!!

      1. یا ایهاالذین امنوا لا تتخذو ابائکم واخوانکم اولیا ان استحبوالکفر علی الایمان و..سوره توبه 23
        ای اهل ایمان شما پدران وبرادران خود را نباید د
        وست بدارید اگر انها کفر را بر ایمان برگزینند
        یا ایهاالذین امنو قاتلوالذین یلونکم من الکفار ولیجدو فیکم غلظت وعلمو ان الله مع المتقین
        ای اهل ایمان با کافران از هر که به شما نزدیکتر است شروع به جهاد کنید وباید کفار در شما پایداری ونیرومندی ببینند وبدانید خدا یار پرهیزکاران است سوره توبه ایه 123
        قاتلوالذین لا یومنون بالله ولا بالیوم الاخر ولا یحرمون ماحرمالله ورسوله ولا یدینون دین الحق من الذین اتوالکتاب حتی یعطوالجزیت عن یدو هم صاغرون
        ای اهل ایمان با هرکه از اهل کتاب که ایمان بخدا وروز قیامت نیاورده استوانچه خدا ورسول حرام کرده حرام نمیداند وبه دین حق نمیگرود قتال کنید تا انگاه که با ذلت وخواری وتواضع به اسلام جزیه دهند
        همانطور که میبینید ملاک قران حتی برای نزدیکان وپدر وبرادر نیز شرک وکفر واعتقادات است واز پدر وبرادر نیز نهی میکند اگر کفر را بر ایمان ترجیح دهد وقتال وکشتن را میگوید از نزدیکانتان شروع کنید که دیگر کافران ببینند شما چقدر استقامت دارید وبه نزدیکانتان هم بخاطر کفرشان رحم نکردید واین پایداری را درشما ببینند وحتی اهل کتاب را هم مشرک دانستند وقران دستور قتال با انان را داد تا جاییکه تسلیم شوند وبا ذلت وخواری به اسلام جزیه بپردازند وتحت لوای اسلام باشند

  8. باسلام خدمت همه دوستان
    اگه اشکال نداره من میخوام نظرم رو در مورد مطالبی که دوستان نوشته اند بیان کنم.به نظرم آقای جانان تا حدودی درست میگن .چون درد بشر امروزکمبود معناست .بشر دنبال معناست وبه هر دری می زنه تا جواب رو پیدا کنه.یکی از این راهها به نظر دین هست.اما مساله اینه که مسائل مطرح در قرآن تاریخی است چدن انسان موجودی تاریخی است .وچون نوع مطالب قرآن بیشتر گفتگو محور هست و پاسخ به سوالاته پس بسیاری از اونها برای آن زمان و مردم آن دوره گفته شده .پس سوال اساسی که باقی میمونه اینه که بشر امروز باید چه کنه.جوابش اینه که اگر دین واقعیت برای بشر اومده باید بتونه خودش رو برای تمام زمانها آماده کرده باشه و آماده ی پاسخگویی به سوالات بشر باشه.اما متاسفانه میبینید که علمای ما نه از هرمنوتیک و دانش فهم اطلاعی دارند و نه کسی اصلا احساس نیاز می کنه که باید دین رو به روز تحویل جامعه داد .نتیجه اش همین اوضاعی میشه که میبینیم.بشر پیشرفت کرده اما دستورات دین هنوز برای همان مردم ۱۴۰۰سال پیش و متناسب با اونهاست.

    1. خانم مهسا شما هرمنوتیک رو روشی درست فرض کردید اول فرق ادعا و صدق را در نظر بگیرید شما به نتیجه پرش کردید

    2. سلام علیکم.
      دوست عزیز درست می‌فرمایید یکی از معضلات بشر امروزی همین است. اما نیک است توجه داشته باشید که قرآن کتاب هدایت است. کتابی نیست که همه مسائل را بیاید مستقیم به شما عرضه کند. و اینکه گفتگو محور هست یعنی اینکه فقط برای آن زمان بوده؟ بلا تشبیه چگونه در حال حاضر از محاورات سقراط مبانی اندیشه وی را استخراج می‌کنند حال قرآن با آن عظمت این قابلیت را ندارد؟ بله قرآن محکمات و متشابهات دارد. اما خداوند اهل بیتش را برای برداشت درست از قرآن مشخص نموده.
      امروزه هم بسیاری از علما تلاششان بر همین است. درسته جای کار هنوز زیاده اما نباید همه چیز رو نفی کرد. مثل کتب شهید مطهری، آیت الله جوادی آملی و… فرمودید علمای ما از هرمنوتیک بی‌اطلاعند. اولا این ادعا کاذبست و حداقل در مورد برخی شاید صادق باشد. هرمنوتیک چیست؟ خودتان می‌فرمایید دانش فهم. دانشی ماورایی نیست که عده‌ای خاص توان استفاده از آن را داشته باشند. مثل منطق بسیاری از عوام هم ازآن استفاده می‌کنند.اصلا روش فهم از دانش‌های قدیمی در شیعه است فقط اسمش فرق می‌کند! برای آشنایی بیشتر با روش‌های فهم علمای شیعه می‌توانید به کتب اصولی مراجعه بفرمایید.
      اینکه فرمودید بشر پیشرفت کرده یعنی چه؟ در چه زمینه‌ای پیشرفت کرده؟ اگر منظورتان غرب است با نگاهی اجمالی می‌توان دریافت که در بسیاری از زمینه‌ها گریبانگیر معضلات مهلکی هستند که ناشی از اندیشه‌های غلط آنان است. بله در زمینه‌هایی هم پیشرفت داشته اند. اما به سوی اضمحلال می‌روند.
      دین دستورات بسیاری دارد اما متأسفانه بسیاری بدون آگاهی (حتی سطحی) از آنها کل آن‌ها را نفی می‌کند. برای مثال احترام به حقوق حیوانات که روایت و حدیث بسیار است و من به ذکر دو روایت بسنده می‌کنم:
      حسن بن علی(ع)را دیدم که غذا می خورد و سگی نیز در پیش روی او بود که آن حضرت هر لقمه ای که می خورد لقمه دیگری همانند آن را به آن سگ می داد. من که آن منظره را دیدم به آن حضرت عرض کردم: اجازه می دهی من این سگ را با سنگ بزنم و از سر سفره شما دور کنم؟در جواب من فرمود: او را بحال خود واگذار که من از خدای عز و جل شرم دارم که حیوان روح داری در روی من نگاه کند و من چیزی بخورم و به او نخورانم.
      ودیگری سحن امیرمؤمنان:هر گاه بزرگ ترين رشوه هاى متصوّر در جهان که همه روى زمين و قصرها و ثروتها و اموال و زرق و برقها باشد به من دهند که کمترين ظلم و ستمى که همان گرفتن پوست جوى (نه دانه جو) از دهان مورچه اى که ظاهراً کوچک ترين جنبنده است انجام دهم، نمى کنم.
      همان چیزی که 1400 سال پیش آمده و امروزه در غرب سروصدا می‌کند آن هم با مبانی بسیار نازل تر. وبدان افتخار می‌کنند.
      اسلام دستورات بسیار دارد اما چشم بینا، گوش شنوا ودل آگاه وجود ندارد.
      موفق باشید

      1. به قول برتراند راسل اگر می بینیدآخوند کاری غیر عقلانی انجام می دهد سطحی نگران آن آخوند را ملامت می کنند اما مشکل از بنیان گذار همان دین هست شما که می گوید اسلام دین مهربانی و رحمت هست آیات جهاد و شهادت را چگونه توضیح می دهید
        سوره محمد آیه ۴

        فَإِذا لَقِیتُمُ الَّذِینَ کَفَرُوا فَضَرْبَ الرِّقَابِ حَتَّى إِذَا أَثْخَنتُمُوهُمْ فَشُدُّوا الْوَثَاقَ فَإِمَّا مَنًّا بَعْدُ وَإِمَّا فِدَاء حَتَّى تَضَعَ الْحَرْبُ أَوْزَارَهَا ذَلِکَ وَلَوْ یَشَاء اللَّهُ لَانتَصَرَ مِنْهُمْ وَلَکِن لِّیَبْلُوَ بَعْضَکُم بِبَعْضٍ وَالَّذِینَ قُتِلُوا فِی سَبِیلِ اللَّهِ فَلَن یُضِلَّ أَعْمَالَهُمْ.

        چون با کافران روبرو شدید، گردنشان را بزنید. و چون آنها را سخت فرو فکندید، اسیرشان کنید و سخت ببندید. آنگاه یا به منت آزاد کنید یا به فدیه. تا آنگاه که جنگ به پایان آید. و این است حکم خدا. و اگر خدا میخواست از آنان انتقام میگرفت، ولی خواست تا شمارا به یکدیگر بیازماید. و آنان که در راه خدا کشته شده اند اعمالشان را باطل نمیکند.

        سوره الانفال (غنایم جنگی) آیه ۱۲ صفحه ۱۷۹

        إِذْ یُوحِی رَبُّکَ إِلَى الْمَلآئِکَهِ أَنِّی مَعَکُمْ فَثَبِّتُواْ الَّذِینَ آمَنُواْ سَأُلْقِی فِی قُلُوبِ الَّذِینَ کَفَرُواْ الرَّعْبَ فَاضْرِبُواْ فَوْقَ الأَعْنَاقِ وَاضْرِبُواْ مِنْهُمْ کُلَّ بَنَانٍ.
        و آنگاه را که پروردگارت به فرشتگان وحی کرد: من با شمایم. شما مومنان را به پایداری وادارید. من در دلهای کافران بیم خواهم افکند. بر گردنهایشان بزنید و انگشتانشان را قطع کنید.

        1. جهاد را بر اساس دفاع مشروع legitimate self defense برای فرد ی که تعصب بر مواضع متأخر دارد توضیح می دهیم. اگر اهل استدلال و تبیین بودند سپس رو به توصیف، تبیین، و مقایسه خواهیم آورد.

          1. باید بدانی که جهاد ابتدایی هم در اسلام هست یعنی اول شما حمله کنید اگه توجه کنی در این آیه نگفته که هر کسی به تو حمله کرد به او حمله کن بلکه میگه که هر کجا کافر رو دیدید به اون حمله کن و بکشش تجربه تاریخی هم نشون داده محمد بن عبدالله بنیان گذار اسلام شروع کننده جنگ او بود و با غارت کاروان های قریش باعث تحریک آنها شد و یا مسلمانان به کشورهای مجاورشان حمله کرده و به بهانه جهاد و کسترش توحید به غارت این ممالک پرداختند و آنها را خراج گذار خود کردنند سلطان محمود غزنوی با لشکر کشی به هند و کشتار هندو ها معبد سومنات را تخریب کرده و گنجینه هایش رابه غزنه انتقال داد اما در تاریخ گزارش نشده که اعمال محمود غزنوی بر خلاف شرع اسلام بوده

          2. پس چرا توضیح ندادید؟ دفاع مشروع را همه میپذیرند هیچ ادم عاقلی نمیگوید بایست ونگاه کن اگر به توحمله کردند واز خودت دفاع نکن هیچ کس چنین نمیگوید انجایی اشکال دارد که بخاطر دین وعقیده حمله وتجاوز به سرزمینی دیگر مجاز شمرده شود که همان حکم جهاد ابتدایی دراسلام است ایه 29 سوره توبه را مجوز جهاد ابتدایی میدانند جاییکه حکم کشتار کسانی را میدهد که به دین حق نمیگروند وحرام خدا ورسول را حرام نمیدانند دستور حمله وقتال باانها را میدهد هرچند که انها از اهل کتاب باشند یعنی یهودی ومسیحی باشند باز هم حکم قتال در مورد انها هم امده است تا جاییکه تسلیم شوند وبا خواری وذلت به مسلمین جزیه بپردازند وتحت قیمومیت مسلمین درایند

          3. آقای حجت جانان این جهادی که شما می فرمایید تنها از شما شنیده شده و بس. بله آن چه شما می فرمایید چیز بدیست قبول. اما این محصول تنفر شما از اسلام است. معنی جهاد را نمی توان از یک فرد متنفر و هتاک به یک دین هرچند هم غلط پذیرفت. در ضمن جعل اصطلاح کردن و نسبت دادنش به یک سنت فکری برای آن سنت تنها در ذهن شما ایجاد احساس منفی می کند. نه در ذهن دیگران. چون دیگران با اوتاریتی دینی رجوع می کنند نه به تصویر سیاهی که شما در ذهن خود ساخته اید!

          4. پاسخ حجت جانان
            نقل قول از حجت جانان:
            “… را مجوز جهاد ابتدایی میدانند … ”
            شما فرمودید می دانند بسیار خوب اشتباه می کنند!
            جمله شما مجهول است!فاعل جمله کجاست؟ بدون فاعل که نمی شود چیزی را به کسی نسبت داد!هر چقدر به شما تکرار می شود که دقت ندارید باز اشتباه پشت اشتباه.

        2. معلوم شد بیژن ایرانی و حجت جانان خیلی هم دو نفر نیستند!
          بتراند راسل راجع به آخوند حرف زده!!!!عجب! روشی الحاد راسل علیه روحانیت چرخاندید؟
          نکنه راجع به رادیکالیسم و مسائل مورد حساسیت لیبرالهای ایرانی هم سخن گفتند؟
          آقای حجت جانان (اوه ببخشید یا هر نام دیگری که خودتان را تاکنون معرفی کرده اید!) شما با این سطح از کلام به هیچ کجا نمی رسید. تبلیغ برخی موارد در حین محترم بودن نظر و اندیشه نیازمند مبنای تجربی،عقلانی است. اینها نشانه هایی دارد. شما بنام اظهار نظر مطالب نامربوط بیان می کنید که کاملا هدفتان را مشخص می کند. این تنفر از دین بعنوان اندیشه و روش انسانی و عبادی نشانه چیست؟

          1. من با اینکه مخالف مینویسم اینقدر صداقت وشجاعت دارم که خود را با اسم حقیقی معرفی کنم ولی شما که گروهبان نرم هستید ووصل به حکومت هستید وبه نفع قدرت وحکومت مینویسید شجاعت وصداقت ندارید که خودتان را معرفی نمایید

        3. بیرون کشیدن سخن از وسط متن بدون ارائه کل بحث و توضیحات لازم
          روشی cheap و عوامانه برای فریب عوام است
          دین ، خدا، و … می تواند صادق، علمی، درست
          و یا
          خرافه، کاملا غلط، توهم، و فریب
          باشد. بهتر است به محک عقل، انتقاد، موشکافانه ترین شکاکیت بخورد. گرچه که من بیسواد در مورد دین به عقلانیت و تجربی بودن دین و خدا و قرآن اعتقاد دارم گرچه که تربیت و تحصیلات غربی و ضد دین داشته ام،
          اما
          دین ستیی، دشمنی، و یا در مورد شما تبلیغ الحاد و کفر عقلانی، تجربی، قابل قبول نیست. زحمت بی ثمر می کشید گرچه که به منافع ظاهری دست بیابید.

          1. به جای فرار به جلو و فرافکنی اگه می تونی استدلالم رد کن بگو که اونچه نوشتم آیه قرآن هست یا نه نگو که باید تفسییر بشه خود قرآن گفته هذه الکتاب المبین اعراب حجاز در اون زمان سواد نداشتند چه برسه به اینکه مثل شما فرهیتخه باشند و از آخرین ورژن های هرمنوتیک و تفسیر متن باخبر باشند( به قول خودت بتی، هرش، هایدگر، شلایرماخر، دلتای … )در ضمن فکر کنم باید که برا شما از جانب حکومت اسلامی منافعی داشته باشه که دائم در حال تحکیم ایمان مومنان به دین مبین هستید و شبهات امثال ما ملحدین رو خنثی می کنید و گرنه تفکر نقاد و سنجش گر که هیچ آلترناتیو و تقدسی رو نمی پذیره حاصل سال ها مطالعه و تحقیق است مطاع ارزونی نیست هر کس بتوته اون رو بخره در حالی که ایمان کورکورانه بسیار ارزان هست

        4. جناب ایرانی برتراند راسل جمله حقی گفته که بهترین مصداقش خودش و پیروان او هستند.
          متأسفانه اگر با این آیات به روش یک فرد معمولی هم عمل می‌کردید پاسخ را می‌یافتید.
          در آیات قبلی چه می‌گوید؟ می‌گوید بعضی از مؤمنین برای رفتن به جهاد بهانه می‌آورند و نمی‌روند. بعد این آیه است. ترجمه آیه را با دقت خوانده‌اید؟ إما منا إما فداء یعنی چه؟ اینکه گفت اسیری بگیرید، یا آزاد کنید یا فدیه بگیرید تا جنگ پایان بگیرد.
          آنجا کجاست که مؤمنین برای رفتن به آن کوتاهی می‌کنند و در آنجا اسیر گرفته می‌شود؟ خوب معلوم است که جنگ است. در جنگ هم حلوا پخش نمی‌شود باید گردن زد مگر اینکه بفرمایید باید ایستاد و ضربه خورد…

          1. اولاً منظورم این نبود که انسان ها نباید از خودشون دفاع کنند بلکه منظورم اینکه قرآن گفته برای نشر توحید و مبارزه با شرک بر کفار حمله کنید و بر اونها غلبه پیدا کنید و برای این مجاهدت پاداش دنیوی واخروی در نظر گرفته پاداش دنیایش غارت اموال کفار و به کنیزی گرفتن زنان کفار و به بردگی گرفتن مردان کافر و پاداش اخرویش هم بهشت خیالی با حوریان سیاه چشم بهشتی واقعاً خنده دار هست خدایی که خودش را قدرت مطلق می نامد نمی تواند خودش را بر تمام مخلوقاتش نشون بده و همه همان طور که به وجود زمین ،آفتاب و بدنشون باور دارن بهش باور پیدا کنند چرا فقط بر امثال ابراهیم،موسی و محمد خودش رو نشون میده چرا خدایی که در کتابش مردم را به تفکر فرا می خواند به لوازم استدلال و تعقل پایبند نیست اگه تفکر به این نتیجه منجر بشه که جهان بعد از مرگی وجود نداره آن را حقه شیطان می نامد
            اگه تاریخ رو مطالعه کنی میفهمی که ادیان ابراهیمی در مقایسه با ادیان چند خداییی مانند هندویئسم و در راس آن مسیحیت و اسلام کارنامه سیاهی از خودشون به جا گذاشتند که محصول تمامیت خواهی است و اینکه خودشون رو حق مطلق می داننداز جنایت های اعراب در ایران، مصر، عراق و حملات سلطان محمود غزنوی به هند و کشتا هندوها و غارت معابد هندو و نسل کشی یونانی ها و ارمنی ها و آشوری ها به دست ترکان عثمانی و تا جنگ های صلیبی و کشتار مسلمان در بیت المقدس و تا استعمار آفریقا و آمریکا توسط اروپاییان به بهانه نشر دین مسیحیت همه محصول ادیان یکتاپرستی هست که در ظاهر شعار صلح و دوستی می دهند اما بی دینی و گاو پرستی بسیار ارزنده تر از دینی هست که با کشتار مخالفانش توسعه یافته به نظرم بزرگترین معجزه تاریخ نه افسانه های کودکانه که ادیان ابراهیمی به ابراهیم ، موسی و محمد نسبت می دهند نیست بلکه همین علم جدید واینترنت که باعث آگهی بشریت از پلیدی و سیاهی افکار شما تروریست های مسلمان شده

        5. آیه دوم هم خودتان می‌فرمایید از سوره انفال است که یکی از مصادیق آن غنایم جنگی است. خوب جنگ است دیگر! به جنگ بدر اشاره دارد که جنگ با کفار است همان هايي که اموال و دارايي هاي مسلمانان را غارت کرده بودند.

          1. اگه تاریخ غزوات محمد رو مطالعه کنی میفهمی که آغاز کننده جنگ خود محمد بود که با حمله به کاروان های قریش و غارت اموال آنها باعث تحریک قریش به جنگ شد

  9. تبعیض قائل شدن میان نظرها و انتشار برخی و حذف دیگران آیا با توصیفی که صدانت ارائه می دهد سازگار است؟

  10. خانم مهرسای عزیز هرمنوتیک علمی غربیست که با اسلام سنتی همخوانی ندارد ما در اسلام سنتی هرمنوتیک نداریم شان نزول ایات را داریم تفسیر ایات بر اساس شان نزول انجام میشده است
    هرمنوتیک دانش فهم وتفسیر متن است ولی گفتمانی دارد که با اسلام فقاهتی همخوانی ندارد در اینجا منظورم از اسلام سنتی همان اسلام فقاهتی است که بر اساس فقه است فقه محور است
    هرمنوتیک گفتمانش اینست که هرگز نمیتوان به ذات یک متن تاریخی رسید واین با اسلام فقاهتی همخوانی ندارد چون اسلام فقاهتی معتقد است که در پس تاریخیت قران پیامی فراتاریخی پشت هرایه از قران قرار دارد که برای همه اعصار است واسلام فقاهتی معتقد است که قران بخوبی از رسالتش برامده واین پیام را به همه ی نسلها در همه زمانها ومکانها رسانده است در حالیکه هرمنوتیک میگوید هیچ تفسیری . تفسیر وبرداشتی صد درصدی وقطعی نیست وهرگز به ذات متن تاریخی نمیتوان رسید ولی برعکس اسلام فقاهتی براساس همان متن تاریخی یعنی قران احکام صادر میکند احکامیکه با جان ومال مردم سروکار دارد وگمان میکند که به شناخت متن رسیده است
    اغلب دوستان معتقد ودینی اهل بیت واحادیث وروایات را برای فهم بهتر قران معرفی میکنند اینها در حالیست که اصلا اهل بیت الان هیچکدام حضور ندارند تا شما بخواهید تفسیرقطعی قران را از انها بخواهید واحادیث وروایات خودشان تاریخی اند وبه سرنوشت قران دچارند خودشان متونی تاریخی هستند که به ذات انها براساس هرمنوتیک نمیتوان رسید وبه شدت محصور زمان ومکان وعرف وزبان و… هستند ودر صحنه عمل هم میبینیم که اگر اهل بیت واحادیث وروایاتشان با کمک قران راهگشا بود وحل مشکل میکرد اینهمه فرقه های مختلف در اسلام ودر تشیع نبود هرگز جهان اسلام وخصوصا جهان تشیع نتوانست با استفاده از اینها به وحدت نظر ووحدت رویه برسد
    سقراط را نمیتوان با قران قیاس کرد سقراط روش اندیشیدن وتفکر را یاد داد ولی حکم وقانونی صادر نکرد جان ومال مردم دست سقراط نیست قران متاسفانه مرجع صدور احکام است جان ومال مردم براساس ایاتیکه تاریخی اند وبه فهم یقینی ان دسترسی نیست تعیین تکلیف میشود دستور حمله به کشوری دیگر برای اسلام اوردن براساس ایات قران داده میشود احکام قصاص و برده گرفتن وجزیه گرفتن وقتال و…. احکام ارث واحکام شهادت دادن و… همه براساس ایاتی است که فهم یقینی انها ممکن نیست بعد چطور بر چنین اساسی حکم صادر میکنند معلوم نیست
    احادیث ضد ونقیض فراوان است وهرکدام را لازم بداننداز استین درمیاورند !!! امام وقتی به سگ غذا میداد ایا مواظب بود که دستش نجس نشود! در اسلام سگها نجس العین هستند یعنی با هیچ ابی تمیز نمیشوند وهرچه انهارا بشویند نجس تر میشوند!والبته کافر هم که یک انسان است همین شرایط را دارد !!!کافر هم نجس است واگر همین الان از حمام امده باشد ودستش مرطوب باشد وبا کسی دست بدهد دست اورا هم نجس میکند!!!این رفتاری است که با یک انسان میشود حیوان که جای خود دارد
    کتابهای مطهری ودیگران جای اشکال فراوان دارد که کسی توان پاسخگویی به اشکالات را ندارد اسلام دیرزمانیست که سنگر منطق برتر را از دست داده وباید طرحی نودراندازد

    1. جناب حجت جانان کدام هرمنوتیک؟ هرمنوتیک بتی، هرش، هایدگر، شلایرماخر، دلتای …
      شما یک جزء از هرمنوتیک را گرفتید و رای صادر می فرمایید!
      اگر فکر می کنید که هرمنوتیک شالایر ماخر و یا دیگری معقول است بایست این موضع را ارائه بفرمایید.

      1. تمامی هرمنوتیک ها این گفتمان را تایید میکنند که رسیدن به ذات یک متن تاریخی ناممکن است این نقطه وحدت همه ی هرمنوتیک ها است نقطه اختلاف انها در جای دیگریست یکی متن محور است دیگری به مولف وپیش زمینه های ذهنی اش اهمیت میدهد یکی مولف را مرده میپندارد ومتن را جدای از مولف تفسیر میکند ولی همه اینها در این نقطه مشترک هستند که رسیدن به ذات متون تاریخی ناممکن است وکاملا حرف درستی است متون تاریخی در یک عرف وزبان وزمان وجغرافیا یی اتفاق افتاده که مابه ان دسترسی نداریم همه ی برداشتهای ما ازیک متن تاریخی براساس حدس وگمان و پیش فرضهای فکریمان است وهیچکدام قطعی ویقینی نیست

        1. تمام شعبه های هرمنوتیک یک حرف می زنند؟!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!

      1. به کدام فرد متوفی حمله کردم ؟! اگر منظورتان مطهریست که الی ماشائالله طرفدار دارد وتمام مذهبیون اماده دفاع از ایشان هستند اگر در مباحث عقیدتی شرکت نمیکنند برای اینست که حرفی برای گفتن ندارند خودشان هم میدانند مواضعشان قابل دفاع نیست برای همین متوسل به تخریب میشوند اقای مطهری فوت کرده است اقایان دیگر امثال مصباح یزدی ودیگران که هستند اینها مواضعشان عین هم است اگر دفاعی داشتند ارائه میدادند

        1. حالا بایست فرق طرفدار با گوینده موضع را برای آقای حجت توضیح داد! جهل و فرهنگ قشری بلای جان است.

    2. شما با مغالطه ریداکتیو ایموشنالیس می فرمایید اسلام فقاهتی ادعایی دارد. خوب هر موضعی برای موضع بودن ادعایی دارد. چه اشکالی دارد؟ شما اسلام فقاهتی را به عنوان ترمی پجارتیو بکار می برید! هر کسی حق دارد موضعی داشته باشد.
      مهمتر این که ادعا می کنید و دلیل ارائه نمی کنید.

    3. آقای حجت. اینکه فرمودید یک مبنا و گفتمان است. که قابل بحث و گفتگوست. منظور بنده روش‌هایی است که وجود دارد.
      فرمودید اسلام فقاهتی گمان می‌کند که به شناخت متن رسیده و حکم صادر می‌کند. شما بروید از تک تک مراجع سؤال کنید کسی چنین ادعایی ندارد که حکم وی صد در صد و بدون خطاست. البته در مواردی بسیار نزدیک به حکم اصلیست. اصلا احتیاط واجب چیست؟ یعنی به حکم دقیق نرسیدیم و باید احتیاط کنیم.
      اهل بیت علیهم السلام حاضر نیستند اما آنها شاگردانی را تربیت کردند. همه احادیث آن ها هم اینگونه نیست که صعب باشند. همچنین همچنین اهل بیت خودشان به علمائی که خالصانه در راه آنان تلاش کرده و می‌کنند عنایات خاصی دارند و باعث روشن شدن بسیاری از مفاهیم می‌شوند. چراکه اهل بیت زنده هستند. در این قسمت دوباره دچار اشتباه شدید. دوست عزیز اگر تمام مسلمانان به یک فرقه نیستند تنها دلیلش این است که روایات (برفرض محال) با قرآن راهگشا نیستند؟ فکر کنم اگر دوباره نوشته‌تان را بخوانید متوجه می‌شوید. برای یک مسئله بسیار ساده مثل سیگار کشیدن که ضررش واضح و عیان است این همه انسان متخلف داریم انسان‌هایی که حتی می‌دانند سیگار ضرر دارد و می‌کشند. حال شما برای یک مسئله گسترده و حیاتی‌ای مثل انتخاب مذهب همین یک وجه را می‌شمارید؟!!!!
      ما هم نگفتیم سقراط احکام نماز را آموخت. عرض بنده این هست که از گفتگو های سقراط که متون تاریخی هستند هم اخلاق، فلسفه و… استخراج شده. در جواب ایشان که گفته بودند قرآن محاوره است. یعنی از محاوره هم می‌توان نکات زیادی آموخت.
      اولا فهم یقینی که می‌فرمایید ناممکن است بر اساس مبانی هرمنوتیک می‌گویید. ثانیا مگر عدم فهم یقینی همه جا آسیب زاست؟ اگر هست کجا و تا چه اندازه؟ ثالثا اسلام قصاص، برده گرفتن و جزیه و… نیست کمی دید خود را گسترش دهید.
      اینکه احادیث از نظر شما ضد و نقیض هستند یک مسئله بسیار مبسوط است که به همین راحتی حتی قابل طرح هم نیست و بستگی به فهم جنابعالی دارد. بعد ازآن، احادیث از آستین در نمی‌آیند در منابع تاریخی احادیث معتبر بسیاری وجود دارد که شما بر اثر کم اطلاعی می‌پندارید مانند حرف‌های خودتان از آستین در می‌آیند.
      دوست عزیز نجاست و پاکی امری اعتباری است در فقه. چرا آن را مایه‌ی ارزش حقیقی موجودات می‌پندارید. بسیاری نیز مثل شما در مسئله‌ی سهم الارث هم همین اشتباه را می‌کنند. بحث چه ارتباطی با کافر داشت؟ آیا اسلام فقط همین حرف را در مورد انسان کافر زده؟ که نجس است و فلان؟!!!
      این همه کلی گویی نکنید. دائم می‌گویید اسلام فلان است کتاب‌های فلانی بهمان اند. خوب اگر هستند کجایشان؟ اگر اشکال دارند آیا به کلی کتاب و بحث زیر سؤال می‌رود؟ از این ادعاهای پوچ و کلی نتیجه‌ای گرفته نمی‌شود.

      1. عدم فهم یقینی صددرصد در شرایطی که قرار است حکم صادر شود اسیب زاست برای اینکه جان کسی را بگیرید نیاز به فهم یقینی متن دارید تا براساس ان بتوانید حکم دهید برای اینکه مال کسی را بگیرید باید به فهم یقینی برسید برای اینکه دستور حمله به سرزمینی دیگر را صادر کنید نیاز است به فهم یقینی متن برسید که ایا متن چنین مجوزی به شما داده است ؟ پس نداشتن فهم یقینی برای مواردی که قرار است حکم صادر شود حتما اسیب زاست
        دوست عزیز اسلام اگر احکام حکومتی و فقه وشریعت نداشت اگر ارتداد وجهاد ابتدایی وو…. نداشت وفقط منحصر به اخلاق وعبادات میشد کسی مخالفتی با ان نداشت حداقل میتوان گفت که مخالفان ان بسیار محدود میشدند اما برای حکم برده گرفتن وجزیه گرفتن و جهاد ابتدایی و…. باید توجیه عقلانی داشت اینها احکام بسیار مهم اسلام هستند که نمیتوان بسادگی از انها عبور کرد
        اینکه نجاست اموری اعتباری هستند ومن انرا مایه ارزش حقیقی میپندارم سخت در اشتباه هستید این فقه اسلام است که انرا مایه ارزش حقیقی میپنداردبه رساله های مراجع تقلید نگاهی بیاندازید خواهید دید که انسان کافر را جزو نجاسات میدانند اینکه میگویید که مراجع وفقها به فهم یقینی نرسیده اند عذر بدتر از گناه است چطور مراجع وفقها که به فهم یقینی نرسیده اند مدعی حکم جهاد ابتدایی هستند وبا ان حکم میتوانند دست به کشتار انسانها بر اساس عقایدشان بزنند چطور مراجع وفقها که به فهم یقینی نرسیده اند حکم ارتداد ومرگ یک انسان را میدهند که چرا دینش را عوض کرده است ومثلا از اسلام به دین دیگری رفته ویا کافر شده است این احکام نیاز به فهم یقینی متون دینی که همه اش تاریخی هستند . دارد وگرنه براساس ظن وگمان که نمیتوان جان کسی را گرفت ویا حمله به سرزمینی دیگر کرد وکشتار براه انداخت درحالیکه مطمئن نباشید که متون دینی کار وعمل شما را تایید میکنند

        1. جناب جانان.
          فقهای ما در شرایطی به فهم یقینی هم می رسند. اولا. ثانیا فقها وظیفه دارند یعنی باید فقهایی باشند و حکم بدهند. ثالثا فقه جزئی از نظام اندیشه ای اسلام است اگر هم اشتباهی از فقیهی سر بزند اگر کوتاهی کرده عقاب می شود و اگر کوتاهی نکرده باشد معذور است. در ضمن همانطور که عرض کردم اهل بیت علیهم السلام به کسانی که در این راه قدم می گذارند عنایات بسیاری داشته و دارند.
          بله اسلام اگر جهاد نداشت، قوانین اجتماعی نداشت میشد باب میل بسیاری از سران کنونی جهان که جهان را با شهواتشان اداره می کنند و کارهای غلط و قبیح خود را هم زیبا می پندارند.
          بعد جهاد ابتدایی در زمان معصوم است نه در زمان غیبت در رابطه با حمله به کشورهای دیگر. در رابطه با ارتداد هم اگر می فرمایید فهم یقینی اتفاق نیافتاده که پاسخ را عرض کردم. اگر با خود ارتداد مشکل دارید بحث مبسوطی می طلبد.

          1. اقای سید شما گفتید که فقها ادعا ندارند که به فهم یقینی میرسند الان حرفتان را عوض کردید ومیگویید در شرایطی به فهم یقینی میرسند این اولا شما اما ثانیا اینکه فقها وظیفه دارند حکم بدهند چه کسی چنین وظیفه ای برعهده انان گذاشته ؟ امیال دنیوی وحکومت کردن وبرتری داشتن بر مردم ؟ اینها این وظیفه را برعهده فقها گذاشته ؟ فقهاییکه نمیتوانند از متن تاریخی به فهم یقینی برسند بر چه اساس حکم صادر میکنند ؟ فقهاییکه احکامی صادر میکنند که با عقل مدرن انسان مدرن همخوانی ندارد جز انزجار مردم از دین چه ارمغانی خواهند داشت ؟
            اسلام اگر جهاد نداشت یعنی چه ؟ چرا کلی گویی میکنید جهاد اگر برای دفاع باشد کاملا معقول است وباید هم باشد ولی جهاد ابتدایی حمله به سرزمینیست که جنگ را اغاز نکرده اینجا اگرشما دلیل منطقی برایش دارید عرضه بدارید
            در مورد ارتداد هم بلی من با حکم ارتداد مشکل دارم اگر دفاعی دراین ارتباط دارید بنویسید

  11. شما چشمتان دچار ضعف بینایی شده است من اینهمه دلیل ارائه دادم هم استدلال منطقی کردم وهم ایات قران را به عنوان سند ارائه کردم باز هم شما میگویید دلیل ارائه نمیکنید؟!!!!پس این ایات قران را برای چه من نوشتم ؟
    صرف ادعا داشتن که بد نیست شما دوست دارید الکی قضیه بپیچانید؟!صرف ادعا داشتن بد نیست ادعای ناحق داشتن غلط است

    1. آیات قرآن را ارائه کردید اما به طرز محیر العقولی نتیجه گرفتید. اولا آیه اولی که ذکر کردید چه ربطی به جهاد داشت. می گوید اگر نزدیکانتان کافر اند نباید آن ها را ولی خود بگیرید؟ کشتار از نزدیکان را از کجای آیه برداشت کردید؟!!!!!!!!!!!!!!!
      آیات شأن نزول دارند، تفسیری دارند … یک آیه را می گیرید با یک آیه دیگر پیوند می دهید نتیجه قتل نزدیکان را می دهید؟؟؟؟؟؟!!!!
      مثل اینکه شما بجز جهاد ابتدایی چیزی را نیافتید. اصلا کل جهاد های ابتدایی اسلام چقدر بوده؟ جهاد ابتدایی در زمان معصوم است و در زمان غیبت مجاز نیست. در ضمن ایران کشوری متمدن با مردمی فهیم بود برای همین دین کامل اسلام را پذیرفتند و گرنه دین با سرنیزه گسترش نمی یابد بلکه از بین می رود حال آنکه می بینیم ایرانیان ازبهترین مسلمانان اند.
      مشکل اینجاست قضیه پیچیده است ولی مثل اینکه دوست دارید سریع ببرید و بدوزید و به نتیجه دلخواه خودتان برسید؟؟؟!
      اگر حدیث و روایت نمی خوانید لا اقل نگاهی به حال هوای قبل و بعد آیات بیندازید…

      1. اقای سید کشتار نزدیکان را از ایه 123 سوره توبه که دومین ایه بود نتیجه گرفتم واولین ایه را برای این نوشتم که بدانید که قران حتی از پدر وبرادر هم نمیگذرد وبخاطر عقیده میگوید که انها را دوست نگیرید من یک ایه را با ایه دیگر پیوند ندادم بلکه ایه های هم راستا را نشان دادم شما از هر کجا که خواستید تفسیر این ایات را جدا جدا بررسی کنید من مطلبی را اضافه نکردم عین ایه با متن عربی موجود است ترجمه انهم موجود است تفسیر انهم موجود است هر کجا را اشکال دارید دقیقا مشخص نمایید واینکه نوشتید جهاد ابتدایی در زمان غیبت جایز نیست بعضی از فقها از جمله رهبر انقلاب اقای خامنه ای نظر شما را رد میکنند وایشان میگویند که جهاد ابتدایی با نظر ولایت فقیه هم درست است والبته بعضی دیگر هم با ایشان هم نظر هستند
        مشخصا که اسلام با سرنیزه گسترش یافت این را که نمیشود کتمان کرد ایرانیان کاسه از اش داغتر شده اند بدلیل اینست که فرهنگ ایرانیان را اعراب از انها گرفتند چنگیز ومغول وتیمور لنگ و اسکنر مقدونی و…. به ایران حمله کردند وانرا تسخیر کردند ولی هیچکدام ضربه ای را که اعراب به ایران وایرانیان زدند را نتوانستند بزنند چون اعراب فرهنگ ایرانیان را از انها ستاندند
        در مورد حدیث وروایت هم میخوانم ولی سندیتی برایشان قایل نیستم چون شیعه هیچ کتاب معتبر حدیثی ندارد چهار کتاب به اصطلاح معتبر دارد که شیعه از میان انها حتی یک کتاب را نمیتواند تایید کند که همین یک کتاب را تمام احادیثش را قبول دارد بعد اسم انها را گذاشته کتب معتبر شیعه !!! نهج البلاغه را هم که در منابر فریاد میکشند وهوار سر میدهند وعلی علی میکنند در مناظرهها قبولش ندارند وقتیکه از نهج البلاغه مدرک میاورم که حرف شما درست نیست میگویند نهج البلاغه احادیثش سند ندارد !!!! چطور در سخنرانیها ومنابر شما از احادیث نهج البلاغه به نفع خودتان استفاده میکنید اما در مناظرهها هر جا به ضررتان بود میگویید نهج البلاغه احادیثش سند ندارد!!!! خوب اگر سند ندارد پس شما هم درمنابر از ان استفاده نکن در سخنرانیها ازان استفاده نکن یک بام ودو هواست دیگر
        در مورد ایات هم من قبل وبعد انرا میخوانم شما اگر هر جایی من ایه ای نوشتم وروی ان اشکال داشتیدبفرمایید تا روی ان صحبت کنیم

  12. بنظرم اگر که بنیانگذاران ادیان انسان های درستکار و خیر خواهی هم بودند مبنا و روش کارشون اشتباه بوده چون بر اساس باور به ماوالطبیعه و جهان پس از مرگ نمی توان جامعه رو اخلاقی کرد تجربه تاریخی هم این ادعا رو تایید میکنه پیش از دوران مدرن و تشکیل دولت های ملی و تشکیل پارلمان مردمی که قدرت پادشاهان رو محدود میکرد و وضع قانون و تشکیل قوای منسجم انتظامی که باز دارنده از جرایم هست اخلاق و امنیت در وضع نا گواری بود

    1. از این که دستاوردهایی در طول تاریخ نسیب جامعه می شود شکی نیست. اما مطالعه تاریخ نشان میدهد که گروه مقابل در لوای ادعاهای پرطمطراق بیشترین سهم در جنایات را در دوران حاکمیت مرتکب شدند.

    2. مدرنیته فاشیسم و لیبرالیسم را ایجاد کرد هیتلر، استالین، روزولت، چرچیل سهم این ها 000 000 85 کشتار و 000 000 120 معلول و یا بیخانمان بود . مدرنیته با وعده گشایش آمد و همه رقبا را با بیرحمی زیر پا له کرد.کدام اشتباه بزگتر است؟خود قضاوت بفرمایید

    3. تشکیل کشورها و تاکید ملیت گرایی محصول رقابت پادشاهان با کلیسا در اروپا برای مونوپولی کردن قدرت بود نه مدرنیته.

    4. حال توجه کنیم به ادعایی دیگر در باب اخلاق! بر ساس ماوراء الطبیعه نمی شود اخلاق بر پا کرد! خوب عزیز من از میان مواضع بسیاری که برای شما نام نمی برم تا با سه خط اول بروید و جواب بدهید در بسیاری منابع نظریه امر الهی اولین موضع مطرح شده است.
      قبل از ارائه نظریات نبوغ آمیز کمی فکر بفرمایید.

      1. من هم از توصیه های اخلاقی ادیان خبر دارم مثلاً یکیش ده فرمان موسی اما حرفم اینکه اعتقاد به جهان غیب و اینکه خدا شاهد اعمال انسان ها هست ضامن اخلاق نیست مگه تو این جامعه زندگی نمی کنی مگه این همه دورغ و تقلب رو نمیبینی مغازه دار ها با یک قسم سر مشتری رو شیره می مالند حتی یک راننده تاکسی از پول خرد مردم می دزده حالا از اون کسایی که همچین کاری میکنند بپرسی یک قیافه حق بجانبی میگیر که حق با منه اگه که خدایی بود به جای پیغام پسغام فرستادن از طریق کسانی که خودشون رو فرستاده خدا می دونند حتماً خودش رو نشون می داد و می گفت که حق و باطل چی هست

  13. این که هر چیزی که من و امثال من نمیبینیم یا حس نمیکنیم توهم است یا هر چه که قابل تجربه مادی همگانی نباشد بی معنیست عین پوزیتیویسم است و گستاخانه ترین و جاهلانه ترین نوع تفکریست که تاکنون وجود داشته . اثبات و استدلال و عقلانیت ناب به معنای واقعی کلمه فقط در ریاضیات ممکن است که آن هم منطق است و معرفتی از جهان واقعی به کسی نمیدهد. تنها راه معرفت از هستی بیرون ذهن تجربه است و تجربه با ابزارش تناسب دارد و لزوما منحصر در ماده نیست . پیامبران و عارفان هستی ورای ماده را تجربه کرده اند بواسطه روح متعالیشان . اگر کسی آن درجه از تعالی روحی را نداشته باشد از آن سنخ تجربیات محروم است اما با اطمینان تمام توهم خواندن هر تجربه متافیزیکی تکبر و جهل فراوان میطلبد. درست مانند دهاتی که همه اهالی آن نابینایند و اگر بینایی بینشان بیاید و برایشان از رنگها بگوید او را متوهم بخوانند! چگونه میتوان به آنها وجود رنگ را اثبات کرد؟ دستکم باید در اینگونه امور ندانم گرا و شک گرا بود.

    1. اولاً اینکه اگه که معیار عقلانیت و تجربه رو کنار بزاریم با چه معیاری می خوای بگی که فلان مکتب فکری و اعتقادی درست هست و سایر کسانی که تجربه عرفانی داشتند حرفشون باطل هست با چه معیاری می خوای ثابت کنی که ادعای یک هندو در مورد آفرینش غلط هست ولی آموزه های ادیان ابراهیمی صادق هست به فول آلفرد جولز آیر :اگر عارف بگوید واقعیاتی را فهمیده ولی نمی‌تواند آن‌ها را بیان کند بی‌فایده است. چراکه می‌دانیم اگر او واقعاً چیزی می‌دانست، قادر به بیان آن می‌بود. یعنی قادر می‌بود به هر نحوی که شده نشان دهد چه‌گونه اصالت کشف او را با روش تجربی می‌توان تعیین کرد. همین واقعیت که شخص عارف نمی‌تواند آن‌چه «می‌داند» را عیان سازد… نشان می‌دهد که حالت شهود عرفانی او را نمی‌توان حقیقتاً حالتی شناختی دانست. از این‌رو عارف در شرح و بیان بصیرت‌هایی که دارد اطلاعی در خصوص عالم خارج به ما نمی‌دهد.
      اگه که سر گذشت اعضای حلقه وین رو مطالعه کنی می بینی که اعضای این حلقه جز آزاد اندیش ترین فیلسوفان تاریخ بودند به طوری که کتاب کارل پوپر به نام منطق اکتشاف علمی که نقد اساسی بر آرای پوزیتویسم منطقی بود توسط انتشارات حلقه وین منتشر شد بطوری که تا هنگام ترجمه این کتاب به انگلیسی بعضی فکر میکردند که پوپر خودش پوزیتویست هست در دوران کنونی مایکل فریدمن دراثر مشهورش با عنوان «بازنگری در پوزیتیویسم منطقی»(۱۹۹۹) ضمن انتقاد از نگرشهای ساده و افراطی برخی منتقدان نسبت به این مکتب می‌کوشد تصویری صحیح از دعاوی پوزیتویستی نشان دهد و همچنین بیان دارد که کدام بخش از پروژه آنها شکست خورده و برای ترمیم این بخشها چه بهایی باید پرداخته شودبه نظرم من پوزیتویست بودن صد مرتبه شرف داره به بنیادگرایی و داعشی بودن حداقل اینکه پوزیتویست ها فتوی قتل کسی رو صادر نمی کنند

      1. حالا اگر همین بیمار مغزی و روانی به قول شما آمد با یک اشاره نفس و بدنتان را از هم جدا کرد یا کل گذشته تان را شرح و از نیت های پنهانی تان آگاهتان کرد، جایگاهتان را در دوزخ یا بهشت نشان داد، نعمت هایی که به قلب هیج کس خطور نمی کند نشانتان داد، از علوم آسمان و زمین گفت باز هم دیوانه است؟!!!
        یقینا در این حالت انکار کننده یا همان کافر دیوانه ترین فرد است!

        1. این ها اگه معجزه بلد بودند خودشون رو نجات می دادن تا نمیرند انها همشون انسان بودند مثل من و تو و دارای غریزه جنسی و میل به غذا و آب. این ادعا ها که مطرح کردی که از گذشته و آینده خبر دارند هیچ وقت ثابت نشده یا اینکه طرف رو از قبل می شناختند و یا اینکه با چند تا حرف کلی و مبهم که هر جوری میشه تفسیرش کرد میگن پیش گویی کردیم در حالی که اگه واقعا پایبند روش علمی بودند میگفتن که با چه روشی به این نتایج رسیدن و چگونه میشه این آزمون رو تکرار کرد در ضمن خیال پردازی در مورد عوالم خیالی و نادیدنی راحت هستش چون که به هیچ طریقی نمیشه وجودشون رو ثابت کرد

          1. پس شما هم یک موجود خیالی و مجازی هستید!
            شاید در توهم ما با ما سخن می گویید؟
            لطفا وجود خودتان را با روش علمی به ما اثبات بفرمایید!

          2. این ها اگر معجزه بلد لودند خودشون رو نجات می دادند؟ یعنی کسی که شهید شد معجزه بلد نبوده؟ این چه حرفی است؟!!! معجزه به همراه تحدی برای این است که این فرد اثبات کند از طرف یک قدرت لایزال آمده است. بله به فرموده خداوند قل: أنا بشر مثلکم. پیامبر هم مقل ما غذا می خوردند … در مورد سخن بعدی شما که فرمودید حرف کلی زدن و.. هرچند که معلوم نیست مرادتان چیست اما بدانید که این اتفاقات افتاده و حرف کلی هم نبوده و جزئی هم بوده. یعنی پیامبر برای شما بگوید که از چه طریق پیشگویی کرده؟ هر چند پیامبر پیش گو نیستند. مشکل شما اینست که به روش علمی و دنیای مادی ایمان آوردید و فکر می کنید مسائل ملکوتی مثل حل شدن نمک در آب است که آزمایشش تکرار شود.
            حال شما اگر دوست دارید بیان حقیقت را خیال پردازی بنامید موردی نیست اما وجود آن ها را هم می شود اثبات کرد.

  14. جهاد ابتدایی دراسلام وخصوصا در تشیع وجود دارد اکثریت قاطع فقها ومراجع به جهاد ابتدایی قایل هستند اینکه ه میگوید بسیار خوب اشتباه میکنند برای اینست که پاسخی ندارد یا شما اسلام وفقه را قبول دارید ویا اینکه بران اشکال وارد میدانید اسلام وفقه اسلامی معتقد به جهاد ابتدایی است حمله اعراب به ایران برای اسلام اوردن ایرانیان از همین نوع جهاد ابتدایی بوده است که حتما چنین حمله وتجاوزی محکوم است ولی ایا شما دیده اید مرجع تقلیدی حمله اعراب به ایران را محکوم نماید ؟ هرگز چون بنا به اعتقادشان کاملا صحیح بوده است وانها اسلام را گسترش داده اند البته به زور شمشیر وسرنیزه !

    1. جهاد همان است که چگوارا علیه آمریکا
      گاندی علیه انگلیس
      مصدق علیه استثمار انگلیس
      امیر کبیر علیه بیسوادی و فساد
      خمینی علیه دیکتاتوری شاه و سلطه آمریکا بر ایران
      شریعتی علیه خفقان فضای اندیشه و تمامیت خواهی فلاسفه در ایران
      نلسون مندلا علیه آپارتاید
      ویتنام علیه لیبرالیسم آمریکایی
      عمر مختار علیه تسلط ایتالیا در لیبی
      سقراط علیه کفر و خرافه در یونان
      خسرو گلسرخی علیه ساواک محمدرضا پهلوی
      ملکولم ایکس علیه ظلم لیبرالیسم علیه جامعه سیاه پوست آمریکا
      مارتین لوتر علیه خفقان و تحجر دینی در اروپای قرون وسطا
      کاسترو علیه ظلم آمریکایی
      میرزا کوچک خان جنگلی علیه رضاپهلوی
      انجام دادند
      افتخار انسان و بشریت جان دادن برای social cause و رهایی از strangulationismخفقان و زورگویی
      است

    2. خیلی خودتان را خسته نکنید جهاد از جان گذشتن و همراه با افتخار و عزت نفس و مایه مباهات تمامی ملیت هاست شما که بر اساس تنفر از اسلام و کفر از جهاد بد می گویید نمی توانید به زور و با تلقین به جای افتخار و مباهات معنی بدی به این ارزش جهانی کنید. ای براهام لینکلن که ایالات متحده بعنوان افتخار و عزت خود همیشه به او می بالد تمامی افرادی که روی دلار با غرور نقشان را حک می کند قهرمان جنگ و تهاجم بوده اند

    3. مطلب روشن است شما در کامنت ها سخنرانی می کنید.
      اول پراکنده گویی های شمادر صدا نت ربط به موضوع بخش ها ندارد. دوم کسی که اظهار نظر نمی کند شاید سطح مادون آکادمیک شماست. سوم در تمامی تجاوزها ملت ها قرنها از آن اظهار انزجار می کنند نه این که اندیشه مهاجمین مورد ادعای مورخین مزدور اروپایی که به دستور ملکه انگلیس و دیگران تلاش برای تحریف تارخ و ضربه زدن به عزت ملی و هویت اعتقادی ایران بزرگ را داشتند را با عشق و افتخار با عقلانیت تمام در آغوش گیرند و قرن ها مانند گوهری گرانبها از آن محافظت کنند.
      تحریفات مورخین غربی و تخریب فرهنگ شرق بوسیله cultural assimileهای بومی تصویری دلخواه انگلیس روسیه آلمان اسپانیا و پرتقال (دول مهاجم استثمار گر جهان در طول چند قرن گذشته) به افراد منتقل می کنند تا با گمراه کردن اذهان راه را برای سرکوب و تسلط بر کشورهای به قول خودشان کمتر پیشرفته باز کنند .
      ایرانیان با جان و دل از حضرت امام حسین(ع) و از رحمت للعالمین تجلی رحمت و عطوفت حفاظت کرده اند و می کنند. تلاشهای روشنفکر واقعی دکتر علی شریعتی در زنده کردن فرهنگ عاشورا در دل دانشگاه ، گسترش اسلام در قلب لیبرالیسم غرب بعنوان سریعترین رشد فکری به سبب عمق اندیشه و انسانیت و عبودیت فطری اسلام بعنوان بزرگتری ذخیره فکری بشریت است.

  15. اینها رد گم کنی است جهاد ابتدایی که در قران است ربطی به این موارد مطرح شده ندارد دروغگویی تمام است جهاد ابتدایی یعنی حمله به سرزمینی دیگر برای گسترش اسلام . برای اینکه انها را مجبورا مسلمان کنیم ویا اینکه مجبورا تحت لوای حکومت اسلامی روزگار بگذرانند انها یا باید بمیرند ویا مسلمان شوند ویا اگر میخواهند دردین خود باشند حق ندارند برای خود سرزمینی وکشوری داشته باشند باید تحت حکومت اسلامی زندگی کنند وباذلت وخواری به اسلام جزیه بپردازند البته همانطور که میدانید جزیه مالیاتیست که حکومت اسلامی از غیر مسلمانان بخاطر دینشان میگرفت

    1. این که مردم امام حسین (ع) را با جان و دل عشق می ورزند دروغ گویی است؟ شما دچار هذیان گویی شده اید.برید خودتون را به دکتر نشان بدهید.
      Have you run away from an institution?

    2. شما مطلبی بی ربط را با کمال بیسوادی تکرار می کنید. در نوشته های دیگر شما همانطور که مشخص شد بسیار به عقاید سنی سلفی نگاهتان شباهت دارد. جهاد ابتدایی ربطی به مطلب این بخش ندارد و این را از شما شنیدیم.کسی راجع به آن سخن نمی گوید.
      در ضمن شما بایست بدرستی و با جزییات آن را توصیف کنید . بدون کانتکست ادعا کردن که خوب پاسخ روشنی دارد. شما اول بایست ببینید در چه مورد بیان شده.
      بعلاوه ، استراتژم دیگر شما این است که وفادار به متن اسلام کلمه را بکار نمی برید. مجاهدین اسلام همه مورد تحسین همه جهان هستند بغیر معدودی قابل اغماض مانند خود شما.خسرو گلسرخی چپی خود را با افتخار پیرو امام حسین(ع) معرفی می کند که البته برای لیبرال ی مانند شما این زخمی در جگر است می دانیم.
      در ضمن اسلام یک مجموعه بسیار پیچیده از مفاهیم و مبانی است. شما خودتان با وجود بیسوادی که حتی در خود مبحث اسلام از خودتون نشان می دهید ادعا کردید که به نص نبایست تکیه کرد اما حخودتان نص گرایی می کنید و آنهم با کشیدن یک خط بیرون از متن!!!!!!!!!!!!!!!!!!!
      قرآن کتاب هدایت و بیان کننده احکام است. پس با وجود این که هکمیشه توصیه به گذشت و آشتی دارد مانند هر مبنای juresprudenceدیگر از قوانین پاداش و مجازات بایست سخن بگوید. حال بایست دید آیا مبنای دین رحمت است یا مقابل آن. که همه در عالم می دانند که پیامبران برای تقویت اخلاق و صلح آمدند. حضرت مسیح(ع) حتی مورد توسل بیخدایان قرار می گیرد اما متاسفانه روی تخت عمل و در زمان خطر. این ها در کل دنیا lived experienceاست. وقتی از پیامبر(ص) سخن گفته می شود همیشه از مکارم اخلاق گفته می شود. تمامی برخوردها در برابر اسلام در زمان پیامبر (ص) تهاجم به آن ها بوده است. همیشه پیش از رودررویی فردی به جلوی می رفته و از صلح و دوستی می گفته. و وقتی تهاجم می شده آن ها دفاع می کردند.
      از بینهایت اشتباه که حتی مجال فهرست کرن آن در این جا نیست این است که شما مطلبی که مربوط تاریخ کهن است را در جمع فلسفی مطرح می کنید! خوب این را در میان متخصیصین امر بایست طرح بفرمایید. این بدان می ماند که تز دکتری خود را در حوزه خاص و تخصصی برویم در زورخانه محل طرح و ادعا کنیم که موضع ما درست است چون کسی تز من را رد نکرد! خوب اگر مردی برو با فلاسفه مخالف متخصص تز خودت موضع را مطرح کن.
      که این مطلب آخر بسیار بسیار گویاست: از مطلب صفحه خارج شدن و ذهنیات خود را تبلیغ کردن. خوب کسی در این مورد اگر بخواهد بشنود به آیت الله جوادی آملی و شما هم به مفتی خود در عربستان سعودی رجوع می کنید این مطلب چه جای مطرح کردن در جمع فلسفه تحلیلی دارد؟

      1. 1- اعراب بَدوی حجاز و جزیه العرب 1400 پیش سواد نداشتند چه برسه به اینکه مثل افلاطون و ارسطواز مبانی پیچیده سر در بیارند قضیه خیلی ساده هست محمد می گفت که بریم کفار رو بکشیم اموالشون رو بدزدیم و زنانشون رو بین خودمون تقسیم کنیم هرکی هم کشته شد الله برای او در بهشت کاخ درست کرده که پر از حوری و شراب ناب هست اسلام این همه طول تفسیر نداشت که میگید مانند واجب الوجود عالم عقول این ها همش ساخته فیلسو فان مسلمان هست که در اثر ترجمه از کُتب یونانی وارد شده و خیلی از مفاهیم موجود در فلسفه به اصطلاح اسلامی با اسلام متضاد هست خود ابن سینا گفته که معاد جسمانی با عقل ناسازگار هست و من تنها به این علت که مسلمان هستم امکان معاد رومی پذیریم براساس همین نظرات بوده که امام محمد غزالی ابن سینا رو تکفیر کرد توصیه می کنم در همین سایت نقد مصطفی ملکیان به مفهوم متناقض فلسفه اسلامی رو مطالعه کنید
        2-از شما سئوالی داشتم آیا شما معتقدید که فتح ایران ،عراق،سوریه و مصر توسط اعراب و خراج گزار کردن این مناطق به دولت اسلامی در زمان خلفای راشدین بر خلاف موازین اسلام بوده اگر بگید که نه هیچ مغایرتی با قوانین اسلام نداشته پس موضع من نسبت به اینکه اسلام فقط بهانه ای برای غارت کشورها بوده صحیح است اما اگر غیر از این هست و بگید که اسلام بدست افراد غیر صالح افتاد و حق حکومت بر ممالک اسلامی فقط منحصر به علی بن ابی طالب و فرزندانش هست آیا شما شواهدی مبنی بر این دارید که علی بن ابی طالب و یا حسن بن علی و یا حسین بن علی و یا نوادگانشان در برابر فعالیت های جهادی و فتح ممالک کفر توسط خلفای راشیدن و خلافت امویه و عباسی و یا امپراطوری عثمانی موضعی گرفته باشند در زمان حکوت علی شورش های واقع شده در مناطق فارس کرمان و مصر که تحت سلطه اعراب بود سرکوب شد و یا در حکومت صفویه شاه اسماعیل مذهب رسمی کشور رو مذهب شیعه دوازده امامی اعلام کرد این در صورتی که در آن زمان مذهب اکثریت مردم ایران سنی بودامرای قزلباش این مطلب را به شاه اسماعیل یادآور شدند، اما شاه در پاسخ عنوان کرد که «در این کار خداوند و امامان او را یاری خواهند کرد و اگر مردم بخواهند در مقابل او کوچک‌ترین اعتراضی کنند، پاسخشان شمشیر خواهد بود.» همه این اقدامات به تایید و نظر علمای شیعه که از جبل عامل لبنان به ایران مهاجرت کرده بودند انجام می شد.

        1. اولا این طرز صحبت به هیچ وجه شایسته پیامبر مکرم اسلام نیست.
          گویا دین را از حرف های خودتان هم ساده تر انگاشتید. پیامبر اکرم هیچ گاه چنین حرف های رو نفرمودند ایشان حتی قاتل عمویشان را که از عزیزترین افراد نزد ایشان بود و سید الشهدای اول بخشیدند. رفتار های محبت آمیز ایشان را کسی نمی تواند نادیده انگارد (جز شما).
          این واجب الوجود و عقول عشره نمی از یم دریای معارف ایشان است. اللهم ارن الاشیاء کما هی دعای چه کسی است؟ موجود خیالی شما یا پیامبری که هستی پرتویی از وجود اوست؟
          از خیلی مفاهیم بفرمایید کدام است؟ معاد جسمانی با حکمت متعالیه سازگاری بسیار زیادی با اسلام پیدا کرد. شما هم لازم نیست به مسائل بین مسلمانان بپردازید چون نه ارتباطی به شما دارد نه هم در فضای گفتگوهای آنان هستید.
          2- در قضیه فتح این امکنه توسط خلفای راشدین یقینا اشتباهاتی صورت گرفته. در رابطه با حضور حضرت علی علیه السلام در این جنگ روایاتی از سیف بن عمر در تاریخ طبری نقل شده که فرد موثق و سالمی نیست و متهم به زندیقی است. همچنین روایات بسیاری وجود دارد که خلیفه دوم نظری مخالف با حضرت علی ع داشته است. از قضا این درخواست فرماندهی لشکر به حضرت علی داده شد ولی ایشان رد کردند ( مسعودى، مروج الذهب، ج 2، ص 310، قم، دار الهجرة، چ دوم، 1409.)
          حکومت بر ممالک اسلامی مخصوص ولی خداست که ولی خدا علی علیه السلام است.
          جالب آنکه حکومت شاه عباس را هم ربط به شیعه می دهد دوست عزیز شاه عباس امام سیزدهم نیست. منبع این نقل تاریخی از کجاست؟ آیا همه علما تأیید کردند؟ اگر آری در چه شرایطی بوده؟ بعد این یک حرف است اقدامی هم شده است؟

  16. لیبرالیسم هم یعنی عکس veteranسرباز آمریکایی پشت جیپ آمریکایی با چندین سر ویت کنگ که روی کاپوت با طناب نگه داشته شده تا برای هر کدام 5 دلار دریافت کند!
    واقعاً بایست برای کسی که از رحمت و عفو مورد توصیه همیشگی اسلام و دینی که پیامبر خود را رحمت للعالمین معرفی می کند با تحریف دروغ پردازی می کند متاسف بود.
    من با فرهنگ و فلسفه غرب آشنام : اما
    اولا جهاد ابتدایی ابداع شماست
    دوم شما ک اصطلاح از جیب خودتون در آوردی و خودتون هم معنی کردید

    خوب بله شاید شمای ملحد لیبرال مقاومت کشورهای مور حمله وحشیانه آمریکا را بخواهید همانطور که عروسیشان را با بمب به آتش می کشید خاکستر و پودر کنید و آن ر نپسندید
    اما این اختراع شما (جهاد ابتداعی) چه ربطی به اسلام دارد.
    شما با اختراع ذهن خودتان مخالفید. بسیار خوب ولی این ربطی با دین ندارد.
    جالب این که از لیبرالیسم نسل کش جهانی دفاع می کنید!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!
    سوم این که شمابعنوان فردی متنفر از اسلام این مطلب را بایست با متخصص حوزهو مورخ متخصص تاریخ اسلام مطرح کنید همین طرح مسأله در فضای فلسفه غرب نشان دهنده یا تحصیلات در حد دیپلم و یا غیر مربوط به فلسفه است. لطفا تحصیلات خود را بفرمایید.
    پاسخ شما ساده است حتی منی که قاعدتا نبایست در مورد اسلام مورد سئوال قرار بگیرم ( و سئوال از من خود به خودی خود نشان دهنده حقه بیانی شماست) هم می دانم که شما دوره عمر و عثمان را با زمان پیغمبر قاطی کرده اید.

  17. در ضمن شما مرتب بدون ربط به مطلب صفحه سخنرانی های نامربوط می کنید. انگار عقده ای و کینه ای نسبت به دین یکتاپرستی دارید!
    آخر این که شما بایست فکت ارائه کنید، و تفسیر، و معنی، و تایید وووووو………..
    این که بدون معرفی خودتان و در یک خط ادعا کنید برای راننده تاکسی شاید بعنوان جوک چند ثانیه ای گوش کند. خوب مدارکت کوُ‌تاییدت کوُ منبعت کوُ ترجمه ات کوُ تایید مفسر قرآنت کو، جمع تاریخ دانانت کو؟
    دفاع مخالفت کو؟
    بعد ربط نگاشته شم با این صفحه چیست؟
    ابهام اشکال شماست . برطرف بفرمایید.

  18. در مورد جهاد ابتدایی با یک سرچ ساده میتوانید نظر فقها را در این زمینه مطالعه کنید بعضی فقها جهاد ابتدایی را فقط با حضور امام معصوم قبول دارند وبعضی دیگر درعصر غیبت نیز جهاد ابتدایی را قبول دارند درواقع اصل ماجرا را همه قبول دارند بعضی میگویند لازم است امام معصوم حضور داشته باشد وبعضی دیگر به این هم نیازی نیست وتوسط ولایت فقیه کار به انجام میرسد لازم به ذکر است که رهبر انقلاب اقای خامنه ای از کسانیست که حتی حضور امام معصوم راهم لازم نمیداند وجهاد ابتدایی را درعصر غیبت هم موجه میداند

    1. عزیز من جهاد شرف انسانی و وظیفه هر فرد برای حفظ ناموس و وطن خود است.
      شمای سلفی و متنفر از دین که در صفحات دیگر قرآن را دروغ می خوانید و تبلیغ پوچ گرایی می کنید که منبع تحقیق نیستید. جهاد افتخار ایرانی و بلکه هر انسانی از هر نژاد و ملیتی است.
      شمای با این درجه از سواد که از اسلام متنفرید که مورد استناد نیستید.
      باور به قرآن و افتخار به اسلام بالاترین سرمایه انسانی و عبودیت است.
      مسأله را که در چند کلمه اظهار نظر نمی توان طرح، بررسی، و شناخت. جهاد در دین مبنی و پایه عقلی، دینی، و انسانی دارد و شما رفتار عمر و عثمان و ابوبکر را با اسلام خلط مبحث کرده اید.
      جهاد هم حکم عقل است و انسانیت قطعا نیازی به حضور امام نیست. معطل کردن دفاع از خود و میهن تا صدور حکم از سوی امام که بی دفاع گذاشتن کشور است. کدام دیوانه ای ارتش و دفاع کشور را رها می کند و شرف و ناموس خود را در معرض افرادی مانند شما می گذارد.
      حجت چانان هویت مشکوک شما در نوشته های شما در صفحات دیگر روشن شده این که قرآن را دروغ خواندید، این که تبلیغ پوچ گرایی می کنید،این که ضد و نقیض پراکنده گویی می کنید. این که خارج از مطلب سخن می گویید این که تحت نام کامنت گذاشتن تبلیغ افار سلفی گری می کنید با مطالعه کامنت های شما برای همه در یکی دو دقیقه روشن می شود. فقط عزیز من از شما هزاران بار سوادت سئوال شده تو رو به همان پوچگرایی نمی دانم سلفی گری و یا هر توهمی که ذهن شما را مشغول کرده تحصیلات را که ادعا کرده اید از وسط اسلام می آیید را بفرمایید. اگر بفرمایید که از وسط اسلام می آیید که خوب در فضای فلسفه چکار می کنید؟ و اگر نیامدید که مشخص است در آن حوزه هم تحصیلات ندارید چنان که خودتان در جای دیگر فرمودید خوب عزیزم بروید تحصیلات بهم بزنید تا روشن شوید.

    2. لطفا سئوالات نظر قبلی را بفرمایید:
      ” شما بایست فکت ارائه کنید، و تفسیر، و معنی، و تایید وووووو………..
      این که بدون معرفی خودتان و در یک خط ادعا کنید برای راننده تاکسی شاید بعنوان جوک چند ثانیه ای گوش کند. خوب مدارکت کوُ‌تاییدت کوُ منبعت کوُ ترجمه ات کوُ تایید مفسر قرآنت کو، جمع تاریخ دانانت کو؟
      دفاع مخالفت کو؟
      بعد ربط نگاشته شم با این صفحه چیست؟ ”

      لطفاً این هاراارائه بفرمایید. منتظریم .

  19. سیاسی بودن و تبلیغاتی بودن سخن شما آقای حجت کاملا روشن است. اگر مطلبی دارید به یک مجتهد بایست سئوال شود نه جایی فلسفه غرب مورد نظر است. کار شما به این می ماند که اشکال کریپکی به برخی مواضع در فلسفه تحلیلی را در بقالی سر کوچه مطرح کنید و بعد نتیجه بگیرید موضع شما صادق است!!

    1. من اماده مناظره با هرکسیکه توان انرا داشته باشد که ورودنماید .هستم من سوال ندارم که به یک مجتهد رجوع کنم وسوال بپرسم مجتهد باید خود را اماده نماید در چنین فضایی ورود کند وپاسخگو باشد من مناظره میکنم وخود را صاحبنظر میدانم در موضع برابر با مجتهد ویا هر استاد دیگری اماده گفتگو هستم ضمن اینکه بعضی دوستان حتی مدعی شده اند که مدرس دانشگاه هستند ویا دانشیار دانشگاه هستند واین دوستان هم دراین سایت حضور دارند ولی نتوانسته اند پاسخگوی اشکالات باشند البته اینها که گفتم از مواضع دینی دفاع میکرده اند واینطور نیست که اینجا همه بیسواد باشند دراین سایت خوانندگان فرهیخته زیادی حضور دارند

  20. میلاد علی اکبر(ع) فرزند محبوب و انقلابی حضرت امام حسین(ع) این الگوی جهاد پر افتخار که جان مال همه خانواده خود را به مسلخ بندگی خدا فدا کرد بر تمامی عاشقان حضرت حق مبارک باد
    دل عاشقا شیدا شد
    کعبه دلا پیدا شد
    کسی که نگار ما شد اکبر لیلا شد

  21. اقای ه من در سایت فرهنگی نیلوفر ودین انلاین و سایت دکتر سروش و سایت یوسفی اشکوری و سایت مهدی نصیری وسایت رحیم پور ازغدی وسایت اندیشه پویا وسایت صدانت مطلب نوشته ام وهمه را هم با همین اسم که اسم حقیقی من است من این صداقت را دارم ولی شما با نامهای جعلی وهردفعه با یک اسم کامنت میگذارید وبا اینکه به نفع قدرت وحکومت کامنت میگذارید جرات وصداقت ندارید که اسم واقعیتان را بنویسید

  22. ِ!Diversion آفای حجت دیگر بغیر از فرار به حاشیه راهی برای شما نمانده. هر چقدر بیشتر میگویید بیشتر گیر میکنید.
    ناسازگاری هیچ توجیهی برای سخنان شما باقی نمی گذارد.
    باز تکنیک فاشیستی برای خفه کردن صدای مخالف! الان همه می دانند که سرو صدا کردن و هیاهوکردن شهرت در برداره ومنافع بسیار عاید فرد می کنه.

    شما حتی در فعم پروتکل رفتاری این medium بی دقت هستید.بی دقتی دیگر! در فضای مجازی ، privacy وidentity تعریف خاصی دارد. وقتی می توان از جعل گفت که اینیشالیزم بکار بردن رایج نباشد.اکثریت افراد نیازی به معرفی نمی بینند و بندرت افراد نام ونام فامیل بکار می برند.
    باز مطالبی هست که در کامنت بعدی خدمت شما ارائه خواهد شد.

    1. انکه نام جعلی بکار میبرد وهربار بایک نام مینویسد صداقت ندارد وبا هیاهو کردن میخواهد افکار خود را پرطرفدار نشان دهد چرا باید افراد خود را معرفی نکنند؟ دوعامل میتواند تاثیر گذار باشد اول انکه ان فرد مخالف قدرت وحکومت مینویسد واز این طریق میخواهد امنیت بیشتری داشته باشد تا راحتتر سخن بگوید که شما ازاین دسته نیستید دوم انکه ان فرد اصلا مخالف نیست او به نفع قدرت وحکومت مینویسد ولی میخواهد به این وسیله شناخته نشود که اگر در مباحث شکست خورد وکم اورد دیگران ندانند که او کیست وچه جایگاهی دارد وهم با اسامی جعلی افکار خود را پرطرفدار نشان دهد
      واقعا از شما تعجب میکنم به من تهمت زدید که من با اسم فرد دیگری کامنت گذاشته ام حالا که قافیه را باخته اید ومیبینید که گفته شما درست نیست حالا حرف از شهرت و… میزنید !!!
      من درواقع خطر میکنم ودر عین شجاعت خلاف عقیده حاکم مطلب مینویسم این جز دردسر چیزی بهمراه ندارد من برای اینکه تقریر حقیقت کنم درسایتهای مختلف مطلب مینویسم وهمیشه بارها توصیه کرده ام که با یک نام کامنت بگذارید تا دیگران با منظومه فکریتان اشنا شوند برای همین من با یک نام در همه سایتها مطلب مینویسم

  23. اقای ه یا م یا و یا هکذا و هکذا :

    اولا کم گوی و گزیده گوی . بجای پرگویی های نامفهوم و قاطی کردن انگلیسی و فارسی ، سعی کن نوشته هایت مفهوم و واضح باشد .

    دوما هم من و هم جناب حجت جانان بحث های زیادی با دین باوران داشته ایم . در کمال ادب و احترام . شما اگر نظراتی داری ، مودبانه بحث کن .

    سوما : باز هم تاکید میکنم مفهوم بنویس . کم گو ولی به زبان ادمیزاد بگو تا همه بفهمند چه میگویی .

    چهارما شعار نده . ادله ات را له هر چیزی که دوست داری مطرح کن . شعار نده . تهمت نزن . تکنیک فاشیستی و شهرت طلبی و غیره یعنی چه ؟ شهرت چه ، فایده چه ، کشک چه ؟

    پنجما : ارزش انسان به عقایدی نیست که دارد ، به اخلاق است . یک مسیحی بیسواد با اخلاق برتر است از یک مسلمان دانشمند بی اخلاق ( و بالعکس ) .

    ششما : لطفا یک مقاله از دانشمندترین دانشمند حوزه علمیه انتخاب کن و در صدانت منتشر کن . مقاله ای که بتواند ثابت کند قران کتاب خداست . انگاه ما در ذیل ان مثل بچه ادم گفتگو میکنیم . عجله هم نکن . بگرد و قوی ترین مقاله را پیدا کن . شاید واقعا جنابان اساتید حوزه علمیه چیزی در چنته دارند که دیگران از ان بیخبرند . این گود و این میدان …

  24. 1 . در کمال ادب در نگاه ایشان:
    ” به زبان ادمیزاد بگو ”
    ” کشک چه ؟ ”

    این از اتیکس شما.

    2 . برای فهم ترمینولوژی فلسفه نیاز به تحصیلات هست.

    3 . بحث نامربوط را در جمع و میان افراد غیر متخصص مطرح کردن نشان دهنده ناتوانی شما در همین حوزه هم هست.

  25. آیا کسی شاهد مکالمه خدا با محمد بن عبدالله بود از کجا معلوم همه آنچه که بهش وحی میگن در و خیال محمد رخ نداده است

  26. توصیه میکنم برای آگاهی از این که قرآن یک کلام بشری هست مقالات اکبر گنجی با نام قرآن محمدی رو مطالعه کنید

  27. علی ابن ابیطالب جمله خوبی دارد : لا تنظر الی من قال ، انظر الی ما قال . یعنی چی ؟ یعنی جمله ” اکبر گنجی قابل استناد نیست ” کاملا غلط است . ما با دلایل اشخاص کار داریم ، نه با چیز دیگر.

    – ضمنا من درخواست قبلی ام را دوباره تکرار میکنم: لطفا یکی از علاقمندان به دفاع از الهی بودن قرآن یک مقاله از دانشمندترین دانشمند حوزه علمیه انتخاب کرده و در صدانت منتشر کند . مقاله ای که بتواند ثابت کند قران کتاب خداست . این گوی و این میدان .

  28. آقای منوچهر هم لطفا نام موضع، نحله فلسفی، فیلسوف مورد تایید، نگاه مورد علاقه خود را بطور مشخص با نام شناخته شده ذکر بفرمایید.
    رد مواضع دیگران بدون رعایت آداب گفتگوی فلسفی و بدون ذکر موضع، نگاه، و یا نظریه مورد تاییدتان کاری است که شما مرتبا تکرار می کنید.
    اگر نگاه مخاطبین خود را قبول ندارید نام موضع مورد تایید شما چیست؟ منتظریم بدون ابهام پاسخ دهید.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *