در سیزده نوشتار پیشین مجموعه الهیات دوبُنی، درباره جهان انسانی گفته شد که《جهان انسانی را به دو بخش جهان فردی (جهان شخصی) و جهان اجتماعی (جهان پیرامونی) تقسیم نمودهاند، بخش فردی جهان انسانی به زندگی شخصی و فردی انسانها بازمیگردد و ابعاد اخلاقی، ذهنی، روانی، اندیشگی و…فرد را در بر میگیرد. بخش اجتماعی جهان انسانی مربوط به زندگی اجتماعی فرد است و شامل روابط بین انسانی و برهمکنش او با انسانهای دیگر اجتماع است. در این سلسله مقالات بخش جهان فردی جهان انسانی، جهان شخصی و بخش اجتماعی آن جهان پیرامونی نامیده شد و تاکید شد که نادیده گرفتن و غفلت از هر کدام از این جهانها به خدای تکساحتی، توحید تکساحتی و سلوک تکساحتی میانجامد و در برابر موحد سالک تکساحتی از موحد سالک چندساحتی، تمام سخن گفته شد》و همچنین تاکید شد که《دوبُنی اینجا به معنای پرداخت متوازن به دو جهان شخصی و جهان پیرامونی در دینداری و آموزههای دومحوری دین است》.در ادامه در نوشتار مدل دینشناسنامه الهیات دوبنی گفته شد که الهیات دوبنی میتواند سنتزی برای رویکردهای مذهب وجودی-فردگرا و مذهب وجودی-جمعگرا ایجاد کند.
اگر به سنت نیایشنامه نویسی معاصر بنگریم، از شریعتی و چمران میتوان تحت عنوان نمونههایی نام برد که نیایشهای آن علاوه بر سویههای شخصی و فردی، سویههای اجتماعی-سیاسی نیز داشته است. شریعتی در سخنرانی زیباترین روح پرستنده امام سجاد (۱۳۵۱) که با همین عنوان در مجموعه آثار (۸) با نام (نیایش) منتشر شده است، درباره نیایش در اسلام و تشیع میگوید:《.. بنابراین نیاز آدمی و هم چنین احساس عاشقانه و عارفانه آدمی، دو نوع دعا را بوجود آورده است، که ما با هر دو نوعش آشنا هستیم. اما اسلام، این دو بُعد اساسی دعا را حفظ کرده، و بُعد سومی نیز بر آن افزوده که ویژهی دعای اسلامی است و آن عبارتست از: بعد آگاهی، فکری و یا بخش حکمت به اصطلاح خود اسلام که بر دو بخش دیگر، که ابراز احساس و عشق و هم چنین ارائه احتیاج و نیاز و فقر نیایشگر باشد، افزوده است. به این معنی که یک متن کامل ازیک دعای مستند اسلامی، شامل سه بعد است که سه نیاز را برآورده می کند: یک تجلی فقر – نیاز – و یکی تجلی احساس عارفانه و عاشقانه است – که فقط راز و نیاز یک عاشق است – و سوم آموزش فکری، علمی و ایجاد خودآگاهی فلسفی و اعتقادی، برای نیایشگر در متن دعا است. اینجاست که کاملاً جهت دعا فرق میکند، همیشه دعا جهتش از طرف انسان به طرف معبود و به طرف خدا است، اما در بُعد آگاهی، برعکس است: نیایشگر در حالی که دعا میکند، مخاطب در حقیقت خود اوست، برای اینکه در این قسمت [توجه به بُعد] حکمت است در اینجا چیزی از خدا خواسته نمیشود. [در مقام خواستن] مخاطب خداست. من او را میخوانم، دعا میکنم – یعنی می خوانم – همچنین در اینجا احساسات عرفانی و پرستش و محبت و عشق خودم را به محبوب و معبودم عرضه نمیکنم، تا جهت احساس از جانب من به طرف خداوند باشد. در این بعد سوم که اسمش را بعد آگاهی، یا بعد ایدئولوژی، یا بعد اعتقادی، یا آموزش فکری میگذارم، در حالی که من خدا را در شکلی که نامش دعاست میخوانم، خودم مخاطب هستم و دعا متن درس است. اینجاست که دعا کننده در حقیقت، خود طرف سخن است. این بعد سومی است که در دعای اسلامی اضافه میشود. اما شیعه، به خاطر سرنوشت تاریخی و اجتماعی خاصش، که مبارزه با دستگاه حاکم بوده، و هم چنین نداشتن هیچگونه وسیله جهاد، و نیز نداشتن حق بیان و قلم برای بیان دردهای اجتماعی، شعارهای طبقاتی، اجتماعی، اعتقادی، فکری، گروهی و ارائه خواستها، ایدهآلها، اصول عقایدش و عرضه کردن اساسیترین رنجها و اساسیترین آرزوهای گروه خودش، بر خودش و دیگران، فرم دعا را، که در عالیترین شکلش، دعای امام سجاد است به عنوان وسیله جهاد و نیز وسیلهی ارائه و بیان افکار اجتماعی، رنج ها، دردها، و هم چنین سرنوشت خاص شیعه، گذشتهاش، مصیبتها، فاجعهها، ارادهها، آرزوها، تسلیمها، جنایات، ظلمها، مظلومیتها، جلادیها، و شهادتهایی مورد استفاده قرار داده است که مجموعاً سرنوشت تاریخی شیعه را در تاریخ اسلام شکل میداده است و همه آنها در متن دعای شیعی تجلی دارد. در اینجاست که دعا، هم یک نوع حرف زدن است با خدا – چنانکه همیشه بوده – و هم در شیعه ” یک نوع حرفها را زدن” است. بنابراین دعای شیعه به صورت کاملترین مکتب، خودش در چهار بُعد مشخص می شود: نیاز – عشق – آگاهی – مبارزه 》.
بنابراین یک نیایش در این سنت علاوه بر سویههای شخصی و فردی ( فقر و نیاز/عشق و عرفان)، سویههای اجتماعی-سیاسی ( حکمت و آگاهی/تعهد و مبارزه) به صورت توامان دارد.
سویههای اجتماعی- سیاسی را میتوان در صحیفه سجادیه و نيايش امام سجاد (ع) دید. در دعای بیستم (دعای مکارم الأخلاق) چنین می گوید: «خدایا بر محمد و خاندانش درود فرست و مرا بر آن که بر من ستم کند دستی (نیرویی) و بر آنکه با من ستیزه جوید زبانی (برهانی) و بر کسی که با من دشمنی و عناد ورزد پیروزی عطا کن و در برابر آن کس که نسبت به من به حیلهگری و بداندیشی بپردازد راه و تدبیر و در برابر آن که بر من فشار و آزار رساند نیرو ده و در برابر عیبجویانی که بر من عیبجویی و دشنامگویی کنند قدرت تکذیب و در برابر خطر تهدید دشمنان به من امنیت عنایت فرما…». در فرازهای دیگری میفرمایند:
«الهم انی اعوذبک من هیجان الحرص … والحاح الشهوة و تعاطی الکلفة و ایثار الباطل علی الحق … وسوء الولایة لمن تحت ایدینا … : خداوندا! به تو پناه میبرم از اینکه حرص ما فزونی گیرد و شهوتها و نفسپرستیهای ما پای فشارد و دست به تجملپرستی زنیم و با وجود حق، باطل را برگزینیم و درباره کسانی که تحت حاکمیت ما هستند رفتار بدی داشته باشیم. «او نعضد ظالماً او نخذل ملهوفاً: خدایا ما را از کسانی قرار مده که به ظالم و ستمکار یاری دهیم و مظلوم و بیچاره را تنها گزاریم.» «ولا تجعل للظالمین ظهیرا: برای ستمکاران پشتوانه قرار نده.»
حال به نمونهای از نیایشهای چمران توجه کنید که این چهار بعد (نیاز، عشق، آگاهی، تعهد) را همراه با یکدیگر درون خود جای داده است:
《.. خدایا! تو آنقدر به من رحمت کرده و آنچنان مرا مورد عنایت خود قرار دادهای که من از وجود خود شرم میکنم، خجالت میکشم که در مقابلت بایستم و خود را کوچکتر از آن میدانم که در جواب این همه بزرگواری و پروردگاری، تو را تشکر میکنم و تشکر را نیز تقصیری و اهانتی به ساحت مقدست میدانم .
خدایا! تو مرا عشق کردی که در قلب عشاق بسوزم.
تو مرا اشک کردی که در چشم یتیمان بسوزم.
تو مرا آه کردی که از سینه بیوه زنان و دردمندان به آسمان صعود کنم.
تو مرا فریاد کردی که کلمه حق را هرچه رساتر برابر جبّاران اعلام نمایم.
تو مرا مقیاس سنجش قرار دادی تا مظهر ارزش های خدایی باشم تا صدق و اخلاص و عشق و فداکاری را بنمایم.
تو تار و پود وجود مرا با غم و درد سرشتی، تو مرا به آتش عشق سوختی. تو مرا در طوفان حوادث پرداختی، در کوره درد و غم گداختی، تو مرا در دریای مصیبت و بلا غرق کردی و در کویر فقر و حرمان و تنهایی سوزاندی.
خدایا! تو را شکر می کنم که اشک را آفریدی، که عصارهی حیات انسان است، آنگاه که در آتش میسوزم یا درشدت درد می گدازم یا در شوق زیبایی و ذوق عرفانی آب میشوم و سروپای وجودم روح میشود، لطف می شود، عشق میشود، سوز میشود و عصارهی وجود به صورت اشک، آب میشود و به عنوان زیباترین محصول حیات که وجهی به عشق و ذوق دارد و وجهی دیگر به غم و درد بر دامان وجود فرو میچکد.
اگر خدای بزرگ از من سندی بطلبد، قلبم را ارائه خواهم داد و اگر محصول عمرم را بطلبد، اشک را تقدیم خواهم کرد.
تو مرا درد و غم کردی تا همنشین محرومین و دل شکستهگان باشم، تو مرا عشق کردی تا در قلبهای عشاق بسوزم.
تو مرا زهد کردی که هنگام درد و غم و شکست و فشار و ناراحتی وجود داشته باشم و هنگام پیروزی و جشن و تقسیم غنائم دامن خود برگیرم و در کویر تنهایی با خدای خود تنها بمانم.
خدایا! تو را شکر می کنم که غم را آفریدی و بندگان مخلص خود را به آتش آن گداختی و مرا از این نعمت بزرگ توانگر کردی.
خدایا! در غم و درد شخصی میسوختم، تو آن چنان در دردها و غمهای زجردیدگان و محرومان و دل شکستگان غرقم کردی که دردها و غمهای شخصی را فراموش کردم…》.
و نیایشهای خود شریعتی که با ادبیات خاص خود به زیبایی این چهار بعد را در هم میآمیخت:
《.. خدایا: “اخلاص” و “اخلاص” و “اخلاص” خدایا: در روح من، اختلاف در “انسانیت” را، با اختلاف در “فکر” و اختلاف در “رابطه”، با هم میامیز، آنچنان که نتوانم این سه اقنوم جدا از هم را، باز شناسم.
خدایا: مرا بخاطر حسد، کینه و غرض، عملهء آماتور ظلمه مگردان.
خدایا: خودخواهی را چنان در من بکش، یا چندان برکش، تا خودخواهی دیگران را احساس نکنم و از آن در رنج نباشم.
خدایا: مرا، درایمان، “اطاعت مطلق” بخش تا در جهان “عصیان مطلق” باشم.
خدایا: مرا به ابتذال آرامش و خوشبختی مکشان، اضطرابهای بزرگ، غمهای ارجمند و حیرتهای عظیم را به روحم عطا کن.
خدایا: اندیشه و احساس مرا در سطحی پایین میاور که زرنگیهای حقیر و پستیهای نکبتبار، و پلید “شبه آدمهای اندک” را متوجه شوم.
خدایا: آتش مقدس “شک” را آنچنان در من بیفروز تا همه “یقین”هایی را که در من نقش کردهاند، بسوزد. و آنگاه از پس توده این خاکستر، لبخند مهراور بر لبهای صبح یقینی، شسته از غبار، طلوع کند.
خدایا ! این خردِ خورده بین ِ حسابگر ِ مصلحتپرست را که بر دو شاهبال ِ هجرت از « هست » و معراج به «باشد»، بندهای بسیار میزند را در زیر گامهای این کاروان شعلههای بیقرار شوق، که در من شتابان میگذرد، نابود کن.
خدایا! مرا از نکبت دوستیها و دشمنیهای ارواح ِ حقیر ، در پناه روحهای پر شکوه و دلهای همهی قرنها از گیلگمش تا سارتر و از سید ارتا تا علی و از لوپی تا عینالقضات و مهراوه تا رزاس، پاک گردان.
خدایا! مگذار که : ایمانم به اسلام و عشقم به خاندان پیامبر ، مرا با کسبه دین، با حمله تعصب و عمله ارتجاع، همآواز کند. که آزادیام اسیر پسند عوام گردد. که “دینم”، در پس “وجهه دینیام”، دفن شود، که آنچه را “حق میدانم”، بخاطر آنکه “بد میدانند” کتمان نکنم.
…اگر تمامی خلق گرگهای هار شوند
و از آسمان هول و کينه بر سرم بارد
تو مهربان جاودان آسيبناپذير من هستی
ای پناهگاه ابدی
تو میتوانی جانشين همه بیپناهیها شوی..》.
مطابق آنچه آمد و به تاسی از سنت نیایشنامهنویسی شریعتی-چمران و به امید فزونی نیایشهای چندساحتی، نیایش «رهایی از خداوندی ِخود» از سوی نگارنده در پایان این نوشتار تقدیم میگردد:
«رهایی از خداوندی ِخود»
☘خداوندا
ما را از زندان خودخواهی و خودپسندی رهایی بخش
به ما موهبت دیگرخواهی عطا کن
تا به جای خود
برای همگان بخواهیم
برای همگان آرزو کنیم
و همچون تو
بر همگان یکسان بباریم و بتابیم
یاری کن
تا در فاصلهیِ خود و خدا
خلق را از یاد نبریم
☘خداوندا
ما را از زندان خودبینی و خودستایی رهایی بخش
تا در میان اقیانوس بزرگ خلایق
تا در میان مردمان تاریخ دور و نزدیک
تا در میان بینهایت کهکشانها
به “ذرهای بینهایت کوچک” بودن خود
اعتراف کنیم
یاری کن
تا خودبزرگبینی را،
خودبرتربینی و خودتواناتربینی را
از یاد ببریم
?خداوندا
ما را از زندان خودپرستی و خودمحوری رهایی بخش
تا خدای دنیای خود نشویم
همه چیز و همه کس را
قربانی امیال و مطامع خود نکنیم
یاری کن
تا در دنیای دیگران خداوندی نکنیم
به سرکشی و بیداد نیفتیم
و در هر جایگاهی
با اهرم استبداد، استحمار، استثمار
خلایق را به استضعاف نکشیم
?خداوندا
ما را از زندان خودنمایی رهایی بخش
تا تنها در بند تو باشیم
نه در بند “تن”..
تا در بند آن باشیم که در چشم تو چگونهایم،
نه در بند آنکه در چشم دیگران چگونه..
یاری کن
تا تنها در بند تو باشیم
نه در بند “من”..
نه همچون اصحاب زر و زور و تزویر
در بند ثروت و قدرت و منزلت،
یا همچون دمغنیمتشماران
در بند شراب و کباب و رباب
☘خداوندا
ما را از زندان خویشتن رهایی بخش
به ما شور، شعور، شرف عطا کن
تا اسیر جهل، ترس، نفع نشویم
و بندگی بانیانِ جهل و جور و جوع نکنیم
یاری کن
میان حقیقت، مصلحت، منفعت
پی آواز حقیقت بدویم
تا حقیقت، خیر، زیبایی را
بدل به واقعیت، سود، مصرف نکنیم
?خداوندا
هر چه پلیدیست از خداوندگاری بندگان است
و هر چه پاکیست از خداگونگی آنان
در سهراهی پاکی، پوکی، پلیدی گمراهمان مکن
یاری کن
تا از آگاهی، آزادی، آفرینندگی خود پاسداری کنیم
و “خداگونهای در تبعید” باقی مانیم
☘خداوندا
خداوندان بسیارند و بندگیها بسیار
یاری کن
تا تنها در بند تو باشیم
و از “خداوندی خود”
و غیر خود
برهیم…
شریعتی بر این باور بود که در سه حوزه فرهنگ، سیاست و اقتصاد اصحاب زور، زر و تزویر که در پی تمرکز قدرت، ثروت و معرفت در دستان خویشاند، با ابزار تهدید، تخدیر، تطمیع از جهل، نفع، ترس مردمان تغذیه میکنند و فربه میشوند. زور از ترس توسط تهدید، زر از نفع توسط تطمیع و تزویر از جهل توسط تخدیر تغذیه میکند. آنان با تحمیل جهل، جور،جوع به مردم، با استبداد، استثمار، استحمارگری، آرمان حقیقت، خیر، زیبایی را در مردمان به واقعیت، سود، مصرف تبدیل میکنند. در چنین شرایطی برای کسانی که به این وضعیت تن میدهند، سود به جای ارزش مینشیند. به باور شریعتی در برابر تثلیث جهل، نفع، ترس، باید تثلیث شور، شعور، شرف را نشاند. در برابر جهل، شعور، در برابر ترس، شور و در برابر نفع، شرف داشت تا تسلیم وضعیت نشد. وضعیتی که در آن زور و زر و تزویر تلاش میکنند تا داروینسیم اجتماعی ایجاد نموده، شور، شعور، شرف را در مردمان بمیرانند، پاکان را به طبقه پوکان یا پلیدان منتقل کنند و بر این جنگل آسفالت، سلطه خویش را تداوم بخشند. از دید او باید در برابر پاسداران جهل و خرافه و دروغ، با ابداع مداوم خویشتن از آزادی، آگاهی، آفرینندگی خود دفاع کرد. برای توزیع عادلانه قدرت باید آزادیخواه و دموکراسیخواه بود، برای توزیع عادلانه ثروت، عدالتخواه و برابریخواه و برای توزیع عادلانه معرفت باید پلورالیسمخواه و کثرتگرا بود. اینجا دوباره به تثلیث عرفان، برابری، آزادی میرسیم. در مقالات پیشین به تشریح دو بُن فردی و اجتماعی عرفان پرداخته شد، در نوشتار بعدی به تشریح دو بُن فردی و اجتماعی برابری و آزادی این تثلیث در الهیات دوبُنی خواهیم پرداخت.
.
.
فایل صوتی «رهایی از خداوندی ِخود»
نیایشی از محمد قطبی
به دکلمهی ِحمیده منصوری
موسیقی متن: علیرضا حیدری [اثر ملاقات با خدا]
.
.