بنا بر گفتمان رایج، آدمیان تمایل دارند تکنولوژی را به مثابه ی “ابزاری” در “اختیار انسان” در نظر بگیرند. از این منظر، ممکن است عنوان این نوشته قدری عجیب به نظر رسد. پرسش صحیح، ظاهرا باید چنین باشد: “ما با تکنولوژی چه میکنیم؟” یا “تکنولوژی برای ما چه میکند؟”. در این نوشته ی کوتاه سعی میکنم نشان دهم که چرا چنین عنوانی را انتخاب کردهام. در این مسیر، به منظور پرهیز از هر گونه دشواری، وارد بحثهای تخصصی نخواهم شد و صرفاً سعی خواهم کرد پس از مقدمهای کوتاه، از معبر دو مثال ساده و روزمره به زوایای مخفی تکنولوژی اشاره کنم.
رویکرد اندیشمندان به تکنولوژی سه دوره ی متفاوت را از سر گذرانده است. (در دوره ی اول) تا قبل از قرن بیستم کمتر اندیشمندی فکر میکرد جنبهای از تکنولوژی وجود داشته باشد که فیلسوفان بتوانند درباره ی آن نظریه پردازی کنند. در واقع، به نظر میرسید که این موضوع صرفاً محل بحث مهندسان است و بس. حداکثر، و مشخصاً پس از شیوع جنگ های تکنولوژیک، برنامه ی اصلاح نژادی نازی و خصوصا استفاده از بمب هستهای، مسئله ی ریسک و خطر پذیری تکنولوژی و به صورتی کلی، مسائل اخلاقی پیرامون آن طرح شد. از این دوره به بعد اندیشمندان، دیگر تصور نمیکردند که تکنولوژی با فلسفه کاملاً بیارتباط باشد. بلکه صورت مسئله تبدیل به این شد که، تکنولوژی صرفاً محل بحث مهندسان است، مگر در مواقعی که وارد مسیر اشتباهی شود (دوره ی دوم). اجازه دهید این دیدگاه را دیدگاه ابزارانگارانه[1] نسبت به تکنولوژی بنامیم. بحثهایی مانند ارزیابیهای خطرپذیری[2] محصول چنین نگاهی به تکنولوژی بود. اما به مرور زمان (در دوره ی سوم)، متفکرانی مانند هایدگر، یاسپرس و ارنست کاپ[3] با طرح بحثهای جدید حول و حوش تکنولوژی نشان دادند که مسائل فلسفی درباره ی تکنولوژی صرفا در مواقعی که ” تکنولوژی به مسیر اشتباهی وارد شود ” طرح نمیگردند، بل تکنولوژی به خودی خود و ذاتاً پیامدهای جدی و پردامنهای دارد که میتواند (و بلکه باید) موضوع بحث فلاسفه قرار گیرد.
امروزه دیگر کمتر کسی باور دارد که تکنولوژی صرفاً در چارچوب اهداف اولیهای که مهندسان آن را طراحی کرده اند محدود میماند. بلکه در عمل، تکنولوژی پا را فراتر گذاشته و وارد حیطههایی میشود که پیشبینی نشده است. جنبهای که در دهههای اخیر توجه اغلب فیلسوفان تکنولوژی را به خود جلب کرده، نتایج و پیامدهای “پیشبینی نشده و ناخواسته” آن است. در زیر سعی میکنم با ارائه دو مثال نشان دهم که چگونه حتی مصنوعات ساده و پیش پا افتاده ی مانند جاروبرقی و کارتهای بانکی – و نه مصنوعات پیچیدهای مانند پروژههای توانمند سازی انسان[4] و هوش مصنوعی – به صورتی ناخودآگاه روی رفتارها، باورها و تجربههای ما تأثیر میگذارند.
1- جاروبرقی: در برخی کشورهای اسکاندیناوی، چند شرکت تولید جاروبرقی تصمیم گرفتند تا دسته ی جاروبرقیها را قدری کوتاهتر بسازند تا زنان هنگام کار با آنها کمتر دچار خستگی شوند[5]. این نوع جاروبرقیها با استقبال بسیاری مواجه شد، چرا که کار نظافت منزل را راحتتر میکرد. پس از گذشت اندی، اتفاقی ساده ولی پیشبینی نشده افتاد. مردان دیگر در کار نظافت منزل مشارکت نمیکردند؛ به این دلیل که به علت کوتاهی دسته ی جاروبرقی ، مردان در صورت استفاده از آن دچار کمر درد میشدند. اتفاقی که رخ داد در عین سادگی نتایج عمیقی به بار میآورد. یک تغییر ساده در طراحی دسته ی جاروبرقی ها، باعث میشد تمام زحماتی که فعالان حقوق زن و نهادهای مختلف طی سالهای سال کشیده بودند تا جامعه را متقاعد سازند که “نظافت منزل مختص زنان نیست” نقش بر آب شود. به نظر میرسد یک تغییر در طراحی یک مصنوع، تأثیرات عملی نافذتر و شدیدتری داشته است تا روشنگریها و زحمات بسیاری از افراد و نهادها در طول دهههای متمادی. متعاقباً میتوان انتظار داشت اگر دسته جاروبرقیها بلندتر از سابق ساخته میشد، این زنان بودند که دیگر در کار نظافت منزل مشارکت نمیکردند.
2- کارتهای بانکی: امروزه کمتر کسی از ماست که هنگام خرید از پول نقد استفاده کند. کارتهای بانکی آنقدر شیوع پیدا کرده اند که در بسیاری از فروشگاههای سراسر دنیا و حتی بانکها اساسا دیگر هیچ پول نقدی موجود و مجاز نیست. دولتها شهروندان را ترغیب میکنند تا تمام تراکنشها را، به دلایلی چون سهولت ، قابلیت رهگیری، جلوگیری از سوءاستفاده و مزایایی از این دست، به وسیله کارتهای بانکی انجام دهند. اما بر خلاف آن چه در بدو امر ممکن است به نظر رسد، تبعات استفاده از کارتهای بانکی تنها در راستای اهدافی که ساخته شده اند محدود نمیماند و تأثیرات شگرف و چه بسا ناخوشایند دیگری هم به همراه میآورد. به عنوان مثال، یافتههای تجربی نشان میدهد استفاده از کارتهای بانکی (در مقایسه با پول نقد) موجب بیشتر خرج کردن، پول را تلف کردن و در نهایت مصرف گرایی میشود. کسانی که هنگام خرید کردن از کارتهای بانکی استفاده میکنند، نسبت به کسانی که از وجه نقد استفاده میکنند پول بیشتری خرج میکنند. استفاده از کارتهای بانکی حتی در محتوای سبد خریدار هم تأثیر میگذارد[6]. بنا بر مطالعات انجام شده، کسانی که هنگام خرید از کارتهای بانکی استفاده میکنند در قیاس با کسانی که از پول نقد استفاده میکنند روی هم رفته کالاهای ناسالمتر و غیر مفیدتری خریداری میکنند. این تأثیرات بر روی رفتار خریداران، البته در پیشبینیهای مرّوجان اولیه ی کارتهای بانکی یا دولتها نمیگنجیده است، و به نوعی از لوازم و نتایج پیشبینی نشده ی رواج کارتهای بانکی بوده است. این مثال، مهر تایید دیگری است بر این که تکنولوژی “خنثی[7]” نیست. به نظر میرسد یکی از علل چنین تغییر رفتاری در حین خرید با کارتهای بانکی، این است که کارتهای بانکی بر خلاف پول نقد، “شفاف[8]” هستند. شفاف بودن یک مصنوع به این معنی است که توجه انسان را به خودش بر نمیانگیزد، بلکه توجه او را به سمت دیگری هدایت میکند. به عنوان مثال عینکی را که در حال حاضر بر روی چشمان من است در نظر بگیرید. عینک من توجه من را به خودش برنمی انگیزد، چرا که شفاف است. در واقع، من از “معبر” عینک به صفحه ی لپتاپ نگاه میکنم و اساساً عینک داشتن را فراموش کرده ام. بنابراین، صفحه لپتاپ و نه خود عینک است که محل توجه من است. اما فرض کنید به ناگاه قطره ی آبی روی عینک من بچکد. در این حالت عینک توجه مرا، دیگر نه به صفحه ی لپتاپ، که به خود جلب میکند. به این معنا، در این لحظه عینک شفافیت خود را از دست میهد. کارتهای بانکی بر خلاف پول نقد، شفاف هستند. پول نقد به شکل اسکناس یا سکه به علل مختلف – اعمّ از اعداد و ارقام حک شده بر روی آن ها، یا این واقعیت که وزن و تعداد اسکناسها در هنگام پرداخت پول کم میشود و علل دیگر – توجه ما را به سوی خود جلب میکنند. این امر ما را به جهان پشت صحنه ی اسکناسها – مانند میزان حقوق ماهیانه، قرضها و قسطهایی که با آن پول باید پرداخت شود، شرایط سخت کاری و غیره – رهنمون میسازد. لذا ما تمایل کمتری پیدا میکنیم تا پول خود را خرج کنیم. حال اینکه کارتهای بانکی چنین ویژگیای ندارند و به علت شفافیت، توجه ما را از خود دور و صرفا به سمت اجناس خریداری شده هدایت میکنند.
آن چه به کمک این دو مثال ساده قصد داشتم بیان کنم، جلب توجه به این نکته بود که مصنوعات پیرامون ما خنثی و ساکت نیستند. آنها دائما مشغول رهزنی[9] هستند، از باورها و رفتارها گرفته تا هنجارها و اخلاقیات ما با حضور تکنولوژی تغییر میکند. این روند به صورت چرخهای دائماً ادامه مییابد. در وهله ی بعد، ذهنیت ما که توسط تکنولوژی تغییر یافته است، دست به طراحی و استفاده از تکنولوژیهای جدیدتر زده و مجدداً آن تکنولوژیهای جدید به گونههایی متفاوت زندگی ما را رهزنی میکنند.
در سایه ی چنین تصویری، حال شاید بتوان حدس زد که مصنوعاتی که شب و روزمان را با آنها میگذرانیم، از پیچیدهترین آنها تا سادهترین، مانند شبکههای اجتماعی و پیامرسانها، تا چه اندازه میتواند اثرات ناخودآگاه و غیرمحسوس بر روی ما باقی گذارد. پیش از به پایان بردن بحث مایلم نکتهای را یاد آوری کنم. در این نوشته و در قالب دو مثال ارائه شده ، فقط اثرات ناخودآگاه منفی تکنولوژی مورد اشاره قرار گرفت. طبعاً این بدین معنی نیست که تأثیرات مخفی و پیشبینی نشده ی تکنولوژی، همواره منفی هستند. بلکه بسیاری از آنها ممکن است مثبت و باارزش نیز باشند. بنابراین شاید بهتر باشد به جای ارائه ی دیدگاههای پیشینی یک سره مثبت یا منفی نسبت به تکنولوژی – که آن را ذات گرایی[10] نسبت به تکنولوژی مینامند – به صورتی تجربی و انضمامی، مصنوعات را مورد مطالعه قرار دهیم تا ابعاد مختلف آنها را بهتر دریابیم. ما نیازمند رویکردهای مسئولانهتری در قبال تکنولوژی – چه در مرحله ی طراحی و ساخت و چه در مرحله ی استفاده از آن – هستیم.
.
.
[1] Instrumentalism
[2] Risk Assessment
[3] Ernst Kapp
[4] Human Enhancement
[5] Waelbers, Katinka. 2011. Doing Good with Technologies: Taking Responsibility for the Social Role of Emerging Technologies. New York: Springer.
[6] Manoj Thomas, Kalpesh Kaushik Desai, Satheeshkumar Seenivasan, 2011, How Credit Card Payments Increase Unhealthy Food Purchases: Visceral Regulation of Vices, Journal of Consumer Research, Volume 38, Issue 1 , Pages 126–139
[7] Neutral
[8] Transparent
[9] Mediation
[10] Substantivism
.
.
تکنولوژی با ما چه میکند؟
احسان ارضرومچیلر (دانشجوی دکتری فلسفه، جمهوری چک)
.
.
جارو دستی با دو لوله با قطرهای مختلف و بنا بر این قابل تنظیم ، برای افرادی با قدهای مختلف ( سوای جنسیت )قابل تنظیم و استفاده اند ؛ امری که هنوز در طراحی و ساخت ظرف شویی و میز اجاق گاز و … چندان مورد توجه نبوده است . اما در مورد تفکر درباره پیامدهای چه بسا ناخواسته « تکنولوژی » چنان که از متون کهن برمی آید ، همواره مورد توجه بوده است ؛ از پیامدهای پوشش تا عواقب استفاده از آسیاب و ….. حتا در نیمه اول قران نوزده ، اندیشمندی آلمانی « نیروهای مولد » و منجمله ابزار کار را تعیین کننده مناسبات تولید و طبقات اجتماعی و اندیشه مردم معرفی کرد و نظام سیاسی و حقوق و هنر و … روساخت نامید .
بسیار خوب و عالی و کاربردی بود، مخصوصا قسمت مقدمه که به صورت تاریخ انگاره ای سه دوره مختلف و سیر توجه اندیشمندان به تکنولوژی را بیان کردند. ما واقعا در تحقیقات فلسفی و اندیشه ای خود کمتر با تاریخ فلسفه روبرو بوده ایم، اینکه سیر تکاملی یک تفکر یا انگاره مورد بررسی قرار بگیرد خیلی کمک کننده است در شناخت بهتر موضوع
با تشکر از سایت خوب صدا نت و نویسنده های خوبی که انتخاب می کنند.
یکی از منابعی که در این موضوع مهم میشناسم، کتاب “اینترنت با مغز ما چه میکند”، از انتشارات “نشر گمان” است.