مقاله آلان میرسون با عنوان «سه چهره ی اورشلیم (قدس)»

مقاله آلان میرسون با عنوان «سه چهره ی اورشلیم (قدس)»

غلامعلی کشانی: در روزهای آبان ۱۳۸۷ (نهم و دهم نوامبر ۲۰۰۸) ، رسانه ها خبری داشتند از جنگ و دعوای اسقف های ارتودوکس یونانی و ارتودوکس ارمنی در کلیسای مرقد مقدس شهر بیت المقدس؛ بر سر تصاحب جا و حضور در این کلیسا!

جریان ازین قرار است که ۶ فرقه‌ی کوچک مسیحی (در غیاب و در قیاس با کثرت جمعیت کاتولیک ها و پروتستان ها و انگلیکن های مسیحی که همه‌ی اروپای غربی و قاره ی آمریکا و آسیا را، شامل می شوند)، قرن‌هاست که بر سر تصاحب متر به متر صلیب‌گاه مسیح – که اینک کلیسایی است که عکس آن در نوشته‌ی آخر این صفحه دیده می‌شود- در جنگند. دو گروه اصلی دیگر این دعوا ها، مسیحیان سوری و مسیحیان حبشی (اتیوپیایی) هستند. این ها اصلا به آن فرقه های بزرگ مسیحی اجازه ی ورود به این میراث خواری را نمی‌دهند، چون ادعای تاریخیت بزرگ‌تری را دارند.

می گویند “ما پیش کسوت تریم. این چشم آبی ها و مو بور ها اصلا کی هستند که در این جا “خود” را نشان بدهند و …”

جنگ میان بزرگان معنوی ِ شش ملت، آنچنان مغلوبه است که همیشه پلیس مجبور به دخالت می‌شود.

نکته اینجاست که همین دعاوی را می توان در میان سایر مدعیان تاریخی ی این شهر دید.

و این است بهانه ی وجودی ِ این همه جدال های تاریخی و معاصر بر سر این تکه خاک ( فلسطین – اسراییل). فلسطین و اسراییلی که هر دو اشاره به یک واقعیت جغرافیایی واحد یا دو واحد جغرافیایی همسایه داشته و با اقوامی که در اساطیرشان، خود را برادر یکدیگر می دانند، قرن ها با یکدیگر تعامل همسایگی داشته اند.

اما خواننده‌ی جستجو گر، منتظر این بهانه های بظاهر تاریخی نمی ماند تا شرح قضیه را بفهمد. او در عوض به ریشه های تداوم بقای قدرت های اجتماعی ِ متعدد می اندیشد و بدنبال آن خواهد بود که چه گروه های متخالف سیاسی- اجتماعی ای در طول تاریخ معاصر و گذشته، میراث ها را بهانه کرده اند تا از طریق راه اندازی ِ دشمنی و نفرت و جنگ، بقای خود را تداوم بخشند.

از سویی دیگر، برای لمس هر چه نزدیکتر دنیای درونی و برونی همسایگان دور و نزدیک، یعنی «هم‌چراغانی» که به آنان تعلقی نداریم و یا حتی بدانان کینه می ورزیم، باید ۲ مانع را به عقب راند، عقب راندنی که مقدمه‌ی همزیستی‌ی «بی‌ستیزه» و «خرد تفاهمی» است:

۱- مانع زبان و

۲- مانع دسترسی به شواهد و مدارک و دسترسی به خود آن همسایگان و شنیدن مستقیم زبان‌حالشان.

اینترنت به مدد تلاش و کارکرد‌ ذاتی نهاد‌های رسمی دولت آمریکا و نه دولت شوروی سابق و نه دولت ‌های جهان سومی، و سپس با تلاش مردم آمریکا و پس از آن با تلاش تمامی مردم جهان، بویژه مردم کشور‌های مردم سالار، توانسته است سدّ دسترسی به شواهد را به شکلی شگرف از سر راه مفاهمه‌ و خرد ارتباطی و تفاهمی بردارد. دسترسی مجازی به واقعیت و امکان کنترل متقابل و جرح و تعدیل و شناسایی اطلاعات خام یا تحریف شده، کاری است سترگ که در دوران اینترنت و دمکراسی‌ی برآمده از آن، بهتر از هر دوره‌ای و بشکلی عظیم‌تر ازهمه‌ی دوران‌ها ممکن شده است. اینک می‌توانیم اطلاعات را سرند کنیم، تقلبی‌ها و جعلی‌ها وتحریف شده‌ها و ناقص‌ها را کنار بگذاریم. باقیمانده آن‌ها را با قرائن مشابه چک کنیم. اسناد و مدارک ادعایی هر یک را پیگیری کنیم. به وثاقت هر یک از مراجع آنها شک کنیم، باز هم کنترل متقابل کنیم و باز هم و باز هم ………. تا برسیم به اقناعی از دریافت نسبی واقعیت، که تاکنون در طول تاریخ بشر سابقه نداشته است. واقعیت مجازی معجزه‌ی اینترنت است. حال می‌توانی به چیزی – بشکلی نسبتاً قاطع- اعتماد کنی که با پوست دستت لمس‌اش نکرده‌ای ولی میزان این قطعیت را در هیچ دوره‌ی پیشینی‌ای لمس نکرده باشی.

اما مانع زبان، مانع دیگری است که با وجود مبارک اینترنت، هنوز خود را به خرد جوینده تحمیل می‌کند. اگر این مانع هم نباشد، جوینده می‌تواند خود مستقیماً به مدرک بیاندیشد و واقعیت را مستقیم‌تر لمس کند.

مسئله‌ی اعراب-اسرائیل و فلسطین-اسرائیل، مسئله‌ایست که همیشه با این دو مانع روبرو بوده و با وجود این دو، هر آن‌کس که می‌خواسته اطلاعات تحریف شده را در این مورد به خورد مصرف کننده‌اش بدهد تا بتواند از منافع این تحریف سود ببرد، در کارش موفق بوده است، چرا که با وجود دوری جغرافیایی از خود صحنه، با وجود تزریق تعصبات بصورت اطلاعات تاریخی اجتماعی و دینی تحریف شده، و با وجود قرائت‌های سودپرستانه‌ی شخصی، گروهی، فرقه‌ای از هر تاریخ واحد و با وجود سد زبانی، امکان ایجاد افکار عمومی دلخواه برای صاحبان منافع فراهم است.

این سدها باید بشکنند. باید مردم بدانند که طرفین کیستند، چه می‌خواهند، چه بوده‌اند، از چه چیزهایی رنج می‌برند و به کدام امیدهایی دل بسته‌اند.

اطلاعات و دانسته‌های ملموس و دست اول مردم فارس زبان، از این منطقه‌ی پرآشوب‌ و تراژیک نزدیک به صفر است.

شاید در صورت در دست داشتن اطلاعات دست اول از زیست دیروزین و امروزین مردم این منطقه، قضاوت ما کاملاً متفاوت با قضاوت امروزین‌مان باشد، شاید ما را در قضاوت کنونی‌مان پا برجاتر کند و شاید ما را با سئوال‌های بیشتری روبرو کند.

ترجمه‌ی زیر گامی است کوچک در این مسیر که «یکی داستان[ها] است پر آب چشم!»

شاید بتواند جرقه‌های خرد تفاهمی را در خواننده برانگیزد.

.


.

دانلود فایل PDF ترجمه مقاله سه چهره ی اورشلیم (قدس)

.

مطالعه مقاله به زبان اصلی

.


.

نویسنده: آلان میرسون

مترجم: غلامعلی کشانی

.


.

7 نظر برای “مقاله آلان میرسون با عنوان «سه چهره ی اورشلیم (قدس)»

  1. سلام با تشکر از مترجم محترم کاش فایل پی‌دی‌اف با حجم بالاتر ولی با عکسهای با کیفیت هم در سایت قرار بگیره.

    1. سلام و عرض ادب می کنم.
      ممنونم از سپاس گزاری تون.
      یه امتحانی بکنید سایت عدم خشونت رو و ببینید توو اوون جا فایل اش نظر شما رو تامین می کنه یا نه.

      من شخصا فایل دیگه ای در دست ندارم.
      اگه ورد رو داشتم سعی می کردم عکس ها رو دوباره با کیفیفت بالاتر پیدا کنم و بگذارم.
      اما حتی برای این کار، خیلی باید تلاش بشه.
      مظافا نقشه ها رو که فارسی نویسی شده، کار خیلی سختی بود برای من و همکار گرافیست ام.

  2. بله موفق شده است سد را بردارد و monopoly اطلاعاتی برای قدرت صاحب آن ایجاد کند و narrative روایت خود را بر علم، روابط بین اللل و اندیشه همگان ایجاد کند.
    اگر سریال the Resistance که از نیروی مقاومت فرانسه و بلژیک علیه SS‌آلمانی و گشتاپو را نگاه کنید، یک episode حیرت انگیز خواهید دید. سروان کسلر عضو نیروی مقاومت فرانسه در کشور خودش را که علیه آلمان مخفیانه عملیات می‌کردند تروریست خواند! این بهعلت حاکمیت بر ذهن و monopoly اطلاعاتی است. یعنی در جهان consumer-throw away society کنونی آزادی که پشتیبان حکم بایدن و مکرون و اولف شولتز باشی.
    این برداشتن سد است! اما نه سدی که شما تبیین فرمودید، بلکه در واقع برداشتن سد اندیشه و مخالفت با حاکمیت قدرت بر سر کار در جهان با تکیه بر technology دیجیتال.
    حتی فلسفه تکنولوژی ژک ایلو و هایدگر که خود محصول جهان مدرن در قفس بودند هم حتی به این پی برده بود. مطالعه کنیم.
    تعریف از اینترنت این قفس ذهن پر زرق و برق و slick و chic نشان از بی توجهی به مهمترین آسیب به دانش و تفکر در جهان امروز را دارد.

    1. انحصار رسانه ای و شبکه ای و جلوگیری از انتشار یک خبر و بایکوت آن شاید تا همین دو دهه ی پیش تا حدی امکان پذیر بود اما اکنون به دلیل پیدایش شبکه های اجتماعی متعدد مثل اینستا ، تلگرام ، تیک تاک ، یوتوب … دیگر امکان ندارد و اخبار چه کذب و شایعات چه واقعیت در سطح وسیعی امکان انتشار با این شبکه های اجتماعی در اینترنت از طریق شبکه های اجتماعی دارد . ما در دوره ای هستیم که با یک موبابل می توان از واقعه ای فیلم گرفت و آن را در شبکه های اجتماعی انتشار داد مثل صحنه قتل جرج فلوید
      بنابراین آن انحصار رسانه ای شبکه های بزرگ و اصلی که تا دو دهه پیش می خواست یک خبر را بایکوت کند تا حد زیادی شکسته شده و با پیدایش این شبکه های اجتماعی در اینترنت دیگر قدرت سابق را ندارد .
      از طرفی برخی از این رسانه ها و شبکه های اصلی و غول های شبکه ای مثل بی بی سی برای این که در چشم بینندگان خود را بی طرف جلوه دهند مجبورند به روایت های مخالف پرداخته و به مخالفان تریبون دهند و به در نتیجه به حقایق اشاره کنند .
      در همین جنگ اخیر اسرائیل و حماس ، بی بی سی هم به حمله ی حماس به خاک اسرائیل و کشته شدن غیرنظامیان اسرائیلی توسط حماس و محکومیت آن پرداخت و هم گزارش از حمله ی نظامیان و شهرک نشینان صهیونیست و کشته شدن فلسطینیان توسط آنان در این منطقه پرداحت .
      گذشته از انعکاس وضعیت بد مردم غزه به عنوان منطقه ی جنگ زده بی بی سی حتی به درون یک روستای کرانه ی باختری رفت و از ظلم ها و محدودیت ها و حملات نظامیان و شهرک نشینان اسرائلیلی گزارش تهیه کرد و مصاحبه با یک روستایی فلسطینی را پخش می کرد که می گفت نمی توانم سر زمین کشاورزی بروم چون نظامیان اسرائیلی اجازه نمی دهند و به ما تیراندازی می کنند . بی بی سی حتی یک نظر سنجی از مردم آمریکا منتشر کرد که بر مبنای آن پنجاه و دو درصد مخالف و یا تمایلی به ادامه ی کمک دولت و کشورشان به اسرائیل نداشتند .
      پس بسیاری از رسانه های اصلی و بزرگ مثل بی بی سی برای این که خود را بی طرف نشان دهند می دانند نمی توانند سیاست رویکرد انحصاری و مونوپولی و تک صدایی را بر رسانه ی خود داشته و حاکم کنند .
      بنابراین ادعاهای شما در باب انحصار رسانه ای و سد اندیشه بودن تفکر آزاد و مستقل و قفس بودن اینترنت با توجه به توضیحاتی که دادم و پیدایش شبکه های اجتماعی از جمله اینستا و یوتوب و ناچار بودن برخی از رسانه های برای گرفتن ژست بی طرفی ، نادرست و گمراه کننده و تا حدی کذب و غلو و اغراق آمیز است . این ادعاها مثل انحصار رسانه ای تا دو دهه ی پیش که شبکه های اجتماعی و اینترنت گسترده نشده بود شاید تا حدی حقیقت داشت و ممکن بود اما اکنون دیگر به مدد گسترش شبکه های اجتماعی در اینترنت که سبب می شود خرده روایت ها از هر طرف در سطح وسیع منتشر شود دیگر چندان امکان پذیر نیست .

  3. سلام اقابابک،
    سلام آقای آزادی طلب،

    آقا بابک،
    کم‌لطفی نکنید لطفا!
    تعریضِ شما برخلاف واقعیتِ تاریخی استو آیا امروزه انحصار بیشتر است یازمان مسیح؟ زمان خواجه نظام؟ زمان هابز، زمان آدام اسمیت و مارکس،زمان رضا شاه پهلوی، زمان … .

    مگر صدای جنبشِ “اشغال وال‌استریت” به شما نرسید؟
    صدای جنبشِ زن، زندگی، آزادی چه؟

    همین تعریض شماناقض گزاره‌تان هم هست. این که شما الان می‌توانید همین نکته را افشا کنید، نشانه‌ی قدرت نفوذ و سرایتِ رسانه‌‌های فرودستان است. شما توانستید صدای خودتان را به گوشِ منِ بی‌خبر برسانید. به گوش دیگران هم خواهد رسید. و اگر پیگیر باشید به همه‌ی گوش‌های “عامدانه کر” هم خواهد رسید.
    من هم امیدوارم که صدای شما قوی‌تر بشود.

    اما از طرفی، بعد از گذشتِ مدتی از پاگرفتنِ اینترنت، قدرت‌ها، چه اقتصادی و سیاسی، برای مقابله با همان دموکراسیِ اطلاعاتی، به تولیدِ ضداطلاعات دست زده‌اند. خود مردم عادی هم برای رسیدن به منافعِ خُرد یا گروهی‌شان به همین‌ کار و تولید شایعات مشغول اند.
    تاریخ بشر هیچ دورانی را سراغ ندارد که تا این حد ضداطلاعات،‌اطلاعات آشغال و اسپم و شایعه عرضه شده باشد.
    حال این وظیفه‌ و احتیاطِ شاق بر دوشِ مصرف‌کننده افتاده است که سره را از ناسره و قلب را از ناب جدا کند و خوراک مسموم را با ساده‌لوحی‌های‌اش نبلعد.

    اما مردم عادی این‌ مهارت‌ها را بلد نیستند.
    پس وظیفه‌ی “تو”ی دل‌سوز است که آستین بالا بزنی و آنان را با انواع مهارت‌های درستی‌سنجی آشنا کنی و قبل از هر چیز هم خودت مجهز و عامل به این مهارت‌ها بشوی.

    باید در برابر ضد‌اطلاعاتِ مذهبِ مصرفِ مردم و قدرت‌های اقتصادی هم ایستاد، چنان‌که در برابر ضد‌اطلاعاتِ قدرت‌های سیاسی باید ایستاد.

    پس “به پیش!”

    برای اطلاع از بخشی از این مهارت‌ها نک: کانال گاه فرست غلامعلی کشانی و بسیاری از منابع دیگر اینترنتی و شبکه‌های مجازیِ الی‌ ماشاءالله!
    ===============

    ضمنا:
    لطفا از خودِ بحثِ سه‌ چهره‌ی اورشلیم غافل نشویم.

    با احترام و سپاس.

  4. mass mobilization و nation building، با وجود تصویر distort شده نگاه دنیای مدرن در ایران و misconception های آکادمیا و اساتیدی که پشت تصویری idealize شده و دروغین و بسیار غلط از درک نصفه و نیمه خود که از ایده‌های جامعه مدرن برای فخر فروشی و ارتقاء جایگاه خود در ذهن جوانان میکارند،
    آشنا و حداقل چند بار شنیده شده است.
    از تأثیر هدایت گری مصنوعی و false جوامع دارای احساس حقارت نسبت به چهره سینمایی و دانشگاهی جهان مطالب زیادی ارائه خواهم کرد. تعجبی ندارد که جوانی که روزنامه، مجله، media، اینرنت،موبایل، ترجمه‌های پر از غلط، استاد دانشگاه careerist و shopping mollّهای به ظاهر پرزرق برق اما اکنده از فقر فکری و حس حقارت ملی ذهنش را چارچوب بندی می‌کنند، حس حقارت نسبت به کشور خود پیدا کند. Americanism دهه ۶۰ که درسطح عوام بود، اکنون خود را به سطح توجیه نظری و تولید replacement برای ادیان رسانده است. جذابیت تصویری نظری اما کاملا فلج و حقارت آمیز که اساتید دانشگاه از پروژه‌های ناموفق فکری با توجه به رابطه یک طرفه و تحقیر آمیزی که در دانشگاه در خیالات افراد به وجود میاورند خود retrogression , reactionary thought است. اما متاسفانه آنان این‌ فریب و خیانت فکری به جامعه برای نیل به جایگاه اجتماعی و تفاخر را به گردن داشتهّ‌های ارزشمند و گران‌بهای ملل خود می‌اندازند. این وظیفه اندیشمند و تحلیلگر است که این شبه فلسفه تقلیدی سهل‌الوصول و lethargy فکری را افشا کند. برخی جاسوس ملی و سیاسی هستند، اما متاسفانه ملل شرق با جریان خودفروش فکری که بدون لیاقت و با فروختن فرهنگ و داشته‌های ملی سعی در نیل به ثروت و احترام را دارد نمی‌شناسد. کاش می‌شد نام برخی از این افراد ٰرا افشا کرد.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *