پیش‌درآمدی به «الاهیاتِ تعزیت»؛ نوشتاری از یاسر میردامادی

پیش‌درآمدی به «الاهیاتِ تعزیت»؛ نوشتاری از یاسر میردامادی

هدف نهایی این نوشتار، گشودن، و یا باز نگاه داشتنِ، باب تأملِ سنجش‌گرانه‌ی الاهیاتی درباره‌ی سوگواری است.

پیش‌درآمدی به «الاهیاتِ تعزیت»[1]

یاسر میردامادی

در این نوشته‌ می‌کوشم پس از تعیین مراد از «الاهیات تعزیت» (theology of lament/lamentation) به دو پرسش‌ مهم از میان پرسش‌های فراوانی اشاره کنم که مناسب است الاهیات تعزیت به آن‌ها بپردازد؛ هدف نهایی این نوشتار، گشودن، و یا باز نگاه داشتنِ، باب تأملِ سنجش‌گرانه‌ی الاهیاتی درباره‌ی سوگواری است.

الاهیات

الاهیات، در یک کلام، به معنای خداپژوهی است. به توضیح بیشتر، الاهیات عبارت است از انجام دادن یک یا چند کنش از این کنش‌ها: طرح، دسته‌بندی، صورت‌بندی (تقریر)، ارزیابی (بدون ردّ یا دفاع)، مقایسه، ردّ یا دفاع از یک یا چند تلقی مختلف از خداوند که در یکی از ادیان خدامحور (مثل یهودیت، مسیحیت یا اسلام) طرح شده است و یا می‌توان آن را طرح کرد.

تعزیت

منظور از تعزیت در این‌جا زاری و تضرع انسان‌ها یا دیگر موجوداتِ دارای اراده و اختیار به درگاه خداوند و یا اشک و اندوه خود خداوند (اگر چنین چیزی ممکن باشد) در باب مصیبتی است که بر فرد یا قومی رفته است. بر این اساس، تعزیت در قالبی سراسر سکولار (بدون هرگونه ارجاع به خداوند) در این‌ نوشتار منظور نظر و بحث نیست.[2] تعزیت، در معنای مورد بحث، کمابیش قالبی این‌چنین دارد: در ابتدا خداوند مورد خطاب قرار می‌گیرد، سپس درد و رنج و فاجعه و مصیبتی که بر فرد یا قومی رفته است برشمرده می‌شود، سپس از درگاه خداوند، به زاری و تضرع، خواسته می‌شود تا آن بلا مرتفع گردد و/یا عاملان این بلا از رحمت خدا به دور گردند و انتقام قربانیان از ستمگران گرفته شود، هم‌چنین برای قربانیان مصیبت و فاجعه از درگاه خداوند طلب مغفرت و علو درجات می‌شود و از خداوند خواسته می‌شود که بلایی مشابه، دیگر بر سر آن فرد یا قوم نیاید. هم‌چنین بر این نکته تأکید می‌شود که خداوند شنوای دعا و زاری آن‌ها است و نیز هنگامی که دعای‌شان مستجاب می‌شود، خدا را شکر می‌گویند.[3] به صورت مصداقی اگر سخن بگویم، تعزیت در ادیان ابراهیمی عموماً تعزیتی است برای خرابی شهر و آوارگی یک قوم (یهودیت) به صلیب کشیده شدنِ خدایِ پسر (مسیحیت)، یا شهادت/درگذشت یکی از قدیسان و اولیای خدا (هر سه دین ابراهیمی).

الاهیاتِ تعزیت

پس از تعیین مراد از «الاهیات» و «تعزیت» حال بهتر می‌‌توان مراد خود از «الاهیاتِ تعزیت» را تعیین کرد. الاهیات تعزیت، گونه‌ای از الاهیات است که از ویژگی‌های (صفات) خدا هنگامی که فرد سوگوار به درگاه او تضرع و زاری می‌برد و یا امکان سوگواری خود خداوند سخن می‌گوید و چگونگی ارتباط فرد سوگوار با خداوند و نیز ارتباط خداوند با فرد سوگوار را به بحث می‌گذارد. به تعبیر ساده‌تر، الاهیات تعزیت از ویژگی‌های مرتبط با سوگواریِ خداوند سخن می‌گوید. به تعبیر باز هم ساده‌تر، الاهیات تعزیت، از ویژگی‌های سوگوارانه‌ی خداوند سخن می‌گوید.

دو پرسش در باب الاهیات تعزیت

حال، پس از تعیین مراد از الاهیات تعزیت، به طرح دو پرسشی می‌پردازم که به نظر می‌رسد هر نوع الاهیات تعزیتی، از الاهیات یهودی، مسیحی و اسلامی تعزیت گرفته تا الاهیات تطبیقی تعزیت، باید به آن بپردازد.

۱_ یکی از نخستین و مهم‌ترین پرسش‌هایی که هرگونه الاهیات تعزیتی با آن رو در رو است، مشروعیت درون‌دینی تعزیت است. پرسش از مشروعیت الاهیاتی تعزیت را می‌توان بدین‌گونه صورت‌بندی کرد: آیا خداوند از ما می‌خواهد که به درگاه او سوگوارانه حاضر شویم؟ به تعبیرِ تا حدودی متفاوت، آیا سوگواری راهی است به خدا؟ و اگر پاسخ مثبت است، آیا بهترین راه رسیدن / نزدیکی به خدا سوگواری است؟ و شاید هم بهترین راه به خداوند، موقعیت‌مند باشد و نه مطلق (فارغ از موقعیت)، یعنی در موقعیت‌هایی بهترین راه به خداوند، سوگواری و مویه و زاری باشد و در موقعیت‌هایی دیگر شادی و بهجت و سرور. اگر این‌گونه است، در چه موقعیت‌هایی بهترین راه به خداوند سوگواری است و در چه موقعیت‌هایی شادی و سرور؟

الاهی‌دانِ‌ تعزیت برای پژوهش در باب مشروعیت درون‌دینی تعزیت، چند راه پیش روی خود دارد: راه نخست، بازخوانی متون مرکزی دین به هدف یافتن رد پایی از روا داشتن سوگواری است. الاهی‌دان یهودی یا مسیحیِ تعزیت مثلا می‌تواند به «کتاب مراثی» (Book of Lamentations) استناد کند. کتاب مراثی، یکی از کتاب‌های «تنخ» است، تنخ کتاب مقدس یهودیان است که مسیحیان هم (در مواردی با اضافاتی) آن را به عنوان عهد قدیم (یا عهد عتیق) به ضمیمه‌ی عهد جدید، کتاب مقدس خود می‌دانند. کتاب مراثی که عموماً به ارمیای نبی منسوب است (از این کتاب با عنوان «کتاب مراثی ارمیا» نیز یاد می‌شود)، اشعاری عبری است که در رثای قوم به اسارت رفته‌ی یهود، تخریب اورشلیم و ویرانی معبد سلیمان سروده شده است.[4] الاهی‌دان مسیحی تعزیت، برای پروراندن الاهیات تعزیت هم‌چنین می‌تواند به بخشی از کتاب مزامیر یا زبور داود (the Book of Psalms) در عهد جدید که حاوی سرودهایی عزادارانه است، نیز دست یازد.

به مشروعیت درون دینی تعزیت در اسلام که نظر کنیم، به نظر می‌رسد که در اسلامِ سنّی و اسلام اباضی[5] تعزیت فاقد جایگاهی است که این مفهوم در تشیع (به ویژه تشیع اثنی‌عشری) به خود اختصاص داده است. در چنین حالتی طبیعی است که در میان سنیان و اباضیان الاهیات تعزیتی هم شکل نگیرد، مگر صرفاً در این حد که تعزیت و سوگواری شیعیان را «غیر مشروع» بدانند. چنین ادبیاتِ ضد تعزیتی نیز البته جزیی از الاهیات تعزیت به شمار می‌آید، اما به معنای حداقلی کلمه. در الاهیات حداقلیِ تعزیت گفته می‌شود که سوگواری راهی به سوی خداوند نیست و خداوند چنین راهی را به سوی خود نگشوده است. چنین الاهیاتی اما در همین‌جا به پایان می‌رسد و از آن رو است که آن‌را الاهیات حداقلی تعزیت نامیدم. الاهی‌دان حداکثری تعزیت اما از آن رو که مشروعیت درون‌دینی تعزیت را روا می‌دارد، علاوه بر نشان دادن مشروعیت تعزیت با بسا پرسش‌های الاهیاتی دیگر نیز مواجه است و از این رو است که آن‌را الاهیات حداکثری تعزیت نامیدم.

از الاهیات سنی و اباضیِ تعزیت که بگذریم، به الاهیات شیعی تعزیت می‌رسیم.گفتن ندارد که الاهیات تعزیت در تشیع (به ویژه تشیع اثنی‌عشری) بر محوریت عزاداری در رثای حسین ابن علی (۶۱-۴ هجری) نوه‌ی دختری پیامبر اسلام و امام مشترک تمام شاخه‌های تشیع (زیدی، اسماعیلی و اثنی‌عشری) شکل گرفته است. الاهی‌دان شیعیِ تعزیت برای مشروع‌سازی تعزیت بر حسین می‌تواند به احادیث بسیاری منسوب به پیامبر اسلام و نیز امامان شیعی در ثواب عزاداری بر حسین ابن علی استناد کند. از سوی دیگر، چنین الاهی‌دانی می‌تواند به استدلال‌های دینیِ ضد تعزیتی، که از سوی منتقدان اقامه شده، نیز پاسخ درون‌دینی بدهد.

تا بدین‌جا، از استدلال‌های متن‌محوری سخن گفتم که الاهی‌دان حداکثری تعزیت، در دفاع از مشروعیت درون‌دینی تعزیت می‌تواند بدان توسل جوید. اما توسل به متون مرکزی یک دین، تنها منبع مشروع ساختن یا نامشروع ساختن یک روش یا رویه نیست. گرچه در مقام نظر، متون مرکزی یک دین از جایگاه ویژه‌ای در آن دین برخوردار است، در مقام عمل و حتی نظر، بسا امور دیگر در درون یک دین وجود دارد که در فرایند مشروعیت‌سازی یا مشروعیت‌زدایی نقش ایفا می‌کند. تجارب انباشته‌ شده‌ی شخصیت‌های محوری یک دین نیز می‌تواند منبع درون‌دینی مشروعیت‌بخش یا مشروعیت‌زدا به حساب آید. در بحث ما، این تجارب مثلاً می‌تواند تجارب عارفانه‌ی صوفیان نامور مسلمان باشد. این تجارب ممکن است در قالب شعر، تقریر منبرهای‌شان، روایت شاهدان عینی از آن‌ها یا غیره به دست ما رسیده باشد.

تجارب عارفی مثل مولوی (۶۷۲-۶۰۴ هجری) که بیانی از آن‌ها در قالب‌های مختلف به دست ما رسیده، به عنوان یک نمونه، در خور درنگ است. در غزلی مشهور و اثرگذار، مولوی چنین می‌گوید: «میا بی دف به گور من برادر / که در بزم خدا غمگین نشاید». در این بیت و بلکه کل غزل، مولوی عزاداری بر سر قبر اولیای خدا را روا نمی‌داند، و از آن رو دستور به آوردن دف (لابد به جای زنجیر،علم، کتل و مانند آن‌ها) بر سر قبر اولیای خدا می‌دهد. او سپس علت این دستور را نیز به صراحت بیان می‌کند که: دف آوردن از آن رو است که در بزم خدا (زیارت قبر اولیای خدا) غمگین بودن شایسته نیست بلکه در چنین مکانی، جای شادی و سرور است. الاهیات حداکثری تعزیت، نمی‌تواند صرفاً با گفتن این‌که در فرایند مشروعیت‌سازی یا مشروعیت‌زدایی درون‌دینی، تنها کتاب و سنت قطعی ملاک داوری است و تجارب باطنیان، حتی در نگاه نخست (prima facie) قابل اعتنا نیست، از کنار این نوع تجارب بگذرد. الاهی‌دان حداکثریِ تعزیت باید برای این نوع شادخواری که جنبه‌ی باطنی و عرفانی دارد، در الاهیات خود جایی باز کند و یا اگر جایی برای آن نمی‌یابد به شیوه‌ای فراگیر (یعنی نه فقط با استناد به فهمی از کتاب و سنت، بلکه هم‌چنین با دلایل برون‌دینی) علیه آن استدلال کند.

۲_ یکی دیگر از پرسش‌های مهمی که در الاهیات تعزیت می‌توان طرح کرد، این است: آیا خدا هم، به معنای غیر مجازی کلمه، در عزای آدمیان شریک است؟ آیا خدا هم سوگوار می‌شود؟ پاسخی که بی درنگ به ذهن می‌رسد آن است که خداوند، در ادیان ابراهیمی، دارای ویژگی فرازینگی (تعالی) است، و موجود یا وجود فرازینه (متعالی) هیچ صفت انسانی‌ به خود نمی‌گیرد و در نتیجه سوگوار هم نمی‌شود. اما خداوند در سنت ادیان ابراهیمی، در عین فرازینگی، نقش‌آفرین در تاریخ است و در جزئیات نشسته است -و یا دست‌کم سنت غالب الاهیاتیِ ادیان ابراهیمی (الاهیات ایجابی در مقابل الاهیات سلبی) متمایل است خداوند را چنین تصویر کند.

مطابق این تصویر غالب، خداوند برای هدایت آدمیان از طریق پیامبران وحی فرو فرستاده است، به دعاها و زاری بندگان‌اش پاسخ می‌دهد، ناظر تک-تک اعمال آن‌ها است و در روز بازپسین (قیامت) به کردار آنان رسیدگی می‌کند و کردار نیک را ثواب می‌دهد و کردار بد را عقاب می‌کند. بر این اساس، خدایی که در جزئیات نشسته است، چرا سوگوار نباشد؟ به نظر بسیاری اما عزادار بودنِ خداوند، با همه‌توانیِ خداوند (قادریت مطلقِ او) ناسازگار است: آدمیان از آن رو به عزا می‌نشینند که توان جلوگیری از رخداد فاجعه‌ را ندارند، به طوری که اگر می‌توانستند مانع فاجعه شوند، به جای عزاداری کمر به جلوگیری از رخداد فاجعه می‌بستند. خداوند می‌توانست جلوی فاجعه را بگیرد، اما مشیت الاهی اقتضای چنین امری را نداشته است، پس عزاداری خداوند بر رخداد فاجعه معنا ندارد.

این پاسخ اما تمام نیست. زیرا خداوند، دست‌کم مطابق یک تلقی رایج، به آدمیان اختیار بخشیده است، یعنی در حوزه‌ی کنش‌های ارادی و آگاهانه‌ی آدمیان، این خودِ آدمیان هستند که تعیین‌کننده‌ی اعمال‌شان هستند. معنای این تحلیل آن است که خداوند مختارانه قصد دخالت در این حوزه را ندارد تا اختیار آدمیان را سلب نکرده باشد، زیرا در این کار مصالحی می‌بیند که بیش از مصالح مداخله‌ی دائم در امور اختیاری آدمیان است. آن‌گاه، مطابق این تصویر، اگر آدمیان از این اختیارِ خدادادی سوء استفاده کردند، خداوند در راستای پاسداشت اختیار آدمیان، دخالتی نخواهد کرد، در عین حال بر چنین سوء استفاده‌ای تأسف خواهد خورد و اگر در اثر این سوء استفاده فاجعه‌ای رخ دهد، سوگوار آن فاجعه خواهد بود، بی آن‌که سوگواری خداوند در همه‌توانی (قادریت مطلق) او خدشه‌ای وارد کند، بلکه به عکس، خیر مطلق بودن خداوند اقتضای آن را دارد که در عین عدم دخالت او در آن فاجعه (در راستای پاسداشت اختیار انسان) سوگوار این حادثه باشد و نه بی تفاوت به آن. به تعبیر دیگر، از آن‌جا که کمال یک «شخص» در آن است که حتی اگر به دلیلی نمی‌تواند یا نمی‌خواهد از وقوع فاجعه‌ای جلوگیری کند، دست‌کم نسبت به آن فاجعه بی تفاوت نباشد، حال اگر خداوند «شخص‌وار» است، آن‌گاه خدای شخص‌وار نیز درست بر همین اساس می‌تواند عزادار فاجعه‌ی انسان‌ها باشد.[6]

پروراندن الاهیات تعزیتی که در آن خداوند در غم آدمیان شریک است و با آن‌ها اشک می‌ریزد، به ویژه پس از فاجعه‌ی هولوکاست (۱۹۴۵-۱۹۴۱ میلادی) در الاهیات یهودی اتفاق افتاد. حادثه‌ی هولوکاست برای قوم یهود که در طول تاریخ خود (تا قبل از تشکیل دولت اسراییل) تقریباً همیشه قومی مظلوم و سرکوب‌شده بود، حادثه‌ای با پیامدهای الاهیاتی سهمگین بود: «هنگامی که میلیو‌ن‌ها یهودی در هولوکاست رنج می‌کشیدند، خدا دقیقاً کجا ایستاده بود؟ چرا به داد انسان‌های رنج‌کشیده نرسید؟» الاهیات تعزیت (به معنای خدای عزادار و اشک‌ریزان) یکی از رایج‌ترین پاسخ‌های الاهیات یهودی به فاجعه‌ی هولوکاست بود: «خدا هم آن گوشه ایستاده بود و اشک می‌ریخت». با این حال، مسأله‌ی غیبت یا اختفای خداوند پرسش دیگری است که در این‌جا بی درنگ سر بلند می‌کند: «پس چرا ما اشک‌های او را نمی‌بینیم و ناله‌هایش را نمی‌شنویم؟ او اگر نمی‌خواست دخالت کند، دست کم اشک‌هایش را نمایان می‌کرد تا تسلای دل‌مان باشد. آیا این کار نیز از او بر نمی‌آمد؟»

یک نمونه‌ی جالب و نادر از این نوع الاهیاتِ تعزیت، که درست در بحبوحه‌ی فاجعه‌ی هولوکاست (اوایل دهه‌ی پنجاه میلادی) و از منظر یهودیت حاسیدی (عرفان ذوقی یهودی) پرورانده شد، الاهیاتِ حاخام (ربی) کالونیموس شاپیرو (۱۹۴۳-۱۸۸۹ میلادی، Kalonymus Shapiro) ربی اعظم گتوی ورشو در لهستان بود (گتو مکان‌هایی برای جدا ساختن یهودیان از دیگر مردم شهر در زمان نازی‌ها و حتی پیش از آن بود). شاپیرو اکثر اعضای خانواده و فامیل خود را در اثر جنگ از دست داد و خود نیز سرآخر به دست نازی‌ها در کمپ‌ مرگ اعدام شد. شاپیرو، وعظ‌های روز شنبه‌ی خود در گتوی ورشو را می‌نوشت و دست‌نوشته‌های خود را مخفی می‌ساخت. این دست‌نوشته‌ها مدت‌ها پس از مرگ او پیدا شد و به چاپ رسید.

اهمیت الاهیاتی نوشتجات شاپیرو به ویژه از آن رو است که بر خلاف اکثر واکنش‌های الاهیاتی به هولوکاست، نه پس از این حادثه و نه توسط کسانی که از آن گریختند، بلکه از درون حادثه و توسط یک قربانی حادثه نوشته شد. شاپیرو با تکیه بر بخش‌هایی از ادبیات تلمودی بر این نکته تأکید می‌کند که گرچه رنج انسان محدود است، رنج خداوند بی نهایت است زیرا هر چیزی که به خداوند باز گردد بی نهایت است. اما همان‌طور که کمی بالاتر بیان کردیم، این نوع الاهیات تعزیت با مشکل اختفاء یا غیبت خداوند روبرو است: «اگر خدا با ما اشک می‌ریزد پس کو اثر اشک‌ها و ناله‌هایش؟» پاسخ شاپیرو این است: اگر حتی ذره‌ای از ناله‌ و اشک خداوند بر جهان آشکار شود، جهان سراسر فرو خواهد پاشید، زیرا جهان تاب ناله‌ی خداوند را ندارد، از این رو خداوند در خفا می‌گرید و حتی فرشتگان گریه‌ی او را نمی‌بینند. بر این اساس، این که واکنش خداوند به فاجعه احساس نمی‌شود نه از آن رو است که خدا بی تفاوت است بلکه کاملا به عکس، از آن رو است که واکنش خداوند چنان شدید است که برای فرونپاشیدن جهان، باید مخفی بماند.[7]

این نوع الاهیات یهودی تعزیت، در نگاه اول ممکن است با الاهیات شیعی تعزیت کاملاً بیگانه به نظر برسد. اما با نظر به احادیث متعددی که در باب گریه‌ی فرشتگان و اهل آسمان بر عزای حسین تا روز قیامت، به امامان شیعی منسوب است، می‌توان مشابهت‌هایی صوری یافت.[8] این مشابهت‌ها می‌تواند زمینه‌ی خوبی برای الاهیات تطبیقی تعزیت فراهم آورد، زمینه‌ای که تا کنون به ندرت به آن پرداخته شده است.

.


.

[1] لازم می‌دانم از دانشور گرامی، آقای علی مهجور (دانشگاه ادیان و مذاهب قم)، که نوشتار خود در باب الاهیات تعزیت را، از سر لطف پیش از انتشار در اختیار من قرار دادند، تشکر کنم. بخش‌هایی از نوشتار ایشان، الهام‌بخش‌ نوشتن این متن گردید. هم‌چنین از آقای رضا سجادی و خانم فاطمه توفیقی که پیشنهاد نوشتن در باب الاهیات تعزیت را دادند، تشکر می‌کنم. هم‌چنین از خانم فاطمه توفیقی، که تذکر ایشان موجب تصحیح خطایی محتوایی شد، سپاس ویژه دارم.

[2] برای یک نمونه‌ی جذاب از بررسی عزاداری در قالب سکولار، که به بررسی سنت‌های زنانه‌ی عزاداری در قرن نوزده و بیست میلادی، جنبه‌ی رهایی‌بخشی عزاداری و ربط و نسبت آن با تجدد پرداخته است، بنگرید به:

Saunders, Rebecca. Lamentation and Modernity in Literature, Philosophy, and Culture. New York: Palgrave Macmillan, 2007

[3] Coogan, Michael D. The Old Testament: A Very Short Introduction. Oxford/New York: Oxford University Press, 2008, p. 72

[4] یکی از جامع‌ترین آثاری که در شرح و تفسیر کتاب مراثی نوشته شده است، این اثر است:

Salters, R. B., Graham Davies, John A. Emerton, Charles E. B. Cranfield, and C. M. Tuckett. Lamentations: A Critical and Exegetical Commentary. London/New York: Continuum, 2010

[5] اباضیه شاخه‌ای از اسلام، متفاوت از شیعه یا سنی، است که از نظر تاریخی به یکی از شعبه‌های خوارج می‌رسد. اباضیان اکنون بیشتر در عمان زندگی می‌کنند. این شاخه از اسلام کمتر شناخته شده است.

در این باب، از جمله به این کتابِ اخیر منتشر شده بنگرید:

Hoffman, Valerie. The Essentials of Ibadi Islam. Syracuse: Syracuse University Press, 2012

[6] برای روایتی از این نوع الاهیات تعزیت که در آن خداوند نیز اشک می‌ریزد، بنگرید به این مقاله (نکته‌ی به ویژه مهم در این مقاله آن است که نویسنده‌ی آن، که متخصص الاهیات انجیلی و نظام‌مند است، می‌کوشد تصویری الاهیاتی از خدای گریان و عزادار ارائه دهد که برای مسلمانان هم تصویری قابل گفتگو، و چه بسا پذیرفتنی باشد):

Cole, Graham A. “The God Who Wept A Human Tear: Some Theological Reflections.” Global Missiology 4, no. 8, July 2011

[7] Polen, Nehemia. “Divine Weeping: Rabbi Kalonymos Shapiro’s Theology of Catastrophe in the Warsaw Ghetto.” Modern Judaism 7, no. 3 (October 1987), pp. 256-8

[8] به عنوان یک نمونه، بنگرید به باب بیست و هفتم تا بیست و نهم از کتاب «کامل الزیارات» تألیف ابن قولویه (وفات:۳۶۹ قمری). در این سه باب، مؤلف احادیث متعددی از امامان شیعی در باب گریه‌ی فرشتگان، تمام زمین و آسمان و نیز جنیان بر شهادت حسین ابن علی نقل می‌کند.

.


.

هدف نهایی این نوشتار، گشودن، و یا باز نگاه داشتنِ، باب تأملِ سنجش‌گرانه‌ی الاهیاتی درباره‌ی سوگواری است.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *