قصۀ پرغصۀ سلبریتیهای ما!
تأملی اخلاقی در باب مورد رامبد جوان و ستاره اسکندری در شبکههای اجتماعی
سفر رامبد جوان و نگار جواهریان به کانادا برای به دنیا آوردن فرزندشان، ناسزا گفتن به ستاره اسکندری در خارج از کشور به خاطر کشف حجاب و همسر دوم مهدی هاشمی، همه و همه ماجراها و قصۀ پرغصۀ سلبریتیهای ما در شبکههای اجتماعی این روزهاست. مسائلی که هم موجی از انتقادها و واکنشهای تند و حتی گستاخانه را در مقابل آنها به راه انداخته است و هم افرادی به حمایت از آنها برخاستهاند. در واکنش به این رفتارها، دستهای که اقلیت هستند معتقدند که زندگی خصوصی افراد فقط و فقط به خودشان مربوط است و دخالت در زندگی خصوصی افراد و قضاوت کردن آنها و یا انتشار هر گونه فیلم و عکسی از زندگی شخصی افراد در مکانهایی که به طور موقت و یا دائم به سر میبرند، صریحا نقص حریم خصوص آنهاست؛ چنین عملی، نه اطلاعرسانی، بلکه پردهدری و امری غیراخلاقی است. بنابراین، از نظر این دسته باید به حریم شخصی و زندگی خصوصی سلبریتیها احترام گذاشت. دستۀ دوم که تقریبا اکثریت منتقد را در بر میگیرند بر این باورند که اساسا تاکید بر مفهوم «حریم خصوصی»، نکتهای انحرافی در چنین مسائلی است و انگیزۀ اصلی در افشای چنین تصاویری، افشای «دروغ و دورویی و ریاکاری» است و اینگونه افشاگریها، رسالت اصلی روزنامهنگاران و شبکههای اجتماعی است.
در این زمینه، مردادماه 1396 در یادداشتی با عنوان ” تأملی بر یک تنگنای اخلاقی در ارتباط با رسانههای اجتماعی؛ مورد آزاده نامداری”[2] به بررسی چنین دوراهیهای اخلاقی در ارتباط با تکنولوژی(رسانههای اجتماعی) پرداختم و این مسئله را مورد واکاوی قرار دادم که انتشار تصاویر آزاده نامداری در شبکههای اجتماعی، تعرض به حریم خصوصی اوست و یا لازمۀ شفافسازی و نقد عملکرد وی؟ نقدی که منجر به نکوهش رفتارهای ریاکارانه و زهدفروشانه در جامعه خواهد شد. اکنون، در این یادداشت قصد دارم در ضمن بیان و یادآوری مباحثی از آن یادداشت، موارد اخیر شبکههای اجتماعی را در ذیل نتیجۀ آن یادداشت مورد بررسی قرار دهم و از این طریق طرحی جامعتر به هنگام مواجه با چنین تنگناهای اخلاقی در اندازم. در حقیقت، پرسش کلیدی در این یادداشت این است که در دو راهیهای اخلاقی مذکور، میان احترام به حریم خصوصی سلبریتیها و چهرههای معروف و در مقابل تعرض به حریم خصوصی آنها برای منفعت عمومی جامعه، کدام یک را باید انتخاب کرد؟ و یا آیا علی الاصول چنین انتخابی امکانپذیر است؟
اکنون بگذارید نگاه دقیقتری به چرایی خبرسازی موارد رامبد جوان، ستاره اسکندری و مهدی هاشمی در شبکههای اجتماعی بپردازیم. از نظر دستۀ دوم، رامبد جوان همواره در برنامۀ خندوانه بر شعارهایی ناظر بر عشقورزی به وطن و وطنپرستی تأکید داشته و به همین دلیل سفر به کانادا برای متولد نمودن فرزندش در تناقض با صحبتها و شعارهایی همیشگی او در برنامه خندوانه قرار دارد. همچنین از نظر این دسته، با توجه به صحبتهای ستاره اسکندری در حمایت از پوشش حجاب در ایران و در مقابل کشف حجاب در ترکیه، رفتار او رفتاری متناقض و ریاکارانه است. اما مورد سوم اعلام رسمی ازدواج دوم مهدی هاشمی است. فردی که برخلاف دو مورد دیگر ظاهرا رفتار متناقضی نداشته و پیشتر در مدح و ستایش تک همسری و یا اشتباه بودن ازدواج دوم صحبت و واکنشی نداشته؛ اما باز هم ازدواج مجدد او با یکی از بازیگران تلویزیون موجی از انتقاد و کنایه را به همراه داشته است. در حقیقت، در این مورد، دستۀ دوم بر این اعتقادند که مهدی هاشمی در حالی خبر تجدید فراش خود را به طور رسمی در شبکههای اجتماعی اعلام کرده است که پیش از آن خبری در مورد جدایی رسمی از گلاب آدینه منتشر نکرده است و چنین رویکردی قُبح دوهمسری در جامعه را از بین خواهد برد و به نحوی به رواج چنین رفتارهایی در جامعه منجر خواهد شد.
از نظر نویسنده، تحلیل و بررسی چنین رویدادهایی، نیاز به دقت نظر و موشکافی دارد و به سادگی نمیتوان دربارۀ مسائلی از این دست قضاوت نمود و حکم کلی صادر کرد. اصولا به هنگام تحلیل تنگناهای اخلاقی که زادۀ کاربرد تکنولوژی هستند، باید دو نکته مورد واکاوی قرار بگیرد. اول، تنگنای اخلاقی مورد نظر از نظر منطقی تحلیل و بررسی شود؛ دوم، طرفین دخیل و میزان ارزش هریک از آنها مورد بررسی قرار گیرد.[3] در این مجال به بررسی مورد ستاره اسکندری و رامبد جوان در قیاس با مورد آزاده نامداری خواهم پرداخت.
1) مورد ستاره اسکندری:
برای رسیدن به هدف مورد نظرم دربارۀ مورد ستاره اسکندری، در اینجا به بیان مجدد صورت استدلالی که در یادداشت پیشین دربارۀ مورد آزاده نامداری ارائه کردم، میپردازم:
” اگر بخواهیم با توجه به طرفین دخیل در این ماجرا به تحلیل منطقی آن بپردازیم، با صورت استدلال زیر مواجه خواهیم بود:
1_ آزاده نامداری در مسافرتی به سوئیس در یک پارک همراه با خانواده خود بدون حجاب حضور داشته است.
2_ عکاسی و فیلمبرداری از افراد سرشناس در فضاهای خصوصی و انتشار آن در شبکههای اجتماعی توسط اصحاب رسانه و روزنامهنگاران، بدون اجازه و اطلاع آنها، تعرض به حریم خصوصی آنهاست.
3_ تعرض به حریم خصوصی افراد سرشناس، تبعات و عواقب غیر قابل پیشبینی و معمولا جبرانناپذیری در زندگی شخصی و اجتماعی آنها خواهد داشت.
4_ روزنامهنگاران نباید به حریم خصوصی افراد سرشناس تعرض کنند.
5_ خانم آزاده نامداری در رسانههای اجتماعی و تلوزیون همواره مبلغ و ترغیبکنندۀ افراد به حجاب بوده است.
6_ اگر فرد سرشناسی در زندگی اجتماعی خود همواره مبلغ حجاب باشد اما در زندگی شخصیاش بدون حجاب در مکانهای عمومی دیده شود، این کار مصداق ریاکاری، دروغ و دورویی است.
7_ افشاى کشف حجاب کسى که مبلغ و ترغیبکننده به حجاب بوده است، افشاى ریاکاری و دورویى است و منفعت عمومی دارد.
8_ روزنامهنگاران باید به افشای ریاکاری، دروغ و دورویی در جامعه بپردازند.
9_ از موارد (1) تا (4) میتوان نتیجه گرفت که افشای عکسهای آزاده نامداری امری غیراخلاقی است.
10_ از موارد (5) تا (8) میتوان نتیجه گرفت که افشای عکسهای او امری اخلاقی است.
11_ موارد (9) و (10) با هم تناقض دارند.
همانطور که مشاهده میکنید به هنگام تحلیل منطقی وضعیت پیش رو، به منظور آن که بفهمیم چه کاری صحیح و اخلاقی است و چه کاری نادرست و غیر اخلاقی، با یک تناقض منطقی روبهرو هستیم.”
اگرچه در مورد ستاره اسکندری همانند مورد آزاده نامداری با مسئلۀ کشف حجاب در خارج از کشور روبهرو هستیم؛ آن هم در حالی که ستاره اسکندری در برنامهای تلویزیونی در گذشته در ایران به ستایشِ پوشش رسمی خود در ایران پرداخته است و گفته با چنین پوششی مشکلی ندارد. اما نکتۀ بسیار مهمی که اینجا مغفول واقع شده و باید به آن توجه شود تفاوتی است که در مورد ستاره اسکندری در قیاس با آزاده نامداری در گزارۀ شمارۀ شش صورت استدلال بالا وجود دارد.
ستاره اسکندری هیچگاه به صورت مداوم و رسمی مدافع و مُبلغ پوشش حجاب در ایران نبوده و او تنها در مصاحبهای دیدگاه شخصی خود دربارۀ پوشش در کشور را ارائه کرده و چنین گفته است که با حجاب مشکلی ندارد. این تفاوت دارد با مورد آزاده نامداری، مجری توانایی که به عنوان مبلغ حجاب در برنامههای تلویزیونی شناخته میشد و دارای یک تریبون رسمی برای ارائۀ دیدگاه خود بود. همچنین حتی اگر از این نکته نیز بگذریم، مگر قرار نیست ملاکِ قضاوت و تصمیمگیری دربارۀ افراد حال آنها باشد؟ اگر چنین باشد، این امکان را در نظر بگیرید که ستاره اسکندری اگرچه در آن برنامه تلوزیونی چنین ادعایی را بیان نموده است اما بعدا از گفتۀ خود پیشمان شده و یا اصلا بعدا دیدگاه او به کلی تغییر کرده است. در نتیجه، چون او یک مُبلغ رسمیِ حجاب از طریق تریبونِ تلویزیون نبوده و صرفا در یک برنامه نظر شخصیاش را در این زمینه اعلام کرده- با در نظر گرفتن این امکان که دیدگاه افراد ممکن است به مرور زمان تغییر کند- بنابراین، ضرورتا کسی نمیتواند از طریق مقایسۀ رفتار ستاره اسکندری در خارج از کشور با صحبت پیشین او در یک برنامۀ تلوزیونی دربارۀ حجاب، نتیجۀ رفتاری غیراخلاقی و ریاکارانه بگیرد. مگر آنکه او در بازگشت مجددش از سفر دوباره بر صحبتهای پیشین خود تأکید نماید به طوری که بتوان به صراحت چنین برداشت کرد که او رفتاری دوگانه و ریاکارانه در داخل و خارج از کشور دارد.
ممکن است کسی بگوید به طور کلی با در نظر گرفتن چنین نگاهی(تغییر دیدگاه افراد با گذشت زمان)، هیچگاه نمیتوان صحبتها و رفتارهای افراد در گذشته و حال را مقایسه نمود و در نتیجه قضاوت کرد. اگر چنین ادعایی مطرح شود، دیدگاه نویسنده دربارۀ نحوۀ قضاوت و واکنشهای اغلب مردم در مورد رفتار ستاره اسکندری و نمونههای مشابه آن روشن شده است. در حقیقت، ما نمیتوانیم تنها و تنها با استناد به یک گفت و گو در یک برنامه تلوزیونی و یک رفتار متضاد با آن در خارج از کشور به این راحتی افراد را قضاوت نماییم؛ مگر آنکه آن گفتار و یا آن رفتار متضاد با آن به طور واضح در طول زمان تکرار شده باشند؛ یعنی همانند مورد آزاده نامداری، که البته در آن مورد هم، همانطور که در یادداشت قبلی مفصلا توضیح دادهام، بر اساس نوع جهانبینی اخلاقیای که ملاک بررسی قرار میگیرد، نتایج متفاوتی میتوان گرفت.[4]
2) مورد رامبد جوان:
در مورد رامبد جوان، اگر بخواهیم با توجه به طرفین دخیل در این ماجرا به تحلیل منطقی آن بپردازیم، با صورت استدلال زیر مواجه خواهیم بود:
1_ رامبد جوان به همراه همسرش جهت متولد کردن فرزندشان به کانادا سفر کردهاند(با فرض درست بودن این ادعا).
2_ عموما دخالت در زندگی شخصی افراد و خصوصا قضاوت دربارۀ مسائل خصوصی آنها همچون محل تولد فرزندشان، تعرض به حریم خصوصی دیگران است.
3_ تعرض به حریم خصوصی افراد سرشناس، تبعات و عواقب غیر قابل پیشبینی و معمولا جبرانناپذیری در زندگی شخصی و اجتماعی آنها خواهد داشت.
4_ روزنامهنگاران، اصحاب رسانه و مردم عادی نباید به حریم خصوصی افراد سرشناس تعرض کنند.
5_ رامبد جوان در برنامۀ تلوزیونی خندوانه به صورت مداوم و مکررا مبلغ و ترغیبکنندۀ افراد به شعارهایی وطنپرستانه همچون عشق به وطن و محافظت و مراقبت از آن بوده است.
6_ اگر فرد سرشناسی در زندگی اجتماعی خود همواره مبلغ عشق به وطن و وطنپرستی باشد اما در زندگی شخصی خود به خاطر مصائب و مشکلات اقتصادی، اجتماعی و آموزشی کشورش، فرزند خود را در کشور دیگری به دنیا آورد، این کار مصداق ریاکاری و دورویی است.
7_ افشاى ریاکاری و دورویی کسی که مبلغ و ترغیبکنندۀ عشق به وطن و وطنپرستی بوده است، منفعت عمومی دارد.
8_ روزنامهنگاران، اصحاب رسانه و مردم عادی باید به افشای ریاکاری، دروغ و دورویی در جامعه بپردازند.
9_ از موارد (1) تا (4) میتوان نتیجه گرفت که دخالت در زندگی شخصی و خصوصی رامبد جوان امری غیراخلاقی است.
10_ از موارد (5) تا (8) میتوان نتیجه گرفت که دخالت در زندگی شخصی و خصوصی رامبد جوان امری اخلاقی است.
11_ موارد (9) و (10) با هم تناقض دارند.
اکنون که با تحلیل منطقی موضوع مورد نظر به نتیجهای نمیرسیم، بهتر است از طریق رویکردهای پیشنهادی برای پرداختن به تنگناهای اخلاقی، به جرح و تعدیل بیشتر اجزای این رویداد بپردازیم.
رویکرد اول، رویکرد اخلاقی مبتنی بر فضیلت است. در این رویکرد، خصایص اخلاقی همچون صداقت، درستکاری، شفقت، رعایت احترام و حقوق دیگران و … مرجع تصمیمگیری و انتخاب هستند. به هنگام استفاده از چنین رویکردی مجددا با مشکل تناقض منطقی مواجه خواهیم شد. چرا که مطابق با نظر دستۀ اول، احترام به حریم خصوصی دیگران فضیلت است؛ بنابراین، تعرض به حریم خصوصی دیگران ناپسند و غیراخلاقی است و در مقابل بر مبنای نظر دستۀ دوم، فضیلت حکم میکند که در جامعه به مبارزه با دروغگویی و دورویی پرداخته شود. بنابراین، باز این رویکرد نیز برای این موضوع پاسخگو نخواهد بود.[5]
رویکرد دوم، رویکرد مبتنی بر پیامدهاست. به عبارت دیگر، در این رویکرد، پیامدها شالودۀ تصمیم گیریهای اخلاقی می باشند. در خوانشهای مختلفی که از این دیدگاه اخلاقی وجود دارد، اغلب، امری اخلاقی محسوب میشود که بیشترین منفعت را برای بیشترین افراد داشته باشد. بررسی یک تنگنای اخلاقی بر اساس این رویکرد، نیازمند برآورد مجموعۀ همۀ تاثیرات بر تمامی افراد درگیر با موضوع است، تا بدین ترتیب روشن شود کدام تصمیم دارای بهترین پیامد است. با در نظرگرفتن چنین رویکردی مجددا به سراغ مسئلۀ مورد بحث میرویم. فردی که چنین دیدگاهی دارد هنگامی که به مقایسه دو طرف تنگنای اخلاقی مورد نظر میپردازد، دو حالت زیر را با هم مقایسه میکند:
1_ افشای سفر رامبد جوان و نکوهش رفتار متناقض او منجر به نکوهش و تقبیح دو رویی و ریاکاری در جامعه خواهد شد و نفع عمومی زیادی برای افراد بسیاری در جامعه دارد.
2_ چنین افشاگریای عواقب جبرانناپذیری برای وی دارد. چه در زندگی شخصی و چه زندگی اجتماعی؛ احتمالا رامبد جوان در آینده دیگر نخواهد توانست برنامۀ پربینندۀ خندوانه را اجرا نماید؛ محبوبیتی دیگر در میان مردم نخواهد داشت؛ صحبت دربارۀ او نُقل محافل مختلف میشود؛ در زندگی شخصی احتمالا دچار افسردگی و عواقب دردناکی خواهد شد و …… .
همانطور که مشاهده میشود رویکرد دوم با پیشفرض گرفتن رفتار دوگانۀ رامبد جوان در زندگی شخصی و اجتماعی و این که او باید تاوان این رفتار متناقض و ریاکارانه را پرداخت کند، منفعت عمومی را ارحجتر دانسته و عواقب این افشاگری بر زندگی شخصی و اجتماعی او را نادیده میگیرد. چرا که قائلین به این باور معتقدند که چنین افشاگریهایی در جامعه باعث نکوهش چنین رفتارها و جلوگیری از وقوع آن در آینده خواهد شد.[6]
سرانجام، رویکرد سوم، رویکرد مبتنی بر قواعد است. در این رویکرد قواعد هستۀ مرکزی تصمیمگیریهای اخلاقی به شمار میآیند. برای مثال قاعدۀ «کسی را نکش»، «همواره راستگو باش» و .. . امانوئل کانت از مهمترین فلاسفۀ مشهور است که دیدگاه مبتنی بر قاعده را در حوزۀ اخلاق مطرح کرده است. مطابق با امرِ مطلق او میتوان چنین گفت: «همواره چنان رفتار کن که بتوانی بخواهی همگان نیز بدان نحو رفتار کنند.» اکنون، میتوانیم به نظر دستۀ سوم در مورد مسئلۀ پیش رو بپردازیم:
سرانجام گروهی هم وجود دارند که اساسا افراد مشهور اعم از سیاستمداران و هنرمندان را فاقد «حریم خصوصی» به معنای رایج دانسته و معتقدند حریم خصوصی سیاستمداران به خاطر اینکه با قدرت در ارتباطند و بیشتر در معرض فسادند نباید محفوظ بماند و هنرمندان و سیلبرتیها هم به سبب آنکه بعضا بخشی از حریم خصوصی خود را اسباب کسب درآمد و شهرت می کنند، حریم خصوصی آنها کمتر است و مسئولیت نقض احتمالی و ورود به آن بخش از حریم خصوصی که جنبهی عمومی پیدا کرده است، با خود آنهاست.[7]
اکنون فرض کنید مطابق با استدلال فوق و بر اساس امر مطلق کانت چنین قاعدهای را وضع کنیم: « همواره روزنامهنگاران میتوانند به حریم خصوصی افراد سرشناس تعرض کنند». حال، باید ببینیم که آیا مطابق با امر مطلق کانت چنین قاعدهای اخلاقی خواهد بود و یا نه؟! در یک جامعه اگر روزنامهنگاران همواره بتوانند زندگی خصوصی افراد سرشناس را زیر ذرهبین قرار دهند، نه ضرورتا در جهت منفعتهای عمومی و شفافسازی و نظارت بلکه به منظور پرداختن به حاشیهها برای پر رونق کردن کار خود و جذب مخاطبین بیشتر، مسلما یکی از روزنامهنگارانی که فرد سرشناسی هست نیز از چنین تعرضی به حریم خصوصی در امان نخواهد بود. به عبارت دیگر، او نیز نمیتواند بخواهد که همگان نیز چنین رفتار کنند! بنابراین باز چنین قاعدهای، اخلاقی به نظر نمیرسد.
یک راه برای حل چنین تنگنای اخلاقی در این مورد خاص این است که قاعدۀ فوق را محدود و محدودتر کنیم. برای مثال چنین بگوییم:
در مواردی که افراد سرشناس در زندگی شخصی خود بر خلاف چیزی که در زندگی اجتماعی نشان میدهند و مردم را به آن ترغیب و تشویق میکنند، رفتار کنند، به طوری که چنین رفتاری دورویی، دروغگویی و ریاکاری تفسیر شود، روزنامهنگاران و مردم عادی میتوانند در جهت افشای چنین موارد غیر اخلاقیای به حریم خصوصی آنها تعددی کنند.»
به نظر میرسد که این نسخه از قاعدۀ اخلاقی با امر مطلق کانت مطابقت بیشتری دارد و همگان میتوانند به منظور داشتن جامعهای اخلاقیتر چنین رفتار کنند. با وضع چنین قاعدهای، افراد سرشناس از جمله بازیگران سینما، مجریان تلوزیون، ورزشکاران و سیاستمدران نیز خواهند دانست که در مورد حریم خصوصی و زندگی شخصی خود تا جایی دارای امنیت خاطر هستند که امری خلاف آنچه در زندگی اجتماعی، مردم را به آن ترغیب و تشویق میکنند، از آنها سر نزند. یعنی زندگی خصوصی آنها نیز مانند دیگر افراد به خودشان مربوط است اما اگر بخواهند در زندگی اجتماعی خود در قیاس با زندگی شخصیشان، به صورت غیر اخلاقی مرتکب ریاکاری، دورویی ودروغگویی شوند، در ملأ عام و در مقابل اذهان عمومی باید پاسخگو باشند. چرا که هر ادعایی در زندگی اجتماعی مسئولیت سنگینی را بر دوش آنها بار میکند و آنها باید مراقب آنچه میگویند و رفتار میکنند باشند. پر واضح است که یک فرد سرشناس نسبت به افراد عادی، همانطور که به خاطر معروفیتش از مزیتها و منفعتهای اجتماعی بیشتری برخوردار است، در زندگی شخصی و خصوصی خود نیز باید دقت نظر و مراقبتهای بیشتری داشته باشد.[8]
.
.
[1] پژوهشگر فلسفه، دانشگاه بُن ([email protected])
[2] نگاه کنید به: تأملی بر یک تنگنای اخلاقی در رسانههای اجتماعی؛ مورد آزاده نامداری
[3] نگاه کنید به:
Vries, M.J.de., (2005), Teaching about Technology (An introduction to the Philosophy of Technology for Nonphilosopher), Springer, Chapter. 5.
[4] نگاه کنید به: تأملی بر یک تنگنای اخلاقی در رسانههای اجتماعی؛ مورد آزاده نامداری
[5] نگاه کنید به: تأملی بر یک تنگنای اخلاقی در رسانههای اجتماعی؛ مورد آزاده نامداری
[6] نگاه کنید به: “تأملی بر یک تنگنای اخلاقی در رسانههای اجتماعی؛ مورد آزاده نامداری”
[7] نگاه کنید به: “به بهانهی انتشار عکسهای آزاده نامداری در سوییس”،
[8] نگاه کنید به: تأملی بر یک تنگنای اخلاقی در رسانههای اجتماعی؛ مورد آزاده نامداری
.
.
سلام. در خصوص مورد رامبد جوان این موضوع مغفول مانده است که بخشی از درآمدهای این افراد از سازمان صدا و سیما است که با بودجه کشور و اموال عمومی که متعلق به همه مردم ایران است تامین می شود و امثال رامبد جوان که برنامه ساز نیز هستند درباره این اموال تصمیم میگیزند که چگونه خرج شود و چه برنامه ای ساخته شود. بنابراین همانظور که مردم حق دارند درباره سیاستمداران اطلاعات بیشتری داشته باشند درباره سلبریتی هایی از این دست نیز حق دارند که بیشتر تفحص کنند
داستان اینه : مردم از استقرار ” ریاسالاری ” ، ” تملق سالاری ” ، ” بله قربان گو سالاری ” ، ” رانت / رابطه سالاری ” به جای ” شایسته سالاری ” و عدالت سالاری ” بیزارند . آزاده نامداری و امثالهم فقط بهانه است . شاید اگر من و شما هم امکان پول پارو کردن به واسطه بازیگری و مجریگری داشتیم ، آن را رد نمیکردیم . داستان چیز دیگری است . داستان اینست که خفقان ، استبداد ، اداره مملکلت در جمعهای چند نفره ( دورهمی ) ، فدا کردن یک کشور و مردمانش جهت آمالی پوچ و غلط ، و در یک کلام فقدان دمکراسی و آزادی چنان بغضی را در سینه ها انباشته ، که به محض پدید امدن یک مجال ، کارمندان حکومتی ( اعم از بازیگر و مجری و…) سیبل اهانت میشوند .
– به زعم من آنچه بیش از فقر ، فاصله طبقاتی ، عدم ثبات اقتصادی ، استرسهای چهل ساله سیاسی ، دلهره دائمی جنگ ، مهاجرت ( یا فرار ) یک دهم مردم ، و دهها مورد دیگر مردم را به ستوه آورده ” بردگی ” است . تمامی مردم ایران مسلوب الاراده و مسلوب الاختیارند . ” مردم ” مطلقا هیچ حقی ندارند . انتخابات صرفا یک چیز نمایشی است و مردم هیچ مجالی برای اعمال اراده در نهادها و مسائل اساسی ندارند . سیاست خارجی ، فضای رسانه ای ، و قوه قضائیه فقط بخشی از عرصه هایی است که مردم هیچ حقی ندارند . تنها راه نجات ایران تغیر اساسی قانون اساسی و برپایی دمکراسی واقعی است . تمام افراد ایرانی واجد حق یکسان هستند و هر اندیشه ای که ناقض حق مردم شود ، استبداد و فرعونیت است (تحت هر عنوانی ، چه شیخ ، چه شاه ، و… )
به منوچهر
تو فکر نمیکنی داری به همه ما ایرانیها توهین میکنی!
این وضعیت فعلی ایران رو ما همگی با هم ساختیم هم خوب و هم بدش.
مطمئن باش کسی مثل تو اگر قدرت دستش برسه از همه اونایی که بهشون میگی دیکتاتور بدتر میشی. همونجوری که از خشم بی ادبانه تو در این نوشتار آشکاره!