سخنرانی آرش نراقی با عنوان «آواز خدا: بازسازی نظریه فضل الرحمان در خصوص مکانیسم تنزیل وحی»
۱۲ ژانویه ۲۰۱۹- مؤسسه فرهنگی ابن سینا – ارواین، کالیفرنیا
.
.
دانلود فایل صوتی
مشاهده در آپارات
مشاهده در یوتوب
.
.
سخنرانی آرش نراقی با عنوان «آواز خدا: بازسازی نظریه فضل الرحمان در خصوص مکانیسم تنزیل وحی»
۱۲ ژانویه ۲۰۱۹- مؤسسه فرهنگی ابن سینا – ارواین، کالیفرنیا
.
.
.
.
حیرتآور است یک عده اسم روشنفکر رو خودشون میذارن و میان به ما میگن مکانیسم وحی مثل مکانیسم امواج رادیو است. حیف وقت حیف اسم روشنفکری حیف سایت حیف انسان بودن. فرقش باو خرافه چیه؟ عادت به پاسخگویی ندارید ولی من می پرسم واقعا برای مطالبی که میذازید جز کلیک خور بودنشون و اسم و رسم معیار دیگری ندازید؟ ممنون میشم بدونم رسالت خودتونو چی می دانید.
سلام دوست عزیز
اولین رسالتشون اینه که به ما “ادب گفتگو و نقد” رو یاد بدن
در پناه حق
شما از گردانندگان سایتی یا خودجوش خواستی از رسالتشون بگی؟ فرض کنیم بیادبی نکرده باشی و چنین باشه. گفتگو و ادب نقد سطح داره هر بنجلی را در مجامع فکری نشر نمیدهند که بعد نقدش کنند. نکته بعد، مطالب زیادی میذارن تو سایت که بنجله ولی بدون نقد. این میشود تبلیغ مطلب بنجل. و در آخر اگر واقعا اهل گفتگو بودند خودشان جواب کامنت من را می دادند.
در پناه طبیعت
نه، من هیچ ارتباطی هم با گردانندگان ندارم.
با کس دیگری حرف زدند و شما پریدی وسط ادب گفتگو را رعایت نکردی
منظورشما از درپناه طبیعت همان پناه جنگل است!!
رسالت شما اما مشخصه..
عالی بود.
1- اشکال اساسی فرمایشات دکتر نراقی : فرض کنیم ما امکان تحقق ( وجود ) چیزی بنام ” وحی ” را پذیرفتیم . فرض کنید ما معقولیت چیزی بنام ” وحی ” را پذیرفتیم . حالا مسئلتن : از کجا معلوم که مصداق چنان چیزی ( وحی ) قرآن است ؟ ( یا انجیل است ؟یا تورات است ؟ یا فلان و بهمدان ؟ ) . به بیان دیگر داستان مفهوم غیر از داستان مصداق است .
2- برای اثبات آنکه مصداق چیزی بنام ” وحی ” قرآن است ، ما باید دلایل خاص ذیربط را مطرح کنیم . ایا چنین ادله ای موجود است ؟ حاشا و کلا . صد البته ادعاهایی مطرح است ، که اساسا فاقد شانیت ” دلیل بودن ” هستند . چرا ؟ به این دلیل که موارد زیر مشهورترین دلایل اثبات الهی بودن قرآن هستند . حال انصاف دهید که آیا اینها ” دلیل اند ؟
الف : تحدی قرآن : لب این ادعا ” هیچ نگفتن ” است . زیرا اساسا معلوم نیست تحدی مربوط به چه زمینه ( حوزه ) ای است . . یعنی شما مطلقا با یک معیار قابل سنجش روبرو نیستید . اساسا شما با هیچی مواجه نیستید ، چه معیار قابل سنجش ( کمی) ، چه معیار غیر قابل سنجش ( کیفی ) .
ب : اعجاز ادبی : وارد کردن یک مقوله ذوقی در استدلال ، باز هم مصداق ” هیچ نگفتن ” است . بگذریم که اینهم غیرقابل سنجش است ، و بگذریم که مصداق ” خود گویی و خود خندی ” است . یعنی این ادعای تهی پشتوانه ادیبان جهان را به همراه ندارد ، بلکه صرفا ادعای خود معتقدین است . خود گوید و خود خندد . همین و بس .
ج : اعجاز علمی و ریاضی و این داستانها : حکایت مشهور و رسوایی است . لابد شنیده اید که هاتف اصفهانی سالها قبل ، کاشف انرژی اتمی بوده است ، چرا که گفته است : دل هر ذره را که بشکافی / آفتابيش در ميان بينی . داستان ، طابق النعل بالنعل همانست . دیگران کاشتند ما میخوریم ، ما میخوریم دیگران بکارند .
د ، ذ ، ر، ز : باقی این غزل را ای مطرب ظریف / زین سان همیشمار که ما قبلا شمرده ایم .
3- اگر کسی دلیل ( دلیل قویم نه دلیل ذلیل ) دارد ، لطفا حقیر را متنبه و مطلع کند .
جنابعالی هم یک(دلیل قویم نه دلیل ذلیل)بیاورید,چرادرطول این1400سال هیچکس نتوانسته است درجهان کتابی نظیر قرآن کریم بیاورد؟!
یعنی درجهان هیچ انسانی وجودنداردکه بتواندیک کتاب بیاورد,به (قول معروف) روی قرآن کریم را کم کند؟
ببینید جناب روشنا : اولا بنده دعوایی ندارم . بحث علمی و منطقی دارم . شما میگویید چرا هیچکس نتوانسته یک کتاب “” مثل”” قران بیاورد . این “”مثل “” یعنی چه ؟ از چه لحاظ ؟؟؟؟؟
– مثلا بنده ادعا میکنم در طول تاریخ جهان هیچ بشری مثل من ( منوچهر ) نیست و نخواهد بود . حالا بنده هل من مبارز میطلبم . آیا کسی میتواند ادعای بنده را باطل کند ؟ احدالناسی نخواهد توانست . امتحانش مجانی است .
– و باز هم مثلا : بنده میگویم در طول تاریخ هیچ کتابی مانند ” قصه حسن کچل ” نخواهد امد . چرا ؟ واضح است . زیرا هر چیزی خودش است .
– لطفا و لطفا و لطفا دقت کنید . خداوند به هیچ وجه از ما نخواسته مغزمان را اکبند تحویل دهیم .
من خانم روشناهستم,نه جناب روشنا!
بله این حق شماست که بدانید,من تاآنجایی که می دانم به جنابعالي پاسخ دادم.
منظورمن از مثل قرآن یاشبیه قرآن است,کتابی است که درطول 1400سال درموردش بحث وگفتگوست.اینکه شبیه من یاجنابعالی درجهان شبیه دیگری وجودندارد,امری بدیهی است,اما من وشما پس ازمرگ,هیچ کسی درمورد ما سخن نخواهد گفت.
رازماندگاری قرآن کریم چیست؟
چراانجیل وتورات این قدرموردبحث وگفتگو نیستند؟
چرافقط قرآن کریم “هل من مبارز”می طلبد؟
سلام . ببخشید ، من نمیدانم چرا این کامنت را ندیدم ، و در کامنت قبلی ام گفتم آقای روشنا . ببینید سرکار خانم روشنا بیایید استدلال خودتان را صورتبندی کنید ( به شکل یک قیاس ) . مثلا صورتبندی ادعای شما میشه شکل زیر :
صغرای قیاس : قرآن بیش از هزار و چهارصد سال است که معروض بحث و گفتگوست .
کبرای قیاس : هر کتابی که بیش از هزار و چهارصد معروض بحث و گفتگو باشد ، الهی است .
نتیجه : بنابراین قرآن الهی است .
باطل بودن کبرای این قیاس واضح است و یک بچه هم بطلان آنرا میفهمد . بگذریم که اساسا معروض بحث و گفتگو بودن بسیار مبهم است .
اگر خدایی وجود داشته باشد ، به هیچ وجه برای باور کور ( همان ایمان معروف ) ارزشی قائل نیست . کافر محقق شرف دارد به مومن مقلد و بیسواد . منظورم شما نیستید . کلی عرض کردم .
جناب منوچهر
من مایل بودم به روش منطق دیالیکتیک(منطق جدید)باجنابعالی گفت و گو کنم,ولی جنابعالی به شیوه منطق ارسطویی(منطق قدیم) برهان اقامه می کنید.امروزه اکثردانشمندان جهان به روش “منطق دیالیکتیک” برهان اقامه می کنند,که دراین روش دیالیکتیک “اجتماع نقیضین” پذيرفته می شود.
درروش منطق جديد باپرسش “چرا”شروع می شود و با”آیا”ادامه پیدامی کند.
درضمن من بااین “صغری وکبری” جنابعالی به این نتیجه نرسیده ام!!
لطفایک کتاب(چه فلسفی چه ادبی وچه علمی وچه وحیانی)مثال بزنید که مانندقرآن کریم “”هل من مبارز””طلبیده است.
نه کتاب ” قصه حسن کچل”!!
چرااوپانیشاد,اوستا,تورات,انجیل و کتب دیگرآسمانی “هل من مبارز”نمی خواهند!
شما با هر منطقی که دوست داری اثبات کن قرآن الهی است . منطق دیالکیتیک یا شیشلیک یا قدیم یا جدید . البته جدیدترین نوع منطق باشد بهتر است یعنی منطق لاکچریتیک ( کلاس داره خلاصه ) . امروزه اکثردانشمندان جهان به روش “منطق لاکچریتیک” برهان اقامه می کنند .
” لطفایک کتاب(چه فلسفی چه ادبی وچه علمی وچه وحیانی)مثال بزنید که مانندقرآن کریم “”هل من مبارز””طلبیده است.”
سلمنا ! اصلا خود من مبارز میطلبم و فقط و فقط با یک سوره( به قول شماها ) کوچک تمامی جهان را به مبارزه میطلبم : ” والاترین ارزش جهان کاستن رنج دیگران ( اعم از انسان و حیوان ) است . دین باوران یا تاجرند و به دنبال بهشت ، و یا متوهمند در توهم خدمت به خدا . حال آنکه اگر خدایی باشد هیچ نیازی ندارد . السلام علی الاومانسیم ” .
تکه آخرش را هم عربی اومدیم که رضایت مومنین و مومنات فراهم شود .
– آن یکی پرسید اشتر را که هی
از کجا میآیی ای اقبال پی
گفت از حمام گرم کوی تو
گفت خود پیداست در زانوی تو
تفسیر مثنوی به روایت منوچهر : اگر مدعیان الهی بودن قرآن چیزی در چنته داشتند ، علی القاعده نباید از مناظره میترسیدند . حال آنکه جرات ندارند در تلویزیون با منتقدان مناظره کنند . بله : خود پیداست در زانوی تو….
الجرات و ما ادریک مالجرات ( اینم یه آیه مجانی دیگر ) .
آفرين جناب منوچهر, حالا شد
(به این دیالکتیک)می گویند.
ببینیدجناب منوچهر,به نظرمن تمام کلمات قرآن کریم بایک چینش دقیق منطقی ریاضی کنارهم چیده شده است.یعنی چی؟
مجموعه اعداد1تا10رادرنظربگیرید.من می خواهم عدد5رابردارم وجابه جاکنم.آیامی توانم یانمی توانم؟بله می توانم.
ولی آیامجموعه اعداد همان مجموعه اعداد است یاخیر؟خیر,دیگرنیست.
دیگرآن رابطه الفت بین اعدادبرقرارنیست.
به نظرمن ازابتداتاانتهای قرآن کریم, تمام کلمات شبیه بازی “دومینو” براساس یک رابطه منطقی دقیق ریاضی کنارهم چیده شده است.کافی است که شمایک قطعه راجابه جاکنید,تمام بازی “دومینو”به هم می ریزد.
حالا می روم سراغ “هل من مبارز”جنابعالی…
1-به من اثبات کن که شمادرعالم واقع بیرونی “من”وجودداری.هستی یا نیستی؟
اثبات کن که درعالم وهم وخیال “من”نیستی,ازکجامعلوم که شمادرعالم خیال من نباشی؟
به قول دکارت:شایدشیطان دکارتی من باشی؟
2-همان “آیه مجانی”راکه ساختی ببرداخل قرآن کریم و یکی ازآیات قرآن کریم رابیرون بکش و آن “آیه مجانی” را درهرجای قرآن کریم که مایلید قراردهید,سپس ربطش بدهید به آیه قبلی وآیه بعدی,آنگاه یک سوره بساز.
اما,
اینجایک اما دارم.
به روش”منطق ارسطویی”که درآن تبحرداری.برای من (صغری وکبری)منطقی بچین,سپس یک نتیجه منطقی ازآن سوره برای من بگیر.
یک نتیجه منطقی ازهمان سوره که ساختی ,البته(بدون مغالطه,بدون تناقض ,بدون پراکندگی)…
ترجمه کن و سپس برای من تفسیرکن.
لطفاماجمعیت گمراه مسلمین ومسلمات را هدایت کن..
منوچهر جان دو حالت بیشتر نیست دیگه!
1 قرآن از جانب خدا نازل شده
2 از جانب خدا نازل نشده
پاسخ شما به 2 شما درست می گی!
پاسخ شماره به 1 باز شما درست می گی!!
آمدیم بر فرض پاسخ شما را به 2 پذیرفتیم چون قرآن از خدا نازل نشده
اما در صورت 1 هم که شما باز درست می گی چون اگر یک فردی که مثل شما عامی سخن می گوید اثبات کرد که خدای توهمی او!این کتاب را نازل کرده. شما که ملحدی اصولا خدا را قبول ندارید! این همان زورگویی و ایرشنالیسم کوچه و خیابان است.
شما وقتی می توانید ادعا کنید که منطق را رعایت کرده اید که احتمال صادق بودن ادعای طرف مقابل را با حقه های مغالطه آمیز حذف کنیم. اگر در هر صورت حقه ای سوار کنیم که امکان صدق موضع بر حق نادیده گرفته شود حرف شما بی معنی خواهد بود.
واقعیت هم همانطور که براتون روشن است هم همین است.
آفرين جناب منوچهر , حالا شد
(به این دیالکتیک)می گویند.
ببینیدجناب منوچهر,به نظرمن تمام کلمات قرآن کریم بایک چینش دقیق منطقی ریاضی کنارهم چیده شده است.یعنی چی؟
مجموعه اعداد1تا10رادرنظربگیرید.من می خواهم عدد5رابردارم وجابه جاکنم.آیامی توانم یانمی توانم؟بله می توانم.
ولی آیامجموعه اعدادهمان مجموعه اعداد است یاخیر؟خیر,دیگرنیست.دیگرآن رابطه الفت بین اعدادبرقرارنیست.
به نظرمن ازابتداتاانتهای قرآن کریم, تمام کلمات قرآن کریم شبیه بازی “دومینو” براساس یک رابطه منطقی دقیق ریاضی کنارهم چیده شده است.کافی است که شمایک قطعه راجابه جاکنید,تمام “دومینو”به هم می ریزد.
حالا می روم سراغ “هل من مبارز”جنابعالی…
1-به من اثبات کن که شمادرعالم واقع بیرونی “من”وجودداری.هستی یا نیستی؟
اثبات کن که درعالم وهم وخیال “من”نیستی,ازکجامعلوم که شمادرعالم خیال من نباشی؟به قول دکارت:شایدشیطان دکارتی من باشی؟
2-همان “آیه مجانی”راکه ساختی ببرداخل قرآن کریم و یکی ازآیات قرآن کریم رابیرون بکش و آن “آیه مجانی” را درهرجای قرآن کریم که مایلید قراردهید,سپس ربطش بدهیدبه آیه قبلی وآیه بعدی,آنگاه یک سوره بساز.
اما,
اینجایک امادارم.
به روش”منطق ارسطویی”که درآن تبحرداری.برای من (صغری وکبری)منطقی بچین,سپس یک نتیجه منطقی ازآن سوره برای من بگیر.
یک نتیجه منطقی ازهمان سوره که ساختی ,البته(بدون مغالطه,بدون تناقض ,بدون پراکندگی)…
ترجمه کن و سپس برای من تفسیرکن.
لطفاماجمعیت مسلمین ومسلمات را هدایت کن.
البته اگربتوانی..
البته جناب منوچهر
من درمواردی که شما می فرمایید,باشماهمدل هستم.
اینکه می فرمایید.کافراخلاقی ازمومن ریاکاربه مراتب برتراست.موافقم .
چراکه حداقل کافراخلاقی به دیگران دروغ نمی گوید.
ولی متاسفانه “مومن ریاکار ودروغگو “نه تنهابه دین ضربه مهلکی می زند,بلکه باقیافه حق به جناب “هزارکاردرخفا” می کند.
باورکنیدهمه مومنین واقعی ازدست ریاکاران دادوفغان می کنند,نظیر”حافظ”
من انسانها رافارغ ازکفرودینشان می بینم.حتی اگرببینم یک خداناباور جان وآبرویش درخطراست,تمام تلاشم رامی کنم,که نجاتش دهم,چون وظیفه انسانی واخلاقی خودم می دانم.
شما به مسج گوینده وفادار نیستید. مغالطه پهلوان پنبه نشانه عامی بودن شماست. چیزی را در دهان گوینده می گذارید که نگفته به موضع تضعیف شده ساختگی حمله می کنید. lol
معنی جمله آخر شما چیست؟ لطفا توضیح بفرمایید.
بی معنی بودن جمله آخر شما تنها یکی از بی دقتی های شما ست. بی منطقی و تحکم و قطعیت پرسش ناپذیر توهمی شما اشکالی دیگر.
این که کتابی مانند قرآن نیامده را اگر شما به معنی ساختگی و تحمیلی بگیرید معلوم است که حرفتان (البته در نظر خودتان) درست درمی آید. شما وفادار به متن و همدل بایست معنی کنید. (paper tiger fallacy)
این که شما با عداوت و با نیت کوبیدن در مورد یک موضع تحریف و مغالطه کنید فقط برای جوان عاشق خیالات و اوهام سخن گفته اید که ارزش فلسفی ندارد.
معنی واژگان را وفادار به نیت گوینده بایست در نظر بگیرید.
اولین سئوال : بفرمایید چگونه یک کتابی که بیش از هزار سال قدمت دارد اطلاعات اختر شناسی مدرن را در خود دارد؟
تحریف و مغالطه ظاهرا کار شماست . منظور از واژه مثل را تحریف کردید.
موضع شاز شما سبب غیر ممکن شدن استدلال است و روشی برای انسداد فکر.
قرآن معجزه پیامبر(ص)است که کسی مانندآنرا نیاورده ونمی تواندبیاورد, تورات وانجیل معجزه نبوده ونیستند,فقط وحی بودند.پیامبراسلام مانندحضرت موسی عصایی نیاوردکه اژدهابشودویامانندحضرت مسیح هم مرده ای رازنده نکرد.توجه داشته باشیدکه نمی گویم پیامبراسلام نمی توانست ازاین کارها که سنخ کارهای انبیاست انجام بدهد,ولی هرگزاین قبیل کارهاوادعاهاازاوثبت نشده است.اگرآوردن قرآن یاشبیه ونظیرش ممکن بود,حتما بروزمی رسید.یهودی هاومسیحی هادرصورتی که ممکن بود,حتمادراین ابواب کاری می کردندتاادعای مطلق قرآن رامردودکنند,یاملاحده کاری می کردندومثل قرآن رامی آوردندتاقرآن راباطل کنند.اگرچیزی ازجمله این کارممکن باشد,درلایتناهی گذشت زمان,بایدبه وجودآمده باشد ولوجزئی واجمالی.
آنچه بالقوه ممکن است درلایتناهی به وجودمی آیدیا نمی آید؟
اگرچیزی ممکن باشد,حتمادردرازنای زمان به وجودمی آید,مگراینکه ممتنع باشد.به عبارت دیگر,اگربنابودباشد,می بودومی شد.
اینکه تاحالانیامده یعنی بعدازاین هم دیگرنمی آید.منتفی محض است.(این هم یک برهان فلسفی برردشبیه قرآن است)که بگوییم:مثل قرآن تاكنون نیامده است و بعدازاین هم نخواهدآمد.
ماقرآنی غیرازقرآن کریم ندیده ایم.بعدازاین هم براساس همین برهان فلسفی برردشبیه قرآن که عرض کردم,چیزی درردیف قرآن کریم نخواهدآمد.
پس,قرآن معجزه ای است که”لیس له نظیروشبیه”.نه تنهامثل آن نیست,شبیه آن هم به این صورت که مثلاساحران بتوانندبگویندوبیاورند,نیست.
معجزات دیگربه گونه ای است که شبیهش رامی توان درست کرد.
سحرموسوی توسط سحرفرعون موردتقلید قرارگرفت,اما”قرآن کریم” هرگز موردتقلیدقرارنگرفته و نخواهدگرفت.
عجب بدبختی ای داریم با متعصبان ( تعصب یعنی دفاع بلادلیل ) ! . آقای روشنا شما میدانی منطق یعنی چه ؟ قیاس یعنی چه ؟ استقراء یعنی چه ؟ استدلال یعنی چه ؟ اگر اینها را نمیدانی برو و بدان . اگر هم میدانی لطفا بر مبنای منطق مشی کن .
1- شما هی میگی هیچ کتابی “”مثل “” قرآن نیست . آخر برادر من ، از چه لحاظ ؟ از چه حیث ؟ مقایسه دو شی ء نیاز به حیث مقایسه دارد . مثلا اگر من بگویم حسین رضا زاده قویتر از فلان فوتبالیست است ، وجه مقایسه من صرفا قدرت وزنه برداری بوده است . حال انکه ممکن است رضا زاده نتواند صد متر بدود . شما بگو از چه “حیث ” ( وجه ) نظیر قرآن وجود ندارد ؟ از حیث علمی ، فلسفی ، اقتصادی ، ادبی ، آخه چی ؟؟؟ . تا شما ” ملاک ” ندهی ، یعنی هیچی نگفتی .
2- حالا چون شما التفاتی به منطق نداری ، بنده بحث را از مسیر منطقی صرف خارج میکنم . حالا بنده میخواهم ادعا کنم ادعای شما درست است که مثل قران وجود ندارد .
– بله ! در هیچ کتابی این حکم درخشان و متعالی نیامده که زنان شوهردار برای شما ، در جنگ ، حلال است . سوره نساء آیه 24 . لطفا به تفاسیر مفسران رجوع کنید . تفسیر نمونه مکارم یا تفسیر نور قرائتی یا المیزان طباطبایی و غیره و غیره .
– بله ! در هیچ کتابی این حکم درخشان و متعالی نیامده که دست مرد دزد و زن دزد را ببرید .سوره مائده آیه 38
– بله ! در هیچ کتابی این حکم درخشان و متعالی نیامده که دگر اندیشان را به قتل برسانید و پدرشان را در بیاورید . سوره توبه آیه 5و 29 ، و دهها آیه دیگر .
– بله ! در هیچ کتابی این حکم درخشان و متعالی نیامده که خداوند بر بردگی صحه گذاشته است . بالاخره بدون برده و کنیز که نمیشود . در آیات متعدد ، بردگی یک مسئله بدیهی و مقبول فرض شده ، و در کتب فقهی متقدمین ابواب معینی برای برده و کنیز وجود داشته ( و شاید در کتب متاخرین هم باشد ) .
– بله ! در هیچ کتابی این حکم درخشان و متعالی نیامده که که اگر زنانتان مطیع شما نبودند آنها را بزنید .سوره نساء آیه 34
– بله ! در هیچ کتابی این حکم درخشان و متعالی نیامده که کتاب خدا محکم و متشابه دارد . توجه داشته باشید که مطلقا هیچ معیاری هم برای تشخیص محکم و متشابه ارائه نشده ، و هنوز که هنوز است احدالناسی نمیتواند حکم قطعی ای در مورد محکم و متشابه ارائه دهد . این داستان محکم و متشابه آنقدر توالی فاسد دارد که مثنوی هفتاد من کاغذ میطلبد . و صد البته ” حکمتی ” در آن بوده است .
– دقت داشته باشید که اینها مشت بود نمونه خروار . ولی بنده علاقه ای به ورود جدلی ندارم . بنده تقاضا کردم شما فقط یک کلمه بگو “” مثل “” قرآن یعنی چه ؟ شما دوباره شعرسرایی کردی . تمجید و تعظیم و تقدیس کردی . باز هم تقاضا میکنم به ” منطق ” التفات کنید . ” ” مثل “” یعنی چی ؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟ حالا باز بیا بگو معجزه س ، عالی یه ، بی نظیره ، یه دونه اس ، نور محضه ، و امثال ذلک . بنده دنبال شعر نیستم . دنبال منطقم . وقت خودت و دیگران را با شعرسرایی نگیر
این احکام درقرآن به گونه دیگردرتورات وانجیل هم هست.شریعت دردین یهودیت به مراتب سخت گیرانه تراز مسلمانان است.
گویاجنابعالی فقط باقرآن کریم مسئله دارید..
شما از منطق گفتید. پرسیدید اما منتظر پاسخ نشدید. اما نتیجه گرفتید. این مصداق فاشیسم فکری است.
در انتها با شانتاژ و عصبانیت تند تند تند نتیجه گیری کردید!
مگر ایشان به شما پاسخ دادند که نتیجه رسیدید!کلام شما از ابتدا مصادره به مطلوب است.
قرآن کتابی است که مخاطب را مرتباً توصیه به مشاهده
تشویق به اندیشیدن
ترغیب به تعقل می کند. اروپا انگزیساسیون را مقایسه بفرمایید با اندیشه قرآنی.
فاشیسم مدرنیته فرانسه و آمریکا را مقایسه بفرمایید با خلق محمدی.
اگر سانسور صدانت و هواداری بی چون چرای صدانت از حجت جانان و منوچهری که مرتبا انتحال می کند اجازه دهد منتظر وربیاژ رتوریکس شما دو نفر هستیم. منتظریم.اگر صدا نت اجازه نطق کشیدن به عقل منطق و دیالکتیک بدهد.
برو در خلوتی در خود بیاندیش
قیاسات تو هم یک سر عقیم است
چرا که اهریمن با تو ندیم است
جالب است که فردی عامی مانند شما از منطق می گوید. درست مثل راننده های زورگوی تاکسی سخن می گویید.
سئوال شما را که در این فضا پاسخ نمی دهند. باید درس این موضوع را بخوانید.
اما برای فردی با سطح سواد شما بی نظیر بودن قرآن را در توصیف پیدیده هایی که در آن زمان علم به آن وجود نداشته می توان دید: مثلا هیأت بطلمیوسی در آن زمان دانش مدارهای ستارگان را نداشت .
اخلاق
زمین شناسی
اقیانوس شناسی
تکتونیک صفحه ای: اطالاع دادن در مورد حرکت کوه ها
و
و
و
مجال سخن می خواهد. حرکت کوه ها و یا حرکت کل جهان مربوط به 900سال یعنی نه قرن بعد از پیامبر اسلام است.
رویکرد اندیشه و استدلال که مرتبا با ملحدینی مثل شما در قرآن آمده را در دانشگاه هاروارد که سیلابس و تخصیص گرنت به موضوع های خاص دارند نمی توتن یافت.
تکنیک ژورنالیستی منوچهر!
دقت بفرمایید:
– بله ! در هیچ کتابی این حکم درخشان و متعالی نیامده که دست مرد دزد و زن دزد را ببرید .سوره مائده آیه ۳۸
– بله ! در هیچ کتابی این حکم درخشان و متعالی نیامده که دگر اندیشان را به قتل برسانید و پدرشان را در بیاورید . سوره توبه آیه ۵و ۲۹ ، و دهها آیه دیگر .
– بله ! در هیچ کتابی این حکم درخشان و متعالی نیامده که خداوند بر بردگی صحه گذاشته است . بالاخره بدون برده و کنیز که نمیشود . در آیات متعدد ، بردگی یک مسئله بدیهی و مقبول فرض شده ، و در کتب فقهی متقدمین ابواب معینی برای برده و کنیز وجود داشته ( و شاید در کتب متاخرین هم باشد ) .
– بله ! در هیچ کتابی این حکم درخشان و متعالی نیامده که که اگر زنانتان مطیع شما نبودند آنها را بزنید .سوره نساء آیه ۳۴
– بله ! در هیچ کتابی این حکم درخشان و متعالی نیامده که کتاب خدا محکم و متشابه دارد . توجه داشته باشید که مطلقا هیچ معیاری هم برای تشخیص محکم و متشابه ارائه نشده ، و هنوز که هنوز است احدالناسی نمیتواند حکم قطعی ای در مورد محکم و متشابه ارائه دهد . این داستان محکم و متشابه آنقدر توالی فاسد دارد که مثنوی هفتاد من کاغذ میطلبد . و صد البته ” حکمتی ” در آن بوده است .”
بریدن مطالب از کانتکست و عوض کردن واژگان که حتی در مدیوم های روز دنیا که همه یهودی هستند نیز لااقل این رعایت می شو و تو روز روشن جمله را نمی برند و در متن خود بدون کانتکست بگذارند می توان سراغ گرفت.دگر اندیشان واژه ساختگی شماست .آقای منوچهرعزیز پراکنده گویی و مغالطه اینجا به کارت نمی آید. تاکسی و اتوبوس محل این طور پرت گویی است.
این که شما همیشه عصبی و متعصبانه به بعضی سنن فکری توهین می کنید شما را از دائره اندیشه آکادمیک خارج کرده
بهترنیست بدون عصبانیت و با استدلال وانصاف آرام ومنطقی باشید؟
این هیجان سبب شده که درهمین جا مرتکب تناقض گویی شوید.دربالا تقاضای معیار کرده اید امادرانتهای سخن به علت عدم رعایت انسجام امکان مقایسه را مسدودکرده اید. شما به امکان بالاخره مششخص نیست شباهت (وطبق تغییرموضع شما )یکسانی معتقدید یا نه؟ اگربله که نتیجه شما نقض می شود اگر نه مقدمه شما باطل است.
one of the miraculous aspects of Holly Quran constitutes its anachronistic information concerning natural phenomena.
True, the Verse in Quran which informs of the devine ability to conduct fresh water through hard water has astounded scientists . It was when oceanology reached post modern levels when scientists dicovered the Golf Stream phenomenon, and the Kwashiokore Stream. Given the fact that these streams flow from the American continint towards another continent and the Kwashiokor Sream flows through the Pacific Ocean to Japan, the scientific ultrahuman miracle of Quran looms up in sight.
Is this enough or you want to hear more?
عربده در فیلم فارسی دیده بودیم اما توی فضای فلسفه این آقای منوچهر اوانگارد محسوب می شن.
شما به مخاطب می فرمایید در فضای منطق نیستن؟ غیر منطقی تر از شما بعید است باشن. کجای قرآن کتابی که همه افراد را برابر اعلام کرده و ارزش را فقط تقوی اعلام نموده برده داری کشیدید بیرون؟ شما اصول اولیه هرمنوتیک که بماند مقدمات درک مطلب را هم زیر پا گذاشتید. معنای متن از یک کلمه بیرون کشیدن را فقط از عوام سراغ داریم. قرآن همه انسان ها را برابر و برادر معرفی کرده است.
منطق منوچهری!
“برای اثبات آنکه مصداق چیزی بنام ” وحی ” قرآن است ، ما باید دلایل خاص ذیربط را مطرح کنیم . ایا چنین ادله ای موجود است ؟ حاشا و کلا .”
تقلید منطق منوچهری :
آمدیمو ادعای منوچهر را پذیرفتیم. خوب آیا دلیلی برای موضع منوچهر وجود دارد؟
حاشا و کلا!!!!!
چقدر سریع چقدر محکم! خودش می گه ! خودش هم می گه دلیلی وجود نداره!!!عجب. چرا این افاضات را نمی فرستید استنفورد بعنوان statement of purpose پذیرش حتمی است.(البته کجا بماند)
آقای منوچهر هر نویسنده ای اجازه دارد موضوع سخن خود را انتخاب و اعلام کند. ممکن است نویسنده موضعی منفی تر از شما نسبت به موضع مورد حمله شما داشته باشند. ایشان موضوع سخنشان این بوده . سخن شما از چارچوب ایشان خارج است چه درست باشد (که نیست) و چه غلط.
تعیین کردن موضوع و چارچوب سخن فردی که موضوعی را اعلام کرده بوسیله شما آقای منوچهر هم ابداعی است از نوع خود. ایشان مو.ضوع سخنشان چیز دیگریست. ایشان موضوع دارند.
نامربوط نتیجه گرفتن با عوض کردن سئوال نشانه ناآشنایی شما با آداب دیسکورس دانشگاهی است . نامربوط که سخن بگویید هر نتیجه نامربوط و غیر منطقی می توان گرفت.
شماره 2 شما چطوری به نتیجه حاشا و کلا رسید؟
شما از جانب مخالف خودتان پاسخ دادید؟
آیا این منطقی است؟
بنام خدا …سلام … باید بدانیم بحث هایی که پیرامون چیزهای ناشناخته است ما نمی توانیم مثل علوم تجربی چیزی را با فرمول و روش اثبات نماییم … بنابراین این تیپ مقاله یا روشنی بخشی ها متعلق به کسانی است که به پایه هایی از شالوده این مباحث ایمان دارند و حالا می خواهند نظرات مختلف را درباره کسانی که هم باور آنها هستند را بدانند و بعد با مقایسه با باورهای خود آن را تغییر شکل یا وسعت دهند… لذا اگر اینگونه نگاه کنیم که این سخن برای من باورمند است و کسی که چنین چیزی را باور ندارد از ابتدا نباید آن را دقیق شود …
روش صدانت برای پروپگیت کردن داگماهای خود:
سانسور منطق مخالف
فورتیزم برای چند نفر خاص
دیر منتشر کردن نظرات مخالف
منتشر کردن نظرات مخالف ضعیف
هیاهو براه انداختن و سرو صدا کردن
باکس نظرات مطلوب و جلوه دادن ایرشنالیسم با برجسته کردن نظرات و فیورتیزم
انتخاب موضوع های خاص و گیج کردن مخاطبین با القاء بی طرفی
از منوچهر و حجت جانان بعنوان مامورین امنیتی داستان جورج اورول استفاده کردن
1- ببینید دوستان عزیز ! بیایید برای دقایقی تعلقات عاطفی خود را کنار بگذاریم ، و به مسئله الهی بودن ( یا نبودن ) قرآن همچون یک مسئله فکری خالص فکر کنیم . اگر واقعا دلیل متقنی له الهی بودن قرآن وجود داشت ، تا به حال (با وجود ماهواره و اینترنت ) همه دنیا مسلمان شده بود.
علم منطق حاصل ساخت ( یا تدوین ) بشر است و هیچکس ( مگر نادرا ) نمیتواند منکر امتناع اجتماع و ارتفاع نقیضین بشود ، و یا هیچکس نمیتواند منکر هشت تا بودن سیارات منظومه شمسی شود . حال اگر قرآن محصول خدا باشد ، باید چنان دلیلی ارائه کند که قطعیتش در برابر دانشهای قطعی بشری ، ملیونها بار بیشتر باشد . آیا چنین قطعیتی وجود دارد ؟ حاشا و کلا . اصلا قران ” دلیل ” ارائه نداده که بتوان از قطعی بودن یا نبودن ان سخن گفت .
اگر دلیلی وجود داشت چرا نباید همه دنیا مسلمان شوند ؟ مگر خرجی دارد ؟ حاشا و کلا . همه که حلاج و مولوی و غیره نمیشوند .احتمالا تمامی کلاهبرداران و دزدان واختلاسگران و اراذل و اوباش ایران مسلمانند . پس صرف مسلمان شدن یک ریال هم هزینه ندارد . پس چرا همه دنیا مسلمان نمیشود ؟ معلوم است : دلیلی وجود ندارد .
2- اینهم برای بار صدهزارم : برادر من ، خواهر من “”””مثل”””” قرآن یعنی چی ؟ از چه لحاظ ؟؟؟؟
– از لحاظ علمی مردوده . چرا که ” علم ” شان بشری داره . نیوتون علیرغم کشفیات حیرت انگیزش ” خدا ” نیست ، اعجاز نداره . ترفند چسب دوقلو هم فایده نداره . غربی ها کشف میکنند و بعد از کشف غربی ها حوزویان چسب دوقلو به دست نیوتونو میچسبونن به فلان آیه ، اینشتاین به فلان آیه ، ویندوز 7 به فلان آیه ، اندروید به فلان آیه ، ادیسون به فلان آیه . مضحکه است مضحکه !!!!
– از لحاظ فلسفی مردوده ! نه منطق مدونی توش هست نه فلسفه مدونی . ایده های( پیشفرض های) فلسفی خام تو کتاب حسن کچل هم هست .
– از لحاظ ادبی مردوده ! اولا که اصلا مسئله بلاغت یک مسئله ذوقی یه . هیچکس نمیتونه ثابت کنه نظم برتره یا نثر ( و قرآن نثر است ) . هیچکس نمیتونه ثابت کنه مولوی برتره یا حافظ یا سعدی . هیچکس نمیتونه ثابت کنه حافظ برتره یا شکسپیر . هیچکس نمیتونه ثابت کنه شعر نو بهتره یا شعر کلاسیک . هیچکس نمیتونه ثابت کنه بتهوون برتره یا باخ . هیچکس نمیتونه ثابت کنه قرمه سبزی خوشمزه تره یا قیمه . چرا ؟؟؟ چون ذوقی یه چون ذائقه ای یه .
– باز هم از لحاظ ادبی مردوده چون یه جا میگه خدا نوره ، یا خدا دست داره ( و فرقه مجسمه با اتکا به همین ایات پیدا شد ) ، و جای دیگه مثل هیچ چیز نیست . و نیز چون رسما میگه من ناسخ و منسوخ دارم ، محکم و متشابه دارم . و این یعنی چی ؟ یعنی هیچ چیزیش قابل اتکا نیست .
– برای بار صدهزار و یکم : “””” مثل قرآن “””” یعنی چی ؟
ببينيد آقاي منوچهر بياييد براي يك لحظه هم كه شده عقلانيت و انديشه پيشه كنيم و و به جاي تعصّب رو به رشناليسم بياوريم!!!!!!!!!!!!!
فكر كنم آقاي منوچهر تنها كسي باشد كه در مخاطبين اين گونه مغالطه كردن را نشناسد.
در حالي كه در بيان خود در باب ارتفاع نقيضين كه احتمالاً در صفحه ديگري بتازگي خوانده عدم اطلاع خود را نشان داده و درحالي كه نمونه اعلي سخن بي ربط و خطاهاي منطقي را گاهي در خط اول كامنت هاي ايشان مي بينيم جالب است كه ايشان خود را به آن راه زده و تصور مي كند كسي متوجه نيست كه the fallacy of many questions بكار مي برد.
آقاي منوچر غير منطقي. مگر منطق براي شماي باسواد! اثبات نشده چرا همه دنيا رعايتش نمي كنند؟ مگر خرجي دارد؟ حاشا و كلا! مثلاً خود شما چرا اينقدر مغالطه مي كنيد؟ و منطق را رعايت نمي كنيد؟ همه كه ارسطو و هيلبرت نمي شوند كه!
جالب تر از همه دعواي منوچهر با خودشان است!: ” از لحاظ ادبی مردوده ! اولا که اصلا مسئله بلاغت یک مسئله ذوقی یه . هیچکس نمیتونه ثابت کنه نظم برتره یا نثر ( و قرآن نثر است ) . هیچکس نمیتونه ثابت کنه مولوی برتره یا حافظ یا سعدی . هیچکس نمیتونه ثابت کنه حافظ برتره یا شکسپیر .”
اينجا خود ايشان ادعايي مي كنند و انگار خواب ديده باشند و يا دچار توهم در اثر مصرف ال اس دي شده باشند به باورهاتي مختلف ادبي مي تازند!!!
تمام کتابهای عربی شعر و نثر مانند قران است شما بگویید یک حدیث از پیامبر با یک ایه از قران چه فرقی دارد ؟
انچه ملاک حقانیت یک کتاب ویا یک دین است چیست ؟ایا محتوای کتاب ویا توصیه ها واحکام وقوانین یک دین ملاک حقانیت انست ؟ویا اینکه داعیه داران ان کارهای عجیب کنند ملاک حقانیت است ؟ایا ملاک پیامبری یک پیامبر توصیه های اخلاقی ورهنمودهای زندگی دنیوی ورستگاری اخروی یک پیامبر است یا ملاک پیامبری یک پیامبر اعمال خارق عادت اوست ؟مثلا عصا بیاندازد و ازدها تحویل بگیرد !؟هرگز معجزات پیامبران ملاک حقانیت انان نبوده است بلکه این منش اخلاقی انان اعمال ورفتار انان احکام وقوانینی که وضع میکرده اند اینها نشانده حقانیت پیامبری انان بوده است ومعجزات واعمال خارق عادت حکم سالادی را داشت که شام ونهار نمیشد اما مهر تاییدی بود وبعضی مردم ظاهربین را اقناع میکرد اما هرگز ملاک حقانیت یک پیامبر ویک کتاب نبوده ونیست
اینکه قران هل من مبارز طلبیده خوب طلبیده باشد اینکه ملاک حقانیت نیست هر نویسنده ای میتواند کتابی بنویسد وادعا کند کسی مثل این کتاب را نمیتواند بیاورد هر کتاب فقط یکبار نوشته میشود ومانند ان کتابی دیگر است وخود ان کتاب نیست بهر روی میتوان گفت کسی مانند گلستان سعدی نمیتواند بیاورد ویا دیوان حافظ تکرار شدنی نیست اما اینها ملاک حقانیت این کتابها نیست بلکه محتوای کتابهاست که ملاک حقانیت انان است مانند قران هم بسیار است همه ی کتابهای شعر ونثر عربی مانند قران است
اما اینکه قران همه ی افراد را برابر میداند دروغ محض است ونشان از بی اطلاعی گوینده است قران در سوره نحل ایه های 75 و76 و بصراحت برده را با مالک مقا یسه میکند وانان را هرگز برابر نمیداند وبصراحت تاکید میکند که برده که سربار مالک خود است هرگز با او برابر نیست
اشکالات علمی هم در ران بسیار است مثلا سخن گفتن از هفت طبقه اسمان که بر فراز یکدیگرند و….اشکالات و تناقضگویی های دیگر هم هست از جمله در ارتباط با خلقت زمین واسمان که در جایی انرا انا ودر یک باش اورده ودر جایی انرا در شش روز ذکر کرده ودر جایی انرا در هشت روز ذکر کرده ودر جایی برای روز خدا مدت تعیین کرده ویک روز خدا را برابر با هزار سال بشر دانسته ! و….متاسفانه اصرار دین برای حکومت در دیگ دین را برداشته و بوی مشمئز کننده به مشام میرسد چون احکام دینی در بستر زمان ومکان خود شاید توجیه پذیر بودند ولی همه زمانی وهمه مکانی وبرای همه ی اعصار دانستن ان مشکلاتی بوجود میاورد که سبب نابودی همه ی دین خواهد شد
اسلوب بيان قرآن كريم اسلوبي نوين است، نه نظم است ،نه نثر و نه سجع. روشي نو كه با شيوه هاي متداول بياني عرب ، شباهتي نداشت .
اين شيوه از تمامي معايب قالبهاي مرسوم بدور بود اما واجد تمامي محاسن قالبهاي بياني متعارف بود .
اسلوب و شیوه بیان قرآنی-در عین حال که موجب جذب و کشش عرب گردید-با هیچ یک از اسلوب و شیوه های متداول عرب شباهت و قرابتی ندارد.قرآن سبکی نو و روشی تازه در بیان ارائه داد که برای عرب بی سابقه بود و بعدا هم نتوانستند در چنین سبکی سخنی بسرایند.
این از شگفتی های سخن وری است که سخن ور سبکی بیافریند که مورد پذیرش و پسند شنوندگان قرار گیرد،با آن که از شیوه های سخن متعارف آنان بیرون است.
شگفت آورتر آن که از تمامی محاسن شیوه های کلامی متعارف بهره گرفته باشد،بی آن که از معایب آن ها چیزی در آن یافت شود.
شیوه های سه گانه متعارف(شعر و نثر و سجع)هریک محاسنی دارند و معایبی.سبک قرآنی،جاذبیت و ظرافت شعر،آزادی مطلق نثر،حسن و لطافت سجع را دارا است،بی آن که در تنگنای قافیه و وزن دچار گردد،یا پراکنده گویی کند یا تکلف و تحمل دشواری به خود راه دهد.همین امر مایه حیرت سخن دانان عرب گردید و خود را در مقابل سخنی یافتند که شگفت آفرین است و در عین غرابت و تازگی،جاذبیت و ظرافت خاصی دارد که در هیچ یک ازانواع کلام متعارف آنان یافت نمی شود.
خانم روشنا ، اولا که ما سه سبک بیانی نداریم . ما نظم و نثر داریم . سجع نوعی آرایه ادبی است که خاص نثر است . ( تقریبا معادل وزن در نظم ) .
دوما :اصلا فرض کنیم که نثر مسجع چیز بدیع و بی سابقه ای بوده که مبدعش جناب محمد ص بوده ( که صد البته چنین نیست ) . حال میپرسیم نتیجه منطقی این سخن چیست ؟ نتیجه منطقی این سخن اینست که اولین نثر مسجع ( یا هر نامی که شما میدهی ) قرآن است ، همچنانکه اولین کسی که شعر نو را ( در ایران ) ابداع کرد نیمایوشیج بود . شما توجه داشته باش که “نتیجه ” تابع “اخس ” مقدمات است . ما هیچوقت نمیتوانیم بگوییم چون فلان کس اولین مبدع فلان سبک ادبیاست پس خداست . استدلال مضحک و یاوه ای است که ” مبدع ” بودن را مساوی بگیریم با “خدا ” بودن ( معجزه بودن ) .
سوما : وجدانا کدام غیر عربی میتواند ارزش ادبی یک متن عربی را دریابد ؟ مثلا اکثر فارسی زبانان خود ایران قدرت درک زیبایی نثر سعدی را ندارند . اگر قران کتاب خدا باشد ، باید مسیر اثباتش ساده ، قطعی ، و همگانی باشد . لابد بیسوادان اصلا داخل آدم نیستند و جهنم بر پیشانی آنان ثبت شده . بیسوادان که هیچ ! کسانی که رشته ادبیات عربی نخوانده اند هم جهنمی اند . بگذریم که اساسا گذر ( منطقی ) از ارزش ادبی یک متن به الهی بودن آن کاملا یاوه است .
چهارما : خواهر من ! معیار ادبی ترازوبردار نیست ، سنجش بردار نیست . اینهم برای بار صدهزارم ! حالا شما دوباره بیا بگو قرمه سبزی خوشمزه ترین غذای دنیاست . مسائل ذوقی و ذائقه ای ترازوبردار نیست . حالا شما دوباره بگو اعجاز ادبی !!!!! ما که خسته شدیم
سجع در کلمه به معنای آواز قمری و آنچه به آن مانند باشد است.
نثر و شعری که در آن آرایه سجع به کار رود، مُسَجَّع یا آهنگین نامیده میشوند. در این گونه نثر، جملههای مشابه را قرینه میگویند و واژههای آخر قرینهها در وزن یا حرف یا هر دو همخوانی دارند.
نثر مسجع نثری است آهنگین و شعرگونه؛ هر چند فاقد وزن است، همانند شعر، از موسیقی قافیه و زیباییهای ترفندهای ادبی و ظرایف بلاغی بهره دارد. زبان در نثر مسجع معمولاً عاطفی است نه خبری؛ زیرا سجع با مضامین خبری صرف تناسبی ندارد.
درقرآن نثرمسجع خبری است.
آیابعدازنیمایوشیج کسی توانست ماننداو شعربگوید؟بله
آیابعدازقرآن کریم کسی توانست درادبیات عرب به شکل قرآن کریم کتابی بیاورد؟خیر
آقاي حجت “سوره نحل ایه های ۷۵ و۷۶ و بصراحت برده را با مالک مقا یسه میکند وانان را هرگز برابر نمیداند وبصراحت تاکید میکند که برده که سربار مالک خود است هرگز با او برابر نیست”
تحريف متن هم اندازه اي دارد. شما تفسير تحميلي يعني برده داري را شما بار كرده ايد به متن. منظور متن شايد جايگاه اجتماعي اين دو باشد. اين كه اين دو متفاوتند را كه یان یاك روسو هم قبول دارد. بيان يك مسأله اجتماعي را با تاييد برده داري خلط مبحث كرده ايد.بار ها در متن قرآن برابري تمامي انسان ها بيان و تاكيد شده.
دروغ ها، ادعاها، و تناقض های پشت سر هم حجت را فراموش کنیم، دو خط نوشته ایشان را از لحاظ انسجام بررسی بفرمایید.
متن ایشان اساساً بقدری پریشان است که موضوعش مشخص نیست. پس از هر نقطه یک موضوع نامربوط دیگر مطرح می شود. اصلا معلوم نیست متن در مورد چیست. بعید می دانم دیپلم داشته باشندو یا سواد درست و حسابی . ین روزه روز حتی از شاگردهای مدارس هم انتظار می رود که لاقل انشاء بهتری از خود ارائه دهند.
این ها سر جای خود. ایشان اصولاً تعهدی به موضوع های منتشره از سوی صدا نت هم ندارد و مانند میلیشیای آگوستو پینوشه قصاب آمریکایی در شیلی هر چه می خواهد می گوید و هر کار می خواهد می کند.
فرق ایشان با فرد دیگر این است که ایشان یک موضوع در وسط متن خود مطرح و با تکنیک تفسیر شخصی ، یا غلو، و یابهم زدن مطلب به یکباره عصبانی شده شروع به فحاشی سیاسی میکند!
کی گفته حدیث پیامبر با آیه قرآن یکی است؟!
به سئوالات نامربوط و پراکنده حجت توجه بفرمایید:
تمام کتابهای عربی شعر و نثر مانند قران است شما بگویید یک حدیث از پیامبر با یک ایه از قران چه فرقی دارد ؟
انچه ملاک حقانیت یک کتاب ویا یک دین است چیست ؟ایا محتوای کتاب ویا توصیه ها واحکام وقوانین یک دین ملاک حقانیت انست ؟ویا اینکه داعیه داران ان کارهای عجیب کنند ملاک حقانیت است ؟ایا ملاک پیامبری یک پیامبر توصیه های اخلاقی ورهنمودهای زندگی دنیوی ورستگاری اخروی یک پیامبر است یا ملاک پیامبری یک پیامبر اعمال خارق عادت اوست ؟؛
. مثلا عصا بیاندازد و ازدها تحویل بگیرد!؟هرگز”
موضوعات مطرح شده:
1 شباهت حدیث پیامبر و آیه قرآن
2ملاک حقانیت یک کتاب یا یک دین!!!!
3آیا محتوای کتاب و یا توصیه ها و احکام …!!! ملاک حقانیت است؟
4یا ملاک پیامبری یک پیامبر توصیه های اخلاقی ورهنمودهای زندگی دنیوی ورستگاری اخروی یک
یا ملاک پیامبری یک پیامبر اعمال خارق عادت اوست ؟ 5پیامبر است (حال حجت به ملاک پیامبری می
6جهد!) مثلا عصا بیاندازد و ازدها تحویل بگیرد !؟
حتی stream of consciousnessونیز که اصولا ادبیات است نه فلسفه اینقدر پراکنده و بی ربط نیست بلکه دسکورس استراکچری تعریف شده دارد.
ایشان هیچگاه از خود نمی پرسد که چرا در فضای
عنی :یعنی کامنت ر باب مطلب دکترآرش نراقی نظریه فضل الرحمان در خصوص مکانیسم تنزیل وحی در مورد اژدها و عصا!!موسی! سخن می گوید.
وقتی سواد شما به آن حد نرسیده که متوجه باشید که در کامنت باکس صدانت و آنهم در مورد نظریه فضل الرحمان و بازسازی آن بوسیله دکتر نراقی قرار است کامنت بگذارید دیگر این بی ربطی ، پریشان گویی، مغالطه، ادعاهای شاز تعجبی ندارد.
برای فردی که آرزوی اروپا رفتن را دارد برای فردی فقیر و دارای رؤیا های ایجاد شده بوسیله فضای موبایل و الگوهایی تهی و فریبنده اساتید اروپا رفته دارای بکگراندهای محروم که عقده گشایی محرومیت های گذشته خود را با تحقیر کشور ، خانواده، و فرهنگ خود جستجو می کنند این چنین مواضع مد روز است و راه خود نمایی.
واقعا متاسفم از سایت صدانت انتظار بیشتری داشتم یکسری خواننده های عوام که الفبای بحث وگفتگو را نمیدانند سواد معارفی ندارند سواد فلسفی ندارند سواد قرانی ندارند ودرعین حال میخواهند در همه ی امور دخالت کنند ونظر دهند
البته پر واضح است که این موج پوچ از طرفداران دین وحکومت دینی است واینها احساس وظیفه میکنند که حتی به غلط هم که شده مطلبی بنویسند وبازار را شلوغ کنند تا صدا به صدا نرسد وحق گم شود مطمئنا اینطور دریافتیشان حلال میشود
خواننده ای میگوید که من قران را تحریف کردم
!من که ادرس ایه را دادم ایه ی 75 و76 سوره ی نحل ان ایه ها را بخوانید وترجمه ی مترجمان مختلف را هم مطالعه بفرمایید عیناکلمه به کلمه عربی ان کاملا معلوم ومشخص است ترجمه ی فارسی ان هم موجود است اینکه ان خواننده ادعا میکند که قران از نظر اجتماعی گفته قران چقدر حرف مهمی زده !!!این را که ادم کور هم میداند خود برده هم میداند که جایگاه اجتماعی مالک بالاتر است که اگر نبود جای مالک وبرده عوض میشد این حرف که گفتن ندارد قران دقیقا برده را تحقیر میکند ومیگوید برده ای که گنگ است واختیاری از خود ندارد حتی بر نفس خویش اختیار ندارد وکل بر مالک است یعنی سربار مالک است وخیری از طرف او به مالک نمی رسد هرگز با مالک که عده ای را اداره میکند برابر نیست !!! قران توجه نمیکند که همان مالک برده را به این روز انداخته است امثال ان مالک اعتماد به نفس واراده را از برده سلب نموده اند اینها را که میگویم عینا تر جمه فارسی ومتن عربی ان موجود است
خواننده ی دیگری از دیالکتیک میگوید!!!ودیالکتیک رامنطق جدید میداند درحالیکه اصلا بلد نیست دیالکتیک را درست بنویسد ومعنی انرا نمیداند ونمیداند که راجع به چیست دیالکتیک چه ربطی به اجتماع نقیضین دارد ؟!
این خواننده محترم یادشان رفته که ایشان به دفاع از اسلام وقران وارد گفتگو شده ودر حالی به دیالکتیک استناد میکند که دیالکتیک اصول فلسفه مارکسیسم است واسلام وفلاسفه مسلمان دیالکتیک را قبول ندارند وهمانطور که ذکر کردم دیالکتیک هیچ ربطی به منطق جدید و اجتماع نقیضین ندارد اینها از بی اطلاعیست که اینطور بیربط نظر میدهند امیدوارم خواننده های فهیم وباسواد سایت به گفتگوها ورود نمایند تا چنین سطح سایت صدانت نازل نگردد
جناب علامه دهر
متاسفانه درصدانت سیستم ویرایش کلمات وجودندارد.آن اشتباه تایپی بود,به بزرگواری خودت ببخش.
دیالکتیک سه گونه است:دیالکتیک سقراطی,دیالکتیک افلاطونی,دیالکتیک هگلی
هگل باتکیه به مفهومی که هراکلیتوس ساخته بودودرادامه نظریه وی,منطق وروش مخصوص خودرابرای کشف حقایق,دیالکتیک نام گذارد.وی,وجودتضادوتناقض راشرط تکامل فکروطبیعت می دانست ومعتقدبودکه پیوسته ضدی ازضددیگری تولیدمی شود.منطق هگل,قانون حاکم برحرکت تاریخ فلسفه است.چراکه به عقیده هگل,اصلاجزتفکرومعنا,چیزی نمی تواندبرسیرعالم حاکم باشد.تعقل به هرصورت وباهرروشی که انجام گیرد.دردرجه اول بایددرراستای کسب استقلال ودرجهت رهاسازی خودعقل باشد,درغیراین صورت ذهن اگرهم کاملافلج نشود, مطمئنادچاررکودخواهدشد.
“منطق علم درست فکرکردن به طورکلی است”
“منطق باید به عنوان نظام عقل محض قلمداد شود”
به اعتقادهگل ,هرنوع طبقه بندی درعلم منطق,ازلحاظی موقتی است.زیراعلاوه برضوابط وملاک هایی که دراین موردبایددرنظرداشت,به ناچاربایدتحولات تاریخی نفس صورت ومفهوم منطق رانیز لحاظ کرد.
دیالکتیک نتیجه مثبتی دارد,چراکه دارای محتوای متعین است ویا درهرصورت,نتیجه ایی که ازآن حاصل می شود,انتزاعی صرف وبی محتوایی تام نیست,بلکه نفی جنبه ای ازتعینات آن است,ولی ازاین لحاظ عقیم باقی نمی ماند,بلکه کاملا به نتیجه منتج می شود.
درضمن به جنابعالی پیشنهادمی کنم که هگل راباتوجه به خودهگل بخوان ,نه بامارکس!
آقاي حجت جانان ركورد كامنت هاي شما موجود است.خيلي طول كشيد تا شما متوجه شويد كه با عصبانيت و فحش دادن به نتيجه نمي رسيد. الان هم ديگر حرفي براي شما نمانده.
جناب حجت بزرگوار شما براي هر بيان نظريه اي بايست روشن، كامل، با ارجاعات آكادميك استاندارد اعلام موضوع، طرح مسأله، بازسازي نظريه مورد نقد، و و و … را ابتدا رعايت بفرماييد. مخاطبين شما متوجه هستند كه طرح مسأله نكرديد، با اشاره گذرا سعي در القاء مطالب كرده ايد. بطور مثال يك دفعه مالك را مطرح كرده ايد و اصولا اين مطلب كه شأن نزول آيه چه بوده ، سندش چيست، آيا علم رجال مؤيد ادعاي بيان شده است را اصلا اشاره هم نفرموديد. در ظاهر اختصار مطالبي را مفروض گرفته ايد.
نوشته شما نامنسجم، بيان شما غير آكادميك، متون شما فاقد موضوع، نثر شما مبهم، بيا شما پر از مغالطه هاي افراد ناآگاه از منطق است.
شما حتي فانكشن منطق را هم نمي دانيد. منطق كه نمي تواند به مخالف شما در مورد محتوي تحكم كند و بگويد چه را قبول دارد و كدام تبيين را رد كند!!
از محضرتان عذرخواهي مي كنم . قصد م اين نبود كه منفي سخن بگويم . اما اعتماد بنفس شماواقعا قابل تحسين است.
سوره انشراح :آیه 5و6
(فان مع العسریسرا,,ان مع العسریسرا)
(پس باهرسختی البته آسانی است,,وبا هرسختی البته آسانی
است)
خداونددرهمین دوآیه “اجتماع نقیضین”بکاربرده است.
این یعنی( دیالکتیک توحیدی)
چطور”اجتماع نقیضین” محال است؟!
سوره آل عمران آیه( 27)
تُولِجُ اللَّيْلَ فِي النَّهَارِ وَتُولِجُ النَّهَارَ فِي اللَّيْلِ وَتُخْرِجُ الْحَيَّ مِنَ الْمَيِّتِ وَتُخْرِجُ الْمَيِّتَ مِنَ الْحَيِّ وَتَرْزُقُ مَنْ تَشَاءُ بِغَيْرِ حِسَابٍ ..
شب را در روز نهان سازی وروزرا در دل شب نهان گردانی ,وبیرون می آوری زنده را از مرده وبیرون می آوری مرده را از زنده، روزی میدهی هرکه راخواهی بدون حساب…
این اجتماع نقیضین نیست؟
یعنی خداوند بزرگ نمی دانسته است که اجتماع نقیضین محال است!!
چرادرکلام خودش(قرآن کریم) بکاربرده است؟
پاسخ بنده به چند پرسش:
امیر نوشته است : ” بفرمایید چگونه یک کتابی که بیش از هزار سال قدمت دارد اطلاعات اختر شناسی مدرن را در خود دارد؟ ”
پاسخ : لطفا شما بفرمایید : چگونه از تورات و انجیل اطلاعات سوپر مدرن و اعجاز ریاضی و امثال ذلک در میاورند ؟ ( فرمولش را بنده میدانم : عاطفه شدید + همه راضی از چسب رازی )
لطفا شما بفرمایید چگونه از مثنوی صدها کشف علمی مدرن در میاورند ؟
لطفا یک کشف علمی کوچولو موچولو از قران در بیاورید ، قبل از آنکه کافران عرق خور لاابالی نجس آنرا کشف کنند . تاکید میکنم : قبل از ، before ، گاباخدان ، پیش از
و لطفا بفرمایید چرا چشمتان را بر تناقضات علمی قرآن میبندید و فقط یه جاهایی را که با چسب رازی سینک میشود میبینید ؟
و لطفا بفرمایید قبل از پیدایش علوم مدرن مسلمانها بر اساس چه دلیلی اسلا میاوردند ؟ ( لابد الکی ) .
کاوه نوشته است : ” تحریف و مغالطه ظاهرا کار شماست . منظور از واژه مثل را تحریف کردید ” .
پاسخ : برای بار صدهزار و سوم : لطفا شما معنای درست “” مثل “” را بگویید . لطفا مثنوی نسرایید . فقط بگویید مراد از “”مثل “” چیست ؟
پیمان نوشته است : ” باید بدانیم بحث هایی که پیرامون چیزهای ناشناخته است ما نمی توانیم مثل علوم تجربی چیزی را با فرمول و روش اثبات نماییم ” .
پاسخ : بله شما درست میگویید ، ولی اینگونه هم نیست که آنارشی و هرج و مرج حاکم باشد . مثلا عقلانیت فلسفی شئونات خودش را دارد ، عقلانیت اخلاقی شئونات خودش را و هکذا امور دیگر . اگر هم بطور کلی منکر عقلانیت شویم وارد وادی سفسطه شده ایم . نخستین گام هر تحقیق درستی اینست که جنس مسئله مقابلمان را به خوبی تشخیص دهیم . اینکه آیا مثلا مربوط به علم تجربی است ؟ آیا مربوط به فلسفه است ؟ آیا مربوط به اخلاق است ؟ و غیره و غیره . جنس مسئله اثبات الهی بودن قرآن ” آش شله قمکار ” است . گاه به علم تجربی متوسل میشوند ، گاه به علم ریاضی ، گاه به ادبیات ( که همه هم باطل است ) . و البته آخری از همه مشهورتر است . چرا ؟ چون در حوزه مسائل ذوقی ، دروغ کیلومتر نمیندازه . مثلا من ادعا میکنم شعر کلاسیک دوزار نمیارزه و شعر نو عالی یه و برترین شاعر شعر نو هم سپهری یه . احدالناسی نمیتونه این ادعارو باطل کنه . چرا ؟ چون اصلا از اصلش اثبات منطقی و درستی نداشته ، و به همین جهت راه ابطال درستی هم برای آن وجود نداره .
خانم روشنا نوشته است : ” به نظرمن ازابتداتاانتهای قرآن کریم, تمام کلمات شبیه بازی “دومینو” براساس یک رابطه منطقی دقیق ریاضی کنارهم چیده شده است.کافی است که شمایک قطعه راجابه جاکنید,تمام بازی “دومینو”به هم می ریزد” .
پاسخ : عجب ذهن خلاق عجیبی دارید . حرف شما غیر قابل تصور و غیر قابل هضم است (تصدیق بلاتصور محال است ) . واقعا این دومینو بودن یعنی چی ؟ بر اساس کدام دستگاه ( ساختار ) ریاضی . آیا مرادتان همان ادعای رشاد خلیفه است که اسم خودش را از قرآن در اورد ؟ لطفا یک مثال عینی بزنید .
خانم روشنا نوشته است : ” آیابعدازنیمایوشیج کسی توانست ماننداو شعربگوید؟ بله . آیابعدازقرآن کریم کسی توانست درادبیات عرب به شکل قرآن کریم کتابی بیاورد؟خیر ”
پاسخ : خانم روشنای عزیز ، شما این ” خیر ” را از کجا آوردی ؟ فرض کن کسی بگوید بعد از سعدی هیچکس نتوانسته ” روان تر و شیرین تر ” از او غزل بسراید . و فرض کن این اشکال را نادیده بگیریم که مگر شما همه غزلهای همه زبان ها را دیده ای ، و فرض کن این اشکال را نادیده بگیریم که بسیاری غزلیات حافظ را و بعضی غزلیات مولوی را و بعضی کذا و کذا را برتر میدانند .
– و حالا مسئلتن : اولا از برتر بودن غزلیات سعدی ، فقط و فقط این در میاید که غزلیات سعدی برترین است ( که صد البته هیچگاه نمیتوان چنین ادعایی کرد )و نه اینکه وحی است و فلان است و بهمدان . دوما : مسئله دوم اینجاست که ادعای مسلمانان در باب اعجاز بلاغی قرآن ، ادعای خود مسلمانان است . خب یهودیها هم لابد میگویند تورات اعجاز ادبی دارد ، و مسیحی ها هم میگویند انجیل اعجاز ادبی دارد ، و هکذا ادیان دیگر . این که نشد . گیر کار اینجاست که ارزش ادبی ترازو بردار نیست ، و مهم تر اینکه حتا اگر ترازوبردار بود پل زدن از ارزش ادبی به الهی بودن غیر منطقی است . اصلا متن اعجازگونه یعنی چی چی ؟
خانم روشنا نوشته است : ” برای من (صغری وکبری)منطقی بچین,سپس یک نتیجه منطقی ازآن سوره برای من بگیر” .
کاری ندارد ولی هیچ ربطی به بحث ما ندارد . اما عجالتا خدمت شما عرض میکنم که حوزه اخلاق حوزه شهود است ، ولی در عین حال بعضی فلاسفه اخلاق ( مثلا گنسلر که کتاب اخلاق صوری او ترجمه شده است ) معتقدند اخلاق قابلیت صوری شدن ( صورتبندی منطقی ) را دارد . حوزه اخلاق بسیار پیچیده است و این جواب مختصر صرفا به جهت احترام شما بود .
ببینیدجناب منوچهر
حرف من چندان غیرقابل تصوروغیرقابل هضم نیست,فکرکنم یک نفرباسواددیپلم هم متوجه می شودکه من چه می گویم.منظورم این است که مابه هیچ عنوان نمی توانیم دست به ترکیب قرآن کریم بزنیم وآنراتحریف کنیم.
مرادمن ادعای رشادخلیفه نیست.رشادخلیفه آمده ازطریق حساب حروف ابجدکارکرده است,که من هیچ اطلاعی ازاین روش ندارم.
فرمودید:(تصدیق بلا تصورمحال است)
من ازشمایک سوال پرسيدم ولی جنابعالی پاسخ من را ندادید.دوباره تکرارمی کنم.
1-لطفاخودتان را به من اثبات کن.
آیامن با خودم حرف می زنم یاباشما؟
اگرباخودم حرف می زنم پس شماوجودندارید.
اگرباشماحرف می زنم بایدبدانم که درعالم واقع(من) وجودداری یانداری؟(تصدیق بلا تصور محال است)
2-اینکه بعدازقرآن کریم,به سبک وسیاق قرآن هیچ کتابی نیامده است,گفته تمام ادیبان برجسته عرب است.
مثال می زنم:کتاب نهج البلاغه منسوب به حضرت علی (ع)است.آیاحضرت علی(ع)وحضرت محمد(ع)به گفته خودشان یک روح دردوجسم نبودند.چرانهج البلاغه به سبک وسیاق قرآن کریم نیست؟
چراحضرت علی (ع)نتوانست ,نهج البلاغه رابه شیوه قرآن کریم درآورد؟
3-درمورد اشعارحافظ فرمودید:
آیااین نسخه که ازحافظ دردسترس امروزماست,موبه مو همان نسخه اصلی است یا تحریف شده است؟
به گفته اساتيد برجسته ادبیات ,تحریف شده است.درسایر شاعران نیز تقريبا تحریف وجوددارد.
درموردتورات وانجیل ,درابتدای کامنتها توضیح دادم,که تورات وانجیل معجزه نیستند.(خواه اعجازادبی ,علمی ,یاهرچیزدیگر)
آیااخلاق قابلیت صوری شدن(صورتبندی منطقی )دارد؟
هری گنسلرسعی می کندباالگوبرداری ازمنطق صوری,اصول صوری رادراخلاق بازشناسدوطرحی رابرای عقلانیت اخلاقی پی افکندتااخلاق رابه عقلانیت مبتنی سازدوراهی به سوی اجماع بازکند.به نظرمی رسدکه این تلاش ,درعین سودمندی,قرین توفیق نیست.
اولا:دعوی استنتاج قاعده زرین براساس اصولی صوری وبرآمده ازعقل محض وپیشین ,مقبول همگان ,پذیرفتنی نیست.
ثانیا:هیچ تقریری ازقاعده زرین دقیق وخالی ازهرنوع عیب وایرادوکاستی نیست.
ثالثا:این قاعده برای حل اختلافات مهمی که دراخلاق وجوددارد کارایی ندارد.
ودرپایان
جناب منوچهر
من مشتاقانه منتظرپاسخ جنابعالی درمورد اثبات” وجود خودت ” هستم.
چنانچه پاسخ من را بدهید(ایول داری)
– ببینید خانم روشنا شما از بحث اصلی منحرف میشوید . شما اگر خیلی هنرمند هستید سوال صدهزاربار پرسیده مر جواب بدهید و بگویید مراد از “”مثل “” قرآن یعنی چی . سوال شما در باب اثبات اینکه من هستم بسیار طولانی است ، ولی خلاصه مطلب ( بزعم من ) اینست که:
اولا : منبعی برتر و بالاتر از تجربه ( علیرغم کاستی هایش ) وجود ندارد . دوما : تجربه بازنماست ( بازنمایی واقعیت ) . یعنی باید یک حکم تجربی را پذیرفت ، مگر آنکه تجربیات دیگر و یا دلایل عقلی خلاف آن را ثابت کنند . بنده باز هم شرط احترام به جا آوردم ، واگرنه سوالات شما کاملا به مانحن فیه بیربط است .
– ضمنا لطفا بدون مطالعه کافی ، اظهارات دیالکتیکی نفرمایید . مثالی که در مورد اجتماع نقیضین زدید مضحک و باطل است . ببینید مثلا نمیشود یک انسان در زمان واحد ، مکان واحد ، و از جهت واحد هم خوشحال ( یسر) باشد و هم ناراحت ( عسر) . در خود فلسفه اسلامی شروط تناقض ذکر شده . در تناقض هشت وحدت شرط دان / وحدت موضوع و محمول و مكان/ وحدت شرط و اضافه، جزء و كل / قوه و فعل است، در آخر زمان. شما سعی کنید با توجه به محدوده آگاهی اتان ، مثلا اثبات قرآن کنید
جناب منوچهر
می دانیداشکال کارشماکجاست.من درگفت وگوباشمامتوجه شدم!
جنابعالی درگفت وگوازابتدا”گارد دفاعی”می گیرید.وقتی دریک گفت وگوی دونفره,یکی ازآنهاباتعصب بلافاصله “گارد دفاعی”بگیرد.طرف مقابل رامجبورمی کندکه دریک”لوپ معیوب”بیاندازد.یعنی به جای آنکه طرفین گفت وگوبه طورکاملا آزادانه به حالت “خط مستقیم”گام به گام باهم جلو بروند,هردوی آنهادریک”لوپ تکراری و معیوب”می افتند.
این گفت وگو اصلا درسطح “آکادمیک”نیست.
درگفت وگودرسطح “آکادمیک”
اولا:طرفین ازابتداتاانتهاادب گفت وگورارعایت می کنند.
ثانیا:باذهنی بازوروشن به صورت خط مستقیم گام به گام جلو می روند.
ثالثا:طرفین گفت وگو هرجانمی دانند,باشجاعت تمام می گویندکه نمی دانم.خودرا”دانای مطلق”نمی دانند.
لطفاکامنتهای خودراازابتداتاانتهایک باربه عنوان ناظربیرون ازخودتان,بخوانیدوسپس قضاوت کنید.
آیااین باگفت وگوی درسطح “آکادمیک”همخوانی دارد!!
وامادرموردپرسش من ازجنابعالی((اثبات وجودخودتان))
جنابعالی اگرصدصفحه کامنت بگذارید,بازهم نمی توانید”وجودخودتان”رابه من اثبات کنید.چراکه :پرسش از”وجود”به پرسش از”موجودبماهوموجود”بدل می شود.شماهرتعریفی ازخودتان بکنید بازهم “خوداصلی”شمانخواهدبود.
چه کسی می تواند وجودخودراتعریف کند؟
خودتعریف کننده آیاوجوددارد؟
اگروجودراتعریف می کند,خود”وجود”است یا “لاوجود”
اگر”لاوجود”است که تعریف نمی تواند بکندواگرهم وجوددارد,پس خودوجود باید خود”وجود”راتعریف کند.
فکرکنم جنابعالی اصلافلسفه “هگل”رانخوانده اید ویا درست نخوانده اید.
چراکه هنوزنمی دانید.
حرکت “دیالکتیکی”یک حرکت درونی است نه بیرونی!!!
درآن آیه سوره “انشراح”:
آمده است “در دل” هرسختی ,آسانی است.
نه اینکه هرسختی ,آسانی است!!
مثلا:آیاتابه حال برای شماپیش نیامده است که “گریه ازسرشوق”بریزید.یعنی هم گریه کنیدوهم از درون شادو خوشحال باشید.
این یعنی “اجتماع نقیضین”دردیالکتیک.
درضمن من هیچ ادعایی درزمینه اثبات “قرآن کریم”ندارم ونداشته ام.
مگرمن چه کسی هستم که بخواهم درموردکتابی سخن بگویم ,که گوینده اش کسی دیگراست ,نه من!
من فقط براساس تحلیل خودم ,نظرشخصی خودم رابیان کردم.
جناب منوچهر
هیچ کسی دراین جهان قادرنیست که ایمان بازرفته شمارابه خودتان برگرداند,جزخودتان…
موفق باشید.
جواب 1 به منوچهر: اشكال 1 تحريف:
كسي سخن از بيرون كشيدن كشف علمي از مولوي نكرده. اما شما مجبور شده ايد ادعايي كنيد كه در كامنت طرف مقابل شما نيست.بعلت تعصب مجبور به خلاف گويي مي شويد.اگر بجاي داگما خطا و ضعف را بپذيريد اينقدر به ضعف نمي افتيد.
در موردكامنت نگاشته شده در مورد قرآن هم توصيف شما با متن مورد ارجاع شما اختلاف دارد. ايشان از انجيل نگفتند ايشان از هيأت غير ptolemic گفتند كه شما بعلت عدم آگاهي از اين دو توصيف عجيب نيست كه به تحريف روي آورده ايد. حركت كل جهان متعلق به هيأت بطلميوسي نيست.
جمع بندی سوالات بی پاسخ :
متاسفانه دوستان گرامی حتا یک پاسخ به درد بخور به بنده ندادند . بنده مجددا اشکالاتم را بیان میکنم. لطفا موضع خصمانه نگیرید . من هزاران بار آرزو میکنم ایکاش ایمان از دست رفته ام را باز یابم ، بنابراین اصلا فرض کنید سوالات بنده سوالات یک فردی است که تازه از کره مریخ آمده . البته طرح مجدد این سوالات بدین منظور است که شما این سوالات دسته بندی شده را ببرید پیش افراد مطلع ، چون تا اینجای کار معلوم شد افراد حاضر فقط بلدند شعارهای بی محتوا بدهند .
1- سوالات بی پاسخ در مورد اعجاز ادبی :
1-1 پرسیدیم تکلیف افراد غیر عرب با این داستان اعجاز ادبی چیست ؟ حالا غیر عرب ها به کنار ، تکلیف خود عربهای بیسواد چیست ؟ حالا بیسوادهای عرب هم به کنار ، تکلیف عربهای باسواد ادبیات نخوانده چیست ؟ پاسخی نشنیدیم .
1-2 گفتیم ادبیات ترازو نداره . هیچکس نمیتونه بگه بهترین متن ادبی جهان چیه . ایا تا به حال شنیده اید بگویند برترین ادیب ( حالا در نظم یا نثر یا شعر نو یا هرچی ) جهان فلانکس است ؟ ما نشنیده ایم و بلکه هیچگاه نخواهیم شنید. ما پاسخی در اینمورد نشنیدیم .
1-3 گفتیم ادعای اعجاز ادبی متعلق به خود معتقدان است ، و مصداق خود گویی و خود خندی است . پاسخی نشنیدیم .
1-4 گفتیم اگر کسی حماقت کند و وارد این بازی بیمعنی تحدی شود و مثلا یک متن بیافریند ، داورش چه کسی خواهد بود ؟ اساتید حوزه علمیه قم ؟!! یا اساتید ادبیات جهان ؟ پاسخی نشنیدیم .
1-5 . بنده هل من مبارز طلبیدم و یک متن کوتاه نوشتم . تحدی کردم و گفتم احدالناسی نخواهد توانست ” مثل ” نوشته من بیاورد . پاسخی نشنیدیم .
1-6 گفتیم قرآن گفته محکم و متشابه دارد و گفتیم اساسا چنین ادعایی مخالف عقل سلیم ( و مخالف فصاحت ) است . اگر قرار است معنای متشابه معلوم شود ، اصلا چرا از اول مبهم گفته شده ، و اگر قرار است هیچوقت معلوم نشود ، اصلا چرا گفته شده . مضاف بر آنکه اصلا معلوم نیست چی محکمه و چی متشابه . پاسخی نشنیدیم .
1-7 گفتیم قرآن میگه من ناسخ و منسوخ هم دارم ( غیر از محکم و متشابه !! ) . خب آخه اینجوری که جایی برای ایستادن باقی نمیماند . کلا همه چی رو هواست . اگر هم کسی بگه کار مفسر گره گشایی از همین چیزهاست ، عرض میکنیم که انتخاب تفسیر صحیح از بین شونصد هزار تفسیر خودش یه معجزه اس ( حالا کفاف دادن عمر جای خودش ) ثانیا اصلا به نحو متدیک وغیر قابل خدشه ، امکان تفکیک محکم و متشابه و ناسخ و منسوخ ، برای خود مفسران هم وجود ندارد . پاسخ این اشکالات را هم نشنیدیم .
1-8 گفتیم متن ادبی ترازوبردار نیست . حال فرض میکنیم ترازوبردار است و مثلا میگوییم هومر یونانی ( بر اساس ترازوی جنیان ! ) بهترین متن ادبی جهان را آفریده است . حال میپرسیم ایا هومر خداست ؟ آیا حماقت و بلکه دیوانگی نیست که از یک رتبه ادبی پل بزنیم به رتبه الهی ؟ لب حرف اینست که حتا اگر قران ( بنا به تایید ترازوی جنیان ! ) بهترین متن ادبی جهان باشد ، معنایش ” فقط و فقط ” اینست که بهترین متن ادبی جهان است ، و نه بیشتر . اینهم بدون پاسخ بود .
1-9 خانم روشنا گفتند چون قرآن تحریف نشده پس الهی است . باز هم بین ادعا و دلیل تناسبی وجود ندارد . کجا اثبات شده که صرف تحریف نشدن یک کتاب دال بر الهی بودن است ؟ کتابهای افلاطون و ارسطو متعلق به دوهزار و چهارصد سال پیش است ، آیا آنها هم الهی اند ؟ بگذریم که یهودیان هم قائل به عدم تحریف توراتند و مسیحیان نیز قائل به عدم تحریف انجیل ( و صد البته هر کدامشان میگوید : این منم طاووس علیین شده ) . لب حرف اینست که عدم تحریف یک کتاب تناظری با الهی بودن آن ندارد . اما در عین حال در پرانتز عرض میکنم که قائلان به تحریف قرآن هم در میان اهل سنت و هم در میان شیعیان وجود دارند . مثلا محدث نوری صاحب کتاب 18 جلدی مستدرک قائل به تحریف است ( در کتاب فصل الخطاب فی تحریف کتاب رب الارباب ). کتاب مستدرک جزو منابع اصلی حدیث شیعه است . الان حضور ذهن ندارم ولی افراد صاحب نام دیگری نیز هستند که معتقدند قرآن اصلی مصحف علی است و نه مصحف عثمان .
1-10 گفتیم قرآن تناقضات گفتاری دارد . از یدالله حرف زده و یا از نور بودن خدا ، و نیز از مثل هیچ چیز نبودن خدا و زمینه پیدایش مجسمه (معتقدین به جسمیت خدا ) را فراهم کرده ، و از اینگونه تناقضات بسیار است . آخر این چه فصاحت و بلاغتی است ؟ اینرا قبلا نگفتیم و حالا میگوییم : کلمات بیمعنی ای که در اغاز بعضی آیات آورده شده چه فایده ای دارد ؟ ( صرفنظر از فایده اش برای دعانویسان ) . برای اشکال اولی پاسخی نشنیدیم و برای اشکال دوم نیز قطعا هکذا .
1-11 بارها پرسیدیم این که بعضی میگویند “” مثل “” قرآن وجود ندارد دقیقا یعنی چه ؟ مطلقا پاسخی نشنیدیم به جز هیاهو و بی ادبی .
2- سوالات بی پاسخ در مورد اعجاز علمی :
– گفتیم به جای ادعاهای بزرگ تو خالی ، قبل از کشف آقایان غیر مسلمان یک کشف علمی از قرآن دربیاورید . ماشاللاه کل مملکت و کل بودجه و همه چیز دست شماست . اساتید و علامه ها و ایت الله ها و حجت لاسلام ها و کذا و کذا و کذایتان را ، همه و همه را جمع کنید و فقط یک کشف علمی کوچک ارائه دهید . پاسخی نشنیدیم .
– گفتیم معجزه دراوردن کار ساده ای است . از کتاب حسن کچل هم میتوان نظریه کوانتوم را بیرون کشید . هیچ هنری نمیخواهد مگر لفاظی محض . گفتیم از مثنوی صدها کشف علمی مدرن در میاورند و یکی از خوانندگان باور نکرد . مشخصات آن کتاب چنین است : تئوریها و اکتشافات علمی امروز در اشعار مولانا- تالیف محمد عبادزاده کرمانی – ناشر: اسلامی . البته انصاف هم آنست که چسبندگی اشعار مولانا به علم بیشتر است تا ایات قران ( گرچه هر دو ادعا پوچ است ) . باز هم پاسخی نشنیدیم .
– گفتیم تکلیف یک آدم بیسواد یا کم سواد با این اعجازهای مثلا علمی ( که اصلا نمیفهمدشان ) چیست ؟ گفتیم تا قبل از پیدایش علوم مدرن ، مسلمانها بر اساس چه حجتی اسلام میاوردند ؟ (همیجوری الکی ؟ ) .گفتیم اگر دانشمندان غربی نبودند شما از کجا میفمیدید آیه گرانش کدومه یا آیه خورشید مرکزی و کذا و کذا کدومه ؟ پرسیدیم اگر چسب معظم رازی ( همه راضی از چسب رازی ) نبود چه میکردید ؟ باز هم پاسخی نشنیدیم .
– باز هم میگوییم : ادل دلیل علی امکان شیء وقوع شی ء . بقول معروف افتاب آمد دلیل آفتاب . به جای مفت خواری از خزانه غربیان یک چیز کوچولو موچولوی علمی از کتابتان در بیاورید . چیزی که مسبوق به سابقه نباشد . ولی نه ! اصلا کشف علمی را رها کنید .
خردهکاریهای علم هندسه / یا نجوم و علم طب و فلسفه
که تعلق با همین دنیاستش/ ره به هفتم آسمان بر نیستش
این همه علم بنای آخرست / که عماد بود گاو و اشترست
آری اصلا کشف علمی را بیخیال شوید . حال لطفا به برکت بیت المال بی حساب و کتابی که دستتان است ونیز به برکت تعداد لاتعد و لاتحصای حضرات حوزوی ، یک آموزه روانشناختی از کتاب شریفتان استخراج کنید که مردم اختیارا حجاب مثلا استاندارد را رعایت کنند ، و یا مثلا مرتدین به دامن اسلام برگردند ( که قطعا الان نصف مملکت مرتدند ) ، و یا مثلا اعتیاد و فحشاء کم شود . ( حالا اقتصاد و بیکاری و اینها اصلا مهم نیست ، اقتصاد مال خر است ) .
– دیگر حوصله ندارم توضیح دهم که بیشتر نظریه های علمی تغییر پیدا میکنند و اگر مثلا فرداروزی معلوم شود که فلان نظریه ای که با دو کیلو چسب دو قلو چسبانده اید به فلان آیه ، از اصل غلط بوده ، آنگاه چه می کنید ؟ احتمالا هیچی ! چرا هیچی ؟ چون از اصلش ربطی و تعلقی به شما نداشته و بیهوده خودتان را نخود هر آشی میکنید .در صورت ابطال یک نظریه علمی هم ، نهایتا میگویید تطبیق مصداقی صحیح نبوده . ضمنا بد نیست بدانید جناب ایت الله مشکینی و جناب یدالله سحابی به اعجاز علمی داروینی معتقد بودند ( !!! ) . حالا این وسط طرف کی را بگیریم ؟ اعجاز داروینی آیت الله مشکینی را یا اعجاز آدم و حوایی غیرداروینی ها را ؟ .
بیگانهای ز هر فن، جز فن مفتخواری
کز سفرهٔ اجانب شادی به ریزه خواری
آقای منوچهر فرمودید
اگر مثلا فرداروزی معلوم شود که فلان نظریه ای که با دو کیلو چسب دو قلو چسبانده اید به فلان آیه ، از اصل غلط بوده ، آنگاه چه می کنید ؟ احتمالا هیچی ! چرا هیچی ؟
فکر نمی کنید این سخن شما به معنای این است که هر تفاقی در جهان بیافتد موضع شما درست خواهد بود. این مثالی از اشکالات مطرح در گذشته بوده: فردا یا باران می آید یا فردا باران نمی آِید. در هر شرایط این حرف درست از آب در می آید.چون این گزاره در واقع هیچ چیز نگفته مثل سخن شما. شیر : من بردم
خط: تو باختی!
این اسمش بی منطقی است.
این نکته را قبلا هم گفته ام ولی ذکر آن خالی از فایده نیست . هر فیلسوف یا متکلم یا فقیهی که سعی کرده “خدا ” را اثبات کند ، به نحو کاملا مستقیم ( ولو نااگاهانه ) اثبات کرده قرآن کتاب خدا نیست . چه جوری ؟ اینجوری :
الف : اگر قرآن بتواند ثابت کند الهی است ، همزمان دو ادعا را ثابت کرده است : یکی الهی بودن قرآن را ، و یکی وجود خدا را .
ب: اگر قرآن توانایی فوق الذکر را داشت ، مطلقا نیازی به اثبات خدا ( توسط بشر مخلوق ناقص العقل ) نبود . مگر بالاتر از اثبات خدا توسط خود خدا هم داریم ؟ بنابراین تمامی کسانی که سعی در اثبات خدا داشته اند ، مستقیما ( ولو نااگاهانه ) فریاد زده اند که قرآن توانایی اثبات الهی بودن خودش را ( و به نحو مستتر اثبات وجود خدا را ) ندارد . ادعای بنده دو دوتا چهارتاست . اگر نیست ، اشکالش را بفرمایید .
تکرار
بفرمایید چگونه فردی درس نخوانده و دارای باورهای خطا در تصور شما قرن ها پیش از مشاهدات کهکشانی از طریق تلسکوپ نوری و رادیو تلسکوپ 900 سال پیش از کشف مطلب از حرکت کلیه ستارگان در مدارهای مشخص سخن می گوید؟
آن هم در زمانی که هیأت بطلمیوسی در هزاران کیلومتر آن طرف تر بعنوان اتوریته مورد قبول شما حاکم بوده؟
در زمان حضرت رسول(ص) GEOCENTRISMمورد باور بوده و جهان بروی هفت گوی کریستال سوار بوده. که کریستال فوقانی جهان ثوابت فرض می شده!
در این فضای فکری فردی درس نخوانده چگونه از حرکت کل عالم بروی مدارهای مشخص نام برده.
چگونه زمین محوری را می دانسته که غلط است؟
این یک نمونه از اطلاعاتی تست که در زمان پیامبر اسلام غیر قابل دسترسی برای انسان بوده است.
ادامه دارد..
الهی بودن قرآن و بطور کلی نبوت خاصه و بنظر من حتی نبوت عامه قابل اثبات
قطعی بطوری که برای همه ی منکران قانع کننده باشد نبوده و نیست. اگر این چنین
بود دیگر ایمان و بخصوص ایمان به غیب معنایی نداشت. همانطور که در حیطه ی
علوم تجربی هرگز ایمان به فلان نظریه ی علمی ارزش و اعتبار و جایگاهی ندارد و
عالمان باید بکوشند که به قویترین نظریه ها حمله کنند و آنها را ابطال کنند نه اینکه
به آنها ایمان بیاورند. دین چیزی شبیه به پزشکی است البته پزشکی نفس و روح
با این پیش فرض که انسان بعد غیرمادی تحت عنوان روح دارد. یک بیمار وقتی
نسخه ی یک پزشک را اجرا میکند هیچ برهان و اثباتی نمیتواند اقامه کند مبنی
بر اینکه نسخه ی او حتما به درمان و سلامتی منجر خواهد شد. اما بنابر شواهد و
قرائن و تجربیات دیگران به پزشو اعتماد میکند. ایمان از سنخ اعتماد است. مومنان
با اتکا به تجارب دینی خود و مومنان دبگر درمیابند که تبعیت از فرامین پیامبر موجب
آرامش و صفای روحی و معنوی و تعالی روحی و معنویشان میشود پس به او ایمان
میاورند. درست مثل رابطه پزشک و بیمار. هر چند جزئیات بعد غیرمادی وجود خود و
حیات پس از مرگ را درک نمیکنند درست مثل بیماری که جزییات تاثیر دارو بر
واکنشهای شیمیایی بدنش را درک نمیکند.
تکرار پاسخ و تکرار سئوال برای منوچهر
اشکال های متعد شما
1. عدم صداقت آکادمیک در بیان.
شما بایست منطق و صداقت آکادمیک را در بیان خود رعایت کنید. هر کس خط اول گفته های شما را بخواند متوجه سیاسی بودن نیت شما می شود .
2. اگر کسی در فضای کامنت باکس مطلبی گسترده را مطرح کند نشاندهنده جهل، و زرنگی عدم صداقت اوست ک به بی منطقی راننده تاکسی زورگو می ماند.
لطفا کوپنهاگی کوانتوم فیزیکس را اثبات کنید!
اگر نکردید یعنی اثبات ندارد!!!
طرح چنین سئوالی در این فضا خود نشانه ضعف و رندی شماست که ادعای شما را زیر سئوال می برد.
3. سئوال کردن از کامنت گذار های صدانت!!! شما سئوالLOADED را از دانشجو می پرسید اگر فکر می کنید این مغالطات شما چیز دندان گیری می گوید چرا نمی نویسید و چاپ نمی کنید ؟
3. مغالطه آمیز بودن مطالب شما(یک به یک ذکر خواهد شد)
و …
اشکال 2 به مغالطات منوچهر
عدم وفاداری به متن
منوچهر منکر خدا است و با فرض این که جهان فقط ماده است به سراغ قرآن می رود.
او فرض می کند که خدا نیست (مغایر با ادعای متن قرآن) و مجموعه گزاره هایی در کنار هم می چیند که نتیجه اشان از پیش روشن است.
آقای منوچهر وقتی در تجربه شما از پیش نظریه ای را صادق بدانید، وقتی ظنّی بر ذهن شما حاکم باشد کارل پاپر می گوید که شواهدی در جهان له آن می یابی.
اگر صادقانه(!) بدنبال گوش دادن به بیان قرآن بودید هیچ گاه با فرض کذب ادعا با آن مواجه نمی شدید.
خود متن اشاره به این گونه واکنش روانی به قرآن دارد و بیان می دارد که افرادی که قصد پذیرش سخن حق را ندارند به دنبال متشابهات می روند و تفسیر به رأی می کنند. در صورتی که تفسیر قرآن کاری تخصصی است.
مصادره به مطلوب
اشکال دیگر منوچهر مصادره به مطلوب خویش است. او مطالبی را بدون توجه به متن در متن می کارد، و یا تفسیری تحمیلی را در گزارش و نقل قول می آورد که یا در متن نیست و یا با قصد پیش برد ادعای خود به طرز مطلوب وی تفسیر به رای شخصی شده.
هیچ کدام از گزارش های منوچهر از متن تطابق با متن ندارد:
1 با حقه ناقص آورد متن با تصور کم حافظگی و یا عدم رجوع به متن فقط پاره ای از متن را می آورد و بقیه را به آن می چسباند.
2. روش دیگر او استفاده از تفسیر به جای معنای لفظی بعضی بخش ها است.
آقاتی منوچهر درک متن حتی در سطح تحصیلات دبیرستان هم ازسطح ادعای شما و مصادره به مطلوب های شما بالاتر است . تفسیر متون که کاری تخصصی است.
آقا منوچهر بی توجهی به پاسخ ها و نادیده گرفتن پ بر حرف اسخ نشانه چیست؟ اگر قرار باشد که سوال ها را پاسخ ندهید و پاسخ ها را نادیده بگیرید که نمی شه. اصرار بر ادعای غیر منطقی نشانه چیست؟
در ضمن از یک موضع فضایی و در خلاء حرف زدن خیلی قابل قبول نیست شما بهتر است بفرمایید خود به چه معتقدید.
از پذیرش نگاه فلسفی و ریسک پذیرش سخن طرف مقابل ضرر نمی کنیم.مطمئن باشید.
جناب ژوبین ، اصلا شما فرض کنید کشفیات علمی هیچگاه دستخوش تغییر / ابطال نمیشوند . باز هم کماکان اشکالات بنده به قوت خویش باقی است و اصل ماجرا تغییر زیادی نمیکند . شما اگر قصد پاسخگویی دارید ، به اشکالات مشخص بنده پاسخ دهید . بعضی ها در پاسخ من فقط مینویسند این مغالطه اس اون مغالطه اس و امثال ذلک . اینها جواب نیست . اینها حرف مفت است . مغالطه تعریف دارد . اگر مغالطه صوری صورت گرفته ، باید نشان داده شود ، اگر ماده استدلال فاسد است ، باید نشان داده شود . صرف مغالطه مغالطه کردن ، خودش مغالطه است . ضمنا موضع فلسفی من ربطی به اصل داستان ندارد و بی ربطی آن کاملا واضح است . میتوان دئیست بود و در عین حال منکر الهی بودن قرآن و تورات و انجیل بود . میتوان دئیست بود و منکر نبوت عامه بود . میتوان مسیحی بود و منکر قرآن بود و بالعکس . چنانچه شما پاسخ مشخص به اشکالات مشخص بنده بدهید ، بنده مشتاقم که از محضر شما استفاده کنم .
پاسخ 2 با وجود تکراری بودن سخن منوچهر و پاسخ ندادن وی به اشکالاتش
منوچهر بعلت ناآگاهی و ناآشنایی با فلسفه و سطح سواد خود متوجه نیست که نوع پروژه اش برخورد فلسفی با قرآن نیست بلکه دشمنی است.
دیسکورس او قاطی و در هم ریخته و مخلوطی از اینترنت، صفحات اول و دوم یک یادو منبع غیر اوتنتیک است. اگر به دسکورس استراکچر او توجه شود تقسیم بندی کامنت وی تکه پاره از کپی پیست های چیزهای مختلف است که حتی آن را نخوانده و درک نکرده است.
مولفه های دروغ،تهمت، مغالطه، و تلاش در گیج کردن خواننده بعلت کم حافظ بودنش حتی برای دو خط موفق نیست و بهم می ریزد!
خلاصه fallacyمنوچهر:
1. خدا یک توهم است.
2.قرآن منشاء غیر الهی دارد.
3. قرآن حاوی تناقض درونی است.
———————————-
ادعای قرآن کذب است و خدا وجود ندارد.
مصادره به مطلوب به این مضحکی فقط از یک فردی با سواد زیر دیپلم و با کمک اینترنت و صفحات اول و دوم یک یا دو منبع مردود در می آید.
اشکالات :
1. مصادره به مطلوب.
نمی توان با فرض عدم وجود خدا شروع کرد و حکم نهایی را معتبر و سالم دانست.چون حکم شما در فرض از پیش صادق گرفته شده.
نمی توان با فرض کاذب بودن و غیر الهی بودن قرآن شروع کرد و در انتهای (مغالطه) نتیجه گرفت قرآن غیر الهی و یا حاوی گزاره های کاذب است.
نمی توان با فرض تناقض درونی یک اثر آغاز نمود و حکم تناقض را از (مغالطه) خود بدست آورد.
منوچهر متوجه نیست که چنین موضع شتر ، گاو ، پلنگی که با چسباندن سخنان چند نفر و محتویات اینترنی دارای مخاطب عوام نمی توان تزی ارائه کرد زیرا اولین اشکال به آ« عدم انسجام آن خواهد بود. اکلکتیسیزم خود شکن.
منوچهر متوجه نیست که بایست نظریه ای داشته باشد تا بتواند تبیینی از هستی را رد کند(البته بدون در نظر گرفتن ادعای عدم انسجام متن مورد بررسی ایشان ).
منوچهر متوجه نیست که هیچ نظریه رقیبی در کنار قرآن موفق به تبیین جهان نشده است.
3 تحریف است.
تکرار و پاسخ 2
قرآن کریم از حرکت کوه ها سخن گفته است. در قرآن مجید بوضوح از غلط بودن درک ما و نتیجه مشاهدتی ما از کو ه ا سخن گفته شده با این مضمون که کوه ها با سرعت ابرها در حرکتند و این که تصور ما در مورد سکون کو ها خطااست. سخن گفتن از حرکت کوه ها در 15 قرن پیش فقط بعنوان نشانه جنون تأبیر می تواند بشود . حتی قرآن مجید صراحتاً درک رایج از ثابت بودن کوه ها را اشتباه اعلام می کند.
لطفا توضیح دهید چگونه فردی درس نخوانده در زمان حاکمیت تصور سوار بودن زمین بر پشت لاک پشت از حز این state of affairs اطلاع داده است.
منتظریم!
اشکالی دیگر از سخن غیر علمی، غیر فلسفی، غیر معمول منوچهر
پیش تر ذکر شد که ایشان نتیجه ایشان ناآگاهانه در فرض های مغالطه خود دارد وتوجه ندارد که نمی تواند نتیجه را از فرض بیرون بکشد.اکنون مسأله دیگر در مورد تلاش islamophobic پروژه اسلام هراسی و غیر علمی ایشان این است که
اگر خدایی وجود داشت
و اگر این خدا کتابی نازل کرده بود
و اگر پیامبری مسئول انتقال پیام به انسان های همه دوران بعنوان آخرین مسنجر بود
شرایط چه بود و چه می توانست باشد و چه نمی توانست باشد
1. این پیام می بایست نه تنها با نسل گذشته، نه تنها با نسل حال ، بلکه با نسل های آینده(در صورت ادامه حیات انسان) سعی در ایجاد ارتباط می نمود.
ویتگنشتاین فیلسوف دیوانه بی اخلاق هم فهمیده بود که خصلت دقت در زبان با این خصلت در ریاضیات متفاوت است.
با توجه به دقت پایین این فیلسوف متوهم ما اثری از لینگوستیکس قابل دفاع در افاضات ایشان نمی بینیم اما حتی ایشان هم از درجه خطا و عدم دقتو نکته جالبی که مورد توجه قرار می دهد فانکشن ارتباطی این تالورنس دقت در جامعه انسانی است.
هر گونه ادعایی در مورد ارتباط خدا و جامعه بشری می بایست طرف دریافت کننده پیام و پتانسیل زبانی و پتانسیل کاگنیتیو و توان درک انسان را با توجه به زمان و توانایی های انتقال معرفت و پیام را در زبان حامل در نظر گیرد والا عدم توجه و نقص در capacity کاگنیتیو خود داشته و نتیجه اش قابل دفاع نخواهد بود.
فراموش نکنیم که علیرغم ادعای موحدین بر همه زمانی و همه مکانی بودن قرآن کریم ، قرآن می بایست با اعراب در مدیوم زبان عربی حجاز در زمان پیامبر(ص) ارتباط برقرار می کرده و قابل فهم بوده.
اگر قرآن بالاتر از فهم من بیسواد و فهم بالای اندیشمندان و برترین دانشمندان زمان حال و آینده نباشد و طبق در خواست افرادی با نگاه antithesis کاملا در سطح عقل انسان باشد این اشکال خواهد بود و نه عدم فهم من و ما در مورد تمامی ادعا ها و تمامی argumentها.
پس عدم تطابق کامل با عقل ناقص من نه تنها defectنیست بلکه مورد انتظار است.
پس در ارتباط میان یک خدای مفروض و جامعه بشری مشاهده پذیر یک محمل زبانی داریم که توانایی ها، نواقص، محدودیت ها، inaccuracyها، و فیچر های بیشمار syntactic، semantic ، و … دارد. همچنین دریافت کننده پیام توانایی ها، و ضعف هایی دارد .
حال این خدای مفروض بایست در محدوده پتانسیل زبانی، انسانی، روانشناختی دریات کننده مسج اقدام به ایجاد ارتباط کند.
طبعا می پذیرم که با بخش صادق فهم بشری می انتظار است همراه باشد اما اگر خدایی باشد انتظار من از کتابی نازل شده از سوی هوش برتر الهی فراتر رفتن از درک ناقص و ناچیز علم است. اگر همه چیز را من بفهمم و علم تایید کند ان چنان که مورد استناد فردی کم سواد مانند منچهر قرار گرفته آن گاه است که خلاف capacityخدایی و statusخدایی زبان گفته.
فراتر رفتن از فهم من و مامورد انتظاراست و defectنیست بلکه خصلتی شهودی برای پیامی الهی است.
از دوستان منتقد تشکر میکنم که چشم بنده را باز کردند . متعاقب این “باز شدن چشم ” ، بنده متوجه شدم ( مطابق با نص قرآن ) زمین هیچگاه خالی از نشانه های خدا نیست . در لینکهای زیر با حجت های خدا اشنا شوید . این افرادبه دلیل تجربیات نیمچه وحیانی ( احتمالا ) صاحب معجزات علمی شده اند . تبارک الله احسن الخالقین .
yon.ir/h66On
yon.ir/U8sHv
yon.ir/nX2hb
yon.ir/CQY2E
آقاتی منوچهر
academic integrity از ویژگی های یک فرد مححقق است. تحقیق آدابی دارد. بجای مغالطه سئوال های بیشمار راه های دیگری هم بروی شما باز است. این که سر به دیوار بکوبید و بجای توجه به متن پاسخ یک استنتاج غلط سلیقه ای از حرف ها بیرون بکشید و به بیرون ارجاع بدهید به صدق آکادمیک هم فکر بفرمایید.
آقاي منوچهر
چرا طفره مي رويد. از موضوع گفتگو خارج شدن و بكار بردن يك استعاره”باز شئن چشم” و لينك به بيرون دادن خارج شدن از ديالكتيك موضوع است.
وقتي سخني نمانده رفتار منطقي اينست كه پذيرش داشت. وقتي پاسخي نمانده به جاي پذيرش منطق مقابل دوباره يك بحث ديگر مطرح كردن نشانه چيست؟
حالا بايست از سر شروع كنيم و لينك در مورد موضوعي جديد بخوانيم؟!!
خانم نازنین من اینهمه سوال مطرح کردم . یک نفر پیدا نشد جوابی به سوالات دسته بندی شده به من بدهد . شما لطف کن و از علما سوالات مرا بپرس و جوابش را بنویس . بنده پاسخی ندیدم . هر کس قصد جواب دارد نخست اشکالات مرا ذکر کند و بعد پاسخ دهد .
سلام من کامنت هایی که در مورد الهی بودن یا نبودن قران بود خوندم و سوال من این هست که الهی بودن یعنی چی؟ اصلا اون اله مورد نظر وجود داره؟
آقای مسیحا
آیا خود شما وجود دارید؟
سئوال من این است که آیا مسیحا وجود دارد؟
سؤال از مسیحا
آیا ماده وجود دارد؟ لطفاً بفرمایید که اگر تصور می کنید ماده وجود دارد چگونه این باور را پذیرفته اید؟
سپس به سوی وجود خدا خواهیم رفت.
به جاي لينك به بيرون دادن پاسخ دهيد و يا منطق سالم را بپذيريد!
آقا یا خانم «حجت جانان» نوشته است:
«قران در سوره نحل ایه ۷۶ به صراحت برده را با مالک مقا یسه میکند وانان را هرگز برابر نمیداند وبصراحت تاکید میکند که برده که سربار مالک خود است هرگز با او برابر نیست.»
ایشان آشکارا به تحریف قرآن دست زده، در حالی که قرآن در اینجا بین برده گنگ و بی خاصیتی که سودی به حال مالکش ندارد با شخصی که به عدالت و احسان فرمان می دهد و خود بر راه و روش درستی است، مقایسه کرده و این را بر آن ترجیح داده و برتری بخشیده است.
کجای این آیه از برتری مالک نسبت به برده در نزد خدا سخن گفته است؟؟!!
این هم متن آیه:
وَضَرَبَ اللَّهُ مَثَلًا رَجُلَيْنِ أَحَدُهُمَا أَبْكَمُ لَا يَقْدِرُ عَلَىٰ شَيْءٍ وَهُوَ كَلٌّ عَلَىٰ مَوْلَاهُ أَيْنَمَا يُوَجِّهْهُ لَا يَأْتِ بِخَيْرٍ ۖ هَلْ يَسْتَوِي هُوَ وَمَنْ يَأْمُرُ بِالْعَدْلِ ۙ وَهُوَ عَلَىٰ صِرَاطٍ مُسْتَقِيمٍ