زندگی در میان پرده بحران، آن هم بحرانی که در آن مرگ فراگیر دامن بشریت را می گیرد، چگونه است؟ این پرسش است بسیار اساسی که اینک با توجه به بحران اخیر، برای بهبود کیفیت زندگی، برای بخشیدن جانی دوباره به آن اهمیت می یابد.
مرگ واژه ای است که برای برخی از آدمیان تداعی کننده ترس و دلهره ای عمیق و برای برخی دیگر دریچه ای به سوی امید است؛ ولی معمولا بشر نسبت به آنچه بدان آگاهی ندارد، از زاویه ترس می نگرد. مرگ هم همیشه وادی ناشناخته ای برای انسان بوده و آگاهی درباره آن تقریبا ناشدنی است. مرگ از منظر برخی، پایان وجود انسان و زندگی است و از منظر عده ای دیگر، تبدیل نوع زندگی و تغییری عمیق در پیمایش سیر عالم و گام نهادن در مرحله ای جدید است. حال آنچه پس از مرگ رخ می دهد، از بزرگترین مجهولات زندگی بشری بوده که جز ابزارهای این دنیایی، ابزار خاص دیگری برای اکتشاف آن، وجود نداشته است. گرچه مکاتب و ادیان در رابطه با مرگ، نظریات گوناگونی را بیان کرده اند ولی همگی گویای این وضعیت بوده اند که مرگ، پایان وجود انسان نیست. امید و باور به جهانی فراتر و یا در امتداد این جهان، بسترساز بسیاری از تئوری پردازی های آن جهانی شده است. انسان آن هنگام که تصور کرد، زمانی خواهد آمد که قطعا دیگر وجود نخواهد داشت و چراغ ذهنی که تا دیروز می اندیشید و بودن را تجزیه می کرد، ممکن است دیگر نباشد، به آینده ناامید شد و اندک اندک به سوی پوچی گام برداشت. محصول طبیعی این ناامیدی، پوچ انگاری کل مسیر زندگی است.
آرامش از والاترین سرمایه های انسانی است که یک نفر می تواند داشته باشد و در راستای حل همین چالش مرگ نهفته است؛ به خصوص در جهانی که لزوما همه تا ده ها سال عمر نمی کنند و بحران ها و حوادث مختلفی در کمین پایان زندگی نشسته اند.
گریز از واقعیت مرگ ابدا ممکن نیست و هرچه انسان سعی کند آن را به فراموشی بسپارد، مرگ اطرافیان و عزیزان تلاطمی است در این دریای عمیق جان آدمی.
حال چه باید کرد؟
اکنون امیدواری درباره آگاهی از مرگ و پس از آن با پیشرفت های دانش بشری بیشتر شده است. علوم جدید ممکن است دریچه جدیدی از مرگ را برای انسان بگشاید تا به وجود یا عدم وجود جهانی بعد از آن، به گمان و حتی یقین واصل شوند. بنابراین علم، وسیله ای خواهد شد تا این مسیر حرکت آدمی، به وضوح روشن شود و چون نورافکنی بر حقیقت هستی بتابد. کما اینکه تا کنون در حوزه های مختلف درباره مرگ و پس از آن تحقیقاتی صورت گرفته و در حال انجام است که بحث درباره آن ها فعلا در این مجال نمی گنجد؛ اما اینکه به چه میزان علم بتواند این مسیر را به پیش برد، موضوع مشخصی نیست.
حال هرچه هست، دنیای انسان با معنایی که از زندگی ارائه می کند، جریان می یابد و به حرکت خود ادامه م دهد. دریافتن معنای زندگی، شاید بزرگترین دغدغه بشر تا امروز بوده است. اینکه چیستیم و چگونه باید باشیم، پرسشی است که ذهن های بسیاری را به خود مشغول کرده است.
در جستارهای مرتبط با مرگ قطعا به حوزه های روان شناسی و جامعه شناسی بسیاری بر می خوریم. تحمل و پذیرش واقعیت مرگ گریزی ندارد؛ اما انسان به صورت فردی یا اجتماعی از این واقعیت گریزان است. تبعات روانی این موضوع چه در بعد فردی و چه در بعد اجتماعی از جمله آسیب هایی است که در هم شکستگی های فاجعه آمیزی را احتمالا در پی خواهد داشت. اینکه یک انسان در خود فروشکند یا یک جامعه دچار سد بلند معنایی گردد، بحرانی است که راه علاج آن، تجویز رهایی از پوچی و پوچ گرایی ها است. بررسی علل و عوامل ایجاد چنین فروشکست هایی نیاز به بررسی تاب آوری و میزان آن در رفتار آدمی دارد. اینکه انسان تا کجا می تواند تاب تحمل نبودن خود و عزیزانش را تحما کند، باید به صورت دقیق مورد واکاوی قرار گیرد؛ از این رو بازتاب مرگ در حوزه های روان شناسی و جامعه شناسی در کنار مفاهیم فلسفی آن، نیز بسیار حائز اهمیت خواهد بود.
جهان امروز، جهان تبدیل تهدیدها به فرصت ها است. چه بسیار تحولات مهم و سرنوشت سازی که بعد از وقوع یک بحران یا فاجعه یا حادثه ای به ثمر نشسته و جهانی متفاوت را رقم زده است. انتظار ایجاد یک تحول اساسی بعد از هر بحرانی، با توجه به رویکردی تاریخی، انتظاری معقول و ممکن خواهد بود. چه بسیار تحولاتی که بعد از غم های سهمگین و تحمل ناگواری ها، برای جوامع و انسان ها به وقوع پیوسته است.
با نگاهی مجمل چنانچه بخواهیم زندگی انسان را در میانه بحران ها بررسی کنیم، از پیوند دو مقوله معنا و دانش نمی توان به راحتی عبور کرد؛ معنایی که ممکن است از دین، فلسفه، عرفان و… حاصل شده باشد و علمی که برخاسته از تلاش های شناختی با ابزارهای این دنیایی است. پیوند میان معنا و علم، ضریب کسب اطمینان برای دستیابی به شیوه زیست مطلوب انسان را افزایش می دهد؛ از آن جهت که علم؛ خرافه و امور ضد عقل را جدا می سازد و معنا؛ افق بلندی را برای حرکت علم به نمایش می گذارد.
در این شماره از ویژه نامه برآنیم تا انسانی را که در میان بحران مرگ فراگیر گرفتار آمده است، از زوایای اجتماعی، فلسفی، عرفانی، حاکمیتی، اقتصادی و… بررسی کنیم و ببینیم چگونه می توان مرگ را معنا کرد، زندگی را همراه با مرگ نگریست و به تحلیلی عمیق در حوزه اجتماعی در خصوص بحران و پیامدها و اثرات آن دست یافت؛ شاید زیستن انسان را برای رسیدن به بهترین حالت ممکن شاهد باشیم.
.
.
فایل PDF شماره چهارم ویژه نامه پرسش روزنامه اصفهان زیبا: بحران مرگ فراگیر، زندگی بشر در میان بحران های جهانی
.
.
منبع: شماره چهارم ویژه نامه پرسش روزنامه اصفهان زیبا
با موضوع: “بحران مرگ فراگیر”
زندگی بشر در میان بحران های جهانی
با نوشتارها و گفتارهایی از:
مقصود فراستخواه، سعید مدنی، حسین دباغ، ناصر مهدوی، سیدعلی میرموسوی، بابک عباسی، مهدی کاظمی زمهریر، قاسم کاکایی، مرتضی کاظمی، علی نیکجو، مرضیه مرتاضی لنگرودی، شهریار دبیرزاده، سعید خضر، امیر تاکی
.
.