اسلام‌های سیاسی، اعتماد و خلع «لباس پیامبر»؛ نوشتاری از یاسر میردامادی

اسلام‌های سیاسی، اعتماد و خلع «لباس پیامبر»؛ نوشتاری از یاسر میردامادی

ماجراهای دین و فلسفه (۱)

اسلام‌های سیاسی، اعتماد و خلع «لباس پیامبر»

نویسنده: یاسر میردامادی

  

در کنار زندگی شلوغ روزمرّه و به دور از چشم‌ِ همگان ماجراهایی در هزارتوی دین‌ و فلسفه در ایران و جهان رخ می‌دهد که شاید اثر مستقیم و سریعی بر زندگی‌مان نگذارند. وانگهی، ما که همه دین‌پژوه و فلسفه‌خوان نیستیم و حتی شاید از دور هم دستی بر آتش این امور نداشته باشیم. اما تجربه نشان داده که رخدادهای فکری ـــ به ظاهر ـــ بی سر و صدایِ دور و برمان می‌توانند در میان یا دراز مدّت اثر ماندگاری بر زیست جمعی‌مان‌ بگذارند.

 

در «ماجراهای دین و فلسفه» به رخدادهایی می‌پردازیم که گرچه اکنون در حال نواخته شدن در ایران یا جهان اند صدای‌شان شاید بعداً به گوش برسد. این رخدادها می‌تواند نشر کتاب، مقاله‌ یا مجلّه‌ای باشد، می‌تواند سخنرانی، مناظره، گفت‌وگو یا نزاعی فکری باشد یا پی‌جویی متفکّری، ره‌گیری گرایشی و یا روایت موجی مجازی باشد که حول موضوعی در دین یا فلسفه رخ داده است. 

https://dl.3danet.ir/pic/The-adventurs-of-religion-and-philosophy-1-1.jpg

۱_ اسلام‌های سیاسی

اسلام سیاسی در ایران معمولا جریان یکدستی تصوّر می‌شود که به دنبال تصاحب قدرت سیاسی با ابزار دین بود، در سال ۵۷ به ثمر رسید سپس جریان‌های سیاسی دیگر را کنار زد و از آن زمان تا کنون قدرت را به شکل انحصاری در دست دارد. اما کتاب جدید انتشارات «پالگریو مک‌میلان»، که ۱۵ نوامبر ۲۰۱۹ میلادی (۲۴ آبان ۱۳۹۸ خورشیدی) منتشر شده، روایت متفاوتی به دست می‌دهد.

«رویکردهای متفاوت به تفکر اسلام سیاسی در ایران، از دهه شصت میلادی» را سیّد محمد لولاکی نوشته است. لولاکی کارشناسی ارشد خود را از گروه علوم سیاسی دانشگاه مفید قم به سال ۱۳۸۴ خورشیدی گرفته است. موضوع رساله ارشد او «جریان‌شناسی چپ اسلامی با تاکید بر روشنفکران دینی ایران (۱۳۵۷-۱۳۲۰)» بود. استاد راهنمای این رساله داود فیرحی، استاد مشاور آن مسعود پدرام و استاد داور رساله سید صادق حقیقت بوده است. لولاکی دکترای خود را در سال ۲۰۱۷ میلادی (۱۳۹۶ خورشیدی) از دانشگاه وایکاتو (Waikato) در نیوزلند در رشته علوم سیاسی گرفت.

این کتاب صورت ویراسته پایان‌نامه‌ دکتری او است. لولاکی در این اثر استدلال می‌کند که تفکّر اسلام سیاسی در ایرانِ دهه‌های شصت و هفتاد میلادی (چهل و پنجاه خورشیدی) حاصل هم‌هدفی موقّت سه جریان فکری متفاوت اما مرتبط بود: اسلام فقاهتی آیت‌الله خمینی، اسلام چپ‌گرای شریعتی و اسلام لیبرال بازرگان. از نظر نویسنده گرچه این سه جریان بر سر تشکیل دولت اسلامی اتفّاق نظر موقّت یافتند، با این حال چه در روش و چه در رویکرد فلسفی‌شان با هم تفاوت‌های عمیقی داشتند.

لولاکی استدلال می‌کند که آیت‌الله خمینی، شریعتی و بازرگان هر سه اسلام را «مکتب واسطه» می‌دیدند، مکتبی «رهایی‌بخش» که آن را میانه‌ سرمایه‌داری و مارکسیسم تصویر می‌کردند. هر سه باور داشتند که ارزش‌های ایرانی-اسلامی باید حاکم بر جامعه و حکومت باشد. اما فهم این سه از اسلام تفاوت‌های زیاد و عمیقی با یکدیگر داشت. در حالی که آیت‌الله خمینی بر فقه تأکید می‌کرد، برای شریعتی و بازرگان فقه چندان نمودگر ارزش‌های اسلامی نبود. با این حال، گرچه تأکید شریعتی در شناخت اسلام بر تاریخ بود بازرگان بر قرآن تأکید می‌کرد. و نیز در حالی که هدف آیت‌الله خمینی احیای اسلام بود هدف شریعتی و بازرگان بازسازی فکر اسلامی بود. سرآخر این‌که در حالی که آیت‌الله خمینی و شریعتی بیشتر بر جمع تأکید می‌کردند بازرگان بیشتر بر فرد تأکید داشت.

https://dl.3danet.ir/pic/The-adventurs-of-religion-and-philosophy-1-2.jpg

۲_ اعتماد زیر ذرّه‌بین

بی اعتماد کار زندگی جمعی به سامان نمی‌رسد. به حاصل‌جمع اعتماد جمعی «سرمایه اجتماعی» می‌گویند. بی اعتمادی عمیق (به خود و/یا دیگری) در مواردی ممکن است حتی نشانه‌ اختلال روانی باشد، همان‌طور که اعتماد مفرط (به خود و/یا دیگری) نیز در مواردی ممکن است چنین باشد.

گذشته از جنبه عملی، اعتماد ارزش نظری هم دارد به ویژه در معرفت‌شناسی. اعتماد موضوعی مهم در شاخه‌ای نوپدید از معرفت‌شناسی به نام «معرفت‌شناسی اجتماعی» است و نیز در معرفت‌شناسی فمینیستی و فلسفه علم. کسب معرفت، دلیل‌گرایی و نیز فرایند فهم بی اعتماد ممکن نیست. پرورش فضائل معرفتی (مثل حقیقت‌جویی) نیز وابسته به اعتماد است. همچنین رفعِ «بی‌عدالتی معرفتی» (epistemic injustice) ــــ اصطلاحی نوپدید در معرفت‌شناسی اجتماعی ــــ نیز بی توسّل به مفهوم اعتماد ممکن نیست.

«بی عدالتی معرفتی» یعنی محروم کردن گروه‌های غیر خودی (دیگری) از کسب معرفت و منحصر کردن معرفت در طبقه خودی (مثل منع تحصیل بهائیان در ایران). «بی عدالتی معرفتی» همچنین به معنای به رسمیّت نشناختن دیگری به مثابه گروه مرجع معرفتی است. مثلا مرجع تقلید منتقدی که اجازه نمی‌یابد رساله عملیه‌اش را چاپ کند، روشنفکری که کتابش در ممیّزی ارشاد می‌ماند و یا استاد دگراندیشی که از دانشگاه اخراج می‌شود، در میان انواع دیگر بی عدالتی‌ای که در حقّ آن‌ها روا داشته می‌شود، قربانی «بی عدالتی معرفتی» نیز هستند.

«اعتماد در معرفت‌شناسی» نام مجموعه مقالاتی است که نشر «راتلج» آن را ۱۴ اکتبر ۲۰۱۹ میلادی (۱۲ مهر ۱۳۹۸ خورشیدی) منتشر کرده است. از جمله بحث‌های معرفت‌شناختی مربوط به اعتماد، بحث از «نقل» یا همان «گواهی دیگران» (testimony) است. آیا شنونده‌ای می‌تواند تحت شرایطی سخنی را بپذیرد صرفاً از آن رو که فرد معتبری آن سخن را گفته بی آن‌که خودش دلیل مستقلّی به سود آن داشته باشد؟ آیا در چنین حالتی برای شنونده معرفت حاصل آمده است؟ پاسخ برخی فیلسوفان به این پرسش‌ مثبت و پاسخ برخی دیگر منفی است. ردّ هر دو نوع پاسخ را در مقالات این اثر می‌توان گرفت.

۳_ روحانیان علیه لباس روحانیّت

محمّدتقی اکبرنژاد، مدیر «مؤسسه فقاهت و تمدن سازی اسلامی» در قم، اخیرا در مصاحبه‌ای‌ با خبرگزاری ایکنا استدلال فقهی کرد که لباس روحانیّت «لباس پیامبر» نیست. استدلال اصلی اکبرنژاد، که خود در لباس روحانیّت است، این بود که پیامبر لباس متفاوتی از مردم زمان خود نمی‌پوشید و از آن‌جا که لباس روحانیان امروزه متفاوت از دیگر مردم است این لباس، هر چه که باشد، «لباس پیامبر» نیست.

از نظر او لباس روحانیّت اگر «لباس شهرت» نباشد دست‌کم لباسی متمایز از دیگران است و پوشیدن لباس متمایز، اگر «حرام» نباشد، از نظر شرعی توصیه هم نشده است. «لباس شهرت» اصطلاحی فقهی در باب لباس «نامشروع» است و به لباس‌هایی اشاره دارد که موجب انگشت‌نما شدن فرد در جامعه می‌شود و از این رو پوشیدن آن از نظر فقهی «حرام» قلمداد می‌شود.

رأی اکبرنژاد در حلقه‌های حوزوی اعتراض به پا کرد. اکبرنژاد اما از رأی خود عقب ننشست و در مناظره‌ای با یکی دیگر از روحانیان از رأی خود دفاع کرد. او بعد از مصاحبه و مناظره‌اش‌ در یادداشتی به این نکته اشاره کرد که پس از طرح نظریه «لباس روحانیت لباس پیامبر نیست» پیام‌های هم‌دلانه‌ بسیاری از سوی خانواده‌ روحانیان دریافت کرده است.

او شماری از این پیام‌ها را عیناً در یادداشت خود نقل کرد. یادداشت او از آن رو که روایت نادر و دست اوّلی از نگاه برخی از خانواده‌‌های روحانی به لباس روحانیّت است ارزش تاریخی دارد: «در همه این سال‌ها که همسرم ملبس بوده، ندیده‌ام کسی در کوچه و خیابان از ایشان مسأله شرعی [بپرسد] یا شبهه عقیدتی مطرح کند ولی تا دلتان بخواهد نگاه‌های آلوده، من و دخترم را تعقیب کرده است …  احساس می‌کنم این لباس نقض غرض شده است.»

با این حال اکبرنژاد با این پرسش مکرّر مواجه شد که اگر از نظر او «لباس روحانیّت لباس پیامبر نیست» چرا خود او همچنان در این لباس است. در پاسخ به این پرسش او در یادداشت دیگری توضیح داد که تغییرات در جامعه مذهبی باید به تدریج رخ دهد. او پیشنهاد کرد که در میان روحانیان «در آغاز باید دو لباسه بودن را جا بیندازیم» و اشاره کرد که او خود نیز گاهی بدون لباس روحانیّت بیرون می‌رود.

بحث شرعی در باب لباس روحانیّت گرچه بحثی رایج در میان روحانیان نیست و در گذشته هم نبوده اما کاملا هم بی سابقه نیست. پیشتر احمد قابل، مجتهدی که خود روزگاری در لباس روحانیّت بود، پوشیدن آن را «مکروه» می‌دانست. رسول جعفریان استاد تاریخ دانشگاه تهران، که خود روحانی است، نیز از یک روحانیِ از-لباس-در-آمده در دوره «متحد الشکل کردن لباس» در عصر رضا شاه یاد می‌کند که در کتابی استدلال کرده بود لباس روحانیت «لباس پیامبر» نیست و بهتر است روحانیان آن را کنار بگذارند ــــ کاری که البته رضا شاه در مورد اکثر روحانیان با اجبار انجام داد.

از این گذشته، در گذشته نه چندان دور مجتهدان ناموری وجود داشتند که خود مختارانه هیچ گاه به لباس روحانیّت در نیامدند و با این حال جایگاهی برجسته در میان روحانیان یافتند، مانند میرزا جهانگیرخان قشقایی (استادِ سید حسن مدرّس، آقا ضیاء عراقی، آیت‌الله بروجردی، رحیم ارباب و حسنعلی نخودکی) و نیز رحیم ارباب (استادِ جلال‌الدین همایی، بهشتی، مفتح و عبدالجواد فلاطوری). میرزا جهانگیرخان و شاگردش رحیم ارباب هر دو تا آخر عمر کلاه پوستی به سر می‌گذاشتند و نه عمّامه.

صرف نظر از بحث نظری در باب مشروعیّت یا عدم مشروعیّت پوشیدن لباس روحانیّت و نیز صرف نظر از نمایندگی یا عدم نمایندگی این لباس از «لباس پیامبر»، در عمل به ویژه پس از انقلاب روحانیان بسیاری برای زندگی عادی و کم دردسر در میان مردم، فقط در مکان‌های مذهبی و رسمی لباس ویژه صنف خود را می‌پوشند و در باقی ایام با لباس عادی در میان مردم ظاهر می‌شوند.

به این عدّه در اصطلاح غیر رسمی حوزوی «دو زیست» می‌گویند و یا به تعبیر اکبرنژاد «دو لباسه». حوزه‌های علمیّه در ایران اما این وضعیت را به رسمیّت نمی‌شناسند و برخی امتیازهای حوزوی را صرفاً به کسانی اختصاص می‌دهند که به اصطلاح رسمی «تلبّس دائم» داشته باشند، یعنی لباس صنف خود را همیشه حتی در مکان‌های عمومی نیز بپوشند.

2 نظر برای “اسلام‌های سیاسی، اعتماد و خلع «لباس پیامبر»؛ نوشتاری از یاسر میردامادی

  1. بنده خود نه روحانی بلکه طلبه ام ولی واقعا فکرم درگیر این مطلب بوده و البته در سال دوازده بار مجبورا لباس روحانیت را بپوشم

    1. سلام علیکم بنده هم طلبه هستم وبه نظرم لباس روحانیت امروز دست کمی از لباس شهرت نداره و این مطالب رو خوندم قابل فبوله

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *