شراواستی دامیکا در سال 1951 در استرالیا و در یک خانواده ی مسیحی متولد شد.او در سن 18 سالگی بودایی شد و برای راهب شدن به تایلند،برمه، هند و سنگاپور سفر کرد.او نویسنده ی بیش از 25 کتاب در حوزه ی بودیسم است. وی در حال حاضر درباره ی بودیسم و ادیان آسیایی در دانشگاهها و رادیو و تلویزیون استرالیا سخنرانی می کند.
پرسش: آیا شما بوداییان به خدا باور دارید؟
پاسخ:خیر، ما باور نداریم. برایش دلایل زیادی وجود دارد.بودا مانند جامعه شناسان و روانشناسان مدرن منشا اعتقادات دینی به خصوص اعتقاد به خدا را در ترس و اضطراب می دید. او می گوید:
این ترس است که باعث رفتن مردم به کوه مقدس، باغ مقدس، درختان مقدس و معابد شده است (داماپادا 188)
انسان های اولیه خود را در یک دنیای خطرناک و متخاصم یافتند. ترس از حیوانات وحشی، ناتوانی در یافتن مقدار غذای کافی، آسیب ها و آفات. پدیده های طبیعی مثل رعد و برق و آتشفشان که دائما با آنها بود.
آنها امنیت را نیافتند و ایده ی خدایان را برای آسایش، رضایت و تسلی خاطر برساختند.
شما می توانید دریابید که تا به امروز مردم در مواقع بحرانی دیندار تر بودند و باور به خدا یا خدایانشان به آنها قدرت زیادی برای رویارویی با زندگی میداد.
آنها اغلب می گفتند به یک خدای شخصی باور دارند برای اینکه وقت احتیاج دعا می کردند و جواب دعایشان را می گرفتند.
به نظر می رسد اینها سخن بودا را تقویت می کند که ایده ی خدا، پاسخی به ترس و محرومیت انسانها است.
بودا به ما آموخت که سعی کنیم ترس های خود را بفهمیم و با کاهش امیال و خواسته ها و با آرامش و شجاعت چیزهایی را که نمی توانیم تغییر دهیم، بپذیریم. چیزی که او جایگزین ترس کرد فهم خردمندانه بود نه عقاید نامعقول.
دومین دلیل بودا برای عدم باور به خدا این بود که شواهد زیادی این ایده را پشتیبانی نمی کرد.
ادیان زیادی بودند که ادعا می کردند تنها آنها هستند که کلام خدا را در کتاب مقدس خود حفظ کرده اند و تنها آنها هستند که خدا را شناخته اند و خدای آنها وجود دارد و خدایان ادیان دیگر وجود ندارند.
بعضی از آنها مدعی بودند که خدا مذکر است و بعضی او را مونث می پنداشتند.
عده ای می گفتند که خدا یکی است و عده ای او را سه تا تصور می کردند و همه ی آنها خشنود بودند که ادله ی فراوانی برای اثبات وجود خدای آنها وجود دارد و در عین حال ادله ی مخالف خود را مورد تمسخر قرار می دادند.
این شگفتی آور است که علی رغم اینکه پیروان این ادیان از نبوغ زیادی برخوردارند، قرن هاست که از آوردن یک استدلال محکم و خدشه ناپذیر برای یک چنین خدایی عاجز هستند.آنها بین خودشان نمی توانند اتفاق نظر کنند که این خدایی که می پرستند شبیه چیست.بوداییان در این باره قضاوت خود را تا روزی که ادله ی کافی فراهم شود به تعویق انداخته اند.
سومین دلیل برای اینکه بودا به خدا باور نداشت این بود که احساس کرد عقیده آنچنان ضروری نیست.افرادی ادعا می کنند که باور به خدا برای تبیین مبدا هستی ضروریست اما علم می تواند ما را متقاعد کند که بدون ایده ی خدا، جهان چگونه به وجود آمد.
افرادی مدعی اند که باور به خدا برای شاد بودن و معناداری زندگی ضروریست اما باز هم می بینیم که اینطور نیست.میلیونها خداناباور و آزاد اندیش هستند که بدون باور به خدا مفید، شاد و معنادار زندگی می کنند.
بعضی از مردم معتقدند باور به قدرت خدا ضروریست برای اینکه انسانها ضعیف هستند و از کمک به یکدیگر عاجزند. یکبار دیگر شواهد عکس این را نشان می دهد. اغلب مردم با تلاش خود و بدون باور به خدا و از طریق نیروی درونی خود بر ناتوانی و مشکلات بزرگشان غلبه می کنند..
عده ای معتقدند خدا برای رسیدن به سعادت و رستگاری ضروری است اما این استدلال فقط وقتی خوب است که شما یک مفهوم الهیاتی از رستگاری را بپذیرید که بوداییان چنین مفهومی را نمی پذیرند.
بودا بر اساس تجربه ی شخصی اش دید که هر انسانی ظرفیت پالایش ذهن، گسترش عشق، همدردی و شفقت بی نهایت را دارد. او توجهش را از آسمان به قلب معطوف کرد و ما را ترغیب کرد از طریق خودآگاهی برای حل مشکلات اقدام کنیم.
پرسش:اما اگر خدایی وجود نداشته باشد پس جهان چگونه پدید آمد؟
پاسخ:همه ی ادیان و مذاهب اسطوره ها و داستان هایی دارند که می کوشند به این پرسش پاسخ دهند.در دوران باستان بعضی از اسطوره ها کافی بودند اما در قرن 21 ام و در عصر فیزیک، نجوم و زمین شناسی این اسطوره ها با واقعیت های علمی جایگزین شدند. علم منشا هستی را بدون باور به منبعی الهی تبیین می کند.
پرسش:بودا درباره ی منشا هستی چه چیزی گفته است؟
پاسخ:خیلی جالبست بدانید که تبیین بودا از جهان هستی با دیدگاه علمی قرابت زیادی دارد.بودا در شهر آگانا سوتا اینگونه جهان را تبیین کرد که در طول دوره ای طولانی و میلیون ها سال به شکل کنونی آن تکامل پیدا کرده است.
زندگی اول روی سطحی از آب شکل گرفت و سپس بعد از میلیون ها سال موجودات از حالت ساده به پیچیده تحول یافتند. تمام این فرآیند هایی که او گفت بدون آغاز و پایان بوده و با علل طبیعی در حرکتند.
پرسش:شما گفتید ادله ی کافی برای وجود خدا موجود نیست اما درباره ی معجزات چه می گویید؟
پاسخ:مردم زیادی هستند که معتقدند معجزات دلیلی برای وجود خدا هستند. ما میشنویم که وحشی ها ادعا می کنند که شفا یافتن واقعیت دارد اما ما هیچ وقت مشاهده نمی کنیم که یک شاهد مستقل مثل یک پزشک چنین ادعایی را تایید کند.
ما گزارش های دست دومی میشنویم که کسی به طور معجزه آسا از مصیبتی نجات پیدا کرد اما هیچ وقت به عینه شاهد نیستیم که چنین چیزی اتفاق افتاده باشد.ما شایعاتی می شنویم که دعا ،بدن یا اندام پژمرده بیمار را بهبود می بخشد اما هیچ وقت اشعه ی ایکس با نظر دکتر و پرستار این شایعات را تایید نمی کند.
مدعیات وحشی ها، گزارش های دست دوم و شنیده ها نمی توانند جایگزینی برای شواهد محکم و قطعی باشند و شواهد متقن مبنی بر وقوع معجزات بسیار نادرند.
اگر چه امور غیر معمولی و تبیین ناپذیر گاهی رخ می دهند اما ناتوانی ما از تبیین این امور وجود خدا را اثبات نمی کند.تنها اثبات می کند که علم ما هنوز کامل نیست.قبل از پیشرفت طب جدید زمانی که مردم نمی دانستند علت بیماری ها چیست معتقد بودند که خدا یا خدایان بیماری ها را به عنوان مجازات می فرستند.اما ما میدانیم که علت این امور چیست و وقتی بیمار می شویم دارو میخوریم .الان دوره ای است که علم ما از جهان کاملتر می شود و ما می توانیم علت پدیده های غیر قابل تبیین را بیابیم همانطور که ما الان می توانیم علت بیماری ها را بفهمیم.
پرسش:اما اکثر مردم نوعی از خدا را باور دارند، این باید صادق باشد.
پاسخ:نه ضرورتا.زمانی بود که همه باور داشتند که زمین مسطح است، اما همه در اشتباه بودند. تعداد مردمی که به عقیده ای باور دارند مستلزم صدق یا کذب آن عقیده نیست. تنها راهی که ما می توانیم صدق یا کذب یک عقیده را اثبات کنیم توجه به حقایق و بررسی شواهد است.
پرسش:بعضی از مردم می گویند شواهد و مدارک در همه جا وجود دارد .آنها می گویند که زیبایی طبیعت ، پیچیدگی بدن انسان همه بر یک فاعل ذی شعور و یک خالق مهربان و حکیم گواهی می دهند.
پاسخ:شوربختانه بنیان های این نظریه به محض مشاهده ی طرف دیگر طبیعت فرو می ریزد. باکتری های جذام، سلول های سرطانی کرم های انگلی،حشرات گزنده و موش های طاعون زده چرا باید یک فاعل ذی شعور این اموری که باعث رنج و بدبختی های فراوانی می شود طراحی کرده باشد؟در نظر بگیرید که در زمین لرزه ها و خشکسالی ها سیلها و سونامی ها چند نفر از مردم می میرند و یا صدمه می بینند ؟اگر واقعا خدا یک خالق مهربان است چرا این امور را آفرید یا اجازه داد که اتفاق بیفتند؟
پرسش:اگر من بودایی شوم من در جهان هستی تنها خواهم بود.مردمی که به خدا باور دارند همیشه می توانند در موقعیت های بحرانی او را برای کمک و محافظت از خودشان صدا کنند من فکر می کنم این باور آرامش بخش تر است.
پاسخ:مردمی که به خدا باور دارند گمان می کنند که مورد کمک و محافظت واقع می شند..اما در واقع این چنین نیست.برای اینکه خدایی وجود ندارد.آرامش و اطمینانی که آنها احساس می کنند از باور و از ذهن آنها می آید نه از خدا.
هیچ دلیلی وجود ندارد که مردمی که به خدا باور دارند حوادث کمتری برایشان اتفاق می افتد.،کمتر سرطان می گیرند و بیشتر عمر می کنند..در امتحانات بیشتر موفق می شوند و ثروتمندتر و متفاوت از مردمانی هستند که به خدا باور ندارند.. یک جامبوجت می تواند 600 مسافر را حمل کند.اگر یک زمانی سقوط کند همه ی 600 نفر می میرند.چه خداباوران و چه خداناباوران.وقتی در سال 2004 سونامی رخ داد 230000 نفر از مردم کشته شدند و در میان کشته شدگان مسیحی،مسلمان،هندو و بقیه ی خداباوران و همین طور بوداییان خداناباور وجود داشتند.
همه ی ما ابتکار و هوشی را در اختیار داریم تا با مشکلات زندگی مقابله کنیم.ما باید به جای تکیه بر باورهای خشنود کننده اما بی اساس در جهت گسترش توانایی هایمان بکوشیم..
پرسش:بنابراین اگر شما بودایی هستید و به خدا باور ندارید، پس به چه باور دارید؟
پاسخ:ما به خدا باور نداریم زیرا به انسانیت باور داریم.ما معتقدیم که هر انسانی مهم و گرانبهاست.همه پتانسیل این را دارند که بودا شوند.یک انسان کامل.ما باور داریم که نوع بشر می تواند از رشد جهل و بی خردی جلوگیری کند و امور را آنطور که واقعا هست مشاهده کند. ما باور داریم که نفرت،خشم،کینه و حسادت میتوانند با عشق،صبر و شکیبایی،بخشندگی و سخاوت و مهربانی جایگزین شوند. ما باور داریم که همه اینها به درک هر شخص بستگی دارد.اگر آنها تلاش کنند توسط دوستان بودایی خود راهنمایی و حمایت می شوند و با سرمشق قرار دادن بودا از وی الهام می گیرند.بودا می گوید:
هیچکس نمی تواند ما را نجات دهد، جز خودمان
هیچکس نمی تواند و هیچکس قادر نیست
ما خودمان باید در مسیر گام برداریم
اما بودا راه را به وضوح نشانمان می دهد (داماپادا 165)
.
.
Buddhism and the God-Idea
QUESTION: Do you Buddhists believe in a god?
ANSWER: No, we do not. There are several reasons for this. Like modern sociologists and psychologists, the Buddha saw that many religious ideas, and especially the god-idea, have their origin in anxiety and fear. He says:
‘Gripped by fear people go to the sacred mountains, sacred groves, sacred trees and shrines.’ Dhp.188
Primitive humans found themselves in a dangerous and hostile world. The fear of wild animals, of not being able to find enough food, of injury or disease, and of natural phenomena like thunder, lightning and volcanoes was constantly with them. Finding no security, they created the idea of gods in order to give them comfort in good times, courage in times of danger, and consolation when things went wrong. To this day you will notice that people often become more religious at times of crises and you will hear them say that the belief in their god or gods gives them the strength they need to deal with life. Often they explain that they believe in a particular god because they prayed in time of need and their prayer was answered. All this seems to support the Buddha’s teaching that the god-idea is a response to fear and frustration. The Buddha taught us to try to understand our fears, to lessen our desires and to calmly and courageously accept the things we cannot change. He replaced fear with rational understanding not with irrational belief.
The second reason the Buddha did not believe in a god is because there does not seem to be very much evidence to support this idea. There are numerous religions, all claiming that they alone have God’s words preserved in their holy books, that they alone understand God’s nature, that their god exists and that the gods of other religions do not. Some claim that God is masculine, some that she is feminine and others that it is neuter. Some claim that God is unitary, others that he is a trinity, and yet others that his nature is unknowable. They are all satisfied that there is ample evidence to prove the existence of the god they worship, but they scoff at the evidence opposing religions use to prove the existence of their gods. It is surprising that despite so many religions using so much ingenuity over so many centuries to prove the existence of a god, that there is still no real, concrete, substantial or irrefutable evidence for such a being. They cannot even agree amongst themselves what this god that they worship is like. Buddhists suspend judgment until such evidence is forthcoming.
The third reason the Buddha did not believe in a supreme deity is because he felt that the belief was not necessary. Some claim that the belief in a god is necessary in order to explain the origin on the universe. But science has very convincingly explained how the universe came into being without having to introduce the god-idea. Some claim that belief in god is necessary to have a happy, meaningful life. But again we can see that this is not so. There are millions of atheists and free-thinkers, not to mention many Buddhists, who live useful, happy and meaningful lives without belief in a god. Some claim that belief in God’s power is necessary because humans, being weak, do not have the strength to help themselves. Once again, the evidence indicates the opposite. One often hears of people who have overcome great disabilities and handicaps, enormous odds and difficulties, through their own inner resources, their own efforts and without belief in a god. Some claim that a god is necessary in order to give salvation. But this argument only holds good if you accept the theological concept of salvation, and Buddhists do not accept such a concept.
Based on his own experience, the Buddha saw that each human being has the capacity to purify the mind, develop infinite love and compassion and perfect understanding. He shifted attention from the heavens to the heart and encouraged us to find solutions to our problems through self-understanding.
QUESTION: But if there are no gods how did the universe get here?
ANSWER: All religions have myths and stories which attempt to answer this question. In ancient times such myths were adequate but in the 21st century, in the age of physics, astronomy and geology, such myths have been superseded by scientific fact. Science has explained the origin of the universe without recourse to the god-idea.
QUESTION: What does the Buddha say about the origin of the universe?
ANSWER: It is interesting that the Buddha’s explanation of the origin of the universe corresponds very closely to the scientific view. In the Aganna Sutta, the Buddha described the universe being destroyed and then re-evolving into its present form over a period of countless millions of years. The first life formed on the surface of the water and again, over countless millions of years, evolved from simple into complex organisms. All these processes were, he said, without beginning or end, and are set in motion by natural causes.
QUESTION: You say there is no evidence for the existence of a god but what about miracles?
ANSWER: There are many people who believe that miracles are proof of existence of some sort of god. We hear wild claims that a healing has taken place, but we never seem to get independent testimony of this from a medical office or a doctor. We hear second-hand reports that someone was miraculously saved from disaster, but we never seem to get eye-witness accounts of what is supposed to have happened. We hear rumors that prayer straightened a diseased body or strengthened a withered limb, but we never see X-rays or get comments from doctors or nurses to prove these rumors. Wild claims, second-hand reports and hearsay are no substitute for solid evidence, and solid evidence of miracles is very rare.
However, unusual and unexplained things sometimes do happen. But our inability to explain such things does not prove the existence of gods. It only proves that our knowledge is as yet incomplete. Before the development of modern medicine, when people didn’t know what caused sickness, they believed that God or the gods sent diseases as a punishment. Now we know what causes such things and when we get sick we take medicine. In time, when our knowledge of the world is more complete, we may find out what causes unexplained phenomena, just as we can now understand what causes disease.
QUESTION: But so many people believe in some form of god, it must be true.
ANSWER: Not so. There was a time when everyone believed that the Earth was flat, but they were all wrong. The number of people who believe in an idea is no measure of the truth or falsehood of that idea. The only way we can tell whether an idea is true or not is by looking at the facts and examining the evidence.
QUESTION: Some people say that the evidence is everywhere. They say that the beauty of nature and the complexity of the human body are all evidence of a higher intelligence and a loving creator.
ANSWER: Unfortunately this idea breaks down as soon as you look at the other side of nature – leprosy bacteria, cancer cells, parasitic worms, blood-sucking insects and plague rats. Why would a higher intelligence design things that cause so much misery and suffering? Then stop to consider how many people die or are injured in earthquakes, droughts, floods and tsunamis. If there really is a loving creator, why does he create such things or allow them to happen?
QUESTION: If I became a Buddhist I would be all alone in the universe. People who believe in some god can always call upon him to help and protect them when they have a crisis. I think this is a much more comforting belief.
ANSWER: People who believe in a supreme being think that that they are being helped or protected. But actually they are not. The comfort and confidence they might feel has come from their belief, their mind, not from anything a deity has done for them. There is no evidence that people who believe in a supreme being have less accidents, live longer, have lower rates of cancer, do better in the exams, are richer or are different in any other way from people who do not believe. A jumbo jet can carry 600 passengers. If one crashes, as occasionally happens, all 600 people die, those who believe in divine help and those who do not.
All of us have the psychological resources and the intelligence to deal with the difficulties of life. We should try to develop and strengthen these resources rather than rely on pleasing but unfounded beliefs.
QUESTION: So if you Buddhists don’t believe in gods, what do you believe in?
ANSWER: We do not believe in a god because we believe in humanity. We believe that each human being is precious and important, that all have the potential to develop into a Buddha – a perfected human being. We believe that human beings can outgrow ignorance and irrationality and see things as they really are. We believe that hatred, anger, spite and jealousy can be replaced by love, patience, generosity and kindness. We believe that all this is within the grasp of each person if they make the effort, guided and supported by their fellow Buddhists and inspired by the example of the Buddha. As the Buddha says:
‘By oneself is evil done, is one defiled.
By oneself is good done, is one purified.
Good and evil depends on oneself.
No one can purify another.’ Dhp.165
.
.
گفتگو با شراواستی دامیکا (یک راهب بودایی) در باب خدا
برگرفته از کتاب good questions,good answers اثر ven.sh.dhammika
مترجم: فرزاد شریف زاده
.
.
بسیار ممنون از مطالب خوب و ترجمه خوبتان
سپاس از شما و زحمات تان
سلام
چندنکته ای در مورد مطالب این آقا عرض می کنم:
-اینکه منشا یک عقیده ای ترس و اضطراب است می توان بطلان آن را نتیجه گرفت؟
-منشا آیین بودا نیز مگر جز رنج و سختی و عجز از تحلیل حیات انسان هاست؟
-اگر علت و منشا آفرینش را یکنیروی غیرمادی ندانیم پس علتآن چیست؟
-مگر خداباوران انسان را موجودی بی چیز و پست و هیچ می دانند؟
خیلی دوست داشتم من جای مصاحبه کننده منفعل بودم
تا تناقض های دوست همه چیزدان بودایی مان را کمی روشنتر می ساختم…!
جالب است که هیچ سوالی درباره تناسخ و کارما نپرسید! درباره آفرینش جهان هم گفته است علم مساله را حل کرده! معلوم نیست ایشان کدام علم و عالم را در نظر داشته، احتمالا در غاری که گوشه نشینی اختیار کرده است، در توهم علم آغاز کیهان را دریافته باشد.
متن پیشارو فقط ترجمهٔ بخشی از متن کتاب است. در فصل پنجم درباره تناسخ پرسش و پاسخ صورت گرفته.
http://www.buddhanet.net/pdf_file/gqga-5ed.pdf
شما که منفعل نیستید و همه چیزدان هستید تناقض های ایشان را روشن کنید.
ممنون بابت قرار دادن این مصاحبه.
پاسخ ها و ادعاهای خام این راهب بودایی مشکلات اساسی دارد که دوستان اشاره کردند.
من تنها به یک نکته در ترجمه اشاره می کنم. در ترجمه این متن به جای اصطلاح Wild Claims از “مدعیات وحشی ها” استفاده شده که اشتباه است و باید به جای آن از “ادعاهای مبالغه آمیز” یا “ادعاهای نامعتبر و نادرست” یا نظایر این استفاده شود. خداباورانی که فقط متن فارسی را بخوانند این اصطلاح برایشان توهین آمیز است مضاف بر این که مصاحبه شونده قصد توهین نداشته است.
http://www.urbandictionary.com/define.php?term=wild%20claim
بنام خدا
اول. آیا تمام انسانها ترسو هستند . مگر انسانهای شجاع دیندار وجود نداشته اند . اینکه انگیزه مردم چه باشد هیچ ربطی به موضوع تو حید ندارد. بلکه باید دلایل و شواهد توحید را نگریست.
دوم. قرن هاست استدلال های محکم و خدشه ناپذیر ازجمله دلایل علمی به زبان علوم جدید درجلو دید منکرین خداست ولی آنها ازبحث فرار می کنند وچشم خود را می بندند.
سوم. علم قانون های طبیعت را کشف میکند و وجود این قانونها نشان دهنده نظم وهماهنگی بیشتر است واین یکی ا ز دلایل نیازمندی به خداست.
چهارم. بی سر انجام بودن انسان به معنای پوچ بودن زندگی است و این با خرد سازگاری ندارد.
پنجم. در باره اینکه چرا جهان وجود دارد وچرا در آن قانونها بر قرار هستند یک بحث علمی دقیق همراه با رد علمی ادعا های یکی از مشهور ترین ملحدان بصورت تخصصی در آدرس زیر آمده استhttp://www.sebt.me
ششم. معجزه مخصوص پیامبران است ونه مردم دیگر تا نشان دهد که آنان بر گزیده خدا هستند.
هفتم. شناخت حقیقت ربطی به اعتقادات مردم ندارد .
هشتم. قرار نیست انسان تا ابد دراین جهان زنده بماند . بنابر این عوامل نا مساعد نیز وجود دارند. حاصل جمع بندی عوامل مساعد ونا مساعد و استفاده از خرد و دانش مدت متوسط زندگی است. با وجود این عوامل مساعد آنقدر زیاد هستند که شمارش نا پذیرند . اگر این عوامل یا حتی یکی از آنها نبودند برای یک لحظه هم زندگی امکان پذیر نبود.اکنون می پرسیم چگونه تمام این عوامل مساعد بیشمار همه در یکجا جمع شده اند.
نهم. مسلما یک زندگی هدف دار بامعنی با سرانجام و دو مرحله ای همیشگی ترجیح دارد بر یک زندگی پوچ بی نتیجه وبی سرانجام.
دهم. انکار کنندگان خدا به چه قیمتی آینده خود را تباه می کنند و در ازای این تباهی چه چیزی را بدست می آورند.
هم وطن عزیز شاید خدایی وجود داشته باشد ولی تاکنون دلیل محکمی برای اثبات وجود خدا اقامه نشده, هم چنین دلایل فلسغی بسیاری برای عدم وجود خدا وجود دارد که تا کنون بی پاسخ مانده اند، در ضمن همین که شما خود از تباهی و نابودی انسان سخن میگویید دارید از ترس او سخن به میان می آورید.
پاسخ به ” صابر “: در قسمت های سوم – پنجم – وهشتم ازمتن بالا دلایل محکم درمورد توحید بطور خلاصه امده است . گویا شما تمایلی به دیدن انها ندارید . دلایل به اصطلاح فلسفی مورد ادعای خود را هم نیاورده اید تامعلوم شود که پاسخ دارند یا نه. تا اینجا معلوم شد که حرفی برای گفتن ندارید. در ضمن ” تباهی ونا بودی ” حاصل انکار خدا ونتیجه ای از عقیده الحادی است . شما بین “اندیشیدن عاقلانه” و ” ترس ” تفاوتی نگذاشته اید. لازم است موارد ذکر شده در متن بالا را یک بار بخوانید.
مگر این که کارکردن نظام هستی طبق ادعای طبیعت گرایان ، مادی گرایان ، فیزیکالیست ها که جهان خودکار automatism و mechanism , jfddk و یا تبیین هایی که کور و بدون حضور عامل هوشیار را ارائه می کنند absurd مضحک است.
طبیعت گرایان میگویند جهان فقط همین است که حس می شود esse est pericipi هیچ چیز بغیر از آن چه حس می شود وجود ندارد!! یعنی کل جهان داره هینطوری خودش می چرخه!! این چیست بغیر بیماری روانی؟ اما با کنفرانس و سمینار و انتشارات این را به خورد دانشجو می دهند و صداش هم در نمی یاد.
اگر به کسی بگی لامپ توی سالن سمینار خودبخود چسبیده به سقف میگه گوینده دیوانه است اما نظام آموزش آکادمیک میگه کل جهان همینطوری موفق کار می کنه و بهم نمی ریزه و بعلت این که دانشگاه این رو می گه کسی جرأت نمیکنه مخالفت کنه?.
پاسخ به”هم وطن”
در مورد قسمت ۳ -در این سایت فرضیات یکی از بزرگترین فیزیکدان قرن رد شده است , من و شما هم نمیتوانیم در مورد صحت و سقم آن داوری کنیم جای دارد یک فیزیکدان بی طرف آن را مورد قضاوت قرار دهد.
در مورد دلیل فلسفی هم که فرمودید مسئله شر به عنوان برهان نفی کننده وجود خدا همچنان پابرجاست و وجود خدا با وجود این برهان پارادکسیکال است , در ضمن عنایت داشته باشید بنده نگفتم خدایی وجود ندارد بلکه مراد بنده این بود که وجود خدا اثبات نشدنی است و این با خدایی وجود ندارد متفاوت است
بنام خدا
« صابر » عزیز سلام ، خوشوقتم که بحث را ادامه میدهی. درمورد قسمتهای سوم و هشتم از متن ده قسمتی ، نظری نداده ای.
درمورد قسمت پنجم، مقاله ای را که آدرس دادم برای مطالعه کسانی است که مانند خودم به فیزیک علاقه دارند.درآن مقاله بطور علمی نشان داده شده است که ادعای تبیین الحادی جهان کاملا پوچ است و درآن حد اقل دوازده تناقض دیده میشود و چهار اشکال اساسی ساختاری دارد. هریک از این تناقضات ویا هریک از این اشکالات ساختاری به تنهایی برای رد ادعای فوق کافی است.
بزرگترین فیزیکدان این قرن یعنی انشتین، و بزرگترین فیزیکدان قرن گذشته یعنی نیوتن ، آثار خدا در جهان را می دیدند، ولی ما نمی توانیم ونبا ید در مو ضوع توحید از آنان تقلید نماییم. بلکه باید خودمان با دیدن وانذیشیدن در این آثار، حقیقت را بفهمیم. پس چرا انکار کنندگان خدا میخواهند ادعا های بدون دلیل را ، آنهم بدون اینکه آنها را بفهمند ملاک قرار بدهند.
درمورد آنچه شما «شر » نامیدهاید به قسمت هشتم از متن ده قسمتی بالا مراجعه نمایید. این موضوع را اضافه می نمایم که
نباید بخشی از دین را از بخشهای دیگر آن جدا نموده و سپس به طرح اشکال بپردازیم. عدل با معاد ارتباط دارد. موجودیت انسانها دو مرحله ای است.دنیا با بهشت متفاوت است و قرار نیست مردم تا ابد در این دنیا زنده بمانند وآنهم بدون تلاش و رنج و بدون امتحانات عملی و نظری و بدون صبر و استقامت وحتی فداکاری. پیشرفت و تعالی انسان بسته به همت و تلاش اوست.
مشخص نمایید که شما چه نوع اثباتی را قبول دارید. آیا وجود جهان ،پدیده های هماهنگ در جهان ، بر قرار بودن نظم وقانون در تمام بخشهای آن که با علم شناخته میشوند ، آثار خدا نیستند؟ چرا جهان با تمام عظمت و شگفتیهای آن وجود دارد؟ چرا هر دسته از مو جودات از قانونهایی پیروی میکنند؟ چرا عوامل مساعد که تعداد آنها بیشمار است زندگی را برای ما امکان پذیر ساخته اند؟
انکار کنندگان خدا میگویند که علم پاسخ این پرسشها را داده است، ولی هر گز نگفته اند و نمیگویند علم چه پاسخی میدهد.مهمترین مورد این ادعا در مقاله ای که آدرس دادم بر رسی شده وپوچ بودن آن اثبات گردیده است. نویسنده این سطر ها آماده است این بحث را بویژه با متخصصین ادامه بدهد.
باسلام
اتفاقا سخنان این راهب بودایی تأمل برانگیز است.واز سخنان او به یاد متفکر نازنین خودمان می افتم که در جایی بیان می دارد … شما امید را باید از بیرون خودتان قطع کنید به هیچ چیز بیرون از خودتان نباید امید داشته باشید امید هم یعنی بوی خیر شنیدن از چیزی شما فقط باید به خودتان امید داشته باشید یا جمله ای از کتاب برف در تابستان هست که می گوید … دوست من به خدایی عشق می ورزم که در درون است.
صرفنظر از تمامی ادله ای که فیلسوفان اقامه نموده اند سخنان این راهب در خور تامل است گرچه استاد مطهری احتمالا در کتاب انسان کامل باشد ریشه های گرایش به خدا را کاویده وهریک را مفصلا بررسی ودر نقد آنها استدلال نموده است واتفاقا در خصوص ترس که این راهب ادعا دارد که ریشه خدا پرستی است نیز در ان کتاب مفصل سخنانی رفته است لیکن با این اوصاف مطلب جدی تر از آنچه آدمی گمان می کند، می باشد و در خور تأملات عمیق و ژرف
بنام خدا
در پاسخ به « جوتیکا » کافی است به نوشته ده قسمتی خود در تاریخ ۱۹ مرداد ۹۵ اشاره نمایم.درآنجا بطور خلاصه ثابت نموده ام که ادعا های آن ملحد کاملا بی دلیل ، پوچ ، وضد عقل است.
شما آن نوشته را نخوانده اید .این از نوشته شما مشخص است.شما که از تامل دم می زنید ،چرا هیچیک از آن موضوعات را مورد تامل و بحث قرار نداده اید؟
قبل از ادامه بحث ، آن ده مورد پاسخ را که در بالا آمده است بخوانید.
بنام خدا
شما (جوتیکا ) ومتفکر نازنین شما کمی هم درباره این موضوع تامل نمایید :
انسان که تمام موجودیت خود را از خدا دارد ، آیا عاقلانه ودرست است که به او امید نداشته باشد ؟
شما که میخواهید فقط به خودتان امید داشته باشید ، آیا می توانید زندگی خود را جاودانه نمایید تا از پوچی و بی هدفی نجات پیدا کنید ؟
درادامه این نکته را هم به « جوتیکا » بگویم : شما که میخواهید فقط به خودتان امید داشته باشید ، پس بیایید برای خودتان یک زندگی جاودانه فراهم نمایید تا شاید از پوچی وبی هدفی نجات پیدا کنید. انسان که تمام موجودیت خود را از خالقش دارد آیا عاقلانه است که به او امید نداشته باشد ؟
سلام و عرض ادب
سرور گرامی هموطن عزیز
پاسخهای شما قانع کننده بود متشکرم
Aggañña Sutta is the 27th Sutta of the Digha Nikaya collection. The sutta describes a discourse imparted by the Buddha to two brahmins, …..
then Aggañña Sutta isn’t a city.
“resource” isn’t equal to “recourse”.
thanks.
این مطلب را در خود سایت اصلی دیدم اثری از جمبوجت 600 نفره نبود و حتی در متن ذیل ترجمه هم اثری از سونامی 230000 نفر کشته ندیدم.
با سلام و احترام
خوشحالم که با نظرات و جهان بینی یک بودایی از زبان خودش آشنا می شوم!
بحث و نظر در مورد دعاوی ایشان بسیار است، اما بنده می خواهم صرفا چند کتاب را به دوستان معرفی کنم که پاسخی است به ابهامات و اشکالات ایشان و سایر دوستانی که نظر داده اند؛
۱-آفریدگار و آفریده دکتر صادقی طهرانی
۲-ماتریالیسم و متافیزیک دکتر صادقی طهرانی
۳-عدل الهی استاد مطهری
۴-عدل الهی دکتر قراملکی
مقاله “آیا علم خدا را دفن کرده؟” دکتر جان لنوکس که به همت دوستان در سایت صدانت ترجمه شده هم در خور مطالعه است
و نیز دو مقاله از جناب استاد خرمشاهی در اثبات باری تعالی حائز اهمیت است!
دوستانی که آزاداندیش هستند و تعصب بر روی نظرشان ندارند را دعوت به مطالعه آثار یاد شده می نمایم!
(ضمنا بنده تک تک آثار ملحدان و ناباوران را تا جایی که رسیده ام و به دستم رسیده است خوانده و هنوز هم می خوانم!از آنجا که شاید برای برخی دوستان سوال شود گفتم)
چرا جهان به جای آنکه نباشد هست؟
موفق باشید!
من علم زیادی در رابطه با فلسفه و اینا ندارم اما یه چیزی که بهش اعتقاد دارم اینه که هر موقع به خدا نیاز دارم سمتش میرم و هر موقع که نیازی احساس نمیکنم رهاش میکنم مثل غذا، یعنی من نمیتونم از غذا تشکر کنم چون داره به من انرژی و نیرو میده. منظورم اینه که تهش که چی؟ حالا اعتقاد داشته باشی یا نه چه تفاوتی میکنه.
سلام افراد زیادی تجربه های نزدیک به مرگ یا nde داشته اند و همه وجودی ماورایی و روحانی را دیده اند و اتفاقا از لحاظ علمی نیز این تجربیات تایید شدند
خود بودای ها جن دیو و چیزهای غیبی و تجربه غیبی دارند پس چه تور عالم غیب وخدا رو کتمان میکنن
درود بر تمامی دوستان عزیز که نظر خودشون رو اینجا گذاشتند بنظر من ما نمیتوانیم از بعضی از قوانین و حقایقی که در هستی هست چشم پوشی کنیم و چون نتوانستیم برای آنها معنا و مفهومی پبدا کنیم بگویم خب پس باید دنیایی دیگری وجود داشته باشد یا عدالتی که دراین دنیا محق نشده در جائی دیگر اجرا شود اولآ که درخود این زندگی مادی هیچ عدالتی وجود ندارد با نگاهی به اطراف خود متوجه میشوید که ظالمان معمولأ زندگی بهتری از افراد خوب جامعه دارند میبینیم که بسیاری از مردمی که مارا به بهشت اون دنیا حواله میکنند خودشون سخت به زندگی این جهانی چسبیده اند اصلا چرا باید جهانی دیگری باشد؟ چون ما بصورت کامل و پر دراین دنیا زندگی نمیکنیم و دائم زمان کم میآوریم برای همین بخیال خود فرصت بیشتر میخواهیم تازه بفرض من نوعی دراین دنیا با همه دانش خود بمیرم دراون دنیا چگونه محشور میشوم باهمین آگاهی؟ یا ارتقاء پیدا میکنم؟ اگر من همینجا نادان باشم آیا دراون دنیا دانا میشوم؟ چرا دراون دنیا فقط وعده لذات زودگذر همین دنیا داده شده که تازه ثابت شده بعد مدتی افراد لذت طلب درهمین دنیا به پوچی و افسردگی میرسند چرا ازیک کتاب خانه سخنی به میان نیامده اما از شیر و عسل و حوری و غلام و… بارها اشاره شده چون عرب لذت طلب بدنبال همین امیال بود از عشق و موارد معنوی هیچ اشاره ای نشده.
اینکه فکر کنیم حتمآ باید اعمالمان نتیجه داشته باشد مربوط به بخشی از مغز که در پی پاداش هست میباشد وچون انسان ضعیف دراین جهان نتوانسته نتیجه کامل آنرا دریافت کند چشم امید به آن جهان دارد درحالیکه پاداش هرکاری در لذت انجام آن درهمان وقت عمل هست.