برتراند راسل: وجود و ماهیت خدا

برتراند راسل: وجود و ماهیت خدا

چکیده: راسل همۀ براهین اثباتِ وجودِ خدا را مغالطه آمیز میداند؛ و برآن است که مردمان براثر عادات و عواطف به وجودِ خدا اعتقاد دارند، نه براثر برهانِ عقلی. از دورۀ کودکی، اعتقاد به خدا را به بیشتر مردمان تلقین کرده اند؛ و سپس در دورۀ بزرگسالی، ترس از مرگ و میل به امنیت مردمان را بر اعتقاد به خدا وامیدارد. یک عامل مؤثر این نظر است که اعتقاد به خدا مردمان را درستکار میکند و بی اعتقاد به خدا مردمان تبهکار میشوند؛ بنابراین، خطاست که وجودِ خدا را قبول نکنیم. اما راسل اولاً استدلال میکند که مؤمنان برپایۀ ایمانشان تبهکاری میکنند و خود را مجاز میدانند که دیگران را بفرمانِ خدا بقتل برسانند! ثانیاً تأکید میکند که در مسئلۀ وجودِ خدا باید دو امر را تفکیک کرد: یکی اینکه آیا اعتقاد به وجودِ خدا صادق است یا کاذب؟ و دیگر آنکه اعتقاد به وجودِ خدا چه نتایج اخلاقی و اجتماعی دارد؟ خَلطِ این امور منطقاً مغالطه‌­آمیز است. راسل دلایل صدق و کذبِ اعتقاد به وجودِ خدا را بررسی می­کند؛ و ادعا میکند دلیلی قانع کننده بر وجودِ خدا وجود ندارد؛ بنابراین، بعید است که خدایی وجود داشته باشد.

.


.

دانلود فایل PDF این رساله از سرور اول | سرور دوم

.


.

برتراند راسل: وجود و ماهیت خدا

این رساله ترجمه متن سخنرانی برتراند راسل و مباحثه پس از آن در دانشگاه میشیگان است.

ترجمه: امیر کشفی

.


.

247 نظر برای “برتراند راسل: وجود و ماهیت خدا

  1. در شروع بحث اول باید به این چهار سوال اساسی پاسخ داده شود:
    1- چرا جهان وجود دارد؟
    2-چرا پدیده های عالم قانونمند هستند؟ چرا قانون های علمی بر قرار هستند؟
    3- چرا انسانها وجود دارند؟
    4- چرا قانونها و شرایط درست به گونه ای است که امکان زندگی را برای ما فراهم ساخته است؟

    1. مسلمان عزیز من براین عقیده ام که خدا وجود ندارد
      و چون وجود ندارد نمیشود ثابت کرد. اما خودت که تاکید براین داری که وجود دارد پس ثابت کن که دارد.و خودت حق سوال را نداری فقط باید جواب بگوید چون این شما هستید که باور دارید خدا وجود دارد.

      1. شما هم که تاکید دارید خدا وجود ندارد باید ثابت کنی که وجود نداره….جالبه که شما برای نفی وجود خدا نیاز به هیچ دلیل و برهانی ندارید و فقط کسی که میخواد وجود خدا رو اثبات کنه باید برهان داشته باشه؟!

        1. بله.اثبات وجود بر عهده مدعی است.این اصلی فلسفی است.
          پس مدعی وجود باید آن راداثبات کند.

        2. دلیل وجود خدا.
          شما به هر چیزی که نگاه کنید ، می بینید که علتی دارد. شما برای بنده و هیچ کس دیگه نمی تونین چیزی بیارید و ادعا کنید که این را کسی نساخته و خودش خود به خود بوجود آمده باشد . چرا که اگر این طور بود ، بی نظمی همه جا را فرا می گرفت . مشخص است .
          دوم :یکبار نیوتن یکی از رفیقان خود را که موجودیت خدا را انکار می کرد برای غذا دعوت کرد تا ثابت کند خدایی وجود دارد. او ماکت منظومه شمسی را که درست کرده بود در سر میز گذاشت، وقتی دوستش آمد با دیدن ماکت هیرت زده شد و گفت: چه هنر بی نظیری چه طرح ظریف و عالی؟! نیوتن جواب داد: این ماکت سازندهء ندارد اتفاقی درست شده است… مرد با تعجب به نیوتن نگاه کرده و گفت :همچین چیزی امکان ندارد!!! مگر میتوان باور کرد ، همچین ماکت بانظم و قشنگی را کسی درست نکرده باشد؟ بنیوتن تبسمی کرد و گفت:چطوری است که قبول داری این ماکت ناچیز را کسی ساخته ولی قبول نداری این جهان بانظم را کسی ساخته باشد؟!!!

          جهانی که انیشتن در رابطه با او می گوید انسان در مقابل آن ، ماننده بچه ایست در کتاب خانه ای بزرگ .

          1. دوست عزیز اینکه خدا وجود دارد را به احتمال میگیریم که اگر در این مورد صدها سال فکر کنیم ۵۰درصد مطمئن میشویم خدا هست و قطعا میشود گفت که ۵۰درصد خدا نیست من هزارن بار ای راه را رفتم و تنها جواب نزد امام صادق بود که به مردی که از او پرسید خدایی نیست گفت حتی اگر یک درصد احتمال دهیم که هست پس بهتر نیست که اصول اصلی خدا را رعایت کنیم تا در صورت وجود خدا از مجازات مبرا شویم قطعا اگر با منطق سر و کار داشته باشید میدونید که این حرف کاملا منطقیست زیرا ما باید خودمان را برای خطرات احتمالی اماده کنیم.امیدوارم جواب امام صادق براتون کافی باشه وگرنه همونطور که گفتم صدها سال هم بر قطعیت عدم وجود خدا یا وجود خدا نخواهید رسید زیرا خدا هرگز در علم ،فلسفه،منطق،یا هر چیز دیگر نمیگنجد.

        3. هموطن: هیچ وقت برای وجود نداشتن چیزی اثبات نمیارن هیچوقت. بلکه کسی که ادعای وجود داشتن چیزی رو داره او عهده دار این است که اثبات کند.
          من و شما وارد اتاقی میشویم که چیزی در آن معلوم نیست. من میگویم چیزی در این اتاق وجود ندارد اما شما ادعا میکنی که فرضا یک توپ در این اتاق هست. در اینصورت این منم که از شما میخواهم که اثبات کنی نه شما از من.
          میتونی ی کمی کتاب های حقوق بخونی تا در این زمینه اطلاعاتت تکمیل تر بشه.

          1. من نه خداباورم و نه آتئیست و به اعتقادات هرکسی تازمانی که ضرری برای جامعه نداشته باشه سعی میکنم احترام بذارم
            قبول دارین که هر اعتقادی نیاز به اثبات داره ؟؟تمثیل «قوری چای‌باوری» راسل شاید یک گریز زیرکانه از بار مسئولیتی اثبات اعتقاد باشه همونطور که از کسی که به وجود خدا اعتقاد داره باید جویای دلیل باشیم اعتقاد کسی هم که به خدا اعتقاد نداره هم باید مبنای منطقی داشته باشه . نمیشه گفت چون تو نمیتونی اثبات کنی که توی اتاق تاریک توپ وجود داره پس وجود نداره! بحث بحث امکان … توی اتاق تاریک هر چیزی ممکنه و ورای توانایی یک انسانه . برای بشر ضعیفی مثل من وشما تا زمانی که اتاق تاریک رو نمیینه “آگنوستیک” بهترین راه هست حتی خود راسل هم میگه بایستی خود را ندانم‌گرا بخوانم؛ اما، برای تمام مقاصد عملی، خداناباور هستم.

          2. الحق و الانصاف چیز عجیبی است که بحث حقوقی الاثبات علی المدعی… رو در بحث های نظری و فلسفی جاری میکنید و هیچ احساس غرابتی نمی‌کنید!!! عزیز دل، در بحث نظری هم اعتقاد به وجود و هم اعتقاد به عدم دلیل می‌خواهد و آنچه دلیل نمی‌خواهد صرفا اینست که بگویی نمیدانم: عدم العلم نه علم به عدم. گرچه واقعا مطلب روشنی بود ..‌

          3. از کجا نميدانيد شما کور نباشید و آن فرد دوم بینا؟!(فقط یک سوال بود من نه ی وجود خدا اطمینان دارم و ن بعدم وجودش صرفا میخام دلیلتان را بدانم)

          4. در نگاه شما نسبت به مسئله خدا یک مغالطه وجود دارد.
            شما سخن دین داران را تغییر می دهید و به سخن تغییر داده شده ایراد می گیرید. ممکن است متوجه نباشید که چه در سیر فکری شما می گذرد و ناآگاهانه این اتفاق رخ داده باشد. به این علت که طبیعت گرایی و این موضع فکری که هر چه می بینم یا حس می کنم وجود دارد و هر چه متوجه اش نشوم وجود ندارد که در بطن ساینتیسم بطور مکنون و ناگفته تعبیه شده متوجه نباشید که دچار اشتباهی عقلانی می شوید. شما برای نیل به درک صدق یا کذب نگاه دیندار مبنی بر وجود خدا نمی توانید از نقطه شروع کاذب انگاشتن این موضع شروع کنید. یا نمی توانید با تغییر تبیین انها یا توصیف و یا ادعای انها و ارزیابی موضع تغییر یافته ، یا ضربه خورده، یا با تعبییه اشکال در موضع انها بطور عقلانی به صدق یا کذب ان تصویر ارائه شده از جهان برسید. چون ممکن است سخن شما در مورد نظریه ب صداق باشد قبول. اما در مورد نظریه الف صادق نیست. نظریه الف است که بایست درموردش سخن بفرمایید نه ب. پس الف بر سر جای خود است.
            اما اشکالی که که شما در مطالعه و ارزیابی نظریه وجود جهان مخلوق و یا وجود خدا وجود دارد این است که شما خدایی دارای خصلتی را رد می کنید که در نظریه دین وجود ندارد و ادعا نشده است. بنا به تعریف خدا نامحسوس است پس شما دارید با گفتن این که خدایی وجود ندارد (که البته منظورتون این است که انرا نمی بینم یا حس نمی کنم یا ملموس نیست یا مثل کره زمین کنش و واکنش مادی ندارد) نظریه دین را در حقیقت دارید تأیید می کنید چون خدا در دین بنا به تعریف غیر محسوس ، غیر مادی، نادیدنی تعریف شده. دین قائل به وجود جهان مشاهده پذیر و جهان غیر مشاهده پذیر است.
            حال شما می توانید این کل را اشکال بگیرید و مخالفت کنید اما نتیجه مطلوب شما از سخن شما برنمی اید.
            مهمتر این که توجه داشته باشید که در علم طبیعی نیز ما جهان مشاهده پذیر و غیر مشاهدتی داریم. با این وجود ان را بعنوان علم می پذیریم.
            اگر جهان غیر مشادتی را انکار کنیم اکثر علم را کنار گذاشته ایم. موضع شما غیر علمی است.

        4. سلام من به وجود خدا کاملا اعتقاد دارم ولی این امر بدیهی است که مدعی باید اثبات امر را بکند و منکر لازم نیست هیچ دلیل و برهان برای انکار خود اقامه کند فرض کنیم قبل از کشف امریکا کسی که مدعی بود قاره ای دیگر وجود دارد باید آنرا اثبات میکرد ولی آنکس که معتقد به وجود قاره ای دیگر نبود نیازی به اقامه دلیل نداشت چون ادعایی نداشت

          1. شنیدن کی بود مانند دیدن.آنکسی که قاره امریکا را نمی بیند هزارویک دلیل راهم بیاوری باز نمی بیند,فرض کن شخص نابینایی را ببری در امریکا و به او بگویی که اینجا قاره امریکاست,نابینا نابیناست.

        5. دوستانی که معتقد به وجود خدا هستید لطف کنید بفرمایید بگویید که خود خدا را چه کسی به وجود آورده؟ و سپس راجع به مخلوقات ایشان افاضات بفرمایید.
          متشکرم.

          1. این position که همه چیز باید خلق شده باشد غیر ممکن است.
            این position اشکال فلسفی دارد و منجر به infinite regression می‌شود و از لحاظ فلسفی محال است.
            در نگاه خود جوامع مسلمان و بنابه تعریف این پرسش اشکل دارد زیرا خدای مسلمانان اصولا سر آغاز خلقت است. بنابراین نمی‌توان این پرسش را مطرح کرد.
            اشکالی در انتخاب antithesis شما وجود دارد. شما بایست به خود مفهوم اشکال بگیرید نه به این که سرآغاز خلقت است. زیرا این by definition کاذب است. خدا بنابه تعریف مسلمانان سر آغاز است. به این دلیل پرسش در مورد خالق او پرسشی deviantاست.
            این را جهت راهنمایی به شما بیان کردم.
            اگر پرسشی soundمطرح فرمودید آن گاه پاسخ داده خواهد شد.

        6. خودم سه سوت براتون ثابت میکنم خدا وجود داره :
          ۱- معجزات قرآن (حضرت موسی برای قومش معجزه آورد قبول کردن . خدا هزاران معجزه و نشانه برا هممون آورده )
          ۲- فطرت انسان
          ۳- هدف دار بودن آفرینش در صورت وجود خدا
          ۴- خدا منزه است خدا خالق علم است و طبق تعریف شیعه
          علم خدا را احاطه نمیکند که ابعادش را بدست بیاورد و او منزه است . بلکه او خود خالق علم است
          ۵ – برهان و فلسفه هم برای وجود خدا هست اما اینکه بخوای با علم بگی خب اینجاست اینم خدا این شکلیه ؛ غلطه
          چون علم خدا رو احاطه نکرده و خداست که علم را احاطه کرده
          اگر خدا در حیطه علم بود آره علم میتونست اثباتش کنه اما خدا فرا تر از علم است که در علمی به این کوچکی محدود شود . منظور از علم کوچک علمیه که دست ماست واقعا دربرابر عظمت هستی کوچکه
          ۶ – و ای تویی که ادعا میکنی خداناباوری الان من زبون روزه هستم نمیخوام دروغ بگم اما مطمئنم خودت وجود خدا رو قبول داری ولی چون فهمیدی خلاصی و چیزی نداری اومدی لج کنی
          برای همینه ما مسلمونا جوابتو میدیم یه طور رفتار میکنی که در هر صورت رد کنی و برات معجزه و … مهم نیست و فقط دوست داری یه مسلمون پاک و خوشبخت هم مثل خودت بدبخت کنی اما بگم بهت کور خوندی برو قرآن بخون خدا گفتهتو با این کارت هیچ ضرری نمیتونی بهشون بزنی مگر با اجازه خدا . پس مومنان فقط باید بر خدا توکل کنند .
          والسلام علیکم و رحمت الله ?

      2. به استدلال سهراب ایوبی توجه بفرمایید:

        من براین عقیده ام که خدا وجود ندارد
        و چون وجود ندارد نمیشود ثابت کرد.

        1. من یک عقیده دارم.
        2. خدا وجود ندارد.
        ——————–
        3. نمی شود ثابت کرد خدا وجود دارد.

        ایشان در فرض دوم استدلال به نتیجه پریده اند. در این مغالطه فرد نتیجه را در فرض صادق در نظر گرفته

      3. جناب سهراب
        چند گزاره ای که بیان کردید همگی قابل مناقشه اند. اولاً نوشته اید که بر این عقیده اید که(1) خدا وجود ندارد. پرسشم آن است که این عقیده را از کجا به دست آورده اید که قطعاً خدایی نیست زیرا می دانیم که حتی خداناباورانی چون راسل می گویند بعید است خدایی باشند ولی به نبودنش قطع و یقینی ندارند. پس اگر احتمال می رود که خدایی باشد، شما چگونه به این “عقیده” رسیده اید که خدایی نیست؟! ثانیاً نوشته اید که (2) چون خدا وجود ندارد نمی شود ثابتش کرد. پرسشم آن است که چون خدا نیست نمی توان اثباتش کرد یا چون نمی توان اثباتش کرد نیست؟ در بخش اول روشن شد که نمی توان به آنکه خدایی نیست قطع پیدا کرد، پس این سخنتان که گفتید «چون خدا نیست پس…» سخن دقیقی نیست زیرا حتی خداناباوران این گزاره را مسلّم نمی دانند. اما اگر از سخنتان عدول کنید و آن را چنین بازگو نمایید که چون نمی توان خدا را اثبات کرد پس خدا نیست. متأسفانه باز باید بگویم که این گزاره تان نیز درست نیست. زیرا به فرض آنکه نتوان دلیلی بر وجود خدا یافت، از این نمی توان نتیجه گرفت که خدا نیست. برای تقریب به ذهن عرض می کنم ما دلیلی بر وجود جانداران هوشمند در کهکشان آندرومدا نداریم، ولی آیا می توان نتیجه گرفت که هیچ موجود هوشمندی در آن کهکشان نیست؟ بنا بر این، سخنان تان دارای عیوب منطقی آشکاری است که نشان از نااستواری “عقیده”تان به نبودِ خدا دارد. با احترام

      4. جناب فرق نمیکنه اونی هم که ادعا میکنه خدای نیست باید اثبات کنه
        چرا فکر میکنی دیگران حق سوالل ندارند
        شما نبود خدا رو ثابت کن
        درورد بر شما

      5. سلام آقای سهراب. لطفا حرف یک فیلسوف را طوطی وار تکرار نکنید و منتقدانه با این دیدگاه برخورد بفرمایید. این نتیجه گیری همونقدر جاهلانه هست که یک فرد دیندار بگوید قرآن را خدا فرستاده و چون او فرستاده جای سوال نیست و چون جای سوال نیست شما ثابت کنید که از جانب خدا نیست و همینجا شروع انکار و ختم مباحثه هست.

        1. سلام خدمت تمامی دوستان
          چه کسی گفته که خدا نیست اگر نیست چطور ما هستیم چه کسی مارا ساخته و به ما روح و جسم عطا کرده ؟

      6. ببین عزیزم برای یک مسئله ریاضی غلط است پس باید ثابت شود غلط است و اگر درست است باید ثابت شود درست است پس قضیه خدا هم همینطور است.

      7. سلام
        اولین دلیل اینکه ما میفهمیم که ناقص هستیم، از کجا میتونیم این رو درک کنیم؟ از اینجا که کاملی هست، چون اساسا اگر کاملی نباشه ناقصی معنا نداره
        این لینک را از یوتیوب مطالعه کنید الهی قمشه ای است بسیار زیباست
        https://youtu.be/IMWbohh51ow

      8. به نام او که بعداز هزاران سال از خلق اشرف مخلوقاتش هنوز به او بچشم احتمال اگر و شاید نگاه می‌کنید.
        اصلا مگر میشه خدایی وجود نداشته باشه اصلا نمیشه بگی خدا وجود نداره. دلیلی وجود نداره که بشه بیاره. وجود لایه تناهیش همه جارو پر کرده اصلا جایی برای کسی نزاشته مااگرم درک نکنیم وجود اورو چون ماخودمانهم از او یم مگر میشه به یه پروانه که برگلی نشسته نگاه کردو ایمان نداشت. کی این پروانه رو از کرم زشتی به چنین زیبای بی همتایی تبدیل کرده! من یا تو میتونیم ما بنظرتون نقاشی شو نمیتونیم بکشیم. وای به به حال ما اگر ماازین دنیا بریم و جهل بوجود او داشته باشیم.

    2. دوست مسلمان عزیز در پاسخ به چهارتا سوالی که پرسیدی عرض کنم که:
      ۱- جهان وجود داره، این دیگه چرا نداره. وگرنه باید اول بپرسی چرا خدا وجود داره بعد بپرسی چرا جهان وجود داره
      جواب سوالهای بعدیت از عهده من و هر ایرانی دیگه ای خارجه زیرا:
      ۲- تو این مملکت هیچ چیزی قانونمند نیست حتی پدیده های طبیعی!
      ۳- این سوالت خیلی مسخره بود. مثل اینکه بگیم چرا گاوها وجود دارند؟!!! ولی بازم اگه جواب میخوای، تو مملکت ما مدتهاست که انسان و انسانیت مفهوم خودشو از دست داده و انسانی پیدا نمیشه
      ۴- میشه بفرمایید کدوم قانون و کدوم شرایط امکان زندگی رو واسه ما فراهم کرده؟ اصلا ما میتونیم اینجا زندگی کنیم؟ ما که فقط داریم از صبح تا شب سگدو میزنیم تا بتونیم زنده بمونیم. پس این سوالت هم اشتباه بود
      در مجموع، اگه میخواستی از جواب سوالهات واسه اثبات وجود خدا استفاده کنی، بهت توصیه میکنم این کار رو نکن. بخاطر خودت میگم که مضحکه نشی
      لطفا کسی نگه اینا هیچ ربطی به بحث نداره و اراجیفه. اتفاقا کاملا مرتبطه و ارتباطش رو تو کامنت بعدی توضیح میدم

    3. جناب جواب هر سه سوال شما رو علم داده
      ۱ بیگ بنگ
      ۲ کدوم قانون؟ نوزاد ناقص الخلقه به دنیا میاد هر سال تو کل کره زمین بیشتر از ۱۰۰۰ تا پس لرزه و زلزله میاد سونامی و سیل هم که جای خود
      ۳ فرگشت
      ۴ امکان زندگی فقط در سیارات معدودی فراهم است که تمامی آنها بسته به شرایط مناسب است ما میلیارد ها سیاره داریم پس طبیعیه توی چند تا از اونها به طور اتفاقی حیات وجود داشته باشد

      1. پاسخ آقای حسن به سبک خودشان:
        تمام سوالات تاریخ علم را جواب دادند: بیگ بنگ، تکامل ، کدوم قانون؟! این هم یک جور پاسخ است کل علم در سه کلمه بدون طرح سوال و ارائه پاسخ.
        حال پاسخ های مشابهی از نوع پاسخ شما:
        1. آقای حسین بیگ بنگ یا مهبانگ بیشتر به نفع نگاه مقابل تفسیر شده است.
        2. جواب تکامل رو هم پلنتینگا داده است.
        2 که سوال را با سوال پاسخ دادید و مغالطه است.
        4. تصادف که اصولا وزن علمی ندارد و در مجلات برای general readership پاسخ داده شده.

    4. جالبه هیچ کس نمیگه نمیدونم .خوب .محور اعداد کی بلده .؟
      در محور اعداد .ما صفر یا.نقطه .میزاریم وسط کاغذ .میگوییم .صفر مثبت ۱+ ۲+ ۳+. تا کجا بینهایت .یا از طرف دیگر ۱-. ۲-. ۳- تا بی نهایت ..
      حالا کی میتون اخر این عددها رو پیدا کنه .
      اگر پیدا کرد جواب رو فهمیده.

    5. سوال ۱و۲ جوابش نامعلوم
      سوال ۳ هم اینه که از مواد شیمیایی آتش فشان ها موجودات تک سلولی بوجود آمدند و طی میلیون ها سال تکامل به انسان و سایر موجودات تبدیل شدند.
      سوال ۴ هم اصلا چیز عجیبی نیست یکسری اتفاقات علی پشت سر هم.

  2. دوست مسلمان عزیز! اصلاً تاکنون فیلسوفان موفق نشده اند که اثبات کنند «جهان خارج» وجود دارد! تا بعد از آن، بپردازند به «چرایی» وجود جهان. پس، شما اولاً اثبات کنید که جهانی خارج از ذهن ما آدمها وجود دارد تا سپس، بپردازیم به چرایی وجود آن جهان! و مابقی پرسشهای شما! با سپاس.

    1. با کسی که تمام موجودات را انکار میکند ، بحثی نداریم! او خودش را نمی تواند انکار کند! چه کسی تمام اجزا و دستگاه های بدن او را با یکدیگر هماهنگ ساخته است؟

    2. نقل از ساره: “پس شما اول ثابت کنید که جهانی خارج از ذهن ما آدمها وجود دارد”
      اعداد گنگ هم توی ذهن یک دانش آموز اول ابتدایی وجود ندارد.
      این یک بحث دو طرفست. چرا شما میخواین صرفا پرسشگر باشید. اینجوری که به نتیجه نمیرسیم. ما دنبال حقیقتیم نه اینکه صرفا حرف خودمون رو اثبات کنیم. پس باید بحث دو جانبه باشه. البته من فیلسوف نیستم. حسابدارم.

    3. به استدلال سهراب ایوبی توجه بفرمایید:

      من براین عقیده ام که خدا وجود ندارد
      و چون وجود ندارد نمیشود ثابت کرد.

      1. من یک عقیده دارم.
      2. خدا وجود ندارد.
      ——————–
      3. نمی شود ثابت کرد خدا وجود دارد.

      ایشان در فرض دوم استدلال به نتیجه پریده اند. در این مغالطه فرد نتیجه را در فرض صادق در نظر گرفته

    4. ساره خانم
      شما در این کامنت خود با که سخن گفتید؟ با دوست مسلمان ؟ ایشان درون شما هستند؟ یا خارج شما؟ برای سخن گفتن با دوست مسلمان شما بایست باور داشته باشید که جهان خارجی بجز شما وجود دارد. حال وقتی با کسی سخن می گویید و می فرمایید اثبات کن دچار self-defeating position شده اید یعنی صرف سؤال پرسیدن شما مستلزم وجودجهان خارج است.

  3. سلام.
    هنگامی که اظهار می شود «خدا» ، مقصود چه چیزی است؟
    الف: آیا مقصود کلمه خدا است که از سه حرف : «خ، د ، ا» تشکیل شده است؟ ویا اینکه
    ب : آیا مقصود معنای کلمه خدا است؟
    ج: در این صورت معنای کلمه خدا چیست؟ وبه چه چیزی خدا اطلاق می شود؟
    د: بالاخره خدا چیست؟ آیا خدا شکل کلمه است؟ خدا معنای کلمه است؟ یا خدا یک شیء ذهنی است که فقط در ذهن هرکسی به نحوی شکل می یابد؟
    وبالاخره هم مشخص نمی شود که این خدا چیست؟

    1. خدا یک واژه برای ارتباط بین من و شماست. و نشون دهنده چیزی نیست.
      و باید در مورد اصل موضوع حرف بزنیم.

    2. اگر از این گفته خودتان این نتیجه را می خواهید بگیرید که خدا توهم ذهنی است چون ” شما” مدعی شده اید قابل توصیف نیست موقتا می پذیریم که چون شما این را فرمودید خدا ذهنیتی بدون وجود خارجی است چون “شما” توصیفی برایش ندارید! خوب بیاییم برهان شما را در باره هویات دیگر بکار بندیم. آیا بوی عطر را استشمام کرده اید؟ آیا عطر وجود دارد؟ لطفا بوی عطر را توصیف بفرمایید. اگر بوی عطر را برای ما نتوانستید بنویسید نتیجه می گیریم بوی عطر وجود ندارد و عطری هم وجود خارجی ندارد.
      آیا علم را قبول دارید؟آیا سازکار علمی را معقول می دانید؟ بفرمایید چرا در ابتداوجود اتم را فرض و پذیرفتیم؟چرا وجود گرانش نیوتون را پذیرفتیم؟
      نظریه معقئول بر پایه شواهد از اجزاء انیشه تجربه بنیاد و معقول است. آینشتاین خدا را هم بر پایه علم، عقلانیت و تجربه و نتیجه معقول شواهد جهان پذیرفت .
      Einstein said: God is the pivotal bolt of scientific experiments

    3. خدا یعنی خود+آ یعنی به خود آی؛ خودت رو بشناس. خدا خودت هسی. میگن از خودشناسی به خدا شناسی میرسی در واقع یعنی خودت همون خدایی هسی که بیرون از خودت دنبالش میگردی ولی درواقع درون خودته.یا اونجا که میگه خدا از رگ گردن به شما نزدیکتر خداست بازهم کسیکه از رگ گردن به شما نزدیکتره خودتی. کافیه کمی خودمون فکر کنیم به جواب میرسیم

  4. آنچه ما در ذهن خود تصور میکنیم خدا نیست بلکه مخلوق ذهن ما است. خدا خالق ما وذهن ما و تمام موجودات است.وجود نشانه ها و آثار خدا برای معرفت او کافی است.

  5. ولی کلمه ساخته ذهن شماست.کلمه خدای شما را محدود ساخته ودر خود زندانی میکند.بنابراین خدای شما نیز در محدوده ذهن شما است. این خدای شما اگر خالق شما نیز باشد محصور در کلمه شده است.بنابراین خدای شما فقط یک تصور ذهنی است.واین تصور فقط درذهن شما پدید می آید.نشانه ها وآثاری که شما از آن نام می برید نیز بوسیله شمانام گذاری و معنا دار شده اند.بنابراین آنها نیز ساخته وپرداخته ذهن شما هستند.
    «خالق»، «خ، ا، ل، ق»، محصور کلمه است.این حصر را شما بوجود آورده ونام آن را خالق گذارده اید.وخالق شما در خارج از این چارچوب کلمه هیچ معنائی ندارد.

    1. سوال: آیا ذهن ما جزو محدوده جهان خارج است یا چیزی است ماورای جهان خارج؟
      جهان خارج چیست و چه چیزی جهان خارج را از جهان داخل از هم تفکیک و تمیز می دهد؟

    2. پس اگر منطق شما را بپذیریم جهان هم همینطور است ج ه ان . پس جهان چون هجی اش کردم ساخته ذهن منه؟چطور با هجی کردن واژه به این نتیجه رسیدید. زبانشناسی که خلاف شما موضع می گیرد.

  6. برادر یا خواهر مسلمان گرامی! با سلام و احترام باید بگویم که فیزیکدان معاصر «استیون هاوکینگ» در کتاب «طرح بزرگ» (The Grand Design) به آن چهار پرسش اساسی شما پاسخ داده، حداقل به پرسشهای دوم و چهارم شما بصورت قانعکننده پاسخ داده است. لطفاً حتماً به آن کتاب مراجعه کنید! در یک کامنت که نمیشود به شما پاسخ داد. اما این را باید بگویم که هاوکینگ در آن کتاب «بدون نیاز به خدا» به آن پرسشها پاسخ میدهد. باید بجای تعصب داشتن بیشتر مطالعه کنیم! موفق باشید.

    1. فرد مورد اشاره شما درآن کتابچه خود ، وقتی به موضوع خلقت جهان میرسد کاملا از حوزه فیزیک خارج گردیده و به نظر های غلط می پردازد. اگر این حرف های او درست ویا علمی بود لا اقل توسط چند دانشمند تراز اول دنیا پی گیری و به آنها استناد میشد . فقط درصد کمی از کسانی که معلومات آنها به کارشناسی هم نمی رسد ، آنهم بدون فهمیدن موضوع به تبلیغ آنها پرداخته اند. شما اگر راست می گویید لا اقل یکی از آن حرفها را بطور مستدل مطرح کنید تا در صورت صلاح دانستن سایت پاسخ را دریافت نمایید.
      به یاد داشته باشید که هنوز نتوانسته اید آن چهار سوال را پاسخ بدهید.

    2. شما بیشتر مطالعه کن!!امثال هاوکینگ می گویند جهان براساس قوانین فیزیک بنا شده،دیوانه زنجیری هم که باشه می پرسه قوانین نیاز به قانونگزار دارد ،او کیست؟یا نی گویند حیات از یک سلول ساده به وجود آمده و طی حدود پانزده میلیارد به مرور تبدیل به موجودات شده!!!حالا کسی نیست بپرسد این سلول ابتدایی چگونه به وجود آمده؟!!جوابی در کار نیست .ساختمان سلول خود دستگاه عظیمی است که اگر بخواهد تبدیل به چیزی شود نیاز به حرکت دارد .حرکت دهنده اش کیست؟این قدر هاوکینگ هاگینگ نکنید.خدای مورد اشاره ی او خدای انجیل و تورات است نه قرآن .چرا همین قوانین تصادفی مورد اشاره او ، او را تبدبل به یک انسان فلج کرد؟؟دستگاه مورد استفاده او را چه کسی طراحی کرده؟کمی مغز شستشو شده ی خودرا بگذارید آفتاب حقیقت بخورد .خدابا نظریات مسخره ی هاوکینگ و داوکینگز و…در دلهای پاک زدوده نمی شود.خدا وجود دارد چه خدا پرستان را متوهم بنامیم یا خودمان را روشنفکر .انکار خدا بر روی خدا تاثیری نخواهد داشت. این مائیم که خودمان راموجودی بی ریشه تصور خواهیم کرد و دنیا و آخرتمان را با تمسک به فرضیه های غیر قابل اثبات امثال هاوکینگ تباه خواهیم کرد.

    3. آقای علم دوست!
      عجب پاسخ معقولی! : هاکینگز جواب 4 سؤال ایشان را داده اند ! این نتیجه می دهد که سخن ایشان پاسخ داده شده. پاسخ هاووکینینگز را هم پلنتینگا در 400 صفحه اثر شما داده پس ایشان درست می گوید!!!
      حتی ما اگر با تکیه بر نام کسی نتیجه ای بگیریم این مغالطه آمیز است: Appeal to authority.
      شما حتی موضع ایشان را ذکر هم نکردید چه برسد به این که تحلیل و ارزیابی کنید!name droppingعوامانه است. چه خواهید گفت اگر ایشان نام هزاران دانشمند برجسته خدا باور که اثر غیر قابل مقایسه ای بر علم نوین داشته اند را ببرند؟مانند کپلر، کوپرنیک، آینشتاین، لاوازیه، نیوتون، بوهر، مندل، تیکو براهی ، هرشل، و و و …

  7. برادر مسلمان من فکر کنم شما لازم است در خصوص فرگشت کمی عمیق مطالعه کنید و کتاب سه دقیقه نخستین را هم حتماً بخوانید و مشکل دیگر این است که شما فکر میکنید هر کس می گوید بینگ بنگ یا فرگشت میخواهد با انکار خدا لاابالیگری کند اتفاقاً برعکس اینگونه انسانها اهل مطالعه و بحث و درس هستند و اخلاق مدار ترین آدم ها هستند و اگر فکر میکنید اعتقاد به خدا جهان را از پلیدی ها محفوظ می دارد سخت در اشتباه هستید تا حالا که اینگونه نبوده. ممنونم

    1. بحث این است که چگونه ممکن است وبر طبق کدام قانون ،جهان ممکن است از هیچ به وجود آید؟وتازه خوداین قانون یا قانونهای واقعی علمی را چه کسی بر تمام جهان حاکم نموده است؟ مثلا تمام مواد جهان همواره از قانون گرانش پیروی می کنند. این هماهنگی عظیم را چه کسی بر قرار فرموده است؟ حتی اگر نظریه بیگ بنگ را هم بپذیریم باز تفاوتی در بحث ایجاد نمی شود. چه کسی در ابتدا این مقادیر عظیم ماده و انرژی را فقط در یک نقطه جمع نموده است که منجر به آن انفجار بزرگ شده ؟ چرا آن انفجار زودتر رخ نداده است؟ ملاحظه میشود در هر صورت جهان نیاز به خالق ، ونیاز به نگه دارنده و کنترل کننده دارد و اینها را بصورت قانونهای علمی می آموزیم یعنی قانونهایی که خدا بر جهان حاکم ساخته است.

      1. اگر دنبال استدلال علت و معلول هستید که این ایراد می‌تونه در مورد خدا هم باشه، یعنی اینکه می‌گویید چه کسی این انرژی را یکجا جمع کرده میشه گفت خدا را چه کسی به‌وجود آورده و اگر بدنبال ممکن الوجود و واجب الوجود هستید آنها هم بحث شده به جایی نرسیده، پس مهم این است که ما خدا را برای چه میخواهیم، چون مسایلی مانند نماز و روزه و حج و این قبیل عبادات نبایستی نیاز خدای بزرگ و عالم و دانا و توانا و عادل باشد، احتمالا همه آنها برای نیک زیستن است که شاید چکیده آن در پندار، گفتار و کردار نیک حاصل شود و انسانی که به بالاترین علوم و تکنولوژی ها دست یافته قادر است اصول و قوانین اخلاقی زیستن را تدوین کند لیکن مشکلاتی در دنیا هست که با خدای دارای صفات عالیه تناقض دارد اما با دنیایی که به قول ما بر اثر لینک بنگ و انتخاب طبیعی شکل گرفته و هوشمند نبوده قابل توجیه و درک است، از طرفی کسی با خدا و عبادت او مشکلی ندارد مشکل آنجا پیش می آید که انسانها به نام خدا جنایات ها و ظلم و ستمی ها میکنند و صواب و عذاب و بهشت و جهنم میفروشند. و…….

        1. پاسخ به جواد در موضوع توحید:
          فقط قسمت اول مطالب شما در ارتباط با بحث فعلی است. لذا در این مرحله تنها به این قسمت پاسخ می دهم:
          ۱_ اگر شما علت و معلول را قبول ندارید ، پس چرا برای یاد گرفتن نیاز به معلم و کتاب و….دارید؟ آیا شما علت شکل گرفتن ایده های خود هستید؟
          ۲_ آیا قانون های علمی به اندازه ایده های شما ارزش ندارند؟ آیا آنها علت نمی خواهند؟
          ۳_ آنچه نیاز به علت داشته باشد خدا نیست بلکه یک مخلوق است(چه مادی و چه غیر مادی) .
          ۴_ هماهنگی در عالم نشانه فقط یک مدیر است.
          مجددا تاکید مینمایم : آنچه نیاز به علت یا خالق داشته باشد خدا نیست بلکه مخلوق است.

          1. ببین دوست عزیز مسلمان من واقعاً قصد ادامه بحث رو به صورت مفصل ندارم و کوتاه پاسخ میدهم:
            اگر علت و معلول را بپذیریم یکی از علت ها هم می تواند تصادف باشد که بارها شاهد ان بوده ایم هر اتفاقی الزاماً نباید یک تفکر طراحی شده پشتش باشد، بطور مثال در یک تصادف رانندگی شما می بینی یک نوزاد به صورت اتفاقی از خودرو خارج شده و در مکان امنی بدون کوچکترین آسیبی زنده مانده است آیا این نشانه وجود یک اراده فکر شده و طراحی گردیده است؟ البته شما ممکن است بگویید بله همان خواست خدا بوده است اما یادتان باشد ما داریم بحث علمی میکنیم، پس بنابر این یک بار هم شده آن دو کتاب را عمیقاً مطالعه کنید 1- فرگشت چیست؟ 2- سه دقیقه نخست. ممنونم

          2. پاسخ آقا جواد:
            این که می گویید قصد بحث مطول را ندارید خود گویا است. چون خود می دانید که موضع شما قابل دفاع نیست. این که علت و معلول را بپذیریم با پذیرش تصادف سازگار نیست.

        2. بسم رب القادر
          در بحث مغالطه کردن رسم نیست ما مسلمانان از پیامبرمان نیک گفتاری آموخته ایم پس شما هم شعون را نگه دارید و به مغالطه و تند خویی صحبت نکنید منظورم شما نیست بلکه صرفا همه ی خداناباوران است بیایید کمی منطقی و بی مغالطه بحث و مناظره کنیم
          قانون علت و معلول تا جایی ادامه دارد که قانون بطلان تسلسل آن را قطع میکند یعنی بالاخره این تسلسل علت و معلول با قانون بطلان تسلسل قطع میشود و به یک جایی ختم میشود که این همان خالق تمام اشیا است والسلام

    2. جواد جان !شما که به خدای نادیده ایمان ندارید چطور به فرگشت که کسی آن را ندیده و سه دقیقه نخستین ایمان آوردید؟!!کاری به فرگشت ندارم که هم یک فرضیه اثبات نشده است و هم در آمریکا و اروپا با چالش های جدی روبروست.معلوم است بدون مطالعه و با کینه سخن می گوئید.شرح حال جنایتکاران عالم را بخوانید.حتی در مسلمانان کسی که جنایتی مرتکب می شود به طور حتم به خدا ایمان ندارد.یکی از خنده دارترین سخنان این است که بگوئیم منکرین خدا اخلاق مدارترین انسانها هستند.اصلا اخلاق چیست ؟به من بگوئیدیک بی خدا چرا باید به اخلاق پایبند باشد؟چرا انسان عقل و شعور دارد و با حیوان متفاوت است ؟ عقل می گوید کسی که به خدا به عنوان خالق و آورنده ی دین معتقد نیست پس به آخرت هم ایمان ندارد،لزومی ندارد که اخلاقیات را رعایت کند چون همه انسانها روزی می میرند و خواهند پوسید پس تقید به اخلاق برای چه؟بکشید ،تجاوز کنید،کلاه برداریدو حد اقل دنیایتان را خوش باشید.وچون آخرتی نیست چرا خودکشی نمی کنید؟؟؟شما که بالاخره پودر خواهید شد.در فکر شما خدا که نیست ،آخرت هم بالطبع نخواهد بود.فقط از نسل میمون به تکامل رسیدیدو خواهید پوسید…

    3. بنظرم شما دو طرف بحث، خودتون رو محدود به افکار خودتون کردید. بهتره از افکار مختلف کتاب بخونید.
      انقدر محدود به یک تفکر نباشید.
      من سعی میکنم کتابهای مختلف بخونم تا با تعصب کمتری فکر کنم.
      قرآن، کتابهای مطهری، برتراند راسل، مقالات علمای خارجی و داخلی و… جای گفتن همشون اینجا نیست.

    4. آقای جواد، شما تکامل را مطالعه کردید؟شما نقدهاش را هم خواندید؟ این شد جواب که یک کسی یک جایی یک چیزی گفته!!!اون هم نظریه ای که صدها ورژن دارد و ورژن های موافق با خداباوری نیز دارد!حتی اگر رادیکال ترین ورژن تکامل هم را با وجود عدم وجود پایه مشاهده پذیر (که می دانید پیدا نشده) می پذرفتیم، رادیکال ترین مغالطه های تکامل هم از چارچوب خلقت خارج نیست چون وجود یک پروسه زمان دار اشکالی برای نگاه خلقت انگار ایجاد نمی کند.

    5. دوست عزیز و هم میهن علمی من،پیرامون موضوع انشا شده ی شما بنده بعنوان یک انسانی که روزگاری در جاهلیت و عدم فهم درست بر اساس داشته و قدرت و ظرفیت انسانی خالقی را منکر و نادیده میگرفتم که برای اثباتش شعور و منطقی استدلال پذیر بدور از هیاهو و پاچه خواری و مدح واعضان و سخنوران و پذیرش قطعی۲ تعریف بنام ۱_فرضیه ۲_نظریه
      ار معنای فارسی هر دو کامه را کنکاش کنید به قطعیت خ اهید رسید؟؟؟ایادر باور انسان متریالیست قطعیت وجود دارد؟؟یک مثال کاربردی:بنده با توجه به رسته ی تخصصی ام سر و کار زیادی با مبحث و علم ریاضیات و هندسه دارم….مبنای کاربردی پایه در بیان و فهم هندسه استفاده از قوانین اقلیدسی است.هندسه پذیرش سده توسط انسان نوعی هندسه ی اقلیدسی می باشد
      …..یه مثال از هندسه اقلیدسی؟؟مجموع زوایایی داخلی مثلث ۱۸۰ درجه می باشد.
      با قطعیت جناب اقلیدس بیان کردن که ۱۸۰ درجه می باشد.و اگه از پرگار و گونیا و نقاله استفاده کنیم می توانیم به ۱۸۰ درجه یک مثلث ترسیم کنیم….از دوران اقای اقلیدس تا کنون چند سال گذشته؟؟؟الان در مباحث هندسه در فضا به این نتیجه و مبتا قرار دادن در علم رو هندسه ای به اسم‌ هندسه ی نا اقلیدسی نامیده اند.چون اثبات شده که زوایایی داخلی یک مثلث هیچگاه ۱۸۰ درجه نخواهد شد یا ۱۷۹.۰۰۰۰ یا ۱۸۱ و یا….((مبدا زمانی اقلیدس تا ققرن ۲۰ چند سال می باشد؟؟؟؟اصلا بحث هندسه اساسی بر پایه اقلیدس داشت که اونو قانون میگفتند و یه اصل مثل شب و روز میدونستند تا قرن ها و هیچکسم خطایی ندیده و نمی تونست ایراد بر قوانین اقلیدس پیدا کند…ولی اکنون دیگر هنه میوانیم که هندسه نااقلیدسی کامل تر و جامع تر و صحیح است.میدونید بزرگترین درد بشریت همین درد جانسوز و جانکاهیه که در همه انسان ها بوفور یافتمیشه که اون دوستمون یافته های علمی پروفسور هاوکینگ رو مبدا اثبات قرار میده و این دوستمون سخنان ثادق ابن باقر رو….و در هیچکدوم قطعیتی وجود نداره چون اصلا هیچ چیزی در فهم انسانی قطعیت ندارد نه در گذشته و نه در اینده..واحد وحدانیت لا شریک لا اله الی الله همه و همه یک چکیده دارن اونم واحد بودن،واحد بودن یعنی قطعیت یعنی ۱۰۰ درصد در واقعیت…..و من و شما درباره ی کسی نظر میدیم که قطعیت تمام و وجود واحد بی هیچ نیازی…..ایا این قیاس مضحکه نیست؟؟؟پیرامون بیگ بنگ و فرگشت هم خیلی طنازانه و با ناز در فران از راز بیان کرده،ولی کو فهم و خواندن کو پذیرش و مطالعه منطق؟؟کو باور و ایمان و ایقان به توانایی کشف حقایق در راستین؟؟؟خود بنده از برهان خلف به خالقی بس بزدگ و شگفتانه و لا یتناهی رسیدم که اثبات وجودش فقط حقیقت و راستی را در کنار قلم و کاغذ میتوان بوضوح دید……برای تمامی سخنانم دلیل و برهاندارم از قران از فرگشت از بیگ بنگ که یکی از مهندسین ارشد انجام پیچیده ترین ازمایش تاریخ از دوستان و اشناهای بنده هستن که در امریکا زندگی میکنند…و در مباحثه ای دوستانه با یقین در مقابل سوالش و با خود دلایل ناسا و فیزیک علمی که بیگ بنگ خود نشان از وجود خود دارد..در مواجهه با دوستانی که ادعای بر نیستی خالقی قدسی و دست نیافتنی و بدور از فهم بشری اگر کسی دلیل منطقیو علمی داره بنده با تمام وجود حاضر به مبتحثه با ایشون خواهم بود….و ذکر اینکه من فقط در مقابل دوستانی که بر عقیده ی خود پافشاری می کنند حاضر به مباحثه می باشم.هیچ چیزی رو هم بنده اثبات نمیکنم فقط در حد فهم اون فرد جکابی قانع کننوه خواهم داد..

      1. سلام بر همه
        توصیه می کنم نظریه ها وتفکر دانشمندان را صرف تبادل نظر رد یا قبول نفرمایید هر کس می تواند نظر خود را مطرح کند لازم نیست همه اش دنبال رد انکار نظرات دیگران باشیم بعنوان اطلاعات انگیزه برای تحقیق مد نظر قرار دهیم دوستان این یک اصل انکار ناپذیر است که تمام انسان ها نسبت به سایر موجودات دارای قوه ای بنام تعقل و آگاهی هستند لذا پاسخ سوالات دوست عزیزمان با بیان نظریه دیگران داده نمی شود بهتر است هر انسانی به اندازه آگاهی و تعقل خودش بدنبال کشف حقیقت باشد من در میان علمای اندیشمندان تنها یک شخص را پیدا کردم که دارای شعور آگاهی کامل بوده و آن حضرت مولی الموحدین امیرالمومنین علی علیه السلام بود مصداقشم اینکه از وی سوال شد آیا خدا را دیده ای فرمودند من خدایی را که نبینم عبادت نمی کنم منظور حضرت دیدن به چشم سر نبود بلکه ایشان به این قابلیت آگاهی مافوق مادی و ماورایی انسان اشاره دارد که اگر شخص انسان بتواند نفس خود را رام و مدیریت کرده و در اختیار بگیرد حجابهای قوه آگاهی او کنار می رود و خدا را به چشم حق بین دل می بیند و مسلم است که اگر انسان به این شهود اگر دست یافت دیگر لازم نیست وقت خود را صرف تبادل نظر دیگران نماید بلکه لحظه هایش با خدا گره خورده و عاشقانه زندگی می کند به طبع همه برنامه زندگی اش روی علم و اخلاق لدنی پیاده می شود به باور خودم قسم یاد می کنم اگر کسی به این مرحله برسد پاسخ هر سوالی پیچیده تر از این مباحث فلسفی هم برایش مکشوف و مشهود می شود تنها شرطش فقط دل کندن دنیا و تعلقاتش است اما نه به یک معنا بلکه به تمام معنا .
        چقدر شنیده یا حتی دیده اید که افرادی توان کار های خارق‌العاده دارند اینها هر کدام یکی دو مصداق از تربیت صحیح نفس آدمی است اگر تربیت نفس به تمام معنا صورت پذیرد انسان به کمال می رسد منظور از کمال نیز این نیست که مقدس بازی در بیاورد یعنی به مقامی می رسد که حتی از اشیا سوال کند جواب می گیرد و … تمام این فلاسفه و دانشمند انسانی همانند من و شما بوده اند و زمانی هم این سوالات برای آنها پیش آمده و بدنبال همین سوالات به جایی رسیده اند.
        از همه عذر خواهی می کنم اگر وقتتون گرفتم ببخشید.سپاسگذارم

  8. گمان نمیکنم جناب مسلمان زحمت این را به خود داده باشند که حتی نگاهی به مقاله راسل انداخته باشد, شما که در جواب جناب “علم دوست” فرمودید مواردی از کتاب طرح بزرگ را ذکر کنید تا به آن پاسخ دهید, ابتدا لطف فرمایید نقدی مستدل بر مقاله راسل بنویسید سپس اگه راسل حرفی برای گفتن نداشت بعد به کتاب طرح بزرگ بپردازید.

    1. یک یا دو نکته از آن مقاله مورد علاقه خود را که به نظر خودتان از همه مهمتر است بیاورید تا مورد بحث قرار بگیرد.درضمن چرا بحث فعلی را ادامه نمی دهید؟ آیا قانع شده اید؟

  9. جناب مسلمان عزیز! همانطور که آقای صابر فرمودند، ظاهراً شما حتی همین مقالۀ راسل را هم نخوانده اید؟ آیا بخش مباحثۀ این مقاله را خوانده اید؟ نگاه کنید به صفحۀ 10 مقاله و این پرسش از راسل که:
    «آیا نباید این قوانین و نیروهای جهان را بعنوان نیروی خدا درنظر بگیریم؟» و پاسخ راسل که «نظم ویژگی ذهن انسانی، یا به بیان دیگر، اختراع انسان است!»
    و همچنین صفحۀ 4 مقالۀ حاضر که راسل از جان استوارت میل نقل کرده است که: «پدرم به من گفت که به این پرسش که “چه کسی مرا آفریده است؟” پاسخ نمیتوان داد، زیراکه آن پرسش متضمن این پرسش است که “چه کسی خدا را آفریده است؟”» و حال من از شما میپرسم که «چه کسی این خدای شما را آفریده است؟» و «چرا این خدای شما وجود دارد؟ چرا؟ (البته اگر اصلاً وجود داشته باشد!)»
    و آخر اینکه شما که استیون هاوکینگ را تلویحاً بیسواد خواندید و خوانندگان آثارش را هم بیسواد میدانید! دیگر من چه بگویم؟!! موفق باشید. و لطفاً بیشتر مطالع کنید، تعصب خوب نیست!

    1. به اونایی که استیو هاوکینگ رو نمیشناسن پیشنهاد میکنم فیلمی که در موردش ساخته شده رو حتما ببین تا ببینن چه شخصیت بزرگیه.
      ضمنا “عقل”، چیزیه که میتونه بدون انتها پیش بره، اما دلیلش این نیست که الان و امروز همه چیز رو میدونه. پس بهتره برای حرفهامون درصدی احتمال خطا در نظر بگیریم. انقدر قطعی نظر ندیم. در طول زمان، همیشه نظریات گذشتگان اصلاح شده.

  10. جناب علم دوست! لطفا بحث را شخصی نکنید! اکنون به ادامه بحث بپردازیم:
    ۱_ این پاسخ «راسل» :« نظم اختراع انسان است » بر ضد علم است ، اساسا تمام قانونهای علمی نوعی نظم در جهان را نشان می دهند.
    ۲_ پاسخ اشکال دیگر « راسل» این است : آنچه نیاز به خالق دارد ، مخلوق است وخدا نیست.
    ۳_ چرا از اینشتین و عبد السلام که برندگان جایزه نوبل هم هستند حرفی نمی زنید؟!!! وفقط به تبلیغ برای یک نفر می پردازید آنهم بدون اینکه حرف آورا فهمیده باشید و بیاورید؟! بهتراست بدانید که انگیزه های افراد متفاوت است و ربطی به تخصص آنها ندارد و تخصص ها نیز متفاوت است.
    اگر واقعا درپی حقیقت هستید ، یک بار تمام کامنت ها را از اول بخوانید.

  11. 1- مگر خود علم اختراع و ابداع انسان نیست.
    2-بحث بر سر وجود یا عدم وجود خالق است و شما خالق را مفروض گرفته اید.
    3- خود انشتین هم نظریه کوانتوم را قبول نداشت حداقل به طور کامل قبول نداشت,این نزاع بین دانشمندان بوده وهست.

    1. علم ، دانستن حقایق و کشف واقعیت ها و قانونها ونظم ها است ونه اختراع آنها. اختراع نیاز به علم دارد. « راسل» مجبور شده است بطور ضمنی به نفی علم بپردازد و تفاوت بین بی نظمی ونظم در عالم را انکار کند و آنرا ذهنی فرض نماید.
      وقتی شما خالق ایده های خود هستید ، چگونه ممکن است بطور کلی خالق را انکار نمایید؟!!! این بن بست دیگری است که «راسل» خود را در آن گرفتار نموده ، زیرا از اول به بیراهه رفته است.
      موضوع ، نظریه کوانتم نبود . نکته این است که اولا نباید ادعاهای غیرعلمی آنهم بدون دلیل را با مطالب علمی مخلوط نموده و به خورد اشخاص غیر متخصص داد. ثانیا افراد غیر متخصص نباید بدون فهمیدن موضوع به رواج آن و جو سازی بپردازند.

  12. دوست مسلمان عزیز! مشکل شما، و بیشتر مسلمانها، این است که گمان میکنید که اولاً «حقیقت کاملاً آشکار است» و ثانیاً «همۀ حقیقت نزد شماهاست» و دیگران باطل اند! و بنابراین، راسل ها و کلاً غیر خودتان را «گمراه» میدانید! و اما در پاسخ شما باید بگویم که:

    اولاً در جهان اتمی، براساس نظریۀ کوانتومی، نه نظمی وجود دارد و نه دیگر «علیت» برقرار است. بنابراین، نظم و علیت «عمومیت» ندارند و همۀ برهانهای اثبات وجود خدا که بر پایۀ نظم و علیت استوار اند، دیگر قابل بحث نیستند! البته شما میتوانید بگویید که اینشتین نظریۀ کوانتومی را قبول نداشت و میگفت که «خدا تاس نمیاندازد»!!

    ثانیاً ببینید! راسل، در مقام یک دانشمند (ریاضیدان و منطقدان) میگوید که نظم اختراع ذهن انسان است. و این هرگز بمعنی انکار علم نیست! علم ریاضی، بعنوان پایۀ علوم تجربی طبیعی، فرآوردۀ ناب ذهن انسان است. و هیچ چیزی دربارۀ عالم خارج از ذهن انسان به ما نمیگوید.

    ثالثاً هرچیزی برای اینکه مخلوق باشد یا خالق باشد، اول باید وجود داشته باشد! «وجود» صفت نیست و نمیتوان از تعریف چیزی وجود آن چیزی را نتیجه گرفت. شما اول باید اثبات کنید که خدا وجود دارد و بعد نشان دهید که خالق است یا، مثل خدایان یونانی، خالق نیست!

    و نکتۀ آخر اینکه ادعای راسل دربارۀ «وجود خدا» بسیار فروتنانه است! او میگوید: «من نمیدانم که خدایی هست یا نیست، چراکه شواهد کافی برای حکم کردن دربارۀ این مسئله وجود ندارد.» و خداباوران را هم گمراه و بیسواد نمیداند! حداقل اگر با عقیدۀ راسل مخالف اید، منش علمی را از او یاد بگیرید.

    موفق و سلامت باشید.

    1. جناب علم دوست! لطفا با بحث شخصی از موضوع خارج نشوید.
      ۱_ نظم انواع مختلفی دارد. نظم فقط به این نیست که ابتدا اشیای اتمی را با مکان و تکانه توصیف نموده آنگاه به تعیین دقیق همزمان آنها بپردازیم.اینکه اشیا از معادله شرودینگر پیروی میکنند ، واساسا فرمالیزم کوانتم شامل تمام اشیا میشود ، مصداق بارزی از قانونمندی وهماهنگی و به عبارتی نظم در جهان است.بطور کلی اگر نظمی در عالم وجود نداشته باشد، چیزی برای آموختن در علوم تجربی نخواهیم داشت (توجه نمایید).
      ۲_ ادعای «راسل» را قبلا پاسخ دادم. ذهن انسان نظم های طبیعت را کشف میکند نه اینکه آنها را اختراع نماید. حتی خود علم ریاضی هم بر مبنای اصول اولیه آی است که از روی مصداق های زیاد پذیرفته شده اند.
      ۳_ لطفا با کلمات بازی نکنید! خلق شدن همان به وجود آمدن است و خالق ، به وجود آورنده است. آنچه نیاز به خالق دارد ، مخلوق است که به وجود می آید.
      به این ترتیب باز هم ملاحظه شد که هر دو ادعای راسل باطل است ، زیرا نمی خواهد مهمترین حقیقت را که توحید است بپذیرد.

    2. نقل قول:
      ” دوست مسلمان عزیز! مشکل شما، و بیشتر مسلمانها، این است که گمان میکنید که اولاً «حقیقت کاملاً آشکار است» و ثانیاً «همۀ حقیقت نزد شماهاست» و دیگران باطل اند! و بنابراین، راسل ها و کلاً غیر خودتان را «گمراه» میدانید! ”

      این بچه مسلمونا را نمی دونم اما اگر این یک اشکال است این خصلت که در نزد شما بسیار بیشتر است که!

  13. برادر مسلمان،
    به نظر می رسد شما مولفه های روش شناسی علمی (باور به اصل علیت، قانونمندی مشاهدات حسی …) را بسیار واثق و چون-و-چرا-ناپذیر و یقینی می دانید و این در حالیست که فیلسوفان علم باور دارند که چنین اصولی صرفا «گمانه ای» ولی در عین حال بسیار شایع و کاربردپذیر هستند. بدین ترتیب، تمامی گزاره های علمی باالقوه در مظان بازنگری و یا حتی ابطال هستند–و همانطور که می دانید اصولا «ابطال پذیری» یک نظریه است که آن را «علمی» می کند.

    جالب اینکه نص قران کریم نیز در چند جا اشاره دارد به اینکه در باب مسائل «متافیزیکی» همچون وجود و نامیرایی روح(و علیت هم مفهومی متافیزیکی است)انسان یا کلا چیزی نمی داند و یا تمام علمش «ظنی» است:
    «وَ يَسْئَلُونَکَ عَنِ الرُّوحِ قُلِ الرُّوحُ مِنْ أَمْرِ رَبِّي وَ ما أُوتيتُمْ مِنَ الْعِلْمِ إِلاَّ قَليلاً» اسرا85.
    « و ما لهم به من علم ان یطبعون الا ظن و ان الظن لا یغنی من الحق شیا» النجم 28.

    از دیگر سو،تنها را رسیدن به معرفت یقینی طبق آموزه ی قران یا عبادت است–« وَ اعْبُدْ رَبَّکَ حَتَّى یَأْتِیَکَ الْیَقِینُ» حجر 99–و یا ارسال نشانه ای از سوی خدا.
    حال که ظاهرا قران وثاقت این مفاهیم و معرفت های «گمانه ای» ،به قول پوپر، را قبول ندارد، چطور می توان به عنوان یک مومن، تاکید می نم به عنوان یک مومن و نه یک فیلسوف، با اسنتاد به این چنین گزاره های علمی متزلزلی ( حال چه از زبان انیشتین صادر شود یا عبدالسلام یا هاکینگ)
    له یا علیه راسل و امثالهم موضع گرفت.

    دیگر تالی فاسد این چنین دیدگاهی (نزد فرد مومن) نسبت به نهاد علم و پیش فرض های متافیزیکی ملازم آن (علیت …) بروز هر-از-چند- گاهیِ تناقض بین دستاورهای نظری علم و آموزه ها ی دینی است. اگر به علم و علیت باور دارید، آیا به اینکه از لحاظ علمی مثلا استمنا مشکلی ندارد و حتی ممکن است «از لحاظ علمی» مثلا مفید هم باشد،باور خواهید داشت؟ اگر علم مثلا «ثابت کند» که حجاب در زنان باعث بروز کمبود ویتامین D، پوکی استخوان و یا افسردگی می شود، باز هم به حجاب باور خواهید داشت؟ (فراوانند این چنین مثال ها) اگر احیانا همچون بسیاری از مومنین در چنین شرایطی پاسخ دهید که « خوب علم دنیوی است دیگر! گاهی پرت و پلا هم می گوید. این همان علمی است که تا دیروز می گفت قهوه اعیتاد آور و اضطراب زاست، الان می گوید مصرف روزانه قهوه برای پیشگیری از ام.اس. موثر است.» بر چه اساسی، با توسل به چه سنجه علمی ای، میان دستاوردهای «مشروع» و «نا مشروع» نهاد علم تمیز خواهید داد؟
    راه ایمان از راه علم جداست؛ علم سودای «رفاه» قصوی را دارد ولی ایمان در پی «نجات»/«سعادت» قصوی است. چه بسا که برای نیل به سعات رفاه را به تمامی باید فدا کرد ( ایوب (ع))، و همچنین، چه بسا که برای رفاه باید سعادت را به فراموشی سپرد.

    1. کسانی که نمی خواهند واضحترین و مهمترین حقیقت یعنی توحید را بپذیرند ، برای فریب دادن خود و دیگران احکامی را صادر میکنند که درنهایت بر ضد علم وعقل است. نفی نظم در عالم فقط نفی یک حکم علمی نیست بلکه نفی کل علم است.اینرا قبلا توضیح داده ام. علاوه بر این انکار خلق شدن به معنی انکار تمام موجوداتی است که در زمان های مختلف پدید آمده اند. انسانهای فعلی ، پانصد سال قبل کجا بودند؟ روح و شعور اینها کجا بود؟
      ببینید که نپذیرفتن اصل تو حید به انکار عقل و انکار علم منجر می گردد.

    2. آقای ویتگنشتاین.
      همینطور که فیزیک و ریاضی را بایست فرا گرفت comprehensionمتن را هم بایست بدرستی دنبال نمود. برخی هرمنوتیست ها از سیکل هرمنوتیک می گویند: فهم جزء وابسته به فهم کل و فهم کل وابسته به فهم جزء. مگر قرآن راجع به خوانش کوپنهاگی کوانتوم اسم برده؟ چقدر عجیب سخن می گویید!کمی توجه به معنای متن از همچون بدفهمی هایی جلوگیری می کند. در سطحی بالاتر بایست به متن وفادار بود نه این که هر چی مطلوب نظر ما بود بزور از متن بیرون بکشیم. شما یقین را به فیزیک ربط می دهید؟ !

  14. پاسخ مرا نداید.
    موضع شما در برابر دستاوردها ی نظری و عملی همین نهاد علم که گاها کاملا متناقض با ملزومات و انشعابات «اصل توحید» است چیست؟

    1. جناب ویتگنشتاین! پاسخ دادن به مطالب پراکنده شما در اینجا ، خارج شدن از موضوع و اتلاف وقت است.همین اندازه بگویم که آن آیات را به غلط تفسیر نموده اید. علاوه بر این نه تنها هیچیک از احکام قطعی دینی با هیچیک از نتایج قطعی علمی تضادی ندارد ، بله علم مورد تاکید دین است.

  15. در ارتباط با دو موضوعی که «جواد» مطرح نموده است :۱_ وقتی مقدمات رخ دادن یک واقعه را نمی دانیم نام آنرا تصادف می گذاریم. انصافا آیا این دلیل نفی علت و قانون می شود؟ مگر تمام تلاش علوم یافتن قانون ها وعلت ها نیست؟
    ۲_ نظریه انفجار بزرگ هنوز از حد نظریه فرا تر نرفته ، بعضی از فیزیکدانان آنرا قبول ندارند و ابهام های آن زیاد است. با تمام اینها حتی اگر آنرا بپذیریم، این سوال باید پاسخ داده شود که تمام انرژی وماده عالم در آن ابتدا چگونه به وجود آمده تا منفجر شود وچرا زود تر منفجر نشده است؟ آیا تصادفا این مقدار ماده و انرژی تولید شده است؟ آیا تصادفا تمام مواد جهان باهم قرار گذاشته اند که تمام آنها مطابق یک قانون یکدیگر را جذب نمایند؟
    ۳_کتابهایی که نام برده اید برای عموم نوشته شده اند و ارزش علمی ندارند.

  16. طبق نظریه ی انفجار بزرگ، زمان و مکان هر دو پی آمد این واقعه است. به عبارت دیگر، صحبت از دورانی «قبل از» انفجار بزرگ مهمل است. حال که خود زمان ( طبق این نظریه) پیش (حتی در استفاده از همین واژه ی «پیش» هم باید مراقب بود)از این واقعه وجود نداشته چطور می توانید بپرسید که «چرا زودتر منفجر نشده است»؟ مگر در عالم عدم زمانی جاری است؟

    1. طبق همین نظریه عمر جهان را چهارده میلیارد سال تخمین زده اند. چرا نه بیشتر ونه کمتر؟ اساس کیهان شناسی نسبیت عام است و اساس نسبیت عام پذیرفتن گرانش در کل کیهان است. این نظم و هماهنگی در کل عالم را چه کسی بر قرار می نماید؟ بستگی مختصات به انحنای فضا و بستگی این انحنا به گرانش ،فقط شکل ظاهری سوال را تغییر می دهد ونیاز به خالق ، نظم دهنده و کنترل کننده عالم همچنان واضح است.

        1. یک کلاس از کودکان بدون معلم! مثالی از بی نظمی را نشان می دهد. اکنون منظور خود را بگویید!

          1. در نتیجه اگر شما بتوانید مثالی از بی نظمی بیاورید، در واقع در حال خلط دو مفهوم متفاوت “نظم” و “قانون” با یکدیگر هستید… چرا که در همان کلاس “بی معلم” هم، همان ثابتها و “قوانین علمی” یک کلاس “با معلم” حاکم است.. منظور اینکه، همان قوانین در آشوبناک ترین شرایط اقیانوسها هم حاکم است.. در نتیجه شما با این مثال، خودتان، ناآگاه، مفهوم نظم را به عنوان امری ابژکتیو نفی نمودید…

          2. جواب دوم اینکه: شما با آوردن مثالهایی از “بی نظمی” در “همین دنیا”، روشن میکنید: که جهان ترکیبی از نظم و بی نظمی است. در نتیجه از گزاره ای “نسبی” هرگز اجازه ندارید که نتیجه ای معرفتی مطلق و “الزاما صادق” بگیرید… در نتیجه بازهم ناآگاه، مدعیاتشان اولیه خود را رد کرده اید..

    2. مگر وقوع بیگ بنگ قطعی است؟ مگر فقط یک نظریه وجود دارد؟ طوری سخن می گویید گویی بیگ بنگ و قبل آن تجربه شده! پس فرق بین پدیده مشاهدتی و فرضیه چیست؟

  17. ولی شما یکی از قانون های مهم را فراموش نمودید و آن اصل افزایش انتروپی در سیستم های ایزوله است. کلاس بعنوان یک سیستم وقتی از معلم جدا شود به سمت بی نظمی پیش می رود.
    این نکته را هم اشاره نمایم که رشد یک موجود زنده توام با افزایش نظم (کاهش آنتروپی) است این نیز نشان می دهد که موجود زنده حداقل از دو لحاظ نیاز به خالق دارد: خلق جهان با شرایط مناسب ، ودیگر خلق حیات و شعور.

  18. ما برای واضحترین حقیقت هم به استدلال می پر دازیم. دقت کنید : قانونهای جهان درحوزه های بسیار وسیع بر قرار هستند و هماهنگی ها را بکمک این قانونها درک میکنیم این مفهوم کلی نظم است. با وجود این اگر بخواهیم موارد خاصی از آنرا در نظر بگیریم که شامل مکان وحرکت اشیا می شود بازهم اصول کلی ، ازجمله اصل افزایش آنتروپی سیستم های ایزوله ، تعیین کننده نتایج هستند. اکنون می پرسیم : چرا جهان با تمام پدیده های آن قانونمند، یعنی به مفهوم کلی آن منظم است؟

  19. 0_ مغالطه آمیز است اگر درطول بحث، از رویکردی فلسفی به یکباره به رویکردی علمی جابجا شوید… به هر حال:

    1_ شما حق ندارید در طول بحث هرجا که خاستید نظم را به یک معنی دلخواه بکار برید. ظاهرا شما در حال خلط مفهوم “عرفی فلسفی” نظم با مفهوم “علمی نظم” هستید، برای مثال مجموعه ی چهار لیوان آب به هم چسبیده، با دمای یکسان و ولرم به لحاظ علمی، “بی نظم”، ولی به لحاظ عرفی، “منظم” است. ولی چهار لیوان با فواصل و دماهای نابرابر 0، 5، 95، 99 درجه، از “دید علمی” در حد بسیار بالایی از “نظم” و حد پایینی از آنتروپی قرار دارد، ولی به لحاظ “عرفی فلسفی” بی نظم خوانده میشوند… لطفا مفاهیم و گزاره ها را به لحاظ صوری و محتویی و منطقی درست بکار ببرید. خلط مفاهیم و معناها مغالطه ی بزرگیست…

    2_ هیچ دلیلی وجود ندارد که بخواهیم کلاس را در جهان حقیقی یک سیستم ایزوله در نظر بگریم، چرا که مفهوم کلاس تنها با محیط اطراف معنا پیدا میکند و درصورت ایزوله فرض کردنش آن را از معنا تهی کرده ایم.. ولی به هرحال اگر اینگونه فرض کنیم، بر اساس قانون دوم ترمودینامیک، کلاس در هنگام تنها بودن بچه ها، به علت تولید و پخش گرمای اضافه، در کمینه ی آنتروپی و در اوج نظم قرار دارد…

    3_ بر فرض هم اگر توصیف شما را از رشد موجود زنده و ایزوله بودن سیستم را بپذیریم: رشد یک موجود زنده هم، منطقا نمیتواند خود بسنده و در محیطی کاملا ایزوله اتفاق بیفتد. حتی کره زمین و حتی بدن “موجودات زنده” هم یک سیستم کاملا بسته نیست. از همین روست که شکل گیری و حضور موضعی و موقتی میزانی از نظم در این سیستمها کاملا معقول است.. درنتیجه شما دچار مغالطه تحریف ماده استدلال شده اید..

    4_ همچنین در مثال بالا شما مرتکب مغالطه ی مقایسه “دو امر یکسان با هم” به عنوان “دو امر نایکسان” شده اید:
    بر فرض هم اگر ایزوله بودن این سیستم کلاس رو بپذیریم: در مثال شما، در حالتی هم که معلم درون کلاس هست، از لحظه ی حضور او، آنتروپی، “تنها با شیبی متفاوت” رو به “افزایش” است.. یعنی با اینکه صورت استدلال شما با ارفاق صحیح است، ولی ماده استدلالتان به لحاظ معرفتی نادرست، ناصادق و ناموجه است. این مغلطه کل استدلال شما را خود به خود وناآگاه فرو میریزد، پس شما بازهم مجاز نیستید از گزاره ای “نسبی” هرگز نتیجه ای معرفتی مطلق و “الزاما صادق” بگیرید. در نتیجه بازهم مدعیاتشان اولیه خود را رد کرده اید..

    5_ ظاهرا شما قوانین و دستاوردهای غیرقطعی علم را، بر خلاف روش شناسی و خود فلسفه ی علم ، مطلق انگاشته و در حال استنتاج نتایج “معرفتی” مطلق (خدای متشخص)، از گزاره های نسبی و غیر قطعی هستید. که این خود مغالطه ی منطقی بزرگیست و مدعیات اولیه شما را خود به خود رد میکند..

    6_ بگذریم که کلیت مثال کلاس شما بی معناست و قیاس مع الفارق است و توصیف شما از “رشد و کاهش آنتروپی” هم به کل، غیر علمی، نا دقیق و اشتباه است… ظاهرا شما با مفهوم “انتروپی موضعی” آشنایی نداری. “کاهش آنتروپی موضعی” توسط خود این قانون “توضیح” داده میشه و چیز “غیر مادی” در توضیح آن دخیل نیست، و “مختص” پدیده ی “رشد” هم نیست. چراکه بیلان کلی آنتروپی باز هم همواره نشان دهنده افزایش است و هرگز نمیتوان شاهد کاهش آنتروپی خالص در جهان بود. استدلال شما در بهترین حالت به لحاظ منطقی به “رد قانون دوم ترمودینامیک” منجر میشود، نه چیزی بیشتر، که بعید میدانم ” توان و ادعای رد آن را” داشته باشید. چرا که رد آن کل بحث و مدعیات شما را بی معنی میکند…
    بنده به علت کمبود وقت به مابقی بدفهمی های علمی و مغالطات منطقی شما نمی پردازم، چرا که خود، منبع خروارها سفسطه اند…

    7_ نتیجه اینکه، مصداق بی نظمی ارائه شده از طرف شما صادق نبوده و موضوعیت نداشته و در نتیجه ضرورتا رد کننده مقدمات و مدعیات اولیه شماست….
    در انتها
    علاقه مندان را ارجاع میدم به مقالات دکتر Dr Jeremy England که حوزه ی علمیشون بیوفیزیک و تحقیقات آزمایشگاهی و تخصصیشون در ضمینه ی تکامل، آنتروپی و حیات است…

    1. جناب پارسا! استدلالهای کاملا واضح را پاسخ نداده اید. با وجود اینکه برای شما روشن نمودم که نظم در مفهوم کلی آن ، یعنی برقراری قانونها در طبیعت مورد نظر است، ونظم به معنای خاص راهم برایتان توضیح دادم ، اصل افزایش آنتروپی را هم به یادتان انداختم ، مثال کلاس راهم در آر تباط با مفهوم کلی نظم که قبلا مورد بحث بوده است آوردم ، اکنون چرا به جای پاسخ دادن ، به اتهام زدن پرداخته اید؟!!! اگر پاسخی ندارید توحید را بپذیرید.
      یک بار دیگر چهار سوال اساسی را مطرح می نمایم و منتظر پاسخ هستم :
      ۱_ چرا جهان وجود دارد؟
      ۲_چرا قانون های علمی از جمله قانونهای فیزیک بر قرار هستند؟
      ۳_ چرا ما با حیات و شعورمان وجود داریم؟
      ۴_چرا شرایط لازم زندگی ما در جهان فراهم شده است؟
      درضمن ، مطالبی را که قبلا توسط دیگران مطرح شده و پاسخ داده شده اند ، تکرار نفر نمایید.

    2. در اینجا به تر تیب به رد ادعاهای جناب «پارسا» می پردازم تا حق از باطل شناسایی گردد:
      ۱_ به این سوال که در انتهای نوشته خود آورده ام دقت کنید: « چرا جهان با تمام پدیده های آن قانونمند ، یعنی به مفهوم کلی آن منظم است؟» ملاحظه شود که مفهوم کلی نظم مورد بحث است. آیا این مخلوط نمودن معانی عام و خاص نظم است؟
      ۲_ اینجانب مثال کلاس را بنا به خواست شما در جایی مطرح نمودم که موضوع قانونمندی جهان ونظم در مفهوم کلی آن مطرح بود. آیا این مغالطه است؟. واقعا خنده دار است که شما از گرمای کلاس سخن می گویید!!!
      ۳_ بنده نگفتم موجود زنده ایزوله است بلکه گفتم آنتروپی آن کا هش یافته است .
      ۴_ همه می دانند که مثال کلاس ومعلم ارتباطی با ترمودینامیک و گرمای مبادله شده (!) ندارد .
      ۵_ مشخص نمایید که بنده کدام دستاورد «غیر قطعی علم » را بکار برده ام؟
      ۶_ به جای پاسخ دادن به سوال ، به داوری در باره سطح علمی دیگران می پردازید تابحث را شخصی ، و از رسیدن به نتیجه منحرف نمایید.
      آری اینها کمترین نتیجه نپذیرفتن حقیقت است. آنهم واضحترین و مهمترین حقیقت یعنی «توحید».

    3. بچه ها !تو رو خدا بحث اثبات وجود خدا رو انقدر پیچیده ش نکنید
      به خدا از اون چیزی که فکر می کنید ساده تره
      من میگم اگه ساده تر فکر کنیم بهتر و زودتر به نتیجه می رسیم

  20. جناب مسلمان! بیایید فرض کنیم که حق با شماست و به هر چهار پرسش اساسی شما پاسخ بدهیم که «چونکه خدا وجود دارد.» اما حالا این پرسش مطرح میشود که «چرا خدا وجود دارد؟»

    فقط توجه داشته باشید که اولاً نمیتوان بر اساس تعریف مفهوم خدا، که خالق است یا واجب الوجود است یا فلان است یا بهمان، وجودش را نتیجه گرفت! این کار نوعی مغالطه است. ثانیاً نمیتوان پاسخ گفت که «چرا جهان وجود دارد؟ چونکه خدا وجود دارد؟ و چرا خدا وجود دارد؟ چونکه جهان وجود دارد!» این هم نوعی مغالطه است.

    و دیگر و مهمتر اینکه «منطقاً» میتوان فرض کرد که گروهی از خدایان این جهان را ساخته اند، و قوانین علمی و نظم را در آن برقرار کرده اند، نه یک خدا! دقیقاً مثل بیشتر ساخته های منظم و قانونمند بشری که حاصل کار گروهی از آدمهاست و نه یک آدم واحد! خلاصه اینکه اصلاً نیازی به توحید نیست.

    1. پاسخ به «علم دوست»: حرف های اول و دوم شما را قبلا پاسخ گفته ام : آنکه وجودش نیازمند به دیگری باشد خدا نیست ، آنکه نیاز به خالق داشته باشد از این لحاظ مانند سایر مخلوقات است وخدا نیست. حرف سوم شما که یک مغالطه است ، تنها راه برطرف نمودن آن توحید است.دلیل وجود داشتن جهان این است که خدا آنرا خلق نموده وحفظ مینماید ولی آنچه خلق میشود خدا نیست. حرف چهارم شما هم باطل است زیرا کارهای گروهی مهم باید مدیریت شود.
      اینهم دلیل دیگری بر توحید. آیا تا اینجا قانع شدید؟

    2. اثبات وجود خدا از دیدگاه راسل یا هر خوداناباور یا خداباور کمکی بما نمیکنه.
      قرص ملین بدین در دوز بالا به خداناباوران و خداباوران
      در عمل تماشاگر نتیجه حقیقی باشید که طلب کردنشان در حالت حقیقی نشان از اعتقاد حقیقی است والا حرفهای کافیشاپی و فتوشامی را ارزشی نیست

    3. سلام لطفا اگر کانالی دارید بفرمایید عضو بشم چون موضوع اثبات خدا در وجودم خیلی گنگ هست ممنونم

  21. برادر مسلمان :

    0. “نظم کلی” و “نظم خاص” مفاهیم جالبی هستند. 😉 ولی متاسفانه در “رویکرد علمی” و “فلسفه علم” بی معنی هستند. شما بیش از حد “ادراکات کلی” خود را موثق می پندارید…

    1. ظاهرا شما کلا “فراموش” کردید که قانون آنتروپی مخصوص سیستمهای “ایزوله” است و بنده هم در همانجا گفتم، که به علت همین “ایزوله نبودن” کامل موجود زنده”، کاهش یافتن موضعی آنتروپی در آن کاملا معقول است و این “کاهش آنتروپی” توسط خود همین قانون “توضیح داده میشود”، و نمیتوان از آن نتیجه ای متافیزیکی استنتاج کرد.. ظاهرا شما مطالب را کامل نمیخوانید…

    2. بله متوجه شدم که کل مسئله ی شما، وجود قوانین در جهان است، در ادامه توضیح مختصری خواهم داد…
    ولی قصد ندارم دیگر با شما ادامه دهم. شما هر کجا میخواهید، مفاهیم را به معنای دلخواسته تان بکار میبرید. دچار “فراموشی استدلالی” میشوید و اصلا “تقدم و تاخر استدلالها” را رعایت نمیکنید، که ناشی از بی اطلاعی شما از اصول علم “منطق” و “معرفت شناسی” است…

    3. تعبیر شما از “اصول علمی” و مفهوم “قانون در جهان و علم” هم برداشتی باستانی، ناموجه و در بهترین شکل،، فهم و برداشتی قرن نوزدهمی است، که باز این هم نشانه بی اطلاعی و ناآگاهی شما از “فلسفه علم معاصر” است، وگرنه باید میدانستید که برداشت مطلق انگارانه ی شما از قوانین جهان، مورد پذیرش هیچکدام از فیلسوفان علم جدید، حتی (مذهبیون آنها) هم نیست و هیچ دلیل منطقی و تجربی برای همچین ادعا و برداشتی وجود ندارد. همانطور که گفتم شما قصد دارید نتایج “معرفتی” مطلق (خدای متشخص) را از گزاره های نسبی و غیر قطعی علم (به تصریح فلاسفه علم معاصر) استنتاج کنید،
    خب برادر، این “مغالطه” است.. بعید میدونم شما قصد داشته باشید که بنده در اینجا “فلسفه علم” تدریس کنم.
    در ضمن الان در عصر “ملاصدرا” نیستیم و دوره ی “عقل خودبسنده” و “تفکر به تنهایی” هم گذشته است، و همه باید از دستاوردهای فکری جدید و جمعی یکدیگر استفاده کنند تا شاید بتوانیم به درک “بی اشتباه تری” از واقعیت – (اگر آنگونه که ما آن را ادراک میکنیم وجود داشته باشد) – نزدیک شویم…….
    خدا پشت و پناهتان …………………

    1. به جای اینهمه تلاش در موضوعات شخصی، خوب بود به آن چهار سوال پاسخ می دادید تا همه از دانش شما بهره مند شوند!

  22. +چه کسی دنیارا ساخته؟
    -خدا
    +چه کسی خدا رات ساخته؟
    -خدا نیازی به خالق ندارد!
    +پس به این نتیجه رسیدیم چیزی میتواند بدون خالق نیز وجود داشته باشد
    ای کاش عزیزان مسلمان برای یک لحظه هم که شده به خودشان اجازه ازادانه فکر کردن را بدهند
    تا کی سر در گریبان فرو بردن؟!

    1. همان اندازه که یک خداباور می تواند متعصب باشد ،یک خدا ناباور هم می تواند متعصب باشد.ایکاش شما هم سر از گریبان خود بیرون بیاوری!! (بیرون ز تو نیست آنچه در توست )

    2. ساختن یا خلقت یعنی بخشیدن هستی یا علیت
      بگزارید یک مثال برای شما بزنم:
      دلیل شیرین بودن جایی شیرین چیست؟
      پاسخ: شکر
      سوال بعدی: دلیل شیرین بودن شکر چیست؟
      پاسخ :خود شکر
      نتیجه:شکر شیرینی اش را از چیزی وام نگرفته است و شیرین بودن از ذات شکر نشئت می گیرد.در واقع شکر منبع شیرین بودن است.
      خداوند نیز منبع علیت است…و سلسله علیت در نهایت به منبع علیت ختم میشود.
      مثال دیگر: شما چهارچوب پنجره ای را میبینید که از جنس آلومینیوم است و کنجکاو می شوید که این آلومینیوم از کجا آمده
      در نهایت به این نتیجه می رسید که منبع آلومینیوم خودش از کسی آلومینیوم نگرفته و آلومینیوم از ذانش نشئت میگیره…نمی توان گفت پس اگر همه چیز نیاز به خالق دارد پس خدا نیز نیاز به خالق دارد…بلکه خداوند معدن و منبع خلقت علیت علم کمال قدرت است و هیچکدام از اینها را کسی به خدا نداده بلکه خداوند مانند معدن است…

    3. این موضع شما منجر به تسلسل می شود و تسلسل غیر ممکن است. توقف در خدا منطقی و معقول است. موضع شما مغالطه آمیز است.

    4. خوب بیاییم به شما گوش دهیم که آزادانه فکر می کنید.
      چه کسی دنیا را ساخته؟
      بیگ بنگ
      چه کسی بیگ بنگ را ساخته؟
      هیچ!!!!
      مگر می شود بینهایت خوشه کهکشانی از هیچ بوجود بیاید؟
      قطعا باور به خلقت عقلانی و ایجاد جهان از هیچ مضحک است.

    5. نقل قول:

      ” پس به این نتیجه رسیدیم چیزی میتواند بدون خالق نیز وجود داشته باشد ”

      خوب اگر به این نتیجه رسیده اید که نظر رقیب شما تایید می شود.
      ضمنا اگر ی خواهید از سخن رقیبتان که همه چیزها بدون خلقت بوجود آید که این مطابق سخن ایشان نیست و نتیجه شما از سخن ایشان ر نمی آید.

  23. هر فیلسوفی که خود به اصول اخلاقی پایبند بوده واسیر من درون نبوده است خدا باوراست نظیراسپینوزا و…ولی هر فیلسوفی که اسیر من دروغین خود است و اصول اخلاقی انسان را رعایت نمی کند خداناباوراست.نظیر راسل،،،لطفا زندگی شخصی راسل را بخواند که این شخص یک بیمار جنسی و روانی بوده است.کسی که اسیرنفس خود است چگونه می تواند خدا را برای خود ودیگران اثبات کند؟؟؟

    1. حضرت Shima! اولاً شما مرتکب مغالطۀ حملۀ شخصی (Personal attack) شده اید؛ و بجای نقد سخن راسل به شخصیت وی حمله کرده اید! اینکه راسل با اخلاق بوده است یا بی اخلاق، تأثیری بر صدق یا کذب سخنش ندارد.
      ثانیاً شما که اسیر نفس خود نیستید لطفاً وجود خدا را برای ما، بدون مغالطه و بصورت عقلانی، اثبات کنید!

      1. جناب علم دوست…برای شخصی که داره به خودش تلقبن میکنه که خدا وجود نداره نیازی نیست که اثبات کرد چون شما داری به خودت تلقین میکنی که قبول نکنی…پس خودتو گول نزن…در ضمن شما چه قبول کنی چه نکنی خدا بود هست و خواهد بود پس اینقدر تلاش نکن برای اثبات عدم وجود خدا چون کاره بس بیهوده ایه.حرف های فیلسوفان غربی رو هم باور نکن اونا برای خراب کردن ذهن منو شما ازین اراجیاف بافتن.و اونا الان مردن و شما موندی که برای زندگی بع از مرگت تصمیم درست بگیری پس با این فکر های اشتباه خرابش نکن.

        1. عزیز من خب این که نشد دلیل عین اینارم یکی می تونه درباره شما بگه که به خود تلقین می کنی خدا وجود داره نیاز نیست براتون عدم وجود خدارو اثبات کر. وقتی داریم درباره درستی یا نادرستی یه عقیده بحث می کنیم اول باید فرض کنیم نمی دونیم کدوم طرف قضیه درسته و ببینیم کدوم دلایل قویتره. نه این که دیدگاه خودمونو درست فرض کنیم و به حال کسایی که درستی دیدگاهمونو نمی دونن دل بسوزونیم!!

          1. خب شما هوا رو می بینی بهم نشون بده ؟ نشون بده دیگ اثبات کن که هوا وجود داره اثبات کردی از کجا دونستی که هوا وجود داره اها حسش کردی نشانه هاش دم و بازدم تکون خوردن پرده و ریختن برگ درختان است با این همه نشانه ها می تونی هوا رو انکار کنی؟

            من و تو نمی تونیم در مورد موجودات بی نهایت و نامحدود اظهار نظر کنیم چون ساختار ذهن ما طوری است که ما فقط وجود مادیات را می تونیم درک کنیم چیزهایی ک شکل و رنگ دارند ذهن ما توانایی درک کردن یا دیدن موجودات بی نهایت نیست ولی نشانه هاش وجود دارد هست هزاران دلیل بیارم واست
            ۱) این روحی که در بدن ما‌ وجود داره بعد از مردن کجا میره جسم که دوباره خاک میشه این روح بی نهایت کجا میره نباید موجودی برتر از اون داشته باشه تا هدایتش کنه این خوشحالی و ترس و هیجان مالع روح است مالع جسم ک نیست
            ۲)این دنیا روی علت بنا شده قانون علیت در یک مثال ساده اگه درخت ریشه نداشته باشع نمی. تونه رشد کنه هممون می دونیم نمی تونه سبز بشع و میوه بده این درخت بدون ریشه به خودی خود میوه میده؟ سبز میشه؟
            ۳)این شب و روز چطور به وجود میان؟ این دنیا بدون وجود به کجا داره میره هدفی نداره پس ما بی معنا برای نابودی اومدیم این دنیا اصن ما از کجا اومدیم بگو دیگه ما از کجا اومدیم خود به خود به وجود اومدیم بطور اتفاقی اومدیم دنیا چرا میمرم مرگ چیست نباید چیزی موجودی وجود داشته باشه که جوابگو باشه ما علتی نداریم همینطوری این دنیا تصادفی به وجود اومده؟

            بریم سراغ بدن گردش خون پلک زدن چشم تپیدن قلب پمپاژ خون به وجود امدن میلیارد ها سلول در بدن و مرگ انها به وجود امدن جنین در رحم یک زن همه ی اینها اتفاقی است به نظر جنابعالی؟
            همشون بطور تصادف اومدن دنیا بدون علت میشه مگه میشه چیزی خود ب خود به وجود بیاد چرا اعصابمو خورد می کنی عقل شما درک می کنه چیزی اتفاقی به وجود اومده
            چرا سیاره زمین سومین سکونتگاه انسان است چرا مریخ نشد اثن چرا روی این سیاره هستیم در این دنیای بی کران می تونستم جای دیگری باشیم بین این همه سیاره و ستاره در جایی هستیم که می تونیم زندگی کنیم چرا در مریخ یا نپتون نیستم چرا زمین همه اینها اتفاقی هست همشون بدون علت است؟
            شب و روز فصول ها خود به خود کار می کنن خندم می گیره اخه
            چند تا علت و برهانی دیگر چند تا نشانه های دیگر رو بهت بگم

            خب چرا تشنه می شی می ری آب می خوری نمی ری غذا بخوری اخه چرا عقلت بهت گفت تشخیص بدی این عقل از کجا اومده اتفاقی بوده اینم؟ چرا حیوانات جانوران عقل ندارن اها چون اونام تصادفی بوده است چرا اونا حرف نمی زنن ولی ت می حرفی این حرف زدنت سخن گفتنت از کجا اومده ساخته دستع بشر بوده یا بطور اتفاقی اومده؟
            چرا روی دو پا هستم چرا روی چهار پا نیستم یعنی ما اتفاقی به وجود اومدیم چرا دو تا گوش داریم دو تا چشم ، چشمی که می بنیه گوشی که می شنوه خب اینا از کجا اومده بهم بگو اگه خالقی گه موجودی نباشع این همه چیز رو به وجود بیاره پس همشون اتفاقی بوده مگه میشه عقل خودت به وجودن امدن خود به خود رو می پذیره این علمی که همش در موردش حرف می زنید از کجا اومده کجا؟ خب از طریق ذهن بشر و عقل او اومده درسته این عقل از کجا اومده همینطوری گذاشتنش تویه سره ما ؟
            چرا یکم ریز و معقولانه بع قضیه نگاه نمی کنی اظهار نظر غلط رو ارائه می دهی هزاران میلیارد ها دلیل و برهان و نشانه دارم بگم

      2. در یک کامنت دو خطی چطور این کار را بکند؟ یکی از CONTROVERSIAL ترین مسائل فلسفی که همیشه تاریخ وجود داشته را از ایشان خواستن زرنگی و عدم صداقت است.

  24. آیا راسل عقل خالص نداشت؟
    ـ او انصاف داشت؛ ولی خالص نبود. لرد انگلیسی بود و می‌خواست لردی خود را حفظ کند و نمی‌توانست لردی را کنار بگذارد. اگر این لردی را کنار می‌گذاشت، عقلش خالص می‌بود. انصاف داشت؛ ولی عقلش خالص نبود. اگر خالص بود، خدا را می‌فهمید؛ البته او خدا را منکر نیست، وحی را هم می‌فهمید.

    عقل خالص است که عقل را می‌فهمد. شما می‌دانید که خواسته‌های انسان چقدر رنگارنگ است؟ هر یک از این خواسته‌ها یک لطمه به عقل است

    1. عقل نمی فهمد! به یک دلیل ساده!؟ چون ابتدا باید فهم باشد تا عقل بفهمد. اگر دقت کنی ما فهم خویش را می فهمیم.

      1. تشخیص اینکه مافهم خویش رابفهمیم باچیست؟باعقل
        پس باعقل فهم خودرامی فهمیم..

  25. نمي دانم  چه  خدايي  است  که  اگر اين  موجودات  ضعيف  بخواهند در وجودش  شک  و ترديد کنند، متاثر و رنجيده  خاطر خواهد گشت؟
    حيف  است  آن  خدايي  که  چنين  وضعي  داشته  باشد، فکر آقاي  راسل  را اشغال  نمايد. معلوم  نيست  آقاي  راسل  با خداي  عاميان  جنگ  و ستيز مي کند، يا با خدايي  که  در مغز پيامبران  و طلايه داران  فکري  از قبيل  انيشتين  و وايتهد و افلاطون  جلوه  کرده  است. تهديداتي  که  به  وسيله  عقلا و پيشوايان  ماورا»الطبيعه  براي  خداشناسان  صورت  گرفته  است، نه  براي  اين  است  که  خداوند، در صورت  شناخته  نشدن، رنجيده  خاطر مي گردد، بلکه  براي  آن  است  که  اگر انساني  که  عقل  و فهم  و وجدان  دارد و مي تواند با شناختن  آن  موجود اعلي، موقعيت  واقعي  خود را درک  کند در اين  کار مسامحه  نموده  و به  خور و خواب  و خشم  و شهوت  بپردازد.
     چنين  انساني  مانند يک  حيوان  پست  به  زندگي  خود ادامه  داده  به  جاي  تکامل، خود را به  سراشيب  حيوانيت  سقوط  مي دهد. احتمال  اين که  خدا در صورت  عدم  اعتناي  افراد بشر به  مقام  شامخ  او رنجيده  خاطر گردد، موجب  احتمال  نقص  در وجود خدا مي باشد; در صورتي  که  خداوندي  که  براي  افکار عالي  مطرح  است، حتي  از ذات  خود نفع  يا ضرر نمي بيند; چه  رسد به  اين که  ديگران  به  او نفع  يا ضرري  برسانند

  26. شما هم جناب آقا یا سرکارخانم به ظاهر علم دوست ،بیرون از خودت دنبال خدا نگرد.پیدایش نمی کنی.اول وجود خود را اثبات کن بعد برو دنبال اثبات وجود خدا…خودت را بشناس آنگاه خدا را می شناسی..خودشناسی=خداشناسی

  27. کسانی که فلسفه می خوانند با انگاره جدا کردن اثر از پدیدآورنده آشنا هستند. گفته می شود که زندگی شخصی فیلسوفان هیچ ارتباطی با آثار آنان ندارد. اکنون، دو نویسنده انگلیسی به نام نایجل راجرز و مل تامپسون، با انتشار کتابی به نام فیلسوفان بدکردار این انگاره را در هم ریخته اند. راجرز و تامپسون می گویند، فلسفه هر فیلسوف، نه تنها به زندگی او مربوط می شود، بلکه واکنشی به زندگی شخصی اوست، چنانکه نیچه می گوید: «هر فلسفه بزرگ اعتراف بنیانگذار آن و مجموعه‌ای از افشاگری‌های غیر داوطلبانه از خاطرات شخصی است».

    منطقی است از فیلسوفان انتظار داشته باشیم که رفتار منطقی‌تر و موقرتری داشته باشند که نشان دهد آنها خود تا حدی به آنچه می‌گویند عمل می‌کنند. واژه «فیلسوف» به معنای دوستدار خرد است که به معنی این است که فیلسوف باید به صورت بی غرضانه به دنبال خیر و حقیقت باشد. اما، راجرز و تامپسون با مطالعه ۸ فیلسوف بزرگ و تاثیر گذار در تاریخ بشر، ژان ژاک روسو، آرتور شوپنهاور، فردریش نیچه، برتراند راسل، لودویگ ویتگنشتاین، مارتین هایدگر، ژان پل سارتر و میشل فوکو، نشان داده اند که زندگی فلسفی، جز در موارد خاص، نه تنها یک زندگی پرشکوه و درخشان نیست، بلکه می تواند گردابی باشد که فیلسوف و هر کسی که به او نزدیک است را در کام خود برد.

  28. از انجايي كه اكثر دوستاني كه وجود خدا را رد ميكنند در شك هستند،خداناباور نيستند بلكه ندانم گرا هستند و اين ندانم گراي از نوع قوي است.
    و به همين علت بايد اطلاعات بيشتري كسب شود تا وجود ويا عدم وجود خدا ثابت شود،حال كه دوستان كتاب هاي افرادي مثل راسل،داروين،هيوم را خوانده اند بنده به ايشان پيشنهاد ميكنم كه به كتاب هايي نظير:برسي افكار هيوم و راسل،نوشته علامه جعفري و قران هم رجوع كنند و از حقايق علمي عقب نمانند.با سپاس فراوان از دوستان خردمند

  29. اقای مسلمان چهار سوال نوشتید که مشابه یکدیگر ودر راستای هم هستند پاسخشان بدین قرار است
    1- برای اینکه بدلیل تنازع بقا وتکامل بدین مرحله رسیدند
    2-اگرقانونمند نبودند منهدم میشدند این قانونمندی از درون است وهرجزیی که نتواند خود را هماهنگ کند نابود میشود وانرزی حاصل از ان تبدیل به جزیی با قابلیت انطباق میشود
    3-انسانها هم بر اثر تکامل مانند سایر جانداران موجود هستند
    4-اگر قانونها شرایط زندگی را فراهم نکند حیات به شکل دیگری ادامه می یابد این قانونها از درون است مشکل شما اینست که گمان میکنید از بیرون قانون وضع شده در حالیکه قوانین از درون طبیعت میباشد که به صورت انتخاب اصلح وحذف مواردیکه قابلیت انطباق ندارند انجام میشود
    البته من شخصا نمیگویم خدا وجود ندارد وخدا را به صورت تعبدی قبول دارم هرچند هیچ دلیلی برای خلقت انسان وطبیعت نمیبینم وواقعا معتقدم دلیل عقلانی برای خلقت چنین جهان پراز ظلم وشرور وجود ندارد واز طرف دیگر هم معتقدم خدا قابل اثبات نیست وتمام ادله اثبات خدا فرو ریخته است مگر انکه کسی تعبدی ودر بسته انرا بپذیرد ولی باز هم فلسفه خلقت همچنان پوچ وغیر عقلانیست

    1. آقای حجت جانان
      1. تکامل یک نظریه است که نسخه های متفاوت دارد. اشکالات بسیار فراوان به آن وارد است. تکیه آ« هم به شواهد مفروض است که پیدا نشده. نظریه ای بشدت سیاسی و مورد حمایت مادی انگارانی است که اگر مسئول دانشگاه نبودند همان وضع آمریکا و علم در آ»ریکا یعنی تدریس خلقت در کنار این نظریه مورد حمایت سیاسی را پیدا می کرد.
      2. این درون را بفرمایید چرا اینطور است؟ ب. شما از متافیزیک دینی به متافیزیکی بسیار عظیم تر یعنی مادی انگاری و تصادف مغالطه آمیز لغزش کرده اید.
      3. سه شما هم که همان اول شماست . حافظه اتان را بکار گیرید.
      4. قانون ها از درون است؟ مغالطه شما حاوی ابهام بزرگی است. چرا بجای فرض از درون است تبیین بهتر تجربی تر و معقول تر و رایج تر آینشتاین، کپلر، نیوتون، ابو علی سینا، بزرگان علم را نپذیریم؟

    2. عقلانی ست.خلقت نیاز ندارد حتما دفعی باشد میتواند ندریجی باشد.غیر ازاین فرشگت توضیحی برای موجودات زنده ندارد.سوما خود ماده هم ذاتا شعور ندارد که خودش را تکامل بخشد.دلایل عقلی برای خدا چند دهه ایست ک زنده شده اند.در باره ظلم هم باید گفت ظلم نتیجه اختیار انسان است و لازمه اختیار اشتن از جمله ظلم کردن است.در مورد سایر شرور.شرور همان نقص است و نقص در ذات مخلوق است یعنی مخلوق یقینا نقص دارد ر غیر این صورت تفاوتی با خود خالق نداشت. پاسخ های دیگه هم هست.

  30. به نظر من دلایل محکم و قانع کننده ای برای اثبات وجود خدا توسط فلاسفه اسلامی ارائه شده است….

    1. تمام این دلایل قابل نقض هستند چون بر پایه توصیف خدا قرار دارند. خدا قابل توصیف نیست.

  31. آقای مسلمان لطفا خودتون رو خسته نکنید اعتقاد وجود خدا در همه هست و اونایی که انکار میکنند نسبت به خودشان هم دروغگو هستند . کسی که خوابه رو میشه بیدار کرد ولی کسیکه خودش رو به خواب می زنه رو نه . خداپرستی در وجود همه هست ونیاز به اثبات ندارد اگه خدا نیاز به اثبات داشت خودش این کار رومیکرد یا پیامبران این کاررو میکردند حساب دودوتا چهارتا نیست که اگه باشه دیگه ایمان معنی نداره دیگه ایمان بااثبات هیچ ارزشی ندارد.نیازی هم به فلسفه نیست و مطالعه کتابهای فلاسفه چون این شمارو مجبور میکنه با قوانین اونا وارد بازی بشی وآزاداندیشی رواز شما میگیره وعقل شما رو محدود میکنه.

  32. قابل توجه اقایان هموطن وحسن محمدی دلایل ارائه شده توسط فلاسفه اسلامی فروریخته اندشما اگر دلایلی دارید یا کسی را میشناسید به بحث ورود نمایید پیامبران فیلسوف نبودند ولی توسط گفتار ورفتار واعمال وشخصیت شان ونفوذ معنوی که داشتند مبلغ خدا ودین بودند ولی الان که در عصرما از چنین موهبتی انسانها بدور هستند پذیرش تعبدی ودربسته فقط وفقط برای خود شخص توجیه پذیر است دیگر کسی نمیتواند ان خدای تعبدی را به دیگران تحمیل نماید خدا نه خودش ونه قوانینش قابلیت تعمیم پذیری وتحمیل به دیگران را نمیتواند داشته باشد چون خدای تعبدی وبدون دلایل عقلی است وتعبد امری فردی میباشد وقابل توصیه وتعمیم وتحمیل به دیگران نیست

  33. این که بگویم جهان طراحی شده است ساده می نماید اما مسئله چگونگی به وجودآمدن جهان به چگونگی به وجود آمدن خدا منتقل می شود اینکه خدا چیست از چه ساخنه شده است خداباوران می گویند که خدا غیر مادی است غیر مادی یعنی چه با گفتن صفات سلبی مانند اینکه عدم وجود طول عرض ارتفاع و زمان چه چیزی را می توان شناخت چیز را که نتوان تصور و توصیف کرد چگونه می توان شناخت ما هر چه را که می بینیم همین ماده هست و وجود نظم را بر اساس رفتار ذرات بنیادی می توان توضیح داد

    1. لطفا بفرمایید چطور نظم از بی نظمی مهبانگ یا big bangایجاد شده.
      لطفا نظم را بر اساس ذرات بنیادین! توضیح بدهید.

      1. شما یک لیوان آبی ک دماش رو افزایش میدی رو بزار زیر میکروسکوپ، میبینی ک بی نظمیش زیاد شده…حالا همون اب رو با چشم ببین، خبری نیست….

        1. در زمان مهبانگ که دیگر من وجود نداشتم خودتون با آوردن من در موضوع نشان دادید به کسی نیاز هست!

        2. این که شما می فرمایید توضیح نیست مشاهده است. در ضمن ادعای یکی بودن نتیجه مشاهده آب با چشم غیر مسلح را نمی توان با مشاهده و تجربه کل جهان یکی گرفت. این ادعای بسیار بزرگی است و متافیزیکی. حتی با معیار فیزیکالیستی کامنت شما غیر علمی و ضد فلسفی است.

  34. با سلام . خدمت همه دوستان . کامنت ها را به صورت کاملا اتفاقی مروری کردم . وجود ذهن های پرسشگر شما دوستان امید و بوی ترقی میدهد.اما به نظر حقیر وجود خدا قابل اثبات نیست ولی شدیدا قابل احساس هست با هر نوع نگرشی . اصلا وجود یا عدم خدا قابل بحث و جدل نیست . باید دید نتیجه هرکدام از دو دیدگاه چیست و پیروان هر کدام از دیدگاه چگونه به آرامش میرسد خواه با عدم اعتقاد به وجود خدا و یا برعکس . باید دید نتیجه کدام یک به بهتر شدن زندگی شخصی و اجتماعی میانجامد .بنده همیشه خدا را حس کردم بدون اینکه هیچ وقت دلیل قانع کننده ای برای اثباتش بیابم . با سپاس

  35. هر سال تو دانشگاه آمریکاسوالات ریاضی بی پاسخی هست کهاساتید و دانشجویان سعی میکنند با اتکا به دانش خودشون پاسخ بدهند. این پاسخ ها در یک نشست فیلسوفان تحلیل و اکثرا رد میشن با اینکه خود فیلسوفان هم پاسخ سوال را نمیدانند.پاسخ دهنده نمیتونه بیاد بگه چون شما جواب نهایی را نمیدانید پس صلاحیت تاییدروش من را ندارید پس جواب من صحیح است. داریم راجب موضوعی بحث میکنیم که علوم مختلف تقریبادر جهت اثبات عدم وجودش گام برمیدارند.با فلسفه و بازی با کلمات نمیشه وجود چیزی را صرفا توجیح کردشما نهایتا با اون دانش ضعیفسعی میکنید که وجودش را توجیح کنید نه اینکه اثبات کنید.اونهایی که تو زمینه علوم زیستی و تکامل مطالعات گسترده داشتند بدون رجوع به این مسائل فلسفی و بازی با کلمات وجود خدا را رد و یا حداقل با تردید نگاه میکنند.خودم پیش از ورود به این رشته اعتقاد و باور خاصی نسبت به وجود خدا داشتم ولی هرچی جلو تر رفتم این ماهیت و شکل تغییر کرد تا به این نقطه رسیدم که چیزی بعنوان خدای واحد وجود نداره و زاده ی ذهن بشره که خودش دستخوش تکامل شده.باز کردن تمام مسائل برای خداباور کار سخت و زمانبری هست چون باید تمام اطلاعات چندین ساله را برای وی با مثال و… بیان کنی در صورتی که او فقط در جهت یک موضوع و آن هم وجود خدا باشه گام برداشته و غیر اون را همیشه رد کرده. وقتی وارد مباحث علمی میشه در قدم اول باید خودت را یک موجود بی طرف و بدون اعتقاد فرض کنی و قرار بزاری بواسطه ی مطالعه و کنکاش به پاسخ سوالات و چراها برسی و نهایتا با رجوع به منطق تصمیم بگیری. خدا=EVOlutin والسلام
    و من الله توفیق

    1. آقای کامبیز دقیقاًدرست فرمودید بزرگترین فیلسوفان و منطق دانان از جمله برتراند راسل و ویلارد کواین به کارآمدی علوم طبیعی و روش تجربی اذعان کردنند حتی کواین میگه که شواهد تجربی می تونه قوانین منطق و ریاضی رو هم اصلاح کنه مثلاً در حوزه کوانتوم میگن که الکترون هم می تونه به شکل موج باشه وهم ذره یعنی در حوزه فیزیک کوانتوم اجتماع نقیضین محال نیست

  36. lnog
    درود.دوستان بنده بحث هایی رو که تا اینجا مطرح شد مطالعه کردم،اجازه بدید به این صورت شروع کنیم که اصلا خدایی وجود نداره.من یک سوال از شما میپرسم آقای علم دوست.خواهش میکنم فقط به این سوال پاسخ بدید و از حرف زدن در مورد مطالب خارج از این سوال لطفا خودداری کنید. جریان الکتریکی چیست؟

      1. جناب بی دین، از پیام هات مشخصه که هیچ بار علمی و دانشی نداری!!
        باید ابری باشه تا آدم ها بارورش کنن یا نه؟
        اگر نباشه که باروری هم در کار نیست!

    1. جریان الکتریکی توجیه ما برای یک پدیده است که شاهدش هستیم. توجیهات در طول زمان تغییر می کنند تا مفید بمانند.
      علم را آنقدر جدی نگیرید که در آن گیر بیفتید.

    2. آقای ks با اجازه شما من هم اینطور شروع می کنم فرض کنیم خدایی بوده. خلقت رخ داده. مشکل infinite regress حل می شود. فرض شما به مشکل می خورد.

  37. چگونه تصادف یا انفجار منجر به نظم وانظبات را که همه اجرام واشیارا در مسیر ومدار خود قرار داده را بدون برنامه ریزی شده وبی پشتوانه یک هوش برتر قلمداد کنیم هوش بر تر ومافوق تصور ،آی کی یوی برنامه نویس، انرژی بینهایت،مغز برتر ،آی سی یویی که هنگ نمیکنه ،همه دانشمندانی که بدنبال انکار خدا بوده اند ازمغزوهوشی بهره برده اند یا بقولی استفاده کرده اند که خدا به آنها داده ،باانکار یا اثبات خدا از جانب هرکس هیچ خللی در ماهیت وجودی خدا پیدا نخواهد شد ،بدی وشردر مسیرشروبدی ،نیکی وخیر در مسیر خیر نیکیست
    حماسه آفرینش از کلک وخیال

    چوگیتی زپنهان نمودارگشت یکی گوی سرخی پدیدار گشت.

    کران تا کران روشنی بود ونور ازآن گوی مهرافزای قطور.

    به ناگه از آن حلقه آتشین جداشد یکی توده نامش زمین.

    گذشت ونشست وگذشت ونشست نشست وگذشت ونشست وگذشت.

    زمین سرد وبی جان شدوخشک لب به روزآمد از گوی غلطان زشب
    ،
    زگرما وازتابش آفتاب به جنبش درآمد دِل خاک وآب،

    درختان وازمرغزاران ورود. ز انسان و حیوان وازهرچه بود،

    پدیدآمداز مهرعالی سرشت زمین وزمانی چورشک بهشت،

    چوایزد ازاو مهردید وبهی نهادش که خورشید عالم تویی

  38. مومنید، همان که میخواهند باشید
    بدان سان که پیش تر بودید و زین پس نیز…
    اصرار بر خود دارید نه بر خدایتان

  39. راستش میدونین چیه؟
    من فکر میکردم مردم جاهل فقط زمان پیامبرانمون بودن خبر نداشتم که هنوز هم جاهل داریم و نیاز به پیامبر دارن…ای کاش تمام خداناباور ها رو بعد از مرگ میدیدم تا شاهد پشیمونی شون باشم.به امید روزی که همه کافران توبه کنین

  40. اگر واقعا خدایی در کار بود یک دین کامل از اول خلقت به وجود می اورد نه زمان حال که چندین دین و خدا وجود دارد.

    1. بیایید فرض شمارا تحلیل کنیم. شما از دیدگاه یک خدا سخن گفتید. بفرمایید چرا بایست از ابتدا یک دین کامل وجود داشت؟
      توجه داشته باشید که دین پاسخی به این مسأله داده است و آن این که مردم در دوران متفاوت نیازمند تبیین های متفاوتی بوده اند و بتدریج به درجات درک برتری نال شده اند.این با نسخه تجربی تر و معقول تکامل که سازگار با دین است نیز همخوانی دارد.

    2. جناب بی دین
      به نظر می رسد که شما چند مطلب را با یکدیگر خلط کرده اید. اولاً وجود خدا چه الزامی به ارسال دین دارد؟ مگر به نظر شما خدا باید لزوماً دینی آسمانی بفرستد تا مردم به آن بگروند؟ در جهان امروز بسیاری از افراد بی دین هستند که به وجود خدا باور دارند ولی به هیچ کیشی نگرویده اند. ثانیاً به فرض آنکه وجود خدایی حکیم و خیرخواه مستلزم ارسال دین از سوی او برای هدایت بشر باشد. آیا ارسال این دین مستلزم آن است که هیچ کیش برساخته و دروغین دیگری در جهان پدید نیاید ؟ وانگهی چه لزومی دارد که آن دین آسمانی، متناسب با رشد عقلانی بشر، به تدریج تکامل نیابد؟ به نظر می رسد که استدلال شما دارای کاستی آشکاری باشد. بد نیست “بی دینی” خویش را یک بار دیگر مورد بازنگری قرار دهید! با احترام

      1. ممنونم از جوابت. این موضوع تمام شد حالا بهم بگو وقتی خدا داشت جهان رو می آفرید تو اونجا بودی؟ نبودی. پس چطور دعوی میکنی که خدا وجود دارد.

  41. علم را قبول دارم دین را نه حاوی یک مغالطه است که دین با علم مغایر است. دین با فلسفه مادی انگاری در تقابل است . حتی علم تجربی بر اساس فرضیه، نظریه، نتایج عقلی و استنتاج کار می کند اندیشه خدا استنتاج و نتیجه مشاهدات ما از جهان خارج و معقول ترین باور متکی به تجربه است. مادی انگاری منجر به تسلسل می شود و غیر معقول است.

  42. خداناباوران باور به خدای متشخص ندارند و منطقی و عقلانی و نتیجه اندیشه است. اما اگر منظور از خدا، مبدا موجودات باشد؟ آیا کسی هست که به مبدائی قائل نباشد موجودات را ازلی بداند؟! برای اینکه چیزی باشد، شرط لازم اینست که خود هستی یا بودن باشد. ما انسان‌ها چون موجود هستیم و از دسته چیز ها، بسیار سخت می توانیم، بودن را درک کنیم و همواره بودن چیز ها را بودن می دانیم. بودن، هستی یا وجود، آن است که خدا می نامیم. بودن در عین حال همان فهم است و در واقع فهم است که هست. فهم یا هستی، عامل ندارد، خالق ندارد. هست! به همین سادگی! شاید بپرسید از کجا پیدا می شود؟! از هیچ کجا! هستی یا فهم، چیز نیست که پیدا شود. پدیده نیست. اگر اندیشه کنی به خودت خواهی گفت، بگو، او که خدا می نامیم یگانه است، وجود یا بودن به وجود نمی آید، خود بودن است. عین وجود است. نیستی اسمش با خودش است نیست و نبوده و نخواهد بود که هستی شود. هستی هست و خواهد بود و هست نمی شود و هستی دیگر پدید نمی آورد و یگانه است. هستی هست، اسمش همین است. چیز است که می تواند باشد یا نباشد. هستی همتایی و همانندی ندارد. دو هستی کنار هم بی معنی است. چون لازمه اش این است که میانشان نیستی باشد!؟ نیستی نیست. پس هستی یگانه است. عربی این جملات می شود. قل، هو الله احد …….

  43. با سلام.
    انسان افریده شد و به او عقل داده شد تا به کمک ان جهان هستی را بشناسد. شناخت جهان هستی مختص انسان است که دارای نیروی “عقل” است و سایر مخلوقات از ان بی بهره اند.

    در ورای این “شناخت جهان هستی”، رازی نهفته است که ان شناخت و معرفت پروردگار این جهان هستی است و ان مختص کسانی است که از عقل خود در جهت معرفت ان خالق بی همتا استفاده می کنند و سایرین از ان بی بهره اند.

    در ورای “معرفت خالق بی همتا” رازی نهفته است که ان عبودیت در مقابل خداوند است که سرکشان و گردن فرازان از ان بی بهره اند هرچند به معرفت ان خالق رسیده باشند.

    در ورای “عبودیت خالق بی همتا” رازی نهفته است و ان رسیدن به لقای خالق بی همتا است که هبه مخصوص الهی و تحفه خاص خداوند به بندگانی است که با خشیت و خشوع به عبودیت گردن نهاده اند و چشم به او دوخته اند و از “هر چیز غیر او” چشم فرو بسته اند.

  44. «اصل انسان مداری» چیست؟ فیزیکدانان نشان داده اند که اگر ثوابت جهان به اندازۀ بسیار ناچیزی تغییر می کرد امکان تحقق چنین کیهانی نبود. مثلاً نیروی الکترومغناطیسی حدود 39 برابر بزرگتر از نیروی گرانش است. اگر این نسبت به میزان بسیار بسیار ناچیزی تغییر می کرد چنین کیهانی پدید نمی آمد. دانشمندانی که به اصل انسان مداری باور دارند برآنند که ثوابت این جهان چنان تنظیم دقیقی یافته است تا «انسان» (حیات هوشمند) پدید آید. از زمانی که براندن کارتر، فیزیکدان نظریه پرداز معاصر استرالیایی این نظریه را در قالب مدرن در 1973 پیشنهاد کرد، دانشمندان بزرگ دیگری نیز به تقویت و تأیید این اصل همت گمارده اند. شاید برخی از خداناباوران وطنی فرصت مطالعه دربارۀ این مباحث مبتنی بر فیزیک مدرن را نداشته اند. بد نیست که اندک درنگی نیز در این باره بکنند.

  45. درود من از همه ی خداباور ها یک سوال دارم: آیا شما موقع آفرینش این جهان آنجا نظاره گر بودید؟

    1. آیاشمادرزمانی که درشکم مادر به شکل جنین بودید,نظاره گر این جهان بودید؟

  46. درود
    همه بحثهاروخوندم…یک سوال؟وجود و عدم وجودخداچه تاثیری درزیست حال ماداره؟بنظرمن خدانیست. این آدم آدم کش رو هیچجوری نمیشه کنترلش کرد…ی هیبتی روساختن تابتونیم مثل آدم کنارهم زندگی کنیم.اگه خدانباشه.اگه بهشت وجهنمی نباشه واقعامیشه تجسم کردچجوری میشه دنیا.باوجودخدامن نمیتونم زندگی کنم به قانون هم بهانمیدم.آخرجامعه ای بااین افکاربه کجاختم میشه؟

    1. ایجاد امید، دادن توضیحی معقول از جهان، دادن هدف به انسان ها، ارائه اخلاق، ارائه تبیین جهان، جلوگیری از کشت و کشتار و ظلم. این شروری که می بینید حاصل حائز آزادی بودن انسان است. انسان آزاد است که کافر باشد و یا خدا را بپذیرد. (برخلاف لیبرالیسم که پذیرشش اجباری است).

  47. انسان ازکجاپیداش شده؟
    براچی بوجود اومده؟
    برای چیه
    اینهمه اختلاف
    اینهمه نابرابری
    اینهمه جنگ
    اینهمه ظلم
    اینهاخواسته خداست؟
    به کجاختم میشه اینهمه ستیز

    1. نابرابری,ظلم,جنگ را چه کسی ایجادمی کند؟انسان
      چه کسی جهان وانسان راآفرید؟خدا
      آیاخداوند موجب این شرور درعالم است؟این برمی گردد به بحث علل وجودشردرعالم که همیشه موردبحث فیلسوفان بوده وهست.به نظرمن علت بیشتر شروبدبختی درعالم خودانسان است.مثلاکسی که به سلامتی خودهیچ اهمیتی ندهدوبیمارشود,مقصرچه کسی است؟جزخودشخص!
      آیاخدا می خواهد که اوبیمارشود؟یاخودشخص با بی احتیاطی موجب بیماری خودش شده است.

    2. پاسخ خود را نفرمودید! دینداران از نفس باسوء می گویند فروید از لیبیدو می گوید (با دزدی این مفهوم از مسیحیت) . شما توضیحتان چیست؟ با ارائه مجموعه سئوال , و القاء نظر بطور ضمنی نمی توان نظر شک گرایانه شما را پذیرفت.

  48. حتی افرادی که معتقد هستن سرنوشت همه از قبل مشخص شده و قابل تغییر نیست موقع رد شدن از خیابان دو طرف آن را نگاه میکنند.استفان هاوکینز

  49. خیر.شاهد بودن افرینش چگونگی افرینش را توضیح میدهد اما ما نبودیم که ببینیم.پس نیاز به استدلال عقل و پیشینی داریم.و این استدلال ها وجود دارند.مٍلا یک استدلال میگوید جهان افریده شده پس نیزمند افریدگار است.ما از انجا میفهمیم جهان افریده شده چون جهان ازلی نیست برایش دلایل فلسفی و علمی وجود دارد. ک دلیل علمی مهانگ.

  50. مقضود از دین کامل چیست؟دین کامل یک مفهوم مجهول است.شما یک سری مفروض دارید که ایراد دارد.چه کسی گفته خدا فقط باید یک دین بفرستد؟ دیگر اینک شما دین رو یک پدیده کاملا الهی دانسته اید که اینگونه نیست ادیان بیشتر بشری اند تا تاالهی.

  51. عزیزان این فیلسوف معتقده که اگه همه چی علت و معلوله پس خدا هم علت میخواد خب اگه همه چی اینطوری باشه اون وقت چیزی به وجود نمیاد ؟

  52. اگر خدا را منکرید، باید نه طبیعت را کار او بدانید و نه دلیل وجود بشر را؛ بلکه باید حیات را یک پدیده‌ی پوچ، بی‌حکمت، بی‌هدف و بازی یا تصور بدانید. اما خودتان نیز می‌دانید که نظام خلقت، بسیار علیمانه، حکیمانه، قانونمند و بالتبع هدفدار می‌باشد – و خودتان می‌دانید که هیچ چیزی همین‌طوری و از هیچ به وجود نمی‌آید – و خودتان می‌دانید که نه شما خالق خود و این عالَم هستی هستید و نه دیگرانی که چون شما از صفات مخلوق برخوردارند.

    خداوند متعال در مورد خلقت زمین و آسمان‌ها و هر چه در آنهاست و نیز ربوبیت و رزاقیت آن، سؤالی طرح می‌کند که “عقل سلیم” به آن پاسخ درست می‌دهد و “قلب مریض”، هیچ پاسخی به جز سفسطه و شعارهای پوچ و بی‌منطق ندارد:

    « أَمْ خُلِقُوا مِنْ غَیْرِ شَیْءٍ أَمْ هُمُ الْخَالِقُونَ »

    – یا آنها بی هیچ (از هیچ و بدون هیچ علت و عاملی) آفریده شده‌اند، یا خود خالق خویشند؟!

    « أَمْ خَلَقُوا السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضَ بَلْ لَا یُوقِنُونَ »

    – آیا آنها آسمان‌ها و زمین را آفریده‌اند؟! (نه) بلکه آنها جویای یقین نیستند!

    « أَمْ عِنْدَهُمْ خَزَائِنُ رَبِّکَ أَمْ هُمُ الْمُصَیْطِرُونَ »

    – آیا خزاین پروردگارت نزد آنهاست؟! یا بر همه چیز عالم سیطره دارند؟!

    « أَمْ لَهُمْ سُلَّمٌ یَسْتَمِعُونَ فِیهِ فَلْیَأْتِ مُسْتَمِعُهُمْ بِسُلْطَانٍ مُبِینٍ » (الطّور، ۳۵ تا ۳۸)

    – یا نردبانی دارند (که به آسمان بالا می‌روند) و بوسیله آن اسرار وحی را می‌شنوند؟! (اگر) کسی که از آنها این ادّعا را دارد دلیل روشنی بیاورد!

  53. تعجب میکنم ازاینکه بعضی دوستان برای پاسخ به نظرات الحادی راسل به آیات قرآن متوسل می شوند!!! ومعتقدنداگرخدانباشدجهان پوچ وبی هدف است.. قطعا راسل جوابش این است که من که بخداباورمندنیستم ازکتب آسمانی که شمابدان معتقدید به آیه استشهادنکنید…ثانیا پوچ بودن یانبودن یک مساله است وبودن ونبودن خدا مساله ای دیگر…بافرض وجودخدا چه هدفی بربهشت وجهنم مترتب است؟ فکرکنیدتاابددرجهنم ماندیدیادربهشت هدف چه بود؟لذت؟… من باراسل موفق نیستم اما بانحوه استدلال برخی دوستان هم موافق نیستم

    1. شما ابتدا مفهومی که از هدف قبول دارید را ارائه بفرمایید.
      در قرآن هدفی برای خلقت جهان بیان شده. حال شما می توانید این هدف را بپذیرید و یا نه. اما نمی توانید بگویید که نیست.
      اما در فیزیکالیسم اصولا teleologyمورد تمسخر است.
      پس قرآن هدفی برای خلقت بیان کرده و فیزیکالیسم نکرده.

    2. اشکالش چیست؟
      این کهراسل به چیزی اعتقاد ندارد دلیل برای این نمی شود که ممنوع بشود بیانش.
      گوش می کنیم ببینیم حاوی دلیل و شوئاهد هست یا نه. راسل معیار ارزش دلیل نیست.
      ضمنا فلسفه زبان راسل که از مهمترین موضاع اوست از دیدگاه زبانشناسی واقعا ابتدایی و مضحک است. اگر زباشناسی سوسور را خوانده بود چنین مواضع aمضحکی نمی گرفت.

  54. اشکال من برهان نظم این است که چون خداصفاتش درکمال نامحدوداست پس اگرحکیم است حکمتش درنهایت واوج خواهدبود پس نظم که خروجیش حکمت است بایدحداکثری باشدتا دال بروجودخدباشد نه مطلق نظم وحکمت..هرنظم وحکمتی اثباتگروجودخدانیست اگرنظم وحکمت درهررویدادی دراعلی درجه خودبود آنجا خداوجودش آشکارمیشداماآیاهمه حوادث اینگونه اند؟ مثلا زلزله ها وبیماریها وبازشدنهای زمین وفرورفتن انسان وحیوان درآن نظم وحکمت حداکثریست؟ رعدوبرقی دربیابان گله ای رامیسوزاند.این نظم وحکمت حداکثریست؟ بچه پنج ساله باسرطان میمیرد این حکمت حداکثریست؟ امادرکل بایداعتراف کردکه دلایل محکمی براثبات خداهم وجوددارد…مانندبرهان وجوب وامکان

  55. اماحق این است که جهان حادث است وحادث درحدوثش به علت نیازمنداست.دلیل حدوث این است که حرکت درجهان درحال خلق است اگرجهان ازلی بودازنظرحرکت وزمان بی نهایت بودومی دانیم بی نهایت نه کاهش می پذیرد ونه افزایش پس همینکه جهان دارای حرکت های جدید درجهان ماده است بیانگرافزایش مقدارحرکت وزمان است. پس جهان علت می خواهد وعلت تقدم برمعلول داردپس علت جهان مقدم برخودجهان است…امابرتراندراسل درکتاب جهان بینی علمی خود میگویداگرجهان حادث هم باشد من وجودخدارانمی پذیرم بلکه ترجیح میدهم بگوبم جهان یکمرتبه بدون علت بوجودآمد…خوداوهم ازاین راه حل ابراز شگفتی کرد پس تن به باورخدا ندادن بایدباپذیرش یک اصل غیرقابل قبول همراه باشد…پس قطعا خداهست.

  56. همانطورکه همه میدانیم مسایل فلسفی تصورش سخت وتصدیقش آسان است یعنی اگرمسایل فلسفی رادرست تصورکنیم تصدیق وپذیرشش آسان خواهدبود…اگربدانیم هرامرتدریجی الحصولی حادث است ومحال است حرکتِ تدریجی الحصول نباشد پس حرکت حادث است ازطرفی ماده بدون حرکت وتغییرمحال است.مثال شمایک شیء مادی فرض کنیدصدسال زمان ازآن بگذردآیاتغییری درآن حاصل میشودیانه قطعامیشود.حال گوییم آیا این تغییرنودونه سال نبوده درسال آخردفعتاپیش آمده یاتدریجا درتمام زمانها استمرارداشته وقتی ماده بدون حرکت ممکن نباشدوخودحرکت هم حادث باشد پس ماده نمی تواند ازلی باشدوچون حادث است علت میخاهد.وقتی تک حذکات حادثندپس کل حرکت حادث است پس علت می طلبد

    1. انچه شما تصور میکنید صور ماده هستند ذات ماده که همان نیروی موجود در اجسام هستند ثابت بوده کم وزیاد نمیشود این صور ماده هستند که تغییر میکند واز حالتی به حالت دیگردرمیاید ضمنا ایت الله مطهری در کتاب علل گرایش به مادیگری ازلی بودن ماده را پذیرفته وذکر نموده که ابن سینا هم به ازلی بودن ماده معتقد بوده است

  57. نوشته آخر بنده رو نمیدونم چرا به این روز درآوردی اگرموردپسندتان نبود منتشرنکنیداماچرا به این روز درآوردیدش!!

  58. اگر کسی ادعا کند که یک قوری بین زمین و خورشید در منظومه شمسی است باید ثابت کند در غیر این صورت باید بگوید نمی دانم و کسی هم که ادعا می کند چنین قوری وجود ندارد باید ثابت کند در غیر این صورت باید بگوید نمی دانم.در مواجهه با یک مسئله سه شق وجود دارد: 1)ادعای وجود دارد 2)ادعای وجود ندارد 3)نمی دانم بسیاری از افراد از شق سوم غافل می شوند شق 1 و 2 هر دو ادعا هستند و نیاز به اثبات دارند ولی شق سوم نیاز به اثبات ندارد

    1. این که نیاز به اثبات ندارد برابر با تاییدش نیست. تایید یک ادعا ممکن است محقق شود ممکن است نشود. این برابر با ابطالش نیست.

  59. فقط خواستم بگم به نظرم منکر هم باید دلیل بیاورد و اثبات کند چون انکار خودش یک ادعا محسوب میشود،ممنونم

  60. برای اثبات خدا همین کافیه که یکم فکر کنیم هرچیزی خالقی داره. این چرخه که خالقِ خالقِ خالقِ … کیه بهرحال یه پایان داره!!! اولین خالق، خداست. این رو نه تنها فلاسفه بلکه عقل اثبات میکنه و میپذیره!!!
    اینکه هنوز بر این باور باشین که خدا وجود نداره، تنها تراوشات مغزهای تاریکی هست که نمیخوان عقاید نادرست خودشون رو تغییر بدن و این نوعی نادانیه!

    1. اینکه سلسله ی خالق ها «یه پایان داره!!!»، به گفته ی شما، ثابت می کنه که این مقدمه که «هر چیزی خالقی داره» کاذب است، چون بالاخره می پذیرید که حداقل یک «چیز» هست که خالقی نداره. پس، نتیجه ی استدلال شما با مقدمه ی استدلال شما در تضاد است. بدین ترتیب، قید «هر چیزی» باید از مقدمه حذف بشه.

      از طرف دیگه، دقیقاً همین خط استدلالی شما رو یک «دهری» (مثلا خیام خودمون) هم می تونه به کار بگیره: به این ترتیب که «هر چیزی یک علتی داره»؛ سلسله ی علتِ علتِ علتِ… «بهرحال یه پایان داره!!!» و اولین علت هم خود هستی/دهر است.

      اینجا ممکنه شما به دهری اعتراض کنید که «آخه مگه می شه یه چیزی خودش علت خودش باشه؟»
      جواب دهری:«همونطور که یک خالق می تونه خاقق خودش باشه!»
      شما:«من اینو نگفتم، خالق خودشو خلق نکرده، از ازل بوده و تا ابد خواهد بود.»
      دهری:« خوب پس «هستی» (عالم وجود) من هم علت خودش نیست و از ازل بوده و خواهد بود. پس، از این جهت، چه فرقی ،چه وجه رجحانی، بین «خالق» تو و «هستی» من وجود داره؟»

      و به این ترتیب با دهری به تکافو می رسید.

      1. تبیین جهان با فرض گرفتن مقومات تجربه گرایی مستلزم تجربه جهان است. شما ایتدا بایست تبیینی تجربی از جهان ارائه بدهید. تکامل تجربی نیست و حاوی مبانی متافیزیکی و غیر تجربی است. جهان از چه تشکیل شده است؟ چگونه تشکیل شده است؟ سن جهان چیست؟ چرا حرکت در جهان وجود دارد؟ دینامیسم جهان از چه نشات گرفته است؟ چرا شیمی ارگانیک یا شیمی آلی وجود دارد؟ چرا شیمی INORGANIC وجد دارد؟ رابطه این دو چیست؟
        اول تکامل و اشکالات آن را بشناسید بعد اشتباه کنید! تنازع بقا را شما وقتی می توانید بعنوان توضیح جهان مطرح کنید که تجربی باشد، سئوال های مطرح را پاسخ دهید، و علم روز را بشناسید.

      2. نقل قول:
        ” به این ترتیب که «هر چیزی یک علتی داره»؛ سلسله ی علتِ علتِ علتِ… «بهرحال یه پایان داره!!!» و اولین علت هم خود هستی/دهر است. ”

        جدای ABSURDبودن این جمله ، REFUTER بزرگی برای آن وجود دارد. آن غیر منطقی بودن این ادعا است. در منطق تبیین شما طبیعت تبیین خواه است . شما تبیین خواه را بعنوان توضیح مسئله اولیه مطرح کرده اید. حتی بر اساس ارزش ها و منطق تبیین فلسفه علم فیزیکالیستی متن شما غیر منطقی است.

      3. پاسخ سئوال شما از دیگاه یک کافر که به انصاف و استدلال توجه دارد:

        طبیعت بنا تعریف طبیعت گرا فاقد شعور، فاقد توان تصمیم گیری، فاقد تدبیر است.
        خدای دین داران OMNIPOTENT OMNISCIENT OMNIBENEVOLENT است. فقط یکی از این توصیف ها باعث برتری فرضیه خلقت می شود. توانای مطلق به خدای فرضی توضیح حرکت، ماده، دینامیسم جهان را می دهد چون موجودی آن ها ایجاد کرده.
        در صورتی که طبیعت فاقد شعور محتاج توضیح حرکت ، توضیح چگونگی بوجود آمدن، و یا شواهد وجود داشتن از زمان بی آغاز ازلی است.
        برتری تبیین واجد وجود خدا بر طبیعت گرایی بدیهی است. کفر الحاد و طبیعت گرایی بسیار وضع بدی دارند و UNTENNABLE هستند. در صورتی که تبیین واجد خدا تبیینی موفق است .
        ًQUAD ERAD DEMONSTRANDUM

  61. علم اثبات کرده که انسان تکامل یافته ی زنجیره ی حیات هست ، و به یکباره آفریده نشده ، دقت کنید دوستان اثبات شده از لحاظ علمی این موضوع

  62. بی نظمی هم در سراسر عالم وجود دارد سونامی وزلزله و جهش زنتیکی و معلولیتهای مادرزادی و….هم هست
    جهان بر اساس خالق خالق خالق اداره نمیشود جهان بر اساس تنازع بقا پا برجاست
    مطهری وبسیاری دیگر از فلاسفه ی اسلامی ازلی بودن ماده را پذیرفته اند بلی یعنی تا خدا بوده ماده هم بوده ماده ازلی است وهرانچه ازلی باشد لاجرم ابدی هم هست

  63. خدا از پشت چشمان شما خود را نظاره میکند.
    چرا انقدر دنبال خدا میگیرید نیاز به هیچ استدالالی نیست.
    خود را مستقل ندانید.

  64. با دقت در این فرضیه گرایش به خدا به عنوان معلول و علت آن ترس ذکر گردیده است.
    یکى از اشتباهاتى که طرف داران مسأله ترس درباره انگیزه گرایش انسان به خدا بدان دچار شده اند، این است که معلول یا فایده و نتیجه را به جاى علت گرفته اند; چون اگر انسان هاى نخستین هنگام ترس متوجه خدا و مذهب مى شدند، به این دلیل بود که از این راه به آرامش روحى و روانى مى رسیدند، نه این که بدون هیچ مقدمه اى بر اثر ترس از قواى طبیعى یا مرگ، یکباره به یاد و فکر خدا افتاده باشند. به عبارت دیگر، گرایش به خدا بر این مسأله مقدم بوده و توجه افراد در زمان ترس و وحشت به دلیل رسیدن به آرامش روانى بوده که مؤّخر بر اعتقاد به خداست. بنابراین، رسیدن به آرامش روانى در هنگام ترس و اضطراب فایده مذهب است، نه علت گرایش به آن.

    (اما راسل اولاً استدلال میکند که مؤمنان برپایۀ ایمانشان تبهکاری میکنند و خود را مجاز میدانند که دیگران را بفرمانِ خدا بقتل برسانند!)متن.
    علت نفی خدا باوری و گرایش به الحاد به عنوان معلول
    ترس از جنایاتیست که مومنین بر پایه ایمانشان خود را مجاز میدانند به قتلِ قاتلین!!!خود ابطال گری.

  65. با سلام و عرض ادب برای دوستان که در این مباحثه به نوعی جلسه ای مجازی تشکیل دادند؛ حقیر اهل بحث نیستم ناگهانی در مورد اندیشه راسل سرچ کردم چون در کتاب هستی بخش اثر دکتر هاشمی زنجانی مطلبی در رابطه با چیستی خدا مطالبی را از دیدگاه راسل خوانده بودم بهمان خاطر اتفاقی با نظرات شما دوستان مواجه شدم که من باب نظر شخصی عرض می نمایم اول کار خدا شناسی که نیاز فطری بشری است از همین سوال خدا چیست ؟ آعاز می شود و احتمال دارد یکی در اول جوانی و دیگری در میانسالی یا پیری به پاسخ خود برسد که البته روی سوال نیز از خدا چیست به خدا کیست تغییر پیدا می کند اگر کسی هم طالب مسائل فطری نباشد به مقصود نمی رسد این سوال و جواب ها که شما در حاضر بین همدیگر مطرح وتبادل می نمایید خود دلیل اثبات وجود آفریننده بی همتا است اگر عمیق تفکر شود ریشه تمام سوالاتی که به ذهن انسان ورود پیدا می کند خود دلیل وجودی آن موضوع بوده برای روشن شدن نظرم اینکه عرض شود علوم دیگری غیر از فلسفه از جمله علم حروف یا اعداد و علوم معارف اسلامی از قبیل عرفان نظری وعملی صرفا بر دلالت همین موضوع مطرح شده که اگر مورد مطالعه قرار گیرند مشخص می شود که هیچ حرف و کلمه ای یا مسئله ای در عالم بی حکمت جاری در افکار و اندیشه ها نمی شود مگر اینکه موجودیت از یک وجود باشعور کامل داشته باشد تا جایی حقیر سراغ دارم اکثر فلاسفه البته نه همه شان ولی خیلی ها پس از اتمام فلسفه برای تکامل نظریه های فلسفی خود که استدلال عقلی بوده به یک چیز دیگر بالاتر از استدلال عقلی نیاز پیدا کرده اند که همان کشف و شهود می باشد یعنی پس از تصورات عقلی خود فیلسوف قانع نشده و برای رسیدن به حقیقت به عرفان وارد شده و به کشف و شهود حقایق را دریافته اند در رابطه با فلسفه فیلسوف معاصر حضرت علامه جعفری مطلب به مهمی را به مزاح گفته اند که اهل علم دقیقا به این مطلب ایشان عمقی نگاه کرده بعنوان یا اصل حقیقی در رابطه با درد فلسفه می پذیرند و آن مطلب اینکه : علامه به شاگردانشان می فرمایند در مباحث فلسفی اول من می فهمم چه می گویم و شما نیز می فهمید بعد از مدتی من می فهمم چه می گویم ولی شما نمی فهمید در نهایت هم بعد مدتی دیگر نه من می فهمم چه می گویم و نه شما چیزی می فهمید لذا فلسفه جوابگوی این نیاز سوال چیستی خدا برای این حقیر نگردید توفیق از طرف خود خدا شد که به علمی رسیدم که فهمیدم انسان چون موجودی ناقص است از یک وجود کامل و موجود ناقص نمی تواند درباره چیستی وجودی کامل به حقیقت وجودی آن دست یابد و این راه را اگر ادامه دهد به ترکستان می رسد به عبارتی کارش به جنون می کشد ولی اگر راه مستقیم هدایت برای شخص طالب حقیقت روشن شود که خود مستلزم رنج و مشقت تحصیل علوم و تحقیق تمام ادیان توحیدی و غیر توحیدی است در نهایت علم لدنی برایش افاضه شده و می فهمد که قادر است در رابطه با کیستی خدا می تواند تحقیق نماید نه چیستی آن ، پس دریافتم خدا کیست و هدف از خلقت هستی چیست ؟ دور سوال چیستی؟ خط کشیدم و الان آرامش کامل دارم …
    به قول حضرت حافظ؛
    تا نگردی آشنا زین پرده رمزی نشنوی
    گوش نامحرم نباشد جای پیغام سروش
    از همه بزرگواران طلب عفو بخشش دارم اگر وقت شریفشان را گرفتم زنده باشید.

  66. سلام اگر خدا وجود ندارد دلایل ثابت کننده زیادی دارد مثل معجزه هایی که رخ داده برای چه است؟ چه کسایی که کور بودند لال بودند و مشکل های زیادی که داشتند را امام رضا شفا داد به لطف خدا اصلا من و شما چرا اینجا هستیم کی مارو درست کرده و قرآن دلیل مهمی است.جهان خلقت را چه کسی به غیر از خدا درست کرده است این همه دلیل ثابت کننده وجود دارد و آدم و جهان خلقت خود به خود که به وجود نمیاد دوستان عزیز این راسل ضد دین است و حرف های ان را گوش نکنید راسل بدترین دانشمند است که در طول عمرم دیدم اگر هم خواسته باشید دلایل دیگری هم برایتان می آورم.

    1. اگه یک بیمار با احتمال ده درصد امکان برگشت سلامتی وجود داشته باشه و این بیمار به حرم امام رضا بره و شفا بگیره،علت شفا گرفتن امام رضا نیست چون اون نود درصدی که شفا خواستن ولی شفا نگرفتن رو چجوری توجیه میکنید؟هیچ گونه رابطه علت و معلولی نمی‌تونید پیدا کنید بین اماکن مذهبی و برگشت سلامتی یک بیمار،بعدشم چرا معجزات اماکن مذهبی فقط در موارد پزشکی کار میکنه؟چرا ما ندیدیم یکی دعا کنه به پول و ثروت برسه،و برسه؟یا هواپیمایی که داره سقوط می‌کنه با دعا کردن دوباره به کار بیفته و سقوط نکنه؟و موارد بسیار زیادی که میشه به عنوان مثال آورد

  67. تعجب می‌کنم ازفیلسوفی،مثل راسل که وجودخداراکتمان،میکندجای فکرکردن داره راسل ریاضیدان،هم بود چرا به این تفکر بیخدایی،رسید

  68. تناقض در سخنان خدا باوران و منکران خدا به وفور یافت می شود اما می توان گفت که هم خدا وجود دارد و هم وجود ندارد .خدا مجموع این تناقضات است .خدا قوانین حاکم بر کائنات است. خدا وجود نیست مجموع قانون هاست ،پس وجود ندارد اما قوانین هستند پس وجود دارد .مثال ساده تر .دیوار پیش روی شما ثابت است یا متحرک ؟ هر جوابی بدهید درست است ! ثابت است چون شما ثابت می بینید .متحرک است چون با سرعت غیر قابل تصور در منظومه شمسی در حرکت است ،مثال دیگر ! اینکه تصور قتل از دید قاتل با قاضی متفاوت است .قاضی به آن قتل می گوید در حالیکه قاتل ان را اصلاح جامعه می بیند .هر دو درست می گویند ..قاضی حکم اعدام صادر می کند و مرتکب قتل بعدی می شود ولی این بار کار خود را اصلاح جامعه می بیند و قاتل ان را قتل می بیند ..دو گانگی در دید افراد خداشناس و خدا نشناس باعث نافهم شدن موضوع می شود .بنابراین می توان گفت هم خدا وجود دارد و هم می توان گفت وجود ندارد .در کل باید ببینید وجود یا عدم وجود خدا چه تاثیری در زندگی شما دارد .ایا بودن خدا باعث می شود که به طبیعت و موجودات آن توجه کنید ؟ یا نبود خدا باعث این امر می شود ..هر کدام از ما تفکر جداگانه ایی داریم .تفکر انسانها به تعداد جمعیت دنیا متفاوت است .هم می توان گفت انسان در تصادف بوجود آمده و هم می توان گفت در تفکر خالق .اما هر دو را نیز می توان رد کرد .ایا این تصادف را تفکر خدا بوجود نیاورده ؟ و بالعکس آیا خدا خود مخلوق تصادف نبوده است؟

  69. با سلام به همه دوستان
    آنچه می نویسم نظر شخصی خودمه و درک خودم از خداست
    سوال مهم اینجاست که آیا خداوند انسان را آفرید یا انسان خدا را؟
    ما به دنبال چه هستیم؟ جستجوی حقیقت یا اثبات و تحمیل عقاید خود؟
    ما به چه میزانی برای اثبات حقیقت که فارسی زبان ها خدا و عرب زبانها الله می خوانندش می توانیم تمسک جوییم؟
    عقل، علم، شهود …..
    یک اخترفیزیکدان مانند استیون هاوکینگ حقیقت را چگونه درک کرده است، او که شهره به خداناباوری است حقیقت را چه می داند؟ او که امروز مظهر علم تجربی و دین ستیزی است دل گرم و استوار به کدام امید بود که در روزهای اول بیماری از پا در نیامد و زندگی را موهبتی برای انسان می شناخت.
    به نظر من انسانیت که امروز شعار همه اقشار مترقی ملل با فرهنگ است خلق کردنی نیست بلکه کشف کردنی است.
    به نظر من هیچ، هیچ است و علم بر آن صفحه می گذارد.
    به نظر من اخلاق، عدالت و انسانیت اعتباری و ساخته دست انسان نیست تا زندگی پوچ را برای خود شیرین کند بلکه وجود دارد و انسان آن را نه با چشم و گوش که از درون درک می کند.
    خیلی از چیزها توصیف کردنی نیست باید آن را درک کرد.
    تنها آنچه رنگ و بو و مزه دارد حقیقی نیست بلکه حقیقت قبل از همه اینهاست.

    آری او با خدایی که

    1. لطفا بفرمایید استیون هاوکینز حقیت را چگونه درک کرده است؟
      این که در روزهای اول بیماری از پای درنیامد چه ربطی به درکم او از حقیقت دارد؟
      لطفا تبیین وی از جهان را reconstruct بفرمایید.

      این که در کشور شما interest group ای به نام اساتید دانشگاهی وجود دارد که ذهن شما را با توهم ساینتیزم که by definition بنا به تعریف از انواع illusion است گیج کرده اند ، با تحصیل در سطوح بالای دانشگاه های خودتان قابل مطالعه و fact checkکردن است. خودتان بروید و امتحان کنید. از دست اوردهای اتیون هاوکینز برای concept های توهمی مایه گذاشتن در حد popularizer هم قرار ندارد. کمی از هیاهوی ضد ملا و ژست ضد خرافه بیرون بیایید و آن چه که ذهن جامعه دانشجویی را بواسطه اتوریته ایرانی اساتید درجه هشتم که متن رساله آن ها را خود یک خطش را هم نمی توانند به زبان محل تحصیل بنویسند اما پز آن را می دهند محاصره کرده بشناسید. این professionalism فلسفه در جامعه غرب را در موردش بخوانید فلسفه در مثابه شغل و روش پول در آوردن که در خارج از کشور شما کاملا شناخته شده است. اما در ایران هنرپیشگی دانشگاهی با تکیه بر عدم دسترسی شما به ضعف های این افراد و تظاهر به اندیشه ورزی و گیج کردن دانشجوی روستایی از همه جا بی خبر با کمی دقت به موضع وارستگی اساتیدی که اجازه نمی دهمد آن ها را مورد سوال قرار دهید قابل مشاهده و مطالعه است.

      1. هیتلر که قائل به ابرانسان و عدم حق حیات نژادهای پست بود دم از انسان بودن زد ؟
        ترامپ که مسیحی بود و به خدا اعتقاد دارد کجا چنین ادعایی کرد ؟
        چنگیزخان هم که به خدا اعتقادی نداشت چه برسد انسانیت !
        اما در مورد لیبرال ها هم که همه آنها خداناباور نبوده ؛ ولی به هرحال انسانیت داشتن مقدم بر اعتقاد به وجود خداست نه برعکس . چون اگر کسی به خدا اعتقاد داشته باشد اما به انسانیت اعتقلدی نداشته باشد هزار جنایت به نام و به بهانه همان خدا مرتکب می شود .

        1. چقدر خود را به نادانی میزنید! بزرگترین جنگ تاریخ جهان جنگ جهانی دوم را آمریکا فرانسه انگلیس روسیه ووو …لابد برپا نکردند این لابد اسلام بوده که 80 میلیون آدم در جنگ جهانی کشته!?

          1. این شما هستید نه من که خود را به … زده اید . اصلا در کامنت من بحثی از اسلام یا حتی دین به طور عام بود که پای آن را وسط کشیدید ؟ کامنت من این بود که خداباور بودن الزاما نمی تواند مانع جنایت و همین طور بسط انسانیت شود و اتفاقا همین جنگ جهانی دوم نمونه ای از آن است .
            اما در باب جنگ جهانی دوم درست است که سران و برپاکنندگان این جنگ بزرگ و خونین و ویران گر تاریخ مسلمان نبودند اما به جز شوروی بقیه مثل هیتلر و سران آمریکا و انگلیس و حتی تا حدی فرانسه مسیحی و بنابراین اکثرا خداباور و دیندار آن هم پیرو دینی مثل مسیحیت که در جهان به عنوان دین صلح و دوستی شناخته می شوند بودند اما این جنگ خونین را سبب شدند !
            اما در باب اسلام هم که پای آن را وسط کشییدید به قول دکتر صادق زیباکلام ما آب ندیدیم و قدرتش را نداشتیم وگرنه اتفافا شناگران ماهری بودیم !
            اما نمونه ی این خونریزان خداباور و البته مسلمان که خون خود هم کیشان مسلمان خود را ریختند تیمور لنگ را می توان نام برد .
            همین طور بزرگترین نسل کشی تاریخ پس از هلوکاست ( البته به ادعای مورخان ) و در حقیقت باید گفت قبل از هلوکاست یعنی نسل کشی ارامنه توسط همین مسلمانان در عثمانی به وقوع پیوست .
            البته اینها را قصد مطرح کردن نداشتم اما چون شما بی جهت پای اسلام و مسلمانی را وسط کشیدید برای نمونه آوردم که با برخی از فجایع و جنایات هم مسلکان مسلمان خود که به تازه به خدا و معاد باور هم داشتند اگر اطلاع ندارید آشنا شوید !
            این مثال ها و نمونه ها به درستی گفته من را ثابت می کند که انسانیت بر دینداری و خداباوری مقدم است چون اگر کسی به خدا و حتی همان معاد معتقد باشد اما به انسانیت اعتقادی نداشته باشد هزار جنایت و ظلم بعضا به نام و به بهانه همان خدا مرتکب می شود .

    1. به جهان اطراف خودتان فارغ از حاکمیت موبایل و دروس پر از خطا و عدم فهم دانشگاهیانی که با فرهنگ لغت نوشته شده بوسیله فارسی زبان ! برای شناخت غرب ! ترجمه می شود بنگرید و فکر کنید
      لطفا انسانیت را بر اساس انسانیت مورد فهم غیر خدایی تعریف بفرمایید تا نکته ای را محضرتان بیا شود. البته اگر فاشیسم لیبرالیسم و افسران اس اس دوران جدید اجازه فکر به کسی بدهند.

  70. نظر بنده اینه که خدا وجود داره دلیلش هم اینه
    ۱. یه مجموعه منظم خودبه خود بوجود نمیاد
    ۲. چرا در هیچ سیاره ای تا کنون نتوانستن حیات پیدا کنن اگر زمین و موجوادت زنده بطور اتفاقی بوجود امده باشن باید در چند میلیون کهکشان و سیاره موجوادات دیگری چه باهوش تر از انسان و چه پایین تر از انسان باید درسیاره های دیگه پیدا می کردن به این موضوع در کتابهای دینی قبل از اختراع تلسکوب و سفینه و کشف سیاره های بدون موجود زنده اشاره شده که ما به زمین حیات دادیم اگر موجوات زنده از بیگ بنگ بوجود امده باشن یعنی الان هم امکانش هست که بتوان با انفجار و دود و بخار و گرما و سرما موجود زنده حتی تک سلولی بوجود اورد ایا تا به حال موفق شدن
    تک سلولی کجا و موجودی به باهوشی انسان کجا یعنی انسان خود به خود بوجود امده انوقت انسان که می تواند اختراعات بزرگ بوجود بیاره مثل سفینه و … درست کنه هنوز عاجز از تولید یک تک سلولی
    خدا واقعی انسان را افرید و انسان برای منافع خود خداهای دیگر را افرید

  71. هفت شهر عشق را عطار گشت…ما هنوز اندر خم یک کوچه آییم

    چه بسیار انسانهای بزرگی که مدارج بالای معنوی رو طی کردند و به قله های بزرگ معرفت خدا دست پیدا کردند، عاشق خداوند شدند و از بندگی معبودشون لذت بردند و الان هم هستند و خواهند بود…اونوقت ما داریم در مورد اینکه آیا خدا هست یا نیست مناقشه میکنیم…
    اگر مسلمانها آثار فلاسفه یونان رو ترجمه نمی‌کردند احتمالا آقای راسل یک مومن سرسخت مسیحی می‌بود تا یک فیلسوف بی خدا

  72. سلام دوستان این بحث ها پیچیده تر از اونیه که فکر میکنین به نظر بنده داستان سی مرغ بهترین داستان برای جواب وجود خدا هستش

  73. درود بزرگواران
    من هروقت در مورد خدا فکر کنم به کلمه هیچ،فانی،عدم …فکر میکنم
    نه به خالقی نیاز دارد نه به وجود نه شس جهت نه عناصر نه قدیم است نه حادث نه بی انتهاست و محدود
    پس تگر خدایی باشد باید در بـعدی به نام هیچ و فانی دانست و چون هچوقت عقل و خرد مادی انسان گستره ای خارج از درک ندارد پس نمیتوان توضیح داد
    اما این خدا یی که انسان با عقل و ادراک خود توضیح می دهد و هر چه از نظرخویش عالیترین است را به خدا نسبت میدهد نمیتواند وجود باشد این خدا فقط زاده عقل ضعیف بشر است وهمین توضیحات بزرگترین دلیل برای نبودن خداست
    خدا هست اما حتی همین اسم خدا هم گفتنش شرک و کفر است
    چطور ادعا دارید خدایی هست و ان را توضیح می دهید
    ایا میتوانید در خیالتان چیزی تصور کنید که ندیدید و درک نکردید
    مثلا رنگی غیر از رنگها یا مزه ای غیر از مزه ها
    پس چطور با این عقل خدا را ثابت می کنید و هرجا قانون خود ساخته تان را به خدا نفی میکنید نام گناه و دلیلی به نام شیطان که وجود ندارد می اورید
    سپاس از همه بزرگان
    خوشحال میشوم نوشنه هایم را بانام روح اله سلیمی ناحیه در سایت بخوانید
    #روح اله سلیمی ناحیه#

    1. نتیجه شما از مقدمات شما بیرون نمی آید.

      1. من هروقت در مورد خدا فکر کنم به کلمه هیچ،فانی،عدم …فکر میکنم

      2.نه به خالقی نیاز دارد نه به وجود نه شس جهت نه عناصر نه قدیم است نه حادث نه بی انتهاست و محدود

      3.پس تگر خدایی باشد باید در بـعدی به نام هیچ و فانی دانست.

      چون وقتی شما به خدا فکر می کنید
      به هیچ فکر می کنید
      هیچ هیچ است
      پس خدا وجود ندارد؟!!!!

      1. چه خدا وجود دارد و یا ندارد یه انسانها مربوط نیست بياييد به وظایف انسانی خودمان که به انسانها مربوط هست یحث و صحبت کنیم اگر یک قطره آب در وسط اقیانوس بتونه درک درست و صحیحی داشته باشه اون وقت ما هم می کنیم از وجود خدا صحبتی داشته باشیم .

  74. درود اگر از نظرروح وروان فکر کنیم که خدایی هست ارامش بیشتری داریم مثل سلاحی که در دست داریم ووارد جنگلی میشویم با قدرت بیشتری واعتماد به نفس وارد جنگل میشیم ثانیا هر‌چند به‌ گفته اسپینوزا خداوند جوهر است ولی اعتقاد به‌ خداوند داشتن احساس شادی وارامش درونی به‌ همراه داره

  75. اصل بر عدمه ینی چیزی ک‌ نیس نیاز به ثابت کردن نداره اگه میگی چیزی هس خب ثابت کن

  76. در خصوص اصل عدم و دیدگاههای مخالف آن دو سه مقاله در کتاب” رویکردهای معاصر در معرفت‌شناسی دینی” ترجمه هاشم مروارید، آمده است. دقت در این مقالات و احیانا رجوع به برخی از منابع آنها، نشان خواهد داد که مسئله بسی پیچیده‌تر از این ساده سازی هاست و دفاع از اصل عدم به طور مطلق و در تمام موارد، گر چه آسان نمود اول ولی افتاد مشکلها!

  77. با سلام به همه اندیشوران
    من موضوع کار و مطالعاتم همین مباحث شما است
    قبل از گفتن مطلبی در باره موضوع بحث باید یاد آور شوم که وجود این کانال های ارتباطی بسیار خوب و سازنده است چنان که برخی از آن نتیجه عکس می گیرند تنها مشکل این سبک مباحثات ناشناخته بودن سن ، سواد ، پیشینه مطالعات، سطح نیاز و ظرفیت اندیشه ای مخاطب است
    اگر شما تنوع بسیار زیاد نگاه ها را در مطالب بالا ملاحظه کنید متوجه می شوید که هم در جناح معتقدان به خدا و هم در جناح منکران خدا مطالب یک سطح نیست و به همین دلیل شبهه ای حل نمی شود و هر کسی از دری سخن می گوید
    شما تصور کنید که یک نو جوان 16 ساله اتفاقا گذرش به این سایت افتاده و از بحث اثبات یا انکار خدا خوشش آمده و مطلبی می گذارد و از قضا یا استاد فلسفه یا دانشجوی الاهیات هم می خواهد به او پاسخ دهد شاید بگویید خوب چه اشکالی دارد پاسخ این است که اگر شما خیاط باشید و برای کسی که قد و اندازه و سایز او را ندارید لباسی بدوزید چه انتظاری خواهید داشت ! معمولا به درد او نمی خورد ! بلی ممکن است اتفاقا به درد راهگذار دیگری بخورد
    خب این حرف من دردی را دوا نمی کند و فقط خواستم به دنبال کنندگان این کانال ارتباطی بگویم به نتیجه نرسید نهایی بحث ها معلول چیست وبا این وصف چاره ای جز همین گفتن و شنیدن نیست و جستجو گران واقعی باید استاد صاحب نظری بیابند و بحث را با آگاهی های لازم دنبال کنند نه باری به هر جهت

  78. کسانی در گذشته منکر وجود همه چیز شدند و زیر ساخت همه مباحث را به خیال خود متزلزل کردند رنه دکارت، فیلسوف فرانسوی، برای اثبات نخستین سنگ بنای وجود جمله معروفی گفت ، و آن این بود که می‌اندیشم، پس هستم یا فکر می‌کنم، پس هستم (به لاتین: Cogito ergo sum)
    البته این جمله و کار آیی آن مورد نقد دیگران قرار گرفته است و من بدون این که بگویم جمله بالا چه پیام و نتیجه ای دارد می خواهم جمله ای شبیه آن را بگویم که نقدی عقلای و مستدل بر آن نمی توان داشت :
    1- من هستم ( این یک دریافت بدیهی و بی نیاز از استدلال است و با فهم و درک طبیعی انسان قابل درک است)
    2- چون من هستم، هستی ازلی است( یعنی منشا وجود من ، هموار و از ازل وجود داشته است ! چون هیچگاه نیستی اتفاقا هست نمی شود بلکه همیشه هستی از هستی نشأت می یابد )
    3- جالب است که ماتریالیست ها و منکران خدا هم دو مقدمه بالا را قبول دارند ولی می گویند آن هستی ازلی همان ماده است اما موحدان و معتقدان به خدا می گویند آن هستی ازالی حقیقتی به نام خدا است
    4- پس اختلاف منکران خدا و معتقدان به خدا در اصل یک وجود ازلی نیست بلکه اختلافشان در صفات آن وجود ازلی است !
    موحدان می گویند چون در جهان حقیقتی به نام آگاهی ، شعور ، ادراک ، نظم معنا دار و هدفمند ، زیبایی و…. وجود دارد پس باید منشا وجود این جهان و انسان نیز درای این کمالات باشد و آن حقیقت کامل نامش خدا است
    ماتریالیست ها و منکران خدا می گویند منشا هستی در جهان همین مادّه است و ترکیبات همین ماده باعث پیدایش آگاهی ، ادراک ، و زیبایی و نظم هدفمند شده است !
    خب همه دعواها و مباحثات در طول تاریخ در همین نکته جهارم خلاصه می شود
    حال باید دید عقل مخاطب چه می گوید
    اما مخاطب در این کانال کیست و چه سطحی از عقلانیت و منطق را داراست ؟ راهگذاری کم تجربه و بی مطالعه یا خردورزی نکته سنج ؟
    در پایان سخنی از معلمان معارف الهی مرتبط با آخرین جمله ام می آورم :
    وقتی خدا عقل را آفرید به او فرمان داد: پیش آی و عقل پیش آمد! سپس فرمان داد حال باز گرد و عقل اطاعت کرد ! آن گاه خدا فرمود: سوگند یاد می کنم که در میان آفریده های من هیج آفریده ای ارزشمند تر از تو نیست و همه پاداش ها یا مجازات ها بر اساس تو صورت خواهد گرفت
    نتیجه : اگر براستی عقل انسان خدا را درک نکند و در نیابد انسان مسئولیتی نخواهد داشت به شرط این که انکار خدا از روی لجاجت یا فرار از مسئولیت نباشد چنان که در نظامات بشری و الاهی فردی که در بیهوشی کامل خطایی را مرتکب شده است مجازات نمی شود !

  79. از همه ی دیدگاه ها لذت بردم، همگی به مدت یک ساعت و نیم به من کمک کردید 5400 ثانیه به دانسته هام اضافه بشه.

    من حتی عزیزان رو نمیشناسم ولی برام افتخار بود بین ایرانیان فهیم این گروه چیزی بیاموزم و ازین لحاظ دانش اموزتون هستم.

    به من یاد دادید همه علوم یک هدف دارند و آن کشف اصول طبیعت است هم چنین برای آنان که موسیقی را نمیشنوند ،رقصنده ها نقش دیوانه دارند.

    در انتها اعتراف میکنم:
    هروضعیتی که رخ میدهد، از زمانی که شروع می شود و مادامی که ادامه پیدا میکند محصول ضرورتی است بنابراین وجود آن کاملا موجه است.

    ممکنه تو این گروه مادران گرامی، متصدیان اصناف مختلف ، دانشجویان متفکر، گیمر های حرفه ای، علاقه مندان به مطالعه و هر فردی از هر قشر و شغلی از جامعه باشند که به زعم من همگی قابل ستایش و احترامند.

    فقط صرف علاقه محض برای خدمت به بشریت که میل سیری ناپذیر در من هستش میخواستم مطلبی رو به اشتراک بزارم:

    اسحاق آسیموف معتقد بود که خود آموزی تنها نوع آموختن به شمار می آید و میتونه هم درست باشه هم غلط یکی این جمله رو میپسنده و یکی ممکنه از متنی دیگه لذت ببره

    فکر میکنم ما همگی به اتفاق معمولا حرفهایی رو می شنویم که دوست داریم و مطالبی رو یاد میگیریم که از اونها خوشمون میاد و دنبال کارها و امیالی میرویم که با انها لذت میبریم.

    یک فصل مشترک فکر میکنم بین هممون هست اینکه قطعا میمیریم
    یعنی فقط یکبار حق زندگی کردن داریم
    و خبر خوب اینه شاید هرکدوم از ما در واقع به این دلیل خلق شده ایم که به روش اصیل تاریخ رو بسازیم (اینش به عهده خودمونه)

    به قول شاعر مگه تموم عمر چندتا بهاره

    آنچه سزار داشت و آلبرت انجام داد تو نیز داری و میتوانی انجام دهی سزار رم را پایتخت خود کرد ، انیشتین نسبیت را
    حال ممکن است تو اتاق زیر شیروانی را ازین دنیا مال خود کنی و او آنچه را که نامحدودش میپندارد.

    با عشق و احترام بدرود

  80. بهتره خودمو هیچ چیز نداان!!! معرفی کنم و اینکه فعلا همین کلمه “خدا” بود که ب اسم وجودش همه چی رو بهمون قالب کردن !!!!!

    1. در صورتی که خودتان را معرفی بفرمایید، موضع شما با همین عمل self-defeaterخودشکن می‌شود. زیرا، معرفی خود به کسی مستلزم شناخت دو entity آست: خود و دیگری.
      اگر این واژّ شما ترجمه agnosticism ستُ توجه اشته باشید که خود این موضع self-defeaterخودشکن است.
      ضمنا فرمودید بهتر است این کار را بکنیم. یعنی این واقعیت ندارد. اگر واقعیت ندارد پس باز خود را نفی کرده‌اید.
      بهتر نیست به سخن rational گوش فراداده و در صورت صدق آن را بپذیرید؟

  81. درمورداثبات یانفی خدابایدنکاتی رارعایت کردازجمله بحث تئوریک را نباید باآنچه درجامعه به نام خدامیگذرددرهم آمیخت آنچه درجامعه می گذردنه اثباتگرخداست ونه نافی خداپس صرفاباید دلایل ملاک ومعیارباشندنه احساسهای فردی ونه حتی جمعی موردبعدی تحلیلهای روانکاوانه هم نه اثباتگرخداست ونه نافی آن مثلااینکه گفته شود چون آدمی نیازبه تکیه گاه داردهمچون کودکی که به پدرنیازمنداست درنتیجه به خداهم اراین باب احساس نیازمیکنددرنتیجه خداواقعا موجودنیست بلکه نیازروحیش باعث شده خدائی برای خودبتراشدتا درپناهش احساس آرامش داشته باشد این نگاه نیز باطل است زیرا حس روانی ونیاز روحی نه واقعا اثباتگراست ونه نافی پس باید دلایل عقل پسندارائه شود چراکه ممکن است ایت تحلیل روانکاوانه درست باشد وضمناخداهم باشداینکه چون آدمی نیازبه پشتوانه ای مطمئن داردنه بیانگروجودخداست ونه بیانگر انکارخدا خلاصه ازحیطه عقل نباید خارج شدودست به دامان احساس شد

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *