آزادی بیان در آتن باستان مطرح بود. واژه «پریزیا» به معنای «گفتن همه چیز» در زبان یونانی آن دوران نماینده مفهوم آزادی بیان بود. البته نه به این معنا که همگان امکان «پریزیا» را داشتند. در واقع در یونان باستان افراد بسیار کمی در بیان، آزاد بودند. شاعران هزل گو یکی از گروههایی بودند که آزادی بیان داشتند، علاوه بر آنها شهروندان آتنیِ مشهور به رفتار مناسب نیز از این آزادی بهره می بردند. برده ها و خارجی ها (مانند ارسطو) از آزادی بیان به معنای «پریزیا» برخوردار نبودند. با وجود این که در کل افراد بسیار کمی در گفتن هر چه بخواهند آزاد بودند، بسیاری از آتنی ها باور داشتند که آزادی بیان اصلا خوب نیست و نباید برقرار باشد. فیلسوف ها نیز در برخی موارد از این موهبت برخوردار بودند. به عنوان مثال، نقل است هنگامی که اسکندر مقدونی به سراغ دیوژن کلبی رفت به او گفت هرچه میخواهی بگو تا برایت برآورده کنم. دیوژن به اسکندر میگوید برو کنار جلوی تابش آفتاب را گرفته ای. تصور اینکه شخصی بدون پروا هر چه می خواهد به اسکندر بگوید و جان سالم به در ببرد بدون وجود پریزیا غیرممکن می نماید. البته همه فیلسوف ها این قدر خوش شانس نبودند. مثلا سقراط جانش را بر سر حرفهایش گذاشت و کشته شد.
صد سال قبل از میلاد، اپیکورها در باغمدرسه ای در خارج از شهر زندگی می کردند. هر صبح باید به کارهای اشتباهی که در طول روز انجام داده اند اعتراف می کردند و اساتید باید هنر اعتراف گرفتن از شاگردان خود را بدست می آوردند. شعار آنها این بود: وجدان شاگردها با اعتراف کردن سبک میشود. این اعترافها هم یکی از نمونههایی بود که در آن شاگردها هر چه می خواستند می گفتند. آزادی بیان تنها به یونان محدود نمی شد. به عنوان مثال ارمیا (پیامبر بنی اسرائیلی) به یهودی ها هشدار داد که در حال پرستش خدای دروغین هستند وعاقبت نافرجامی خواهند داشت. ولی در نگاه به دوران رومیها، می بینیم بسیاری از رواقیون سناتورهای اشرافی بودند که باور داشتند باید به آنچه که باور دارند رای بدهند ولی گاهی این به قیمت جان آنها تمام می شد. در دوره های بعدی تلخک های دربارها از جمله افرادی بودند که آزادی بیان داشتند، آنها در گفتن هر چه می خواستند آزاد بودند و معمولا مواخذه نمی شدند. در سده هفدهم انگلستان افراد می توانستند مطالب خود را در منزلشان چاپ کنند و با وجود چنین امکانی محدود کردن آزادی بیان بسیار سخت بود. بنابراین در سده هفدهم موضوع آزادی بیان در انگلستان به موضوعی بسیار مهم و اساسی تبدیل شد. به عنوان مثال در این دوره جان میلتون شعر گفتن را کنار گذاشت چرا که فکر میکرد وظیفه دارد در مورد سیاست بنویسد. در سال 1644 در کتاب خود به دفاع از آزادی بیان (از طریق چاپ آزادانه مطالب) پرداخت. او میگوید مسیحی ها در ابتدا به شما می گفتند فلان کتاب، کتاب خوبی است آن را بخوانید، آن یکی کتاب خوبی نیست آن را نخوانید. در واقع توصیه می کردند و تصمیم گرفتن در مورد خواندن و نخواندن کتاب را به وجدان خواننده می سپردند. ولی در سده هفدهم، پدیده ای جدید شکل گرفته بود، و به شما گفته می شد که این کتاب را نباید بخوانی، یا این گونه مطالب را نباید بنویسید.
میلتون می گوید چاپ شدن مطالبِ اشتباه هم ضروری است چون تنها در صورتی می توان به حقیقت دسترسی داشت که مطالب اشتباه نیز در دسترس باشند. (جان استوارت میل بعدها این استدلال را بسط داد). در سال 1791، مدیسون می گفت بهتر است تغییراتی در قانون اساسی ایجاد کند چون دولت فدرال نتوانسته همه ایالت ها را به همراهی با خود قانع کند. باید به ایالت ها آزادی های بیشتری بدهیم تا با حکومت فدرال همراه شوند. از این رو در متمم اول قانون اساسی آمریکا آزادی بیان نیز گنجانده شد. در سال 1792 در انگلستان، توماس ارسکین از توماس پین دفاع می کند. پیش از هرچیز اینکه هر شخصی باید اجازه داشته باشد به هموطن های خود بگوید چه نظری در مورد کشورش دارد و دیگر اینکه از نظر او چه چیزی برای کشورش خوب است.
جان استوارت میل در سده نوزدهم از آزادی بیان دفاعی کرد که تا به امروز مشهورترین دفاع از آزادی بیان به شمار میرود. وجود آزادی بیان دو پیامدِ ممکن دارد: یا شما متوجه اشتباه خود می شوید و به باور صحیح دسترسی پیدا می کنید یا متوجه می شوید که درست می گفته اید ولی از آنجا که جایگزین های نظر خود را نیز درک کردهاید، نظرتان شفافتر می شود. میل از ما میخواهد که تصور کنیم بحث کردن درباره فیزیک نیوتن ممنوع باشد، آیا در آن صورت هم به این میزان به فیزیک او باور میداشتیم؟ احتمالا خیلی مشکوک میشدیم، چون نمیتوانستیم دریابیم که فیزیک نیوتن مشکلی دارد یا خیر، وقتی نقد آن مجاز باشد میتوانیم تصمیم بگیریم و آن گاه عیار فیزیک نیوتن مشخص می شود. نبود آزادی بیان باعث به تاخیرافتادن اصلاحات در انگلستان شد. (واقعه ای که در آن کلسیای انگلیس از کلیسای واتیکان و پاپ مستقل شد). از نظر پروتستان ها علت رواج نظرات اشتباه این بود که کلیسای کاتولیک افرادی را که نظر خود را اعلام می کردند محاکمه میکرد.
.
.
آزادی بیان – برگرفته از کتاب ریچارد سورابجی
زهیر باقری نوعپرست
.
با سلام. موضوع بسیار جالب و مهمی است . بیشتر به این موضوع پرداخته شود و متن نصف و نیمه از یک کتاب برای این موضوع کافی نیست. با تشکر فراوان
در مورد آزادی بیان : همه می پذیرند که هر حرفی را به هر کسی و در هر جایی نشاید گفت ، مثلاً پدر و مادر همه حرف های شان را در حضور فرزندان نمی گویند یا معمولاً دانش جو و استاد سر کلاس حرف بی ربط به درس نمی زنند . افزون بر این مردم میل به قاعده سازی دارند یعنی از این یا آن مورد مشخص فراتر می روند و گزاره های کلی می سازند : دروغ نگو ؛ مردم آزاری نکن ؛ به پیمان و عهد خود وفا کن ؛ درآمد و دارایی و ایده تازه و روش کسب و کار خود را از دیگران پنهان کن ؛ نسنجیده داوری نکن ….. در مورد این که چه حرفی را به چه کسی یا کسانی بگویند یا نگویند نیز گزاره های کلی می سازند و تبصره ها را نیز به قاعده کلی تبدیل می کنند . در گستره اجتماعی تفاوت در نحوه ساخت قوانین و چگونگی اجرای آن هاست . با رشد تقسیم کار در جوامع ، هم ساخت و تدوین بسیاری از قوانین و هم تضمین اجرای آن ها ، سازمانی و غیرشخصی شده است . بر این مبنا هم محل نزاع فکری درباره آزادی بیان و هم ریشه های تفاوت آرا در این زمینه را می توان تبیین کرد .