
بازخوانی اندیشه سیاسی و فرهنگی آیتالله میرباقری
نویسنده: امید قائمپناه
اخیراً سخنانی از آیتالله میرباقری مورد توجه قرار گرفته که بیان میکنند از جایی به هر حال سطح درگیری تشدید میشود و برای دستیابی به هدفمان حتی میارزد که نصف عالم هم کشته شوند. به همین بهانه ذیلاً مروری بر اندیشههای سیاسی و فرهنگی ایشان کردهام که عمدتاً در کتابشان به نام «در شناخت غرب» مطرح نمودهاند.
آیتالله میرباقری در کتاب مذکور مینویسند معرفت و شناخت، بُعد دارد؛ هیچ شناختی بدون بُعد نیست و اساساً بُعد مقوم معرفت است و در همه مراحل شناخت، حضوری دائمی و فراگیر دارد. یعنی اگر بُعد اسلامی است، این بُعد در همه مراحل شناخت نیز وجود دارد و صرفاً در پرتو همین بُعد میتوان امور را شناخت. در واقع ما شناخت خنثی نداریم و تمام شناخت و حتی توصیف ما نیز باید جهتدار و از دریچهای خاص (اسلامی) باشد. غربشناسی ایشان نیز به همین سیاق، تنها با بُعد معارف و مبانی اسلامی ممکن است.
اما بُعد مورد نظر ایشان دقیقاً چیست؟ ایشان میگویند اولاً عالم مخلوق خدا است و موجودات قائم به وجود اویند، ثانیاً خدا قیوم و رب عالم است و عالم را به سمت کمال پیش میبرد. حال اراده انسان بر اساس این که تابع اراده و ربوبیت خداوند باشد یا نباشد منجر به شکلگیری دو جریان میشود:
۱. جریان عبودیت و بندگی
۲. جریان معصیت و طغیان
از نظر ایشان غرب پس از رنسانس نیز جریانی در معصیت و طغیان علیه مذهب بوده و پایههای آن عبارتند از اومانیسم، لیبرالیسم و راسیونالیسم. اومانیسم یعنی انسان حق دارد خودش نحوه زندگی خود را رقم بزند و خداوند حق ندارد برای او تعیین تکلیف کند، چیزی که امروزه به آن حقوق طبیعی انسان میگویند. لیبرالیسم به معنی آزادی از بندگی خداست؛ راسیونالیسم نیز یعنی تکیه بر عقل مستقل از وحی. بنابراین ستونهای تمدن غربی، جملگی به معنای خروج از بندگی خدا هستند و ذیل جریان عصیان قرار میگیرند. جهانیسازی غربی نیز تنها بر پایه همین مفاهیم رخ میدهد. در جهانی سازی، همین مبانی در شکل سیاست، فرهنگ و اقتصاد توسعه مییابند و در کل جهان حاکم میشوند. در واقع غرب، در پی حاکمیت جریان عصیان در جهان است و میخواهد جریان بندگی و عبودیت خداوند را به محاق ببرد. غرب به این منظور ابتدا با فعالیتهای فرهنگی و رسانهای، هویت و اراده مورد نظر خود را ترویج میکند و سپس به دنبال محقق کردن نظام سیاسی لیبرال دموکراسی و شبکههای اقتصادی هماهنگ با آن، یعنی بازار آزاد است.
اما در سوی دیگر، انقلاب اسلامی حرکتی در جریان بندگی و عبودیت است و این رسالت را دارد که در پی جهانیسازی معنویت و جریان بندگی باشد. انقلاب اسلامی درست نقطه مقابل غرب، به دنبال استقرار خداپرستی در دنیا است. ایشان میگویند این رسالت بدان معناست که با جریان متضاد یعنی جریان معصیت که غرب امروز در آن جریان سیر میکند، به صورت بی امان درگیر خواهیم شد. ایشان بر این باورند که هماکنون موازنه جهانی به نفع تمدن اسلامی در حال تغییر است و دست و پا زدن غرب هم به دلیل آگاهی به این موضوع است که جریان عالم به نفع عبودیت و بندگی پیش میرود.
ایشان سپس بیان میکنند که اگر میخواهیم به هدفمان برسیم باید غرب را در سطوح مختلف بشناسیم نه صرفاً غرب جغرافیایی. بنابراین همانطور که ایشان در کتابشان آوردهاند، غربشناسی به معنای شناخت شجره خبیثه شیطنت ابلیس و دنیاپرستی است که در غرب، در راستای یک جریان تاریخی رشد کرده است و ما برای مقابله با این جریان باید تئوری خودمان را داشته باشیم، یعنی تمام شاخههای دانش از جمله جامعهشناسی و انسان شناسی و فلسفه و علوم طبیعی مبتنی بر جریان عبودیت را میبایست داشته باشیم. در واقع علوم، قانون، نظام مدیریتی ما باید هماهنگ با جریان خودمان باشد و نمیتوان از همان دانشهای جریان طاغوت گرتهبرداری و استفاده کرد.
به باور ایشان انقلاب اسلامی در مقابل این جریان، باید مدرنیته را از اساس نفی کند چراکه مدرنیته، دینی نیست. در تمدن اسلامی مد نظر ایشان نمیتوان بخشی از مدرنیته را پذیرفت یا دست به اصلاح قرائت دینی زد. او صراحتا مدرنیته اسلامی و اصلاح قرائت دینی را انکار میکند و آن را حرکتی در ذیل همان مبانی غربی میداند و اساساً اسلام را به هیچ شکلی و در هیچ جزء و بخشی قابل سازگارسازی با مدرنیته نمیدانند. لذا جایگزین او برای مدرنیته اسلامی و اصلاح قرائت دینی، دیدگاهی است به نام تمدن اسلامی. برای دستیابی به تمدن اسلامی میباید ابتدا تمام نظام مفاهیم بر اساس جریان عبودیت تولید شوند، سپس نظام توزیع هماهنگ و در نهایت ساختار مناصب نیز متناسب با آن ایجاد شوند تا آنگاه مجاری حسی بشر، در زمینه توسعه معنویت کنترل شود و تمدن اسلامی در معنای حقیقی خود ساخته شود.
با این وصف، ایشان به شدت منتقد تفکر التقاطیاند و معتقدند از عقل مستقل از وحی به هیچ عنوان نمیتوان استفاده نمود؛ اما درباره استفاده از محصولات مدرنیته نظیر تکنولوژی چطور؟ ایشان معتقدند تکنولوژی و محصولات غربی، اخلاق و فرهنگ خاص آن دیار را به تدریج بر ما تحمیل خواهد کرد. اما از طرفی اکنون نمیتوانیم آن را حذف کنیم، بلکه باید بتوانیم به نحوی کلیت آن را در دستگاه تمدن اسلامی خود هضم و حل کنیم. در واقع باید بتوانیم به آن، بُعد عبادی و بندگی دهیم. بنابراین برای دست یافتن به این هدف باید از این مجموعه (تکنولوژی و محصولات غربی) به نحوی استفاده کنیم که آن را در اهداف و نظام فکری خود منحل کنیم. یعنی جهت استفاده باید منطبق با تمدن اسلامی باشد، اساساً اسلامیسازی (اعم از دانشگاه و غیره) چیزی جز این نیست. پس ما با همان تکنولوژی غربی باید به ستیز و جنگ با آن برویم، البته ستیز غیر از حذف است و مثلاً میتواند به این کیفیت باشد که به ناچار از آن استفاده کنیم اما به انگیزه و هدف منحل کردن آن دستگاه و جریان! یعنی ما باید در یک روند و برنامهریزی خاص، آن را به چیزی علیه دشمن تبدیل کنیم و آن را منحل کنیم و تدریجا تمدن خود را بسازیم.
در نظر ایشان پس از کنار رفتن کمونیسم و سوسیالیسم، اکنون دنیا صحنه نبرد میان اسلام و کاپیتالیسم است که یکی بر محور توسعه و جهانیسازی عبودیت و توحید است و دیگری جبهه استکبار بر خدا است. این دو نظام به دنبال توسعه همه جانبهاند و در نتیجه طبیعی است که در یک نقطهای با هم برخورد نظامی (یعنی به انگیزه حذف دیگری) داشته باشند چراکه هر دو سو، به دنبال توسعه خود هستند که در جهان خود را نیروی غالب نشان دهند. این جنگ، جنگ میان عبودیت و طاغوت یا حق و باطل است و از آن گریزی نیست. این جنگ، هر چند خسارت دارد اما یک جنگ کاملاً مقدس است که خاصیتهایی دارد از جمله پرورش روحی انسان. او معتقد است حتی در تحلیل مادی این جنگ نیز چه بسا لازم باشد هزینههای زیادی متحمل شد چراکه بالاخره این هزینهها بازگشت دارند، چون وقتی توانستیم موازنه قدرت را تغییر دهیم، این ما هستیم که منابع اقتصادی را تامین میکنیم. البته که این مسیر نیاز به فداکاری دارد و اساساً استراتژی برای غلبه بر کفر، استراتژی غلبه خون بر شمشیر و شهادت طلبی است که امام (ره) نیز آن را دنبال میکردند. ایشان صریحا میگویند: «ما میبایست خون بدهیم و از طریق خون دادن در جامعه جهانی ایجاد بصیرت و بیداری کنیم». همچنین در این مسیر همواره باید به خاطر داشت که امداد الهی هم معادلات را بر هم خواهد زد و اصلیترین معادله هر میدانی است.
ایشان در فصلی از کتاب به این نکته اشاره میکنند که انقلاب اسلامی تاکنون بیشتر به بُعد سیاسی توجه و تمرکز داشته و در بعد فرهنگی ضعیف عمل کرده چراکه فرهنگ غرب، وزن سنگینی در جامعه پیدا کرده و تلقی حداقلی از دین بر جامعه حاکم شده. به این معنا که جامعه تصور میکند که اکثر مسائل را میتواند با تجربه و عقل مستقل از وحی، و بخشی از مسائل را هم با وحی حل کند. لذا نیاز به یک انقلاب فرهنگی داریم که این تلقی حداقلی جامعه از دین، حداکثری شود و همه شؤون حیات را ساماندهی و موضع ما را نسبت به آن (تلقی حداکثری از دین) تعریف کند. یعنی افراد جامعه بر اساس موضعشان نسبت به جریان عبودیت شناخته شوند. وقتی چنین تلقی حداکثری حاکم شد، آنگاه جامعه نیز خواهد دانست که صنعت و علم غربی یا شرقی، نمیتوانند با دین هماهنگی داشته باشند. در تلقی حداکثری، در هیچ موضوعی نباید به تجارب و عقل مستقل از وحی رجوع کنیم، بلکه تماماً باید از وحی تبعیت نمود.
شرح ایشون از غرب،ناشی از ادراک شخصی ایشون هست، نه واقعیت غرب.
اشکالی نداره که ما درک شخصی ارائه کنیم اما این درک ما باید بتونه همه مفاهیمی که در ادامه طرح میشن رو توضیح بده و در نهایت تبیینی ارائه کنه که پاسخ صادق و قانع کننده ای به مسائل بده،آیا ج.ا به عنوان راه حل طبقه روحانیت تونسته به مسائل سیاسی،اجتماعی و اقتصادی انسان امروز پاسخ بده؟فکر نمی کنم جواب خوشایندی چه از طرف اندیشمندان و دانشمندان مستقل و چه از طرف مردم کف جامعه به این پرسش داده شده باشه.
That’s a trusim.
مگر ایشان باید با درک شما غرب را بشناسند. ممکن است تبیین ایشان , hermenautics, , discourse analyis , pragmatics , semantics, conceptual analysis
, you name it ,
exegesis مطابق، قریب ، مغایر با وربیاژ مغالطه آمیز text و یا universe of discourse و غیره و یا طبق سخنان لاکان و یا نگاه دریدا و … سازگار یا ناسازگار باشد اما جالب است که خصومت و تعصب کورورانه جامعه ضدایرانی میگوید ایشان فهم خودشان را از فلسفه غرب دارند! مگر ایشان می تواند فهم کس دیگر را داشته باشند؟ خوب هر کسی فهم خودش را دارد. مگر شما فهم من را از فلسفه غرب دارید؟
ایرانی مخاطب کاملا آشنا با ایراد گیری ، مغالطه دشمنی و تعصب کور القاء شده به جامعه prejudiced ضد ایرانی ضد روحانی و هر چه فکر و اندیشه غیر از وربیاژ parrot learning پر غلط community مفسر فلسفه غرب و بد تر از آن عوام پیرو آنان است.
این فرد می تواند خوب، بد، درست و یا نادرست و … متون را تبیین کنند. قطعا ایشان باید درک خودشان را داشته باشند. اتفاقا این اشکال و فلج فکری جامعهای است که خودش تنها با خودش سخن میگوید و همه کسانی که دچار توهم و ضعف و حقارت و تحقیر ایران و ایرانی نیست را مورد حمله قرار میدهد.
A little knowledge is a dangerous thing.
وحشت جامعه مدعی فلسفه غرب حیرت آور و تأسف انگیز است.
شما هم commentatorعزیز تلاش کنید فهم خودتان نه ترجمههای پر غلط از متون غربی را داشته باشید.
I forgot to pen this critical line:
در نگاه آمریکا و غرب تسلیح بزرگترین predator regime در تاریخ بشریت حمایت از دموکراسی و sovereintyحق حاکمیت و فرستادن ترقه به فلسطینی بدبخت تروریسم است.
به همین ترتیب،
داشتن اندیشه و فکر برای ایرانی خسته از مهملات 2600 ساله میتولوژی و anti mythology یک سلیقه همیشه ناموق ، جرم محسوب میشود. هیچ کس اجازه مخالفت با dogma و یا cannons (فهرست افکار مجاز) اساتید حرفهای مترجمخوان را ندارد و گرنه گفته میشود ایشان فهم خود را از فلسفه غرب دارند!
تا حرفه ای گر یاین community شناخته و اشتباهات آنان برای جامعه دانشگاهی آشکار نشود وطن برده دیگران خواهد ماند: برده فکری، تکنولوژيک، اقتصادی و ad infinitum
دیدگاه ایشون به دیدگاه فردید و استاد داوری از وجوهی شباهت دارد
مغالطه گزاره ای بد است چون شباهت به نظر فلانی دارد!
بهتر نیست از تعصب ضد گروهی خاص که رسانهو دانشگاه با توهین و سرو صدا به راه اندختن در ذهن ما که نمی دانیم چه گفتهاند با مطالعه و علم آشنا بشویم؟ شباهت مگر برهانی بریا درستی و یا غلطی نگاهی است. چقدر دانشگاه prejudice
anti-clerical به جان مردم محاصره شده توسط رسانه ، اینترنت و دانشگاه انداخته. بهتر نیست مبانی فکری این روحانی را بدون تعصب ضد ایرانی ضد متافیزیکی کست خورده نسخه غلط و ایرانی فلسفه غرب مظالعه کنیم؟
بسم الله الرحمن الرحیم با درود و سلام به روح بزرگوار حضرت امام و شهدای حق
بنده مختصر وموجزعرض کنم در مورد نظر حضرت آیت الله میرباقری که یکی از خوانندگان پروپا قرص کتابهای ایشان و مقالات ایشان هستم باید عرض کنم در یک نگاه کلی حضرت آیت الله در واقع به نظر صائب امیر مومنان علیه السلام در جهان هستی معتقدندبدین معنی که ما بیشتر از دو راه یا دو انتخاب نداریم ( حق و باطل)،فرمایش حضرت این است که یا باید با حق باشید یا وقتی با حق نیستید باطل هستید گزینه میانهای وجود ندارد و این یک واقعیت است نمیتوان گفت که ما خدای خود را در قلبمان دوست میداریم اما به اوامر و نواحی حضرت اله جامه عمل و البته اخلاص نپوشانیم. در همین راستا جامعه غرب از نگاه اسلام و دین حق جامعهای باطل با معیار اسلام تلقی میگردد بنابراین ما به عنوان مومن بایستی تمام تلاش خود را در جهت تبیین و تبلیغ دین حق و گسترش آن در جامعه جهانی انجام دهیم با تشکر
بدونِ شناخت چگونه می توانید به این امر برسید ؟
خواهشا نفرمایید ( مدیریتِ جهانی ) ، که آقایان در همین مدیریت کشور خودمان فرومانده اند .
کافی است سری به چگونگی مدیریت در تمامی حوزه ها ( اعم از سیاسی ، اقتصادی ، فرهنگی و اجتماعی ) همین کشور ایران بزنید و مشاهده بفرمایید که مدیریت و اصول مدیریتی چگونه هست .
۱.شناخت را لطفا تعریف بفرمایید.
۲. مگر کسی که برده لیبرالیسم نباشد میتواند زنده بماند تا بتواند مدیریتی در کشورش داشته باشد؟ با توجه به این که مالکان جان و هستی مردم جهان
۳. هر کس نظر آماده و تنبلی دیکته شده ماشین حقنه افکار the big brother را ندارد ، سوءمدیریت دارد. اینقدر عقب ماندگی فکری حیرت داره.
جناب رحیمی نیا
آیا شما میتوانید با لااقل یک جریان جریان حق حق و یک جریان باطل باطل را در دنیا مثال بزنید
که ما از یکی تبعیت و از دیگری بیزار باشیم؟
حتی جریان باطل باطل هم در دنیا وجود ندارد .
شما گر اسرائیل را هم مثال بزنید عنوان منحوسترین و جنایتکارترین جریان باطل دنیا باز هم در درون او زیباییهایی وجود دارد که در جریان حق وجود ندارد و آن
دموکراسی درونی است
تلاش است
تمدن سازی است
شفافیت اینترا نشنال است .
طرفداری از کشتار و قدرت
اتفاقا سرکار خانم شیما برخلاف تصورتان ایشان یعنی آیت الله میرباقری به خوبی وجه تمایز نقد مدرنیته و مدرنیته ستیزی یا نقد غرب و غرب ستیزی را می دانند . در یک کلیپی از سخنرانی شان دیدم که ایشان به چهار رویکرد در مواجهه با غرب یعنی غرب گرایی ، غرب گریزی ، غرب گزینی ، غرب ستیزی اشاره کرده و هر کدام را به خوبی توضیح می دهند و در نهایت سه رویکرد غرب گرایی ، غرب گریزی و حتی غرب گزینی را رد کرده و اگر نه به صراحت اما به طور تلویحی رویکرد غرب ستیزی را برمی گزینند .
آیت الله میرباقری در این سخنرانی رویکرد غرب گزینی را به خوبی شرح می دهد که پیروان این رویکرد می گویند چیزهایی را از غرب می گیریم و چیزهایی را هم رد می کنیم . و نگاه برخی از پیروان رویکرد غرب گزینی را سطحی و برخی را عمیق می دانند .
در نهایت ایشان این رویکرد را هم رد می کنند .
آقای قائم پناه هم به این رویکرد آیت الله میرباقری در این مقاله پرداخته که از نظر آیت الله میر باقری مدرنیته باید از اساس نفی شود و نباید دست به اصلاح قرائت دینی زد .
پس با توجه به توضیحات خود ایشان در سخنرانی اش که چهار رویکرد در مواجهه با غرب را به خوبی توضیح داده و سه رویکرد اول از جمله غرب گزینی را رد می کند و در مقابل به طور تلویحی و یا آشکار در مکتوبات و سخنرانی های خود از غرب ستیزی دفاع می کنند معلوم می شود که ایشان برخلاف بسیاری از حوزویان و روحانیون طیف سنتی تجدد ستیز اتفاقا وجه تمایز نقد مدرنیته و مدرنیته ستیزی را به خوبی متوجه شده و درک کرده اند . چون رویکرد غرب گزینی علی القاعده تا حد زیادی بر نقد مدرنیته و نقد غرب و قبول بخش هایی از آن یعنی غرب و مدرنیته استوار بوده و وقتی ایشان یا کسی دیگر حتی این رویکرد را هم به صراحت رد می کند و قبول ندارد معلوم است آگاهانه مدرنیته ستیزی و غرب ستیزی را برگزیده اند .
ِآیت الله میرباقری هم جز همین طیف غرب ستیز بوده و ایشان این رویکرد خود یعنی غرب ستیزی را در موارد زیادی به صورت آشکار در مواضع و مکتوبات خود آشکار کرده و نشان داده و به صراحت نه فقط دو رویکرد غرب گرایی و غرب گریزی که حتی رویکرد غرب گزینی را که برخی چهره های روحانی طرفدار و مسئول در جمهوری اسلامی مثل حجت الاسلام خسروپناه از آن دفاع کرده و رویکرد خود دانسته اند ؛ حتی این رویکرد غرب گزینی را هم ایشان یعنی آیت الله میرباقری رد کرده و نفی کرده اند و قائل به یک تمدن اسلامی خالص و تقریبا مطلق و یا حداکثری هستند . لذا ایشان وقتی رویکرد غرب گزینی را شرح داده و رد می کند به خوبی معلوم است که ایشان وجه تمایز نقد مدرنیته یا نقد غرب را با مدرنیته ستیزی و غرب ستیزی دانسته و متوجه هستند .
نمی گم هست یا نیست. اما سوال شما یک اشکال دارد: شما پیشاپیش منکر وجود چیزی هستید، بعد با این وضعیت به این سؤال می نگرید و می فرمایید چیزی به نام حق یا باطل وجود ندارد.
وقتی پیش فرض و نگاه شما به جهان از پیش این است که حق و باطلی وجود ندارد معلومه که ممکن است ظاهراً بفرمایید چنین چیزی وجود ندارد.
فردی که ذهنش به او اجازه فکر و نگاه خارج از چارچوب تنگ اسل، مور، فرگه، دیویدسون، برج، کریپکی و ویلیامسون و یا
Continental philosophy را نمی دهد و جهان را بر اساس یک speculation ، یک تلاش فکری گروهی که جهان را در مجموعه مشاهدات و تجربیات خود می بینند ، خوب معلوم است ، به خاطر چارچوبی که برگزیده نمیتواند احتمال خطا بودن باورهای برخاسته از این چارچوب را درک کند و یا حتی احتمال آن یا آن ها را بدهد.
فکر کردن و conceptualization ، حق و کذب یا خطا در چارچوب فلسفه معاصر انگلوساکسونی، امریکایی،انگلیس ، به سبب این پیش فرض الحادی که چیزی به غیر از طبیعت وجود ندارد ، اصولاً ممکن نیست.
بنابراین، جای تعجب نیست که شما به این باور برسید که حق و باطلی نیست. علت این است که فلسفه طبیعت گرایی بر ذهن شما حاکم است. وقتی پیش از طرح و فکر کردن به این سوال فلسفه برآمده از یونان باستان بنیاد را با فرض عدم وجود هدفمندی teleologyبرگزیدید ، دیگر خطا است که این را بپرسید زیرا پیش فرض و انتالوژی هستی شناسی شما ، اجازه وجود حق را به ذهن شما نمیدهد.
باز این کاربر با نام طناز ادعا و نسبت ناروا و کذب و خلاف واقعی و تحریف آمیزی را این بار به شخص دیگری غیر از من یعنی جناب خادمی نسبت داده و بعد بر مبنای این ادعای خلاف واقع که طرف روحش هم از آن خبر ندارد مرتکب مغالطه ی پهلوان پنبه یا مرد پوشالی و تحریف نظر مخالف خود شده است . کلا ایشان گویا عادت کرده است که مطلب طرف مقابل را با دقت نخوانند و یا حتی بخوانند اما چه بسا از عمد بعد از آن ادعاهایی نادرست و کذب را به طرف مقابل خود نسبت دهند که نه فقط منظورش نبوده که در مطلب وی هم حتی نیامده است .
مطلب جناب آقای خادمی :
” پرسش از آقای رحیمی که یک جریان حق حق ( حق مطلق ) معرفی کنید و این ادعا که جریان باطل باطل ( یعنی باطل محض یا مطلق ) در دنیا وجود ندارد و حتی اسرائیل به عنوان یک منحوس ترین جریان باطل جنایتکار دنیا زیبایی هایی( حقانیت هایی ) مثل دموکراسی و تمدن سازی و تلاش و شفافیت دارد.”
اما نقد این شخص یعنی طناز به مطلب جناب خادمی :
“شما پیشاپیش منکر وجود چیزی هستید و بعد بر این مبنا می گویید حق یا باطلی وجود ندارد و وقتی پیش فرض و نگاه شما به جهان از پیش این چنین است که حق و باطلی وجود ندارد معلومه که ممکن است بفرمایید ظاهرا چنین چیزی وجود ندارد .”
می بینید چگونه این شخص که خودش را طناز می نامد چگونه مطلب طرف مخالف و مقابل خود یعنی جناب خادمی را تحریف کرده و بعد با دادن نسبت و ادعای غلط و نادرست و کذب به شخص و طرف مقابل که روحش هم بعضا خبر ندارد آن موضع ضعیف و غلط نسبت داده شده را نقد کرده و طرف را به زعم خود به چالش می کشد ! ( مغالطه ی پهلوان پنبه یا ( straw man )
همان طور که در مطلب آقای خادمی آمده و خوانندگان محترم و فرهیخته ی صدانت می توانند بخوانند و من هم بخشی از آن را آوردم ، ادعای آقای خادمی این نیست که حق و باطل وجود ندارد بلکه این است که ما جریان حق حق یا همان حق مطلق و حق محض و در مقابل باطل باطل یا همان باطل مطلق و محض نداریم . و بعد در ادامه برای ادعای خود اسرائیل را مثال می زنند و دلایلی مثل دموکراسی و تمدن سازی و شفافیت این رژیم را می آورند که نشان می دهد حتی اسرائیل به عنوان منحوس ترین جریان باطل در جهان هم باطل مطلق و یا محض نیست .
اما این شخص که خود را طناز می نامد در نقد خود به مطلب جناب خادمی با تحریف موضع ایشان آورده که شما به حق و باطل معتقد نیستید و پیش فرض و نگاه شما این است که حق و باطلی وجود ندارد !
آیا چنین شخصی که الفبای فلسفه و منطق و سواد فلسفی به کنار حتی الفبای نقد ! را هم نمی داند و مطلب طرف مقابل را درست نمی خواند و تحریف می کند و حتی ادعایی را به وی نسبت می دهد که روح طرف از آن خبر ندارد و در مطلبش هم نیست ، اصولا صلاحیت اظهار نظر و نقد و اظهار فضل کردن زیر هر نظری در چنین سایت فلسفی فرهیخته ای را دارد ؟!
مغالطه ی تحریف و پهلوان پنبه کاربر با نام طناز ( لمپن ) در نقد مطلب جناب آقای خادمی
مطلب آقای خادمی : حق حق ( حق مطلق و محض ) و باطل باطل ( باطل محض ) وجود ندارد .
نقد طناز ( لمپن ) به مطلب آقای خادمی : پیش فرض و نگاه شما این است و می گویید چیزی به نام حق و باطل اصلا وجود ندارد !
بدون شرح بیشتر !!!
متاسفانه درک ایشون از غرب به شدت سوگیرانه بوده و با واقعیات فاصله بسیاری دارد. کاش می شد مدتی این بزرگواران را به کشورهای اروپایی برد تا مدتی در آنجا با فرهیختگان آن دیار سخن گفته و از نزدیک با مزایا و نواقص تمدن غرب در حد میسور آشنا گردند. البته بسیاری روحانیون امروزی به ویژه در قم، در مراتب بالای علمی بوده و نگاه بسیار واقع بینانه تری به غرب دارند و نباید پنداشت این دیدگاه، دیدگاه همگان است. پیشنهاد می کنم آثار مرحوم حجتالاسلام دکتر فیرحی و نیز دکتر عبدالوهاب فراتی را ببینید تا گستره فکری فراوان بین اهالی حوزه را آشنا گردید.
Damn sure u havent touched the slightest thing about the states
It takes one to know one.
تخریب ایران و ایرانی و تخطئه یک فکر حاصل anti-eastern bias!تعصب ضد دیگران در غرب است.
ایشان بیشتر از شما با اندیشمندان غرب معاشرت دارند
لطفا کنه مطلب را فهم کنید هرچند عبارات نویسنده این سوگیری را در شما ایجاد کرده
بنظر می رسد از دیدگاه ایشان کمونیسم از میان رفته است در حالی که کشور چین جایگاه رفیعی در جهان پیدا گرده و در اینده بعد از امریکا قرار خواهد گرفت و یا گرفته است لذا ایشان سخنی از اردوگاه کمونیسم در اینده و نحوه برخورد با ان را ارایه نمی دهند شاید محذوریت های خاصی وجود دارد که نمی توان در این مورد صحبت کرد
رویکرد و تلقی غیرتاریخی و غیرواقعی آیت الله میرباقری از دین و وحی و حتی مدرنیته
ایشان دیدگاهی غیرتاریخی و غلط و در نتیجه غیر واقعی و نادرستی هم از دین و وحی و غایات و اهداف آن و همین طور عقل و هم از مدرنیته و تجدد دارند .
ایشان مثل بسیاری دیگر از طیف روحانیون سنتی و سنت گرا همان تلقی سنتی و غلط از وحی مبنی بر فراتاریخی بودن و مبتنی بر حقایق ازلی و ابدی تمام و مطلق آموزه های وحی را دارند و اصلا به تاریخی بودن و این که بخش قابل توجهی از وجوه و آموزه های دین و حتی وحی موسوم به الهی تاریخ مند و تخته بند مکان و زمان و حتی بعضا فرهنگ و جغرافیای خاصی است ندارد و یا اصلا قبول ندارد .
تلقی ایشان که البته فقط ایشان نیست بلکه کثیری دیگر از دینداران و روحانیون سنت گرا و محافظه کار در باب وحی و عقل بوده این است که عقلانیت و احکام برآمده از آن یک مفهوم ثابت و فراتاریخی است و اصلا به این توجه ندارند که عقلانیت در طول تاریخ دچار تحول و تغییر و تکامل شده و در آینده هم می شود و این روند ادامه پیدا می کند .
مثلا در دوران پیشامدرن برده داری و کودک همسری در تضاد با عقل و عدالت و عملی ظالمانه نبوده است و شریعت اسلام هم بدون آن که با اصل این ساختارها و مقولات مقابله کند این ساختارها را با اصلاحاتی تایید و امضا کرده و به عدالت و عقلانیت زمانه ی خود نزدیک کرده است . اما همین مقولات و احکام با تکامل و پیشرفت علم تجربی و فلسفه و به خصوص عقلانیت بشر در دوران مدرن و جدید و عصر روشنگری به چالش کشیده اند و اصل آن ها ظالمانه و غیرمعقول تلقی شد . به همین دلیل است که در دوران کنونی در مورد مقوله ی برده داری به استثنای بنیادگرایان مسلمان مثل سلفی ها که هم چنان از این مقوله دفاع می کنند حتی طیف سنت گرا و مخالف تجدد و تجددستیز هم از این مقوله دفاع نمی کند و در مقام توجیه پذیرش آن توسط اسلام و شریعت مدعی است که برده داری به اسلام تحمیل شده و اسلام از سر ناچاری با اصلاحاتی مثل تشویق به آزادی بردگان با کفاره ی برخی گناهان قرار دادن پذیرفته است .
بنابراین عقلانیت مقوله تاریخی است و چیزی به نام عقلانیت محض الهی برآمده از وحی یا عقلانیت محض نداریم . ما و در کل بشر اگر می خواهد از عقل استفاده کند باید به عقل خودش که مبتنی بر تشکیک است رجوع کند .ما عقلی که به طور تام و تمام مطلق و فراتاریخی و معصوم و جاودانه و محض باشد نداریم . اگر کسی حتی به متن عاقل ترین شخص در قرن ۱۸ میلادی و عصر روشنگری رجوع کند خواهد یافت که مطالب غیر معقول دارد . در ظرف زمانی و مکانی قرن ۱۸ آن شخص عاقل بوده اما پیروی از عقل به معنای پیروی تام و تمام و مطلق از عاقل های تاریخی نیست .
لذا با این توضیحات وقتی دین و وحی بر مبنای عقلانیت تاریخی و خاصی شکل گرفته و بخش های قابل توجهی از آن تاریخ مند و اسیر زندان تاریخ ، جامعه ، زبان و فرهنگ خود و تخته بند زمان و مکان بوده اند نمی توان قائل به عقلانیت به کل و مطلق تابع وحی شد . اگر عقلانیت خودبنیاد بریده از وحی مدرنیته که برای وحی حجیتی و معرفت بخشی اصلا قائل نیست قابل پذیرش برای دینداران نمی تواند باشد عقلانیت تاریخی و تئولوژیک و الهیاتی که مدعی است عقل باید به کل تابع دین و وحی تاریخی هم شود قابل قبول نیست و سر از تحجر و تعصب و جمود دینی و در نتیجه سبب عقب ماندگی فکری و معرفتی مسلمانان می شود که اکنون در جهان اسلام به خاطر این رویکرد غلط شاهد هستیم .
راهکار میانه ای و صحیحی که می توان قبول کرد و به دینداران پیشنهاد داد یک عقلانیت مستقل انتقادی است که اگر چه برخلاف مدرنیته و عقلانیت خود بنیاد آن وحی و دین را به عنوان منابع معرفتی در کنار سایر منابع می پذیرد اما نگاه انتقادی و اصلاحی به آموزه ها و گزاره های آن دارد و برخلاف دوران پیشامدرن تک منبعی مبتنی بر یک منبع یعنی دین و معرفت دینی است هر چند که آن ( معرفت دینی ) را هم به کل و تمامی نفی نکرده و کنار نمی گذارد .
در پاراگراف آخر در باب عقلانیت مستقل انتقادی نوشته بودم که بر خلاف دوران پیشامدرن تک منبعی مبتنی بر یک منبع یعنی دین و معرفت دینی است که اشتباه ویرایشی بود و در ذیل تصحیح می کنم .
تصحیح شده ی پاراگراف آخر این است که این عقلانیت مستقل انتقادی بر خلاف عقلانیت خود بنیاد مدرنیته ، وحی و دین را به عنوان منابع معرفتی در کنار سایر منابع می پذیرد اما نگاه انتقادی و اصلاحی به آموزه ها و گزاره های آن دارد و خودش را محدود و اسیر به پارادیم های فقط دینی نمی کند و لذا بر خلاف دوران پیشامدرن و عالم سنت مبتنی بر یک منبع و تک منبعی یعنی فقط دین و معرفت دینی هم نیست و به سایر منابع معرفتی یعنی علوم تجربی طبیعی و انسانی جدید و فلسفه های جدید اعتنا و تکیه دارد و مورد استفاده قرار می دهد هرچند معرفت دینی را هم به کل نفی نکرده و کنار نمی گذارد و با دیدگاهی انتقادی و اصلاحی نه مبتنی بر تعبد صرف از آن استفاده و بهره می برد و در نتیجه معارف دینی جدید و کلام و الهیات جدید را با این رویکرد انتقادی و توجه به علوم تجربی و انسانی و فلسفه های جدید می تواند شکل داده و یا مورد اعتنا قرار می دهد .
این رویکرد در نتیجه می تواند دین و معرفت دینی مبتنی بر آن را منطقی تر و قوی تر و قدرتمندتر در مواجهه با دین ستیزان و آتئیست ها و جریانات الحادی که برای دین و معرفت دینی اصولا ارزشی قائل نیستند و همین طور چالش هایی که دین و الهیات و کلام قدیمی و سنتی در عصر جدید با آن مواجه هستند در دوران مدرن کند .
شما هم توجه به این نداری که این نظر عبدالکریمی که تابع یک نظر اروپایی است یک پیش فرض دارد و آن این که وحی ای صورت نگرفته.
فرض کنیم گوینده کافرست، خوب از این گوینده نباید پرسید شما جن هستی یا پری؟ از کجا دیدی ؟ بر چه مبنا این ادعا را داری؟
چیزی که شما سواد و درکش را نداری.
دوم، مبنای sensualism
حس گرایی، آن چه محسوس است وجود دارد و آن چه محسوس نیست، نه.
اشکال این مبنا این است که grand theory یعنی همان اعتقاد پایه اصالت حس ، خودش حس گرا نیست که اشکالی مضحک است.خود تز حس گرایی بر مبنایی عقلی است!!! یعنی خود این تز بر مبنایی عقلی گرا قرار گرفته و self defeater است. خود باور این نظریه چون تری بر مبنای عقلی است، نشان دهنده وجود باورهایی آست که عقلی یعنی ضد حس گرایی است
جالب اینجاست که ایشان حتی سواد کافی فلسفی و توانایی فهم و درک الفبای مطلب فلسفی و بعضا غیرفلسفی طرف مقابل را ندارند بعد بر مبنای همین فهم و سواد نداشته و ناقص به طرف مقابل اتهامات و ادعاهایی نسبت داده و بعد بر مبنای همان ادعاهای واهی و نادرست نسبت داده شده ی خود آمده مطلب طرف خود را نقد و یا نتیجه گیری غلط می گیرند .( مغالطه ی پهلوان پنبه )
در اینجا ایشان نظر من را به عبدالکریمی نسبت داده و بعد ادعا می کنند که این نظر که یک نظر اروپایی است یک پیش فرض دارد که وحی صورت نگرفته ( ادعای کذب و خلاف واقع و مغالطه ی پهلوان پنبه بر مبنای آن )
در صورتی که نه در مطلب دکتر عبدالکریمی در باب وحی و نه حتی مطلب من هیچ کدام انکار وحی نیست . حتی در همان نظر اروپایی هم الزاما انکار وحی نیست . اتفاقا من در مطلب خود به نقد آتئیست ها و دین ستیزان پرداخته ام که برای معرفت دینی اصولا ارزشی قائل نیستند و از واژه وحی استفاده کرده ام پس چگونه می توانم منکر آن و مقوله ی وحی و بی اعتباری اش شوم ؟!
بلکه بحث اصلی بر سر تاریخیت عقلانیت و همین طور وحی است که ایشان و طیف سنتی هم چون آیت الله میرباقری از آن غافل هستند و چه بسا توان درک و فهم آن را حتی ندارند !
بله بیسواد در philosophy نیست چون موضوع آن نیست اما اگر شمای عوام موبایل به دست یک ترم درس preliminaries خوانده بوده بودی و همانطور که در کامنت برای توی troll0عامی گفتم اما متوجه نیستید ، در پیش فرض این فلسفه هست و در metaphikosophy. نه در سخن مترجم آنی که مطلب دیگران را ترجمه و به نام خود منتشر میکنند.گفتگو با یک فاشیست که صداش با تکیه به القائات دختران مدل media بلند شده واقعا حاوی جوک های محمد آزادی طلب با آن نام غرب گداهای کوچه خیابانی است که دو تا فیلم نگاه کرده بخاطر فقر مالی و بی فرهنگی از خود بیخود شده
پارگراف اول
میگوید مطلب فلسفی ذکر شده پیش فرض انکار وحی دارد
پارگراف دوم
میگویند مطلب آقای عبدالکریمی پیس فرض انکار وحی دارد
توی یک خط حرف خودشون یادشون می رود!
دیگر اشتباه ایشان این است که متوجه نمی شنوند که ادعا این است که الحاد پیش فرض آن موضع contentiousمورد دعوا است.نه این که الحاد را مطرح می کند.
ضمنا ایشان توجه ندارند که مطلب را به موضع فلسفی نسبت دادیم نه به آقای عبدالکریمی که ایشان هر وقت توهم فلسفی بهشون القا میشه مرتبا نامشون رو بردن.
ضمنا موضع ضد الهی و مستلزم الحاد طبق sourceنه طبقر نکاه منکرین دین ایشان زمانی وقتی عصبانی شدند از پس تظاهر ایشان به علاقه به عبدالکریمی بیرون زد و نادانسته حواسشون نبود که با تظاهر به اعتقاد به وحی مغالطات سروشی عبدالکریمی شلایرماخی را با هزاران اشتباه fess up کردند
متوجه نیست که اصل حرف این است که عبدالکریمی توجه ندارد که نگاهش متناقض است. نمیشود بر پایه این فلسفه نگاه مدعی وحی را فهمید چون مبنای فلسفه مدرن naturalism است. این را برای ایرانی وطن دوست اهل اندیشه عرض کردم نه برای troll مانند ایشان که وظیفه تحقیر فرهنگ عمیق ایرانی را دارد و تحقیر سعدی و حافظ به پای ادبیات بی ادبیاتی کهتری مانند شکسپیر و قاتلان بی رحم وایکینگ که اروپاییان از آنان وحشت داشتند و شاهان به آنان باج وحشت می دادند و اکنون با تکرار آنان را به عنوان صلح دوست و الگوی دنیا جا میزنند.
نظر من!!!!!!!یادش رفته کامنتای گذشته اش رو. شما در اول در کنار ناسزاگویی تظاهر به اعتقاد دینی می کردید. همه جا آقای عبدالکریمی را بدون استثناء مطرح می کردید. زمانی که همه به بیسوادی شما اشاره کردند عصبانی شدید و شروع کردید به توهین به جامعه مذهبی کشور خودتون! و این جا خودتون رو و لو دادید. که اعتقادی ندارید بلکه troll,مجازی هستید
بله فلسفه نخوانده ای مثل تو با ید از الفبای فلسفه حرف بزند. چقدر مضحک. خودت خندت نمیگیره از این مهمل گویی که در محیط ناآشنا برایت دچار شدی ؟
ایشان در ادامه ی افاضات خود آورده اند که فرض کنیم گوینده کافر است آیا از این گوینده نباید پرسید شما جن هستی یا پری !
مگر قرار است و یا بوده است که جن و پری و موجودات ماورایی به شکل انسان ظاهر شوند و با ما سخن بگویند که از آنها بپرسیم شما جن هستی یا پری ؟ !!!!!
آیا شما داری برای مخاطبان باشعور یک سایت فلسفی غنی و فرهیخته یعنی صدانت مطلب می گذاری و سخن می گویی و نظر می دهی و می خواهی هم صحبت شوی یا با قبایل بدوی دارای ادیان ابتدایی و قبایل به دور از تمدن جوامع آفریقایی که به روح و جن و ارواج و جادوگران و کاهنانی که با آنان در ارتباط هستند و مدعی سخن گفتن و سخن گرفتن هستند و غرق در خرافات هستند سخن می گویی که چنین ادعاهای عجیب و خنده داری مطرح می کنید ؟!
ممکن است دیگران و یا خود ایشان بگویند منظور این نیست که جن و پری و فرشته به شکل انسان ظاهر شوند بلکه این است که بپرسیم که این سخن را از کجا آورده است ؟
اول آن که الزاما دلیلی وجود ندارد که چنین چیزی پرسیده شود .
ثانیا : به فرض که از طرف پرسیدیم و وی ادعا کرد که از جن و پری و یا هر موجود ماورایی دیگر این سخن را آورده است . این که شخص آن سخن را از کجا و یا چه کسی گرفته که حجت نمی شود و چندان مهم هم نیست . ممکن است شخص شنونده ادعای طرف گوینده که آن سخن را از جن و پری و خدا گرفته نپذیرد و کذب و دروغ بداند و یا برعکس بپذیرد و قبول کند که از یک موجود ماورایی و غیر انسانی است اما مسئله ی اصلی در درجه اول در منطق این نیست . بلکه این است که آن سخن مطرح شده آیا معقول و قابلیت دفاع عقلی و منطقی دارد یا نه فقط یک ادعاست که پشتوانه ی عقلی و منطقی نه فقط ندارد که ضد معقول و ضد منطق است .
این ادعا که فلان مطلب از فلان موجود ماورایی و جن و خدا و یا فلان شخص انسانی برجسته بوده پس صحیح است و باید چشم بسته بپذیریم در منطق جز مغالطه ی ” توسل به مرجعیت ” نیست .
بنابراین به ندرت شخصی از گوینده می پرسد ادعایت را از کدام شخص گرفتی بلکه می بیند و نگاه می کند که ادعای آن طرف تا چد حل معقول و دارای پشتوانه ی منطقی است .
در باب وحی هم بخشی از نواندیشان دینی اصولا ترجیح می دهند که وارد مکانیسم وحی و چگونگی رویداد آن که چه بسا چندان از آن اطلاع نداریم و مقوله ای حساسیت زا هم است نشوند بلکه به تحلیل و بررسی و نقد متن وحیانی پرداخته و توجه خود را به کلام و متن وحیانی و نقد آن معطوف می کنند تا مکانیسم وحی
طیف ایشان حتی الفبای منطق را هم نمی دانند و سایت صدانت را در بخش نظرات با چنین مثال ها و ادعاها و بحث های سخیفی چنین به ابتذال می کشانند !
جالبه! معلومه که منظور این نیست. یعنی این را هم متوجه نمیشی که حرف شما هزل است؟ و فرد لابد جن و پری است که چنین توانی دارد که این را می تواند بگوید چون انسان طبیعی امکان چنین تشخیصی را ندارد و لابد جن و پری است که چنین توان و امکانی دارد. لابد این را باید بگم که این غیر ممکن است و به همین دلیل حرف شما غیر factualو مزحک است.
ثالثا : صرف نظر از این ادعاهای عجیب و غریب و نازل ، گویا ایشان گمان می کنند که اگر مطلبی از جانب خدا بود و یا در کل مقوله ی وحی الهی یک چیز و مقوله ای به کل جدا و به قول معروف تافته ی جدا بافته از سخن بشری و احکام معرفت شناسی و زبان شناختی مثل مقوله ی تاریخیت می باشد .
لذا بر مبنای همین تصور غلط است که به مطلب من و دکتر عبدالکریمی و سایر کسانی که به تاریخیت وحی معتقدند و آن را مطلق و بدون نقص و کاستی ندانسته و نگاه انتقادی دارند نسبت پیش فرض روی ندادن وحی و انکار روی دادنش را نسبت می دهد ( تحریف و مغالطه ی پهلوان پنبه و تعمیم جز به کل )
در صورتی که برخلاف ادعا و تصور و نسبت غلطی که ایشان می دهند برخی از قائلان به تاریخیت وحی این گونه نیست که منکر وحی و الهی بودن آن باشند . اتفاقا برخی از آنها مثل آقای یوسفی اشکوری از نواندیشان دینی مطابق تلقی سنتی قائل به این هستند که وحی به طور کامل چه لفظی و چه معنایی از سوی خدا و الهی بوده و پیامبر هیچ دخالتی در شکل گیری آن نداشته و فقط نقش قابل گیرنده را داشته اما در عین حال قائل به تاریخیت وحی و این که وحی الهی علی رغم فرستاده و القا شدن از جانب خدا نمی تواند مطلق و بدون نقص و خطا و کاستی باشد هستند .
پس مقوله ی تاریخیت اصلا ربطی به این پیش فرض که وحی الهی روی نداده و یا داده است و پیامبر در شکل گیری وحی دخالتی داشته و یا نداشته و میزان این دخالت چه قدر بوده و یا اصلا دخالت نداشته ، هیچ کدام ندارد و نخواهد داشت .
چه وحی روی داده باشد چه نداده باشد ، چه پیامبر در شکل گیری آن مطابق تلقی دکتر سروش نقش فعال داشته باشد که از نظر شما و حتی خود تعداد زیادی از طیف آقای سروش یعنی نواندیشان دینی انکار وحی و الهی بودن آن است ، چه به تعبیر برخی دیگر از نواندیشان دینی مثل آقای میردامادی و یا آقای هراتی که نظرش در نقد دیدگاه سروش در این سایت گذاشته شده شخص پیامبر تا حدی نقش داشته و وحی مبتنی بر یک رابطه ی دوسویه بوده که هم خدا و هم پیامبر هر دو در شکل گیری آن نقش داشته اند و چه بنا به تلقی سنتی و همین طور آقای یوسفی اشکوری از نواندیشان دینی شخص پیامبر اصلا نقشی نداشته و صرفا گیرنده بوده است ؛ در همه ی این فروض و موارد احکام تاریخیت در باب وحی و زبان آن صدق می کند . و این هم طبیعی است چون پیامبر و حتی خدا که زبان خصوصی ندارند . آنها باید با زبان بشری مطلب خود را با همه ی محدودیت های بشری مخاطب خود و دوران تاریخی بیان کنند که در نتیجه همه محدودیت های آن عصر و زبان مثل تاریخیت و محدود بودن دایره ی واژگان زبان بشری مقوله ی وحی و بخش هایی از آن را در بر می گیرد و تا حد زیادی محدود می کند .
این واقعیتی است که البته شما و بسیاری از طیف دینداران سنتی که آیت الله میرباقری جز آن طیف است نه سواد فلسفی و حتی چه بسا توان درک و فهم آن را ندارید !
همان طور که دکتر عبدالکریمی در مناظره ی خود در شبکه ی چهارم سیما در باب ” زاویه نشینی عقل در حوزه های علمیه ” به درستی اشاره کردند آنجا که پای زبان در پیش است پای تاریخیت هم باز می شود .
به این واقعیت آقای امیر مازیار نیز در کلیپی با مضمون ” تاریخ مندی متن دینی ” در گفت و گویی به آن اشاره کرده و توضیح می دهند که ما چه متن دینی و قرآن را بشری دانسته به این معنا که الهی و از جانب خدا ندانیم چه آن را از جانب خدا بدانیم در هر دو صورت فرقی نمی کند و مشمول احکام و قواعد زبان شناسی از جمله بحث و مقوله تاریخیت می باشد . علاقه مندان در یوتیوب این کلیپ را که مربوط به سال گذشته است در کانال “سخنرانی دینی نوگرا ” با عنوان ” تاریخ مندی متن دینی ” می توانند ببینند .
تمام دیدگاه ایشان مبتنیست بر اینکه وحی عقلانی نیست چرا که تابع نرم های تاریخی زمانه اش بوده است و از این روی مسئله تاریخیت و عقلانیت وحی مطرح میشود
مخالفان این دیدگاه بایستی با توجه به تاریخ آن دوره مثال نقض بیاورند که وحی تابع تاریخ زمانه اش نبوده است و ایشان دفاع کنند
البته میتوان گفت که حتی عقلانیت هم عقلانی نیست چرا که مبتنی بر زمانه تاریخی خودش است کما اینکه عقلانیتی در برهه ای عقلانیست و در برهه ای دیگر غیر عقلانی
امیدوارم درست برداشت کرده باشم که متهم به مغالطه پهلوان پنبه نشوم و حد نزاع مشخص شود
فرد مورد اشاره شما فلسفه نخوانده. دوم متوجه نیست که status نظریه ، صادق بودن و یا قابل قبول بودن نیست سوم، ایشان با توجه به ناتوانی منابع ایشان ، مانند عبدالکریمی در فهم دقیق متون و ترجمه خوانی ، متوجه اشکالی و مبطلی مهم تر نیست ، پ آن این که خود موضع اولیه defective معیوب است. چهارم، اساتید فلسفه صدق، اعتبار و قابلیت دفاع مواضع فلسفی را اعتبار سنجی نمیکنند. موفقیت و عدم موفقیت نظریه هایی را به صرف اتوریته که بر اساس جزم حاکم بر ذهن ایرانی یعنی صدق و علمی بودن مواضع فلاسفه غیر ایرانی مفروض می گیرند.
با توجه اصلی که وضع کرده اید میتوان گفت
گزاره یا عقلانیتی عقلانیست که تحقیق پذیر یا تجربی باشد و نه صرفا تاریخمند
این خوانشی مبتنی بر تجربه گراییست
که پیش از این میگفتند گزاره ای علمی یا معنادار است که تحقیق پذیر یا تجربی باشد.
که خود ابطالگر است و در اولین گام خود را حلق آویز کرد مگر اینکه به معیار فلسفی هم به این اصل بیافزایید.
ایشان در ادامه ی نسبت دادن های کذب و نادرست انکار وحی به دکتر عبدالکریمی و قائلان به تاریخیت وحی البته یک ادعای نادرست و کذب دیگر مطرح کرده و به منکران وحی نسبت داده اند و آن این که مبنای آنها حس گرایی است که در نقد آن گفته اند که آن هم باید بر نوعی عقل گرایی تکیه داشته باشد .
این ادعای نادرست و غلط ایشان در حالی است که اتفافا مبنای بسیاری از منکران وحی نه حسگرایی که همان عقلانیت و عقل گرایی است . چنان چه از معروف ترین منکران وحی در خود غرب و تاریخ مدرن آن دیار طیف دئیست ها بودند . اصلا دئیسم نوعی خداباوری عقلانی است . دئیست ها به خداباوری عقلانی اعتقاد داشتند و بر مبنای این نوع خداباوری بود که وجود معجزه ، وحی و معاد را منکر بودند .
پس می بینیم که اتفافا مبنای انکار وحی برای بسیاری از منکران وحی نه حس گرایی که عقل گرایی و عقلانیت می باشد .
نکته ی جالب اینجاست که این شخص و امثال او حتی چنین موارد بعضا بدیهی و ساده و ابتدایی را هم از تاریخ غرب و فلسفه ی غرب و جریانات آن نمی دانند و بعد با یک چنین سطح نازل اطلاعات تاریخی و فلسفی به دیگران اتهام و نسبت های نادرست و کذب مثل انکار وحی به قائلان به تاریخیت وحی و یا حس گرایی مبنای منکران وحی در انکار وحی و … نسبت می دهند و با استفاده ی مکرر از واژگان انگلیسی در مطالب خود گمان می کنند که توانسته سطح پایین اطلاعات و کم سوادی فلسفی و تاریخی خود را پنهان کرده و خواننده با خواندن و دیدن این کلمات و واژه های انگلیسی فکر می کند و به این نتیجه می رسد که آنها چه قدر سطح بالای معلومات دارند !
برده داری اروپا مسئولش اسلام است!!!!!!!!!
آفتاب آمد دلیل آفتاب ! وقتی می گویم این شخص الفبا و اصل مطلب شخص را متوجه نشده و حتی الفبای منطق و الفبای نقد را نمی داند و با نسبت دادن های کذب و نادرست و انواع مغالطات مثل مغالطه ی پهلوان پنبه به طرف مقابل ادعاها و مطالب نازلی را در سایت فرهیخته ی صدانت گذاشته و آن را به ابتذال کشانده است اینجا در ادعای نسبت دادن برده داری اروپا به اسلام به عینه می توان دید .
ایشان ادعا کرده اند که مسئول برده داری اروپا اسلام است و علامت تعجب گذاسته اند . در واقع ایشان این ادعا را به من نسبت داده اند .
این ادعا در حالی است که مدعای من در مطلب خود در باب تاریخیت که به تاریخیت وحی و همین طور تاریخیت عقلانیت اشاره کردم ، برده داری را به عنوان یک مثال آوردم که این نظام و سیستم که در دوران مدرن و بعد از آن و اکنون غیر معقول و ظالمانه است در دوران پیشامدرن و عقلانیت آن زمان این گونه نبوده است . اسلام هم بر مبنای عقلانیت تاریخی آن دوران خود یعنی دوران پیشامدرن اصل این سیستم برده داری را قبول کرده و سعی در برچیدن و محو کامل آن یعنی مقوله ی برده داری نداشته بلکه با اصلاحاتی در این سیستم سعی در محدود کردن و عادلانه تر و انسانی تر کردن این سیستم و مقوله برده داری داشته است .
در واقع این مثال من در باب برده داری یک مثال از نشان دادن واقعیت مقوله ی تاریخیت و تاریخی بودن عقلانیت و این که در طول تاریخ ثابت نبوده است می باشد و من در این مثال با مطرح کردن رویکرد اسلام در نحوه ی مواجه با این سیستم اتفاقا از رویکرد اسلام در زمان و دوران ظهور خودش در مقابل و مواجهه با برده داری و سیستم آن دفاع کردم .
اما این شخص که سخن طرف مقابل را نفهمیده و یا حاضر به فهمیدن نیست و حتی الفبای نقد را نمی داند ادعا کرده که مسئول برده داری اروپا هم اسلام است !
سایت فرهیخته ی صدانت محل جولان دو یا سه ترول غرب ستیز فضای مجازی شده که حتی الفبای نقد و مطلب طرف مقابل و مخالف خود را نمی دانند و این رسانه ی غنی در بخش نظرات را چنین به ابتذال کشانده اند .
است، نیست، چی چی ستیزی، غلط است ، درست است ، هایل هیتلر
تمسخر و لمپن گرایی ، کوچک کردن منتقد ، نفهمیدن حتی الفبای مطلب طرف مقابل و بعد بر مبنای همین متوجه نشدن نسبت دادن های ناروا و کذب به طرف مقابل و انوع مغالطات مثل پهلوان پنبه از شیوه های نقد و بحث جناب طناز . هایل لمپنیسم !
فلسفه غرب اصولی دارد. همه به غیر از خودتون متوجه هستن. نامربوط سخن میگین. حتی نظریه عبدالکریمی را هم درست گزارش نمیکنید.بله برای شما اشکالات روشن میشود. پیش از این فقط ناسزا میگفتید. از اشکالاتی که گرفتن متوجه شدید که چقدر نامربوط سخن میگویید.
به این جمله ضدمحمد فاشیست توجه بفرمایید:
این روحانی غرب را نمیشناسد. وی و دین را نمی شناسند!! دیدگاه تاریخی ندارد. تاریخمندی را نمیداند! ایشان بد است ،بد بد بد.
بله آقای قاضی القصات کسی که به عنوان یک trollدر سایتی فلسفی به اشتباه حضور دارد، همینطور هم باید به روحانی بتازد.چون از پیش از این که بتواند فکر کند از وطن خود بد شنیده و بدگویی و در دریای دشمنی با دین از بچگی غرق بوده
به جملات این طرفدار فاشیسم دینی نگاه کنید که بر خلاف نسبت دادن اتهام فاشیسم به دیگران چگونه همان رویکرد فاشیستی که منتقدش است و به دیگران نسبت می دهد را خودش در درجه اول دارد . این جمله :
کسی که به عنوان فلان به اشتباه در یک سایت فلسفی حضور دارد باید به یک روحانی بتازد . چون پیش از این که بتواند فکر کند از وطن خود بد شنیده و در دریای دشمنی با دین غرق بوده
مغالطه ی پیروان و طرفداران فاشیسم دینی را می بینید و متوجه می شوید ؟!
هیچ کس حق ندارد نه دین که حتی روحانیت را نقد کند وگرنه ضد دین است ! یعنی نه فقط نقد دین که حتی نقد روحانیت ! مساوی است با ضدیت و دشمنی با دین .
این است منطق پیروان فاشیسم دینی مدعی ضدیت با فاشیسم !
با این منطق شخصی مثل دکتر عبدالکریمی که منتقد هم طیف روشنفکران به دلیل بی اعتنایی به سنت های تاریخی ما از جمله همین سنت دینی است و هم منتفد طیف روحانیت به دلیل نداشتن نگاه تاریخی و تفکر تئولوژیک و کلامی زده هستند هم از منظر ایشان و این طیف ضد دین هستند چون روحانیت را هم در کنار روشنفکران نقد کرده و می کند !
همین طور طیف موسوم به روشنفکران دینی یا نواندیشان دینی هم که در عین قبول داشتن دین و کلیت آن رویکرد نقد الهیات و معرفت دینی برای بازسازی و اصلاح آنها داشته تا بتوانند دفاع عقلانی و موجه از دین در دوران مدرن به خصوص در مواجهه با آتئیست ها و دین ستیزان داشته باشند و آن را حفظ و تقویت کنند هم ضد دین و دین ستیزند !
به روشنفکران و غرب هرچه قدر بتازید و حمله کنید هیچ ایراد ندارد اما کوچکترین نقدی به دین و حتی روحانیت نباید کرده وگرنه برچسب و انگ دشمنی با دین و دین ستیز بودن می خورید ! منطق فاشیسم دینی !!!
بله روحانی بد است بد بد بد! خیلی بد است! مدرنیته را حتی مثل شما نمیفهمد!!! اگه اندازه شما هم نمی فهمد پس خیلی دیگر نمی فهمد! چون شما که هنوز متوجه نیستید فلسفه نخوانید و همه متوجه بی ربطی و بی منطقی rhetorics سخنرانی کردن شما هستند. می خوانیم و رورنامه، موبابل ،مجله خون را میشنویم. توهم موبایلی حاصل بادی که درگیری سیاسی زیر پوست عوام کرده است.
نحوه استدلال محمد آزادی طلب:
«« رویکرد و تلقی غیرتاریخی و غیرواقعی آیت الله میرباقری از دین و وحی و حتی مدرنیته
ایشان دیدگاهی غیرتاریخی و غلط و در نتیجه غیر واقعی و نادرستی هم از دین و وحی و غایات و اهداف آن و همین طور عقل و هم از مدرنیته و تجدد دارند .»»
می گوید
فلان پدیده تاریخی است.
فرد a غیر تاریخی و غلط فکر می کند.
………………………..
بنا بر این
………………………..
فرد a دیدگاهی غلط از دین وحی و عتبات دین دارد
خلاصه استدلال محمد آزادی طلب
چون در مورد دین و وحی غلط فکر میکند
پس غلط فکر میکند!!!!!!!!!!!!!!!
حتی لات های فیلم های فارسی ژانر بهروز وثوقی اینطور گیج نبودند!
جناب از قضا راهکارهای اسلام که اشاره فرمودید، اعم از استيلاد، مكاتبه و آزادسازي بندگان به عنوان كفارة برخي گناهان و غيره، در رابطه با برده داری نقض غرض است و گواه بر اینکه اسلام به انحاء گوناگون موجب براندازی برده داری شد، و اینگونه با توجه رفع این اشکال پیش پا افتاده و اشکالات از این دست بایستی گفت عقلانیت بشری که از طریق پیشرفت های تجربی و فلسفه بدست آمده چاره ای غیر از رجوع به گزاره های وحیانی ندارد که ثابت، فراتاریخی، جغرافیای و ازلی و ابدیست.
ضمنا عقلانیت صرفا مبتنی بر تجربه و تجربه گرایی هم خود ابطالگر است و هم همانطور که اشاره فرمودید متزلزل و غیر ثابت.
از کجا معلوم که علوم تجربی که نسبت به خیلی از یافته های علمی به گواه تاریخ علم تجربی به خطا رفته است چه نفیا و چه اثباتا، در رابطه با گزاره های وحیانی به خطا نرفته است و نرود؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
ادعا کردید راهکارهایی که اسلام در رابطه با برده داری آورده نقض غرض است و اسلام به روش های گوناگون موجب براندازی برده داری شده است .
خب این ادعا و تصور شما یک ادعای خلاف واقع و کذب و نادرست و همین طور مغالطه و مبتنی بر یک اجتهاد ناروشمند است . شما از اصلاحات اسلام در انسانی تر و عادلانه تر کردن و همین طور محدود کردن سیستم برده داری به هیچ وجه نمی توانید نتیجه گیری کنید که اسلام خواهان برچیده شدن برده داری بوده و یا با این روش ها موجب براندازی برده داری شده است . اگر رویکرد اسلام منجر به برچیده شدن و براندازی برده داری می شد که باید افتخار مبارزه با اصل سیستم برده داری و برچیده و منسوخ شدن آن در درجه اول به جهان اسلام و مسلمانان می رسید نه غرب و مدرنیته !
این بعد از تحولات و پیشرفت های عقلی بشر در عصر روشنگری و تاملات روشنفکران آن زمان بود که در ابتدا در غرب بعد از ظهور مدرنیته ، متفکران و روشنفکران آن دیار به این نتیجه رسیدند که کلیت و اصل سیستم برده داری و این که انسانی مالک شخص دیگر باشد به هر نحوی غیرمعقول و ظالمانه است و در نتیجه بعد از آن و عالم گیر شدن مدرنیته در جهان بود که کشورهای اسلامی و جوامع اسلامی به تبع افکار عمومی جهانی حاصل از بسط و گسترش مدرنیته و در مواردی فشار و اجبار دولت های استعمارگر غربی در ممنوعیت برده داری مثل فرانسه و انگلیس در رابطه با شمال آفریقا یا شیخ نشین های خلیج فارس بود که سبب شد برده داری در جهان اسلام دیرتر از همه جا به تدریج در قرن بیستم برچیده شود . واقعیتی که دکتر سروش هم در مناظره ی خود با آیت الله علیدوست در باب فقه اشاره کردند که سده ها گذشت و هیچ فقیهی فتوا به ممنوعیت و لغو برده داری نداد .
لذا این رویکرد اسلام در قبال برده داری نبود که منجر به براندازی و برچیده شدن آن شد که اگر این گونه بود باید در جهان اسلام اول از همه این اتفاق می افتاد نه در غرب !
اما می بینیم در جهان اسلام بسیار دیرتر مقوله و سیستم برده داری آن هم نه از دل اسلام و فقه و احکام مبتنی بر آن که بلکه با گسترش مدرنیته و بعضا فشارهای دول استعمارگر غربی مثل انگلیس و فرانسه برچیده شد . چنان چه در ایران خودمان تا دوران قاجار و همین صد سال پیش برده داری در ایران مرسوم بود و نسل این بردگان تحت عنوان ایرانیان آفریقایی تبار عمدتا در جنوب کشور ساکن هستند .
لذا با توجه به توضیحات و واقعیاتی که در باب برده داری در جهان اسلام آورده و نشان داده شد نمی توان از رویکرد اسلام در انسانی و عادلانه تر کردن و محدود کردن سیستم برده داری در دوران خود یعنی دوران پیشامدرن نتیجه گرفت که اسلام به روش های گوناگون سعی در برچیدن این سیستم داشته است و چنین ادعایی نادرست و خلاف واقع و به لحاظ منطقی هم غیر روش مند است . این که کفاره ی برخی گناهان در اسلام آزادی برده قرار داده شده و یا به مولا و صاحبان برده اجازه داده شده که با برده ی خود قرار داد مکاتبه برای آزادی برده ببندند اگر چه شاید به کاهش و محدود شدن سیستم برده داری کمک می کرده و یک گام به جلو بوده اما هیچ کدام به خودی خود منجر به برچیده شدن این سیستم و یا الزامی بر اشخاص و به خصوص اربابان و مالکان برده برای آزاد کردن برده و کنار گذاشتن اصل و اساس برده داری نمی کرده و در نتیجه سبب این نتیجه گیری غلط که اسلام خواهان حذف و برچیدن سیستم برده داری بوده است نمی شود و برای همین است که در عالم واقع و در طول تاریخ می بینیم در جهان اسلام و بین مسلمانان دیرتر از همه این سیستم برچیده و منسوخ شد .
گذشته از این واقعیت ، چنین ادعایی که شما و عده ای دیگر در توجیه وجود سیستم برده داری در اسلام می کنند نه فقط یک مغالطه و ادعای نادرست و اغراق آمیز و خلاف واقع است که هیچ کمکی هم به دفاع منطقی از رویکرد اسلام در مواجهه با مقوله ی برده داری در مقابل آتئیست ها و مخالفان اسلام نمی کند . دلیلش هم این است که مخالفان اسلام و آتئیست ها به درستی این ایراد را وارد می کنند که موارد دیگر مثل شراب هم در جوامع آن زمان و حتی ادیان پیش از اسلام حلال بود اما اسلام آن را حرام کرد و برچید و چرا درباره ی برده داری این را نکرد ؟ اگر ادعا کنید که اسلام نمی توانست به یک باره برده داری را برچیند و مجبور شد چنین رویکردی را برگزیند که چنین ادعایی قابل پذیرش از سوی مخالفان نیست و آنها می توانند مثال ها و نمونه های دیگر مثل شراب یا رسوم دیگر را بیاورند . بماند که خود چنین ادعایی که اسلام نمی توانست برده داری را به یک باره لغو و منسوخ کند به معنای پذیرش مقوله ی تاریخیت و واقعیت های تاریخی دوران ظهور و پیدایش اسلام است که خود را در موردی مثل برده داری به اسلام تحمیل کرده است .
لذا تنها راهی که می توان از رویکرد اسلام دفاع کرد توجه دادن به مقوله ی تاریخیت و مبتنی بودن رویکرد اسلام بر عقل و عدل زمانه ی خود است که اسلام مطابق عقلانیت و عدالت زمانه ی خود که در آن ظهور کرده و سیستم برده داری را معقول و عادلانه می دانست و ضد اخلاقی و ضدانسانی نمی دانست اصل این سیستم را پذیرفت اما با اصلاحاتی سعی در انسانی و عادلانه تر کردن و محدود کردن آن داشت نه این که در پی برچیده شدن اصل و کلیت آن سیستم باشد . چون اسلام نمی توانست به عقلانیت و عدالت و سیستم های معیشتی مبتنی بر دوران خود در زمان ظهور و پیدایش خود در دوران پیشامدرن که یکی برده داری بوده بی توجه باشد و آن را به کل نادیده گرفته و نفی کند . اما اکنون که عقلانیت بشر در دوران جدید و بعد از دوران مدرن به این واقعیت رسیده که اصل و کل سیستم برده داری ظالمانه و ضد اخلاقی و ضد انسانی است دیگر نمی توان از اصل برده داری و سیستم مبتنی بر آن فارغ از نوع و محدودیت های آن به این بهانه که در اسلام اصل آن به رسمیت شناخته شد دفاع کرد آن طور که هنوز عده ای از دینداران مسلمان ولو در اقلیت کوچک یعنی بنیادگرایان مدعی هستند و اعتقاد دارند و بر مبنای آن حتی در زمان حاضر از مقوله برده داری دفاع می کنند که در مطلب بعد می آورم .
خب با توجه به مطلب مفصلی که در باب رویکرد اسلام در مواجهه و مقابله با مقوله و سیستم برده داری آوردم باید گفت که برخلاف ادعای شما اشکال مطرح شده در باب مقوله ی برده داری در اسلام بر مبنای نوع دفاع و ادعای شما که اسلام به کل مخالف و خواهان برچیدن و براندازی آن بوده و نادرستی آن را با ذکر دلیل و شواهد نشان داده شد ؛ نه فقط این اشکال برای طیف آتئیست و مخالفان اسلام رفع نمی شود و پیش پا افتاده نیست که برای عده ای از خود دینداران مسلمان هم قابل قبول نیست و شما با این منطق و ادعا و نگاه غیرتاریخی در مقابل این استدلال این دینداران مدافع نظام و سیستم برده داری در همه ی اعصار حرفی برای گفتن و دفاع از الغای برده داری در زمان حال ندارید .
همان طور که در کامنت قبل مفصل توضیح دادم و تکرار مکررات است شما از این که اسلام در صدد محدود کردن برده داری با راهکارهایی بوده است نمی توانید نتیجه بگیرد که اسلام به کل مخالف این سیستم بوده و در پی برچیده بودن آن بوده است .
چنان چه در روایات دینی داریم که طلاق جز حلال های مغبوض خداست که اگر چه حلال است اما نزد خدا و صاحب شریعت کراهت و مغبوضیت شدیدی دارد . حال چگونه کسی بر مبنای آن می تواند ادعا کند که چون نزد خدا یا صاحب شریعت طلاق این گونه است پس اسلام نه فقط درصدد جلوگیری از ترویج بی رویه ی طلاق و کاهش طلاق است که خواهان برچیده شدن و ممنوعیت طلاق است و در زمان حاضر اصلا نباید طلاقی صورت بگیرد ؟ چنین نتیجه گیری نادرست و جز مغالطه نمی تواند باشد .
به همین دلیل است که هنوز هم برخی از دینداران مسلمان ولو در اقلیت یعنی طیف بنیادگرایان مسلمان مثل داعش و طالبان و اینها هنوز که هنوز است از برده داری در زمان حال دفاع می کنند !
و استدلال این طیف اتفاقا همین است که اسلام اگر چه برده داری را محدود و یا به آزادی بردگان توصیه کرده و اینها ، ولی با اصل آن که مقابله نکرده است لذا بر چه مبنا عده ای از جمله خود دینداران به تبعیت از دیگران و غرب می گویند برده داری باید به کل برچیده شود ؟!
یکی از همین اشخاص و روحانیونی که چنین عقیده ای داشته و در ایران زندگی کرده و شخصیت خیلی معروف و برحسته ای هم محسوب می شوند مرحوم آیت الله مصباح یزدی هستند .
آیت الله مصباح یزدی در کتاب خود با عنوان ” نگاهی گذرا به حقوق بشر در اسلام ” ضمن این که به درستی تاریخ برده داری را در سطح جهان شرح می دهد که اسلام موسس این سیستم نبوده است و بعد اشاره می کند که اسلام با رویکرد خود در صدد کم کردن و محدود کردن برده داری بوده است و برده داری را منحصر به یک مورد اسیران جنگی کرده است و لذا رویکرد اسلام معقول است و ما از دفاع می کنیم اما یک نتیجه گیری غلط در ادامه کرده و این که چون اسلام برده داری را با ضوابط و شرایط و محدودیت هایی خاص پذیرفته و رویکردش معقول است پس در زمان حاضر هم از ادامه ی این رویکرد باید دفاع کرد و کسانی که خواهان الغای برده داری به طور کامل هستند عده ای غرب زده ! می باشند که تحت تاثیر غرب چنین ادعایی مطرح می کنند .
خب همان طور که می بینید فقدان نگاه تاریخی نه فقط به مقوله ی دین و وحی که به طور کلی خود مقوله ی عقلانیت سبب می شود که عده ای مثل آیت الله مصباح هم چنان از مقوله ی برده داری در عصر حاضر ولو به صورت محدود و با شرایطی دفاع کرده و اشخاص و دیندارانی مثل شما که معتقد به برچیده و منسوخ شدن برده داری هستند را غرب زده و خودباخته در برابر غرب بدانند !
در واقع همان طور که آوردم و نشان دادم فقدان نگاه تاریخی نه فقط به دین و وحی که حتی خود عقلانیت سبب می شود که این طیف مثل آیت الله مصباح گمان کنند و ادعا کنند که چون رویکرد اسلام در مواجهه با مقوله ی برده داری معقول و قابل دفاع بوده است ( که در حقیقت در دوران ظهور خود چنین هم بوده است ) ، اما از آن طرف به دلیل تلقی و نگاه غلط فراتاریخی داشتن به تمام دین و عقلانیت و نداشتن رویکرد و نگاه تاریخی و بی توجهی به مقوله تاریخیت ، که سبب شده است عقلانیت و عدالت و مصادیق آن را در طول تاریخ یک سان و ثابت فرض کنند ؛ به اینجا کشانده می شوند که گمان کنند که چون این رویکرد اسلام معقول بوده است پس برای زمان حاضر و همه ی زمان ها و مکان ها چنین است و لذا در عصر حاضر هم نمی توان و نباید از الغا و برچیده و منسوخ شدن کل سیستم برده داری دفاع کرد و سخن گفت و باید هم چنان رویکرد اسلام در قبال برده داری یعنی پذیرش آن و این سیستم با محدودیت ها و اصلاحات را ادامه داد !
پس صرف نظر از نادرست و غلط بودن ادعا و نتیجه گیری شما در باب این که اسلام با رویکرد خود سبب برچیده شدن برده داری شده است که نشان داده شد به واقع چنین نبوده و در جهان اسلام دیرتر از همه جا برده داری برچیده شد ؛ این ادعا نه برای طیف مخالفان اسلام و آتئیست ها که نه حتی برخی دینداران مسلمان هم چون طیف بنیادگرایان مسلمان اصلا پذیرفته نیست و به درستی آنها این ادعا را مطرح می کنند که اگر اسلام به کل مخالف و خواهان برچیده شدن برده داری بود باید به کل آن را ممنوع می کرد نه صرفا آن را محدود کند و یا کم کند . لذا بر مبنای همین رویکرد و مواجهه ی اسلام در قبال مقوله ی برده داری عده ای از خود دینداران مسلمان که به شدت دچار تعصب و محافظه کاری و جمود و جزمیت اندیشی بوده و فاقد رویکرد و نگاه تاریخی هستند و کل یا همه ی دین و احکام و گزاره های آن را فراتاریخی و ابدی و برای همه ی زمان ها و مکان ها معقول و قابل دفاع دانسته ( مثل مرحوم آیت الله مصباح یزدی ) ، هم چنان از این مقوله ی برده داری و مواردی مشابه در عصر و زمانه ی حاضر هم دفاع کرده و مخالفان سیستم برده داری در زمان حال و موافقان خواهان الغای برده داری در زمان حاضر مثل شما جناب مانی را غرب زده می نامند که مرعوب فرهنگ و تفکر غرب شده اید !!!
بنابراین با رویکرد شما که فاقد نگاه تاریخی به دین و وحی است و تمام گزاره های دین و وحی را ابدی و ازلی و فراتاریخی و فراجغرافیایی می داند و تلقی می کند نمی توان قائل به برچیده شدن مقوله ای مثل برده داری در زمان حال و در جهان اسلام شد چون اسلام علی رغم این که در سیستم برده داری اصلاحاتی کرده و آن را عادلانه تر و انسانی تر و محدودتر کرده اما اصل آن را پذیرفته و نفی و رد نکرده است و در پی برچیده شدن و منسوخ کردن آن هم نبوده است که عده ای بتوانند بر مبنای آن استدلال کنند که برده داری عملی خلاف اسلام و یا روح آن است پس باید بر این مبنا برچیده و منسوخ شود .
لذا با توجه به توضیحات بالا اشکال و ایراد مسئله ی وجود و قبول و پذیرش اصل سیستم برده داری در اسلام بر مبنای رویکرد شما یعنی رویکردی مبتنی بر نگاه غیر تاریخی که عقلانیت را ثابت و غیر قابل تغیی برای همه ی زمان ها دانسته و لذا وحی و دین را مبتنی بر این عقلانیت ثابت و غیر قابل تغییر و تحول فرض کرده که نتیجه این می شود که بر مبنای این رویکرد نادرست شما به مقوله ی عقلانیت و دین و وحی ، تمام دین و وحی و احکام و گزاره های آن از جمله همین مقوله ی برده داری امور و گزاره هایی ابدی و تغییرناپذیر و ثابت و فراتاریخی و معقول برای همه ی زمان ها و اعصار دانسته شود ؛ نه فقط قابل رفع نیست و اشکالی پیش پا افتاده و جزئی محسوب نمی شود که عقلانیت بشری که از طریق یا پیشرفت های تجربی مبتنی بر تجربه ی بشری و یا فلسفی و تعقل به دست آمده و دچار تغییر و تحول و تکامل شده است ؛ اگر صرفا می خواست دین و یا گزاره های وحیانی را مبنا قرار داده و به آن رجوع می کرد هیچ وقت به نفی و ضد انسانی و ضد اخلاقی بودن و ظالمانه و غیر معقول بودن مقولاتی مثل برده داری و یا کودک همسری در زمان حاضر نمی رسید چنان چه جهان اسلام و مسلمانان نتوانستند برسند و هنوز هم در مواردی نرسیدند و با توجه به این رویکرد غلط شما و نگاه تاریخی نداشتن و بی توجهی به واقعیات و مقتضیات تاریخی دوران خود هم در موارد دیگر نخواهند رسید .
مشکل هم فقط یکی دو مورد مثل برده داری و یا کودک همسری در زمانه ی ما نیست که گمان کنید که بتوان با این توجیهات و نتیجه گیری های غلط برآمده از یک نگاه و رویکرد غیرتاریخی رفع کرد بلکه موارد بسیاری دیگر نه فقط در احکام که هستی شناسی و خداشناسی و مقوله ی شر و اینها هم بوده که در دین شناسی سنتی و قدیمی دچار بحران و اشکالات عدیده ای شده است . لذا مشکلات فراتر از یکی دو مورد مثل برده داری و حتی احکام فقهی است و برای همین الهیات و کلام جدید و انواع و اقسام و نحله های الهیات مدرن و پست مدرن شکل گرفته است چون دیگر الهیات و کلام سنتی و دین شناسی سنتی و سابق و رویکردهای آن در پاسخ و مواجهه با این مقولات با توجه به پیشرفت ها و واقعیت های تجربی و عقلی دیگر توان پاسخ گویی چندانی ندارد و کارآمدی خود را تا حد زیادی از دست داده است .
در مطلب بعدی دیدگاه غلط شما در باب وحی را نقد کرده و دیدگاه دکتر عبدالکریمی را که دیدگاهی میانه و معقول در باب وحی و گزاره های آنها است می آورم .
آیت الله میرباقری و تلقی غلط از اهداف دین و باور غلط به تمدن سازی از سوی دین و گستره ی وحی و دین
یکی از تلقی های غلط آیت الله میرباقری و البته در کل جهان بینی ایدئولوگ های طرفدار جمهوری اسلامی و قائل به تمدن سازی این است که دین و وحی آمده معیشت بشر را به طور کامل سامان داده و به تمدن سازی بپردازد .
برخلاف آن چه که این دیدگاه می پندارد دین برای تمدن سازی نیامده است .آنچه که برای دین اصل بوده و وحی و پیامبران برای آن آمده همان مبانی و اصول دین یعنی توحید ، معاد و نبوت بوده است که عقل بشری به تنهایی ممکن بود به اصل آنها نرسد و دین و وحی به کمک عقل آمدند . در باب اخلاق هم ادیان اخلاق جدیدی تاسیس نکردند بلکه بیشتر به اصلاحاتی در اخلاق جامعه ی خود پرداخته و به اموری که بعضا موجه و حسن و نیکو بوده مثل کمک به نیازمندان جنبه ی الهی دادند و برخی که قبیح و ناپسند و ضد اخلاق بوده جنبه ی شیطانی و ضد الهی دادند . در باب عقود و معاملات که مربوط به جنبه ی معیشت است هم دخالت دین و فقها در آن از باب نظم دادن به آن بوده و سیره ی عقلا را تایید کرده اند و اصلاحاتی انجام داده.
در خود قرآن به عنوان متن وحیانی احکام و فقه حدود ده درصد آن را تشکیل می دهد که از این مقدار هم فقط دو درصد مربوط به احکام معاملات مثل ارث است . بخش اعظم متن وحیانی مربوط به همان اصول دین است که به آن پرداخته شده تا فقه و حتی اخلاق .
و بخش اعظم احکام فقهی رسالات مراجع نیز احکام عبادی است تا احکام غیرعبادی و معاملات
در واقع هسته و مرکز وحی و دین همان اصول دین بوده و احکام و حتی بخشی از اخلاق به فراخور معیشت و جامعه ای که در آن زندگی می کردند آمده است و اگر معیشت و مقتضیات جامعه ای که در آن دین و وحی آمده به گونه ای دیگر بود احکام و مسائلی که دین و شریعت در باب معیشت و زندگی مردم آن جامعه و زمانه داده یا تغییر می کرد و یا اصلا مطرح نمی شد .
واقعا از این تفکر حداقلی درباره دین متاسفم
اگر دین فقط همین بود اصلا تحقق پیدا نمیکرد دین با نظام سازی و تمدن سازی تحقق پیدا میکنه اتفاقی که قبل از حمله مغول داشت پیش میرفت اما بعد از حمله مغول همه اندیشمندان رو در لاک فرو برد
مبنای ادعای شما که دین با نظام سازی و تمدن سازی تحقق پیدا می کند چیست ؟ مگر قبل از حمله ی مغول در عربستان که اتفاقا خاستگاه اسلام بود برخلاف ایران و بخش هایی در شمال آفریقا تمدن سازی شکل گرفت و دانشمندان مسلمان پیدا شدند ؟
چه کسی و بر چه مبنایی گفته دین با تمدن سازی تحقق پیدا می کند ؟ یعنی الآن یا در زمان گذشته در عربستان به عنوان خاستگاه و محل تولد اسلام یا بسیاری از کشورهای آفریقایی از جمله سومالی که مردم آن مسلمان بودند و یا شدند و تمدن سازی هم نکردند اسلام نتوانست تحقق پیدا کند ؟
ادعای شما در باب نظام سازی و تمدن سازی دین که قطعا منظورتان اسلام است که تا قبل از حمله ی مغول داشت پیش می رفت هم تا حد زیادی غلط و نادرست است . آن چه که شما تمدن اسلامی می دانید و غربیان تمدن عربی می خوانند و دوران موسوم به عصر طلایی اسلام در درجه اول به خاطر دین نبوده است بلکه به دلیل مواجهه ی جهان اسلام با تمدن های اطراف و ترجمه ی علوم و معارف تمدن های اطراف مثل فلسفه از غرب و عرفان از هند و شرق بوده است . پایه گذار شکل گیری این تمدن و دوران موسوم به عصر طلایی اسلام هم مامون خلیفه ی عباسی بود که با تاسیس دارالحکمه و ترجمه کتب فلسفی و علمی غرب و آشنایی مسلمانان با این علوم تمدن های اطراف از جمله فلسفه ی یونان بود که علت و سبب شکل گیری و بسته شدن هسته های اولیه ی این تمدن و تمدن سازی مسلمانان شد . بعد از آن بود که فیلسوفان مسلمان مثل ابن سینا و فارابی بر مبنای همین براهین موجود در فلسفه ی یونان و ارسطو و افلاطون و فلاسفه ی یونان و در مواردی هم براهین و استدلال های حاصل از تلاش های فکری خود و در تعامل با سنت دینی خود فلسفه ی موسوم به اسلامی را شکل دادند و مواردی و مباحث و استدلال های جدیدی بر فلسفه ی اخذ کرده از یونان غربی افزودند .
بنابراین آقا یا خانم عزیز خاستگاه فلسفه به عنوان یکی از عناصر شکل دهنده ی تمدن مسلمانان در جهان اسلام ، یونان در غرب بوده است و از آنجا وارد جهان اسلام و بین مسلمانان شد نه دین و اسلام و بیابان های عربستان و حجاز و قبایل آنجا که حتی سواد خواندن و نوشتن نداشتند !
و این فیلسوفان مسلمان بودند که از طریق همین فلسفه ی یونانی و با براهین فیلسوفان یونانی و بخشی هم براهین فلسفی حاصل از تلاش های فکری خود به اثبات وجود خدا و معاد و اصول دین پرداختند وگرنه در خود دین و وحی که تقریبا هیچ استدلالی در اثبات این مقولات وجود نداشته و آنها از قبل اثبات شده فرض شده اند . در قرآن به عنوان متن وحیانی حتی باب روح گفته شده است که پیامبر بگوید اطلاعات اندکی از آن به من رسیده است !
و این فیلسوفان مسلمان بودند که در باب روح به نظریه پردازی پرداخته و مواردی مثل مجرد بودن یعنی غیر مادی بودن روح را مطرح کردند .
هم اکنون هم سایت های دینی عمدتا بر مبنای همین استدلال های فیلسوفان مسلمان و ذخیره ی معرفتی آنها است که از اثبات وجود خدا و روح در مقابل آتئیست ها و مادی گرایان سخن گفته و دفاع می کنند نه دین و وحی . چون در قرآن و متن وحیانی خودش گفته و از پیامبر خواسته که بگوید اطلاعات کمی در مورد روح به من رسیده چه طور بر مبنای آن می توان پاسخ منکران و مادی گرایان و آتئسیت ها را داد !
اما از این موارد فلسفی در باب اثبات وجود خدا و روح و این مباحث مربوط به دین که خود دین و وحی در باب آنها استدلالی نیاورده است بگذریم مثلا مباحث فیزیک ابن هیثم و یا جبر ابوریحان بیرونی چه ربطی به دین دارد و از کجای دین گرفته شده است ؟
از کجای دین فیزیک و شیمی و ریاضی بیرون می آید و آمده که شما تمدن سازی مسلمانان و مثلا علم جبر ابوریحان بیرونی یا پزشکی ابن سینا که بعدها خود غربیان در اوخر قرون وسطی آنها را از جهان اسلام گرفتند و ترجمه برای استفاده ی خودشان کردند به دین ربط می دهید ؟
اسم ایشان یک minomer و نامناسب است. من اسم جدیدی به ایشان میدهم از بس حکم نهایی صادر میکند حتی اندازه بقال سر کوچه نمیداند است ، نیست، غلط است، آقای فلانی نگاه تاریخی را نمیفهمد ، باور ایشان از منابع غیر authentic است سخنرانی میکند از حالا به بعد با عذرخواهی از ایشان جناب قاضی القصات به جای برده خارجی یاد میکنیم. The big brother
نه این که دانشگاهی برده نیست ،عوام متوهم هم ادای این افراد حقیر را در میارن آنهم بدون سواد. باعث تاسفه
بعضا نسخه غلط منتشره از این و آن ایرانی متاثر از دیگران که مهلت فکر کردن به او ندادهاند.
نقل آغاز سخن یک علمی(محمد آزاذی طلب):
««آیت الله میرباقری و تلقی غلط از اهداف دین و باور غلط به تمدن سازی از سوی دین و گستره ی وحی و دین
یکی از تلقی های غلط آیت الله میرباقری و البته در کل جهان بینی ایدئولوگ های طرفدار جمهوری اسلامی و قائل به تمدن سازی این است که دین و وحی آمده معیشت بشر را به طور کامل سامان داده و به تمدن سازی بپردازد »»»
آغاز سخن محمد آزادی طلب به جای ارائه موضع میرباقری آن هم به شکل مطالبی با موضع این روخانی ،آغاز به حای ارایه سخن میرباقری شروع با نتیجه است!!!!یعنی دلیلش همان نتیجه اش است!!!!!
خلاصه سخن محمد آزادی طلب:
چون میرباقری غلط فکر می کند
پس
نادرست فکر می کند!!!
محتویات فکر یک جرم اندیشی متوهم
مدرنیته ستیزی و تناقض آیت الله میرباقری در مقوله ی علوم انسانی اسلامی
آیت الله میرباقری برخلاف بسیاری دیگر از ایدئولوگ های معتقد به جمهوری اسلامی و طرفدار علوم انسانی اسلامی مثل حجت الاسلام خسروپناه رئیس پژوهشگاه حکمت و فلسفه که در رویکرد مواجهه با غرب از چهار رویکرد غرب گرایی ، غرب گریزی ، غرب گزینی ، غرب ستیزی قائل به رویکرد غرب گزینی هستند که تا حدی و نه کامل باز واقع بینانه است ؛ همان طور که در متن مقاله آمده رویکرد به شدت غرب ستیزانه و تجدد ستیز دارند . ایشان به صراحت در یک سخنرانی و جاهای دیگر رویکرد غرب گزینی را نقد و رد کرده و اظهار داشته اند که این رویکرد در نهایت به تسلیم و انفعال و هضم شدن در غرب منهی خواهد شد . لذا ایشان یک غرب ستیز و تجدد ستیز هستند که رویکردشان حتی در درون حاکمیت و قائلان و طرفداران ایجاد تمدن اسلامی و علوم انسانی اسلامی خریدار و طرفدار چندانی ندارد و قابل پذیرش نیست .
اما این رویکرد ایشان یعنی تجدد ستیزی و غرب ستیزی تقریبا مطلق تناقض خود را در ادعای علوم انسانی اسلامی که ایشان و موسسه ی تحت هدایت ایشان یعنی فرهنگستان علوم اسلامی خود را داعیه دار آن می داند نشان می دهد .
خاستگاه علوم انسانی تجربی جدید و مدرن ، جهان غرب و مدرنیته است و این علوم در این تمدن شکل گرفتند . با منطق ایشان که به کل در نفی غرب و مدرنیته است علی القاعده باید علوم انسانی را به طور کامل کنار گذاشت و علوم جدیدی از دل اسلام و تمدن آن تاسیس شود نه این که علوم انسانی موجود را که خاستگاه غربی مدرن دارند اصلاح و اسلامی کرد . در باب اسلامی کردن علوم انسانی و ایدئولوژیک کردن این علوم که از ابتدای بعد از انقلاب مطرح شد باید گفت این تفکر و رویکرد شباهت زیادی بر منطق پست مدرنیسم که ادامه ی روند همان مدرنیته است دارد . از نظر پست مدرن ها آن چه که علوم انسانی نامیده می شود چیزی جز ایدئولوژی های مختلف نیست نه علم . اگر چه در باب روش چگونگی اسلامی کردن علوم بین طرفداران و قائلان به این ایده اختلافات جدی وجود دارد و وحدتی نیست اما رویکرد عده ای از آنها و منطق برآمده از چند روش آنها همان رویکرد پست مدرنیستی در این باب است .
البته آیت الله میرباقری در باب علوم انسانی اسلامی با توجه به غرب ستیزی و رویکردشان که قائل به اختلاف مبنایی اسلام و غرب هستند نه اصلاح که تاسیس علوم انسانی جدید است اما مسئله اینجاست که اصلا تاسیس علوم انسانی جدید و به کل متفاوت که هیچ ریشه ای در مدرنیته داشته باشد امکان دارد ؟ پاسخ به این سوال منفی است و دلیل آن فعلا در این جا نمی گنجد .
رویکرد افراطی ایشان و فرهنگستان علوم اسلامی زیر نظر ایشان در غرب ستیزی به حدی است که ادعای علوم تجربی طبیعی اسلامی هم توسط آنها مطرح شده و از فیزیک و شیمی اسلامی ! ادعا کرده اند . ایشان همین طور قائل به روش های دینی و اسلامی هم در این زمینه تولید علوم اسلامی هستند . این در حالی است که در مناظره در باب علوم انسانی اسلامی که با استاد ملکیان داشته و شرح آن قبلا در همین صدانت گذاشته شد همان طور که جناب ملکیان به درستی اشاره کردند روش دینی و غیردینی ندارد و شما باید بر مبنای روش علمی موجود در علوم عمل کنید .
ایشان درست می گویند . ممکن است برخی محدود از روش ها مثل روش هرمنوتیک گادامری که به نسبی گرایی می انجامد با جهان بینی دینی در تضاد باشد اما روش مقوله ای بشری است و از دل دین بیرون نیامده است . اصول فقه و روش های استنباط احکام در فقه و روش های مختلف تفسیری سابق و قبل از پیدایش هرمنوتیک که مسلمانان از قدیم در باب تفسیر قرآن به عنوان وحی داشتند همگی با وجود تفاوت ها در رویکرد و نحوه ی تفسیر ابداع بشری است نه این که از دل دین بیرون آمده باشد . اما این دیدگاه افراطی تا آنجا پیش می رود که گذشته از قائل شدن به فیزیک و شیمی اسلامی حتی روش را هم دینی می خواهد !
قاضی القصات میگوید تلقی غلط از فلان و بهنام! عزیز من مگر آن موضع موجه و قابل دفاع است؟ حالا چه ایشان این نسبتی که شما به هر کس نظر دیگری داشته باشد داشته باشد یا نه. اصلا خود متن مقاله با معیار غیر مربوط و در ارزیابی فلسفه غربیuntennable غیر قابل دفاع است. اصولاً افرادی مانند قایم پناه و افراد پایین و غیر مطرح متوجه نیستند انگار که فوتبال را با داور ی بازی هند بال قضاوت میکنند . ایشان اصول و منطق متفاوتی دارد و این ارزیابی اشکال منطقی دارد
ملاستیزی trollهای گدای خارجی . فکر میکنم فکر کرده، نمیدونه چقدر بهش میخندم. یک احتمالا دیپلمه سیاسی کار مدافع خارجی خارجی خارجی و متنفر از پدر و مادر و وطن خود
خلاصه سخن محمد آزادی طلب:
چون میرباقری ایدئولوگ است
پس
غلط فکر می کند!!!!!¡
محتویات مغز یک جرم اندیشی که ناتوان حتی از ارایه نگاه قابل قبول است.
۲. استدلال ۲
چون شبیه خسرو پناه است
پس
غلط فکر می کند!!!!!!!
خلاصه چون شبه فلانی است
غلط است!!!!!!!
نگاهدایشلندچیزی شبیه به توهین در دعوا و چاقو کشی های سابق محله های خلاف ایران است.
همان طور که می بینید این شخص نه فقط اصلا الفبای مطلب طرف مقابل را متوجه نمی شود که حتی مطلب طرف مقابل را به درستی نمی خواند و بر مبنای همین نخواندن مطلب طرف مقابل خود می آید به طرف مخالف و مورد نقد خود ادعاهای کذب و نسبت های ناروا داده و نقد می کند و خلاصه خود گویی و خود خندی و عجب مرد هنرمندی ! ( مغالطه ی پهلوان پنبه )
لذا علی رغم تذکرها و نقدهای من به وی دوباره باز مرتکب مغالطه ی پهلوان پنبه شده و ادعاهایی را به من نسبت داده که اصلا در مطلب و نقد من وجود ندارد !
دو ادعای کذب و خلاف واقع این شخص به من که تاکنون جز مغالطه و لمپنیسم در بسیاری از کامنت هایش ندیدیم در ذیل مطلب من این است :
۱- چون میرباقری ایدئولوگ است غلط فکر می کند .
۲- چون نظرش شبیه خسروپناه است پس غلط فکر می کند !
اما هر دو ادعا غلط و نادرست و ادعای دوم یعنی شبیه دانستن نظر آیت الله میرباقری به حجت الاسلام خسروپناه که نه فقط کذب و نادرست که خنده دار و مضحک هم است چون من نه فقط چنین ادعایی را مطرح نکردم که در کامنت خودم رویکرد و بالتبع و در واقع همان نظر آیت الله میرباقری را متفاوت با حجت الاسلام خسروپناه و برخی ایدئولوگ های جمهوری اسلامی که معتقد به رویکرد غرب گزینی هستند دانستم .
اما برای این که ادعاهای خلاف واقع و نادرست این شخص و این که این فرد که حتی مطلب طرف مقابل را به درستی نمی خواند تا بتواند لااقل بر مبنای مطلب و نوشته ی طرف مقابل یک نقد خواه منطقی و صحیح خواه غیرمنطقی و غلط و نادرست انجام دهد ، برای مخاطبان و خوانندگان ثابت شود بخشی از پاراگراف اول مطلب خودم را در این باره که نادرستی و کذب و برخلاف واقع بودن ادعاهای نسبت داده شده به من را نشان می دهد عینا در ذیل می آورم تا خواننده بداند این شخص نه فقط الفبای نقد را نمی داند که حتی مطلب طرف مقابل را با دقت نمی خواند !
این هم بخشی از پاراگراف اول مطلب من با عنوان ” مدرنیته ستیزی و تناقض آیت الله میرباقری در مقوله ی علوم انسانی اسلامی ” که در این جا دوباره می آورم :
” آیت الله میرباقری برخلاف بسیاری از ایدئولوگ های معتقد به جمهوری اسلامی و طرفدار علوم انسانی اسلامی مثل حجت الاسلام خسروپناه رئیس پژوهشگاه حکمت و فلسفه که در رویکرد مواجهه با غرب از چهار رویکرد غرب گرایی ، غرب گریزی ، غرب گزینی ، غرب ستیزی قائل به رویکرد غرب گزینی هستند که تا حدی و نه کامل باز واقع بینانه است ؛ همان طور که در متن مقاله آمده رویکرد به شدت غرب ستیزانه و تجدد ستیز دارند . ”
خب همان طور که خوانندگان محترم در قسمتی از پاراگراف اول این مطلب من خودشان می بینند آن چه من آورده ام نه تنها ادعایی چه صریح چه تلویحی نکردم که دیدگاه آیت الله میرباقری چون شبیه حجت الاسلام خسروپناه است غلط بوده که اصلا در این مطلب من به تفاوت دیدگاه و رویکرد این دو شخص اشاره کردم .
و در این باره نوشتم که آیت الله میرباقری درست برخلاف بسیاری از ایدئولوگ های طرفدار نظام و حاکمیت که در این باب شخص خسروپناه را مثال زدم که معتقد به رویکرد غرب گزینی بوده ، قائل به رویکرد غرب ستیزی هستند .
پس در مطلب خود نه فقط ادعای شباهت تفکر و رویکرد آیت الله میرباقری با حجت الاسلام خسروپناه نداشتم که رویکرد این دو را به صراحت متفاوت دانستم و آن را آوردم .
این که من در این اشاره به تفاوت رویکرد آیت الله میرباقری با بسیاری از ایدئولوگ های طرفدار جمهوری اسلامی ، جناب خسروپناه را مثال زدم برای این است که ایشان یعنی حجت الاسلام خسروپناه به صراحت از رویکرد غرب گزینی دفاع کرده و رویکرد خود دانسته اند و شرح داده اند لذا من ایشان را مثال زدم .
اما طنز ماجرا اینجاست که این شخص که مطلب من را اصلا درست نخوانده ! چه برسد دیگر متوجه شود گمان کرده که من تفکر و رویکرد آیت الله میرباقری را شبیه خسروپناه دانسته و بعد آمده ادعا و اتهام کذب و نادرستی را به من نسبت داده که استدلال کرده ام چون وی شبیه خسروپناه فکر می کند فکرش غلط است !
در حالی که اصلا در مطلب ادعای شباهت فکری بین این دو شخص مطرح نشده که به صراحت به تفاوت رویکرد این دو نفر یعنی آیت الله میرباقری و حجت الاسلام خسروپناه که یکی مبتنی بر غرب ستیزی و دیگری مبتنی بر غرب گزینی است اشاره و سخن رفته است !!!
اما ایشان برخلاف واقعیت آمده ادعای شباهت فکری این دو را به من نسبت داده است و بعد بر مبنای این ادعای نادرست نقد کرده است !!! ( مغالطه ی پهلوان پنبه یا straw man)
مدرنیته ستیزی و دست کم گرفتن قدرت مدرنیته در مقابل فرهنگ خودی و در نتیجه خیال باطل و نادرست هضم مدرنیته در فرهنگ خودی
همان طور که آمد رویکرد آیت الله میرباقری بر مدرنیته ستیزی و نفی مدرنیته گزینی استوار شده و از منظر ایشان اگر در موارد محدودی هم ناچار به پذیرش برخی عناصر مدرنیته باشیم باید این عناصر را در فرهنگ خود هضم و استحاله کنیم کاری که پیامبران با فرهنگ و علم جوامع دیگر در مواردی کردند .
چنین دیدگاهی جز از سطحی نگری در باب مدرنیته و پندار و تصور نادرست و چه بسا متوهمانه از قدرت فرهنگ خودی و سایر فرهنگ ها در مقابل قدرت و توان مدرنیته ناشی نمی شود .
مدرنیته با پیدایش خود نه فقط خاستگاه خود را که غرب بود بلکه کل جهان را تحت تاثیر خود قرار داد و دگرگون کرد و عالم جدیدی را در جهان برای بشریت به وجود آمد . مدرنیته انقلاب و تغییرات گسترده ای را در همه ی ابعاد زندگی بشر و عرصه ها حتی دین ایجاد و زیست جهان جدیدی را به وجود آورد .
تمدن مدرن غرب تنها تمدنی بود که برخلاف سایر تمدن های سابق توانست جهانی شود و تاریخ و عالمی جدید و تقریبا به کل متفاوت از تاریخ و عالم قبل از خود به وجود آورد تا آنجا که در یک تقسیم بندی کلی به لحاظ زیست جهان ، تاریخ بشر به دو دوره ی کلی ماقبل مدرن یا پیشامدرن و مدرن تقسیم می شود . هیچ تمدنی پیش از مدرنیته در دوران پیشامدرن هر چه قدر که پیشرو و مترقی بوده است نتوانسته جهانی شود اما مدرنیته و تمدن جدید مدرن تنها تمدنی بود که چنین خصوصیت و قدرتی داشت که جهانی شود و عالمی جدید به وجود آورد و سایر تمدن های دیگر را حذف و به حاشیه راند و یا در خود هضم و استحاله کرد .
بنابراین ادعای آیت الله میرباقری در این باب نادرست و قیاس فرهنگ های هضم شده در آموزه های پیامبران با مدرنیته قیاس مع الفارغ است . پیامبران اگر به ادعای ایشان فرضا چنین توانایی داشتند در مقابل فرهنگ های دوران پیشامدرن خود بوده است نه پدیده ای مثل مدرنیته که با قدرت بالا و منطق ویرانگرش نه فقط ادیان و فرهنگ های سنتی را به چالش می کشد که عالمی و عالمیت جدیدی را به وجود آورده است .
پس اگر بنا به هضم و استحاله باشد این اسلام و سایر ادیان و فرهنگ های دیگر نیستند که در مواجهه و رویارویی با مدرنیته چنین توان و قدرتی دارند بلکه این مدرنیته است که آنها را هضم و در خود استحاله می کند . این واقعیتی است که برخی از منتقدان و مخالفان مدرنیته و تجدد هم که تجدد ستیز و غرب ستیز هستند مثل مهدی نصیری و احمد فردید به آن اعتراف و اذعان کرده اند که به نظرات و اعتراف های آنها در ادامه می پردازم .
نکته ی جالب اینجاست که خود ایشان هم در مواردی در سخنان خود به این هضم شدن و استحاله ی جامعه ی دیندار در مدرنیته انتقاد کرده اند !
خودفریبی و strategem سعی در فریب و گیج کردن عوام توسط یک بیسواد علمی
انکار دینداران جامعه در ایران گفته اند بوئینگ چیز بدی است
انکار آنان گفته اند دانشگاه چیز بدی است
دروغ و خود فریبی غربزده گی و طرفداری بردگی برای آمریکا و اروپا با این مغالطه و دروغ به خورد جامع داده میشود
دانشگاه یا universitat , از ecoleها و monastery ها و مدارس مذهبی مسیحیان به تدریج درآمد. آنان نیز از مدارس مسلمانان تقلید شده بود.
علم غربی از علم ابن میثم
مزایا نور شناسی
طبابت ابن سینا ، ابن نفیس
هیأت و هندسه و جبر
ابوریحان
جامعه شناسی
Ave rus ابن رشد
ووو
گرفته شد. تازه این از تحریف و دروغگویی تاریخ و تحقیر انگلویاکسونهای وحشی که اروپای ها از آنها وحشت داشتند مانده وگرنه واقعیت این است که این تحقیر خود در اروپا نسبت به شرف در قرون گذشته وجود داشته.اولیت دانشگاه و اولین بیمارستان و حمام های عمومی در شرق بوده زمانی که زنان وحشیان اروپایی shit bagبرای دفع در لباس خود داشتند
این که افرادی با تکیه به تحریف تاریخ اروپایی که چیز طبیعی است باور کرده اند از تنبلی و طبیعی است. اما تشخیص علمی چیست
جالب این است که فرهنگ تنبلی و کپی کردن زحمات علمی اروپایی مدعی فریبی دروغین به نام علم گرایی اما در واقع welfarism و یا رفاه طلبی و دولت رفاه و consumerism تنبلی و مصرف زدگی تظاهر به طرفداری از علم می کند تا مخاطب علمی ناآگاه از فرهنگ زورگویی را حقنه کند.
این عین جهل است
مغالطه ی پهلوان پنبه یا مترسک پوشالی ( straw man )
طیف غرب ستیز کم سواد و ظاهربین و متعصب که احساس حقارت ناشی از عقب ماندگی فکری و معرفتی و علمی خود و مسلمانان در مقابل غرب و تمدن عظیم جهانی و مدرن آن که گذشته از دستاوردهای بزرگ و گسترده ی خود و امکانات و افق های جدیدی که در همه ی عرصه ها از علم ، سیاست ، اجتماع ، اقتصاد ، معیشت ، فرهنگ و حتی دین داشته توانست تاریخ و عالمیت جدیدی را بشریت رقم زند، را می خواهد با ارجاع به دستاوردهای علمی و معرفتی گذشته ی خود در قرون وسطی و تمدن مسلمانان و غلو و اغراق درباره ی آنها در شکل گیری تمدن مدرن و جدید غرب تخفیف دهد و کم کند ؛ به دلیل تعصب و بی دقتی خود حتی دقت نمی کند طرف مقابل و مخالف خود چه گفته و منظورش چه است و بدون آن که متوجه شود ادعاهایی را که اصلا منظور طرف نبوده به وی نسبت داده و بعد آن ها را نقد و رد می کند ! ( مغالطه ی پهلوان پنبه یا مترسک پوشالی )
نمونه اش همین کامنت ایشان در باب عقب ماندگی اروپاییان در قرون وسطی و این که اولین دانشگاه و بیمارستان ها و حمام های عمومی در شرق بوده و البته غلو و اغراق و ادعاهای بعضا خلاف واقع و نادرست و کذب مثل این که علم غربی تجربی و جدید مدرن از علم مسلمانان و تمدن مسلمانان گرفته شده است و به وجود آمده می باشد که به نادرستی این ادعا یعنی شکل گیری علم تجربی جدید بر مبنای علوم سابق مثل علوم مسلمانان در کامنت دیگر می پردازم .
اصلا در کامنت من سخن از این نبود که مسلمانان و یا برخی ملل دیگر در شرق و یا غرب در دوران پیشامدرن تمدن نداشته و در شکل گیری فکر و معرفت و علم بشری در طول تاریخ و تاثیرگذاری بر تمدن های دیگر هیچ نقشی نداشته و علم و فلسفه و دانش و دستاوردهای فکری و معرفتی بشر فقط با شکل گیری مدرنیته و در تمدن جدید غرب به وجود آمده و قبل در تاریخ بشریت صفر و یا نزدیک به صفر بوده است که ایشان برافروخته شده و با غیرت بحث دانشمندان بزرگ و برجسته شرقی مسلمان مثل ابن هیثم و ابن سینا و ابن خلدون را به میان می کشد .
آنچه که در کامنت من آمده این بود که پیش از مدرنیته و شکل گیری تمدن جدید و مدرن غربی هیچ تمدنی هر چه قدر که مترقی و پیشرو بوده است نتوانست جهانی شود و کل جهان را در برگیرد و عالمیت تاریخی جدیدی را برای بشر به وجود آورد .
تمدن های سابق در دوران پیشامدرن مثل تمدن مسلمانان و دوره ای که مورخان غربی از آن به عنوان عصر طلایی اسلام یاد می کنند که خود این تمدن هم در خلأء و از صفر به وجود نیامده و حاصل تاثیرپذیری و اخذ و آشنایی با تمدن های اطراف مثل عرفان ادیان شرقی در هند و فلسفه ی یونان از غرب و ترجمه ی کتب خارجی و یونانی توسط دارالحکمه در زمان خلافت مامون عباسی بود و بعد تاثیراتی بر اروپاییان در اواخر قرون وسطی با آشنایی غربیان به دستاوردها و ترجمه ی کتاب های دانشمندان و فیلسوفان مسلمان هم گذاشت ؛ هیچ کدام نتوانستند جهانی شده و عالمی جدید به وجود آورند .
اما تمدن مدرن و جدید غرب تنها تمدنی بود که نه فقط توانست جهانی شود که عالمیت جدیدی را برای بشریت به وجود آورد و سایر تمدن ها را به حاشیه رانده و بعد حذف و در خود استحاله کند .
به این خاصیت و ویژگی تمدن مدرن برخی از منتقدان و مخالفان این تمدن و غرب ستیزان مثل احمد فردید و دیگران هم اشاره و اعتراف کرده اند . فردید کسی که واژه ی غرب زدگی ابداع او در در ایران است و غرب را شیطانی و تاریکی می دید از حوالت تاریخی غرب و این که تاریخ غربی تاریخ ما و کل جهان را پوشانده است و خودش هم غربزده ! است سخن می گفت .
مهدی نصیری هم از مخالفان مدرنیته و عرفان و فلسفه که تمدن مدرن و مدرنیته را انحرافی در تاریخ بشریت و از اهداف انبیاء می داند نیز در سخنرانی ها و مناظره ها و مباحثات خود اعتراف کرده که به دو دلیل غیبت امام زمان معصوم و مدرنیته تحقق تمدن تراز و حداکثری اسلامی محقق نیست و باید به یک تمدن حداقلی و نسبی اسلامی نه حداکثری و پذیرش مدرنیته از سر اضطرار و ناچاری در بسیاری از موارد کفایت کنیم .
خب با توضیحاتی که دادم بحث من این نبود که دیگران از جمله مسلمانان در شرق و دوران پیشامدرن تمدن نداشتند بلکه بحث این بود که هیچ کدام از تمدن های آنها و آن دوران هر چه قدر که پیشرو و مترقی بوده است نتوانست جهانی شده و عالم جدیدی برای بشریت به وجود آورد و سایر تمدن ها را به حاشیه راند و حذف یا استحاله در خود کند ، چنان چه مدرنیته توانست این کار را کرد و با شکل دادن و ایجاد یک عالم و زیست جهان جدید خود را اجتناب ناپذیر برای بشریت حتی مخالفانش کرده است .
حال ایشان بدون توجه به اصل مطلب بنده در این باره ادعاهایی بی ربط با مطلب من مثل فلان دانشمند برجسته ی مسلمان و این که زمانی که شرق تمدن داشته اروپاییان تمدن نداشته اند و علم غربی از فلان دانشمند مسلمان گرفته شده و … مطرح کرده و بعد بر مبنای آن ادعاهای نسبت داده ی نادرست ، مطلبی را که مورد نظر من نبوده نقد کرده اند ! ( مغالطه ی پهلوان پنبه یا straw man)
گوش کردن به حرف شما یک درس مطالعه افکار عوام کوچه خیابانی است و بسیار جالب. همه متوجه هستند که شما یک خط فلسفه نخوانده آید و آقای عزیز اگر نظری گذاشتم برای روشن کردن ذهن شما بوده. ظاهراً فقط شما متوجه بیسوادی خود نیستید و این که مخاطبین این سایت با شما فرق دارند اگر چه که نگرش های متفاوتی بالطبع ممکن است داشته باشند.
فقط یک عامی کوچه خیابانی مثل شما فکر به کسی که سعی کرده بیسوادی شما را به شما گوشزد کند، فکر نسبت می دهد و این نسبت را دلیل نتیجه نامربوط خود می گیرد. کی این حرف های که زدید به شما خطاب کرده ؟خودتون فرض میکنید خودتون صادق فرض میکنید خودتون هم واسه خودتون نتیجه عوامانه میگیرید.
در یک سایت فلسفی جالبه تصور میکنید مطالب تاریخی نظر من به شما نسبت داده شده!!!!
آخه مگر شما تاریخ یا فلسفه می فهمید؟
اولین چیزی که با آید یاد بگیری عزیز من خیال بافی نکردن و نسبت ندادن ادعای خودتان به من است.شما مواد مغالطه آنان از ذهن شما ساخته شده. هنوز نمیدانی باید از متن من و با تطابق استنتاج بسازی.
ساده لوحی و بیسوادی قشر عنوام موبایلی حیرت انگیز است.
اشکال دیگران ناآشنایی با فضای غرب است. بسیاری از چیزهایی که به مخالفان خود به دلایل سیاسی نسبت میدهید در خارج از فضای بسته ذهن شما در خارج از کشور شما بدون هیجان و توهین های شما شنیده میشود و ربطی به دسته بندی محلات، روزنامه ها و سایت های غیر استاندارد منتشر شده برای عوام مثل شما نیست.
با سلام
خب اگر مطالبی که شما در باب گرفته شدن علم غربی از علم مسلمانان و تمدن نداشتن اروپاییان در زمانی که شرق و مسلمانان صاحب تمدن بودند و سایر مطالبی که در باب تحریف گری اروپاییان آوردید مخاطبش کامنت و نظر من نبوده پس چرا درست در زیر کامنت من در باب قدرت و توانایی مدرنیته و این که تمدن مدرن برآمده از غرب تنها تمدنی بود که برخلاف سایر تمدن ها توانست جهانی شود و عالمیت جدیدی به وجود آورد و بقیه تمدن ها را به حاشیه راند و حذف و استحاله کند ، آمده این مطالب در باب دانشمندان برجسته ی مسلمان و گرفته شدن علم غربی از شرق و تحریف گری اروپاییان را با لحنی تند و سرزنشگر گذاشته اید ؟!
هر کس باشد فکر و خیال می کند که شما یا عامدانه و یا از سر تعصب متوجه نظر و مقصود مقابلتان نشده اید و لذا با میان کشیدن این مباحث نامربوط به بحث اصلی ناخواسته و یا احتمالا مرتکب مغالطه ی پهلوان پنبه شده اید .
شما در بحث خودتان در این یک کامنت با سخن از دانشمندان برجسته ی مسلمان و تمدن داشتن شرق در حالی که غرب هنوز تمدنی نداشته گذشته از این که نظر بی ربطی را با مبحث مربوطه ی من آورده که من مطرح نکرده و ادعایم نبود ، کوچکترین نقد و پاسخی هم به آن کامنت راجع به ادعای من مبنی بر این که مدرنیته و تمدن برآمده از آن در غرب تنها تمدنی بود که توانست جهانی و عالمگیر شود و برخلاف تمدن های سابق عالم و عالمیت جدیدی برای بشریت به وجود بیاورد ندادید .
مگر در این کامنت آمده بود که شرق تمدن تاثیر گذار نداشته و در تولید علم در تاریخ بشریت نقشی نداشته که پای فلان دانشمند برجسته ی مسلمان و تحریف گری اروپاییان را به میان کشیده اید ؟
نه فقط من بلکه بیشتر خوانندگان حتی آگاه و باسواد دیگر هم باشد جز از این نقد بی ربط شما مغالطه ی پهلوان پنبه و یا مغالطه ی دیگری برداشت نمی کند که حق دارند و صحیح است .
این که شما و رفقایتان ( امیر و بابک ) به هر بهانه ای مباحث نامربوط و بی ربط با مقالات نویسندگان صدانت را مثل جنایات لیبرالیسم و رژیم های لیبرال دموکراسی غربی و یا سکوت روشنفکران جامعه ایرانی در مقابل جنایات اسرائیل را به میان می کشید جز مغالطه و کم سواد حساب کردن مخاطبان و خوانندگان صدانت چیز دیگری نیست .
شما و دوستانتان که ادعای فلسفه دانی تان می شود و بقیه را به بی سوادی متهم می کنید اول یاد بگیرید مطلب مورد نظر و ادعای طرف مقابلت را نقد حال چه تایید چه جرح و تعدیل و چه رد کردن کی نه این که با مغالطاتی مثل مغالطه ی گوش ماهی قرمز و پهلوان پنبه و به میان کشیدن مباحث نامربوط به کامنت و بحث طرف مقابل و بعضا نسبت دادن های ناروا و ادعاهایی که منظور طرف نبوده و نقد آنها ( مغالطه ی پهلوان پنبه ) سعی در انحراف اذهان خوانندگان کنید !
این روش ها و مغالطات و هوچی گری ها با ادعاهایی مثل بی سوادی و عوامانه و موبایلی خواندن نظر طرف مقابل چندان جواب نمی دهد و دیگر خوانندگان عمدتا فهیم و آگاه صدانت را تحت تاثیر و فریب این روش و رویکرد خلاف یک بحث علمی و منطقی و فلسفی قرار نمی دهد .
من در پاسخ دادن به شما و دوستانتان عمدتا سعی می کنم بحث و نظرات من خواه صحیح و یا خواه غلط و نادرست باشد در سطح منطقی و فلسفی عمدتا باشد و البته ادعا هم ندارم که خیلی از فلسفه دانسته و اطلاع فلسفی دارم اما در حد بضاعت فکری خود سعی می کنم چنین باشد و به سطح ایدئولوژیک زده و بدتر سطح های نازل از جنس دعواهای سیاسی و جدل خیلی کشیده نشود اما چون لحن شما و دوستانتان برخلاف اتهاماتی مثل ندانستن فلسفه به آنها می زند عمدتا ایدئولوژیک زده و بعضا در سطح نازل دعواهای سیاسی و یک طرفه و تند و خشونت آمیز و توهین آمیز و مبتنی بر تحقیر طرف مقابل هم است که بینندگان در همین کامنت و سایر کامنت های شما به خوبی لحن شما را مشاهده می کنند بعضا البته نه به شدت شما قسمتی از بحث من نیز جدلی و تحقیر آمیز و زبان خشونت بار می شود که این هم مقصر رویکرد شما در نقد و مباحثه با این روش است .
به هر حال بنده اگر توهینی کرده و زبان من در مواردی خشونت آمیز شده یا در باب شما مرتکب تصور اشتباه مثل مغالطه ی پهلوان پنبه در نقد نظر خود شدم عذرخواهی می کنم و امیدوارم طیف شما و دوستانتان هم این رویکرد و روش های غلط در مباحثه و نقد خود را اصلاح کنید .
آلودگی هوا، تخریب لایه اوزون، فقر و فساد ،ترافیک سنگین و polarization جهان که کشورهای قربانی سلطه چند قرنی وحشیان جاهل صاحب پول و قدرت را به ستوه آورده را به چی نسبت می دهند؟ به قربانی!!!! ما که مقلد و برده غرب بودیم ما که شکست خورده جنگ ها بودیم ما که زنان، فکر، زمین و کشورهای خود را برده تجاوز غرب کردیم! چه گواراها، (نه گاندی ها) که با انگ له شدند. انقلابیون که فراموش شدند. فکرها که تخت سلطه نظری فلاسفه علم و کانتینانتال فرنسیس بیکنی، پاپری و هیومی و تجربه گرایی قرار گرفت.
پس جنگ و گرسنگی و پاکسازی نژادی لیبرال ها توسط attorney warجنگ های نیابتی تنها دموکراسی خاور میانه چیست؟
آری این چنین بود برادر!
یادت بخیر فریاد صداقت بر سر متبختر علم زده فریبکار
درست مثل یهودی-ستیزی نتانیاهو.
A predator talking softly.بزرگترین پاک سازی نسلی از حقوق یهودیان میگرید
بله درست میفرمایید با میلیونها کشته در جنگ جهانی اول و میلیونها معلول و بی خانمان و نابود کردن بخش وسیعی از دنیا بزرگترین نابودی تاریخ بشریت را در سطح دهشتناکترین تجارب بشریت قرار داد. این نسل کشی در جنگ جهانی دوم بین مدرنیته با مدرنیته همه را شوکه کرد. بله مدرنیته نه تنها سنت بلکه بشریت و انسانیت را با حهل، تکبر، تفرعن و بیرحمی بی سابقه در تاریخ بشریت در بمباران های بلیتس blitz با گاز خردل و با قانقاریا با قحطی و نابودی و سرزمین های سوخته در خود هضم کرد.
آقای خودباخته ، عاشق هالییود، آقا ، دانشمند و قهرمان ملی و با اخلاق باش نه برده هالییود و خالی بندی های روزنامه و رسانه و بدبخت فکری که خود را به خیال خود روشنفکر می خواند.
نقل متن محمد آزادی طلب:
««مدرنیته ستیزی و دست کم گرفتن قدرت مدرنیته در مقابل فرهنگ خودی»»»
ضدیت با ایران ، وطن خود، فرهنگ وطن، و ایران و ایرانی
افرادی که در فرهنگ کوچه بازاری عوام بزرگ شده و با diet فیلم و توهین به خود ، فرهنگ وطن خود و دین و نگاه ایرانی ذهنش محاصره شده.
دیدگاه غلط و نادرست آیت الله میرباقری در باب تمدن سازی دین و وحی و گستره و توانایی بالای معرفتی دین و وحی
همان طور که در کامنت قبل اشاره داشتم اصولا هدف اصلی آمدن دین و وحی سامان دادن به تمدن سازی و معیشت بشریت نبوده و اگر ساختار معیشتی جامعه ای که دین و وحی برای آن آمده تفاوت می کرد دستورات دین و وحی و احکامش فرق می کرد و به گونه ای دیگر می بود و مواردی دیگر می آمد و مواردی هم نبود .
نگاهی به متن وحیانی اسلام که در جامعه ای قبیله ای و بی سواد شکل گرفته یا نازل شده است بهترین موید و تایید این واقعیت و ردی و نقض بر دیدگاهی بوده که مدعی است هدف دین و انبیاء تمدن سازی برای بشریت و ساخت تمدن هایی الهی بوده است .
شما در قرآن به عنوان متن وحیانی کوچکترین مطلبی در باب اهمیت زراعت و کشاورزی که یکی از مقولات مهم برای بشر آن روزگار و تمدن ها بوده است نمی بینید چون معیشت مردم آنجا مبتنی بر دامپروری و زندگی قبیله ای و عشیره ای بوده است .
هیچ استدلال فلسفی در باب اثبات همان اصول دین مثل توحید و معاد در قرآن و اثبات وجود خدا تقریبا نیست . به جز یک استدلال در قرآن برای اثبات توحید و یگانگی خدا دیگر شما هیچ اثبات فلسفی و یا حتی جدلی در باب اثبات وجود خدا پیدا نمی کنید .
بعدها که فلسفه از غرب و یونان وارد جهان اسلام شد و مسلمانان در تمدن جدید خود در جهان اسلام با آن آشنایی پیدا کردند عده ای از دینداران مسلمان مثل فارابی و ابن سینا و امثال آنها آمدند بر مبنای براهین موجود قبل در فلسفه ی یونان و همین طور برخی از براهین جدیدی که ابداع و حاصل تلاش های فکری و فلسفی و معرفتی خودشان بود و به فلسفه ی غربی و یونانی که اخذ کرده بودند اضافه کردند و سعی در اثبات وجود خدا و معاد و نظریه پردازی در باب روح کردند .
در باب همین روح در قرآن به عنوان متن وحیانی آمده که پیامبر بگو از آن اطلاعات اندکی به من رسیده است و قرآن به جز یکی دو مورد مثل گرفتن روح در خواب هیچ چیزی در این باب ندارد و نگفته و عرضه نکرده است .
و در باب مقوله ی روح هم این باز فیلسوفان مسلمان بودند که بر مبنای تلاش فکری و معرفتی خود خواه غلط بدانیم خواه درست بدانیم آمدند نظریه پردازی کرده و مقولاتی مثل تجرد یا همان غیرمادی بودن روح را مطرح کردند .
و هم اکنون هم بخش بزرگی از طیف روحانیون و سایت های دینی برای اثبات مقولات دینی مثل خدا و روح و غیر مادی بودن ماهیت آنها در مقابله با منکران و ناباوران و جریان آتئیسم و خداناباوری نوین و الحاد مجبورند از همین ذخیره و خزائن معرفتی فیلسوفان مسلمانی که زمانی با آنان بر سر مهر نبوده و عقایدشان را ضال و انحرافی دانسته و بعضا تکفیرشان می کردند برای سخن گفتن در باب اثبات وجود خدا و خصوصیات روح استفاده کنند نه از وحی و متون اصلی دین !
ممکن است کسی ایراد کند که مخاطب قرآن و وحی آمده و نازل شده برای مردم آن یعنی مردم شبه جزیزه ی عربستان که تقریبا همگی نه فقط عوام که بی سواد بوده اند چگونه استدلال های منطقی و فلسفی که بعدها دینداران مسلمان مطرح کرده اند بیاید در حالی که طبعا نمی توانند متوجه شوند و درک کنند ؟ اتفاقا این استدلال صحیح است و سخن ما منتقدان این رویکرد و ادعای تمدن سازی و ایجاد علوم توسط دین و وحی همین است اما مسئله اینجاست که حتی در این حد که گفته شود و از مخاطب بی سواد خواسته شود که حداقل سواد خواندن و نوشتن یاد گرفته و بر اهمیت سواد آموزی تاکید کند ؛ حتی در همین حد هم در این وحی که آقایان مدعی جاودانگی مطلق و فرازمانی و فرامکانی بودن تمام آیات آن برای همه ی زمان ها و مکان ها هستند نیامده است !!!
حال سوالی که مطرح می شود با توجه به چنین معرفت بخشی ساده و ابتدایی و محدود مقوله ی وحی چگونه عده ای مثل آیت الله باقری ادعا می کنند که در هیچ مقوله و موضوعی نباید به تجارب و عقل مستقل از وحی رجوع کنیم ؟
آن هم که وقتی بخشی از مقولات دینی مثل روح و وجود خدا بر مبنای همین عقل تا حدی مستقل از وحی دینداران و فیلسوفان مسلمان و از فلسفه ای بشری که خاستگاهش غرب و یونان بوده است اثبات و کمک گرفته شده نه متون و منابع اصلی دین مثل وحی و یا حتی حدیث !
وقتی بیسوادی متوهم متوجه نیست که فلسفه نخوانده و فرق فهم معیوب خودش از مطالب روزنامه و موبایل در مورد فلسفه غرب را با preliminaries ترم یک متوجه نیست.
خانم طناز یا آقای امیر یا جناب بابک ،
ایده فلسفی شما در مواجهه با مدرنیته چیست ؟
مدرنیته ستیزی و یا نقدِ مدرنیته ؟
لطفا[ ایده فلسفی] خودتان را مطرح بفرمایید تا متوهمین را از توهم خارج و به واقعیت بکشانید .
آقای محمد آزادی طلب این سوال در دنیای غرب مطرح نیست. کی راجع به ایران حرف زد؟ این تو مجلات دهه ۶۰ توسط افراد substandard و نگاه ایرانی به غلط میان جوانان ناآشنا با فلسفه صحبت میشده. اصولاً مسیله نیست در غرب. Lauden از شانیت یافتن یک conceptو یا یک problem سخن گفته است.شما متوجه نیستید که اصلا این چیزهایی که میگویید در فلسفه مطرح نیست. فردی که با متون ترجمه سعی داشته فلسفه را مطالعه کند. اصلا استاندارد آکادمیک و موضوعات مطرح را نمیشناسد نسخه غیر اوتنتیک substandardرا به چند جوان ناآشنا درس میداده و سطح معیوب و پایین تر روشنفکری هم که دیگر معیوب تر. کی به نسخه ایرانی فلسفه غرب توجه دارد آقا. شما که آن را هم نخوانده آید و روشنفکری را را با آکادمیک فرقش را نمیدانی. خیلی میخندیم
جالب است که فردی فلسفه نخوانده و علمی هم می فهمند سئوال این فرد احتمالا زیر دیپلم ، از مخاطب می خواهد در دو موضع که حتی خود فردی که سوال پرسیده قرار می دهد مخاطب خود را! ایشان می پرسد شما این هستی که من میگم یا آن هستی که من میگم.
بیسوادی و تهور موبایل خوان عالمی دارد
در پاراگراف آخر در باب عقلانیت مستقل انتقادی نوشته بودم که بر خلاف دوران پیشامدرن تک منبعی مبتنی بر یک منبع یعنی دین و معرفت دینی است که اشتباه ویرایشی بود و در ذیل تصحیح می کنم .
تصحیح شده ی پاراگراف آخر این است که این عقلانیت مستقل انتقادی بر خلاف عقلانیت خود بنیاد مدرنیته ، وحی و دین را به عنوان منابع معرفتی در کنار سایر منابع می پذیرد اما نگاه انتقادی و اصلاحی به آموزه ها و گزاره های آن دارد و خودش را محدود و اسیر به پارادیم های فقط دینی نمی کند و لذا بر خلاف دوران پیشامدرن و عالم سنت مبتنی بر یک منبع و تک منبعی یعنی فقط دین و معرفت دینی هم نیست و به سایر منابع معرفتی یعنی علوم تجربی طبیعی و انسانی جدید و فلسفه های جدید اعتنا و تکیه دارد و مورد استفاده قرار می دهد هرچند معرفت دینی را هم به کل نفی نکرده و کنار نمی گذارد و با دیدگاهی انتقادی و اصلاحی نه مبتنی بر تعبد صرف از آن استفاده و بهره می برد و در نتیجه معارف دینی جدید و کلام و الهیات جدید را با این رویکرد انتقادی و توجه به علوم تجربی و انسانی و فلسفه های جدید می تواند شکل داده و یا مورد اعتنا قرار می دهد .
این رویکرد در نتیجه می تواند دین و معرفت دینی را منطقی تر و قوی تر و قدرتمندتر در مواجهه با دین ستیزان و آتئیست ها و جریانات الحادی که برای دین و معرفت دینی اصولا ارزشی قائل نیستند و همین طور چالش هایی که دین و الهیات و کلام قدیمی و سنتی در عصر جدید با آن مواجه هستند در دوران مدرن کند .
Foreign Affairs
Russia’s problems with the West date to the very beginning of the post–Cold War era. When the Soviet Union fell in 1991, pro-Western reformers introduced disruptive changes designed to rapidly liberalize the economy. But rather than producing widespread growth, the 1990s turned into a painful decade for much of society as Russia’s real per capita GDP fell by 42 percent from 1990 to 1998. The population’s poverty rate jumped to a record 35 percent. Mortality rates climbed and life expectancy fell. Russians became deeply nostalgic for the Soviet Union and resentful of the United States. Many spread conspiracy theories that the West had plotted to break the Soviet Union apart and that after its collapse, it was withholding needed economic aid and otherwise taking advantage of Russia’s weakness. Eventually, they threw their support behind Putin, who promised to restore stability and sought to resurrect Moscow’s power.
Iran’s problems with the West also have a long history. The United States supported a coup d’état in 1953 that overthrew Iran’s elected prime minister and empowered the country’s Western-friendly monarch, Shah Mohammad Reza Pahlavi. The shah launched an economic modernization drive called the White Revolution in the early 1960s, promising that it would deliver Iranians strong growth and industrial development. But many of the benefits accrued to the upper and middle classes. Millions of poorer, rural Iranians saw their safety nets collapse. The country as a whole was disoriented, which helped prompt the 1979 revolution and bring Iran’s Islamist regime to power.
Both Iran and Russia, then, share an obvious, deep-seated distrust of the Western order (and of Western-backed reforms).
فارن افرز به کودتا و فقیر سازی ایرانیان توسط طرح مدرنیزاسیون آمریکایی در ایران و صدمات اقتصادی در اثر افرادی ظاهر بین و کم سواد مانند یلتسین پس از پروستراکای گورباچف اشاره دارد.
اکنون پس از میلیون ها کشتار، اسقاط صد دموکراسی( حاکمیت استبدا تحت نقاب فریب بی سوادان مصرف زده و طرفدار تقلید دیگران) گروه مالک ثروت و فن آوری باری دیگر با تکیه بر lethargy فکری
و مصرف زدگی قشر عادت کرده به تقلید و سرکوب کشور خود با self-deception
پیشرفت فن آورانه و pseudo-knowledge
(ساینس)
strategem فریب دیگری برای
قشر فراری از کار، تلاش و مقابله با مستبدین زرنگ در دست داد و آن welferism
یا دولت رفاه است. مضحک است که هر کشوری که تقلید و مصرف زدگی و فرهنگ فساد، سکس، بادی بیلدینگ و حماقت masses
را متوجه شده و می خواهد سمت دانش(نه ساینس حاوی مؤلفه های نژآدی) برود را به سبب دشواری و مشکلات که یک ملت باید تحمل کند و تنبلی و مصرف زدگی را کنار بگذارد و دروغ اندیشه دانشگاهی را شناخته وخود و اندیشه خود را اسیر rubrics
و ساختار سلطه زده رساله های معیوب دکتری تقلید و تحقیر نکند را با انگ ضدیت با ساینس و تکنولوژی و فساد و سوء مدیریت پیش مردم تخریب شخصیتی کرده و به او یک بوئينگ می دهند که ساعتی در فرودگاه مهرآبادنشسته و پرواز می کند و می رود! واقعا که اگر این نمایش دوستی و فریب نیست پس چیست؟ یعنی حتی فردی پیشکار فریب قشر بی تحصیلاتی مانند محمد آزادی طلب هم متوجه چیزی به این وضوح نمی شوند؟یعنی یک طرفه بودن و تهی از فکر بودن پیروی مطلق از text book
را نمی بینند؟یعنی سرکوب سؤالات واقعی را تحت نام سؤالات چالش برانگیز و خودنمایی و یا خارج از discipline
دانشگاهی غربی حس نمی کنند؟ یعنی deport
شدن اساتید دارای نظر ناسازگار با world order
حقنه شده توسط استبداد تحمیلی نشنیده اند؟ یعنی له کردن جنبش وال استریت و اعتراض به کاپیتالیسم و لیبرالیسم شعاری و کنترل افکار عمومی با ابزار ارتباطات و اینترنت و قاون حذف محتوای غیر سازگار با new world order
را نشنیده اند؟
فریب و استبدا sweet sixties
ودوران ادعای توجه به رأی مردم تمام شد. از سنت قدیمی مدرنیته متحجرانه دفاع نکنید چون
u r betting on the wrong horse!
متاسفانه سخنان ایشان ناشی از عدمِ شناختِ غرب و بسترهای مدرنیته است .
جناب باقری می فرمایند:( انقلاب اسلامی در مقابل این جریان، باید مدرنیته را از اساس نفی کند چراکه مدرنیته، دینی نیست)
ایشان دقت نمی کنند که مدرنیته یک فرایندِ تاریخی است و یک نقطه مکانی و زمانی نیست .
خودِ آقای میرباقری در درونِ مدرنیته قرار گرفته و حالا به نفی مدرنیته پرداخته !
این خودش یک پارادوکس هست .
ایشان برای نقدِ مدرنتیه باید به یک شناخت برسند مانند متفکرانی ( هایدگر و هانا آرنت و مکتب) که ابتدا به معرفت رسیدند و سپس نقد کردند .
در عصر روشنگری ، متفکرانِ عصر روشنگری به نقد دین و رویکردهای دینی پرداختند و هر شخصی که به نقدِ رویکردها بپردازد لزوما دین ستیز نیست و نخواهد بود .
دین ستیز ، شخصی است که به طور کل دین را نفی و انکار می کند.
آقای میرباقری هنوز وجه تمایز “نقدِ مدرنیته” و “ضد مدرنیته” را نمی داند .
کماکان که بسیاری از حوزویان هم نمی دانند .
هست!
نیست!
شما که الفبای مطلب را نمیدانید.
لااقل برخی در میان جمعی غریبه با موضوع گزافه گویی میکنند. شما که اصول رو هم نمیدانید. سخنرانی برای دوستان خودتان شاید بکنید. اما اینجا با ا وجود این که سطح بالایی در نظر نگرفته اما بالاخره کمی preliminaries لااقل بدانید بعد راجع به ه کسی که راجع به موضوعی صحبت کرده اشکال!!کنید!!!!!
بله آقای ضد محمد فاشیسم طلب.
تطابق کامل با محمد آزادی طلب: 1.گ تاریخمندی
2.تاکبد بر شناخت مدرنیته
3.محیط بودن مدرنیته
4.غیر فلسفی بودن نکاه
5.متعصبانه بودن نگاه
6.ذهنیت عوامانه در مورد نسخه ایرانی و غیر صحیح از مسئله ای ساخته و پرداخته ایرانی ها از فلسفه
و ….
آفتاب آمد دلیل آفتاب. داعش با لباس مدرن و برای تشکیل حاکمیت اکثریت مردم در سوریهای دموکراتیک دست دیکتاتور سوریه را از قدرت کوتاه کرد.
بله، دموکراسی، حاکمیت اکثریت، ایالات متحده داعش، اتحادیه اروپ-داعش
دیگر جوان اندیشمند ایرانی چه نشانهای برای توخالی و بلکه معکوس بودن ادعاهای افراد نهادها و مجموعه های قدرت سیاسی، رسانه ای اقتصادی جهانی می خواهد مشاهده کند تا متوجه میلیتاریستی و سرکوبگر بودن ادعاهای افراد لبخند بر لب بشود.
سوریه دموکراتیک ؟!
سوریه چه زمانی دموکراتیک بوده ؟
ابتدا بایستی معنای دموکراتیک را فهم کنید.
همان جوانِ اندیشمند ایرانی به زعم شما در یک حکومتِ شبه توتالیتر جز سرکوب و ارعاب چه چیزی را مشاهده می کند ؟
اتفاقا همین رسانه یکی از ابزارهای حکومتهای توتالیتر و شبه توتالیتر هست .
اخبار بخوانید و ادعای سرکرده داعش کت و شلواری هوادار دموکراسی در سوریه،😳. گروهی که با اسد جنگید اما حملات اسراییل را کاری ندارد.
هیچ کاری که غرب بکند اشکال ندارد. این یعنی فاشیسم. همان معنای واقعی دموکراسی
گروه تحریرالشام هم ، آش دهن سوزی نیست .
فقط لباسهای خودشان را تغییر دادند و نوع پیرایشِ صورت خودشان را .
اگر کمی و فقط کمی مردمِ سوریه به آگاهی برسند، می دانند که خودشان باید سرنوشتِ کشور و عرصه سیاسی کشورشان را به دست بگیرند .
تحریرالشام یک گروه تندرو و رادیکالی است که فعلا پوسته خارجی خودش را کمی تغییر داده برای فریبِ اذهانِ توده مردم .
حالا در مورد اسرائیل و اینکه چرا تحریر الشام فعلا به اسرائیل کاری ندارد ؟
تحریر الشام یک ویرانه از بشار اسد تحویل گرفته ، چگونه می تواند با این ویرانه به اسرائیلی که حمایتِ نظامی آمریکا را هم دارد ، حمله کند ؟
لطفا در عرصه واقعیت گام بردارید و از تخیلات خارج شوید..
اسراییل نماد دموکراسی
داعش نماد آمریکا
فاشیسم =واقعیت آشکار شده دموکراسی
داعش محصول فعالیت اوباما و برده آمریکا بن سلمان و آسیایی های حقیر در برابر غرب
عجب ، ایالات متحده داعش
در لباس ارباب آمریکایی خود
معنای دموکراتیک را کودکان غزه با مرگ پدر، مادر، و تمام خانواده خود با خون، بمباران با بمبهای چند تنی، پاک سازی نسلی از طریق گرسنگی دادن یک ملت بخصوص طفلان شیرخوار کاملا درک کرده اند. این قشر ناآگاه و تماشاگر فیلم و موبایل خون هستند که ماهیت سرکوبگر دموکراسی را درک نمیکنند
کودکانِ غزه هم ، اسیرِ سیاست گذاری های اشتباه و نادرستِ به اصطلاح بزرگانِ خودش هستند .
درست کپی thinktankهای ارباب ،
همه تو دنیا failed state دولت ناکارآمد هستند
غزه، عراق، حزب الله وووو
اگر چی
اگر کشورشون را مجانی به بهانه پیشرفته بودن اروپا برده غرب قرار نداده باشند
اگر نوکر نباشی آمریکا و غرب گداها شما را دولت ناکارآمد میخوانند .انکار یک فاشیست قرار است به مبارز آزادی تعریف کند. عزیز من معلوم است مایکل ایزونستت فرستاده آمریکا به فرد و کشور مبارز فحش می دهد. واقعا چقدر حقیرند گدایان تعریف بیگانه گان
بخاطر همین تعصبات مانند شما امثال ما از تظاهر و دورویی و بیسوادی قشر بیسواد دانشگاهی رو برگرداندیم. شما که lumpen هستی. قشر دانشگاهی که دو صفحه خوانده و همان dogmatism را نفهمیده متظاهر و وطن فروش است. شما که side kick هستی و بیسواد
در بند اول قایم پناه به نام نقد نسبت داده که میارزد نصف دنیا را بکشیم.
هنوز نگفته موضوع چیست. این را صدا نت به عنوان نقد منتشر کرده. بله تعصب و دشمنی و وطن ستیزی یعنیهمین. گرچه از فردی در سطح قایم پناه با اون مطالب کن در بهترین حالت oversimplification و مصادره به مطلوب یک فردی است که نه دین را مطالعه کرده و نه موضوع درجه سه رشته خود را میتواند بخواند انتظاری بیش از این نمیتوان داشت
لمپن ، کسی است که معلوم نیست مرد هست و یا زن و یکبار با نام کاربری مرد و بارِ دیگر با نام کاربری زن در یک سایت فعالیت می کند و به زمین و زمان بد و بیراه می گوید و مدام فرافکنی می کند .
لطفا اول بروید معنای را یاد بگیرید و سپس اظهار فضل و لدعای دانش بفرمایید.
ها ها ها
معنی لمپن را چه کسی فرمودن!! حتی نمیتواند بروند ببینند چه مهملی گفته اند. نه عزیزم معنی این نیست. از دو تا بدبخت غرب حقیر بپرس شاید آن بیسوادان متظاهر بی فرهنگ بدانند که بعید می دانم. آقا!
قشر محروم دارای رؤیاهای هالیوودی ناشناس با سرکوب فکر، وجدان و انسانیت در غرب، ناآشنا با زندگی ماشینی رؤیاپردازی میکند و تصور میکند در دنیا هم هر کس تصور ایرانی وی را از یک دموکراسی نداشت، یک حزب الهی است و یا دیوی که موبایل برای ترساندن وی از ایرانیان دیگر ساخته.
کدام رویای هالیوودی؟!
شما ادعای ذهن خوانی هم دارید ؟
جالبه با ابزار مدرنیته به جنگ با مدرنیته می پردازید!
با ابزار رسانه به جنگ با رسانه ها می پردازید !
کاری که حکومتهای توتالیتر انجام می دهند .
لطفا کمی از فضای ایدئولوژی زده بیرون روید و در فضای اندیشه فلسفه سیاسی، گام بردارید تا معنای دموکراسی و دموکراتیک را دریابید .
توتالیتر، دموکراسی ، دیکتاتور
از هر کارگری و استاد دانشگاه بیسوادی این چند کلمه را میشنوید. از هر لمپنی
آقا بابک ,من طرفدار غرب نیستم تما آیا نمیتوان این جوانک داعشی را که با حمایت غرب رشد کرده است را اینطور تفسیر کنیم که غرب برای دموکراتیک کردن یک جامعه عقب مانده چه باید بکند؟
از کجا گاندی پیدا کند یا مهاتیر محمد پیدا کند؟!
این نظر من نیست اما اگر غرب پاسخ دهد که ما مجبور بودیم یک داعشی با قابلیت مدیفاید شدن را به قدرت رسانیم تا به تدریج کشورهای عقب مانده را دموکراتیک کنیم و در واقع کشورهای عقب مانده استعداد بیش از این را ندارند!
شما چه پاسخی دارید؟
مگر دموکراسی همان روش نو فاشیسم نییت؟ چرا باید فاشیسم را تحت نام دموکراسی بپذیریم دوست من که اهل گفتگویی؟ خوب است شما باب گفتگو باز میکنید. ببینید افراد ناآگاه که فردی در سطح قایم پناه منبع شأن هستند چقدر تند صحبت میکنند،:نتیجه تفکرات و القائات دموکراتیک
چرا یک دکوکرات-فاشیست به فرهنگی غنی فکر حقنه کند؟ آخه بایدن و ترامپ بایدmental institution بروند یا به همه دنیا تحکم کنند؟
مدرنیته ستیزی و بی توجهی آیت الله میرباقری در به پایان رسیدن عالم پیشامدرن و سنتی و شکل گیری عالمیت جدید مدرن
آیت الله میرباقری و سایر دینداران سنت گرا و ضد تجدد مثل سید حسین نصر اصلا توجه ندارند که با ظهور مدرنیته و گسترش آن در جهان بشریت وارد تاریخ و حتی عالمیت جدیدی به شدت متفاوت از عالمیت سابق خود یعنی دوران پیشامدرن و عوالم سنتی پیش از خود شده است و این عالمیت جدید علی رغم همه نواقص و کاستی ها و ایرادات و فجایعی که بار آورده خود یک افق و امکانات جدید تاریخی برای بشر در همه ی عرصه ها گشوده است .
البته برخی مثل دکتر عبدالکریمی معتقد هستند که عالم مدرن هم در حال پیوستن و تبدیل شدن به عالم کهن بوده و در حال به پایان رسیدن است و ما وارد عصر و عالم پسامدرن هستیم که مختصات و ویژگی های آن با عالم مدرن هم متفاوت است . هرچند که عده ی بسیاری مخالف این باور بوده و معتقد هستند که عصر پسامدرن چیزی جدا از عالم مدرن نبوده بلکه ادامه ی آن با شکل جدید و ویژگی های دیگری و متفاوت از قبل و مدرنیته سابق و متقدم است .
بدین گونه که پست مدرنیته یا مدرنیته ی متاخر ادامه روند مدرنیته به شکل دیگری با ویژگی هایی جدید مثل نسبی گرایی ، پایان کلان روایت ، پایان قطعیت ، پایان اروپا محوری ، بومی گرایی و اینها است که مدرنیته با این شکل جدید اتفاقا بیشتر و بهتر و با مقاومت کمتری روند جهانی شدن و عالم گستری خود را طی می کند .
لذا با توجه به این توضیحات نمی توان مدرنیته را کنار گذاشت و به دوران عالم سنت و پیشامدرن بازگشت و چنین طلب و نوستالژی داشتنی محال و غیرممکن است . انکار و نفی مدرنیته به طور مطلق و بازگشت تمام به سنت و عالم سنت و پیشامدرن و رجوع به عقلانیت تاریخی آن دوره و تجارب آن زمان و پیاده کردن مطلق و یا حتی بیشتر آن تجارب و علم و معارف و اندیشه ها و سنت های دوران گذشته آن طور که تجددستیزانی مثل نصر و آیت الله میرباقری گمان کرده و در پی آن هستند در دوران کنونی و عصر و عالم جدید و سر و سامان دادن زندگی و معیشت بشر و دینداران با آن غیر ممکن و محال بوده و عملی نیست .
این رویکرد مثل نشستن بر سر شاخه و بریدن بن است . چگونه می توان وقتی ما در عالمی جدید و تقریبا به کل متفاوت از گذشته چشم باز کرده ایم آن را به کل نادیده گرفته و بخواهیم تمام به گذشته رجوع کنیم ؟
این که مدرنیته توانسته عالمیت جدیدی و تاریخی جدید برای بشر رقم زده و بشر را وارد آن کرده است یک واقعیت موجود است ، لذا حتی اگر نخواهیم آن را به طور مطلق پذیرفته و تسلیم آن شده نهایتا می توان نگاه انتقادی و اصلاحی به آن داشته باشیم چنان چه برخی از متفکران غربی مثل نیچه و به خصوص پست مدرن نسبت به این زیست جهان و عالمیت شکل گرفته ی آن و مدرنیته گرفته بودند داشته باشیم اما این که به کل بتوانیم آن را انکار و نفی کرده و از آن خارج شویم نه فقط غیر ممکن که چیزی جز خیال و اوهام نیست .
مدرنیته که عالمیت جدیدی برای بشر به ارمغان آورده و رقم زده است مثل هوا همه جا و تاریخ جدید بشر و زیست جهان او را فراگرفته است تا آنجا که حتی عده ای از مخالفان این تمدن و مدرنیته مثل سید احمد فردید نیز به آن اعتراف کرده اند که همان طور قبلا نوشتم تاریخ بشر در یک تقسیم بندی کلی به لحاظ زیست جهان و عالمیت تاریخی به دو دوران پیشامدرن و مدرن تقسیم می شود .
حتی خود این پرسش که ” سنت چیست ” ؟ پرسشی مدرن است .برای تمدن های بیرون از فضای مدرن اساسا مفهوم ” تاریخ ” معنایی ندارد . نمی توان جایی بیرون از مدرنیته ایستاد و مسئله ی سنت را مطرح کرد . پس همین که پای مقوله ای تحت عنوان ” سنت ” در مقابل ” مدرنیته ” به میان می آید از قبل وارد فضای مدرن شده ایم . حتی بنیادگرایی هم در واکنش به مدرنیته شکل گرفته است .
پس جایی بیرون از مدرنیته وجود ندارد و با توجه به این واقعیت است که اندیشه ی امثال سید حسین نصر و میرباقری که بر مبنای غرب ستیزی و مدرنیته ستیزی مطلق شکل گرفته راه به جایی نمی تواند ببرد و پیاده کردن آنها محال و غیرمنطقی و غیرممکن و سودایی خام و متوهمانه ای است که ناشی از عدم درک این واقعیت یعنی پایان عالم پیشامدرن و شکل گیری عالمیتی متفاوت از آن و عصر جدیدی که زیست جهان جدید بشر در درون و بر مبنای این عالم جدید و مدرن شکل گرفته است می باشد .
درست مثل این می ماند که کسی بخواهد خانه ی خود را عینا از جای خود جدا کرده و ببرد در جای دیگری بگذارد . این امر غیرممکن است . شما نهایتا می توانید خانه را بازسازی یا حتی خراب کنید اما جا به جا و منتقل نمی توانید کنید .
به این واقعیت در باب عالم مدرن که جهانی شده و تاریخ و زیست جهان نه فقط غرب که همه ی جهان و بشریت را پوشانده و جزئی از خود کرده عده ای از مخالفان رادیکال و تندرو غرب و مدرنیته مثل فردید و نصیری اعتراف کرده اند و پذیرفته اند که بعدا من مطالب آنها را در این باب می آورم .
مدرنیته ستیزی و غرب ستیزی و تناقض با قبول و اعتقاد به نظام جمهوری اسلامی به عنوان یک حکومت مدرن دینی !
همان طور که نوشتم انکار و نفی عالم مدرن و بازگشت به دوران و عالم گذشته ی پیشامدرن و سنتی نه فقط غیر معقول و غیرمنطقی که محال و تا حد زیادی غیر ممکن است .
اما غرب ستیزی و مدرنیته سازی و ناب گرایی طیف ایشان که قائل به اختلاف مبنایی تمدن و تفکر اسلام با غرب و مدرنیته و تمدن برآمده از آن هست و به یک ناب گرایی و خلوص می انجامد نه فقط در مقوله ی علوم انسانی اسلامی که با اعتقاد و باور به جمهوری اسلامی هم در تناقض و تضاد است .
انقلاب اسلامی ایران که میشل فوکو از فیلسوفان پیشگام پست مدرنیسم فرانسوی آن را یک انقلاب پست مدرن نامیده بود و به آن دل بسته بود به حاکمیت یک نظام و حکومت دینی اما دارای ساختارهای مدرن انجامید . نظامی که اگر چه با نظام های متعارف و مدرن لیبرال دموکراسی یا کمونیست غرب و جهان متفاوت بود و برخلاف آنها که لائیک بوده و قوانین بشری را بر احکام و قوانین دینی مقدم می دانست این نظام سیاسی آمد تا دوباره دین را به عرصه ی حکومت و سیاست بیاورد و مقدم بدارد .
اما این نظام سیاسی علی رغم متفاوت بودنش و دینی بودن آن یک نظام با ساختارهای مدرن و جدید برآمده از عالم جدید مدرن که در حال وارد شدن به عصر پست مدرن می شد بود .
تفکیک قوا بین سه نهاد قضاییه ، مقننه و مجریه ، وجود پارلمان ، رئیس جمهوری که با رای ملت انتخاب می شود و جزئیات این قوا و نهادها مثل آیین دادرسی مدنی و قضایی ، بانک ، بیمه و بخش بزرگی از این اجزا و عناصر درون این نظام حاصل و برآمده از مدرنیته و عالمیت جدید آن هستند و ربطی به عالم سابق و پیشامدرن نداشته و از دل سنت و جهان بینی دینی هم بیرون نیامده اند و ریشه ای هم در این سنت دینی و پیشامدرنی نداشته اند .
جمهوری اسلامی نه فقط ساختارش و بخش زیادی از اجزا و عناصر تشکیل دهنده ی آن مدرن بوده که حتی در نهایت مجبور شده سکولاریزم و یا بهتر بگوییم لائیتیسه را به گونه ای نسبی با توجیه شرعی ! قبول کند که در کامنت دیگری توضیح می دهم .
در یکی از مباحثات و مناظراتی هم که یکی از اساتید غرب گرای لیبرال با حجت الاسلام خسروپناه از طرفداران علوم انسانی اسلامی که قبل تر در باب اعتقاد ایشان به رویکرد غرب گزینی توضیح دادم در صدا و سیما برگزار شد ؛ در جایی از برنامه ، استاد غرب گرا با لحنی طلبکارانه از حجت الاسلام خسروپناه می پرسد شما که غرب را انکار می کنید و قبول ندارید عینکتان از کجا آمده است ؟! مگر غیر از غرب ! شما تفکیک قوا را از کجا گرفتید ؟ از قال الباقر و قال الصادق گرفتید یا همین فلسفه ی غرب ؟!
که بعد از صحبت های این استاد لیبرال و غرب گرا بود که حجت الاسلام خسروپناه اعلام کرد که ما غرب را به طور کامل انکار نمی کنیم و رویکرد خودش که همان رویکرد غرب گزینی بود را شرح داد .
اما رویکرد به شدت غرب ستیزانه و ضد تجدد و ضد التقاط امثال آیت الله میرباقری به آنجا می رسد که بر مبنای این رویکرد خود نظام جمهوری اسلامی به عنوان یک حکومت دینی مدرن و التقاطی قائل به ایجاد علوم انسانی اسلامی و تمدن نوین اسلامی را هم باید نفی کرد !
زیرا که این نظام سیاسی جدید و متفاوت از نظام های سیاسی لائیک کمونیستی و یا لیبرال دموکراسی غرب یک حاکمیت دینی مدرن و التقاطی از سنت و مدرنیته است که اگر چه تقدم و ارجحیت را در درجه اول به قوانین برگرفته از احکام دینی و سنت های دینی می دهد اما حتی لائیتیسه و ارجحیت قوانین بشری را بر شرع در مواردی و به گونه ای نسبی پذیرفته و قبول کرده است .
اشکال:
Patentگرایی.
اولا optics از تمدن همین روحانیون کشور شما آمده. ضمنا اگر قرار بود افراد سخن بگویند به شرط وفاداری به ملیت یا ملیت گرایی عقاید،، با یک obstruction گفتمانی مواجه میشدیم که شرط سخن گفتن را یکی بودن ملیت، فرد، و افکارش و ادعاها قرار میداد و به این ترتیب گفتگو غیر ممکن می شد. آقای عزیز، افکار تعلق به ملیت ها ندارند.
جالب و البته طنز مطلب اینجاست که این شخص اشکال منطقی آیت الله میرباقری را به من و خودم نسبت می دهد و می گوید آقای عزیز افکار تعلق به ملیت ها ندارند !
خانم یا آقای عزیز اگر افکار تعلق به ملیت و دین خاصی ندارد پس چرا آیت الله میرباقری که شما مدافع وی هستید غرب و مدرنیته را به کل نفی میکند و ادعا دارد که ما باید برای نظام سازی و تمدن سازی صرفا به اسلام رجوع کنیم و در هیچ جا به غرب و عقل مستقل از وحی و دین نباید رجوع کنیم و رویکرد غرب گزینی را که برخی دیگر از مسئولان و روحانیون جمهوری اسلامی مثل حجت الاسلام خسروپناه مدافع و طرفدار آن هستند را رد و نفی می کند ؟ . مگر نه این که طبق ادعای شما افکار تعلق به ملیت ها ندارد ؟!
اگر این گونه است که شما ادعا و واقعا قبول دارید و به نتایج این مدعا و باور خود پایبند هستید که دیگر بحث شرق و غرب و ادعای حق پنداری مطلق خود یعنی شرق و اسلام و متقابلا باطل مطلق پنداری طرف مقابل و مخالف خود یعنی غرب و مدرنیته که آیت الله میرباقری مدافع این رویکرد و ادعا هستند بی معنی و غیرمنطقی است .
شما به قول معروف بهتر است اول یک سوزن به خودتان بزنید و بعد دیگران ! نه این که اشکالات منطقی آیت الله میرباقری و خودتان را به من و دیگران نسبت داده اما همان اشکالات منطقی را در باب خودتان و آیت الله میرباقری از آن غفلت کرده و نادیده گرفته و آنجا که پای خودتان وسط است بدون اشکال و ایراد بدانید .
اگر طبق مدعای شما و به لحاظ منطقی افکار تعلق به ملیت ها ندارد پس در درجه ی اول این رویکرد به شدت غرب ستیزانه و همین طور ایده آلیستی آیت الله میرباقری در باب نظام سازی و تمدن سازی توسط دین غیرمنطقی و بی معنی و نادرست و غلط و دارای اشکال است و ایشان باید دست از این رویکرد غلط و غیرمنطقی و متعصبانه که تا حدی متوهمانه و غیر واقع بینانه هم است دست بردارند چون گذشته از غلط و دارای اشکال بودن این رویکرد که خود شما هم در نقد من آن را قبول کردید و آوردید ؛ با این رویکرد اساسا همان طور که خودتان در پاسخ به من به درستی اشاره کرده و فرمودید گفت و گو و مباحثه غیرممکن می شود و به تعصب و تحجر و دگماتیسم ختم می شود . وقتی ایشان و یا هر کس دیگری با تعصب خودش و مکتب و ایدئولوژی و دین خود را حق مطلق و طرف فکری مقابل را باطل مطلق می داند و از طرف دیگر دچار یک خودبرتر بینی و توهم استغنا و بی نیازی فکری و معرفتی از دیگران و طرف مقابل بوده و دانسته به این صورت که مکتب یا دین یا عقاید یا ایدئولوژی خودش نه فقط مطلق و بی عیب و نقص که حتی کامل و جامع است و هیچ نیازی به دیگران و سایر مکاتب و عقاید و ایدئولوژی ها ندارد ؛ با چنین رویکردی متعصبانه و متحجرانه که البته متوهمانه هم است ، آن شخص نه فقط نمی تواند بپذیرد که افکار تعلق به ملیت ها نداشته که اساسا نیازی به گفت و گو هم نمی بیند دیگر چه برسد که امکان گفت و گو هم با وی فراهم شود .
این رویکردی که شما غلط و غیرمنطقی دانسته و به درستی می گویید که بر مبنای آن مباحثه و گفت و گو را غیرممکن می کند و به تعصب و و تحجر و دگماتیسم و جمود فکری هم منتهی می شود همان رویکرد آیت الله میرباقری و طیف هم فکر ایشان است که شما و آقای بابک در قامت مدافع ایشان وارد و ظاهر شده اید و این ایراد و اشکال ایشان را که خودتان هم به عنوان یک اشکال منطقی قبول دارید گویا در باب ایشان یعنی آیت الله میرباقری نمی بینید !
انگار نه انگار که غرب کتب کجا را ترجمه کرده در قرون ۸به بعد
انگار نه انگار که ملل دیگر چه کردند. انکار نه انگار که چه وحشی گری modern_effing_nity مرتکب شده.
ایشان معتقند برای بقای اسلام اگر کشتار جمعی هم انجام شود، جایز است. کسی که برای حفظ ایدئولوژی شخصی حاضر به کشتن است! اصلا لایق به نظر دادن برای جمع نیست
نه این که کشتار را غرب نمیکند!!!!
نه این که شما از دهان فرد باسوادی!!!مانند قایم پناه نپسندید سخن این فرد را!
یعنی یک خط دین را مانند من بیسواد در دین خوانده اید؟ فرق دین با فلسفه مبتنی بر مهملات یونان باستان در احترام به حقوق، نفس، مردم و فقرا است. عکس غرب که به دور بازو، دلار، و آف سی و دو اهمیت میدهد.
دین راستگویی، توجه به همه مردم و همه ملل ا ست، الفبای دین
الفبای فلسفه ترد همه سنن فکری و توهین به همه institutionهای دیگر است
آقا بابک ,من طرفدار غرب نیستم تما آیا نمیتوان این جوانک داعشی را که با حمایت غرب رشد کرده است را اینطور تفسیر کنیم که غرب برای دموکراتیک کردن یک جامعه عقب مانده چه باید بکند؟
از کجا گاندی پیدا کند یا مهاتیر محمد پیدا کند؟!
این نظر من نیست اما اگر غرب پاسخ دهد که ما مجبور بودیم یک داعشی با قابلیت مدیفاید شدن را به قدرت رسانیم تا به تدریج کشورهای عقب مانده را دموکراتیک کنیم و در واقع کشورهای عقب مانده استعداد بیش از این را ندارند!
شما چه پاسخی دارید؟
منبع فاشیسم و پاکسازی نژادی یعنی همان waikings وایکینگه، دانمارکیها، سوئدیها و سلف آنان Anglosaxons میلونها کشتار کردهآند. از بزرگترین خونریزان تاریخ از احترام به انتخاب افراد و جامعه سخن گفتن اگر تظاهر نیست، پس به غیر از ناآگاهی چیست؟ شما فکر میفرمایید Nero، Chinkis Khan،
Napoleaon, Hitler, J.F. Kennedyکندی و دموکراتهایی که مشهورند به جنگ افروزی در ایالات متحده سخنان شیرین و زیبا میگفتند و یا این که کندی و دموکراتها و چنگیزخانها از خوبی و علم و آژادی و پیشرفت سخن میراندند. آیا برای یک جوان آزاده، متفکر و اهل اندیشه شایسته است که طرفداری prime example بزرگترین فاشیسم تاریخ یعنی دموکراسی غربی و خونریزی ویتنام، جنگهای جهانی اول و دوم و کشتار افغانستان و عراق و غزه را کند؟ اکنون پس از آگاهی walstreet movement آگاهی حتا قشر ذهن شویی شده دانشگاهیان علیه دروغ غرب با suffocationism ساکت شده است. هراس و ترس از prosecution سیستم کاپیتالیسم را سرپا نگاه داشته. نظرات برخی در کشور شما حیرت انگیز است.
پاسخ
باید چند میلیون نسلکشی بکند. همانطور که در تمامی دنیا کرده است. آدمکشی را به چه نیتی کرد؟؟ ببینید اگر واقعا صادقانه چنین پرسشی در mental makeup شما شکل گرفته تا چه حد bias در شما هست که داعش آمریکایی را مدافع ارزش و حق انسان و یا بدی ای با نیت خوب توصیف میفرمایید. یعنی به حدی bias در شما تثبیت شده که حتا خونریزی از سوی غرب وحشی را با توسل به نیت خوب exonerate میکنید.
گاندی بیشتر محصول هند بود. ضمنا کاپیتالیسم و لیبرالیسم از میان شخصیتها و جهانبینی های شرق مندلا، گاندی و دین بودایی را ترجیح میدهند چون neutralism و absentiism ، بی ژرفی، خنثی بودن باورها، passivismبا pacifism ,اشتباه نشود را به چگوارا، اقبال، جمال عبدالناصر، و فرهنگ مسئولیت پذیری اجتماعی و فداکاری می خواهند تفوق دهند.اکنون اگر جوان آمریکایی یا ایرانی با شخصیت چگوارا، یا دکتر مصدق، پیامبر مسیحیان (نه در تصویر اروپاییش بلکه در نقش جهانی و ام سی آنی او)، و یا یک مصلح اجتماعی یک احیاگر ملی یا جهانی مانند پیامبر شما مواجه شود، دنیایی بسیار جذاب و عمیق و رشد یافته را می یابد که به آن دل میبندد و آن را شیرین و سازگار با درون خود می یابد.همان که اروپا قرنها تلاش کرد که در زیر conceptهای ساخته فردی و سلیقه ای آنها را مدفون کند. Iconهای غربی و نمادهای سابقا امروزی رنگ باخته آمد. انسانبت و ایثار و عشق به خانواده، مادر و مردم عادی این بار در حال مطرح شدن است نه humanism آن اومانیسم خودخواه بی اعتقاد سرگردان
آرادی و اندیشه و حق انتخاب اکنون با یک فریب و حقه یعنی مهندسی اجتماعی، تحت کنترل گرفتن افکار ، تسلط بر سازمان ملل و Hague ژنو، حاکمیت و تعیین محتوای آموزش، سلطه بر دانشگاه تحت misnomer نام غلط مدرنیسم، دموکراسی منجر به استبداد و سرکوب آزادی و اندیشه بشر شده است.
برای آنان که فکر میکنند که جهان غرب بهتر از کشور عزیز و پر مهر خودشان است:
یانیک سینر Janik Sinner قهرمان تنیس جهان محکوم به دوپینگ شده و به جای دو سال محرومیت در فصل تعطیل سه ماه رقابت نمیکند! برخی مرکز فریب و دروغ جهانی را به علت تأثیر فیلم، هنرپیشه، غلوهای اساتید دانشگاه، سرکوب اندیشه توسط تحصیلکردههای غیرصادق و شهرت طلب مکانی برتر و تزکیه شده از مشکلات تصور میکنند.
Doping ban impacts Sinner as little as
possible
Britain’s Liam Broady believes Jannik Sinner’s three-month ban for doping has been timed to impact the world number one’s career “as little as possible”.
The 23-year-old, who won the Australian Open in January, is suspended from 9 February until 4 May
Broady told BBC Sport.
”
” Sinner was cleared of any wrongdoing by an independent panel after testing positive for the banned substance clostebol in March.
.
“It does appear to be favouritism towards the better players on the tour,” Broady added.
Broady is the latest player to question Sinner’s ability to navigate the system by employing a high-powered legal team.
“This is how the system is supposed to work, but obviously he has a multi-million pound lawyer team to exploit that and to make the system work correctly, whereas the rest of us don’t,” Broady said.