در نگرش توحیدی چنانچه در مجموعه نوشتار توحید دوبنی آمد، یکایک مخلوقات با یکدیگر در آفرینش توسط خداوند و مخلوق او بودن برابرند. در آنجا گفته شد که 《..جهان را خالقیست یگانه، او آدمیان را از نظر ظاهر فیزیکی و شمایل، گوناگون و متنوع آفریده است؛ با جنسیت، نژادها، ملیت و قومیت های مختلف که همه در پیشگاه خداوند با یکدیگر برابر و یکسانند…آدمیان برابر، به علت اعطای اختیار، اراده و انتخاب آزاد از سوی خداوند به آن ها دارای حقوق بنیادین بشری اعم از حقوق شهروندی، حق آزادی مذهب، آزادی عقاید، آزادی بیان، آزادی پوشش و.. می باشند که این حقوق برای همه ی آدمیان، فارغ از دین، جنسیت، ملیت و.. باید به صورت یکسان و برابر به رسمیت شناخته شود..》[1].
در این جهانبینی حیوانات هم مانند انسانها مخلوقات خداوند هستند، آنها هم دارای اراده و اختیار هستند، بنابراین مانند انسانها دارای حقوقی هستند. به تعبیر نازلی کاموری 《..برای داشتن حقوقی مانند حق حیات، حق تعیین سرنوشت خویش، حق زیستن به روش انتخابی خود، یک حیوان همانقدر مستحق حقوق است که یک انسان سخنور که با کلام به دنبال حق تعیین سرنوشت، آزادی، دموکراسی و غیره است. اینکه همزبانی بین انسان و حیوان به صورت مکانیکی وجود ندارد، حیوان را در موقعیت فرودستی قرار نمیدهد که انسان بتواند بر او چیزی را تحمیل کند، از جمله برتری خویش را….
در متون مذهبی در رابطه رفتار انسان با حیوان یکی از بهترین نمونهها نامه امام علی به کارگزاران زکات در رابطه با حیواناتی که برای زکات داده شدهاند میباشد. امام در توصیههای اخلاقی خود به کارگزاران زکات مینویسند: 《..و به نگهدارى آنها مگمار، مگر مردى نيكخواه و مهربان و امين را كه نيكو نگهبانى كند. كسى كه با ستوران درشتى نكند و آنها را تند نراند و خستهشان نگرداند… چون امين تو ستوران زكات را گرفت، از او بخواه كه در راه ميان مادر و كره شيرخوارهاش جدايى نيفكند و آن قدر آن را ندوشد كه كرهاش را زيان رسد و با سوار شدن بر آنها خسته نكند و ميان آن شتر كه بر آن سوار مى شود يا آن را مىدوشد و ديگر شترها عدالت ورزد. و چنان كند كه شتر خسته بياسايد و با شترى كه پايش مجروح شده و رفتن نتواند به مدارا رفتار كند و آنها را بر سر آبگيرها برد و آب دهد و از راههايى براند كه به علفزارها نزديك باشد، نه از راههاى خشك و عارى از گياه، و ساعتها مهلت آسايش دهد تا آب خورند يا علف بچرند..》[2]
اسارت و بردگی حیوان
گفته شد که حیوان مخلوق خداست و مانند انسان دارای اراده آزاد و اختیار، بنابراین هرگونه قلادهاندازی و اسارت حیوان تحت عناوین باغ وحش، پارک پرندگان، سیرک، حیوان خانگی، آزمایشات علمی و.. مطابق نگرش توحیدی مانند به بردگی گرفتن انسان عملی غیراخلاقی محسوب میشود. پس از انقلاب صنعتی و اختراع ماشین، سواری و باربری گرفتن از حیوانات به جز در مواردی استثنایی که دسترسی به ماشین به دلایل مادی یا دلایل دیگر وجود ندارد نیز برای تفریح و سرگرمی عملی غیراخلاقی است.
کشتار حیوان
در نگرش توحیدی، مرگ و زندگی مخلوقات در دست خداوند است. جواز کشتار برخی حیوانات توسط خداوند جهت تهیه خوراک و پوشاک به انسانها داده شده است. درباره مضرات زیستمحیطی کشتار حیوانات برای خوراک و پوشاک در دامداریهای صنعتی بسیار سخن گفته شده است. کشتن حیوانات در صورت وجود راههای بدیل تغدیه گوشتی و پوشاک مناسب امری غیر اخلاقی است. امروزه با پیشرفت علم چرم مصنوعی و گوشت مصنوعی برای خوراک و پوشاک ارائه شدهاند. کسانی که نمیتوانند به گیاهخواری بسنده کنند، طی سالیان آتی میتوانند از گوشت مصنوعی تغدیه کنند.
بنابراین کشتار حیوانات چه در قالب شکارهای تفریحی یا جهت قاچاق و چه کشتار کشتارگاهی برای خوراک و پوشاک مگر در شرایطی که دسترسی به خوراک و پوشاک مصنوعی وجود ندارد مطابق نگرش توحیدی غیراخلاقی است.
رابطههای مخرب
رابطه با حیوانات را میتوان به چند دسته بردگی، ترحم کور، دشمنی و دوستی تقسیم کرد. رابطه ارباب-بردگی با حیوانات پیشتر تشریح شد. این رابطه معمولا توجیه دینی و فلسفی میشود. مذهبیون ارتجاعی 《..فناپذیری و فاقد نفس یا روح بودنِ حیوانات را دستاویز خود میکند این است که نداشتنِ نفس فناناپذیر منطقاً موضوعیت برای حق را نفی نمیکند و، حتا اگر این را یک رأی قطعیِ دینی بدانیم که برای حیوانات زندگیِ پس از مرگ نخواهد بود، آنگاه خردپذیرتر مینماید زمینه را برای این تنها فرصت زیستنِ آنها فراهم کنیم تا هرچه آسودهتر و طولانیتر زیست کنند..نقدهای فلسفی اما میکوشند با استدلال عقلی ایدهی حقوق حیوانات را به چالش بگیرند..کوهن بر اساس این مقدمه که حیوانات نا-اخلاقی (amoral)، یعنی از نظر اخلاقی خنثا، اند، و اینکه باشندههای نا-اخلاقی نسبت به همدیگر حقوقی ندارند، نتیجه میگیرد که حیوانات نسبت به همدیگر حقوقی ندارند. او استدلال خود را به این صورت پی میگیرد که اگر حیوانات نسبت به همدیگر حقوقی ندارند، پس نسبت به ما انسانها هم حقوقی ندارند. استدلال کوهن پایه بر این دیدگاه دارد که حیوانات کنشگر یا فاعل اخلاقی نیستند، آنها نا -اخلاقیاند یعنی اخلاق برای آنها موضوعیت ندارد، بلکه آنها نسبت به خوب و بدِ اخلاقی خنثااند. البته بر اساس آنچه دانشمندان علم زیستشناسی میگویند، در برخی حیوانات رفتارهایی شبیه رفتارهای اخلاقیِ انسانها دیده میشود… این رابطه در صورت رادیکالتر خود صورت دشمنی و ضدیت به خود میگیرد که در رفتارهای سبوعانه با حیوانات مشاهده میشود.
انسان نظام طبیعت را بهم ریخته و درصد زیادی از گونههای جانوری را از بین برده است. در واکنش به این امر عدهای به ترحم کور در مواجهه با حیوانات روی آوردهاند. در نقد روانشناختی و فرهنگی میتوان گفت که تب بالای داشتن حیوان خانگی در سالیان اخیر، تبدیل حیوان به یک کالا که داشتن آن موجب تفاخر، چشموهمچشمی و مسابقه در نوعی عقب نیفتادن از مد است یک بعد ماجراست. بعد دیگر با مدرن شدن جامعه و کاهش فرزندآوری و تیمارداری، نوعی ارضای غریزه والدی و عاطفی با حیوانات در حال انجام است. این حجم هزینه کردن برای حیوانات خانگی تا مرحله جراحیهای زیبایی و بیتوجهی به بینوایان انسانی، گریه و عزا برای زخم و ضربه خوردن و مرگ حیوانات خانگی و بیتوجهی به ظلم و ستم و سرکوب و کشتار روزانه انسانها در سراسر دنیا نشانی دیگر از این ترحم کور است. در بحث زیستشناسی بهم زدن چرخه تغذیه حیوانات مصائب بسیاری به بار آورده است. زیاد شدن بیرویه برخی گونهها در اثر غذا دادن بیرویه انسانها نظم طبیعت را بهم ریخته است، در تنازع برای بقا مادر نمیتواند برای همه تولهها که حالا زیاد شدهاند غذا تهیه کند و تعدادی از آنان از بین میروند. از سوی دیگر غذای طبیعی آنان که حیوانی دیگر است با شکار نشدن افزایش گونه غیرطبیعی مییابد. در بعد دیگر پلاستیکها و ظروفی که در طبیعت توسط انسانها جهت غذا دادن رها شدهاند به گونه دیگری محیط زیست را نابود میکنند.
دوستی با حیوانات
به جای به بردگی گرفتن، ترحم کور یا دشمنی با حیوانات، با آنان باید رابطه دوستی برقرار ساخت. رابطهای مبتنی بر رعایت آزادی، حقوق و حریم حیوانات. اگر حیوانات را دوست داریم مصرفگرایی را کمتر کنیم تا سهمی از سبد غذایی طبیعت برای حیوانات باقی ماند. لباسها و غذاهای مربوط به کشتار حیوانات را استفاده نکنیم. جنگلخواری و کوهخواری نکنیم تا حیات وحش را نابود و کوچکتر نکنیم. کارهای بسیاری برای کمک به حیوانات وجود دارد، آنها چنانچه بردگی و دشمنی مارا نمیخواهند، اگر آزادی، حقوق و حریمشان را پاس داریم، نیازی به ترحم کور انسانها نیز نخواهند داشت. به جای غربزدگی، زردزدگی و ارتجاعزدگی برخوردی اخلاقی، حقوقمدارانه و مبتنی بر دوستی با حیوانات را جایگزین بردگی، دشمنی و ترحم کور کنیم.
*این یادداشت خلاصهای از نوشتاری مربوط به دفتر فلسفه اجتماعی میباشد که پس از اتمام نوشتارهای دفتر فلسفه دین (الهیات دوبنی) آغاز خواهد شد.
.
.
[1] ضرورت تجدید حیات مبحث “توحید اجتماعی-سیاسی” در گفتمان نواندیشی دینی / محمد قطبی
[2] نامه ۲۵ نهجالبلاغه
.
.