«بحث شما عمیق نیست»
چگونه با گفتوگو از گفتوگو پرهیز نکنیم
شاید برای شما هم پیش آمده باشد که وقتی با کسی وارد گفتوگو میشوید، طرف مقابل شما بلافاصله برچسب «بحث شما عمیق نیست»، یا «اینها را نفهمیدهاید» به پیشانی بحث میچسباند و وقتی میگویید: «بسم الله! عمق بحث را نشانمان بده و نقطهی نافهمیده را بفهمانمان، الهی که خیر ببینی»، در میآید که: «حالا من به موقعاش در این باب سخن خواهم گفت». ما هم مینشینیم به انتظار که آن موقع موعود فرا برسد که خیلی اوقات نمیرسد. گاهی هم که میرسد، ما هی خطها را بالا و پایین میکنیم، هی گوش میخوابانیم ولی میبینیم دیدگاه طرف گفتوگوی ما در بهترین حالت از نظر طول و عرض و عمق و ارتفاع توفیری با بحث خودمان ندارد: نه اصل ادعا کاملاً روشن است و در نتیجه از ابهام اخلالآور خالی است، نه استدلال روشنی (و یا اصلاً استدلالی) به سود آن اقامه شده، نه نسبت به ادعاهای بدیل کاملاً (و یا اصلاً) آگاهی وجود دارد و یا اگر آگاه است آن ادعاها را با حوصله و به درستی تقریر میکند. در واقع چنین کسی با چنین نوع گفتوگو کردنی از گفتوگو پرهیز میکند.
بیا پایین با هم بحث کنیم!
من این بار میخواهم در رگ این حرف رایج در گفتوگوهای روزمره که «بحث شما عمیق نیست» و یا مشابههای آن خیمه بزنم و نشان دهم که در یک گفتوگوی جدی و اصیل چگونه باید از این گونه سخنان پرهیز کرد. به تعبیر دیگر، میخواهم راههایی پیشنهاد کنم که چگونه با گفتوگو از گفتوگو پرهیز نکنیم.
به نظرم یک گفتوگوی جدی و اصیل، باید دستکم این ویژگیها را داشته باشد:
۱- تنها و تنها «محتوا»ی گفتوگو و آن هم به شیوهای ظریف باید این را برساند که طرف مقابلِ گفتوگو چیزی را متوجه نشده یا فهم او از موضوع دقیق نیست و یا از اساس خطاست، و به هیچ عنوان نه لحن بحث و نه تصریح به نفهمیدن طرف مقابلِ بحث نباید نفهمیدن طرف مقابل را به رخ او بکشد (بگذریم از اینکه هدف نهایی از یک گفتوگوی اصیل و جدی، اساساً دریافتن خطاهای خودمان از رهگذر گفتوگو است و نه لزوماً نشان دادن خطاهای طرف مقابل گفتوگو).
۲- اصل ادعا باید تا جایی که ممکن است از ابهام اخلالآور خالی باشد، در غیر این صورت در واقع چیز دندانگیر و مشت پر کنی نگفتهایم و صرفاً واژه مصرف کردهایم.
۳- در حالت عادی (و این قید مهم است) اگر نمیتوانید همین حالا که دارید ادعا میکنید، به سود آن استدلال کنید اصلا ادعا نکنید و ادعا کردن را به زمانی واگذار کنید که میتوانید به سود آن استدلال کنید؛ نه اینکه تیتر بحث را الان بگویید و خود بحث را «به وقت مقتضی» واگذار کنید. گفتگوی جدی و اصیل مثل سریال تلویزیونی نیست که تبلیغاش را الان پخش کنید و خودش را یکشنبهها پس از پخش خبر سراسری!
۴- وقتی ادعای مشخصی میکنید باید تصویر روشنی از ادعاهای بدیل داشته باشید، به تعبیر دیگر باید به تنوع آراء در بحثی که میکنید، دستکم به قدر لازم، آگاه باشید و یا اگر چنین تصویری ندارید در گفتوگو به آن تصریح کنید و یا دستکم خلاف آن را نشان ندهید.
اصلا گفتوگو نکنیم چطور است؟
همهی اینها را گفتم، اما اگر از این نکات کسی نابگرایی در گفتوگو برداشت کند، من به مقصود خودم نرسیدهام. منظورم از «نابگرایی در گفتوگو» این است که در یک بحث، خیلی سریع کسی از این دنده درآید که: «شما درست بحث نمیکنید، در نتیجه من با شما بحث نمیکنم». آنچه نوشتم (اگر درست و قابل دفاع باشد) تلاش میکند فضای ایدهآل یک گفتگو را ترسیم کند تا علاقهمندانِ به گفتگوی جدی و اصیل به آن نزدیک شوند و یا از آن خیلی دور نشوند، اما این اصلاً به این معنا نیست که: «تا زمانی که فضای یک گفتگوی ایدهآل فراهم نشده، من گفتوگو نمیکنم». کسی که نابگرایی پیشه کند، مجموعهی تهی از گفتوگو نصیباش میشود و مجموعهی تهی از گفتوگو ما را به گفتوگوی ایدهآل نزدیک نمیکند.
برای یک نمونه که در آن طرفهای گفتوگو با هم سخن میگویند تا سخن نگفته باشند، فیلم «آژانس شیشهای» ساختهی ابراهیم حاتمیکیا (۱۳۷۶ خورشیدی) را ببینید و به گفتگوهای حاج کاظم از یک سو و سلحشور (نمایندهی نیروی انتظامی) از سوی دیگر به ویژه دقت کنید.