مردی بیا داخل حرف بزن!
مکان گوینده با صدق و کذب گفتهاش چه ربطی دارد؟
کشوری نیمه بسته را در نظر بگیرید که تعداد زیادی از اعضای آن خارج از این کشور زندگی میکنند. بگذارید این کشور فرضی را «نیران» (بر وزن شیران) بنامیم. نیران، به حکم نیمه بسته بودناش، به گونهای است که راه ارتباط مجازی میان نیرانیان داخل کشور و خارج کشور به طور کامل بسته نیست. همچنین فرض کنید که حکومت نیران با غرب رابطهی نزدیکی ندارد و نیران و غرب دشمن یکدیگر به حساب میآیند. بخشی از نیرانیان خارجنشین در عین انتقاد نسبت به شیوهی حکمرانی نیران، نسبت به سیاستهای غرب نیز انتقاد دارند و ممکن است از بخشی از سیاستهای نیران نیز دفاع کنند. در چنین وضعیتی، ممکن است بخشی از نیرانیان به چنین منتقدان خارجنشینی خردههایی از این دست بگیرند: «خیلی عاشق نیران هستی بیا مثل ما تو نیران زندگی کن بعد ببینم از این حرفها میزنی»، یا: «طرف نشسته در پاریس و لندن و واشنگتن، اون وقت از غرب انتقاد میکنه، راست میگی بیا نیران ببینم دو روز میتونی تحمل کنی». بگذارید این نوع خردهگیری را انتقاد «بیا داخل حرف بزن» بنامیم. من این بار میخواهم در رگ این نوع انتقاد خیمه بزنم و استدلال کنم که مکان گوینده با صدق و کذب سخناش ارتباطی ندارد.
جام خوبه، حرفم رو بشنو!
نکتهی اول آن که کاملا احتمال دارد بتوان دلایل قانعکنندهای برای غربنشینی و نیرانگریزی منتقدانی یافت که از غرب انتقاد میکنند و از بخشی از سیاستهای نیران دفاع. بالاتر گفتیم که نیران کشوری نیمه بسته است. از این رو گرچه این منتقدان ممکن است از بخشی از سیاستهای این کشور دفاع کنند اما به بخش مهم دیگری انتقاد دارند، و این کشور به حکم نیمه بسته بودناش ممکن است این نوع انتقادها را برنتابد و منتقدان را به دردسر بیندازد و جلوی آزادی بیان آنها را بگیرد. از این رو منتقدان ترجیح میدهند جایی زندگی کنند که صدای انتقادشان خاموش نشود. ممکن است به چنین منتقدانی خرده گرفت که به قدر کافی شجاع نیستند، زیرا اگر شجاع بودند در داخل میماندند و هزینه میدادند و به هیچ قیمتی ساکت نمیشدند. بیایید فرض بگیریم که تبعید از وطن خودش نوعی هزینهی عاطفی کلان نیست که منتقدان خارجنشین میپردازند؛ در نتیجه ممکن است این را پذیرفت که این عده از منتقدان شجاع نیستند (و یا به قدر کافی شجاع نیستند) تا بمانند و هزینه بپردازند، اما این ربطی به صدق و کذب نقد و دفاعشان ندارد. به تعبیر دیگر حتی اگر هیچ دلیل قانعکنندهای برای خارجنشینی این دسته از منتقدان وجود نداشته باشد، باز هم این امر سخن این منتقدان را کاذب نمیسازد، درست همانطور که صِرف ماندن در داخل و هزینه دادن، سخن این دستهی شجاع از منتقدان داخلنشین را، به خودی خود، صادق نمیسازد. همچنان ممکن است که نقد منتقدان خارجنشین به غرب و دفاع آنها از بخشی از سیاستهای نیران قابل دفاع باشد، گرچه خود این منتقدان آن قدر شجاع نبوده باشند که این نقدها را در داخل بیان کنند و احیانا هزینهی آن را هم بپردازند. بر این اساس، انتقاد «بیا داخل حرف بزن» انتقاد واردی نیست زیرا مکان صاحب سخن را به شکلی ناموجه به صدق و کذب خود سخن پیوند میزند؛ این در حالی است که پیوندی میان مکان گوینده با صدق و کذب گفتهاش برقرار نیست.
من منتقد گردانم، صدق سخنم گم شد؟
برای آنکه بی ربطی مکان گوینده با صدق و کذب سخناش بهتر معلوم شود، فردی را در نظر بگیرید که شش ماه از سال را در نیران زندگی میکند و شش ماه از سال را در ایروان زندگی میکند. این فرد نیز جزو کسانی است که از بخشی از سیاستهای نیران دفاع میکند و نسبت به سیاستهای غرب انتقاد دارد. پرسش اکنون اینجا است که آیا انتقاد «بیا داخل حرف بزن» بر روی چنین منتقد گردانی هم پیاده میشود؟ در صورتی که صدق و کذب سخن با مکان سخنور ارتباط داشته باشد، باید این ارتباط در اینجا نیز برقرار باشد. در این صورت این امر چگونه پیاده میشود؟ آیا باید گفت که چون این فرد به طور مساوی در دو مکان زندگی میکند، پس سخناش نه صادق است و نه کاذب؟ اما به نظر میرسد که انتقادهای او یا صادق باشد یا کاذب. از این گذشته، اگر این فرد تصمیم گرفت که از حالا شش ماه و نیم در نیران باشد و پنج ماه و نیم در ایروان، آنگاه سخناش صادق خواهد بود و اگر به عکس، سخناش کاذب؟ این مثال فرضی به خوبی نشان میدهد که پیوند زدن صدق و کذب یک سخن با مکان صاحب سخن چه پیامدهای مضحکی دارد و در نتیجه این پیوند از بن و بنیاد خطا است و میبایست آن را کنار نهاد.