دیباچه کتاب «رواداری‎» اثر محمدامیر قدوسی

دیباچه کتاب «رواداری‎» اثر محمدامیر قدوسی

دیباچه کتاب «رواداری‎» اثر محمدامیر قدوسی

ابوالقاسم فنائی

درباره‌یِ دگراندیشان و دگرباشان چگونه باید اندیشید و با آنان چگونه باید رفتار کرد؟ به تعبیر دیگر، با تکثر دینی، اخلاقی، فرهنگی، و اجتماعی چه باید کرد؟ مدارا و رواداری دو تا از پاسخ‌هایی است که به این پرسش داده شده است. درباره‌یِ مدارا و رواداری پرسش‌های فراوانی قابل طرح است. سه تا از مهم‌ترین این پرسش‌ها از این قرارند:

(1) مدارا و رواداری چیست؟

(2) چرا باید مدارا کرد و چرا باید روادار بود؟

(3) قلمرو مدارا و رواداری تا کجا ادامه دارد؟

پرسش نخست درباره‌یِ «تعریف» مدارا و رواداری است، پرسش دوم درباره‌یِ «توجیه» مدارا و رواداری و پرسش سوم درباره‌یِ «محدوده‌یِ» مدارا و رواداری. این دیباچه می‌کوشد نوری بر این پرسش‌ها بیفکند.

.


.

فایل PDF دیباچه کتاب «رواداری‎»

.


.

کتاب رواداری‎

نشر: نگاه معاصر

نویسنده کتاب: محمدامیر قدوسی

نویسنده دیباچه: ابوالقاسم فنائی

.


.

5 نظر برای “دیباچه کتاب «رواداری‎» اثر محمدامیر قدوسی

  1. متاسفانه سنت فقهی – الهیاتی ما با تساهل و تسماح و مدارا و تکثرگرایی نه فقط بیگانه که بلکه با آن در تضاد و تعارض و ضدیت است. وقتی که فقها حتی آزادی عقیده و مذهب و بقا بر دین و آیین را برای مشرکان و آتئیست ها و کفار غیر اهل کتاب به رسمیت نشناخته و قائل به این هستند که آنها یعنی کفار غیرکتابی باید بین پذیرش اسلام و یا کشته شدن یکی را انتخاب کنند و بر این مبنا معتقدند که آنها باید مسلمان و یا حداقل پیرو یکی از ادیان اهل کتاب شوند و به هرحال شرک و الحاد خود را کنار گذاشته وگرنه کشته شوند و قائل به اجبار برای ترک دین و مسلک آنها بوده چگونه می توان از تساهل و تسامح و مدارا و رواداری سخن گفت ؟
    سنتی که بر مبنای آن در تاریخ و تمدن موسوم به عربی – اسلامی حتی دگراندیشان مذهبی مثل فلاسفه و عارفان هم چون عین القضات همدانی و سهروردی و ملاصدرا را یا تکفیر کرده و به قتل رساندند و یا در خوش بینانه ترین حالت آنها را ضال و مضل و گمراه محسوب کرده اند .
    بنابراین از دل این سنت فقهی – الهیاتی که مبتنی بر کشتن مرتدین و اجبار مشرکان در ترک دین خود و تکفیر و تفسیق و ضال و گمراه دانستن دگراندیشان است نمی توان تساهل و تسامح و مدارا را بیرون کشید و قائل به آن شد .
    البته این بدین معنی نیست که مقولاتی مثل تساهل و تسامح و تحمل رواداری فقط مبتنی بر ارزش های دوران مدرن و مکتب لیبرالیسم و برآمده از آنهاست و مکاتب و سنت های متعلق به دوران پیشامدرن و قبل از مدرنیته همگی مبتنی بر خشونت و انحصارطلبی و ضدیت با تساهل و تسامح و یا بیگانه با آن هستند .
    در همین دوران پیشامدرن ما سنت عرفانی و رویکرد عارفان مسلمان را که برگرفته از عرفان شرقی و ادیان آن است داریم که مبتنی بر تساهل و تسامح و مدارا و تکثرگرایی است . چنان چه از خرقانی یکی از عارفان مشهور نقل است
    هرکس از این خانگه گذشت آب و نانش دهید و از نام و نشانش نپرسید .
    بنابراین از آنجا که سنت دینی فقهی – الهیاتی ما ضد تساهل و تسامح و رواداری است و باز از آنجا که جامعه ی دینداران به طور معمول دشمن لیبرالیسم و ارزش های برآمده از آن مثل آزادی بوده چرا که این مکتب و اصل آزادی و تاکید بر آن را را مروج اباحه گری دانسته و حتی با مدرنیته هم بعضا چندان بر سر مهر نیستند ؛ برای ترویج تساهل و تسامح و مدارا و رواداری در جامعه ی دینی و بین دینداران بهترین رویکرد یا راه حل همان تجویز و ترویج سنت و فرهنگ برآمده از عرفان و عارفان دیندار ماست که مبتنی بر تساهل و تسامح و تکثر گرایی و تعصب کمتر و عدم جزمیت است تا بدین وسیله روحیه ی رواداری و تساهل و تسامح و تکثرگرایی را در بین دینداران و جامعه ی آنها تقویت کرد .
    بی جهت نیست که برخی از نواندیشان دینی قائل به اصلاح طلبی و تجدید نظرطلب دینی مثل سروش به عرفان گرایش داشته و بخش بزرگی از مبانی فکری آنها مبتنی بر عرفان و سنت آن است چرا که گذشته از این که افق دید و جهان بینی عرفان و عارفان بیشتر از سایر دینداران سنتی و محافظه کار است در عرفان ما شاهد جزمیت و تعصب کمتر و تساهل و تسامح و رواداری و پذیرش پلورالیسم و تکثرگرایی هستیم .

    1. Little knowledge is a dangerous thing.
      می دانم که ایران و اسلام شما را نمی شناسم. اما distortion تحریف دین و بیسوادی در مورد فلسفه غرب و ضعف مفرط سروش و اساتید فلسفه لیبرتارین و به قول community آشنا شده با تعصبات ضد ایرانی و شیفتگی و عدم عقلانیت والگی برای چیزی که نمی شماسند
      اشکال قشر محروم و دارای تصوری romantic ,
      و fantasize کردن رؤیاپردازی از غرب در قشری که با واسطه فلاسفه و رسانه یهودی و متاثر از فقر رؤیاهای خود را در فرنگستان در دوره سلطه انگلیس در ایران و اکنون media fodder کسب کرده کاملا برای حتی خودشانمثل روز روشن است.
      تصویری باز distort تحریف شده از دین خودشان را به واسطه نویسندگان و فلاسفه غربی در ذهن دارند. نمی دانند که آن چه در post ronaissance به خوردشان داده می شود تاریخ وحشی گری و خشونت غربی است که self projection دارند و دیگر ملل پر از عشق و عرفان را با دیده ترسیده از خشونت خود غربی می بینند .غرب loacale خشونت و hate speech است که خشونت خود را در همه جا به ملل نجیب سرخپوست و آفریقا و شرق و خوانندگان ترجمه دست هشتم هم به جای چشم باز کردن و دیدن هم به واسطه کشور خود را از یک بیمار غربی می خواهند بشناسند. عقل چه می گوید؟

      1. بحث من در باب در تعارض و ضدیت بودن سنت فقهی – الهیاتی ما با تساهل و تسامح و رواداری و نفی آن و خشونت نسبت به دگراندیشان در این سنت تاریخی چه ربطی به غرب و خشونت های آن مثلا در دوران استعمار و امپریالیسم آن دارد ؟
        و باز کجای کامنت من در رویا پردازی از غرب و نگاه فانتزی به آن است ؟
        حقوق بشر و آزادی و دموکراسی و این ارزش ها که ربط وثیق و ارتباط مستقیمی با تساهل و تسامح و تکثرگرایی دارند مفاهیم متعلق به دنیای مدرن و زیست چهان مدرن پس از رنسانس و شکل گیری مکاتبی مثل لیبرالیسم است که در دنیای سنت و پیشامدرن وجود نداشتند و بعضا قابل تصور هم نبودند چه برسد تصدیق
        البته همان طور که در کامنت خود اشاره داشتم این بدین معنا نیست که دنیای پیشامدرن و همه ی سنت های آن ما خشونت و دگرستیزی و انحصارطلبی را می بینیم و نشانی از تساهل و تسامح نمی توان یافت . سنت عرفانی و سنت ادیان شرقی در هند مبتنی بر یک رویکرد تساهل و تسامح بوده است که اشاره داشتم .
        و البته باز هم این که حقوق بشر و دموکراسی و آزادی که مقوم زیست جهان کنونی ما هستند و با تساهل و تسامح و تکثرگرایی پیوند مستقیم دارند حاصل مدرنیته بوده و پیش از آن سابقه نداشته اند ؛ باز بدین معنی نیست که مدرنیته با خشونت بیگانه است و تنها الزاما اقتضای تساهل و تسامح و تکثرگرایی را دارد . از دل همین مدرنیته بود که ایدئولوژی های تمامیت خواه مثل مارکسیسم که قائل به دیکتاتوری پرولتاریا بوده و فاشیسم بیرون آمدند . در واقع همان طور که ایدئولوژی لیبرالیسم و آزادی مبتنی بر آن زاده ی مدرنیته بوده ، ایدئولوژی فاشیسم و تمامیت خواهی آن که صد و هشتاد درجه زاویه با لیبرالیسم دارد نیز زاده مدرنیته می باشد .
        الزاما نه همه ی سنت های جهان پیشامدرن اقتضای انحصارطلبی و ضدیت با پلورالیسم و تکثرگرایی و تساهل و تسامح و دگرستیزی داشته و نه الزاما مدرنیته و همه ی مکاتب و ایدئولوژی های برآمده از آن ضد خشونت و دگرستیزی و مروج تساهل وتسامح هم چون سنت لیبرالی و ایدئولوژی برآمده از آن هستند .
        پس اگر کسی ادعا کند یا تصور کند از دل سنت و جهان پیشامدرن صرفا خشونت بیرون می آید و از دل تجدد و مدرنیته و زیست جهان آن نیز فقط تساهل و تسامح و دموکراسی و حقوق بشر بیرون آمده است ادعایی غلط و تحریف گونه کرده و مرتکب مغالطه شده است .

  2. در باب اتهام تحریف هم باید اشاره کنم که اتفاقا این طیف ایدئولوژیک زده ی غرب ستیز است که رویکرد تحریف آمیز به غرب داشته و با رویکرد تحریفی و گزینشی و غیر واقعی خود تصویری کج دار و مریز و اهریمنی صرف از غرب ارائه می دهد .
    همان طور که دکتر عبدالکریمی از شارحان هایدگر و منتقدان هم تجددزگی و غرب زدگی و هم تئولوژیک اندیشی در مناظره ی خود سه مانع بزرگ در راه شناخت صحیح غرب را سیاست زدگی ، ایدئولوژیک اندیشی و تئولوژیک اندیشی دانستند .
    حال این رویکرد ایدئولوژیک زده خواه در جهت غرب زدگی افراطی و یا به قول شما رویاپردازی از آن باشد و خواه در جهت غرب ستیزی وونفی مطلق و دشمنی کورکورانه ومتعصبانه با آن باشد ؛ در هر صورت مانع شناخت صحیح ما از غرب و تمدن آن می شود .
    نکته ی جالب اینجاست که شما در حالی به طرف مقابل خود اتهام داشتن تصویر تحریف شده از دینش در ذهن به واسطه ی نویسندگان غربی می دهید که اعتراف کرده اسلام و دین خود را نمی شناسید . وقتی یک مکتب و ایدئولوژی و دین و یا هر ایسم دیگری را نشناخته خواه به آن علقه و وابستگی و تعصب داشته و خواه با آن دشمنی و ستیز داشته باشیم عقل حکم می کند که برویم در باب ادعای طرف مقابل خود درباره ی آن ایسم و مکتب تحقیق کرده تا بدانیم چه قدر این ادعاها و نظرات با واقعیت آن مطابقت دارند نه این که پیشاپیش اتهام تحریف به طرف مقابل بزنیم .
    این که کسانی دین و فرهنگ خود را درست نشناخته و از طرفی دیگر آن را مطلق و بدون نقص و کاستی و ایراد دانسته به معنای آن نیست که تمام نقد های طرف مقابل بر کاستی ها و نقص ها و کژی های فرهنگ خودی ناموجه و ناروا و تحریف گونه است .
    اینجا مشکل از این اشخاص است که نسبت به دین و فرهنگ خود کم اطلاعی و بعضا شناخت غلط و نادرست و مطلق گونه غیر انتقادی دارند بعد به ناقدان مقابل اتهام تحریف و کم اطلاعی می زنند !
    Prejudice to cultur and religion dangerous and it cause degeneration .
    تعصب به دین و فرهنگ و نگاه انتقادی نداشتن به آنها خطرناک و عامل انحطاط است .

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *