فقر و ناکارآمدی تربیت اخلاقی
مصطفی سلیمانی
دانشآموخته فلسفه اخلاق
[email protected]
*اشاره
در فرهنگها «فقر» را سوراخ معنا کردهاند، اما این کلمه در میان اعراب تعبیر زیباتر و جامعتری دارد. اعراب به هر سوراخی فقر نمیگویند. آنها وقتی از واژه فقر استفاده میکنند که سوراخهایی به طور منظم و پشت سر هم در جایی ایجاد شده باشند؛ و درست بر همین اساس است که نام استخوان پشت را ستون فقرات گذاشتهاند.
یک فقر میتواند ستونی از فقرات را به بار بیاورد. فقر اجتماعی، فقر سیاسی تولید میکند. فقر علمی، فقر فرهنگی میزاید و فقر عاطفی نیز میتواند فقر اجتماعی را رقم بزند. با ظهور یک فقر، رشتهای از فقرها، سلسلهوار پدید میآیند. اما در این میان، فقر اقتصادی از بنیادیترین و ناهنجارترین انواع فقر است که میتواند خسارتهای مختلفی را در سطوح متفاوت به بار بیاورد.
برای تبیین فقر اقتصادی و رابطه آن با ناهنجارهای دیگر، به نظر میرسد بیان تعریف سادهای از فقر و تعیین حدود و ثغور آن، در پیشبرد بحث کمککننده باشد.
*لایههای پیدا و پنهانِ فقر
فقر به طور مطلق یعنی برآورده نشدن نیازهای اساسی بشر به حد کفایت[1]. البته که نیازهای اساسی، بسته به تفاوتهای شخصی، اجتماعی، زمانی و مکانی افراد با یکدیگر متفاوت است، اما میتوان برای تعیین محدوده کلی آن شاخصهایی را در نظر گرفت؛ لذا نیازهای مادی را میتوان در سه دسته کلی گنجاند: تغذیه، سرپناه و سلامتی.
و در یک دستهبندی جزئیتر نیز میتوان آن را به نیاز به خوراک، پوشاک، مسکن، بهداشت و درمان، ورزش، نقل و انتقال، اوقات فراغت، تشکیل خانواده و آموزش بسط داد.
از طرف دیگر، فقر را بر حسب برخی معیارها، نمیتوان تنها به معنی نبود امکاناتِ حداقلی در نظر گرفت. مرتبهای از فقر که فقر نسبی نامیده میشود، فقری را توصیف میکند که جنبه ذهنی دارد. به این معنا که فرد در مقایسه خود با افراد مرفهتر از خودش، خود را فقیر مییابد. در چنین شرایطی، جنبه ذهنی فقر بر نماد عینی و خارجی آن برتری پیدا میکند[2] . اما با این همه، در یک توجه دقیقتر، کاملاً مشخص میشود که مفاهیم فقر مطلق و نسبی برای تعیین درجه فقر نارسا هستند. سطح حداقلی و معین از درآمد یا امکانات، میتواند همچنان برای تأمین نیازهای اساسی یک فرد ناکافی باشند و علاوه بر آن، سطوحِ حداقلی فقر نیز با توجه به هنجارهای در حال رشد و تغییر جامعه، مدام در حال تغییر است؛ بنابراین، شاید کمخطاترین راه برای تشخیص وجود یا نبود فقر مطلق یا نسبی در یک جامعه، بررسی لایههای پیدا و پنهان اجتماعی آن جامعه باشد[3] .
*چرخه کجمحورِ فقر
تردیدی نیست که همانطور که معضلات اخلاقی میتوانند فقر اقتصادی به بار بیاورند، فقر اقتصادی نیز میتواند زمینهسازِ بروزِ برخی از آسیبهای اخلاقی باشد. پژوهشهای بسیاری درستی این گزاره را اثبات کردهاند که فقر اقتصادی یکی از عوامل ایجاد بداخلاقی، هنجارشکنی و بزهکاری است. تبعات روانیِ فقر اقتصادی آنقدر جدی است که اجازه نمیدهد تربیتهای مبتنی بر اخلاق، بر فرد مبتلا به فقر مؤثر واقع شود و از این روست که به شدت آسیبزاست.
*آیینه انحرافات اخلاقی جامعه
خسارتهای ناشی از فقر اقتصادی را میتوان در دو مرتبه دانست:
الف) تأثیرات منفی فقر بر رفتار و کردار فرد؛
ب) تبعات فقر بر روی بنیانهای فکری و اعتقادی.
و درست بر همین اساس، در بررسی منشأ انحرافات و کجرویهای اخلاقی مبتلایان به فقر اقتصادی میتوان دو منشأ را برای آن در نظر گرفت:
یک) کجروی به منظور تأمین معیشت و جبران کمبودهای مادّی؛
دو) انحرافات اخلاقی به منظور جبران اعتماد به نفس از دست رفته یا حقارت تحمیل شده.
بدیهی است که هر قدر رواج فقر اقتصادی در جامعهای بیشتر باشد، خواه ناخواه اختلالات تربیتی موجود در آن جامعه نیز بیشتر خواهد بود و در نتیجه، نظام تربیتی نیز برای حل و فصل آنها با مشکلات بیشتری دست به گریبان خواهد شد، اما با این همه، نمیتوان کنشهای رفتاری فقرا (نتایج رفتاری فقر) را در خصوص ابتلا به ناهنجاریهای اجتماعی و تربیتی، به طور مطلق یکسان در نظر گرفت، گرچه در غالبِ موارد، این کنشها نمایانگر خسارتهای بسیاری هستند که در سطوح مختلف تربیتی به بار آمده است.
* کجروی رفتاری؛ دانه و میوه فقر
طبیعتاً برای تبیین همبستگی فقر و اختلالات تربیتی باید علاوه بر تببین مفهوم فقر، به تحلیل مفهوم اختلال تربیتی نیز پرداخته شود. اگر اختلالات تربیتی، انحراف و کجروی از یک مبنا معنا شوند، میتوان با تحلیل ویژگیهای رفتارهای کجروانه مفهوم اختلالات تربیتی و در نتیجه ارتباط آنها با فقر اقتصادی را نیز بهتر دریافت.
رفتارهای کجروانه را به چهار شکل تعریف و تبیین کردهاند:
الف) در این تعریف، کجروی امری نسبی است؛ زیرا محتوای آن به نوعی با شرایط بافت اجتماعی و فرهنگی خاص منطقهای که کجروی در آنجا اتفاق افتاده است بومیسازی شده است. به زبان سادهتر، شامل رفتارهایی است که قواعد هنجاری، توافقها و انتظارات یک نظام اجتماعی خاص را نقض میکند. این رفتارها به زیر پا گذاشتن رفتارهای استاندارد منجر میشوند و خلاف و بیمارگونهاند ( Calhaun, carig, Light, Keller, sociology, 1994, p 155).
ب) کجروی رفتاری است که احتمال رخ دادن آن بسیار کم باشد = رفتارهای نادر؛ این تعریف خیلی مورد توجه جامعهشناسان نیست؛ زیرا فاصله گرفتنِ یک رفتار از رفتار استاندارد نمیتواند لزوماً کجروی معنا شود[4].
ج) کجروی همان رفتارهای بیماران روانی و انسانهای خطرناک است؛ این تعریف مبنا و مفهوم درستی ندارد. زیرا همیشه اینطور نیست که بیماران روانی (انسانهای ناسالم) رفتارهای کجروانه داشته باشند. پژوهشها اثبات میکنند که رفتارهای انحرافی میتوانند از جانب انسانهایی که به مشکلات روانی دچار نیستند نیز اتفاق بیفتند.
د) کجروی یک رفتار ضد ارزش است؛ در این تعریف ارزشهای یک جامعه تعیین میکنند که یک رفتار منحرفانه به نظر برسد یا نه. و از آنجایی که ارزشها را غالباً گروه ذینفع و صاحبان قدرت تعیین میکنند، غالب رفتارهای ضد ارزش اساساً ناهنجار نیستند.
اما از آنجایی که این تعاریف به اندازه کافی جامع و مانع نیستند، برخی از جامعهشناسان راهکارهای دیگری را برای تبیین رفتارهای انحرافی پیشنهاد دادهاند:
توجه به گستره رفتارهای انحرافی، علت انحراف مردم و نحوه برخورد جامعه با افراد منحرف، نمونههایی از این پیشنهادات هستند (Kendall, Diana, sociology in our time, 1999, p 167).
* پدیدههای فقر و انحرافات اخلاقی
در بیان پدیدارشناسی پدیدههای فقر و انحرافات اخلاقی میتوان به دو تحلیل رسید:
الف) اینکه فقر ناشی از خصلتها و ویژگیهای پَست و سرشت ناچیز برخی افراد است؛ در این تبیین، انحرافات اخلاقی مختص قشری خاص در نظر گرفته میشود. به عنوان مثال، در برخی پژوهشها به شکلی کاملاً شتابزده، با برقراری یک رابطه سطحی میان جرائم و سطح اقتصادی مجرمین اثبات میکنند که غالب انحرافات از جانب فقرا اتفاق میافتد[5].
ب) در این تبیین فقر به صورت یک معضل کلی مطرح میشود. به این شکل که ابعاد عمیقتر فقر مورد بررسی قرار میگیرد. فعالیت سازمانها و نهادها و همچنین روابط اجتماعی و چارچوب کلی جامعه موشکافی میشود و برای پیدا کردن نقاطِ دقیق آسیب و ایراد وقت صرف میشود.
در تحلیل دوم، فقر به عنوان یک مسئله کلان، نمیتواند به طور مستقیم، عامل ایجاد انحرافات اخلاقی شمرده شود. میتواند با انحرافات همبستگی داشته باشد، اما لزوماً عامل ایجاد کننده آنها نیست، زیرا ثروتمندان و صاحبان سرمایه نیز میتوانند کجرویها و انحرافات بزرگی داشته باشند[6] .
*فقر از نگاه سه چشم!
میتوان فقر را از سه دیدگاه مورد بررسی قرار داد:
1_ چشمانداز فرهنگی: در این دیدگاه از یک خرده فرهنگ سخن به میان میآید. به این ترتیب که به فقرا خصلتها و ویژگیهای نسبت داده میشود که به موجب آن خصلتها آنها شایسته مبتلا شدن به برخی انحرافات معرفی میشوند. این ویژگی را به عنوان «تناسب بین جرم و طبقه اجتماعی» نیز توصیف میکنند[7].
در قدم بعد، جامعهشناسان و فرهنگشناسان، دچار شدن به این خصلتها را ناشی از دو معضل دانستهاند:
الف. دیدگاه فرهنگ فقر: در این تعریف، انحرافات ناشی از خصلتهای خانوادگی، رفتاری، نگرشی و شخصیتی فقرا هستند که به صورت نسل اندر نسل و به شکل الگوهای رفتاری خاص به فقرا منتقل شده است. سازگار شدن فقرا با این الگوها و شرایط، عامل نگهداری این خرده فرهنگ عنوان شده است[8].
ب. دیدگاه منش ناقص: در این تعریف، فقر نتیجه طبیعی و قابل پیشبینی نقایص فردی است. وقتی اشتیاق، توانایی و انگیزه و اخلاق کاری وجود نداشته باشد، رفته رفته فقر نیز به وجود خواهد آمد. در این دیدگاه، منش و روش ناقصِ زندگی فقراست که فقر را برای آنها به ارمغان میآورد. فقرا خود مسئولِ وضعیت نابهنجاری هستند که به وجود آوردهاند و دیگران در این خصوص وظیفهای ندارند[9].
این دو دیدگاه همزمان راهحلهایی را نیز برای رفع این مشکلات بیان کردهاند:
دیدگاه اول راه حل رفع فقر را در سرزنش کردن و دگرگون کردن اخلاق فقرا دانسته است. به این معنا که اگر خودِ فقرا یا شیوه زندگی آنها نابود شود، فرهنگ و الگوی فقر نیز از میان میرود.
دیدگاه دوم راهحل را تغییر دادن شرایط و منش و روش فقرا توصیف کرده است. به این معنا که با آموزش دادن فقرا میتوان آنها را از شرایط و موقعیتی که به آنها تحمیل شده است نجات بخشید و فقر و فلاکت را از آنها دور کرد.
2_ چشمانداز موقعیتی: این دیدگاه، فقر را نتیجه نیروهایی خارج از کنترل افراد فقیر، و حاصل تحمیل برخی موقعیتها بر آنها میداند. به این میپردازد که فقر نتیجه نحوه توزیع نامتناسب منابع در جامعه است و تنها زمانی از میان میرود که نابرابریها از میان برود و موقعیت نسبی فقیر در جامعه تغییر کند.
فقر از منظر موقعیتی نیز به دو شکل تحلیل شده است:
الف. نظریه تضاد: این دیدگاه فقر را ناشی از نظام استثمارگرانه و ناعادلانه و نتیجه توزیع نابرابر قدرت میداند و معتقد است که نظام ناعادلانه است که جامعه را به دو طبقه بالا و پایین تقسیم میکند و فقر را گسترده میسازد. راه حل این دیدگاه برای نابودی فقر، انتقال قدرت و منابع و نابودی نابرابری است[10].
ب. نظریه مرتون: این دیدگاه فقر را به نظام ارزشی جامعه مربوط میداند و معتقد است که فقر در نتیجه محدودیتهای ساختاریای به وجود آمده است که به طبقه فقیر جامعه تحمیل شده و رفته رفته به ارزشهای درونی آنها تبدیل شده است. در این دیدگاه، فقرا از آنجایی که قادر به تغییر ساختارها و الگوهای جامعه نیستند، به ناچار خودشان را با آنها سازگار میکنند و در نتیجه روز به روز فقیرتر میشوند. راه حلی که این دیدگاه برای رفع فقر ارائه میکند اصلاح ساختهای اجتماعی محدود کننده است[11].
3_ چشمانداز ربطی: این چشمانداز تلفیق هر دو نظریه پیشین است. یعنی فقر را هم ناشی از امر درونی و کنشهای فردی انسان و هم ناشی از امور بیرونی و نگرشهای دیگران میداند. بر اساس این دیدگاه، جامعه فقیرساز است[12].
و در آخر…
با اینکه برخی پژوهشها وجود دارند که به طور مستند اثبات میکنند که «فقر مستقیماً عامل جرم نیست»، «جرائم معلول فرصت هستند، نه فقیر یا ثروتمند بودن» و اینکه «فقر فقط عامل تقویت استعداد بزهکاری است»، پژوهشهای دیگری نیز وجود دارد که نشان میدهند که «رابطه بین فقر و انحرافات مستقیم است» و «بیکاری عامل فقر و فقر عامل جنایت است»، شواهد دیگری نیز وجود دارند که اثبات میکند «فقر به تنهایی به جامعه آسیب نمیرساند بلکه این بالا رفتن توقعات و احساس نیاز است که افراد را به تضاد درونی دچار میکند و در نتیجه به انحراف میکشاند»[13].
گرچه فقر میتواند باعث گسترش اعتیاد، سرقت، خودکشی، فحشا، فساد اداری و دروغ شود و به انحرافات زیادی دامن بزند، اما فهم واقعیتِ چندبعدی و پیچیده فقر، به شدت نیازمند این است که تمام ابعاد آن بررسی شوند.
با اینکه کارهای خیریه بسیاری برای فقرا و برچیده شدن فقر صورت میگیرد، اما فقر همچنان مسئلهای جهانی است و با وجود آییننامههایی مثل حقوق بشر، هنوز هم در سرتاسر جهان، قطببندی شدیدی مابین فقیر و غنی وجود دارد و تداوم محرومیت، فلاکت را از نو خلق میکند.
با این همه، به نظر میرسد که در کنار مسائل اساسی جهانی، مانند جنگطلبی، مصرفگرایی و سیاست سلطه، بررسی انتقادی سیاست فقر بتواند راهکار مناسبتری برای تحلیل اخلاقی فقر باشد. در شرایطی که بسیاری، فقر را یک هنجار دستچین شده میدانند، بهترین راه حل برای از بین بردن فقر، احتمالاً بررسی پایههای سیاسی آن در جهان واقعی است[14].
.
.
[1] راچ، جکرال، جامعهشناسی فقر، 1354، ص 15
[2] رک. مرکز آمار ایران، 1377
[3] رک. گیدنز، آنتونی، جامعه شناسی، تهران، 1378، ص 252
[4] گولد، جولیوس؛ کولب، ویلیام، فرهنگ علوم اجتماعی، 1376، ص 345
[5] رک. مجموعه مقالات فقر در ایران، ص 280
[6] رک. مجموعه مقالات فقر در ایران، ص 281
[7] افروغ، عماد، چشماندازی نظری به تحلیل طبقاتی و توسعه، 1379، ص 69
[8] همان، ص 70
[9] همان، ص 72
[10] همان، ص 72
[11] همان، ص 72
[12] همان، ص 74 و 75
[13] کینیا، مهدی، مبانی جرمشناسی، 1369، ج 2، ص 198- 196؛ ولد، جرج و دیگران، جرمشناسی نظری، 1380، ص 105 و 157-156 و 158 و 171
[14] رک. ویلیام گالیستون، پیتر هوفنبرگ، کتاب «فقر و اخلاق»
.
.
با سپاس از نویسندهی گرامی،
قابل توجه ایشان و خوانندگان:
مجید رهنمای فقید کتابی در باب فقر نوشته به نام “هنگامی که بینوایی فقر را از صحنه بیرون میراند” ۰ترجمهی حمید جاودانی، موسسه آموزش عالی مدیریت و برنامه ریزی” در دسترس است. با وجود همت و دلسوزی مترجم، کتاب قلم روانی ندارد و تا حدودی ضعیف است.
ترجمهی قابل اعتمادتر کتاب به نام “آبروی فقر”، نازی عظیما، نشر ققنوس (که سالهاست در ارشاد خاک خورده)، ممکن است بالاخره منتشر شود. مجید رهنما این کتاب را شخصا به نازی عظیما (فرزند دخترخالهاش) هدیه داده و گفته که فقط تو باید این را ترجمه کنی (فصلنامهی نگاه نو، خانهی مادر بزرگ)
مجید رهنما مقالهای هم دارد در باب فقر در گاهنامهی گفتگو با عنوان “زبان تازهای برای فقر”
که با گوگل کردن در دسترس است.
او در هر دو منبع بالا معتقد است که “الفقر فخری ” گونه ای سبک زندگی بوده است در تاریخ مردمان جهان و بهخصوص مردم خاورمیانه و ایران. به نظر او فقر با فلاکت متفاوت است.
به این ترتیب، او فلاکت تحمیل شدهی الگوی زندگی غربی-شمالی بر مردمان شرقی-جنوبی را رد میکند و معتقد است باید با آن به شدت مبارزه کرد. اماادامه دادن به سبک زندگی فقیرانه را مشکلی نمی داند که باید حل شود.
گفتگویی بین مجید رهنما و ایوان ایلیچ هم وجود دارد که در آن از فقر هم صحبت میشود و تاثیر اندیشهی شمالی-غربی بر معنای فقر مورد نقد قرار میگیرد (همکلامی ایوان ایلیج با مجید رهنما).
خواندن هر سه منبع، مخصوصا منبع دوم و سوم که در اینترنت در دسترس است به همگان توصیه میشود.
لزوم زبانی تازه برای فقر:
http://ensani.ir/fa/article/215018/%D9%84%D8%B2%D9%88%D9%85-%D8%B2%D8%A8%D8%A7%D9%86%DB%8C-%D8%AA%D8%A7%D8%B2%D9%87-%D8%A8%D8%B1%D8%A7%DB%8C-%D9%81%D9%82%D8%B1
همکلامی ایوان ایلیج با مجید رهنما:
https://ghkeshani.com/illichandrahnemadialogue/
سلام دوستان،
قابل توجه علاقهمندان به پیگیری بحثِ فقر (و البته، کاهشِ فلاکت در عمل):
کتاب آبروی فقر را “انتشارات مهری” در لندن منتشر کرده.