از داد و وِداد آنهمه گفتند و نکردند
یارب چه قدر فاصلهی دست و زبان است
اخیراً در ایران مبحث سرقت ادبی و راههای مبارزه با آن در حیطهی دانش و دانشگاه، اندکی جان گرفتهاست؛ گوآنکه هنوز کارشناس خبرهای در امر داوری و تشخیص آثار ادبی (از هر منبعی که باشد، چه پایاننامههای دانشجویی و چه کتابها و مقالات و غیره) ،که به نوعی به سرقت میروند، وجود ندارد. اگرچه در عرصهی بینالمللی سایتهای ضد سرقت علمی وجود دارند( مانند Plagiarism.org )که قوانین اخلاقی، حقوقی و ادبی سختگیرانهای را متذکر می شوند و در تلاشند، تا آنجا که امکانپذیر است، با سرقت ادبی مبارزه کنند؛ امّا در ایران هنوز نه مرزهای سرقت ادبی پیداست و نه اصلاً تعاریف دقیقی در این باب ارائه شده است. مرزهای استناد علمی، روش پژوهش و … همگی اوّلاً وبالذّات ریشه در مسائل اخلاقی دارد و جنبههای علمی آن در مرتبهبعد مدّنظر است و از این روست که اگر مرزهای اخلاقی روشن نباشند، مرز سرقت علمی و ادبی نیز روشن نخواهد بود. چنانکه امروز حربهی سارقین ادبی نیز، با توسّل به همین مستمسک، قیاسِ کار خود با آثار نامدارِ پیشینیان است و فرض را چنین قرار میدهند که اگر آن بزرگان، در امر پژوهش، عامدانه یا از سرِ سهو، مستندات و ارجاعاتِ خود را دقیق و کامل بیان نکردهاند، پس اکنون آنان نیز محق خواهند بود در ارجاع و استناد راه کاهلی و تسامح پیش گیرند. درحالیکه قبحِ این امر هرگز با چنین دلیلتراشیهایی کم نخواهد شد و امروز حتّی بر آن بزرگان نیز این ایراد وارد است و به عنوان نمونه میتوان به نقد علیاشرف صادقی بر لغتنامهی دهخدا اشاره کرد که عدم شفافیت استنادها در لغتنامه را مورد بررسی و انتقاد قرار دادهاست(صادقی،1388،31-29 ).حال اگر تعاریف روشنتری از انتحال ادبی و هنری و مرزهای آن به دست داده شود، میتواند یاریگر خوانندگان این گونه آثار باشد و افقهای جدیدی پیش روی آنان پدیدار سازد تا بتوانند با دید منتقدانه به داوری کتابها و مقالات بپردازند. در همین راستا کتاب تازه نشر یافتهی «موسیقی ایرانی در شعر سایه»(مهدی فیروزیان، انتشارات هنر موسیقی، 1396) مورد بررسی و مقایسه با پایاننامه «اصطلاحات موسیقی در سیاهمشقهای سایه»(متین کاخساز، ثبت شده در سامانهی رسمی وزارت علوم، ایرانداک به تاریخ1391) قرار خواهد گرفت. برای روشنتر شدن مطلب، در ابتدا، تعریف سرقت یا انتحال ادبی در منابع مختلف ارائه می شود و سپس محتوا، روش و مستندات یافته شده در کتابِ نامبرده، به تفصیل بیان خواهد شد.
1-تعریف سرقت ادبی یا انتحال (Plagiarism): « دزدیدن و جا زدن ایدهها یا کلمات دیگران به نام خود، استفاده از محصول تولید شدهی دیگری بیآنکه به منبع آن استناد شود»(Webster,1987,898). در فرهنگهای تخصصیتر مثلاً فرهنگ اصطلاحات ادبی آکسفورد آمده است که ایده میتواند شامل نقشه و طرح یک داستان باشد و تأکید شده است که در سرقت ادبی میتواند قسمتی از اثر (و نه تمام آن) به سرقت رود(BALDICK,2001, 194). مطابق تعریف سرقت ادبی، نهتنها برداشتن قسمتی از یک اثر، سرقت ادبی محسوب میشود بلکه دزدیدن عبارت، کلمات، ساختار، نقشه و پلان و حتّی ایدهی نویسندهای دیگر سرقت ادبی محسوب میشود؛ البتّه همهی این موارد منوط به آن است که در به کار بردن هر یک از موارد گفته شده، به اثر اصلی استناد داده نشود و آنچه از آن دیگری است از آنِ خود دانسته شود.
2-استناد، راهی برای رهایی از گمان سرقت ادبی: بدیهی است در نوشتن یک کتاب یا مقالهی علمی یا ادبی، نویسنده، از منابعی بهره ببرد. مطابق روش علمی تحقیق، این استناد (Citation) باید دقیق و شفاف باشد؛ یعنی اگر نویسنده از ایده یا عبارت کسی استفاده میکند، باید حتماً به منبع آن اشاره کند تا حداقل از اتهام سرقت ادبی در امان بماند و این کمترین فایدهی استناد کردن است: « ذکر منبع صحیح و استناد، تضمین کنندهی آن است که شما از خطر سرقت ادبی ناخواسته، جلوگیری کردهاید»(Jesson and others,2011, 146).حرّی و شاهبداغی در قسمت منابع مورد استفاده در شکلگیری اثر، کاربرد استناد را، به نقل از گارفیلد،چنین برمیشمارند:« 1- اعتباربخشی به اثر تألیفی 2- جلوهای از امانتداری مؤلف 3- رعایت حقوق مالکیت معنوی پدیدآورندگان و صاحبان اندیشه، 4- پیگیری خطسیر و تحوّل یک اندیشه در طول زمان»(حرّی و شاهبداغی، 1386، 18). مورد چهارمی که ذکر شد مبحث سترگی را در پژوهش و نگارش کتاب واجب میداند و آن پیشینهی موضوع یا زمینهی تاریخی است که بسیاری از پژوهشگران چون اوپنهایم و رن نیز به آن توجّه کردهاند (همان، 17). پیشینهی پژوهش و اذعان به نگارش کتاب یا اثری خاص البتّه از بدیهیات روشمندی علمی است که در همهی علوم (و نهتنها علوم انسانی) وجود دارد و از ملزومات تحقیق روشمند است (Geoffrey and Others, 2005, 42). هرگاه از پیشینهی تحقیق(literature reviews) در نوشتن کتابی به هر شکل بهرهبردهشود، شامل ایده وهرچه بر کار شما تأثیر داشته است(Influence)و به پیشینهی تحقیق اشاره نشود، مطابق استاندارد APA، که به شکل معمول، در تمام دنیا برای مطالعات و ادبیات استفاده میشود، سرقت ادبی روی داده است( APA,169-170). همچنین است در دیگر استانداردها مانند MLA(MLA handbook ,55).
3-استناد کردن مطابق روشهای بینالمللی نگارش (برای مثال Chicago و MLA) باید الزاماً در قسمت «کتابنامه» (Bibliography) و پانویس بیاید. توجّه داشته باشید که «منبع» (Reference) با کتابنامه تفاوت دقیقی دارد:« منابع بخشهایی هستند که خود خواندهاید و مشخصاً به آن ارجاع (یا استناد) دادهاید. کتابنامه فهرستی از هرآنچه شما در آمادهسازی نوشتن خواندهاید، است. بنابراین به شکل معمول،کتابنامه شامل مآخذی است که شما به آن استناد دادهاید و آن مواردی که شما آنها را مؤثر دانستهاید ولی آنها را در متن استناد ندادهاید. کتابنامه میتواند شامل نظر اجمالی یک معلم ساده که بر روی ایده و استدلال شما تأثیرگذار بودهاست، باشد. حتی اگر شما به آن ایدهها اشاره نکردهاید»
(Nevill,2010, 18) ( این تازه در صورتی است که ایده یا تأثیری لفظی به نویسنده منتقل شده باشد؛ ایده و تأثیرپذیری از متن مکتوب که دیگر در درجهی بالاتری از استناد قرار دارد). پس بین منبع و کتابنامه تفاوت وجود دارد. ممکن است نویسنده از چندین منبع و کتاب تأثیر پذیرفته باشد اما تنها به تعدادی از آنها در متن اثر خود ارجاع داده باشد که این مواردِ ارجاع ، منابع او محسوب میشوند؛ اما کتابنامه شامل همهی مواردی میشود که نویسنده تحت تأثیر آنها بوده یا به نوعی در نوشتن اثر از آنها بهره برده است. اگرچه در متن اثر مورد ارجاع قرار نگرفته باشند. باید توجه داشت که واحد بهرهگیری از مآخذ «تأثیرگذاری» بر نویسندهی اثر است. یعنی حتی اگر مأخذی در نویسنده ایدهای ایجاد کرده یا حتی حاوی اشتباهی است که نویسنده در اثر خود به اصلاح آن میپردازد باید در کتابنامه مورد اشاره قرار گیرد.بهطورکلی، در استناد دو نوع منبع وجود دارد: یکی Cited Reference یعنی همان منابعی که در متن به آنها استناد شده است و دیگریUncited Reference که عبارت است از منابعی که درمتن به آنها اشاره مستقیم نشده است؛ ولی هر دو منبع باید در کتابنامه ذکر شوند.
4- مطابق قانون حمایت از حقوق مؤلفان، مصنفان و هنرمندان (مصوب 1348)، ماده دوم، آثار مورد حمایت این قانون شامل «کتاب، رساله، جزوه و نمایشنامه و هر نوشتهی دیگر علمی و فنی و ادبی و هنری» است و دارای حقوق مادی و معنوی (آذرنگ،1375، 225و 224). با این تعریف، پایاننامههای ثبت شده در سامانهی وزارت علوم (ایران داک) در واقع «سند» (Document) هستند و دارای ارزش حقوقی و استفاده و بهره بردن از آنها بار حقوقی دارد .
پایاننامهی متین کاخساز تحت عنوان «اصطلاحات موسیقی سیاهمشقهای سایه»، در سال 1391 ،در سامانهی ایران داک به ثبت رسیده است. در این فرهنگ لغت نخست به شکل آماری و بسامدی، اصطلاحات موسیقی دفتر شعر سیاه مشقهای ه.ا.سایه (هوشنگ ابتهاج) استخراج شده است و در مرحلهی بعد این اصطلاحات به شکل الفبایی تنظیم شدهاند. سپس، هر یک از اصطلاحات، متکی بر کتب کهن و جدید موسیقی، توضیح داده شدهاند و در کنار هر توضیح، منبعی که نقل از آن صورت گرفته، به شکل دقیق و با شمارهی صفحه آورده شده است. همچنین در کنار هر اصطلاح، آمار ابیاتی از سیاه مشق که اصطلاح مورد نظر در آن به کار رفته است با شمارهی صفحه داده شده است و در نهایت چند بیت از کتاب سیاه مشق، که آن اصطلاح را به صورت تناسب یا ایهام تناسب داراست، ذکر گردیده است.
کتاب «موسیقی ایرانی در شعر سایه» (مهدی فیروزیان) چاپ 1396، به اذعان خود نویسنده، فرهنگ بسامدی واژههای موسیقایی (فیروزیان، 1396، 33) است که هر واژهی دارای بار موسیقایی را به شکل الفبایی در یک مدخل آورده و برای هر واژه یا اصطلاح، معنایی نوشته است بیآنکه برای این معانی و تعاریف به کتاب یا منبعی خاص ارجاع دهد. سپس برای هر واژه یا اصطلاح شواهدی از شعر ابتهاج به نقل از دفاتر شعر سیاه مشق، تاسیان، بانگ نی و چند شعر پراکنده نقل شده است و نویسنده منابعی را به عنوان منابع استفاده شده در متن، در آخر کتاب و ذیل عنوان «کتابنامه» فهرست کرده است.
تعداد مدخلها و اصطلاحات کتابِ فیروزیان، بدون احتساب کلمات ترکیبی، 67 مدخل است و شمار مدخلهای پایاننامهی کاخساز 90 مدخل و حدود 60 مدخلِ کتاب فیروزیان بهعینه همان مدخلهایی است که کاخساز در پایاننامهی خود آورده است؛ همچنین است شواهدکتاب سیاه مشق در کتاب فیروزیان که همان شواهدی است که در پایاننامهی کاخساز به چشم میخورد. فقط آدرس ابیات در شواهد شعری پایاننامهی کاخساز مطابق سیاه مشق چاپ انتشارات «کارنامه» است و در کتاب فیروزیان آدرسها بر مبنای سیاه مشق چاپ انتشارات «امین دژ» داده شدهاند. (چنانکه گفته شد در کتاب فیروزیان شواهدی از دفاتر شعر تاسیان و بانگ نی و اشعار پراکنده نیز آورده شده است اما هر جا شاهدی از سیاه مشق نقل شده همان شواهد شعریِ موجود در پایاننامهی کاخساز است.) محض نمونه چند نمونه از محتوای این دو نوشته به شکل اتفاقی (Random) با هم مقایسه میشوند:
کاخساز :« بال کبوتر (321،213 ) حرکت مضرابی یک اجرا که معمولاً درجه اول(تنیک) را با فاصلهی چهارم مقام بدون فاصله طی میکند.2-فرود مخصوصی در مقام… شب دست سیاه خویش بر سر میزد/ از دور کسی بال کبوتر میزد(سیاه مشق:321)»(پایاننامه،20-19).
فیروزیان:«فرود ویژه در پایان اجرای قطعه سازی که بیشتر با پرش از درجه اول به فاصله چهارم مقام نواخته میشود. شب دست سیاه خویش بر سر میزد/ از دور کسی بال کبوتر میزد(سیاه مشق:ص286)» (موسیقی ایرانی در شعر سایه،45).
شباهت دو متن بی نیاز از توضیح است جز آنکه در نوشتهی کاخ ساز فرود مخصوصآمده است و در نوشته فیروزیان فرود ویژه.
کاخساز:« راک(155). بخشی از دستگاه ماهور و راستپنجگاه شامل راک، راک هندی، راک کشمیر، راک عبدالله، نغمه راک، صفیر راک… دل حزینم از این نالهی نهفته گرفت/ بیا که وقت صفیری ز پرده راک است(سیاه مشق،192)»(پایاننامه،50).
فیروزیان:« بخشی از دستگاه ماهور و راست پنجگاه دارای گوشه هایی چون راک کشمیر، راک عبدالله، راک هندی و صفیر راک. دل حزینم از این نالهی نهفته گرفت/ بیا که وقت صفیری ز پردهی راک است(سیاه مشق،ص234)»(موسیقی ایرانی در شعر سایه،78-77).
کلمه «شامل» در متن کاخ ساز در متن فیروزیان «دارای»است و در بقیهی جمله تنها ترتیب ذکر اصطلاحات، متفاوت است؛ مثلاً، کاخ ساز، ابتدا راک هندی آورده و فیروزیان راک هندی را یکی مانده به آخر آورده است.
کاخساز: «عشاق(167،94،84) از دوازده مقام موسیقی گذشته…عشاق در موسیقی امروز از گوشههای اصلی و مهم دستگاههای راستپنجگاه، نوا، همایون و آواز دشتی است. عشاق در ردیف موسی خان در آواز اصفهان ذکر گردیده (اصفهان هم وابسته همایون است)… شعرم از نالهی عشاق غمانگیزتر است/ داد از آن زخمه که دیگر ره بیداد گرفت(سیاه مشق،94)»(پایاننامه،70).
فیروزیان:« عشاق ازمقام های دوازدهگانه موسیقی کهن ایرانی؛ از گوشههای اصلی دستگاههای راست پنجگاه، نوا، همایون و آوازهای دشتی و اصفهان در ردیف موسیقی دستگاهی»(موسیقی ایرانی در شعر سایه،101)بینیاز از توضیح است .جز آنکه فیروزیان در اینجا شاهد بیت را در این صفحه ازکتاب بانگ نی آورده ولی درجای دیگر کتاب خود، در ذیل واژه عشاق، همان بیت مذکور کاخساز از سیاه مشق را آورده است (همان،201).
و یا حتی در لفظ و ترتیب و توالی کلمات و جملات، این دو عبارت را مقایسه کنید:
این عبارت فیروزیان :«برجستهترین نمونه بیت زیر است که سراسر آن از ایهام تناسب یک سویه و دوسویه موسیقایی ساخته شده است و داد در آن با ناله، عشاق، غم انگیز، زخمه، ره بیداد و گرفت سازگاری دارد »(فیروزیان،1396،196) را مقایسه کنید با این جملهی کاخساز: «[در بیت سایه] اگر بدانیم بین واژگان ناله، عشاق، غمانگیز، داد، زخمه، ره، بیداد و گرفت تناسب برقرار است…زیبا شناخت شعر چندین برابر میشود»(کاخساز،1391،7).در نظر داشته باشید معادل واژه عربی تناسب (متن کاخساز)، درفارسی، سازگاری(متن فیروزیان) است. باقی محتوای یکسان را، حدود شصت مدخل با تعاریف وشواهد یکسان، از همین دست و گونه برشمارید.
با این تفصیل، ایده و روش کار: تماماً و بخشی از محتوای کتاب فیروزیان (چاپ شده در سال1396) همان ایده، روش کار و محتوایی است که در پایاننامهی کاخساز (ثبت شده در سامانهی ایران داک در سال 1391)است. آیا این امر میتواند اتّفاقی باشد که ایدهای واحد با روش کاری یکسان و حتی همپوشانی در بخش عمدهای از محتوا، یکی در سال 1391 و دیگری در سال 1396 مورد پژوهش قرار گیرد؟
بحث ضرورت پیشینهی پژوهش و زمینهی تاریخی، پیشتر ذکر شد(آن هم در باب آثاری که ادعای اوّلین کار در نوع خود را دارند و یا حتی نمونههای فرهنگ لغت، مانند لسان العرب ق 7، که پیشینهی کار را در ابتدا آورده است (ابن منظور،1414،10/1به بعد). ضرورت آن مطابق استانداردهای بین المللی دلایل بسیار علمی و اخلاق دیگری نیز دارد که مجال این مقاله نیست( ر.ک:Driscoll,2013).
امّا جز این مسألهی بدیهی پژوهش، بررسی مواردی چند در کتاب فیروزیان عیان میکند ایشان هم پیشینهی پژوهش را دیده بودند و میدانستند و هم از آن بهرهها بردهاند.
فیروزیان در ابتدای کتاب خود نقل کردهاست: « به یاد دارم روزی یکی از دانشجویان رشتهی زبان و ادبیات فارسی پایاننامهی خود را که دربارهی شعر سایه نوشته بود، برای وی آورد. سایه با دیدن برداشتهای آن دانشجو از سخنان خود، شگفتزده شد و بسیاری از برداشتهای او را بیپایه و زاده پندار وی یا لغزش آشکار دانست. خوشبختانه نگارنده به یاری راهنماییهای شاعر از چنین کاستی و لغزشی برکنار مانده است»(فیروزیان،1396، 27). ابتدا باید تأکید کرد هر جملهای که یک کاربر زبان به کار میبرد دارای پیشفرضهایی است که نهفتهاند و در زبان و گفتار نمود ظاهری ندارند(چپمن، 1384، 130-126). همچنین در کاربرد شناسیِ زبان، دو اصطلاحِ «پیشفرض» یا «پیشانگاشت»(Presupposition) و «استلزام»(Entailment) وجود دارد. در تعریف «پیشفرض» باید گفت عبارت است از آنچه گوینده پیش از ادای جملهی خود فرض را بر حقیقت آن میگذارد: برای مثال در جملهی «این خانه را در روز سهشنبه فروختم»؛ ابتداییترین پیشفرض آن است که اوّلاً خانهای وجود داشته است و خریداری هموجود داشته است و یا برای مثال واژهی خانه، چون با صفت اشارهی این به کار رفته است، منظور، خانهای مشخص و شناخته شده و معرفه است و نه هرخانهای. «استلزام» نتیجهی منطقی که از بیان یک جمله حاصل می شود و گوینده نمیتواند در باب آن ادعای معنایی متفاوت داشته باشد؛ یعنی به لحاظ منطقی آن جمله دارای استلزام خاص میشود(یول،1395، 41).
با این تعاریف، پیشفرض و استلزامهای فیروزیان در عبارتی که نقل شد چنین خواهد بود:
1-پایاننامهای در باب اصطلاحات موسیقی در شعر سایه وجود داشته است. (یادآور میشود تنها پایاننامهی ثبت شده با این موضوع در سامانهی ایرانداک پایاننامهی متینکاخساز است. اگر پیش از کاخساز پایاننامهای با این موضوع به ثبت رسیده بود وی امکان ثبت موضوع در ایرانداک را نمییافت و اگر پس از ثبت این پایاننامه، فرد دیگری نیز قصد انجام پایاننامهای با این موضوع را داشت، به دلیل تکراری بودن، امکانپذیر نمیبود).
2-فیروزیان از وجود این پایاننامه باخبر بوده است.
3- پایاننامهای که فیروزیان به آن اشاره کرده است در باب اصطلاحات موسیقی شعر سایه بوده و نه مثلاً ردیف و قافیه یا اوزان شعر سایه چرا که آورده است: «نگارنده (خود فیروزیان) به یاری راهنمایی شاعر، از چنین کاستی و لغزشی برکنار مانده است»(فیروزیان،1396، 27) پس کاملاً واضح است که پایاننامه از نوع و سنخ کار فیروزیان بوده است که وی با یاریگرفتن از راهنماییهای خودِ شاعر از لغزشها و کاستیهای چنینِ (یعنی شناخته شده و مشخص)آن در امان مانده است.
4- فیروزیان باید پایاننامه را مطالعه کرده باشد تا از مصداقهای موجود «لغزش» در پایاننامه آگاه شود و از آنها برکنار بماند.
در ابتدای مقالهی حاضر توضیح داده شد که دو نوع استناد در متن تحقیق وجود دارد که منابع هر دو نوع در کتابنامه (Bibliography) آورده میشود؛ خواه مورد استفادهی مستقیم در متن قرار گرفته باشد و خواه از ایده، فکر یا محتوای آن بهره گرفته شده باشد؛ این مسأله قطعاً بر فردی دانشگاهی چون دکتر فیروزیان که خود از اعضای هیأت علمی است پوشیده نیست و نیز ایشان قطعاً از تفاوت «منابع» یا «مراجع» با «کتابنامه» آگاه است پس چگونه است که وی در کتابنامهی اثر خود هیچ اشارهای به پایاننامهای که در این موضوع دیده و آن را مطالعه کرده و به گفتهی خود توانسته از خطاهایش برکنار بماند، نکرده است؟
جمع بندی: با این توصیف هم قسمت عظیمی از محتوا یکسان است و هم ایده و روش کار و هم این که مطابق نقل قول بالا، آگاهی از پیشینهی موضوع و نمونهی کار وجود داشته است.
گفتنی است بنابر ادعای فیروزیان، در مصاحبه با خبرگزاری کتاب، چاپ دوم کتاب نیز توسط ناشر آماده شده است.
یک نکتهی روششناسانه در باب کتاب فیروزیان: چنان که فیروزیان اذعان دارد، او دست به تألیف فرهنگ اصطلاحات موسیقی زده است؛ مشخص است که شیوهی فرهنگنویسی در فرهنگ اصطلاحات(Terms) با فرهنگ لغت، بهلحاظ فرهنگنگاری (Lexicography)، تفاوت دارد. در فرهنگ اصطلاحات (در اینجا فرهنگ موسیقی ایران) نقلقولها و نظرها متفاوت است و همین امر ایجاب می کند تا راوی و ناقل اصطلاح موسیقی دقیقاً و به صورت جزیی مشخص شود؛ حتی مهدی ستایشگر، با آنکه خود صاحب نظراتی در موسیقی ایرانی است، در کتاب «نامنامه موسیقی ایرانزمین» ناقل و روایتکنندهی نظریات موسیقیدانان پیشین بوده و در برابر هر مدخل، پس از نقل نظرات مختلف، مأخذ هر یک را با ذکر صفحه، درون متن بیان کرده است. برخلاف فیروزیان که دست به تألیف زده است و منابع خود را به آخر کتاب برده است؛ به عنوان مثال در کتاب فیروزیان در باب گوشهی دلکش آمده است: «گوشهای در دستگاه ماهور»(فیروزیان،1396، 198) حال آنکه ستایشگر، به نقل از دیگران، ذیل دلکش آورده است: « در بعضی ردیفها در ادامه شکسته یا فیلی در ترک[آواز بیات ترک] ثبت گردیده»(ستایشگر، 1374، 455و 454)؛ یعنی فیروزیان در باب اصطلاحات موسیقی دست به اجتهادزده است و نظر مختار دارد. اینکه فیروزیان تا چه حد در باب موسیقی ایرانزمین و شناخت گوشهها و … صاحبنظر است، بحث این مقاله نیست و تنها به ذکر همین نکته اکتفا میشود اما بار اخلاق ِ علمی این فقره آن است که: به بیان دقیقتر روشن نیست مثلاً این نظر فیروزیان مبتنی بر نظر کدام کتابِ کتابنامهی ایشان است و اصلاً ملاک این انتخاب و نظر چیست؟
.
.
منابع:
آذرنگ، عبدالحسین 1375، آشنایی با چاپ و نشر.
صادقی، علی اشرف1388، فرهنگ نویسی (ویژه نامه نامه فرهنگستان)، دوره 2، ش2، 39-2.
حرّی، عباس و شاهبداغی، اعظم1385، شیوههای استناد در نگارشهای علمی رهنمودهای بینالمللی.
فیروزیان، مهدی1396، موسیقی ایران در شعر سایه، انتشارات هنر موسیقی .
کاخساز، متین1391، اصطلاحات موسیقی سیاهمشقهای سایه، پایاننامهکارشناسی ارشد دانشگاه علامه طباطبایی، تهران. ثبت در سامانه ایران داک. https://ganj-old.irandoc.ac.ir/articles/588176
ستایشگر، مهدی، واژه نامه موسیقی ایرانزمین.
چپمن، شیوان1384، از فلسفه به زبانشناسی، ترجمه حسین صافی.
یول، جورج1395، کاربرد شناسی زبان، ترجمه محمد عمو زاده و منوچهر توانگر.
ابن منظور، لسان العرب 1414ه.ق.
.
.
منابع انگلیسی:
BALDICK,CHRIS,The Concise Oxford Dictionary of Literary Terms.
Driscol, Dana Lynn 2013: //owl.english.purdue.edu/owl/resource/666/01/.
Geoffrey Marczyk and Others 2005,Essentials of Research Design and Methodology.
JessonandOthers 2011, Doing Your Literature Review.
MLA Handbook for Writers of Research Papers,2009.
Nevill 2010, The complete guide to referencing and avoiding plagiarism.
Publication Manual of theAmerican PsychologicalAssociation,2010.
www.Plagiarism.org.
Webster,Merriam1987, ninth new collegiate dictionary.
.
.
فاصلهی دست و زبان
درباره سرقت ادبی
نویسنده: مهتاب سلیم لو
[email protected]
.
.